نویسنده: مهرداد نغزگوی کهن
-am –I, -ad/∅, -im –id, -and-
شناسههای فعلی فارسی وند تصریفی تمام عیار نیستند، زیرا حداقل یکی از مشخصههای وندهای تصریفی فعلی (یعنی تکیه) را ندارند. صورت متعارف نشانههای مطابقه وند تصریفی است (کربت 2001). استفاده از کلمهی «متعارف» برای یک صورت خاص (به خصوص) در منابع رده شناسی زبان به این معنا است که صورت مزبور در زبان مورد مطالعه یا زبانهای دیگر دارای گوناگونیهایی است و یک گونه نسبت به بقیه استعمال قاعدهمندتر و بینشانتری دارد. یکی از گوناگونیهایی که در نشانهی مطابقه دیده میشود، میزان مقید بودن آن است. بعضی از زبانشناسان برآنند که اگر نشانهی مطابقه مقید نباشد (یعنی به هدف نچسبیده باشد) اصلاً مطابقه نداریم. نقش مشابه صورتهای دستوری آزادتر، بعضی از محققان را قانع نموده است تا مقید بودن نشانهی مطابقه را به عنوان ملاک قطعی در نظر نگیرند. در راستای نظر اخیر، کربت (2001) گوناگونیهای نشانهی مطابقه را با معیار زیر باز مینماید:
نشانهی تصریفی > واژهبست > کلمهی آزاد
در نمودار فوق، علامت > ناظر بر جهت کاهش متعارف بودن نشانهی مطابقه است. بر این اساس، متعارفترین مطابقه با نشانهی تصریفی صورت میپذیرد که به هدف متصل شده است. استفاده از واژهبست به عنوان نشانهی مطابقه، گرچه در موارد خاصی وجود دارد، ولی به اندازهی وند تصریفی متعارف نیست (برای توضیح بیشتر در مورد واژهبستها و رابطهی آنها با مطابقه رک. اسپنسر 1991: 384- 390 و لاینز 1990؛ برای دیدگاهی متفاوت رک. هالپرن 1998: 105). کلمهی آزاد کم ترین شباهت را با نشانههای مطابقه دارد، زیرا به هدف متصل نشده است. در نظر گرفتن کلمهی آزاد به عنوان نشانهی مطابقه در راستای نقش دستوری همسان آن است. کربت (2001) بر آن است که آنچه در مطابقه دارای اهمیت است خود صورتی است که مطابقه را نشان میدهد و نه ستاک یا میزان بالقوه. این گفته در راستای شیوهی تکوین نشانهی مطابقه از رهگذر دستوریشدگی است. در زبانها نشانههای مطابقه با دستوریشدگی کلمات آزاد به وجود میآیند. منبع و منشأ مهم تکوین نشانهی مطابقه، ضمیر است. ضمیر میتواند کم کم نقش ارجاعی خود را از دست بدهد و به صورت نشانهی مطابقه درآید (کربت 2001 و لمان 1982: 234- 241؛ برای مثالی از تبدیل ضمیر به نشانهی مطابقه در زبان فرانسه رک. هاپر و تراگوت 2003: 15).
در فارسی نو نیز حداقل میتوان ثابت کرد که شناسهها (یا همان نشانههای مطابقه) در قرون اولیهی هجری واژهبست بودهاند (برای این شواهد و توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن 1389ه). رفتار واژهبستی نشانههای مطابقه در زبان فارسی دارای پیامدهای نظری مهی است که در زیر به بررسی آن میپردازیم (برای مثالهایی از قرون اولیه هجری که در آنها کلمات مستقل در مقام نشانهی مطابقه به کار رفتهاند رک. نغزگوی کهن 1387ب).
همانطور که گفتیم واژهبستها میتوانند مانند کلمات آزاد تحت تأثیر قواعد نحوی قرار بگیرند. به عبارت دیگر رفتار قواعد نحوی با ترکیب «وند + ستاک» مانند یک واحد است، ولی این قواعد نحوی «واژهبست + میزبان» را در مقام دو واحد مجزا قلمداد میکنند. بنابراین مثلاً واژهبستها مانند کلمات میتوانند حذف به قرینه بشوند، ولی وندهای تصریفی را نمیتوان حذف به قرینه کرد (2). شواهد فراوانی از قرون متقدم هجری از زبان فارسی در دست است که نشان میدهد گویشوران آن دوره شناسههای فارسی را به قرینه حذف میکردهاند؛ به عبارتی در دورهی مذکور شناسهها هنوز بعضی از مشخصههای مهم واژهبستها را داشتهاند. حتی در فارسی امروز نیز شناسهها به صورت وندهای تصریفی تمام عیار در نیامدهاند، زیرا اکثر وندهای تصریفی فارسی امروز «تکیه بر» هستند، ولی شناسهها «تکیه بر» نیستند. در زیر تعدادی از جملات را از متون مکتوب متقدم به دست دادهایم که در آنها شناسهها به قرینه حذف شدهاند. در این جملات شناسههای فعل آخر به قرینه فعل یا فعلهای قبلی حذف شده است:
1) هر روز یگان دوگان ماهی میگرفتمی و بدان روزگار کرانه میکرد (منشی، کلیله و دمنه، 83).
2) پس در دو جهان خائب و خاسر و بیقدر و منزلت باشند تا مذهب و اعتقاد به خود بداند (قزوینی، نقض، 253).
3) خدایا قدرت موجبه و ادراک بیافرین تا برادران سنی من این معنی بدانند و بشنوند تا معترض نبودی (قزوین، نقض، 5).
4) چون به مکه رسیدم خواست که ... (میهنی، اسرار، 373).
5) شما پیش شیخ رفتید و پیش او بایستاد (میهنی، اسرار، 361).
6) من چون از فحوای کلام او بوی امتحانی شنیدم و از مذاق سخن او طعم اختیاری یافت اسعاف ملتمس او لازم شمردم و اجابت دعوتش فریضه دانست (قیس، معجم، 403).
7) زهی عار، که زهی در مقام مرامات از کمان بازنگرفتند و زارکار که در صف کارزار لحظهای بمحامات بازنایستاد (زیدری، نفثه، 45).
8) سرهنگان درآویختند و آتش بلا بر او ریختند و به کارد پاره پاره کرد (جوینی، تاریخ جهانگشای، 1، 122).
9) تا به در شهر میآمدند و رساتیق غارت میکرد و آنچه میدیدند میستد (جوینی، تاریخ جهانگشای، 1، 124).
10)درنگ نکردند که گوساله بریان پیش ایشان آورد (نسفی، تفسیر، سوره11، آیه 69).
در موارد کم بسامدتری شناسهی فعل به قرینه فعل بعدی حذف شده است:
11) این کی بود که در آمدند (میهنی، اسرار، 42).
12) بدان جایگاه کس رفت و بالش را از آب بیرون آوردند (جوینی، تاریخ جهانگشای، 1، 107).
13) به نزدیک زن رفت و مفاوضت ایشان میتوانستم شنود (منشی، کلیله ودمنه، 171).
14) مردم نمیدانند برای حل مشکلاتشان به کجا مراجعه کنند.
در اینجا «مردم» (3) کنترل کننده است و نشانهی صوری جمع ندارد و تنها با توسل به معنا است که شناسهی جمع فعلی قابل توجیه است. به دلیل وجود مطابقههایی از نوع بالا است که بعضی از زبانشناسان میان مطابقهی معنایی و نحوی تمایز قائل شدهاند و مطابقهی مزبور را به عنوان مطابقهی معنایی در نظر گرفتهاند (مثلاً رک. کربت 2010). در مطابقهی معنایی معمولاً استفاده از امکانات صوری رنگ میبازد و به معنا توجه میشود، در حالی که در مطابقهی نحوی نشانههای صوری حائز اهمیت هستند. مطابقهی نحوی (صوری) از مطابقهی معنایی متعارفتر است (کربت 2001). از آنجا که همیشه (به خصوص در زبانهایی مثل فارسی) ارزش مشخصهها بر روی کنترل کننده با امکانات صوری قابل ردیابی نیست، استفاده از معنا برای مشخص کردن ارزش مشخصهها در کنترل کننده غیر قابل اجتناب به نظر میرسد. با این حال مواردی را در زبانهای جهان (از جمله فارسی) سراغ داریم که نه خصوصیات صوری و نه معنایی کنترل کننده نمیتواند به ما در شناسایی نوع مطابقه کمک کند (جملات 17 زیر مربوط به مقالهی علینژاد و طیب 1385 است):
15) الف- کودکان بازی میکنند.
ب- *کودکان بازی میکند.
16) الف- ستارهها در آسمان میدرخشد.
ب- ستارهها در آسمان میدرخشند.
17) الف- ناگهان جمعیت فریاد برآوردند.
ب- جمعیت نشسته راه را بند آورده بود.
در جملههای شمارهی (15) عامل جانداری دارای نقش است. در مورد اسامی جاندار، تعیین نوع مطابقه به لحاظ شمار قطعی است و (در صورت عدم دخالت عوامل دیگر) عدم تطابق میان مشخصههای صوری و معنایی کنترل کننده و هدف ایجاد نمیشود، ولی در مورد اسامی غیر جاندار در جایگاه کنترل کننده، تعیین نوع مطابقهی فعلی عدم قطعیت مییابد و نمیتوان تنها با توجه به آن، ارزش قطعی مشخصهی هدف را مشخص کرد (رک. جملات 16). در این راستا میتوانیم سخن کربت (1986) را بیان کنیم که به درستی مینویسد: «کنترل کنندههایی که جانداری بیشتری دارند، گزینش نوع مطابقهشان بیشتر دلیل معنایی دارد تا کنترل کنندههایی که بیجان هستند». به عبارت دیگر، علیرغم معتبر بودن عامل جانداری در طبقهبندی کنترل کنندهها به دو دستهی جاندار و بیجان با دو نوع مطابقهی مختلف، در جملاتی که کنترل کننده غیر جاندار است، به تنهایی با توسل به عامل معنایی / زبانی جانداری نمیتوان در مورد ارزش مشخصهی هدف به لحاظ شمار صحبت کرد. در نظریهی براون و لوینسون (1987) که بر اساس مفهوم اجتماعی- روانشناختی وجهه است، مهمترین و پذیرفتهشدهترین دلایل ادب آمده است. در توضیح آنها، وجهه تصویری است که فرد از خود در بین عامه مردم دارد. وجهه جزئی از شخصیت فرد است که وی دوست دارد آنطور در جامعه او را بشناسند و با او به آن طریق رفتار کنند. در جملات (17) نیز اسم جمع «جمعیت»، هم با فعل مفرد و هم با جمع به کار رفته است. علی نژاد و طیب (1385) مانند بسیاری از دستورنویسان سنتی، دلیل مفرد یا جمع بودن مشخصهی فعلی را به بافت ربط میدهند و مینویسند که اگر «کار مورد نظر توسط افراد زیر مجموعه به طور مستقل و تک تک انجام میشود ... مطابقه به صورت جمع میباشد و در مواردی که یکجا و بطور کلی توسط مجموعه انجام میشود، مطابقه نمیتواند جمع باشد.» مثالهایی که علی نژاد و طیب به دست میدهند و نوع توجیه آنها با شم زبانی نگارندهی این سطور همخوانی ندارد. در مورد جملات (17) نیز مانند جملات شمارهی (16) عدم قطعیتی در انتخاب مطابقهی جمع و مفرد دیده میشود. سؤال مهمی که در رابطه با هر دو جفت جملات مطرح میشود این است که میزان کاربرد مطابقهی متعارف (فاعل جمع با فعل جمع) در زبان فارسی بیشتر است یا کاربرد مطابقهی نامتعارف (فاعل جمع با فعل مفرد)؟ برای رسیدن به نتیجهی مطلوب باید به بسامد مورد نوع مطابقهها در پیکرههای زبانی توجه کرد. کربت (1986) در این راستا و در توصیف نظام مطابقه در روسی بر اهمیت پیکره در مطالعات پای میفشارد و مینویسد:
«میزان تأثیر عوامل... را همیشه در سطح جمله نمیتوان توجیه کرد و باید به پیکره نظر داشت. مثلاً در روسی احتمال انکه ضمیر موصول از خود مطابقه جمع نشان دهد بیشتر است. این نظم و نتیجه را از بررسی بسامدی جملههای موجود در متن به دست میآوریم. با این حال میتوانیم جملاتی را بیابیم که ضمیر موصول آنها از خود مطابقهی مفرد نیز نشان دهد. پس باید به نظم در سطح پیکره دقت کرد.»
بنابراین به نظر میرسد برای یک جمعبندی قاطع در مورد کاربرد یا عدم کاربرد مطابقهی متعارف باید تحقیقات پیکره بنیادی را انجام داد. علاوه بر این، بهتر است مطالعات همبسته در مورد جملات (16) و (17) صورت گیرد تا مشخص گردد که آیا کاربرد صورتهای مفرد یا جمع به سبک کاربردی نیز ربط دارد یا نه؛ یعنی عوامل اجتماعی - زبانی در کاربرد هر یک از این دو شق نقشی ایفا میکنند یا اینکه هیچ نقشی در آن ندارند.
از آنجا که در بسیاری از زبانهای دنیا عواملی چون شخص و شمار علاوه بر ضمایر در نشانهی مطابقه بر روی هدف (در اینجا فعل) تجسم مییابد، نشانهی مطابقه با توجه به عامل ادب میتواند دچار گوناگونی شود (برای توضح بیشتر رک. کربت1986 و 2012).
18) شما قبلاً این مسائل را از نزدیک مشاهده کردهاید (= کاربرد شما در اشاره به یک نفر)
19) جنابعالی از همهی امکانات این مجموعه میتوانید استفاده کنید.
20) سرکار خانم تشریف آوردند.
استفاده از مطابقهی جمع برای کنترل کنندهی مفرد در زبان فارسی سابقهی طولانی دارد و در متون متقدم فارسی نیز دیده میشود:
21) به مدت سه روز رسول علیه السلام به خانه خواجه باشیدند (نرشخی، تاریخ بخارا، 80).
22) پس پیغمبر با علی عقد برادری بستند (عوفی، جوامع، 41).
در مثالهای فوق کنترل کننده نیز در جمله به کار رفته است، ولی در بعضی از جملات بدون وجود کنترل کننده و تنها با استفاده از نشانهی مطابقهی جمع میتوان یک فرد را با احترام مورد خطاب قرار داد:
23) همان طور که میدانید این مسیر آسفالت نشده است.
علاوه بر موارد فوق، در متون قدمی فارسی برای ابراز ادب، فعل امر عادی به کار نمیرفته و به جای آن صورتهای التزامی فعل با شناسهی سوم شخص مورد استفاده قرار میگرفته است:
24) سلطان گفت خواجه مظفر برقرار باشد و هیچ خود را مشوش نکند و طعامی که هست بیارد (کشاورز، جوامع الحکایات، 842).
25) بداند (=بدان) که مردم در دین چهار اعضااند ... که آن را اعضاء اربعه میگویند (کشاورز، تاریخ طبرستان، 795).
در زبان فارسی علاوه بر خطابهای غیر مستقیم با استفاده از مطابقهی جمع، صورتهای متناظر فروتنانه برای گوینده نیز کاربرد دارد. صورتهای فروتنانه را در زبانهایی چون ژاپنی و کرهای نیز میتوان مشاهده کرد (رک. کیبورت). صورتهای فروتنانه در زبان فارسی انواعی دارد. یکی از انواع این صورتها استفاده از مطابقهی سوم شخص برای کنترل کنندهی اول شخص مفرد است:
26) (اینجانب / بنده) به اطلاع میرساند... (در نامههای رسمی)
کاربرد صورتهای فروتنانه در زبان فارسی سابقهای طولانی دارد و میتوان این کاربرد را در متون قرون اولیه هجری نیز مشاهده کرد:
27) بنده... قصد خوارزم کرد و بخدمت این خداوند نیک بخت شد (جرجانی، ذخیره، 1).
28) مثالی ارزانی دارد، تا بنده آنرا امام خود سازد (میهنی، دبیری، 46).
29)ای بزرگوار شاه، بنده کمر خدمت بر میان جان بست ... و طالع شاه را دید (ارجانی، سمک، 1، 2).
30) آن روز آن دختر گنه کار را بدین بنده ضعیف دادی و فرمودی که او را بکش بنده عزم کرد که او را بکشد (اسکندر، 161).
کامری (1975) در ضمن مقاله خود به نوع دیگری از جمع در زبان فرانسه اشاره میکند که برای تکریم خود کاربرد دارد. وی این کاربرد را جمع ملوکانه مینامد. در زبان فارسی نیز این نوع مطابقه کاربرد داشته است:
31) او را اجازت بازگشتن از پیش تخت بدان جانب فرمودیم و تشریفی که امثال او را از اعیان جهان و رؤسای اقالیم ممالک معهود نبودست ارزانی داشتیم: از کسوت فاخر و مرکب گرانمایه باستام زر و طوق مرصع و سلاح و ریاست مازندران بجملگی گرگان و دهستان و استرآباد و بسطام و جلفادقان بتازگی بروی تقریر کردیم (کشاورز، عتبةالکتبه، 561).
32) و میفرمائیم تا بر هر در سرای شحنگی آن شهرها معتمدی شهم کار گذار هشیار بنشاند (کشاورز، عتبةالکتبه، 563...).
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.
چکیده
مطابقه رابطهای دستوری است که ناظر بر هماهنگی خصوصیات معنایی و صوری یک عنصر با خصوصیات صوری عنصر دیگر است. در مطابقه مفاهیمی چون کنترل کننده، هدف، نشانهی مطابقه، حوزهی مطابقه، مشخصه و ارزش مطرح میشود. عوامل زبانی و فرازبانی مختلفی میتوانند بر هریک از اجزاء مزبور تأثیر بگذارند و باعث گوناگونی یا عدم تطابقهایی در مشخصههای مطابقه بشوند. در این مقاله، ضمن توصیف اجمالی مطابقه و اجزاء و مفاهیم وابسته به آن، بیشتر به نشانهی مطابقهی فعلی توجه میکنیم و عوامل نحوی، معنایی و اجتماعی زبانی مؤثر در بروز عدم تطابق در این نوع مطابقه را مورد بررسی قرار میدهیم. در مبحث عوامل نحوی به خصوصیات شناسههای فارسی در متون متقدم اشاره میکنیم و با توجه به رفتار واژهبستی آنها، به این نتیجه میرسیم که بر خلاف نظر موجود، این تنها کنترلکننده و مشخصههای معنایی یا صوری آن نیست که همیشه میتواند بر هدف و نشانهی مطابقهی آن تأثیر بگذارد، بلکه با توجه به الزامات و امکانات نحوی، یک هدف نیز میتواند بر هدف مجاور تأثیرگذار باشد و نشانههای مطابقهی آن را به لحاظ صوری تغییر دهد. دو عامل مهم معنایی و اجتماعی زبانی دیگر که بر نظام مطابقهی فارسی تأثیر میگذارند، به ترتیب عبارتاند از جانداری و ادب. در این مقاله هر دو این عوامل مورد توجه قرار میگیرد و سعی میگردد تا با استفاده از آنها بعضی عدم تطابقهای موجود در مطابقهی فعلی زبان فارسی توجیه شودمقدمه
به دست دادن تعریفی جامع و مانع از مطابقه آسان نیست. دلیل این امر گوناگونیهایی است که در کاربرد این مفهوم در زبانهای دنیا دیده میشود. این گوناگونیها به حدی است که بعضی از زبانشناسان تعیین حد و مرز آن را بسیار مشکل میدانند (مثلاً رک. اندسن 1992: 103). یکی از تعریفهای مهم و جامع مطابقه را استیله (1978: 610) ارائه داده است. از نظر او مطابقه «هماهنگی نظاممند خصوصیات معنایی و صوری یک عنصر با خصوصیات صوری عنصر دیگر است» (برای توضیحات بیشتر رک. کربت 2010) به عبارت دیگر، در مطابقه دو عنصر به لحاظ ارزش مشخصههایی تطابق پیدا میکنند. مثل تطابق فاعل و فعل به لحاظ مشخصههای شخص و شمار که در بسیاری از زبانهای دنیا (از جمله فارسی) دیده میشود. در مطابقه، مفاهیم مهم کنترلکننده، هدف، حوزه، مشخصه و ارزش مطرح میشود. کنترل کننده عنصری است که نوع مطابقهی را بر روی هدف تعیین میکند. واژهبستها به لحاظ واجی وابسته به کلمهی مجاور هستند، و به لحاظ نحوی آزاد به حساب میآیند. علت آزاد فرض کردن آنها این است که قواعد نحوی با آنها مانند کلمات تمام عیار برخورد میکند. بنابراین واژهبستها بر اساس نحو «کلمه» هستند، ولی خصوصیات واجی یک کلمهی تمام عیار را ندارند و تنها با متصل شدن به میزبان خود یک کلمهی واجی را میسازند. نوع مطابقه از قبیل شخص و شمار و جز آن مشخصه نامیده میشود. هر مشخصه دارای ارزشهایی است. مثلاً مشخصهی شمار میتواند بسته به زبان مورد نظر دارای ارزشهای مفرد، تثنیه، جمع و غیره باشد. هدف جزئی است که با توجه به نوع مطابقهی تحت تأثیر کنترل کننده قرار میگیرد و ارزشی در راستای ارزش آن کسب میکند. ارزش مزبور در نشانهی مطابقه نمود مییابد. سرانجام محیط نحوی که در آن مطابقه صورت میپذیرد، حوزه نام دارد. همانطورکه در ادامهی این مقاله خواهیم دید، این تعریفها (به خصوص تعریفهای کنترلکننده و هدف) با تسامح و تساهل صورت پذیرفته است و مثلاً در مطابقهی فعل- فاعل، تعیین ارزش مشخصهی فعلی تنها بر حسب رابطهی صوری کنترل کننده و هدف صورت نمیپذیرد و عوامل مختلفی میتواند بر این مطابقه تأثیر بگذارد؛ مثلاً در این مقاله نشان خواهیم داد، حتی دو هدف متمایز میتوانند بر هم تأثیرگذار باشند و با توجه به قواعد نحوی ارزش مشخصهی دیگری را به لحاظ صوری دستخوش تغییر کنند. از عوامل دیگر میتوان به عوامل معنایی مثل جانداری و عوامل اجتماعی- زبانی چون ادب اشاره کرد (برای طبقهبندی دیگری از عوامل مؤثر در مطابقه رک. کربت 1986). در ادامهی این مقاله، ضمن توصیف نشانهی مطابقه با هدف ارتباط تنگاتنگی دارد، عوامل نحوی، معنایی، و اجتماعی- زبانی را به تفکیک مورد بررسی قرار خواهیم داد و در این راستا به شرح و بسط اثرات این عوامل در ایجاد گوناگونی در نشانهی مطابقه خواهیم پرداخت.1. نشانهی مطابقهی فعلی
در دستورهای زبان فارسی، نشانهی مطابقهی فعلی را «شناسه» نامیدهاند. شناسههای فارسی امروز شش صورت متمایز دارند. شناسههای فارسی جز در یک مورد (سوم شخص مفرد) به زمان دستوری حساس نیستند و شکل یکسانی دارند:-am –I, -ad/∅, -im –id, -and-
شناسههای فعلی فارسی وند تصریفی تمام عیار نیستند، زیرا حداقل یکی از مشخصههای وندهای تصریفی فعلی (یعنی تکیه) را ندارند. صورت متعارف نشانههای مطابقه وند تصریفی است (کربت 2001). استفاده از کلمهی «متعارف» برای یک صورت خاص (به خصوص) در منابع رده شناسی زبان به این معنا است که صورت مزبور در زبان مورد مطالعه یا زبانهای دیگر دارای گوناگونیهایی است و یک گونه نسبت به بقیه استعمال قاعدهمندتر و بینشانتری دارد. یکی از گوناگونیهایی که در نشانهی مطابقه دیده میشود، میزان مقید بودن آن است. بعضی از زبانشناسان برآنند که اگر نشانهی مطابقه مقید نباشد (یعنی به هدف نچسبیده باشد) اصلاً مطابقه نداریم. نقش مشابه صورتهای دستوری آزادتر، بعضی از محققان را قانع نموده است تا مقید بودن نشانهی مطابقه را به عنوان ملاک قطعی در نظر نگیرند. در راستای نظر اخیر، کربت (2001) گوناگونیهای نشانهی مطابقه را با معیار زیر باز مینماید:
نشانهی تصریفی > واژهبست > کلمهی آزاد
در نمودار فوق، علامت > ناظر بر جهت کاهش متعارف بودن نشانهی مطابقه است. بر این اساس، متعارفترین مطابقه با نشانهی تصریفی صورت میپذیرد که به هدف متصل شده است. استفاده از واژهبست به عنوان نشانهی مطابقه، گرچه در موارد خاصی وجود دارد، ولی به اندازهی وند تصریفی متعارف نیست (برای توضیح بیشتر در مورد واژهبستها و رابطهی آنها با مطابقه رک. اسپنسر 1991: 384- 390 و لاینز 1990؛ برای دیدگاهی متفاوت رک. هالپرن 1998: 105). کلمهی آزاد کم ترین شباهت را با نشانههای مطابقه دارد، زیرا به هدف متصل نشده است. در نظر گرفتن کلمهی آزاد به عنوان نشانهی مطابقه در راستای نقش دستوری همسان آن است. کربت (2001) بر آن است که آنچه در مطابقه دارای اهمیت است خود صورتی است که مطابقه را نشان میدهد و نه ستاک یا میزان بالقوه. این گفته در راستای شیوهی تکوین نشانهی مطابقه از رهگذر دستوریشدگی است. در زبانها نشانههای مطابقه با دستوریشدگی کلمات آزاد به وجود میآیند. منبع و منشأ مهم تکوین نشانهی مطابقه، ضمیر است. ضمیر میتواند کم کم نقش ارجاعی خود را از دست بدهد و به صورت نشانهی مطابقه درآید (کربت 2001 و لمان 1982: 234- 241؛ برای مثالی از تبدیل ضمیر به نشانهی مطابقه در زبان فرانسه رک. هاپر و تراگوت 2003: 15).
در فارسی نو نیز حداقل میتوان ثابت کرد که شناسهها (یا همان نشانههای مطابقه) در قرون اولیهی هجری واژهبست بودهاند (برای این شواهد و توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن 1389ه). رفتار واژهبستی نشانههای مطابقه در زبان فارسی دارای پیامدهای نظری مهی است که در زیر به بررسی آن میپردازیم (برای مثالهایی از قرون اولیه هجری که در آنها کلمات مستقل در مقام نشانهی مطابقه به کار رفتهاند رک. نغزگوی کهن 1387ب).
2. نشانهی مطابقهی فارسی در مقام واژهبست و تأثیر قواعد نحوی بر آن
واژهبستها به لحاظ واجی وابسته به کلمهی مجاور هستند، و به لحاظ نحوی آزاد به حساب میآیند. علت آزاد فرض کردن آنها این است که قواعد نحوی با آنها مانند کلمات تمام عیار برخورد میکند. بنابراین واژهبستها بر اساس نحو «کلمه» هستند، ولی خصوصیات واجی یک کلمهی تمام عیار را ندارند و تنها با متصل شدن به میزبان خود یک کلمهی واجی را میسازند. به همین علت زبانشناسان میان کلمهی واجی و کلمهی نحوی تمایز قائل میشوند (رک. کروگر 2005: 317؛ برای ملاکهای عینی متمایز ساختن واژهبست از وند تصریفی رک. زوئیکی و پولوم 1983 (1).همانطور که گفتیم واژهبستها میتوانند مانند کلمات آزاد تحت تأثیر قواعد نحوی قرار بگیرند. به عبارت دیگر رفتار قواعد نحوی با ترکیب «وند + ستاک» مانند یک واحد است، ولی این قواعد نحوی «واژهبست + میزبان» را در مقام دو واحد مجزا قلمداد میکنند. بنابراین مثلاً واژهبستها مانند کلمات میتوانند حذف به قرینه بشوند، ولی وندهای تصریفی را نمیتوان حذف به قرینه کرد (2). شواهد فراوانی از قرون متقدم هجری از زبان فارسی در دست است که نشان میدهد گویشوران آن دوره شناسههای فارسی را به قرینه حذف میکردهاند؛ به عبارتی در دورهی مذکور شناسهها هنوز بعضی از مشخصههای مهم واژهبستها را داشتهاند. حتی در فارسی امروز نیز شناسهها به صورت وندهای تصریفی تمام عیار در نیامدهاند، زیرا اکثر وندهای تصریفی فارسی امروز «تکیه بر» هستند، ولی شناسهها «تکیه بر» نیستند. در زیر تعدادی از جملات را از متون مکتوب متقدم به دست دادهایم که در آنها شناسهها به قرینه حذف شدهاند. در این جملات شناسههای فعل آخر به قرینه فعل یا فعلهای قبلی حذف شده است:
1) هر روز یگان دوگان ماهی میگرفتمی و بدان روزگار کرانه میکرد (منشی، کلیله و دمنه، 83).
2) پس در دو جهان خائب و خاسر و بیقدر و منزلت باشند تا مذهب و اعتقاد به خود بداند (قزوینی، نقض، 253).
3) خدایا قدرت موجبه و ادراک بیافرین تا برادران سنی من این معنی بدانند و بشنوند تا معترض نبودی (قزوین، نقض، 5).
4) چون به مکه رسیدم خواست که ... (میهنی، اسرار، 373).
5) شما پیش شیخ رفتید و پیش او بایستاد (میهنی، اسرار، 361).
6) من چون از فحوای کلام او بوی امتحانی شنیدم و از مذاق سخن او طعم اختیاری یافت اسعاف ملتمس او لازم شمردم و اجابت دعوتش فریضه دانست (قیس، معجم، 403).
7) زهی عار، که زهی در مقام مرامات از کمان بازنگرفتند و زارکار که در صف کارزار لحظهای بمحامات بازنایستاد (زیدری، نفثه، 45).
8) سرهنگان درآویختند و آتش بلا بر او ریختند و به کارد پاره پاره کرد (جوینی، تاریخ جهانگشای، 1، 122).
9) تا به در شهر میآمدند و رساتیق غارت میکرد و آنچه میدیدند میستد (جوینی، تاریخ جهانگشای، 1، 124).
10)درنگ نکردند که گوساله بریان پیش ایشان آورد (نسفی، تفسیر، سوره11، آیه 69).
در موارد کم بسامدتری شناسهی فعل به قرینه فعل بعدی حذف شده است:
11) این کی بود که در آمدند (میهنی، اسرار، 42).
12) بدان جایگاه کس رفت و بالش را از آب بیرون آوردند (جوینی، تاریخ جهانگشای، 1، 107).
13) به نزدیک زن رفت و مفاوضت ایشان میتوانستم شنود (منشی، کلیله ودمنه، 171).
1-2 . پیامد نظری حذف به قرینهی شناسهها
حذف شناسهها به قرینهی فعل مجاور (فعل قبلی یا بعدی)، به این معناست که یک هدف مطابقه بر اساس هدف دیگر دچار تغییر شکل و گوناگونی شده است. در مطابقهی متعارف این تنها کنترل کننده است که بر شکل صرفی نشانهی مطابقه در هدف (در اینجا فعل) تأثیر میگذارد و اصلاً تعریف مفاهیم هدف و کنترل کننده بر این اساس است. حذف به قرینهی شناسهها یک عامل زبانی دیگر را به عوامل مؤثر در گوناگونی صوری شناسهها اضافه میکند.3 . تأثیر عوامل معنایی بر گوناگونی صوری شناسه
در زبانی که فرایند صرفی - نحوی مطابقه وجود دارد، در مطابقههای متعارف، ارزش صوری مشخصههای کنترل کننده و هدف یکسان است، با این حال در بعضی از موارد تنها با ارجاع به صورت کنترل کننده نمیتوان ارزش صوری هدف را تعیین کرد. به عبارت دیگر، گاهی ارزش صوری مشخصه در کنترل کننده با ارزش صوری موجود در هدف تطابق ندارند. مثلاً ارزش صوری مشخصهی شمار در کنترل کننده مفرد است، ولی ارزش صوری هدف جمع است:14) مردم نمیدانند برای حل مشکلاتشان به کجا مراجعه کنند.
در اینجا «مردم» (3) کنترل کننده است و نشانهی صوری جمع ندارد و تنها با توسل به معنا است که شناسهی جمع فعلی قابل توجیه است. به دلیل وجود مطابقههایی از نوع بالا است که بعضی از زبانشناسان میان مطابقهی معنایی و نحوی تمایز قائل شدهاند و مطابقهی مزبور را به عنوان مطابقهی معنایی در نظر گرفتهاند (مثلاً رک. کربت 2010). در مطابقهی معنایی معمولاً استفاده از امکانات صوری رنگ میبازد و به معنا توجه میشود، در حالی که در مطابقهی نحوی نشانههای صوری حائز اهمیت هستند. مطابقهی نحوی (صوری) از مطابقهی معنایی متعارفتر است (کربت 2001). از آنجا که همیشه (به خصوص در زبانهایی مثل فارسی) ارزش مشخصهها بر روی کنترل کننده با امکانات صوری قابل ردیابی نیست، استفاده از معنا برای مشخص کردن ارزش مشخصهها در کنترل کننده غیر قابل اجتناب به نظر میرسد. با این حال مواردی را در زبانهای جهان (از جمله فارسی) سراغ داریم که نه خصوصیات صوری و نه معنایی کنترل کننده نمیتواند به ما در شناسایی نوع مطابقه کمک کند (جملات 17 زیر مربوط به مقالهی علینژاد و طیب 1385 است):
15) الف- کودکان بازی میکنند.
ب- *کودکان بازی میکند.
16) الف- ستارهها در آسمان میدرخشد.
ب- ستارهها در آسمان میدرخشند.
17) الف- ناگهان جمعیت فریاد برآوردند.
ب- جمعیت نشسته راه را بند آورده بود.
در جملههای شمارهی (15) عامل جانداری دارای نقش است. در مورد اسامی جاندار، تعیین نوع مطابقه به لحاظ شمار قطعی است و (در صورت عدم دخالت عوامل دیگر) عدم تطابق میان مشخصههای صوری و معنایی کنترل کننده و هدف ایجاد نمیشود، ولی در مورد اسامی غیر جاندار در جایگاه کنترل کننده، تعیین نوع مطابقهی فعلی عدم قطعیت مییابد و نمیتوان تنها با توجه به آن، ارزش قطعی مشخصهی هدف را مشخص کرد (رک. جملات 16). در این راستا میتوانیم سخن کربت (1986) را بیان کنیم که به درستی مینویسد: «کنترل کنندههایی که جانداری بیشتری دارند، گزینش نوع مطابقهشان بیشتر دلیل معنایی دارد تا کنترل کنندههایی که بیجان هستند». به عبارت دیگر، علیرغم معتبر بودن عامل جانداری در طبقهبندی کنترل کنندهها به دو دستهی جاندار و بیجان با دو نوع مطابقهی مختلف، در جملاتی که کنترل کننده غیر جاندار است، به تنهایی با توسل به عامل معنایی / زبانی جانداری نمیتوان در مورد ارزش مشخصهی هدف به لحاظ شمار صحبت کرد. در نظریهی براون و لوینسون (1987) که بر اساس مفهوم اجتماعی- روانشناختی وجهه است، مهمترین و پذیرفتهشدهترین دلایل ادب آمده است. در توضیح آنها، وجهه تصویری است که فرد از خود در بین عامه مردم دارد. وجهه جزئی از شخصیت فرد است که وی دوست دارد آنطور در جامعه او را بشناسند و با او به آن طریق رفتار کنند. در جملات (17) نیز اسم جمع «جمعیت»، هم با فعل مفرد و هم با جمع به کار رفته است. علی نژاد و طیب (1385) مانند بسیاری از دستورنویسان سنتی، دلیل مفرد یا جمع بودن مشخصهی فعلی را به بافت ربط میدهند و مینویسند که اگر «کار مورد نظر توسط افراد زیر مجموعه به طور مستقل و تک تک انجام میشود ... مطابقه به صورت جمع میباشد و در مواردی که یکجا و بطور کلی توسط مجموعه انجام میشود، مطابقه نمیتواند جمع باشد.» مثالهایی که علی نژاد و طیب به دست میدهند و نوع توجیه آنها با شم زبانی نگارندهی این سطور همخوانی ندارد. در مورد جملات (17) نیز مانند جملات شمارهی (16) عدم قطعیتی در انتخاب مطابقهی جمع و مفرد دیده میشود. سؤال مهمی که در رابطه با هر دو جفت جملات مطرح میشود این است که میزان کاربرد مطابقهی متعارف (فاعل جمع با فعل جمع) در زبان فارسی بیشتر است یا کاربرد مطابقهی نامتعارف (فاعل جمع با فعل مفرد)؟ برای رسیدن به نتیجهی مطلوب باید به بسامد مورد نوع مطابقهها در پیکرههای زبانی توجه کرد. کربت (1986) در این راستا و در توصیف نظام مطابقه در روسی بر اهمیت پیکره در مطالعات پای میفشارد و مینویسد:
«میزان تأثیر عوامل... را همیشه در سطح جمله نمیتوان توجیه کرد و باید به پیکره نظر داشت. مثلاً در روسی احتمال انکه ضمیر موصول از خود مطابقه جمع نشان دهد بیشتر است. این نظم و نتیجه را از بررسی بسامدی جملههای موجود در متن به دست میآوریم. با این حال میتوانیم جملاتی را بیابیم که ضمیر موصول آنها از خود مطابقهی مفرد نیز نشان دهد. پس باید به نظم در سطح پیکره دقت کرد.»
بنابراین به نظر میرسد برای یک جمعبندی قاطع در مورد کاربرد یا عدم کاربرد مطابقهی متعارف باید تحقیقات پیکره بنیادی را انجام داد. علاوه بر این، بهتر است مطالعات همبسته در مورد جملات (16) و (17) صورت گیرد تا مشخص گردد که آیا کاربرد صورتهای مفرد یا جمع به سبک کاربردی نیز ربط دارد یا نه؛ یعنی عوامل اجتماعی - زبانی در کاربرد هر یک از این دو شق نقشی ایفا میکنند یا اینکه هیچ نقشی در آن ندارند.
4. عامل اجتماعی- زبانی ادب
در نظریهی براون و لوینسون (1987) که بر اساس مفهوم اجتماعی- روانشناختی وجهه است، مهمترین و پذیرفتهشدهترین دلایل ادب آمده است. در توضیح آنها، وجهه تصویری است که فرد از خود در بین عامه مردم دارد. وجهه جزئی از شخصیت فرد است که وی دوست دارد آنطور در جامعه او را بشناسند و با او به آن طریق رفتار کنند. از نظر براون و لوینسون عبارات زبانی مربوط به ادب به این دلیل به وجود میآیند تا این وجهه حفظ شود و مورد تهدید واقع نشود. در بسیاری از فرهنگها صورت دوم شخص مفرد بیش از همهی صورتها وجهه را تهدید میکند و همین امر موجب به وجود آمدن عبارات ارجاعی خاصی میشود که در آنها صورتهای جمع یا سوم شخص برای اشاره به یک مخاطب منفرد به کار میرود تا اشارهی زبانی مستقیم به مخاطب نشود (کی بورت). شیباتنی (1994) این کاربرد را ارجاع غیر مستقیم مینامد.از آنجا که در بسیاری از زبانهای دنیا عواملی چون شخص و شمار علاوه بر ضمایر در نشانهی مطابقه بر روی هدف (در اینجا فعل) تجسم مییابد، نشانهی مطابقه با توجه به عامل ادب میتواند دچار گوناگونی شود (برای توضح بیشتر رک. کربت1986 و 2012).
تأثیر ادب در نشانهی مطابقهی زبان فارسی
در زبان فارسی برای خطاب مؤدبانه از مطابقهی جمع استفاده میشود و در این راستا از ضمایر جمع یا القاب تکریمی چون «جنابعالی»، «سرکار» و جز آن در جایگاه کنترل کننده استفاده میگردد (برای بررسی چگونگی کاربرد ضمایر برای ابراز ادب در زبانهای جهان رک. هلمبرشت 2005). روشن است که ابراز احترام در این موارد، هم مطابقهی نحوی و هم معنایی را تحت شعاع خود قرار میدهد:18) شما قبلاً این مسائل را از نزدیک مشاهده کردهاید (= کاربرد شما در اشاره به یک نفر)
19) جنابعالی از همهی امکانات این مجموعه میتوانید استفاده کنید.
20) سرکار خانم تشریف آوردند.
استفاده از مطابقهی جمع برای کنترل کنندهی مفرد در زبان فارسی سابقهی طولانی دارد و در متون متقدم فارسی نیز دیده میشود:
21) به مدت سه روز رسول علیه السلام به خانه خواجه باشیدند (نرشخی، تاریخ بخارا، 80).
22) پس پیغمبر با علی عقد برادری بستند (عوفی، جوامع، 41).
در مثالهای فوق کنترل کننده نیز در جمله به کار رفته است، ولی در بعضی از جملات بدون وجود کنترل کننده و تنها با استفاده از نشانهی مطابقهی جمع میتوان یک فرد را با احترام مورد خطاب قرار داد:
23) همان طور که میدانید این مسیر آسفالت نشده است.
علاوه بر موارد فوق، در متون قدمی فارسی برای ابراز ادب، فعل امر عادی به کار نمیرفته و به جای آن صورتهای التزامی فعل با شناسهی سوم شخص مورد استفاده قرار میگرفته است:
24) سلطان گفت خواجه مظفر برقرار باشد و هیچ خود را مشوش نکند و طعامی که هست بیارد (کشاورز، جوامع الحکایات، 842).
25) بداند (=بدان) که مردم در دین چهار اعضااند ... که آن را اعضاء اربعه میگویند (کشاورز، تاریخ طبرستان، 795).
در زبان فارسی علاوه بر خطابهای غیر مستقیم با استفاده از مطابقهی جمع، صورتهای متناظر فروتنانه برای گوینده نیز کاربرد دارد. صورتهای فروتنانه را در زبانهایی چون ژاپنی و کرهای نیز میتوان مشاهده کرد (رک. کیبورت). صورتهای فروتنانه در زبان فارسی انواعی دارد. یکی از انواع این صورتها استفاده از مطابقهی سوم شخص برای کنترل کنندهی اول شخص مفرد است:
26) (اینجانب / بنده) به اطلاع میرساند... (در نامههای رسمی)
کاربرد صورتهای فروتنانه در زبان فارسی سابقهای طولانی دارد و میتوان این کاربرد را در متون قرون اولیه هجری نیز مشاهده کرد:
27) بنده... قصد خوارزم کرد و بخدمت این خداوند نیک بخت شد (جرجانی، ذخیره، 1).
28) مثالی ارزانی دارد، تا بنده آنرا امام خود سازد (میهنی، دبیری، 46).
29)ای بزرگوار شاه، بنده کمر خدمت بر میان جان بست ... و طالع شاه را دید (ارجانی، سمک، 1، 2).
30) آن روز آن دختر گنه کار را بدین بنده ضعیف دادی و فرمودی که او را بکش بنده عزم کرد که او را بکشد (اسکندر، 161).
کامری (1975) در ضمن مقاله خود به نوع دیگری از جمع در زبان فرانسه اشاره میکند که برای تکریم خود کاربرد دارد. وی این کاربرد را جمع ملوکانه مینامد. در زبان فارسی نیز این نوع مطابقه کاربرد داشته است:
31) او را اجازت بازگشتن از پیش تخت بدان جانب فرمودیم و تشریفی که امثال او را از اعیان جهان و رؤسای اقالیم ممالک معهود نبودست ارزانی داشتیم: از کسوت فاخر و مرکب گرانمایه باستام زر و طوق مرصع و سلاح و ریاست مازندران بجملگی گرگان و دهستان و استرآباد و بسطام و جلفادقان بتازگی بروی تقریر کردیم (کشاورز، عتبةالکتبه، 561).
32) و میفرمائیم تا بر هر در سرای شحنگی آن شهرها معتمدی شهم کار گذار هشیار بنشاند (کشاورز، عتبةالکتبه، 563...).
نتیجهگیری
با توجه به شواهدی که از زبان فارسی به دست دادیم، نتیجه میگیریم که عوامل نحوی، معنایی و اجتماعی - زبانی میتوانند بر نشانهی مطابقه تأثیر بگذارند و موجب عدم تطابق و گوناگونی در نظام مطابقهی فارسی بشوند. از بین این سه عامل، عامل اول یعنی نحوی (از نوع قاعده حذف به قرینه شناسه) در زبان فارسی امروز دیگر کاربردی ندارد، چون نشانههای مطابقه در متون متقدم فارسی واژهبست بودهاند و با تغییر آنها به وند تصریفی، عملاً امکان اعمال قواعد نحوی (مثل قاعدهی حذف به قرینه) به آنان از بین رفته است. تنها عواملی که هنوز در زبان فارسی موجب عدم تطابق شناسه با کنترل کننده و رفتارهای متفاوت شناسهها میشود. عوامل معنایی و اجتماعی- زبانی است. از بین این دو عامل نیز، عامل اجتماعی- زبانی ادب نقش مهمتری را در ایجاد گوناگونی در نشانهی مطابقه ایفا میکند. پیامد کلیتر مطالعهی نظام مطابقه فارسی این است که گوناگونیهای موجود در صورتهای زبانی را همیشه و تنها با تکیه بر عوامل زبانی صرف نمیتوان توجیه کرد و باید به عوامل فرازبانی و گفتمانی نیز توجه بیشتری مبذول داشت.پینوشتها:
1) برا استفادهی عملی از این ملاکها برای تخیص واژهبستهای فارسی رک. نغزگوی کهن 1389، راسخ مهند 1388 و شقاقی 1376؛ برای دیدگاههای دیگر مربوط به تفاوت وندها و واژهبستها رک. کاراستیرز 1981: 5 و مویسکن 1981).
2) زوئیکی (1977) برای تمایز گذاردن میان وندها و کلمات به نکتهی مشابهای اشاره کرده است. در این راستا وی اذعان میکند که قواعد نحوی (چون حذف به قرینه) میتواند بر کلمات اعمال شود، ولی این قواعد بر وندهای تصریفی قابل اعمال نیست (نیز رک. اندرسن 2005: 9 و 1992).
3) اسمهایی مانند «مردم» که نشانهی صوری جمع ندارند، ولی معنای جمع دارند، در دستورهای سنتی اسم جمع نامیده میشوند.
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.