نویسنده: یعقوب جعفرینیا
(مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کَانُوا أُولِی قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ * وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ) (توبه، آیه 113 و 114)
«به پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، شایسته نیست که بر مشرکان طلب آمرزش کنند هرچند که خویشان آنان باشند، پس از آن که برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخ هستند. طلب آمرزش ابراهیم بر پدر خود جز به خاطر وعدهای که به او داده بود صورت نگرفت، پس چون بر وی روشن شد که او دشمن خداست، از وی بیزاری جست، همانا ابراهیم بسیار تأسف خورنده بردبار بود».
میفرماید: «بر پیامبر و مؤمنان شایسته نیست بر مشرکان طلب آمرزش کنند اگرچه نزدیکان و خویشان آنها باشند پس از آن که دانستند که آنان اهل جهنم هستند». (توبه، آیه 113)
این آیه ناظر بر کار کسانی است که بعضی از خویشان آنها مشرک از دنیا رفته بودند و اینان از سر دلسوزی، برای آنان از خدا آمرزش میطلبیدند تا حداقل تخفیفی در عذاب آنان باشد. این آیه به طور کلّی رابطه عاطفی میان مسلمانان و مشرک را حتی پس از مرگ او قطع میکند، مشرک اگر چه نزدیکترین خویشاوند باشد، شایستگی دلسوزی ندارد و باید تمام پیوندها قطع شود و مشرک آن چنان از رحمت خدا دور است که اگر پیامبر هم در حق او طلب آمرزش کند خدا او را نخواهد آمرزید این مطلب درباره منافقان نیز گفته شده است:
(...إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ...)؛ (توبه، آیه 80) «اگر هفتاد بار هم برای آنها طلب آمرزش بکنی خدا آنان را نخواهد آمرزید».
در علت ممنوع بودن این طلب آمرزش، میتوان گفت آمرزش برای کسی که دشمن خداست و خدا اراده کرده او را عذاب کند، یک نوع مقابله با اراده حتمی خداست. طلب آمرزش که تنها به حال آن شخص سودی ندارد و خدا او را نمیآمرزد، بلکه آن را یک نوع بیادبی در برابر ذات الهی به شمار میرود.
تعبیر «ماکان» در اول آیه، دلالت بر نفی مؤکد دارد که از نهی مستقیم بالاتر است و در این تعبیر، شأن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان از این کار بالاتر دانسته شده است. همانگونه که در آیه (مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ...)، (توبه، آیه 17) نفی از باب شأنیت است، یعنی انجام این کار در صلاحیت مشرکان نیست.
طبق آیه شریفه، نفی طلب آمرزش مربوط به زمانی است که پیامبر و مؤمنان یقین پیدا کردهاند که آن شخص اهل جهنم است. چگونه میتوان درباره اشخاص به این یقین رسید؟ این یقین یا از راه وحی به دست میآید، و یا انسان در لحظههای آخر عمر آن شخص پیش او باشد و ببیند که او مشرک از دنیا رفت. بنابراین، طلب آمرزش بر مشرکی که امید بر هدایت او وجود دارد، نهی نشده است.
به همین جهت است پیامبر در جنگ احد در جریان شکسته شدن دندانش توسط مشرکان، برای آنان طلب آمرزش کرد و گفت: «اللهم اغفر لقومی فانهم لا یعلمون، (1) این بدان جهت بود که هنوز بر هدایت آنها امید داشت.
در بعضی از تفسیرهای اهل سنت، برای این آیه شأن نزولی گفته شده که جعلی بودن آن آشکار است و آن این که پیامبر در زمان احتضار عمویش ابوطالب، بالای سر او حاضر شد و به او پیشنهاد کرد شهادتین را بگوید و مسلمان شود؛ ولی او نپذیرفت و گفت: من بر دین عبدالمطلب هستم و از دنیا رفت. پیامبر فرمود: تا وقتی که از سوی خدا نهی نشدهام، همواره برای او طلب آمرزش خواهم کرد. پس این آیه نازل شد. (2)
معلوم است که ابوطالب پیش از هجرت، در مکه از دنیا رفت در حالی که سوره توبه در سال نهم هجرت در جریان برائت از مشرکان نازل شده است. با توجه به این مطلب روشن است که این شأن نزول صحیح نیست؛ هر چند برخی از عالمان اهل سنت برای درست نشان دادن آن کوشیدهاند و احتمالاتی دادهاند که حتی برای محققان خودشان نیز قابل قبول نیست و رد کردهاند. به عنوان نمونه زمخشری آن را نادرست و ابن عاشور آن را واهی دانستهاند و فاصله طولانی میان مرگ ابوطالب و زمان نزول این آیه را دلیل ضعف شأن نزول دانستهاند و آن توجیهها را نپذیرفتهاند. (3) و برخی از آنان علاوه بر فاصله طولانی، ضعفهای دیگری را هم عنوان کردهاند: مؤلف التفسیر الحدیث میگوید: مناسبت میان زمان وفات ابوطالب و نزول این آیات بعید است و از آن گذشته، آیه فقط درباره پیامبر نیست بلکه مؤمنان را هم در بر میگیرد و این سبب میشود که در آن توقف کنیم. حتی اگر حدیث مربوط به ابوطالب صحیح باشد، از خود پیامبر نقل نشده، بلکه سخن شخصی به نام سعید بن مسیب است و برای ما حجت نیست. (4)
(...إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ....)؛ (ممتحنه، آیه 4) «مگر سخن ابراهیم به پدرش که برای تو طلب آمرزش میکنم و برای تو از خدا چیزی را مالک نیستم».
(وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ )؛ (شعراء، آیه 86) «(به نقل از ابراهیم) و پدرم را بیامرز که او از گمراهان است».
ادامه آیات مورد بحث، این پرسش را پاسخ میدهد که طلب آمرزش ابراهیم بر پدرش به سبب وعدهای بود که به او داده بود. ابراهیم به او وعده داده بود که برایش از خدا طلب آمرزش خواهد کرد تا او تشویق شود و به خدا ایمان بیاورد. ابراهیم به این وعده خود عمل کرد ولی او ایمان نیاورد و مشرک باقی ماند و چون بر ابراهیم از طریق وحی روشن شد که او دشمن خداست و هرگز هدایت نخواهد شد، از وی بیزاری جست و دیگر برای او طلب آمرزش نکرد. در پایان آیه میفرماید: ابراهیم بسیار تأسف خورنده و بردبار بود، یعنی او برای همه دلسوزی میکرد و میخواست به هر نحوی که شده مشرکان ایمان بیاورند.
موضوع طلب آمرزش ابراهیم بر آزر، چندین مرحله داشته است، مرحله اول جهت تشویق او به ایمان آوردن، به او وعده استغفار میدهد: (...سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی...)؛ (مریم، آیه 47) مرحله دوم: هنوز ایمان نیاورده و از گمراهان است، ولی از هدایت یافتن او مأیوس نشده، از خدا برای او طلب آمرزش میکند: (وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ) (شعرا، آیه 86) و در مرحله سوم: وقتی از ایمان آوردن او ناامید میشود و یقین حاصل میکند که او دشمن خداست، طبق آیه مورد بحث، از وی تبری میجوید و دیگر طلب آمرزش نمیکند.
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ * رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ * رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ)؛ (ابراهیم، آیه 39 - 41) «سپاس خدا را که با وجود پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، همانا پروردگار من شنونده دعاست. پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار بده و از نسل من نیز. پروردگارا دعای مرا بپذیر. پروردگارا در روزی که حساب برپا میشود من و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز».
با کنار هم گذاشتن این آیات و آیات قبلی، به این نتیجه قطحی میرسیم که کسی که ابراهیم به خاطر مشرک بودنش از وی دوری جست، پدر واقعی و صلبی او نبود بلکه پدر صلبی او کسی بود که در آخر عمر برایش طلب آمرزش کرد و به طور قطع مشرک نبود وگرنه برای او طلب آمرزش نمیکرد.
توجه کنیم که در اینجا کلمه «والدی» میآورد که جز به پدر و مادر اصلی و صلبی اطلاق نمیشود، ولی در آن آیه که پس از طلب آمرزش، بیزاری میجوید، کلمه «اب» آمده که در عربی به عمو و بزرگ خاندان هم گفته میشود. حتی این کلمه بر سر کلماتی به مفهوم خوب یا بد هم میآید و دلالت بر دارا بودن شخص به آن صفت است، مثل ابوالمجد، ابوالمعالی، ابوالفضائل و یا ابولهب و ابوجهل.
بنابراین، با توجه به این که ابراهیم از آزر دوری جست و مسلماً از آن زمان به بعد برای او طلب آمرزش نکرد به خوبی روشن میشود که آزر مشرک، پدر واقعی ابراهیم نبود، بلکه پدر واقعی او مؤمن بود که ابراهیم در آخر عمر برایش طلب آمرزش کرد.
در واقع کسی که استغفار میکند، میخواهد پاک، خالص و سبکبار باشد و از آثار گناهان کرده یا ناکرده، در امان بماند. در اصل استغفار یک نوع دعا و ذکر است که به وسیله آن، بنده در برابر خدا عذر تقصیر میآورد.
به دلیل همین معنای خاصی که استغفار دارد، آدمی میتواند هم درباره خود و هم درباره دیگران، حتی مردگان استغفار کند و آن پاکی و سبکباری را برای همه طلب کند، در حالی که هیچ کس نمیتواند از طرف کس دیگری توبه کند.
حتی در آیات و روایات، از استغفار فرشتگان درباره افراد خاص، خبر داده شده است:
(الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا...)؛ (غافر، آیه 7) «کسانی که عرش خدا را حمل میکنند و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح میگویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آوردهاند طلب آمرزش میکنند».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مَن خَرَجَ مِن بَیِتِه یَطلُبُ عِلماً شَیَّعَهُ سَبعُونَ ألفَ مَلَک یَستَغفِروُنَ لَه»؛ (5) «هر کس از خانه خود برای یادگیری علم بیرون رود، هفتاد هزار فرشته او را همراهی و برای او طلب آمرزش میکنند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَأئکَةً مُوَکَّلِینَ بِالصَّائِمِینَ یَستَغفِرُونَ لَهُم فِی کُلِ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضَانَ إلَی آخِرِه»؛ (6) «برای خداوند فرشتگانی است که موکل شدهاند که در ماه رمضان هر روز برای روزهداران طلب آمرزش کنند».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن عَادَ مَرِیضاً شَیَّعَهُ ألفَ مَلَکٍ یَستَغفِرُونَ لَهُ حَتَّی یَرجِعَ إِلَی مَنزِلِه»؛ (7) «هر کس مریضی را عیادت کند، هفتاد هزار فرشته او را همراهی و برای او طلب آمرزش میکنند».
مطلب دیگر این که استغفار حتی در این دنیا آثار و برکاتی دارد و باعث گشایش در زندگی و وسعت روزی میشود. این موضوع در آیات و روایات گوناگونی آمده است، از جمله:
(فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَاراً)؛ (نوح، آیه 10- 12) «(از زبان نوح) گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزیده است. تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد و شما را به اموال و پسران، یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد».
امام علی (علیه السلام) فرمود: «وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحَانَهُ الِاستغفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزقِ وَ رَحمَةِ الخَلق»؛
(8) «خداوند استغفار را سبب فراوانی روزی و رحمت برای مردم قرار داده است».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وَ إذَا استَبطَاتَ الرِّزقَ فَأکثِر مَنَ الاِسغفَار»؛ (9) «هرگاه که روزی تو کند شد، بسیار استغفار کن».
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.
«به پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند، شایسته نیست که بر مشرکان طلب آمرزش کنند هرچند که خویشان آنان باشند، پس از آن که برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخ هستند. طلب آمرزش ابراهیم بر پدر خود جز به خاطر وعدهای که به او داده بود صورت نگرفت، پس چون بر وی روشن شد که او دشمن خداست، از وی بیزاری جست، همانا ابراهیم بسیار تأسف خورنده بردبار بود».
لغت و اعراب
1. «اولی قربی» صاحبان نزدیکی، خویشان نزدیک. «قربی» مؤنت «اقرب» است؛ 2. «الجحیم» دوزخ از «جحمة» به معنای شدت شعلهور شدن آتش. به کسی که بسیار خشمگین باشد نیز جحیم گفته میشود. گویا که آتش خشم در وجود او شعله میکشد؛ 3. «موعدة» اسم مصدر از وعد یعد است؛ 4. «وعدها ایاه» ضمیر فاعلی به ابراهیم و ضمیر مفعولی به پدر ابراهیم برمیگردد؛ یعنی ابراهیم به او وعده داده بود که برای او طلب آمرزش خواهد کرد و میتواند برعکس باشد؛ یعنی منظور این باشد که پدر ابراهیم به او وعده داده بود که ایمان خواهد آورد و ابراهیم برای تشویق او طلب بخشش میکرد؛ 5. «اوّاه» بسیار تأسف خورنده، کسی که زیاد آه میکشد، کسی که دلسوزی میکند، صیغه مبالغه از «اَوُّه» است که اسم صوت به معنای آه کشیدن و تأسف خوردن است.تفسیر
1. ممنوع بودن استغفار بر مشرکان
با اعلام برائتی که در آغاز این سوره (سوره توبه) از مشرکان شد و آیاتی که درباره سختگیری و شدت عمل در حق مشرکان نازل گردید، اکنون خاطرنشان میسازد که زنده و مرده مشرکان یکی است و برای مرده آنان هم نباید دلسوزی کرد و از خدا طلب آمرزش نمود.میفرماید: «بر پیامبر و مؤمنان شایسته نیست بر مشرکان طلب آمرزش کنند اگرچه نزدیکان و خویشان آنها باشند پس از آن که دانستند که آنان اهل جهنم هستند». (توبه، آیه 113)
این آیه ناظر بر کار کسانی است که بعضی از خویشان آنها مشرک از دنیا رفته بودند و اینان از سر دلسوزی، برای آنان از خدا آمرزش میطلبیدند تا حداقل تخفیفی در عذاب آنان باشد. این آیه به طور کلّی رابطه عاطفی میان مسلمانان و مشرک را حتی پس از مرگ او قطع میکند، مشرک اگر چه نزدیکترین خویشاوند باشد، شایستگی دلسوزی ندارد و باید تمام پیوندها قطع شود و مشرک آن چنان از رحمت خدا دور است که اگر پیامبر هم در حق او طلب آمرزش کند خدا او را نخواهد آمرزید این مطلب درباره منافقان نیز گفته شده است:
(...إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ...)؛ (توبه، آیه 80) «اگر هفتاد بار هم برای آنها طلب آمرزش بکنی خدا آنان را نخواهد آمرزید».
در علت ممنوع بودن این طلب آمرزش، میتوان گفت آمرزش برای کسی که دشمن خداست و خدا اراده کرده او را عذاب کند، یک نوع مقابله با اراده حتمی خداست. طلب آمرزش که تنها به حال آن شخص سودی ندارد و خدا او را نمیآمرزد، بلکه آن را یک نوع بیادبی در برابر ذات الهی به شمار میرود.
تعبیر «ماکان» در اول آیه، دلالت بر نفی مؤکد دارد که از نهی مستقیم بالاتر است و در این تعبیر، شأن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان از این کار بالاتر دانسته شده است. همانگونه که در آیه (مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ...)، (توبه، آیه 17) نفی از باب شأنیت است، یعنی انجام این کار در صلاحیت مشرکان نیست.
طبق آیه شریفه، نفی طلب آمرزش مربوط به زمانی است که پیامبر و مؤمنان یقین پیدا کردهاند که آن شخص اهل جهنم است. چگونه میتوان درباره اشخاص به این یقین رسید؟ این یقین یا از راه وحی به دست میآید، و یا انسان در لحظههای آخر عمر آن شخص پیش او باشد و ببیند که او مشرک از دنیا رفت. بنابراین، طلب آمرزش بر مشرکی که امید بر هدایت او وجود دارد، نهی نشده است.
به همین جهت است پیامبر در جنگ احد در جریان شکسته شدن دندانش توسط مشرکان، برای آنان طلب آمرزش کرد و گفت: «اللهم اغفر لقومی فانهم لا یعلمون، (1) این بدان جهت بود که هنوز بر هدایت آنها امید داشت.
در بعضی از تفسیرهای اهل سنت، برای این آیه شأن نزولی گفته شده که جعلی بودن آن آشکار است و آن این که پیامبر در زمان احتضار عمویش ابوطالب، بالای سر او حاضر شد و به او پیشنهاد کرد شهادتین را بگوید و مسلمان شود؛ ولی او نپذیرفت و گفت: من بر دین عبدالمطلب هستم و از دنیا رفت. پیامبر فرمود: تا وقتی که از سوی خدا نهی نشدهام، همواره برای او طلب آمرزش خواهم کرد. پس این آیه نازل شد. (2)
معلوم است که ابوطالب پیش از هجرت، در مکه از دنیا رفت در حالی که سوره توبه در سال نهم هجرت در جریان برائت از مشرکان نازل شده است. با توجه به این مطلب روشن است که این شأن نزول صحیح نیست؛ هر چند برخی از عالمان اهل سنت برای درست نشان دادن آن کوشیدهاند و احتمالاتی دادهاند که حتی برای محققان خودشان نیز قابل قبول نیست و رد کردهاند. به عنوان نمونه زمخشری آن را نادرست و ابن عاشور آن را واهی دانستهاند و فاصله طولانی میان مرگ ابوطالب و زمان نزول این آیه را دلیل ضعف شأن نزول دانستهاند و آن توجیهها را نپذیرفتهاند. (3) و برخی از آنان علاوه بر فاصله طولانی، ضعفهای دیگری را هم عنوان کردهاند: مؤلف التفسیر الحدیث میگوید: مناسبت میان زمان وفات ابوطالب و نزول این آیات بعید است و از آن گذشته، آیه فقط درباره پیامبر نیست بلکه مؤمنان را هم در بر میگیرد و این سبب میشود که در آن توقف کنیم. حتی اگر حدیث مربوط به ابوطالب صحیح باشد، از خود پیامبر نقل نشده، بلکه سخن شخصی به نام سعید بن مسیب است و برای ما حجت نیست. (4)
بیشتر بخوانید: آیا آزر، پدر ابراهیم بوده است؟
2. استغفار ابراهیم (علیه السلام) بر آزر و تبرّی از او
با توجه به مضمون این آیه که پیامبر و مؤمنان را از طلب آمرزش بر مشرکان نهی میکند، ممکن است این پرسش پیش آید که اگر طلب آمرزش برای مشرکان ممنوع است، پس چگونه ابراهیم بر عمویش که به او پدر میگفت و مشرک بود از خدا طلب آمرزش کرد؟ به طوری که در این آیات آمده است:(...إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ....)؛ (ممتحنه، آیه 4) «مگر سخن ابراهیم به پدرش که برای تو طلب آمرزش میکنم و برای تو از خدا چیزی را مالک نیستم».
(وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ )؛ (شعراء، آیه 86) «(به نقل از ابراهیم) و پدرم را بیامرز که او از گمراهان است».
ادامه آیات مورد بحث، این پرسش را پاسخ میدهد که طلب آمرزش ابراهیم بر پدرش به سبب وعدهای بود که به او داده بود. ابراهیم به او وعده داده بود که برایش از خدا طلب آمرزش خواهد کرد تا او تشویق شود و به خدا ایمان بیاورد. ابراهیم به این وعده خود عمل کرد ولی او ایمان نیاورد و مشرک باقی ماند و چون بر ابراهیم از طریق وحی روشن شد که او دشمن خداست و هرگز هدایت نخواهد شد، از وی بیزاری جست و دیگر برای او طلب آمرزش نکرد. در پایان آیه میفرماید: ابراهیم بسیار تأسف خورنده و بردبار بود، یعنی او برای همه دلسوزی میکرد و میخواست به هر نحوی که شده مشرکان ایمان بیاورند.
موضوع طلب آمرزش ابراهیم بر آزر، چندین مرحله داشته است، مرحله اول جهت تشویق او به ایمان آوردن، به او وعده استغفار میدهد: (...سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی...)؛ (مریم، آیه 47) مرحله دوم: هنوز ایمان نیاورده و از گمراهان است، ولی از هدایت یافتن او مأیوس نشده، از خدا برای او طلب آمرزش میکند: (وَ اغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ) (شعرا، آیه 86) و در مرحله سوم: وقتی از ایمان آوردن او ناامید میشود و یقین حاصل میکند که او دشمن خداست، طبق آیه مورد بحث، از وی تبری میجوید و دیگر طلب آمرزش نمیکند.
3. استغفار ابراهیم (علیه السلام) در آخر عمرش بر پدر واقعی
طبق آیه مورد بحث، ابراهیم به علت مشرک بودن آزر که به او پدر خطاب میکرد، از او تبری جست و به فرمان خدا دیگر برای او طلب آمرزش نکرد. این در حالی است که او در دوران پیری - که اسحاق و اسماعیل به صورت دو جوان در خدمت او بودند - بر پدرش طلب آمرزش کرد؛ به طوری که در این آیه آمده است:(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ * رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ * رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ)؛ (ابراهیم، آیه 39 - 41) «سپاس خدا را که با وجود پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، همانا پروردگار من شنونده دعاست. پروردگارا مرا برپا دارنده نماز قرار بده و از نسل من نیز. پروردگارا دعای مرا بپذیر. پروردگارا در روزی که حساب برپا میشود من و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز».
با کنار هم گذاشتن این آیات و آیات قبلی، به این نتیجه قطحی میرسیم که کسی که ابراهیم به خاطر مشرک بودنش از وی دوری جست، پدر واقعی و صلبی او نبود بلکه پدر صلبی او کسی بود که در آخر عمر برایش طلب آمرزش کرد و به طور قطع مشرک نبود وگرنه برای او طلب آمرزش نمیکرد.
توجه کنیم که در اینجا کلمه «والدی» میآورد که جز به پدر و مادر اصلی و صلبی اطلاق نمیشود، ولی در آن آیه که پس از طلب آمرزش، بیزاری میجوید، کلمه «اب» آمده که در عربی به عمو و بزرگ خاندان هم گفته میشود. حتی این کلمه بر سر کلماتی به مفهوم خوب یا بد هم میآید و دلالت بر دارا بودن شخص به آن صفت است، مثل ابوالمجد، ابوالمعالی، ابوالفضائل و یا ابولهب و ابوجهل.
بنابراین، با توجه به این که ابراهیم از آزر دوری جست و مسلماً از آن زمان به بعد برای او طلب آمرزش نکرد به خوبی روشن میشود که آزر مشرک، پدر واقعی ابراهیم نبود، بلکه پدر واقعی او مؤمن بود که ابراهیم در آخر عمر برایش طلب آمرزش کرد.
4. تأملی درباره مفهوم استغفار
استغفار و توبه هر چند مفهومی نزدیک به هم دارند، ولی میان آنها تفاوتهایی وجود دارد. توبه، بازگشت به سوی خدا همراه با پشیمانی از ارتکاب گناه، به امید بخشیده شدن است، ولی استغفار مفهوم گستردهای دارد. استغفار، طلب آمرزش است اما نه تنها از گناهانی که مرتکب شده است، بلکه از هر نوع قصور و تقصیر و ترک اولایی که از شخص سر زده است، حتی طلب آمرزش از کارهای خیری که انجام داده در حالی که میتوانست بهتر از آن را انجام بدهد، یا کارهایی که موظف به انجام آن نبود ولی میدانست که انجام آنها مورد پسند خدا بود، یا گناهانی که از گناه بودن آنها اطلاع نداشت و از روی ناآگاهی انجام داده است.در واقع کسی که استغفار میکند، میخواهد پاک، خالص و سبکبار باشد و از آثار گناهان کرده یا ناکرده، در امان بماند. در اصل استغفار یک نوع دعا و ذکر است که به وسیله آن، بنده در برابر خدا عذر تقصیر میآورد.
به دلیل همین معنای خاصی که استغفار دارد، آدمی میتواند هم درباره خود و هم درباره دیگران، حتی مردگان استغفار کند و آن پاکی و سبکباری را برای همه طلب کند، در حالی که هیچ کس نمیتواند از طرف کس دیگری توبه کند.
حتی در آیات و روایات، از استغفار فرشتگان درباره افراد خاص، خبر داده شده است:
(الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا...)؛ (غافر، آیه 7) «کسانی که عرش خدا را حمل میکنند و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح میگویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آوردهاند طلب آمرزش میکنند».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مَن خَرَجَ مِن بَیِتِه یَطلُبُ عِلماً شَیَّعَهُ سَبعُونَ ألفَ مَلَک یَستَغفِروُنَ لَه»؛ (5) «هر کس از خانه خود برای یادگیری علم بیرون رود، هفتاد هزار فرشته او را همراهی و برای او طلب آمرزش میکنند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَأئکَةً مُوَکَّلِینَ بِالصَّائِمِینَ یَستَغفِرُونَ لَهُم فِی کُلِ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضَانَ إلَی آخِرِه»؛ (6) «برای خداوند فرشتگانی است که موکل شدهاند که در ماه رمضان هر روز برای روزهداران طلب آمرزش کنند».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن عَادَ مَرِیضاً شَیَّعَهُ ألفَ مَلَکٍ یَستَغفِرُونَ لَهُ حَتَّی یَرجِعَ إِلَی مَنزِلِه»؛ (7) «هر کس مریضی را عیادت کند، هفتاد هزار فرشته او را همراهی و برای او طلب آمرزش میکنند».
مطلب دیگر این که استغفار حتی در این دنیا آثار و برکاتی دارد و باعث گشایش در زندگی و وسعت روزی میشود. این موضوع در آیات و روایات گوناگونی آمده است، از جمله:
(فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَاراً)؛ (نوح، آیه 10- 12) «(از زبان نوح) گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزیده است. تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد و شما را به اموال و پسران، یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد».
امام علی (علیه السلام) فرمود: «وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحَانَهُ الِاستغفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزقِ وَ رَحمَةِ الخَلق»؛
(8) «خداوند استغفار را سبب فراوانی روزی و رحمت برای مردم قرار داده است».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وَ إذَا استَبطَاتَ الرِّزقَ فَأکثِر مَنَ الاِسغفَار»؛ (9) «هرگاه که روزی تو کند شد، بسیار استغفار کن».
نمایش پی نوشت ها:
1. ابن شهر آشوب، مناقب، ج1، ص 166؛ بحار الانوار، ج2، ص 117.
2. طبری، جامعالبیان، ج11، ص 30؛ سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص 282.
3. الکشاف، ج2، ص 315؛ التحریر و التنویر، ج10، ص 215.
4. دروزه محمد عزت، التفسیر الحدیث، ج9، ص 542.
5. بحارالانوار، ج1، ص 170.
6. محمد بن علی بن بابویه، صدوق، امالی، ص 74.
7. الکافی، ج3، ص 120.
8. نهجالبلاغه، خطبه 199.
9. بحارالانوار، ج75، ص 226.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.