ترجمه و شرح (يا ابن الغطارفة الانجبين)

شرح- «غطارفة»: جمع غطريف و غطراف به معناي سيد و بزرگوار، و سخي و شريف. «أنجبين» جمع أنجب صفت تفضيلي از نجبه به معناي در خور ستايش است و شايان تمجيد. در کتاب «المهدي» ص 76 از (صواعق ابن حجر ص 98) از احمد و مسلم از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمود: «در آخر الزمان خليفه اي خواهد بود
سه‌شنبه، 2 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترجمه و شرح (يا ابن الغطارفة الانجبين)
ترجمه و شرح (يا ابن الغطارفة الانجبين)
ترجمه و شرح (يا ابن الغطارفة الانجبين)





ترجمه و شرح دعاي ندبه (36)
(اي فرزند مهتران و بزرگواران شرافتمند).
شرح- «غطارفة»: جمع غطريف و غطراف به معناي سيد و بزرگوار، و سخي و شريف. «أنجبين» جمع أنجب صفت تفضيلي از نجبه به معناي در خور ستايش است و شايان تمجيد.
در کتاب «المهدي» ص 76 از (صواعق ابن حجر ص 98) از احمد و مسلم از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمود: «در آخر الزمان خليفه اي خواهد بود که مال را بخشش مي نمايد يک نوع بخششي که بدون شماره باشد.»
در مجلد 7 بحار ص 218 (1)، از امام ششم عليه السلام، صفات امام را در خطبه اي بيان مي کند تا آنکه گويد: «امام بايد از کارهاي نفرت انگيز کناره جو باشد، و از مرض و بيماري که موجب دوري مردم شود سالم باشد، و از آفات و کليه ي کارهاي پليد و قبيح مصون و محفوظ بوده، و بردبار و نکوکار و متصف به عفت و علم و فضيلت باشد. و ايضا در ص 216 (2) در صفات امام از هشام بن حکم نقل است- تا آنکه گويد: اما آن چهار صفتي که بايد امام دارا باشد اينکه عالمترين و سخي ترين و شجاع و نيرومندترين و عفيف ترين مردم و منزه ترين آنان باشد، زيرا اگر صفت سخاوت نداشته باشد شايستگي امامت را ندارد، چون مردم به عطا و بخشش بي تفاوت او نيازمندند و حق به حق دار برسد، براي اينکه وقتي که اين صفت سخاوت در او باشد حاضر نمي شود چيزي از حقوق مردم را به نفع خود برداشت کند، و در تقسيم سهم خود را بر ديگران برتري دهد، و نيز ما گفتيم که بايد معصوم باشد، پس اگر چنين کسي شجاع و نيرومندترين و داناترين و سخي ترين و عفيف ترين مردم نباشد شايستگي امامت را ندارد و نبايد امام باشد.
(يا ابن الخضارمة المنتجبين)
(اي فرزند شاخص سروران از برگزيدگان).
شرح- «خضارمه» و خضارم: جمع خضرم به معناي سرور و زياد بخشنده. و «منتجب»: اسم مفعول از باب افتعال به معناي انتخاب و برگزيده شده. در مجلد هفتم بحار ص 212 (3) روايت مفصلي از امام هشتم عليه السلام نقل شده که قسمتي از آن چنين است: «امام از لوث گناهان پاکيزه و از عيوب بدني منزه، و به علم و دانش مشخص، و به حلم و بردباري آراسته، و باعث نظام دين و عزت مسلمين، و به خشم آورنده ي منافقان، و تباه و هلاک کننده ي کافران است.
(يا ابن القماقمة الاکرمين)
(اي فرزند مهترين و گرامي ترين خلق).
شرح- «قماقمة»: جمع قمقام به معناي سيد و سرور، و به امر بزرگ و عدد زياد هم گفته شده. در مجلد هفتم بحار ص 212 (4) در دنباله ي آن روايت که گذشت حضرت رضا عليه السلام مي فرمايد: «امام يگانه فرد روزگار است، و کسي به مرتبه کمالات او نمي رسد، و نه عالمي به پايه ي درجات علمي او، و در صفات و اخلاق و روحيات مثل و نظيري براي او نيست، و به فضيلت و برتري اختصاص دارد، کسب فضيلت از کسي نمي کند بلکه جمله ي فضائل او از طرف خداوند فضيلت بخش است».
(يا ابن الأطائب [المعظمين] المطهرين)
(اي فرزند نيکوترين پاکان عالم).
شرح- «أطائب»: جمع أطيب صفت تفضيلي طائب و طيب است. در همان روايت سابق (5) حضرت رضا عليه السلام مي فرمايد: «پس کيست بتواند امام را بشناسد و بتواند اختيار کند او را هيهات اي کاش مي شد. اما چقدر دور است!! عقلها گمراه، فکرها پريشان، و خردها سرگردان، و چشم ها کم سو، و بزرگان کوچک، و حکماء حيران، و خردمندان کوتاه ديد، و خطيبان محصور و از سخن پراکني باز مانند، خردمندان نادان گردند، و شاعران خسته و فرومانده، و اديبان عاجز و ناتوان، و سخن پردازان خسته و ملولند از اين که بتوانند شأني از شئون امام و يا فضيلتي از فضائل او را وصف کنند، بلکه اظهار عجز و ناتواني مي نمايند».
(يا ابن البدور المنيرة)
(اي فرزند ماههاي تابان فروزنده).
شرح- بدور: جمع بدر به معناي ماه کامل و ماه شب چهارده است. خداوند متعال به مقتضاي صفت رحمانيت موجبات سعادت بشر را از هر حيث و هر جهت در اين عالم دنيا فراهم ساخته است، از آن جمله آفرينش خورشيد و ماه و ستارگان درخشنده، که اگر اين حرارت و انوار روشني دهنده نبود افراد بشر و حيوانات توانائي زندگي نداشتند، و در ظلمت و تاريکي محض قدرت حرکت و جنبش نداشتند و چيزي را نمي ديدند و آن را تشخيص نمي دادند، زيرا رؤيت به وسيله نور است. و همچنين خداوند براي تأمين سعادت زندگي اجتماعي و فوز به سعادت دارين يعني دنيا و آخرت، در هر دوره و هر عصر حجت و امامي قرار داده که وجود هر يک مانند نور خورشيد و ماه است، تا بشر به نور هدايت آن بزرگواران قدرت بر تحصيل موجبات سعادت دنيا و آخرت خود را بتوانند فراهم آورد.
وجود اولياي حق مانند آفتاب است که هر چند در زير ابر باشد ولي با اين حال موجودات ديگر از آن بهره مند مي شوند. و حضرت ولي عصر- ارواح العالمين له الفداء- توقيع نامه اي که به محمد بن عثمان (يکي از نواب چهار گانه خود) صادر فرمودند و به وسيله محمد بن عثمان به علاقمندان ابلاغ گرديده فرمود: «و أما وجه انتفاع مردم از من در دوره غايب بودنم همانند انتفاع مردم است از آفتاب وقتي که ابر آن را بپوشاند و از ديد مردم مخفي کند، و من ايمني بخش اهل زمينم، چنانکه ستارگان فروزان براي اهل آسمان. 13 بحار ص 129» (6)
البته آفتاب در اثر دارا بودن نور و شعاع که به تمام منظومه و سيارات خود مي رساند و بشر و جنبندگان روي زمين از آن به نحو أتم و أحسن بهره مند مي شوند و در تربيت و پرورش عناصر و ترکيب مرکبات تأثير به سزائي دارد، و نور ساير کرات منظومه هم به وسيله او ايجاد مي شود، داراي خصايص حيات بخش است. وجود مبارک ولي عصر نيز براي تربيت و پرورش عقول و أرواح و نفوس بشر و حيات و سعادت انساني تأثير به سزائي دارد، و مي توان گفت وجود او و پيروي دستوراتش موجب حيات جاوداني و رسيدن به مقام شايسته ي انسانيت و نيل به سعادت است.
مرحوم مجلسي در مجلد 13 بحار باب «علة الغيبة و کيفية انتفاع الناس به في غيبته صلوات الله عليه» ص 129 در وجه تشبيه آن جناب به آفتاب توضيحي دارد که خالي از فائده نيست و طالبان بدانجا رجوع کنند. بحارالانوار مجلد 52 جديد ص 93.
(يا ابن السرج المضئة، يا ابن الشهب الثاقبة، يا ابن الانجم الزاهرة)
(اي فرزند چراغهاي فروزان، اي فرزند اختران تابناک، اي فرزند ستارگان نور افشان خوش رنگ).
شرح- منشأ اختلاف اين تعبيرات در دعا ممکن است به ملاحظه ي اوضاع زماني باشد، گاهي داراي قدرت ظاهري هم بودند و مردم کاملا به نور هدايت آنان بهره مند ميشدند همچون روشنائي ماه در شب چهاردهم در آسمان صاف، و ديگر زماني بوده که اين چنين نبوده ولي ممنوع از هدايت هم نبودند، و گاهي هم گرفتار خلفا و سلاطين جور بودند و استفاده از وجودشان و هدايتشان کم بوده.
و شايد علت اختلاف اين تعبيرات از جهت انتساب به آباء و اجدادشان چون پيغمبر اکرم و علي بن أبي طالب و أئمه ي ديگر صلوات الله عليهم أجمعين بوده باشد. چنانکه در تأويل آيات سوره ي «و الشمس» و تطبيق بر مصاديق آن در بعضي روايات آمده است.
در مجلد 7 بحار صفحه 105 (7) در باب «انهم النجوم». ابو بصير گويد از امام ششم (ع) از قول خداي تعالي «و الشمس و ضحيها» (قسم به خورشيد و نور و روشني آن) سئوال کردم؟ فرمود: شمس رسول الله است که خدا به وسيله او دينش را براي مردم واضح و آشکار ساخت. سپس از «و القمر اذا تلاها» از آن امام سوال کردم؟ فرمود: مراد از ماه امير مؤمنان است، (که از نور پيغمبر اقتباس مي نمود) بعد سئوال کردم از آيه «و النهار اذا جلاها» (سوگند به روز که آن را روشن نموده)؟ فرمود: مراد از امام از ذريه ي فاطمه (سلام الله عليها) است که چون از او از دين رسول خدا سئوالي شود آن را براي سائل بيان مي کند، آنگاه پرسيدم از آيه «و اليل اذا يغشاها»؟ فرمود: پيشوايان جور آنان که مستبد برأي خود هستند (و به فرمان پيغمبر صلي الله عليه و آله توجه ندارند) و جاي آل پيغمبر که شايسته ترند مي نشينند، و دين رسول را آغشته مي کنند به ظلم و جور، و اين است قول خدا که مي فرمايد: «و الليل اذا يغشاها» که ظلمت شب روشنائي روز را مي پوشاند.
در مجلد 7 بحار ص 112 (8) بياناتي از امام هشتم عليه السلام نقل شده تا آنکه گويد: امام ماه تام درخشان، و چراغ روشني بخش، و نور تابنده، و ستاره ي راهنما در ظلمت هاي تيرگون، و سرزمين بي علامت و نشان، و امواج کوه پيکر درياها- الخ».
(يا ابن السبيل الواضحة)
(اي فرزند راههاي روشن و آشکار).
شرح- در جملات سابق اين دعا «هم السبيل اليک» و «و اين السبيل بعد السبيل» توضيحاتي داده شد و در اين مقام فقط اکتفا به دو حديث مي کنيم:
مجلد 7 بحار ص 85 (9) که خدا فرموده: «و اتبع سبيل من اناب الي»- لقمان/ 15- (و پيروي کن طريقه کسي که سوي من باز گشته است و در توحيد و اخلاص و طاعت متوجه من بوده). امام صادق عليه السلام فرمود: «و اتبع سبيل محمد و علي» يعني پيروي کن راه محمد و علي را.
در ص 84 همان مجلد (10) فرمود: «به خدا قسم مائيم آن راهي که خداوند شما را امر کرده از آن راه پيروي کنيد». و در زيارت جامعه آمده است: «أنتم السبيل الاعظم» اي آل پيغمبر شمائيد جاده و راه راست مهم و بزرگ خدائي.
(يا ابن الأعلام اللائحة)
(اي فرزند علامت هاي ظاهر و آشکار حق).
شرح- «اعلام» جمع علم و آن اثر و نشانه ايست که به وسيله آن چيزي شناخته و دانسته شود. «لائح» به معناي مظهر يعني صورت ظاهر و نما و نمود است. و علم ها أئمه عليهم السلام مي باشند که در هر عصر و زمان مردم به نور هدايت آنان راه معرفت و خداشناسي، و راه حيات و سعادت را تعليم مي گيرند و خداوند متعال قدر و مرتبه آنان را بالا برده و ايشان را سرآمد خلق خود قرار داده، و بر عالميان برتري داده، و به بندگانش اعلام کرده که به وسيله آنان در تاريکي هاي خشکي و دريا هدايت شوند يعني در ظلمات احکام که ناشي از ظلمت هاي طبيعت حيواني که تعبير به ظلمات بر شده، و از ظلمات و هواهاي نفساني که از آن به ظلمات بحر تعبير شده از آنان پيروي گردد.
حاصل آنکه تمام بندگان در معتقدات و احوال و اعمال هر چيزي به وسيله آنان هدايت مي شوند. سابقا بيان کرديم که آيه ي مبارکه ي: «و علامات و بالنجم هم يهتدون»- نحل/ 16- يعني و علامت هائي است، و به وسيله ستارگان آنان هدايت مي شوند. که تأويلا حجت هاي خدا مي باشند، و اين معاني يکي از بطون قرآن و مصاديق آن است.

پي نوشت ها:

1. 25 جديد ص 152 نقل از غيبت نعماني.
2. 25 جديد ص 143 و 144 نقل از علل الشرايع.
3. مجلد 25 جديد ص 116.
4. 25 بحار جديد ص 124 نقل از کمال الدين و أمالي و عيون الأخبار صدوق، و کافي کليني، و تحف العقول حراني، و احتجاج طبرسي.
5. 25 بحار جديد ص 124 نقل از کمال الدين و أمالي و عيون الأخبار صدوق، و کافي کليني، و تحف العقول حراني، و احتجاج طبرسي.
6. مجلد 52 ص 92 نقل از احتجاج و کمال الدين.
7. 24 جديد ص 70 از تفسير قمي، و ص 73 از روضه کافي. به اين مضمون در ص 74 از مناقب، و ص 76 از کنز الفوائد، و ص 79 از تفسير فرات. و منظور تأويل و تطبيق کلي بر مصاديق است.
8. 25 جديد ص 123.
9. 24 جديد ص 21 نقل از مناقب.
10. 24 جديد ص 14 نقل از تفسير قمي.

منبع: كتاب شرحي بر دعاي ندبه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.