اشراف اطلاعاتی امیرالمؤمنین و کشف توطئه‌های دشمنان

بحث از لزوم داشتن سیستم اطلاعاتی در نظام اسلامی و چگونگی عمل آحاد مردم به وظایف شرعی از یک سو و ادعای دین مبین اسلام به خصوص مکتب مترقی تشیع بر برخورداری از برنامه‌ی عملی برای تمامی دوره‌ها و زمان‌ها و
چهارشنبه، 8 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اشراف اطلاعاتی امیرالمؤمنین و کشف توطئه‌های دشمنان
 اشراف اطلاعاتی امیرالمؤمنین و کشف توطئه‌های دشمنان

نویسنده: مرتضی سلیمی (1)

 

مقدمه

بحث از لزوم داشتن سیستم اطلاعاتی در نظام اسلامی و چگونگی عمل آحاد مردم به وظایف شرعی از یک سو و ادعای دین مبین اسلام به خصوص مکتب مترقی تشیع بر برخورداری از برنامه‌ی عملی برای تمامی دوره‌ها و زمان‌ها و افعال انسان‌ها به عنوان دین خاتم و آمیختگی ارتکازات ذهنی افراد در عرصه‌های امنیتی از دیگر سو مهم می‌نماید، به همین جهت بسیاری از موضوعات سیاسی، اداری، اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و دیگری که برای دولت اسلامی اهمیت دارد و با آن ارتباط مستقیم پیدا می‌کند، به صورت یک اسلوب علمی و مناسب با جایگاه آن، در میان مسائلی که محققین در مورد آن‌ها به تحقق و تفحص پرداخته‌اند، مورد بررسی قرار گرفته است. این امر به انزواطلبی مربوط می‌شود که وضعیت سیاسی موجود در شکل حکومت‌های اسلامی بر علماء و متفکرین مکتب اهل بیت (علیهم السلام) تحمیل کردند. همچنین به دور ساختن این علماء و متفکرین از سیاست و تمام امور مربوط به دولت از زمان شهادت حضرت علی (علیه السلام) بازمی‌گردد. به همین سبب کسی که ادعا می‌کند که سبب این امور فقر میراث اسلامی و تهی بودن تجربه‌ی اسلامی از بررسی‌های مفید پیرامون امور مربوط به حیات سیاسی و نظامی است در اشتباه است، زیرا اندیشه و قانون اسلامی در بردارنده‌ی یک نظام کامل فراگیر برای زندگی است و نیازهای خاص و عام انسان در تمام زمینه‌ها از جمله مسائل سیاسی، امنیتی، اداری و جنگ را در می‌گیرد.
بنابراین مشخص شدن چارچوب تحقیق در مورد این مسائل و ارائه‌ی نمونه‌هایی از متون نظری و عملی مربوط به آن‌ها ضرورت پیدا کرد تا این که پژوهش حاضر با پرداختن به آن و تمرکز بر سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مسائل اطلاعاتی، از ارائه‌ی مطالب کلی فراتر رفته و وارد امور جزئی می‌شود که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی در سطح وسائل و روش‌ها و روابط با آن مواجه می‌باشند.
با بررسی و مطالعه عمیق برنامه‌ها عملی اسلام در حوزه اطلاعات پی می‌بریم، حضرت علی (علیه السلام) به تأسی و پیروی از حضرت ختمی مرتبت پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همان مسیر را در بعد اطلاعاتی و حکومتی دنبال کرد، گرچه نام آن حضرت تداعی کننده عدالت، شجاعت، عبادت، مظلومیت، جوانمردی و... است، اما کمتر کسی است که حضرت علی (علیه السلام) را به انجام کارهای اطلاعاتی و جمع‌آوری خبر از دشمن و نیز داخل حکومت خود بشناسد. در بررسی تاریخ اسلام و سیره آن حضرت به واژه‌هایی برمی‌خوریم که به روشنی حکایت از توجه خاص ایشان به رعایت مسائل و نکات حفاظتی و اطلاعاتی دارد. واژه‌هایی مانند عین (چشم)، عیون، مطلع، رقیب، مراقبت، طلایه و...).
جای انکار نیست که فرهنگ دینی از مؤلفه‌های مهم است، شرع مقدس به ما حکم می‌کند که اسرار، راهبرد و استراتژی حکومت اسلامی را، هر چند به نظر کوچک و بی‌ارزش آید، افشا نکرده و در حفظ و کتمان آن بکوشیم و باری دیگر، حرکت خصمانه و تهدید دائم دشمن را به هوشیاری رصد کنیم. بخشی از این سیره و روش در مکتب تشیع به شکل تقیه در زندگی امامان معصوم شیعه (علیهم السلام) مشهود است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای حفظ کیان شیعه و ایجاد امنیت شیعیان در مقابل حاکمان جور روش‌هایی تعلیم می‌دادند که زمینه ساز حفظ جان، سرمایه، دین و نیز باورهای شیعی بود، روش‌هایی که گاه حفاظتی بود و گاه اطلاعات و برای به دست آوردن اطلاعات از دستگاه ظالم حاکم، گرچه این روش و سیره توسط سایر ائمه (علیهم السلام) نیز بود. این پژوهش با مدنظر قرار دادن این نکته که تاکنون مطالعه‌ای در باب اشراف اطلاعاتی در سره امیرالمؤمنین (علیه السلام) صورت نپذیرفته است، به دنبال پاسخگویی به این پرسش اصلی است که: مطابق سیره امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی، ایشان در نفوذ و برخورد با تحرکات دشمنان چگونه رفتار نموده و چه روش‌هایی برای مقابله با فتنه‌انگیزی آنان در پیش می‌گرفتند؟
برای تبیین سیره ایشان در حوزه موضوع، در دو بخش به ابعاد ذیل پرداخته شده است:
1. بررسی مبانی نظری پژوهش: اطلاعات، سیره، جمع‌آوری و اشراف اطلاعاتی؛
2. بررسی سیره اطلاعاتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی؛

بررسی مبانی نظری پژوهش: اطلاعات، سیره، جمع‌آوری و اشراف اطلاعاتی

الف) مقصود از اطلاعات (مخابرات) در لغت و اصطلاح

اول) اطلاعات در لغت

مخابرات از ریشه‌ی التخبّر و الاستخبار که موضوع آن خبر است و الخبر: به معنای خبر است (الجوهری، 1407 ه، ص 432).
ابن سیده می‌گوید: الخبر به معنای خبر است جمع آن أخبار جمع الجمع آن أخابیر است (ابن منظور، 2003م، ص 227 و 228).
صاحت کتاب "الفروق اللغوّیة" برخلاف ابن سیده بین الخبر و النبأ تفاوت قائل شده و می‌گوید: (النبأ به معنای خبری است که شأن بالایی دارد. نبوّة از جمله‌ی آن است چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر آورنده از جانب خداوند بلندمرتبه بوده است و سخن خداوند دلالت بر آن دارد: نَتْلُوا عَلَیْکَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ * (قصص آیه 3):
"داستان راستین موسی و فرعون را بر تو می‌خوانیم"، وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ * (ص آیه 21): "آیا خبر آن مدعیان را شنیده‌ای؟ "عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ * (نباء آیات 1 و 2): "از چه چیز می‌پرسند؟ از آن خبر بزرگ"، که در این آیه بزرگی خبر وصف شده است، وصفی کاشف از حقیقت آن. راغب نیز گفته: النبأ خبریست که دارای فائده‌ای عظیم است که یقین یا شک درباره مطلبی را حاصل می‌کند. لفظ خبر اگر دارای این ویژگی‌ها باشد، النبأ اطلاق می‌شود. خبری که در عرب با لفظ النبأ خوانده می‌شود از هر دروغی عاری است. خبر خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه‌اند (العسکری، 1406، ص 529 و 530).
همچنین گفته شده: (استخبرته، الاستخبار و التخّبر، به معنای پرسیدن از خبر است. در حدیث حدیبیه آمده: " انه بعث عینا من خزاعه یتخبر له قریش، ای یتعرف، قال: تخبر و استخبر اذا سأل عن الاخبار لیعرفها": (همانا او از خزاعه‌ی جاسوسی را به قریش فرستاد تا اخبار قریش را مخابره کند؛ به معنای دانستن و شناختن هم آمده است، همچنین گفته شده تخّبر و استخبر به معنای پرسیدن از اخبار برای دانستن است) (ابن منظور، 2003م، ص 227 و 228).

دوم) اطلاعات در اصطلاح

صاحب نظران اطلاعات را این گونه می‌شناسند: خطی منظم و موجه برای استخدام تمام وسایل فراهم شده و در دسترس در راستای دستیابی به تمام معلومات آن و تألیف و تقدیم آن برای کمک به مسئولین برای آشنا کردن آن‌ها با حقایق و برآوردهای واقعی برای وضع استراتژی دولت در زمان مناسب و ترسیم سیاست‌های معین و اتخاذ تصمیم‌های درست که امنیت ملی دولت را تأمین می‌کند و یا برای مقابله با هر عملیات ضد اطلاعات که متعارض با اهداف آن است که آزار و ضرر را به هر شکلی تحمیل می‌کند (ابراهیم، 2006م، ص 8).
و برخی دیگر اذعان می‌دارند: (اطلاعات به معنی جمع‌آوری، تفسیر، تحلیل و توضیح هر خبری است که از اطلاعات کشورهای خارجی یا هر منطقه‌ای که عملیات نظامی در آن برپاست، به دست می‌رسد و برای برنامه ریزی و نقشه کشیدن، بدان اطلاعات واقعاً نیازمندیم) (تسفی، کویر، 1989 م، ص 15).
این گونه نیز شناخته می‌شود: (شناساندن معلوماتی که مسؤلان بلندپایه از نظامیان و غیر نظامیان برای تأمین صلح و امنیت ملی بدان نیازمندند) (کرم حلمی، 2007م، ص 13).
و دیگران آن را این گونه می‌شناسند: (مجموعه‌ای از سازمان‌ها و تشکیلاتی که برای جمع‌آوری اطلاعات سیاسی، روانشناسی، اقتصادی و نظامی از دشمن و تحلیل عملیاتی آن در همان زمان برای مقابله و مبارزه با عملیات جاسوسی و تخریب دشمن فعالیت دارند. همچنین ابطال هر کاری از سوی دشمن برای دستیابی به اطلاعات سیاسی، روانی، اقتصادی و نظامی از سرباز خودی‌شان نیز در دستور کار این نهادها و سازمان‌ها قرار دارد) (الایوبی و آخرون، ص 62).
در خلال تعریف‌هایی که ارائه شد، کار اطلاعاتی با اطلاعات اولیه که کسب کردیم به شکل زیر خلاصه می‌شود:
* تلاش برای دستیابی به اطلاعات از جهات خصمانه؛
* تلاش برای مرتب سازی، تقسیم بندی و مطالعه‌ی دقیق و صحیح این اطلاعات؛
* تلاش برای خلاصه کردن نتایج مهم و مفید با هدف ارزیابی و تعیین برنامه‌های آینده و کمک به مسئولین توسط آن‌ها.

ب) سیره

«سیره» از مادّه «سَیر» گرفته شده است. سیر به معنای حرکت و راه رفتن، و سیره به نوع راه رفتن، گفته می‌شود، و به معنای طریقه، سنّت، حالت، هیئت و روش نیز آمده است (زبیدی، 1414 ه، ص 287، مطهری، 1390، ص 12 راغب اصفهانی، 1387، واژه سیر).
چنان که از مفهوم لغوی سیره برمی‌آید، این واژه، نوع رفتار و سبک و معیار «سیر» را بیان می‌کند؛ خواه صحیح باشد یا غلط، زشت باشد یا زیبا، سودمند باشد یا زیان‌آور.
پسوند سیره نیز بیشتر مقوله‌های رفتاری می‌تواند باشد؛ همچون سیره سیاسی، سیره اقتصادی، سیره علمی، سیره تربیتی، سیره اخلاقی، سیره حفاظتی و... همین طور، به شخصیت‌های حقیقی و حقوقی نیز اضافه می‌شود؛ مانند سیره‌ی نبوی، سیره‌ی علوی، سیره‌ی بوعلی، سیره‌ی اسلامی، سیره‌ی امامان معصوم (علیهم السلام) و... و (شبدینی، عالی نژاد، حسینی، 1391، ص 15 و 16).

ج) اشراف اطلاعاتی

اشراف، در فرهنگ فارسی عمید به مفهوم بلند شدن، بالا برآمدن و از بالا به زیر نگریستن (عمید، 1386، ص 188) و در اصطلاح به معنی تسلط کامل بر آنچه در حال وقوع است یا در آینده به وقوع خواهد پیوست به کار می‌رود.
اشراف اطلاعاتی عبارت است از آگاهی به موقع و همه جانبه دستگاه اطلاعاتی از علائم، زمینه‌ها و بسترهای بالقوه و بالفعلِ رویدادها، تصمیمات و تحرکات حریفان و کاربرد مؤثر این آگاهی‌ها برای تأمین امنیت و حفظ و صیانت داشته‌ها از طریق ابزار و روش‌های جمع‌آوری به ویژه ابزار نیروی انسانی (مزینانی، عباس زاده، 1389).

د) جمع‌آوری اطلاعاتی

هر سازمان اطلاعاتی - امنیتی برای اجرایی کردن مأموریت‌ها و از طرفی ایجاد اشراف اطلاعاتی، به یک سری اطلاعات دقیق و جدید که معمولاً از چشم و دسترسی دیگران پنهان می‌ماند نیاز دارد. این اطلاعات را نمی‌توان از طریق منابع آشکار و فنی یا روش‌های دیگر به دست آورد و از این رو ضرورت به کارگیری شبکه پنهان موضوعیت پیدا می‌کند. توجه به این نکته در رسیدن به اشراف از طریق منابع مهم است که عملیات جمع‌آوری پنهان را هر کسی نمی‌تواند انجام دهد. عملیات جمع‌آوری پنهان نیاز به انجام عملیات بدون اطلاع حریف و استفاده از تکنولوژی برتر دارد، به گونه‌ای که بتواند بر تکنولوژی حریف در حفاظت از اخبار غلبه نماید (کوشایی، 1388، ص 42). دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده و ویژه، همواره رمز اصلی موفقیت بازیگران عرصه سیاسی بوده است (گروه مطالعات امنیت، 1387، ص 70-68). معدود افرادی دارای هنر انجام این کار هستند و از این رو در این وادی از دخالت عناصری که انگیزه، توان، دسترسی و صلاحیت لازم را ندارند، جلوگیری می‌شود. پس می‌توان گفت محدود و معدود بودن عناصر دست اندرکار شبکه جمع‌آوری پنهان، لازمه پویایی آن است. البته این امر در جهت افزایش ضریب کیفیت عناصر می‌باشد.
از طرفی این نکته قابل توجه است که با استفاده از روش پنهان می‌توان به عمق اهداف و جاهایی نفوذ کرد که از طریق روش‌های دیگر صرفاً می‌توان به صورت سطحی به آن‌ها دسترسی پیدا نمود.
بنابر آنچه گذشت، منظور از سیره‌ی امام علی (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی، کلیه اقدامات آشکار و پنهانی است که امام (علیه السلام) برای رهبری تشکیلات شیعه، حفاظت از جان شیعیان، آگاه سازی آنان جهت برملا نشدن اسرار شیعه در مقابل حکام جور و نیز برای به دست آوردن اخبار و اطلاعات (مثل نفوذ و عامل گیری و...) دشمن انجام داده‌اند. نمودار 1 نیز رابطه جمع‌آوری اطلاعات با اشراف اطلاعاتی را نشان می‌دهد که مبتنی بر آن به بررسی موضوع جمع‌آوری از طریق منابع و نفوذ سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرداخته خواهد شد.
 اشراف اطلاعاتی امیرالمؤمنین و کشف توطئه‌های دشمنان
نمودار 1: رابطه جمع‌آوری اطلاعات با اشراف اطلاعاتی (یعقوبی، اسحاقی‌فر، 1392، ص 16).
 

بررسی سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی

جمع‌آوری اخبار در یک نظام و تشکیلات امنیتی از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار، و دستیابی به آن به منابع و عواملی نیازمند است، چنان که شیوه‌های ویژه خود را نیز می‌طلبد.
از این رو، درباره جمع‌آوری اخبار، منابع، عوامل و شیوه‌ها، سه موضوع عمده و مورد بحث است که ذیلاً به آن‌ها و با تمرکز به سیره و سنت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرداخته خواهد شد.

الف) جمع‌آوری اطلاعات

1. در امور مردمی (اطلاعات مردمی)

محمد بن حسن رضی (رحمةالله علیه) از سفارش‌هایی که حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر نخعی (رحمةالله علیه) می‌فرماید، روایت می‌کند، خدا را، خدا را، تو را سفارش می‌کنم که گروه مردم ضعیف و ناتوان را دستگیری کنی و کسانی را که چاره و راهی در زندگی‌شان باقی نمانده است و افراد مسکین و نیازمند و بدبخت و زمین گیر را کمک و یار باش. به درستی که این دسته از افراد نیازمند به آنچه دارند قانع و خشنودند و نیازمندانی هستند که آبرومند بوده و دست نیازشان را به روی دیگران دراز نمی‌کنند. پس آن‌ها را مراعات کن، همان طور که خداوند از حقش تو را مراعات کرده است (و از آنچه از نعمت‌هایش به تو ارزانی داشته است) تو نیز آن‌ها را بهره مند کن... .
سخن حضرت (علیه السلام) ادامه داشت تا اینجا که فرمود: و از افرادی که به تو دسترسی ندارند و از نظر و دید مردم، پست و حقیرند از نظر آنان از طبقه‌ی پایین و ناتوانند دستگیری کرده و از حالات ایشان جویا باش. مردم آنان را کوچک می‌شمارند، چون که به افراد ناتوان به ذلت و خواری می‌نگرند و اصلاً با آنان کاری ندارند. پس تو برای آنان کاری کن که درخواست‌های خود را بی‌ترس و رنج به تو اظهار کنند تا کسی ستم دیده و افسرده نماند و شکایت تو را به خدای تعالی نبرد. خوب، امین خود را از کسانی قرار بده که از خدا می‌ترسد و فروتن است و او را مأمور رسیدگی به اوضاع و احوال این مردم کن تا کارهای آن‌ها را به اطلاع تو برساند. سپس فرمود: به یتیمان خردسال و به پیران سال خورده که چاره‌ای ندارند و به خاطر ناتوانی که دارند و خود را آماده درخواست نکرده‌اند، رسیدگی کن... (نهج البلاغه، نامه 53).
این گروه و طبقه‌ای که حضرت (علیه السلام) راجع به آن‌ها سخن می‌گوید، همان طبقه‌ی محروم و فقیر و مستضعفین هستند که افراد مسکین و نیازمند را شامل می‌شود. یعنی کسانی که به علت زمین گیر بودن و ناتوانی عملاً قادر به انجام کاری نیستند و نیز توانایی هیچ کاری را ندارند و یا افرادی که به خاطر کهولت سن و پیری و کسانی که سن و سال کمی دارند مانند خردسالان یتیم که سرپرست و قیمی ندارند و همچنین کسانی که توانایی کارکردن را دارند و می‌توانند هر کاری را انجام دهند ولکن کسب و کاری که دارند جهت امرار معاش زندگی‌شان کفاف نیازهای مادی آن‌ها را نمی‌کند و برای این که بتوانند زندگی روزمره‌ی خود را سپری کنند و در نتیجه، زن و فرزندشان را به رفاه و آسایش نسبی برسانند، قادر به چنین کاری نیستند.
اصرار به پافشاری امام (علیه السلام) در متن نامه به حاکم و فرمانده منصوب خود به علت این امر بود که برای این طبقه‌ی از مردم جایگاه ویژه‌ای را در نظر بگیرد و زمانی را جهت رسیدگی و بررسی امورشان تعیین کند تا حالات و نیازها و مشکلاتشان را مورد بررسی قرار دهد و درصدد برطرف کردن آن‌ها باشد و این امر موجب آن می‌شود که مردم زیردست متواضع و فروتن به حاکم و یا فرمانده خود اظهار علاقه و اطمینان کنند تا او را در امور حکومتی یاری کنند واو در مقابل، برای برآوردن نیازها و رفع مشکلاتشان نهایت تلاش خود بکند.
در این طبقه، افرادی که مشاهده می‌کنیم که حیا و عزت نفس در وجود آن‌ها مانع از اظهار فقر و نیاز می‌شود و نیز از این که خواسته‌ها و نیازهایشان را بخواهند در برابر دیگران بروز دهند و همچون متکدیان دست نیازشان را به روی مردم بلند کنند خودداری می‌کنند. بنابراین اگر حاکم و یا فرماندار این اموال را دنبال نکند و مورد رسیدگی قرار ندهد و از اوضاع و احوالشان جویا نشود و یا کسی که جهت بررسی این امور معین نکند و برای نمونه درباره‌ی مرگ یکی از شهروندان که در اثر گرسنگی جان سپرده است، بررسی به عمل نیاورد. نتیجه‌اش آن می‌شود که آن‌ها به راه‌های خطا و انحراف کشیده شده و موجب خطرات گوناگون برای جامعه می‌شوند و جامعه را تهدید می‌کنند.
به هر جهت جمع‌آوری اطلاعات در مورد اوضاع و احوال مردم در تمام زمینه‌ها مفید و سودمند است، چنان که می‌بینیم امنیت و حفاظت جامعه از فساد و آلودگی‌ها و کارهای مخرّب و ویران کننده با این موضوع بیمه شده و منجر به شناخت نیازمندان و مستمندان می‌شود و پس از این که از آن‌ها شناخت کافی به دست آمد می‌توان در جهت رفع نیازهایشان همراه با زندگی آسوده و مرفه در حالت نسبی اقدامات لازم را انجام داد.

2. اطلاع رسانی در مورد منافع عمومی

بلاذری در کتابش «انساب الاشراف» روایت می‌کند: در نامه‌ی حضرت علی (علیه السلام) به ابوالاسود دئلی در پاسخ به نامه‌ی او که نوشته بود و در آن حضرت (ع) را از خیانت مخفیانه، کار گزارش به بیت المال مسلمین آگاه کرده، آمده است: اما بعد، از محتوای نامه‌ات و منظوری را که داشتی آگاه شدم. مَثَل تو مَثَل کسی است که خیرخواه و مصلحت اندیش امام و امت خود باشد و با حق همراه و مأنوس بوده و از جور و ستم به دور است. نامه‌ای که به همکار و رفیق تو نوشته‌ام و از اطلاعات و اخباری که به من داده بودی او را آگاه کردم، اما از مضمون نامه او را باخبر نکردم و از موضوع مهمی که وجود داشت به او چیزی نگفتم. پس مراقب اوضاع باش و از آنچه که در اطراف تو می‌گذرد غافل نشو و آنچه را که به خیر و صلاح مردم می‌بینی به اطلاع من رسان، چون که این موضوع حقی است بر عهده‌ی تو و به نوعی بر تو واجب و الزامی است (محمودی، بی‌تا، ص 324، یعقوبی، 1375، ص 205، البلاذری، 1417 ق، ص 170).
در این متن چند نکته لازم به نظر می‌رسد که در زیر می‌آید:
1- امام (علیه السلام) عمل ابوالاسود دئلی را که رساندن پیام خیانتی است از ناحیه‌ی کارگزار حضرت (علیه السلام) در بصره که آن را در حق مسلمانان مرتکب شده است، کاری خیرخواهانه و در جهت منافع امام و امت دانسته و از آن به این تعبیر یاد می‌کند: «موضوع نامه‌ات را دریافتم و مثال تو به مثابه کسی است که خیرخواه امام و امت باشد».
2- امام (علیه السلام) حکم مسؤولیت ابوالاسود را که رساندن اطلاعات و اخبار خیانت‌کارانه کارگزارش در بصره نسبت به حقوق مسلمین بود به او گوشزد کرده و این مسؤولیت را به عنوان کاری خیرخواهانه و در جهت منافع عمومی به خصوص منافع امام و امت، معرفی می‌کند و حضرت (علیه السلام) این اطلاعات را فراتر از خیانت دانسته و ضروری و لازم می‌داند که انحرافات، زورگویی‌ها و سلطه گری‌ها و مانند آن به اطلاع حاکم وقت رسانده شود. چنانکه حضرت (علیه السلام) در این باره فرمود: «هر اتفاق و یا حادثه‌ای که در مقابل دیدگانت رخ می‌دهد و فکر می‌کنی که در جهت منافع عمومی است به اطلاع من برسان و از هیچ چیزی فروگذار نباش».
3- نکته‌ی دیگری که حائز اهمیت بوده و از بیانات حضرت امام (علیه السلام) می‌توان استفاده کرد این است که در اجرای چنین مسؤولیتی، حضرت (علیه السلام) عقیده‌ای به عدول از حق و جاده‌ی آن ندارد، بلکه بایستی کسی که مسئول اجرای این عملیات است خود بر حق باشد و هدفی جز دفاع از حق نداشته باشد. امام (علیه السلام) به صراحت وجوب اجرای عملیات آن را مطرح می‌کند و آن را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی قلمداد می‌کند، چنان که فرمود: تو سزاوار هستی که آن را اجرا کنی و اجرای آن بر تو واجب است.
3. جمع‌آوری اطلاعات از حوادث مهم
- نصر بن مزاحم منقری از عمر بن سعد و عبدالرحمن بن جندب روایت می‌کند: «وقتی حضرت علی (علیه السلام) از جنگ صفین برمی‌گشت ما نیز همراه او بودیم. آن حضرت (علیه السلام) از راهی برگشت که هنگام آمدن از آن راه نیامده بود و حضرت (علیه السلام) در میان راه فرمود ما در حالی برمی‌گردیم که در حال ستایش پروردگاریم.
راوی می‌گوید: سپس به راه خود در خشکی ادامه دادیم تا به کنار رودخانه‌ی فرات رسیدیم و از آنجا به منطقه‌ی هیت وارد شدیم و سپس از آنجا به ناحیه‌ی صندوداء رفتیم. در آنجا چند تن از مردم انماریون (یعنی بن سعد بن حزیم) از شهر بیرون آمده و به استقبال حضرت علی (علیه السلام) آمدند. آن‌ها از حضرت (علیه السلام) درخواست کردند که برای استراحت به محل اقامت آنان برود، لکن حضرت (علیه السلام) این درخواست را رد کرد و در همان جا بیرون از شهر شب را تا صبح ماند. سپس فردا صبح حرکت کردیم و در ادامه‌ی مسیر خود به منطقه نخلیه رسیدیم که در آنجا بود حضرت (علیه السلام) به ما اجازه داد تا استراحت کنیم. در آنجا می‌توانستیم منازل و خانه‌های خود را در کوفه ببینیم. سپس به پیرمردی برخوردیم که در زیر سایه‌ی خانه‌ای نشسته بود و در گونه‌هایش نشانی از بیماری دیده می‌شد. آنگاه حضرت (علیه السلام) به سراغ او رفت و ما نیز با حضرت (علیه السلام) به نزد او رفتیم. وقتی به او رسیدیم، او به حضرت (علیه السلام) سلام کرد و ما نیز به او پاسخ دادیم.
راوی می‌گوید: آن پیرمرد به گونه‌ای با حضرت (علیه السلام) گرم گرفت که ما فکر کردیم آن‌ها مدت زیادی همدیگر را می‌شناخته‌اند.
حضرت علی (علیه السلام) به او فرمود: چه شده است که من تو را این گونه بی‌حال و ناخوش می‌بینم. آیا بیماری؟ او پاسخ داد: آری، این طور فکر می‌کنم. حضرت (علیه السلام) فرمود: به تو مژده دهم که رحمت پروردگارت شامل حال توست و موجب بخشش گناهانت خواهد شد. حضرت (علیه السلام) از او پرسید: ‌ای بنده خدا، نامت چیست؟ او گفت: من صالح بن سلیم هستم، سؤال شد: از کدامین قبیله‌ای؟ پاسخ داد: اصل و نسب من از سامان بن طی بوده ولکن همسایگان و دعوت کنندگان من از فرزندان سلیم بن منصورند.
حضرت (علیه السلام) فرمود: سبحان الله (پاک و منزه است خداوند بزرگ) چه نام نیکو و زیبایی داری و نام پدرت نیز نیکو است، هم پیمانان تو و نام افرادی که در عزایشان سوگواری چه نیکو است. آیا همراه مادر این جنگ شرکت می‌کنی؟ او پاسخ داد: نه به خدا سوگند که نمی‌توانم و توان جنگیدن ندارم. دوست دارم شرکت کنم لکن بدن من رنجور است و زمین گیرم. حضرت (علیه السلام) در پاسخ او این آیه‌ی شریفه را تلاوت فرمود: "لَّیْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ. (توبه، آیه 91)". بر ضعیفان و بیماران و آن‌ها که وسیله‌ای برای انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند)، هرگاه برای خدا و رسولش خیرخواهی نیست (به در میدان جنگ شرکت نجویند)، هرگاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند؛ (و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست، و خداوند آمرزنده و مهربان است.
این پیرمرد، به من بگو نظر مردم در مورد ارتباط داشتن با مردم شام چیست؟ او پاسخ داد: عده‌ای از آن‌ها نسبت به ارتباط خوش بین و خوشنودند و اینان مردمی ضعیف و فقیرند و عده‌ای از آن‌ها به خاطر آن اندوهگین و بدبین هستند و آنان خیرخواه تواند، پیرمرد خواست برود که حضرت (علیه السلام) فرمود:‌ ای مرد، تو حقیقت را گفتی. خداوند بیماری و دردی را که از آن رنج می‌بری سبب ریزش و بخشش گناهانت قرار داده است، چون که صرف بیماری برای بیمار هیچ اجر و مزدی ندارد لکن اگر هر بنده‌ای گناهی داشته باشد با بیماری او گناهانش از بین می‌رود و بلکه اجر و مزد انسان با گفتار و عمل او است که به وسیله‌ی زبان و دست و پایش حاصل می‌شود. خداوند گرامی و بزرگ بندگانش را به علت پرستش خود با نیت صادق و درست و به جهت اعمال شایسته‌ی پنهانی آن‌ها در حالی که آگاه و دانا باشد وارد بهشت می‌کند.
هنوز حضرت علی (علیه السلام) از آنجا دور نشده بود که عبدالله بن ودیعه‌ی انصاری با حضرت (علیه السلام) دیدار کرد و حضرت (علیه السلام) از او پرسید: مردم درباره‌ی ما چه می‌گویند و از آنان در این باره چه شنیده‌ای؟ او پاسخ داد: عده‌ای از آن‌ها به خاطر کاری که کرده‌ای خشنود به نظر می‌رسند و عده‌ای دیگر از این کار ناراحت‌اند و همان طور که خداوند بیان کرده است: "وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ" (هود، آیه 118): یعنی مردم همیشه در اختلافند (و نظراتشان متفاوت است).
سپس از او پرسید: صاحبان نظر و عقیده در این باره چه می‌گویند و نظرشان چیست؟ او در پاسخ گفت: آن‌ها می‌گویند که: علی (علیه السلام) انبوهی از مردمی را که در کنار او جمع شده بودند، از خود دور کرده است و دژهای محکمی را از سر راه خود برداشته و آن‌ها را ویران کرده است. هرگاه چیزی را بخواهد آباد کند و بسازد آن را ویران می‌کند و چنانچه بخواهد عده‌ای را جمع کند آن‌ها را پراکنده و از هم جدا می‌کند و چنان چه بخواهد از مردم تحت فرمان خود بگذرد، از مخالفینش می‌گذرد. اگر کسی یا کسانی که تحت فرمان او و زیردست او هستند بخواهند با او مخالفت کنند، ناگزیر با آنان می‌جنگد و در این کار از خداوند کمک می‌خواهد تا او را پیروز گرداند و یا این که در نهایت خود هلاک شود. این بود نظراتی که آن‌ها اظهار می‌کردند. سپس حضرت علی (علیه السلام) فرمود: آیا من مسبب و عامل خرابی‌ها بودم یا آن‌ها و آیا من باعث پراکندگی و جدایی آن‌ها شدم یا خودشان؟ اما عقیده‌ی آن‌هایی که گفته‌اند من با زیردستان و فرمان‌برداران خود به هنگام تعرض و یا مخالفتشان مبارزه می‌کنم و تا سر حد پیروزی و یا مرگ و شهادت می‌جنگم و این که چنین عقیده‌ای دارند من خود به آن آگاهم و به خدا سوگند که این نظرات از من پوشیده و پنهان نیستند، چنان چه من نفس خود را از نیازهای مادی دنیا بی‌نیاز کنم و همه را برای خود بخواهم پس مرگ گوارای وجود من باد اگر چنین بخواهم. وقتی که خواستم برای امور مردم و خدمت به آن‌ها در امر حکومت دست به اقدامی بزنم به این دو تن (امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) نظر کردم و دریافتم که آن‌ها مرا به طرف جلو می‌رانند و نیز آن دو نفر (عبدالله بن جعفر و محمد بن علی) را دیدم که آن‌ها هم مرا به سمت حکومت و ریاست می‌خواندند و من با خود گفتم که اگر این دو نفر (امام حسن و امام حسین (علیه السلام)) از میان بروند دیگر از نسل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی باقی نمی‌ماند و لذا چنین کاری را که نپذیرفتن حکومت باشد، نپسندیدم و تصمیم گرفتم که این دو نفر (عبدالله بن جعفر و محمد بن علی) فدا شوند و به این کار تمایل بیشتری پیدا کردم. در پایان به این نتیجه رسیدم که جایگاه و مسند حکومت را رد نکنم و از دست ندهم و نیز دریافتم که اگر این جایگاه و مقام را نداشته باشم و آن را از دست بدهم آن دو (عبدالله و محمد) دعوت مرا اجابت نمی‌کنند. به خدا سوگند که چنان چه از این پس من با آنان برخورد کنم، آن‌ها را از خود طرد می‌کنم و هیچ گاه آن‌ها را در لشگر و یا خانه‌ای در کنار خود و همراه خود نخواهم دید (منقری، بی‌تا، ص 528، مجلسی، بی‌تا، ص 550، ابن اثیر، 1402 ه، ص 332 و 333).

4. جمع‌آوری اطلاعات از دشمن

حضرت امیر (علیه السلام) در حدیثی طولانی که بعد از فوت عمر بن خطاب برای مردم بیان کرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا به غیر از من در میان شما کسی هست که هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار بود برای او غذا ببرد و خبرها را به او برساند؟» گفتند: «خیر» (طبرسی، 1416 ه، ص 192 و 204، حویزی، 1383، ص 219).
این خبر بیانگر آن است که حضرت علی (علیه السلام) این مطلب را در مقام احتجاج بیان کرده است و به فرد خاصی اعتراض ننموده است.
خبر پیش گفته بر امکان جمع‌آوری اخبار و اسرار مربوط به کفار و مشرکین دلالت می‌کند، زیرا موضوع این خبر همین مسئله می‌باشد و فرقی نمی‌کند که این کسب خبر از طریق جاسوسی باشد یا خبریابی.
نصوص فراوان دیگری در این باره وجود دارد که آن‌ها را بیان نشد و علاوه بر این، نوشته‌های دیگری نیز وجود دارند که دلالت بر جمع‌آوری اخبار مربوط به کفار و مشرکین می‌کند.
نصر بن مزاحم در کتاب صفین چنین آورده است: «حضرت امیر (علیه السلام) به منظور جلوگیری از دست یابی معاویه به چیزی، گروهی را روانه نمود. معاویه نیز گروهی را به فرماندهی ضحاک بن قیس فهری به سمت گروه امیر (علیه السلام) فرستاد که آن گروه حضرت امیر (علیه السلام) را از بین بردند. جاسوسان حضرت خبر واقعه را برای حضرت (علیه السلام) آوردند. حضرت (علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: در این باره چه نظری دارید؟ گروهی گفتند نظر ما فلان است، گروهی دیگر نیز گفتند نظر ما فلان است. حضرت (علیه السلام) هنگامی که این اختلاف رأی را دید، دستور حرکت به سمت سپاه دشمن را صادر نمود و صبح زود آن‌ها را روانه جنگ با دشمن نمود - همان جنگ صفین - و سپاه شام از بین رفت» (منقری، بی‌تا، ص 360).
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وجود گروه جاسوسی و پیش قراول در سپاه اهمیت می‌داد» و در این باره فرمود: «در زمان واقعه حدیبیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فردی را که از خزاعه بود به منظور جاسوسی روانه ساخت» (ابوحنیفه، 1383ه، ص 369، بروجردی، 1386، ص 131).
1. این حدیث دربرگیرنده حرکت سپاه برای جنگ با دشمن مسلمان و غیر مسلمان است.
2. مشروعیت جمع‌آوری اطلاعات.
3. شیوه جمع‌آوری اطلاعات.

5. کسب خبر اطلاعاتی

کسب اخبار یکی از حلقه‌های مدار اطلاعاتی است که تولید اطلاعات را به منظور تأمین نیازمندی‌های اطلاعاتی حکومت، بر عهده دارد.
برای تبدیل اخبار جمع‌آوری شده به اطلاعات و انتشار آن به مجموعه‌های نیازمند، لازم است به واحد پرورش اخبار ارسال گردد، تا اخبار خام به اطلاعات مفید و ثمربخش و قابل استفاده تبدیل شود. مشکل‌ترین تولید اطلاعات مرحله جمع‌آوری اخبار است. زیرا حریف برای حفظ منافع و تأمین اهداف خویش حداکثر تلاش را جهت خنثی کردن و یا از بین بردن اقدامات ما به کار می‌گیرد. او می‌کوشد مقدورات، آسیب پذیری‌ها، اطلاعات و فعالیت‌های خود را از نظر ما پنهان دارد از این رو، دست به اقدامات سانسور، تأمین و حفاظت می‌نماید و یا مبادرت به انتشار اخبار غلط و فریبنده می‌کند. از این رو، از وظایف اصلی مسئول اطلاعات این است که برای نفوذ در اطلاعات دشمن، به طور مستمر از هر منبع قابل اعتماد به جمع‌آوری اخبار بپردازد.
اگر اخبار و نصوص پیش گفته و غیر از آن را پی بگیریم و عللی را که در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) موجب عملیات کسب خبر شد دنبال کنیم، متوجه می‌شویم که مهم‌ترین مواردی که در آن کسب خبر از دشمن قابل توجیه می‌باشد عبارت‌اند از:

اول) جمع‌آوری اطلاعات هنگام جنگ

جاسوسی علیه دشمن در زمان جنگ امری ضروری و لازم است تا بتوان از این طریق از وضعیت و شرایط او آگاه شد. برای انجام چنین امری لازم نیست که آتش جنگ در میادین کارزار شعله‌ور باشد. بلکه تنها وجود قرائن و شواهد و قصد و هر آن چه که دلالت بر وقوع جنگ داشته باشد برای انجام چنین کاری کفایت می‌کند.
در خبری که قبلاً پیرامون جنگ صفین آمد، به این معنا اشاره شد (مامقانی، 1389، ص 169). این نص تاریخی بیانگر آن است که حضرت امیر (علیه السلام) در خلال جنگ با ستمگران جاسوسانی را به کار می‌گرفت تا اخبار مربوط به تحرکات آن‌ها را جمع‌آوری کنند و این مسئله حاکی از مشروعیت کسب خبر از دشمن در حالت جنگ است.

دوم) جمع‌آوری اطلاعات هنگام پدیدار شدن نشانه‌های دشمنی

هنگامی که آثار و نشانه‌ای دشمنی آشکار است، کسب خبر از دشمن به منظور جلوگیری از ضرر دشمن لازم است؛ همان گونه که وقتی دشمن اقدام به جمع‌آوری نیرو و تقویت سپاه خود به قصد تهاجم به مسلمانان و سرزمین آن‌ها نموده باشد، این امر لازم است.

6. طراحی اطلاعاتی برای مقابله با تهاجم دشمن

یک فرمانده بایستی از دشمن خود باخبر باشد و نسبت به اخبار مربوط به وی و حالاتی که قصد تهاجم و جنگ در آن حالات را دارد آگاه باشد، زیرا داشتن یک طرح درست برای کارزار تا حد زیادی در گرو آگاهی از حالات و وضعیت دشمن و اسرار آن است. آنچه از نصوص به دست می‌آید این است که جمع‌آوری اطلاعات درباره دشمن از طریق جاسوس‌ها و گروه‌های اطلاعاتی، برای هر ارتشی که وظیفه رویارویی با دشمن را دارد امری لازم و ضروری است.
زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت امیر (علیه السلام) را عازم مأموریتی نمود به وی سفارش کرد: «.. در روز پنهان باش و در شب حرکت کن و پیوسته از داشتن جاسوس بهره مند باش» (مامقانی، 1386، ص 250، ابن اثیر، بی‌تا، ص 349).

7. ارزیابی خبر

گزارش نمی‌تواند خالی از احتمال صدق و کذب باشد. هر یک از دو جانب انطباق یا عدم انطباق با واقعیت در تمامی خصوصیات و فرازهای یک گزارش قابل پیش بینی است. آنچه می‌تواند یکی از دو جانب را به حد اطمینان و وثوق ارتقا دهد، ارزیابی و بررسی شواهد صدق یا کذب است. هر یک از سیستم‌های اطلاعاتی و خبری، باید در واحد پرورش اخبار، بخشی تحت عنوان ارزیابی پیش بینی کنند که نخستین قسمت عمل کننده در ارتباط با سنجش گزارش و تطبیق آن با معیارها و شواهد باشد. وقتی هُدهُد از سفری که به سرزمین سبا داشت، گزارشی در مورد آیین پرستش مردم آن دیار به حضرت سلیمان (علیه السلام) ارائه کرد، آن حضرت در جواب و در مقام ارزیابی خبر فرمود: قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ (نمل، آیه 27): ما بررسی می‌کنیم که آیا تو راست گفتی یا آنکه از دروغ گویان هستی! در نامه‌ای که حضرت امیر (علیه السلام) به یکی از فرمانداران خود نوشت، چنین آمده است: گزارشی درباره تو به من رسیده که برایم تأیید آن دشوار بود... اما به دقت کامل آن را بررسی می‌کنم و اگر صحت آن پس از ارزیابی روشن شد، تنزل رتبه خودت را نزد من خواهی یافت (نهج البلاغه، نامه 43).

8. آثار طبیعی مترتب بر اطلاعات

آثار و اقداماتی که معصوم (علیه السلام) با تکیه بر منابع اطلاعات به دست می‌آورد، گوناگون و متفاوت‌اند. این تفاوت از جهتی ناشی از اختلافاتی است که در این منابع وجود دارد و از جهتی دیگر منبعث از اختلافاتی است که در اطلاعات داده شده می‌باشد. با توجه به اخبار و متوفی که ذکر شد ملاحظه می‌شود که از جمله مواردی که معصوم (علیه السلام) بدان‌ها متکی است و به آن‌ها اطمینان دارد، تکیه بر عناصر اطلاعاتی و نیز اطلاعاتی است که آن‌ها گزارش می‌دهند و در ذیل عنوان شده است:
1. به کارگیری و استفاده از اقدامات و تحرکات جنگی و دفاعی که متکی است بر گزارش اطلاعات جاسوسان و خبردهندگان پیرامون تصمیمات دشمن در آشکار کردن دشمنی خود و نیز متکی بر ماهیت استعداد نظامی آن‌ها که اساس حمله به مسلمانان و سرزمین آن‌ها را تشکیل می‌دهد. اقدامات و تصمیمات گرفته شده در راستای نگهداری، آمادگی و اعلام آماده باش عمومی است که بایستی نیروهای خود را برای مبارزه با دشمن و حمله‌ی به آن‌ها و جلوگیری از یورش آن‌ها کاملاً آماده نگه دارند و نیز خود را به انواع سلاح‌ها تجهیز کنند.
2. تحقیق و بررسی و مشورت کردن با مسلمانان در این موضوع بایستی در سطوح مختلف نظامی، اداری و کارهای امنیتی، حفاظتی و همچنین در راستای اطلاعات نظامی، سیاسی و یا امنیتی باشد که آن را نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی گزارش می‌دهند.
3. راهنمایی‌های مربوط به مسائل از این قبیل بایستی که در چارچوب و قالب موارد اطلاعاتی بوده و از این روش پیروی شود و متکی بر اطلاعاتی باشند که آن اطلاعات را نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی درباره‌ی وجود تحرکات سیاسی مخفیانه‌ی دشمن به دست آورده و گزارش داده باشند تا از وجود نیروهای دشمن شورشی در آن منطقه مطلع و آگاه شویم.
4. به کیفر رساندن کارمند خیانت کار و تصمیماتی که در حق او رواست از طریق جمع‌آوری اطلاعات جاسوسی در مورد او که خیانت و انحراف او را به اثبات می‌رساند.
5. مسئول و مدیر و یا کارمندی از مقام و کارش برکنار می‌شود آن هم زمانی که به اطلاعات و اخباری که خبردهندگان راجع به سستی و کم کاری او و یا خیانت و مزدوری‌اش به مسئول بالاتر می‌رسانند، که ما می‌توانیم به این روش تکیه کنیم.
6. به کیفر و مجازات رساندن و زندانی کردن کسانی که به علت اطلاعات و اخبار خبرچینان و خبردهندگان در اینکه اطلاعات همگی آن‌ها یکسان است و نیز اطلاعاتی که آن‌ها را متهم به گرایش‌های سیاسی دشمنانه مانند خوارج بودن آن‌ها می‌کند.
7. تحقیق و بررسی پیرامون اخبار رسیده برای اثبات اتهام و یا نفی آن.
8. توبیخ کارمند، عیب جویی، ممانعت و جلوگیری، تنبیه و هشدار و یا نصیحت و راهنمایی او به خاطر خود او، مصلحت و سعادت اوست. صرفاً این اطلاعات مربوط به عملی است که خود او مرتکب شده است و اینکه نبایستی او مرتکب آن می‌شد، چرا که این کار به خود او و همچنین به کارش ضرر و لطمه وارد می‌کند.
بنابراین ما از برخی از اخبار گذشته این طور استنباط می‌کنیم که معصوم (علیه السلام) به آن اطلاعات رسیده، ترتیب اثر می‌داده است، اگرچه خبردهنده یک نفر باشد و حتی کسی که این خبر را می‌دهد زن باشد و شاید این مسئله در مواردی باشد که به اخبار و اطلاعات خبر دهنده مطمئن باشیم و شواهد و قرائن زیادی باشد که صحت و سلامت اطلاعات او را تأیید کنیم.

9. جمع‌آوری اطلاعات و جاسوسی از ستمگران

در تعریف جاسوس آمده است شخص یا اشخاصی که به صورت پنهانی به منظور انجام عملیات جاسوسی تحت پوشش به منطقه حریف اعزام می‌شوند را جاسوس گویند. به عبارت دیگر، هرگاه شخص یا اشخاصی اخبار و اطلاعاتی را به طرق مختلف و غیر مجاز به دست آورده و آن را در اختیار افراد، سازمان‌ها و بالاخره کشورهای خارجی قرار دهد این عمل را جاسوسی و اشخاصی را که مرکتب عمل مذکور شده‌اند، جاسوس می‌نامند (حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1362).
ممکن است از رفتار حضرت امیر (علیه السلام) با کسانی که در برابر او گردنکشی کردند، مشروعیت جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات علیه دولت‌های بیدادگر و حکومت‌های سمتگر اسلامی را که مسلمانان را زجر می‌دهند، چه آن‌هایی که به شیوه کفر حکومت می‌کنند و چه آن‌هایی که به شکل اسلامی اما منحرف و ناصحیح حکومت می‌کنند، به دست آورد. زیرا آن حضرت (علیه السلام) برای کسب اخبار دقیق از معاویه و یارانش و از بازی‌های سیاسی آن‌ها و تحرکات خصمانه نظامی آن‌ها جاسوسانی را در شام می‌گمارد. در این باره همچنین می‌توان از روش سایر معصومین (علیهم السلام) در برابر دشمنان سیاسی آن‌ها و دستگاه حکومت ستمگر استفاده نمود.

10. جمع‌آوری اطلاعات از طریق جاسوسی

اول) منابع
جاسوسان و دیدبانان یکی از مهم‌ترین ابزاری بودند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) جهت جمع‌آوری اطلاعات از نیروهای دشمن استفاده می‌کردند. همچنین اموری که در ارتباط با شیوه‌ی اداره‌ی جنگ و کارگزاران کشوری و لشکری دشمن می‌شد در داخل و خارج سرزمین خود و حتی در جنگ‌ها از وجود ایشان استفاده می‌شد.
اخبار و احادیث و متوفی که دلالت بر این موضوع داشته باشد، فراوان به چشم می‌خورد. بسیاری از این احادیث و اخبار در این باره وجود دارد، اما به فراخور مجال حاضر در این باره به ذکر برخی از نمونه‌های آن اکتفا و بسنده می‌کنیم تا دلیلی بر گفته‌هایمان باشد.
حضرت (علیه السلام) درباره‌ی بازرسی، تحقیق و تفحص در امور نظامیان چنین فرمایشی دارد: «... سپس آن‌ها را به حال خود وامگذار و جاسوسانی را که امانت‌دار و راست‌گو هستند در مراقبت و نظارت بر آن‌ها بگمار، به طوری که وقتی با آن‌ها برخورد کردی جاسوسانت آن‌ها را در نزد تو حاضر کنند، لغزش‌ها خطاهای آن‌ها را یادداشت کرده و در وقت معین به آنان تذکر داده شود، گویا اینکه تو در نزد آن‌ها حاضر و ناظر هستی» (نوری، بی‌تا، ص 150 و 151، ابوحنیفه، 1383ه، ص 359).
و در متن دیگری چنین آمده است: «... سپس آن‌ها را به حال خود وامگذار و جاسوسانی را که امانت‌دار و در میان مردم سخن حق می‌گویند جهت بازرسی از آن‌ها قرار ده تا هر اشتباهی از آنان سر می‌زند یادداشت کرده تا بفهمند که تو از اشتباهات و خطاهای آن‌ها با خبر هستی» (الحرانی، 1404ق، ص 133 و 143، محمودی، بی‌تا، ص 78 و 79).
روایت کرده‌اند که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) تدبیر به خرج می‌داد و جاسوسان و طلایه‌داران خود را در پیشاپیش لشکر خود (برای جنگ با دشمن) می‌فرستاد...» (ابوحنیفه، 1383ق، ص 369، بروجردی، 1386، ص 131).
دوم) نفوذ
یکی از شیوه‌های رایج و موفّق کسب خبر، خبرگیری از طریق مأموران در پوشش خبرنگار، پزشک، چوپان، دست فروش، کشیش، پیشه‌ور و... و در قالب نفوذ است. در ساختار شبکه اطلاعاتی پیش‌بینی جایگاهی برای چنین نیروهایی ضرورت دارد.
یک) عوامل نفوذی امام علی (علیه السلام)
آورده‌اند که امام علی (علیه السلام) اعلام داشت: فردا پگاه بر معاویه خواهد تاخت و کار او را یک سره خواهد کرد این خبر به معاویه رسید و شامیان نگران شدند و روحیه خود را باختند. معاویه بن ضحاک بن سفیان پرچم دار بنی سلیم در سپاه معاویه بود ولی شامیان را دشمن می‌داشت و به عراقیان و علی ابن ابیطالب (علیه السلام) در نهان مهر می‌ورزید و گزارش‌هایی به وسیله عبدالله ابن طفیل عامری برای امام علی (علیه السلام) می‌فرستاد (منقری، بی‌تا، ص 468). روشن گردید که معاویه به ضحاک بن سفیان در نقش پرچم دار و به عنوان عامل نفوذی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سپاه معاویه عمل می‌نموده است. علاوه بر عوامل نفوذی که در مرکز دشمن متخاصم بکارگیری شده است، جنگ روانی، جمع‌آوری خبر و برآورد وضعیت هم در حال انجام است.
دو) منبع نفوذی
در جنگ احد، امیرمؤمنان (علیه السلام) و حباب بن منذر و برخی دیگر به طور جداگانه برای جمع‌آوری اطلاعات به درون سپاه مشرکان فرستاده شدند (واقدی، بی‌تا، ص 207، طبری، 1961 م، ص 527).
سه) نقش منبع نفوذی
در خبر است در ارتباط با حمله بسر بن ابی ارطاه که معاویه او را جهت حمله به حجاز روانه کرده بود، آمده است: «... زراره بن قیس شاذی نزد حضرت امیر (علیه السلام) آمد و از تعداد افرادی که به همراه بسر بودند خبر داد. آنگاه حضرت (علیه السلام) بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: "... بسر ابن ابی ارطاه راهی حجاز شده است، بسر چه کسی است؟ خدا او را لعنت کند باید گروهی از شما به سوی او بروید و او را از حمله‌اش بازدارید او به همراه خود ششصد نفر یا بیشتر دارد" (مجلسی، بی‌تا، ص 671، ثقفی، 1371، ص 624).

نتیجه‌گیری

مقاله حاضر با هدف بررسی سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی، ابتدا با بررسی مبانی نظری بحث شامل تعاریف و مفاهیم اصلی اعم از اطلاعات، سیره، اشراف اطلاعاتی و جمع‌آوری اطلاعاتی، درختواره اشراف اطلاعاتی را ترسیم نمود. این درختواره ناظر بر تبیین ربط و نسبت جمع‌آوری و اشراف اطلاعاتی است که در واقع بیانگر آن است به کارگیری منابع و استفاده از شیوه نفوذ، نقش محوری و کلیدی در اشراف اطلاعاتی دارد. لذا با نگاه فوق و با غور در اهم منابع کتابخانه‌ای و با روش توصیفی - تحلیلی، به بررسی سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی پراخته شد و در این راستا و با توجه به درختواره مذکور، موضوع اشراف اطلاعاتی و احصاء ابعاد جمع‌آوری اطلاعات منطبق بر سیره و سنت شریف مورد تدقیق قرار گرفته و ابعاد و زیر ابعاد موضوع به صورت ذیل احصاء گردید که عبارت‌اند از:
جمع‌آوری اطلاعات در امور مردمی (اطلاعات مردمی)؛ اطلاع رسانی در مورد منافع عمومی؛ جمع‌آوری اطلاعات از حوادث مهم؛ جمع‌آوری اطلاعات از دشمن؛ کسب خبر اطلاعاتی شامل: الف) جمع‌آوری اطلاعات هنگام جنگ ب) جمع‌آوری اطلاعات هنگام پدیدار شدن نشانه‌های دشمنی؛ طراحی اطلاعاتی برای مقابله با تهاجم دشمن؛ ارزیابی خبر؛ آثار طبیعی مترتب بر اطلاعات؛ جمع‌آوری اطلاعات و جاسوسی از ستمگران؛ منابع؛ نفوذ شامل: الف) عوامل نفوذی، ب) منبع نفوذی، ج) نقش منبع نفوذی؛
که با توجه با احصاء ابعاد و زیر ابعاد فوق متوجه اهمیت و دلالت‌های حال حاضر موضوع با توجه سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) خواهیم شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. خارج فقه و اصول، سطح 4 حوزه علمیه قم.

منابع تحقیق :
* قرآن کریم (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی).
* نهج البلاغه (فیض الاسلام، ترجمه محمد دشتی، ترجمه سید جعفر شهیدی).
* ابراهیم، علی محمد، (2006 م)، فقه الامن و المخابرات، الریاض، جامعه نایف العربیه للعلوم الامنیه.
* ابن اثیر، علی بن محمد، (بی تا)، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالفکر.
* ابن الاثیر، (1402 ه)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
* ابن منظور، (2003م)، لسان العرب، دار صادر، بیروت.
* ابوحنیفه، النعمان بن محمد، (1383ه)، دعائم الاسلام، قاهره، دارالمعارف.
* الایوبی، هیثم و آخرون، (1981 م)، الموسوعه العسکریه، بیروت، دارالنشر.
* بروجردی، حسین، (1386)، جامع أحادیث الشیعة، تهران، انتشارات فرهنگ سبز.
* البلاذری، احمد، (1417ق)، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.
* تسفی، عوفر، کوبر، آفی، (1989 م)، الاستخبارات و الامن القومی، دارالجلیل للنشر.
* ثقفی، ابن هلال، الغازات، (1371 ش)، ترجمه آیتی، عبدالمحمد، تهران سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
* الحرانی، ابو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه، (1363 ش - 1404 ق)، تحف العقول عن آل الرسول، عنی بتصحیحه و التعلیق علیه: الغفازی، علی اکبر، قم، نشر: مؤسسه النشر الاسلامی.
* حویزی، عبدعلی بن جمعه، (1383)، تفسیر نورالثقلین، قم، دارالتفسیر.
* راغب اصفهانی، (1387)، المفردات، تهران، مؤسسه نشر صادق.
* زبیدی الحنفی، (1414ه)، تاج العروس، بیروت، دارالفکر.
* سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، (1362)، تحقیق و بررسی مسأله نفوذ، تهران: حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
* الطبرسی، ابی منصور احمد، (1416 ق)، الاحتجاج، تحقیق بهادری، ابراهیم و‌ هادی، محمد، تهران و قم، انتشارات اسوه.
* طبری، محمد بن جریر، (1961 م)، تاریخ طبری، مصر، دارالمعارف.
* العسکری، ابوهلال، (1406 ه)، الفروق اللغویه، بیروت، شرکه المطبوعات للتوزیع و النشر.
* عمید، حسن، (1386)، فرهنگ فارسی عمید، جلد اول، تهران؛ مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
* غلامعباس حسینی، محمد شبدینی، صمد عالی نژاد، جواد احمدی، (1391)، سیره حفاظتی و اطلاعاتی امامان معصوم (علیهم السلام)، قم، انتشارات زمزم هدایت.
* کوشایی، مجید، (1388)، مقایسه انواع روش‌های جمع‌آوری، تهران، فصلنامه تخصصی جمع‌آوری، انتشارات دانشکده امام‌هادی (علیه السلام).
* کرم حلمی، برکات، (2007 م)، تاریخ المخابرات الاسلامیه عبر العصور، اصدار مکتبه الامام البخاری.
* گروه مطالعات امنیت، (1387)، تهدیدات قدرت ملی شاخص‌ها و ابعاد، تهران، دانشگاه عالی دفاع ملی.
* مامقانی، عبدالله، (1389)، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، مؤسسه آل البیت.
* محمودی، محمدباقر، (بی تا)، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
* مزینایی، احمد و عباس زاده، مهدی، (1389)، عوامل مؤثر در تحقیق اشراف اطلاعاتی، تهران، فصلنامه هادی، دانشکده امام هادی (علیه السلام).
* مطهری، مرتضی، (1390)، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا.

منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط