نویسنده: ناصر فکوهی
نامها و فرهنگ
نام و نامگذاری (1) (براک و بودنهورن، 2006)، از مهمترین فرایندهایی هستند که در نظام زبان به مثابه نظامی شناختی وجود دارد؛ زیرا به انسان امکان میدهند که از طریق طبقهبندی اشیا و مفاهیمشان، آنها را وارد نظامهای ردهبندی کند و نه تنها «تشخیص» صوتی و تصویری آنها را (از طریق صدای ملفوظ و نوشتار قابل رؤیت)، در کنار تصویر واقعی و یا نماد آن شیء ومفهوم، تسهیل میکند، بلکه همچنین امکان میدهند که از طریق نظام زبانشناختی بتوان آن شیء یا مفهوم را «ثبت»، «نگهداری» و پردازش فکری کرد و یا در ساختارهای تحلیلی و زنجیرههای زبانی به کار برد. به همین دلیل هر چند نامها، بنا بر نظریههایی که بیشترین اجماع درباره آنها وجود دارد، صرفاً ابزارهای قراردادی در زبانها هستند تا بتوان دستگاه نمادساز زبان را کارا کرد، ولی در عمل به دلیل درونی شدن در نظام ذهنی، بسیار فراتر از این قرار داد میروند و به گونهای رابطهای تقریباً جداییناپذیر میان آن شیء و نامش ایجاد میکنند که به شدت دیالکتیک است و هر تغییری در یکی را بر دیگری مؤثر میکند.به همین دلیل، در نظامهای اجتماعی، نام و نامگذاری جزء سیاستهایی است که جامعه برای ایجاد انسجام و تداوم خود به کار میبرد و ابزاری است کنترل شده، ساختارمند و ساختاردهنده. به همین دلیل است که هیچ نظام هژمونیک قدرت از سادهترین و غیر کاراترین آنها تا پیچیدهترین و کاراترین آنها را نمیتوان یافت که به شدت تمایل به کنترل فرایند نامها و نامگذاریها نداشته باشد.
در جوامع باستانی و در جوامع موسوم به «ابتدایی»، نظام اجتماعی به شیوههای گوناگون بر نظام نامگذاری تأثیر میگذارد؛ برای مثال، در جوامع گروه دوم، عموماً ما با نظامهای توتمی سروکار داریم، بدین معنا که انسانها و تجمعهای انسانی، خود را «متعلق» به یک گروه غیر انسانی (یک جانور، یک گیاه، یک شیء و غیره) میدانند و نامگذاریها را بر اساس این تعلق سامان میدهند. در جوامع باستانی، نظامهای خویشاوندی که میتوانند توتمی باشند یا نه، باز هم از طریق نامگذاری تلاش میکنند انسجام خود را حفظ و تحول خود را سازماندهی کنند. در این جوامع، گاه ما با نامگذاری بر اساس نظامهای کاستی رو به رو بودهایم که تقریباً همان نظامهای حرفهای ولی بسته بودهاند. این نامگذاری با محدودیتهای اجتماعی بسیار زیاد دیگری نیز از جمله در نظام همسرگزینی همراه بود، به صورتی که فردی که به یک کاست تعلق داشت درون همان کاست میتوانست زوج خود را بیابد، نظامی که هنوز در هند باقی است (دومون، 1966). در بسیاری از جوامع انسانی که نظامهای پدر سالار حاکم بوده و هستند، نامگذاریهای بر اساس تبار پدری انجام میشد و این امر تا امروز بقایای خود را نشان میدهد، به صورتی که «زاده»، «داد»، «داده»، «پور» در فارسی، «بن» و «ابن» در عربی «اوغلی» و «ورودی» در آذری و ترکی، «یان» یا پسوندها واجزایی هستند که تبار پدری (و گاه تباری مقدس) را برای ایجاد نام فرزند مورد استفاده قرار میدهند و بدین ترتیب فردی را از فرد دیگر جدا میکنند.
نظامهای نامگذاری، در جوامع انسانی درباره انسانها و پدیدههای دیگر، در بسیاری موارد با مناسک زیادی نیز همراه هستند که به این امر جنبه عمومیتر بدهد. اعلام عمومی نام، فرد را رسماً در قالب آن نام جای میدهد و تغییر نام جز با هزینههای اجتماعی گوناگون امکانپذیر نیست. دولتهای ملی از 200 سال پیش در فرایند عمومی به دست گرفتن کل جامعه و کنترل عمومی بر همه سازوکارهای آن، تلاش کردند که نظام نامها را نیز به طور کامل در تصاحب خود در آورند. به گونهای که نهادهای «ثبت اسناد» و «صدور شناسنامه» و «کارت شناسایی»، موجودیت طبیعی و حتی اجتماعی فرد را به موجودیت «اسنادی» او وابسته کردند و فرد یا هر پدیده دیگر وحتی گاه بسیاری از مفاهیم دیگر نیز تا زمانی قادر بودند به صورت واقعی موجودیت خود را نشان دهند که این موجودیت، دارای قابلیت «استنادی» میبود و یا به عبارت دیگر به صورت نهادینه و در چهار چوب نظام قدرت «تثبیت» و «تأیید» شده بود. حتی نظامهای دانشگاهی، برای مثال نظامهای «علمی استناد» از این قاعده مستثنی نبودهاند. «انحراف» ازاین نامها نیز به صورتهای مختلف تنبیه میشدهاند؛ چنانچه مفهوم «جعل عنوان» یا «نام» دارای معنایی کاملاً روشن در این زمینه است و به معنی استفاده از «هویت دیگری» به جای هویت است. جامعه مدرن به ویژه این امر را تحمل نمیکند؛ زیرا چنین فرایندی همه نظامهای کنترل و دستهبندی و انسجام و برنامهریزی و ساختارمندی و ساختاردهندگی آن را زیر سؤال میبرد. آزادترین جوامع انسانی نیز در این زمینه نمیتوانند، از حدی فراتر روند و این حد، حد شفافیت نظام است؛ یعنی آنکه هر فردی بتواند مرزهای «خود» و «دیگری» را کمابیش به صورت روشنی تشخیص دهد و همچنین مفاهیم و اشیا را با نامهای تقریباً یکسانی درک کند. تعبیر نام اگر هم ممکن باشد، باید قابل «توجیه» باشد و از فرایندهای هژمونیک و نهادینه عبور کند.
وجود این فرایندها، خود گویای تأثیر بسیار بالای نام در نظامهای شناختی و بنابر این در نظامهای اجتماعی - سیاسی است؛ ولی پرسشی که در اینجا مطرح میشود رابطه این سیاستهای نامگذاری در محورهای عمودی و افقی با خود آن فرهنگ و با فرهنگهای دیگر زبانی است. در واقع، نباید تصور کرد که چون نامی در یک مقطع زمانی / مکانی مشخص مثلاً در دوره و مکان خاصی در یک زبان مشخص دارای مفهومی معلوم و تأثیر مشخص در حوزه اجتماعی است. باید در دورههای دیگر یا در میان همه اقشار و افراد آن فرهنگ و به ویژه در رابطه با فرهنگهای دیگر دارای همان معنا باشد. مثالهای روشنی از بسیاری از نامها که در جهان امروز شکل جهان شمول یافتهاند، این را نشان میدهند؛ برای نمونه نگاه کنیم به واژگانی چون «تلویزیون»، «رادیو»، «فوتبال»، «سینما» و غیره. اندکی تأمل کافی است که دریابیم نه تنها افراد مختلف در یک فرهنگ این واژگان را به یک صورت درک نمیکنند و در مقابل آنها و با استفاده از آنها واکنشها و فرایندهای کنشی یکسانی را به اجرا در نمیآورند، بلکه دورههای مختلف در یک فرهنگ و فرهنگهای مختلف نیز در این زمینه کاملاً متفاوت هستند.
بنابر آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که نامها یکی از پر اهمیتترین ابزارهایی هستند که ما برای تحلیل فرهنگها در دست داریم: تبارشناسی واژگان، چگونگی استفاده از آنها در اقشار مختلف اجتماعی، فاصله میان مفهوم ایدئولوژیک، هژمونیک و تعریف عمومی یک نام در یک نظام اجتماعی، همگی از مواردی هستند که باید به آنها توجه کرد. نامهایی که کشورهای مختلف، یعنی در واقع دولتهای مختلف به مکانهای جغرافیایی میدهند، از کوچه و خیابان گرفته تا جایگاههای طبیعی، نامگذاری بر جنگها و حوادث تاریخی، گسترش گروهی از نامها در نامگذاری کودکان در دورههایی خاص و غیره، همگی راهگشای درک فرهنگها هستند و در اینجا نیز همچون همیشه، درک نظامهای ایدئولوژیک سادهتر از درک فرایندهای بسیار پیچیده اجتماعی هستند که به خود این نظامهای ایدئولوژیک نیز حیات میبخشند. همین امر نیز ما را بر آن میدارد که در حوزه سیاستگذاری فرهنگی نیز افزون بر درک و شناخت پدیدههای فرهنگی به موضوع نامها و نامگذاریها توجه خاصی نشان دهیم و تلاش کنیم نظامهای ساختاری و پیچیدهای را که در این موارد روابط اجتماعی را تعیین میکنند و به آنها شکل میدهند و میان آنها ایجاد تأثیرگذاری میکنند، درک کنیم و به ویژه به عنوان پژوهشگر خود را اسیر و بازیچه چنین نظامهایی نکنیم.
پینوشتها:
1. name and naming.
منبع مقاله :فکوهی، ناصر؛ (1394)، صد و یک پرسش از فرهنگ، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یکم.