حاجی فیروز

حاجی فیروز، معروف‌ترین شخصیت در میان هنرمندان محلی و سنتی است، کسی است که چند روز مانده به عید نوروز در خیابان‌های ایران ظاهر می‌شود. حاجی فیروز با دایره زنگی خود و به خاطر چند سکه، با خواندن
دوشنبه، 14 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
حاجی فیروز
حاجی فیروز

نویسنده: محمود امیدسالار
مترجم: مجید جمال زاده
از دانشنامه‌ی ایرانیکا
حاجی فیروز، معروف‌ترین شخصیت در میان هنرمندان محلی و سنتی است، کسی است که چند روز مانده به عید نوروز در خیابان‌های ایران ظاهر می‌شود. حاجی فیروز با دایره زنگی خود و به خاطر چند سکه، با خواندن آوازهای سنتی و رقصیدن، رهگذران را سرگرم می‌کند. او به ندرت در می‌زند، اما به محض این که در باز شد، برنامه خود را شروع می‌کند. حاجی فیروز، چهره خود را سیاه می‌کند، لباس‌های بسیار رنگارنگ می‌پوشد، که معمولاً - اما نه همیشه – قرمز است، و همیشه یک کلاه بر سر می‌گذارد که گاهی بلند و مخروطی شکل است. آهنگ‌های او، کاملاً سنتی و در جمله‌بندی، ملودی هستند و بسیار کوتاه و تکراری می‌باشند. (1) بسیاری از منابع کلاسیک عربی و فارسی که هنرمندان محلی بسیاری را متذکر شده‌اند اصلاً اشاره‌ای به حاجی فیروز نمی‌کنند، و همین طور در هیچ کدام از دوره‌های گذشته، چه در نظم و چه در نثر، صحبتی از او نشده است. نمونه‌ای از این آهنگ‌ها به قرار زیر است:
حاجی فیروزه / -سالی یه روزه- سالی یه روزه
همه می دونن / منم می دونم
عید نوروزه / سالی یه روزه
آهنگ زیر معمولاً با لهجه سنتی "خنده‌دار" یا با تقلید از یک گفتار خوانده می‌شود:
ابراب [= ارباب] خودم، سامبولی بلیکم
ابراب خودم، سرتو بالا کن
ابراب خودم، به من نگاه کن
ابراب خودم، لطفی به ما کن
ابراب خودم، بز بز قندی
ابراب خودم، چرا نمی‌خندی؟
معمولاً، حاجی فیروز که درآمدش بستگی به توانایی و استعداد وی در سرگرم کردن مردم با شوخ‌طبعی دارد، سعی می‌کند تا دیگر آوازهای سنتی را به سبک خود در آورد. یکی از محبوب‌ترین این‌ها، که ترجمه آن [به زبان‌های دیگر] تقریباً غیر ممکن است، به شرح زیر است:
بشکن بشکنه، بشکن
من نمی‌شکنم، بشکن
اینجا بشکنم، یار گله داره
اونجا بشکنم، یار گله داره
این سیاه بیکاره چقدر حوصله داره
(کلمه "بشکن" در این آهنگ، می‌تواند از سوی تماشاگران تکرار شود.)
بسیاری از منابع کلاسیک عربی و فارسی که هنرمندان محلی بسیاری را متذکر شده‌اند اصلاً اشاره‌ای به حاجی فیروز نمی‌کنند، و همین طور در هیچ کدام از دوره‌های گذشته، چه در نظم و چه در نثر، صحبتی از او نشده است. این می‌تواند کمی شک بر انگیز باشد، با این حال، حاجی فیروز عملاً جایگزین سایر هنرمندان سال نو، مانند کوسه، میر نوروزی، گل بیابانی، آتش افروز و غیره شده است که در گذشته بوده‌اند. (2)

بیشتر بخوانید: حاجی فیروزه، سالی یک روزه!


مهرداد بهار در مقاله‌ای که در سال 1983 منتشر شد، اظهار می‌دارد که داستان حاجی فیروز از مراسم‌ و افسانه‌هایی گرفته شده که به حماسه شاهزاده سیاوش ربط دارد، که این نیز به نوبه خود به دست آمده از آن داستان‌هایی است که در ارتباط با خدایان کشاورزی و دامپروری میان رودان وجود داشتند، و همین طور داستان تموز (سومری: دوموزی). بعد از جیمز فریزر، بهار ادعا کرد که تموز، هر بهار از دنیای مردگان بر می‌گشت و جشنواره‌ی او یاد آور مرگ سالانه و تولد دو باره گیاهان بود. در برخی از این مراسم که در آن مردم در خیابانها آواز می‌خواندند ومی‌رقصیدند، بسیاری از مردم چهره‌هایشان را سیاه می‌کردند. از این شواهد ضعیف، بهار نتیجه گرفت که ماجرای حاجی فیروز ایرانی با چهره سیاه شده‌اش، بایستی از مراسم بین النهرین به جا مانده باشد که در آن چهره شخص به خصوصی را سیاه می‌کنند تا در جشن تموز شرکت کند. (3) ده سال بعد دریک مصاحبه، بهار با تأکید بیشتر بر فرضیه خود ادعا کرد که صورت سیاه حاجی فیروز، نماد بازگشت او از جهان مردگان است، و لباس قرمزش، نشانه خون سیاوش است که از طرف خدای قربانی به زندگی باز می‌گردد، در حالی که شادی او نشانه تولد دو باره است، و کسانی که دو باره جوان می‌شوند و برکت به همراه خود می‌آورند. (4) در یادداشت بعدی که در فصل 14 از کتاب «بندهشن»، نوشته شده او فکر می‌کند که نام سیاوخش ممکن است به معنای "مرد سیاه" یا "مرد سیاه‌مو" باشد و تصور می‌کند که بخش سیاه نام، ممکن است یا مربوط به سیاه شدن چهره شرکت کنندگان در مراسم بین النهرین باشد یا مربوط باشد به ماسک‌های سیاهی که مردم برای جشن‌ها می‌پوشیدند. او اضافه می‌کند که شخصیت حاجی فیروز ممکن است باقی مانده از شیوه‌های باستانی باشد. (5) با این وجود، او نتوانست نظرات خود را اثبات کند، و آنها همچنان مجموعه‌ای از گمانه زنی‌ها بر اساس شباهت‌ها هستند و مطلقاً هیچ شاهد اثبات شده‌ای ندارند.
یک محقق دیگر ادعا می‌کند که حاجی فیروز، ادامه سنت سال نو از دوره ساسانی بوده است، که در طی آن بردگان سیاه پوست، با پوشیدن لباس‌های رنگارنگ و آرایش فراوان و با رقص و آواز، موجبات سرگرمی مردم را فراهم می‌کردند (6). جعفر شهری، اذعان می‌دارد که شخصیت حاجی فیروز، مربوط به دوران اخیر است و ربطی به مراسم مذهبی باستان ندارد، بلکه به برده‌های سیاه‌پوستی مربوط می‌شود که گروهی از هنرمندان را تشکیل می‌دادند. او می‌گوید رنگ قرمز نشانه شادی است و نام فیروز (روشن، پیروز) به عنوان نشانه فال نیک به آنها داده شده است (7).
در یک مقاله کوتاه انسان‌شناسی در باره جشنواره‌های ایران، دو شخصیت مجزا، یعنی میر نوروزی (شاهزاده نوروز) و حاجی فیروز، به طور غیر منصفانه‌ای با هم ترکیب شده‌اند، و این بدان معناست که حاجی فیروز باقی مانده از یک شخصیت قدیمی‌تر است (8). آهنگی که روح الامینی ثبت کرده، کمی متفاوت است با آن چه اکثر منابع ارائه کرده‌اند (9):
حاجی فیروزه
عید نوروزه
سالی چند روزه

نمایش پی نوشت ها:
1) Bolukbāši, 1977, pp. 108-109; Bolukbāši, 2001, p. 38.
2) برای برخی از این‌ها مراجعه کنید به:
Enjavi, 1975, II, pp. 112-113, 170-71; Mostowfi, Šarḥ-e zendagāni I, pp. 354-355.
3) Bahār, 1995a, p. 226.
4) idem, 1995b, p. 231.
5) idem, 1996, pp. 194-195.
6) Rażi, 1979, p. 44.
7) Šahri, 1992, IV, pp. 111-114.
8) Ruḥ-al-Amini, 1999, pp. 47-48.
9) idem, p. 48.

نمایش منبع ها:
Mehrdād Bahār, “Nowruz, zamān-e moqaddas,” Čistā 2, 1362 Š./1983, pp. 772-78; repr. in idem, Jostār-i čand dar farhang-e Irān, 2nd ed., Tehran, 1374 Š./1995a, pp. 221-29.
Idem, “Nowruz, jašn-i āriāʾi nist,” in Jostār-i čand dar farhang-e Irān, 2nd ed., Tehran, 1374 Š./1995b, pp. 229-37.
Idem, Pažu-heš-i dar asāṭir-e Irān, ed. Katāyun Mazdāpur, Tehran, 1375 Š./1996.
ʿAli Bolukbāši, Farhang-e ʿāmma, Tehran, 1356 Š./1977.
Idem, Nowruz: jašn-e now-zāʾi-e āfarineš, 2nd ed. Tehran, 2001.
Abu’l-Qāsem Enjavi Širāzi, Jašnhā wa ādāb wa moʿtaqadāt-e zemestān, 2 vols. Tehran, 1354 Š./1975.
Mortażā Honari, Āʾinhā-ye nowruzi, Tehran, 1353 Š./1974, pp. 44-47.
Maḥmud Ruḥ-al-Amini, Āʾinhā wa jašnhā-ye kohan dar Irān-e emruz, 2nd ed., Tehran, 1999.
Hāšem Rażi, Nowruz, sawābeq-e tāriḵi tā emruz, jašn-e ābpāšān, Tehran, 1358 Š./1979.
Jaʿfar Šahri, Tehrān-e qadim, 6 vols., Tehran, 1371 Š./1992.

 


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط