نویسنده: مجتبی یزدانی
ورزشکاران در میان بسیاری از فرهنگهای امروزی، از افرادی هستند که بسیار به چشم میآیند و بیشترین پذیرش اجتماعی را دارند. برخی نام و چهرهی شناختهای در بین انسانها و در طول تاریخ هستند. چنین شناختی، آنها را در موقعیتهای خوبی برای نمایندگان اصلاحات در جامعه قرار داده است.
برای بررسی این موضوع باید دریابیم که قدرت نگرش و پذیرش ورزشکاران در بین اجتماع با نمایش عمومی مهارتهای جسمانی و تصاویر رسانهای در ارتباط است که شخصیت اجتماعی از آن شکل میگیرد. ورزشکاران مهارتهای ورزشی خود را کنترل میکنند، اما تصاویرشان را دیگرانی کنترل میکنند که شامل رسانهها، بنگاهها و آگهیدهندگان است که تصاویر ورزشکاران را برای تبلیغ و فروش محصولات خود تهیه و از آنها برای این امور استفاده میکند. ورزشکاران مشهور در بازار ارزش زیادی دارند، اما در جامعه قدرت واقعی زیادی ندارند.
این شهرتها، میزان مؤثر بودن ورزشکاران را به عنوان نمایندگان اصلاحات و تغییرات در جامعه محدود میکند؛ البته اگر سخنانشان و اعمال آنها با سلیقهی کسانی که تصاویر آنها را کنترل میکنند متناسب نباشد و در خطر از دست دادن پوشش و حمایتی باشند که مشهور بودن آنها بستگی به آن دارد. مالکان تیمها و شرکتهای حامیان مالی از ورزشکارانی که دربارهی موضوعهای اجتماعی صحبت میکنند دوری میگزینند. ورزشکاران نیز این مطلب را میدانند، حتی اگر طرفدارانشان این طور نباشند. ورزشکاران مرکز Service to America که با بودجهی Americorps فعالیت میکنند، از ورزشکاران دانشگاهی برای کمک به دبیرستانیها استفاده میکنند و شبکههایی از دانشآموزان را ایجاد کردهاند تا نزاع و خشونت را از دبیرستان برچینند، احترام نژادی و قومی را ترویج دهند یا جلوی پسران را میگیرند تا دختران را تهدید میکنند یا اعمال خشونتآمیزی را علیه آنها انجام میدهند. گفتوگو و سخنرانی میتواند مشکلاتی را برای ورزشکاران دانشگاهی ایجاد کند. برای مثال، بازیکن پیشین بسکتبال در دانشگاه کالیفرنیا توضیح داد که او هرگز دربارهی نیاز به تغییر اجتماعی در طول حرفهی ورزشی خود به عنوان بازیکن اشارهای نکرده، چون میدانست ورزشکاران تا وقتی که آگاهیشان بالا نرفته باشد و دربارهی موضوعها اجتماعی صحبت نکنند، مورد قبول همه هستند. این موضوع در جوامع مختلف و اجتماعی پیش میآید که در آن ایدئولوژیهای سیاسی محافظهکارانه حاکم باشد؛ وقتی ورزشکاران درگیر قضایای اجتماعی میشوند، معمولاً روشی محافظهکارانه را در نظر میگیرند. آنها سخنرانیهایی را ترتیب میدهند و کارهای عامالمنفعهای را انجام میدهند که ارزشهای رایج در جامعه را تأیید و موقعیت ورزشکار را مستحکمتر میکنند. این ورزشکاران ممکن است مؤسسهها یا برنامههایی را شکل دهند، برای کمک به کودکان فقیری که میخواهند درس بخوانند.
در عین حال سازمانهایی را برای اصلاح یا تغییرات افراطی این که مثلاً چگونه منابع مالی به مدارس اختصاص داده میشود، تشکیل نمیدهند، آنها ممکن است در جهت اطلاعرسانی سازمانهای حمایتی از خدمات دولتی و عامالمنفعه به آنها کمک کنند، اما فقر را به عنوان موضوع اجتماعی شناسایی نخواهند کرد و بعد به دنبال تغییرات سیاسی مرتبط با استخدام، حمل و نقل عمومی و مراقبت از کودکان نخواهد بود؛ حتی وقتی ورزشکاران وارد سیاست نیز میشوند، اکثر آنها موقعیتهای سیاسی محافظهکارانه را در راستای حفظ موقعیت اجتماعی خود در جامعه نشان میدهند.
کار با مؤسسهای که به کودکان کمدرآمد کمک میکند، بسیار خوب است، اما ورزشکاران لزوماً سیستمی اجتماعی را که در رفع نیازهای کودکانی دچار کمبود شدهاند را مورد توجه قرار نمیدهند.
در واقع زمانی که ورزشکاران به نمایندگان اصلاحات و تغییرات تبدیل میشوند معمولاً همان کار را دربارهی سازمانهای ایجاد شده انجام میدهند. برای مثال، مرکز مطالعهی ورزش در جامعه، سازمانی اصلاحگرایانه با برنامههایی است که از طریق آن ورزشکاران جدید و پیشکسوت کار میکنند تا شرایط اجتماعی را بهبود دهند. ورزشکاران مرکز Service to America که با بودجهی Americorps فعالیت میکنند، از ورزشکاران دانشگاهی برای کمک به دبیرستانیها استفاده میکنند و شبکههایی از دانشآموزان را ایجاد کردهاند تا نزاع و خشونت را از دبیرستان برچینند، احترام نژادی و قومی را ترویج دهند یا جلوی پسران را میگیرند تا دختران را تهدید میکنند یا اعمال خشونتآمیزی را علیه آنها انجام میدهند. تاکنون تلاشهای این مرکز مؤثر بوده است و ثابت میکند که اگر سازمانی آموزش و حمایت مورد نیاز برای فعالیت در این زمینه را فراهم کنند، ورزشکاران میتوانند نمایندگان و عواملی برای اصلاح و تغییر باشند.
ورزشکاران، بدون پشتیبان به شکل حمایت برنامهریزیشده، به ندرت از موضوعهای اجتماعی سخن به میان میآورند یا اعمال سیاسی را شروع میکنند. در موضوعهای کم اهمیتی مانند خریدن کفش و نوشابههای گازدار مردم به گفتههای ورزشکاران گوش میدهند؛ البته زمانی که ورزشکاران دربارهی نژادپرستی، جنسیتگرایی، استثمار اقتصادی و یا خشونت سخن میگویند، بسیاری از افراد، آنها راجدی نمیگیرند یا به طور کلی طرد میکنند. به آنچه برای «کاسیوس کلی» (محمدعلی) در 1970 پس از صحبت دربارهی نژادپرستی و جنگ در ویتنام اتفاق افتاد نگاهی بیندازید یا به آنچه برای «تامی اسمیت» و «جان کارلوس» پس از مخالفت در برابر روابط نژادی روی سکوی قهرمانی المپیک در 1968 افتاد. در کجا از این قهرمانان پشتیبانی شد؟ آیا به این دلیل نیست که بسیاری از ورزشکاران اکنون تصمیم دارند به جای گفتوگو دربارهی موضوعهای بزرگتری مانند ظلم و اصلاح اجتماعی، شرکایی برای شرکتهای بزرگ و سهامی تجاری باشند؟
منبع مقاله :
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول
ورزشکاران در میان بسیاری از فرهنگهای امروزی، از افرادی هستند که بسیار به چشم میآیند و بیشترین پذیرش اجتماعی را دارند. برخی نام و چهرهی شناختهای در بین انسانها و در طول تاریخ هستند. چنین شناختی، آنها را در موقعیتهای خوبی برای نمایندگان اصلاحات در جامعه قرار داده است.
برای بررسی این موضوع باید دریابیم که قدرت نگرش و پذیرش ورزشکاران در بین اجتماع با نمایش عمومی مهارتهای جسمانی و تصاویر رسانهای در ارتباط است که شخصیت اجتماعی از آن شکل میگیرد. ورزشکاران مهارتهای ورزشی خود را کنترل میکنند، اما تصاویرشان را دیگرانی کنترل میکنند که شامل رسانهها، بنگاهها و آگهیدهندگان است که تصاویر ورزشکاران را برای تبلیغ و فروش محصولات خود تهیه و از آنها برای این امور استفاده میکند. ورزشکاران مشهور در بازار ارزش زیادی دارند، اما در جامعه قدرت واقعی زیادی ندارند.
بیشتر بخوانید: مسابقات ورزشی، تمرکز، و موفقیت
این شهرتها، میزان مؤثر بودن ورزشکاران را به عنوان نمایندگان اصلاحات و تغییرات در جامعه محدود میکند؛ البته اگر سخنانشان و اعمال آنها با سلیقهی کسانی که تصاویر آنها را کنترل میکنند متناسب نباشد و در خطر از دست دادن پوشش و حمایتی باشند که مشهور بودن آنها بستگی به آن دارد. مالکان تیمها و شرکتهای حامیان مالی از ورزشکارانی که دربارهی موضوعهای اجتماعی صحبت میکنند دوری میگزینند. ورزشکاران نیز این مطلب را میدانند، حتی اگر طرفدارانشان این طور نباشند. ورزشکاران مرکز Service to America که با بودجهی Americorps فعالیت میکنند، از ورزشکاران دانشگاهی برای کمک به دبیرستانیها استفاده میکنند و شبکههایی از دانشآموزان را ایجاد کردهاند تا نزاع و خشونت را از دبیرستان برچینند، احترام نژادی و قومی را ترویج دهند یا جلوی پسران را میگیرند تا دختران را تهدید میکنند یا اعمال خشونتآمیزی را علیه آنها انجام میدهند. گفتوگو و سخنرانی میتواند مشکلاتی را برای ورزشکاران دانشگاهی ایجاد کند. برای مثال، بازیکن پیشین بسکتبال در دانشگاه کالیفرنیا توضیح داد که او هرگز دربارهی نیاز به تغییر اجتماعی در طول حرفهی ورزشی خود به عنوان بازیکن اشارهای نکرده، چون میدانست ورزشکاران تا وقتی که آگاهیشان بالا نرفته باشد و دربارهی موضوعها اجتماعی صحبت نکنند، مورد قبول همه هستند. این موضوع در جوامع مختلف و اجتماعی پیش میآید که در آن ایدئولوژیهای سیاسی محافظهکارانه حاکم باشد؛ وقتی ورزشکاران درگیر قضایای اجتماعی میشوند، معمولاً روشی محافظهکارانه را در نظر میگیرند. آنها سخنرانیهایی را ترتیب میدهند و کارهای عامالمنفعهای را انجام میدهند که ارزشهای رایج در جامعه را تأیید و موقعیت ورزشکار را مستحکمتر میکنند. این ورزشکاران ممکن است مؤسسهها یا برنامههایی را شکل دهند، برای کمک به کودکان فقیری که میخواهند درس بخوانند.
در عین حال سازمانهایی را برای اصلاح یا تغییرات افراطی این که مثلاً چگونه منابع مالی به مدارس اختصاص داده میشود، تشکیل نمیدهند، آنها ممکن است در جهت اطلاعرسانی سازمانهای حمایتی از خدمات دولتی و عامالمنفعه به آنها کمک کنند، اما فقر را به عنوان موضوع اجتماعی شناسایی نخواهند کرد و بعد به دنبال تغییرات سیاسی مرتبط با استخدام، حمل و نقل عمومی و مراقبت از کودکان نخواهد بود؛ حتی وقتی ورزشکاران وارد سیاست نیز میشوند، اکثر آنها موقعیتهای سیاسی محافظهکارانه را در راستای حفظ موقعیت اجتماعی خود در جامعه نشان میدهند.
کار با مؤسسهای که به کودکان کمدرآمد کمک میکند، بسیار خوب است، اما ورزشکاران لزوماً سیستمی اجتماعی را که در رفع نیازهای کودکانی دچار کمبود شدهاند را مورد توجه قرار نمیدهند.
در واقع زمانی که ورزشکاران به نمایندگان اصلاحات و تغییرات تبدیل میشوند معمولاً همان کار را دربارهی سازمانهای ایجاد شده انجام میدهند. برای مثال، مرکز مطالعهی ورزش در جامعه، سازمانی اصلاحگرایانه با برنامههایی است که از طریق آن ورزشکاران جدید و پیشکسوت کار میکنند تا شرایط اجتماعی را بهبود دهند. ورزشکاران مرکز Service to America که با بودجهی Americorps فعالیت میکنند، از ورزشکاران دانشگاهی برای کمک به دبیرستانیها استفاده میکنند و شبکههایی از دانشآموزان را ایجاد کردهاند تا نزاع و خشونت را از دبیرستان برچینند، احترام نژادی و قومی را ترویج دهند یا جلوی پسران را میگیرند تا دختران را تهدید میکنند یا اعمال خشونتآمیزی را علیه آنها انجام میدهند. تاکنون تلاشهای این مرکز مؤثر بوده است و ثابت میکند که اگر سازمانی آموزش و حمایت مورد نیاز برای فعالیت در این زمینه را فراهم کنند، ورزشکاران میتوانند نمایندگان و عواملی برای اصلاح و تغییر باشند.
ورزشکاران، بدون پشتیبان به شکل حمایت برنامهریزیشده، به ندرت از موضوعهای اجتماعی سخن به میان میآورند یا اعمال سیاسی را شروع میکنند. در موضوعهای کم اهمیتی مانند خریدن کفش و نوشابههای گازدار مردم به گفتههای ورزشکاران گوش میدهند؛ البته زمانی که ورزشکاران دربارهی نژادپرستی، جنسیتگرایی، استثمار اقتصادی و یا خشونت سخن میگویند، بسیاری از افراد، آنها راجدی نمیگیرند یا به طور کلی طرد میکنند. به آنچه برای «کاسیوس کلی» (محمدعلی) در 1970 پس از صحبت دربارهی نژادپرستی و جنگ در ویتنام اتفاق افتاد نگاهی بیندازید یا به آنچه برای «تامی اسمیت» و «جان کارلوس» پس از مخالفت در برابر روابط نژادی روی سکوی قهرمانی المپیک در 1968 افتاد. در کجا از این قهرمانان پشتیبانی شد؟ آیا به این دلیل نیست که بسیاری از ورزشکاران اکنون تصمیم دارند به جای گفتوگو دربارهی موضوعهای بزرگتری مانند ظلم و اصلاح اجتماعی، شرکایی برای شرکتهای بزرگ و سهامی تجاری باشند؟
منبع مقاله :
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول