تفسیر درست آیه‌ی 172 اعراف

عالم ذّر چیست؟

و هنگامی که پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشت‌هایشان، فرزندانشان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد، آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری گواهی می‌دهیم. مبادا در روز قیامت بگویید که
جمعه، 21 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
عالم ذّر چیست؟
 عالم ذّر چیست؟

نویسنده: یعقوب جعفری‌نیا
 
(وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ‌ * أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ‌) (اعراف، آیه 172)
«و هنگامی که پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشت‌هایشان، فرزندانشان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد، آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری گواهی می‌دهیم. مبادا در روز قیامت بگویید که ما از این غافل بودیم یا بگویید همانا پدران ما از پیش (به خدا) شریک قرار دادند و ما فرزندانی پس از آنها بودیم. آیا ما را به سبب آنچه که اهل باطل انجام داده هلاک می‌کنی؟» ما گمان می‌کنیم اگر وجود چنین عالمی از نظر شرعی قطعی باشد، هیچ مانعی از نظر عقل وجود ندارد که ما آن را بپذیریم و این که ما آن عالم را به یاد نمی‌آوریم دلیل بر انکار آن نمی‌شود.

لغت و اعراب

1. «اخذ ربک» التفات از تکلّم به غیبت است و این به جهت تعظیم شأن پیامبر اسلام است که به جای «اخذنا» فرموده: «أَخَذَ رَبُّکَ »؛ 2. «ظهورهم» جمع ظهر به معنای پشت و منظور از آن صلب بنی‌آدم است. در ضمن «مِنْ ظُهُورِهِمْ» بدل از «من بنی‌آدم» است، بدل کل از بعض؛ 3. «ذُرِّیَّتَهُمْ» فرزندانشان. ذرّیه از «ذرّ» به معنای مورچه و موجودات ریز است؛ چون ذرّیه بیشتر به فرزندان کوچک گفته می‌شود و یا از «ذرء»، به معنای خلق است و یا از «ذرو» به معنای پراکنده شدن است؛ چون نسل بشر به وسیله فرزندان در دنیا پراکنده می‌شود. همچنین «ذُرِّیَّتَهُمْ» مفعول «اخذ» می‌باشد؛ 4. «بلی» جواب «الست» است و معنای اثبات می‌دهد. از ابن‌عباس نقل شده است که گفته: «لو قالوا نعم لکفروا» چون «نعم» در پاسخ نفی به معنای تصدیق نفی است و اگر می‌گفتند: «نعم» معنایش این بود که بلی پروردگار ما نیستی! 5. «أَنْ تَقُولُوا» به عقیده بعضی‌ها تقدیر آن: «کراهة ان تقولوا» است و به عقیده بعضی‌ها، در این جا لای نفی مقدر است به تقدیر «أنْ تَقُولُوا»؛ 6. »مبطلون» جمع مبطل، اهل باطل، نادرست.

تفسیر

1. عالم ذرّ

در این آیات، از حقیقت بزرگ خبر می‌دهد و آن این که خداوند نسل بشر را خطاب قرار داده و از آنها پرسیده است: آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آنها همگی به ربوبیت حق تعالی اقرار کرده‌اند و گفته‌اند: گواهی می‌دهیم.
حال این پرسش مطرح است که آیا این گفت وگو در خارج اتفاق افتاده و یک واقعیت عینی است که در روایات به آن «عالم ذرّ» گفته شده، یا یک حالت فرضی و تمثیلی دارد؟ و اگر وجود چنین عالمی را که روایت‌های بسیاری بر واقعی بودن آن دلالت دارد، بپذیریم، آیا این آیه مربوط به همان عالم است؟
برای روشن شدن مطلب، لازم است در چند محور بحث شود:

2. عالم ذرّ چیست؟

در اخبار و حدیث‌های معصومان (علیهم السلام) از وجود عالم‌های گوناگون و از جمله عالمی خبر داده شده که به آن «عالم ذرّ» یا «عالم الست» یا «عالم قالوا بلی» گفته می‌شود. این عالم که مربوط به دوران پیش از آفرینش آدم و یا هم زمان با خلقت اوست، عالمی بوده که در آن تمام انسان‌هایی که مقدر بوده تا روز قیامت به دنیا بیایند به صورت ذرّه و به تعبیر بعضی از روایات به شکل مورچه در آنجا گرد آورده شدند و از آنها پیمانی بر توحید و یگانگی و ربوبیت خدا و نبوت پیامبران از جمله نبوت پیامبر اسلام و ولایت جانشینان او، از جمله ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام)، گرفته شد و سپس آن افراد که به صورت ذرّه بودند از بین رفتند و یا به جایگاه اولی خود برگشتند.
روایات فراوانی در این زمینه در کتاب‌های حدیثی آمده و از طرق مختلف نقل شده است و محدثان شیعه و سنّی آنها را آورده‌اند. ما اکنون چند روایت را که هم در کتاب‌های معتبر آمده و هم دلالت روشنی بر مطلب دارد نقل می‌کنیم. پس از آن به بررسی دلالت آیات و روایات و دیدگاه‌های دانشمندان در این زمینه خواهیم پرداخت و در پایان، نظر خود را اعلام خواهیم کرد:
1. قَالَ زُرَارَةُ: وَ سَألتُهُ (یعنی ابا جعفر (علیه السلام)) عَن قَولِ الله عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إذ أخَذَ رَبُّکَ من بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرُّیَتهُم وَ أشهَدَهُم عَلی أنفُسِهِم ألَستُ بِرِّبکُم قالُوا بَلی». الآیَةَ. قَالَ: «أخرَجَ مِن ظَهرِ آدَمَ ذُرِّیَتهُ إلی یَومِ القِیَامَةِ، فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ، فَعَرَّفَهُم وَ أرَاهُم نَفسَهُ، وَ لَو لَا ذلکَ لَم یَعرِف أحَدُ رَبَّهُ»؛ (1)
زراره می‌گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره سخن خدا که فرمود: «هنگامی که پروردگارت از پشت‌های بنی‌آدم فرزندانشان را خارج کرد...» پرسیدم امام فرمود: «خداوند از پشت آدم فرزندان او را تا روز قیامت بیرون آورد و آنها مانند ذرّه (2) بیرون آمدند؛ پس صنعت خود را به آنها نشان داد و معرفی کرد و اگر این کار نبود کسی پروردگارش را نمی‌شناخت».
2. عَن أبِی بَصیرٍ قُلت لِأبِی عَبدالله (علیه السلام): کَیفَ أجَابوا وَ هُم ذَرٌّ قَالَ: «جَعَلَ فِیهِم مَا إذَا سَألَهُم أجَابُوهُ یَعنِی فِی المِیثَاق»؛ (3)
ابوبصیر می‌گوید از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آنها چگونه پاسخ دادند در حالی که به صورت ذرّه بودند؟ فرمود: خداوند در آنها چیزی را قرار داد که هر گاه از آنها بپرسد پاسخ دهند؛ یعنی در میثاق.
3. عَن عَبدالله بنِ سنَان عَن أبِی عَبدالله (علیه السلام) قَالَ: سَألتُهُ عَن قَول اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فِطرَتَ الله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها» مَا تلکَ الفِطرَةُ. قَالَ: «هِی الإسلَامُ فَطَرَهُمُ اللهُ حِینَ أخَإَ مِیثَاقَهُم عَلَی التَّوحِیدِ قَالَ ألَستُ بِربِّکُم وَ فِیهِ المؤمِنُ وَ الکَافِرُ»؛ (4)
عبدالله بن سنان می‌گوید: از امام صادق درباره این سخن خدا پرسیدم که فرمود: «فطرت خدا که مردم را بر آن آفرید» این فطرت چیست؟ امام فرمود: «آن اسلام است که مردم را بر اساس آن آفرید و این هنگامی بود که پیمان آنها را بر توحید گرفت وگفت: آیا پروردگار شما نیستم؟ و در آنها هم مؤمن و هم کافر بود».
ما گمان می‌کنیم اگر وجود چنین عالمی از نظر شرعی قطعی باشد، هیچ مانعی از نظر عقل وجود ندارد که ما آن را بپذیریم و این که ما آن عالم را به یاد نمی‌آوریم دلیل بر انکار آن نمی‌شود. ما عالم رحم و دوران جنینی خود را هم به یاد نمی‌آوریم ولی می‌دانیم که در چنین عالمی بوده‌ایم و همین که از طریق فطرت و عقل پی به ربوبیت خدا می‌بریم می‌تواند نشانه‌ای از آن عالم باشد.

3. تفسیرهای متفاوت از عالم ذرّ

درباره حقیقت عالم ذر، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که بازگشت آنها به دو دیدگاه زیر است:
اول، نظریه محدثان و بعضی از مفسران قدیمی دایر بر این که خداوند همه افراد بشر را در عالمی به صورت ذرّه یا مورچه گرد آورد و در گفت‌ و گویی که بین خدا و افراد بشر در آن عالم اتفاق افتاد، از آنان برای ربوبیت خود اقرار گرفت.
از کسانی که این دیدگاه را دارند می‌توان از مفسران قدیمی از ابن‌عباس، سعیدبن مسیب، سعید بن جیبر، ضحاک و کلبی نام برد. (5) بسیاری از عالمان شیعه به خصوص محدثان آنها مانند شیخ صدوق و مجلسی هم همین نظر را دارند. ابن‌انباری گفته است: نظر مذهب اهل حدیث و بزرگان اهل علم در این آیه این است که خداوند از صلب آدم و اولاد او ذرّیه او را به صورت ذرّه بیرون آورد و از آنها پیمان گرفت که او خالق آنهاست و آنها آفریده او هستند. آنها همگی اعتراف کردند و پذیرفتند و این کار بعد از آن صورت گرفت که خدا به آنها عقل داد که با آن سخن خدا را فهمیدند. ابواسحاق گفته است: ممکن است خداوند برای آنها فهمی قرار داده که با آن مطلب را درک کرده‌اند؛ همان‌گونه که فرموده: (...قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ....) (نمل، آیه 18). (6)

بیشتر بخوانید: عالم ذر از نگاه قرآن


عمده‌ترین دلیل این گروه، روایاتی است که هم شیعه و هم اهل سنت آنها را نقل کرده‌اند و در آنها به این معنا اشاره شده است.
دوم، دیدگاه متکلمان و بسیاری از مفسران به خصوص مفسران متأخر مبنی بر این است که آیه مربوط به پیمان فطری انسان‌ها است و تمام انسان‌ها بر اساس فطرت و عقل خود خدا و ربوبیت او را می‌شناسند و بر آن اعتراف دارند و با زبان حال نه زبان گفتار، توحید و یگانگی خدا را فریاد می‌زنند و این گفت وگو که در آیه آمده یک گفت و گوی تکوینی است که با زبان بی‌زبانی صورت گرفته و گفت وگوی واقعی نیست.
جمع زیادی از عالمان و متکلمان اسلامی از شیعه، معتزله و اهل سنت، نظریه دوم را پذیرفته‌اند و بعضی از آنها، هم آیه و هم روایات را همان میثاق فطرت و عقل معنا کرده‌اند. بعضی دیگر گفته‌اند اگر هم روایات به وجود چنین عالمی دلالت کند، آیه به آن دلالت نمی‌کند و گواه بر فطرت و عقل انسانی است و بعضی دیگر گفته‌اند که ما مفهوم آن روایات را نمی‌دانیم و باید علم آن را به خدا و رسول واگذاریم.
شیخ مفید می‌گوید: مطلب به آن صورت نیست که اصحاب تناسخ گمان کرده‌اند و شبهه‌ای برای حشویه از شیعه پیدا شده و آنها گمان کرده‌اند که ذات‌های فعالی که مورد امر و نهی قرار گرفته‌اند، در عالم ذرّ آفریده شده‌اند و با یکدیگر آشنایی پیدا کرده‌اند و قدرت تعقل و فهمیدن و سخن گفتن یافته‌اند. سپس خداوند بدن‌‌هایی را آفریده و این ارواح را بر آن اجساد سوار کرده است. اگر چنین بود ما باید آن عالم را می‌شناختیم و وقتی به ما تذکر داده می‌شد به یاد آوردیم و آن حالت بر ما مخفی نمی‌ماند. (7)
شیخ مفید موضوع عالم ذر را در اجوبة‌المسائل السرویة با توضیح بیشتری مورد بحث قرار داده و در ضمن جواب مسئله دوم از مسائل سرویه احادیثی را که درباره خارج شدن ذریه آدم از صلب او به شکل ذره، وارد شده چنین معنا می‌کند که خداوند ذریه آدم را مانند ذره از صلب او خارج کرد و افق از آنها پر شد بعضی از آنها دارای نور بودند و بعضی در ظلمت قرار داشتند و بعضی آمیزه‌ای از نور و ظلمت داشتند. وقتی آدم آنها را دید، هم از تعداد آنها و هم از تفاوتشان در نور و ظلمت تعجب کرد. خداوند می‌خواست فراوانی نسل او را به او نشان بدهد و درباره تفاوت‌هایی که در نور و ظلمت داشتند خداوند به او چنین توضیح داد که آنها که در نور محض هستند برگزیدگان من از فرزندان تو هستند که همواره در اطاعت من قرار دارند و آنها اهل بهشتند و کسانی که در ظلمت محض واقع شده‌اند کافران ذریه تو هستند و فرمان مرا اطاعت نخواهند کرد و جای آنها در جهنم است. کسانی که هم نور دارند و هم ظلمت، افرادی هستند که کارهای بد را با کارهای نیک مخلوط می‌کنند. آنها را اگر خواستم با عدل خود عذابشان می‌کنم و اگر خواستم با فضل خود می‌بخشایم.
شیخ مفید احتمال می‌دهد که آنها اجسام بسیار کوچکی بودند که روح نداشتند و خداوند می‌خواست فراوانی ذریه آدم و عاقبت امر آنها را به حضرت آدم نشان دهد.
پس از این توضیح و تفسیر که شیخ درباره حدیث‌های عالم ذر بیان می‌کند، چنین می‌افزاید: اما اخباری که به این صورت وارد شده که گویا با ذریه آدم در عالم ذر گفت و گو شده و آنها سخن گفته‌اند و از آنها پیمان گرفته شده و آنها به این پیمان اعتراف کرده‌اند، باید گفت که این اخبار متعلق به اهل تناسخ است و آنها در احادیث خلط کرده‌اند و حق را با باطل در آمیخته‌اند.
در واقع شیخ مفید جریان عالم ذر را به صورت نشان دادن فراوانی ذریه آدم قبول دارد و روایات را هم آن گونه معنا می‌کند؛ ولی این که در آن جریان گفت و گویی صورت گرفته نمی‌پذیرد.
در این موضوع شیخ، خودش را در مقابل این سؤال قرار می‌دهد که اگر کسی به این آیه تمسّک کند که می‌فرماید: (وَ إذ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرَّیتَهُم وَ أَشهَدَهُم عَلَی أنفُسِهِم أَلَستُ بِرّ بِّکُم قَالُوا بَلَی شَهِدنَا....) و گمان کند که ظاهر این آیه دلالت دارد بر درستی آنچه که اهل تناسخ و حشویه و عامه روایت کرده‌اند، (از سخن گفتن با ذریه، خطاب به آنها، زنده بودن و حرف زدن آنها)، آن گاه در مقابل این تمسک چه باید کرد؟
شیخ در جواب می‌گوید: این آیه از لحاظ مجاز در لغت مانند آیات دیگری است که در آنها مجاز و استعاره به کار رفته است. معنای آیه این است که خداوند از هر مکلّفی که از صلب آدم و از پشت ذریه او بیرون می‌آید به ربوبیت خود پیمان می‌گیرد و این پیمان به این صورت است که عقل او را کامل می‌گرداند و با نمایش خلقت خود او را به حادث بودنش راهنمایی می‌کند و او می‌فهمد که محدثی وجود دارد که او را آفریده است و کسی شبیه او نیست و او به سبب نعمت‌هایی که داده، سزاوار عبادت است و پیمان گرفتن از آنها به این صورت است.
از نظر شیخ مفید، مفهوم این جمله از آیه که می‌فرماید: «قالوا بلی» این است که حجت عقل در اثبات آفریننده، آن چنان قوی است که هیچ کس نمی‌تواند از پذیرش آن روی گرداند. (8)
این بود خلاصه‌ای از نظر شیخ مفید درباره عالم ذر و توضیح احادیث و آیات مربوط به آن که بیان شد. این نظریه را شاگرد او سید مرتضی علم‌الهدی نیز دنبال کرده و در اثبات آن کوشیده است. او می‌گوید:
ادله دلالت می‌کند که خداوند جز بر کسانی که بالغ هستند و کمال عقل دارند تکلیف نمی‌کند و جز کسی که خطاب را بفهمد، مورد خطاب قرار نمی‌دهد. این جمله دلالت دارد بر این که کسانی که روایت شده در عالم ذرّ مورد خطاب قرار گرفته‌اند و از آنها اعتراف گرفته شده و بعضی اقرار و بعضی انکار کرده‌اند، حتماً عاقل و کامل و مکلّف بوده‌اند؛ چون اگر چنین نبود خطاب کردن به آنها درست نبود و اقرار یا انکار آنها جایز نمی‌شد. اگر عاقل و کامل بودند باید مردم آن حالت از خطاب و اقرار و انکار را به یاد می‌آوردند؛ چون محال است که همه مردم آن را فراموش کنند و به یاد هیچ کس نیاید.
سیّد اضافه می‌کند:
پس این اخبار یا باطل و ساختگی است و یا اگر هم صحیح باشند تأویل آنها همان است که ما در مواردی در تفسیر آیه (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ....) گفته‌ایم و آن این که چون خداوند خلق بسیاری را آفرید و آنها را به صورتی ترکیب کرد، نشانه‌ها، دلایل و عبرت‌هایی را در وجود آنها و دیگران قرار داد، به گونه‌ای که هر ناظری که تأمل می‌کند به معرفت خدا، الوهیت و وحدانیت او، به وجوب عبادت و اطاعت او پی می‌برد. ممکن است همین حالت که آن دلایل را در تسخیر او قرار داده، اقراری از سوی او بر وحدانیت و وجوب عبادت خدا باشد و بودن در این صفات به نوعی گواهی او بر این امور باشد. عرب‌ها در این باره سخن‌های نثر و نظم بسیار دارند؛ از جمله یکی از شاعرانشان می‌گوید:

امتلأ الحوض و قال قطی *** مهلا رویدا قد ملأت بطنی

معنای شعر این است که حوض را پر کردم تا جایی که حوض گفت دیگر بس است. شاعر در این جا چیزی را که اگر سخن می‌گفت، چنین می‌گفت، طوری قرار داده که گویا سخن گفته است. (9)
زمخشری در تفسیری آیه شریفه می‌گوید: این از باب تمثیل و تخییل است و معنای آن این است که خداوند برای مردم ادله‌ای قرار داده که بر ربوبیت و وحدانیت او دلالت دارد و اندیشه‌های آنان را تشخیص دهنده میان گمراهی و هدایت قرار داده، تا بر آن گواهی می‌دهد. گویا آنها را بر خودشان شاهد قرار داده و از آنها اقرار گرفته و به آنان گفته: آیا پروردگار شما نیستم؟ و گویا آنها گفته‌اند: آری تو پروردگار ما هستی، بر خود شهادت می‌دهیم و به وحدانیت تو اقرار می‌کنیم. باب تمثیل درکلام خدا و رسول و زبان عربی واسع است و نظیر آن، قول خداوند است: (إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْ‌ءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‌) (نحل، آیه 40) و مانند: (...فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ‌ ) (فصلت، آیه 11) و نیز مانند قول شاعر: «قالت له ریح الصبا قرقار؛ باد صبا به او گفت آواز بخوان». در حالی که سخن گفتنی در میان نبوده است. (10)
ابن شهر آشوب هم، نظر شیخ مفید و سید مرتضی را دارد و در ذیل این آیه به کسانی که آیه را به عالم ذر و جنود مجنده تفسیر کرده‌اند حمله می‌کند و آنها را حشویه می‌خواند. (11)
ملاصدرا در شرح روایات مربوط به عالم ذر، ضمن نقل سخنی از افلاطون و بیان این که برای انسان، عالم‌ها و نشانه‌های گوناگونی بوده، می‌گوید: منظور آیه شریفه از «اخذ ربک من بنی آدم...» اخراج نفوس آدمی از اصلاب پدران عقلی و معادن اصلی آنهاست و آنها را که دقیقه‌هایی در حقایق بودند شاهد قرار داد، و این که از این پدران به «ظهور» تعبیر کرد، چون هر کدام از آنها ظهری یا نشانه‌ای برای گروهی از این نفوس است. سپس می‌افزاید: در این مرحله ادراکی و عقلی، به وسیله نیروی عقل توانستند خطاب «الست بربکم» را بشنوند، همان‌گونه که در این دنیا با قوای بدنی خطاب‌ها را می‌شنوند. (12)
باید بگوییم: توجیه ملاصدرا بر اساس اعتقاد به عقول است که مربوط به فلسفه گذشتگان است و نباید آنها را به آیات و روایات تحمیل کرد.

4. آیا این آیه ناظر به عالم ذرّ است؟

بسیاری از کسانی که عالم ذر را یک جریان واقعی می‌دانند، علاوه بر استناد به روایات، به این آیه هم تمسک نموده و مضمون آیه را بر همان عالم حمل کرده‌اند و این به جهت استنادی است که در همان روایات به این آیه شده است.
در مقابل، گروهی معتقدند که آیه شریفه بر وجود چنین عالمی دلالت نمی‌کند و به تعبیر شیخ مفید و سید مرتضی، آیه از باب مجاز و استعاره و به تعبیر زمخشری، از باب تمثیل و تخییل است.
فخر رازی بر دلالت این آیه بر عالم ذر، اشکالاتی مطرح می‌کند از جمله این که: طبق آن روایات، خداوند ذریه راتنها از آدم بیرون آورده، در حالی که قرآن به «ظهور بنی‌آدم» تعبیر کرده که شامل همه انسان‌ها می‌شود و اساساً چگونه است که ما آن را به یاد نمی‌آوریم و چگونه حجت بر ما تمام می‌شود، به خصوص که علت این کار را به یاد نمی‌آوریم و چگونه حجت بر ما تمام می‌شود، به خصوص که علت این کار را چنین بیان کرده: (....أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ‌).
مفهوم سخن این است که انسان نباید از آن غافل شود، در حالی که همه از آن غافل هستند و کسی آن را به یاد نمی‌آورد. دیگر این که گرفتن پیمان تنها از عاقل امکان‌پذیر است و خطاب باید به مکلف باشد. آیا آنها در آن عالم عاقل و مکلف بودند؟ اثبات این معنا بسیار مشکل است. (13)
مرحوم علامه طباطبایی، درباره ماهیت عالم ذر و نیز درباره دلالت آیه بر آن عالم، بحث مفصلی دارد و پس از طرح اشکال‌ها و نقل پاسخ‌هایی که به آنها داده شده، اثبات وجود ذرّی را برای انسان قابل قبول نمی‌داند و می‌گوید که این اشکال‌ها قابل حل نیست و نمی‌توان آیه را بر آن حمل کرد، حتی اگر روایات بر آن دلالت کند. (14)

5. همسویی فطرت و عقل با عالم ذرّ

اکنون که با جنبه‌های گوناگون مسئله آشنا شدیم و سخنانی را که در این باره گفته شده آوردیم، می‌گوییم: آنچه به نظر می‌رسد این است که با توجه به روایات مختلف که بعضی از آنها صحیح است و نمی‌توان از آنها دست برداشت، وجود عالمی به نام عالم ذرّ که خدا ارواح را در آن جمع کرده و از آنها بر ربوبیت خود اقرار گرفته تقریباً امری مسلّم است و نباید آن را انکار کرد و اگر بنا باشد مطلبی را که این همه روایات بر آن دلالت دارد. (15) نفی کنیم، چیزی برای ما باقی نمی‌ماند؛ ولی می‌گوییم که ما از حقیقت آن بی‌خبریم و این که آن عالم را به یاد نمی‌آوریم دلیل بر انکار آن نمی‌شود؛ چون ما عالم رحم و دوران جنینی خود را هم به یاد نمی‌آوریم؛ ولی می‌دانیم که در آن عالم بوده‌ایم.
و اما درباره دلالت آیه شریفه: (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ....)، انصاف این است که آن بر عالم ذرّ دلالت نمی‌کند و بیشتر با آیات مربوط به میثاق فطرت هم سویی دارد. ظاهر آیه دو مطلب را می‌رساند: مطلب اول: خداوند فرزندان آدم را از صلب آنها بیرون آورده که بیان یک حقیقت طبیعی و عینی است و در قرآن نظیرهای دیگری هم دارد؛ مانند: (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ....)؛ (دهر، آیه 2) مطلب دوم خداوند از فرزندان آدم اقرار بر ربوبیت خود گرفته است. این سخن به آیاتی شباهت دارد که در آنها گفته شده که خداوند انسان را بر اساس فطرت آفریده و فطرت انسان بر توحید است. بنابراین، ربطی به عالم ذر ندارد و مفهوم آیه این است که انسان بر اساس فطرت و عقل خود به ربوبیت خدا گواهی می‌دهد و گفت وگویی که در آیه آمده، تمثیلی است و نظایری در قرآن و کلام عرب دارد که گفته شد.
آنچه مهم است این است که ما تصور می‌کنیم که همین پیمان فطری و عقلی که در این دنیا و با این بدن‌ها صورت گرفته، نمودی از عالم ذرّ است که روایات به آن دلالت دارند و اگر چه ما عالم ذرّ را به یاد نمی‌آوریم ولی از راه فطرت و عقل، چیزی را درک می‌کنیم که در آن عالم به آن ملتزم شده‌ایم.
شاید برای همین است که در بعضی از روایات عالم ذر، به این آیه استشهاد شده، به این بیان که فرزندان آدم در عالم ذر به چیزی ملتزم شدند که در فطرتشان قرار داده شده و این همان است که در آیه: (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ....) آمده است. در واقع برای تقریب ذهن، جریان عالم ذر به پیمان فطرت که آیه به آن دلالت دارد، تشبیه شده است؛ از این رو، دیدیم که در بعضی از روایات مربوط به عالم ذر، به آیه (فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا....) هم استناد شده است.
شاهد دیگر اینکه در ادامه آیه شریفه گفته شده که مبادا در روز قیامت بگویید ما از آن غافل بودیم. منظور این است که چنین عذری پذیرفتنی نیست. حال می‌گوییم: اگر منظور همان عالم ذر باشد، باید این عذر را موجّه دانست چون به راستی ما از آن عالم غافلیم و آن را به یاد نمی‌آوریم. اما اگر منظور میثاق فطرت باشد، این عذر پذیرفتنی نیست، چون ما از فطرت خود غافل نیستیم و اگر کسی هم غافل باشد، به خاطر موانعی است که باید آنها را از میان بردارد.

نمایش پی نوشت ها:
1. محمد بن علی بن بابویه، صدوق، التوحید، ص 330.
2. می‌توان ذرّه را به مورچه ترجمه کرد.
3. همان، ج2، ص 12.
4. اصول کافی، ج2، ص 12.
5. فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج15، ص 47.
6. محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج9، ص 395.
7. تصحیح الاعتقاد، ص 81، چاپ کنگره شیخ مفید.
8. شیخ مفید، اجوبة المسائل السّرویة، ص 212- 214.
9. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص 114، جوابات المسائل الرازیه.
10. الکشاف، ج2، ص 176.
11. متشابهات القرآن و مختلفه، ج1، ص 8.
12. ملاصدرا، شرح الاصول الکافی، ص 322.
13. فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج15، ص 47 به بعد.
14. المیزان، ج8، ص 318.
15. شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعة، این روایات را در حد تواتر می‌داند و می‌گوید: بیش از هزار حدیث در این باره نقل شده است. الفصول المهمة، ج1، ص 425.

منبع مقاله :
جعفری‌نیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط