گروه نویسندگان:
محمد رضا انصاری، سید علی علوی قزوینی، اکرم ارجح، یوسفی اشکوری
محمد رضا انصاری، سید علی علوی قزوینی، اکرم ارجح، یوسفی اشکوری
در لغت به معنای پرده و حائلی است که میان دو شیء واقع شده یا آن چیزی است که مانع دیدن میشود. حاجب نیز از همین لغت مشتق است که به معنی دربان میباشد و آن را حاجب گفتهاند، چون حائلی است میان افراد داخل عمارت و خارج از آن و نیز به پلک چشمان از آن رو حاجب گفتهاند که همانند پوشش و پردهای برای چشمان است.
کلمهی حجاب در 7 آیه و محجوب مشتق آن به صورت محجوبون در 1 آیه از قرآن مجید مذکور افتاده است. در کلیهی این آیات حجاب به معنی حائل یا پرده و در محجوب نیز به معنی در پرده شده تفسیر گردیده است (ترجمهی خرمشاهی). از جملهی آنها آیهی: و اذا سَالتَموهُنَّ متاعاً فَسئَلوهُنَّ مِن وَراءِ حجاب، و نیز هنگامی که از همسران او (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) چیزی خواستید، از پشت حجاب و حائلی آن را از ایشان بخواهید (احزاب، 53، ترجمهی خرمشاهی). دربارهی حجاب زنان و معاف بودن آنان از پوشانیدن صورت و دستها در قرآن دو آیه آمده است: 1) و قُل للمؤمِنات یَغضُضن مِن ابصارِهنَّ و یَحفَظنَ فُروجَهنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ الّا ما ظهر منها وَ لِیَضرِبنَ بِخُمُرِهُنَّ علی جیوبِهنَّ ... (نور، 31). این آیه به زنان دستور میدهد که بدن آنان باید پوشش داشته باشد و از آشکار نمودن زیورآلات و آرایش خود برای نامحرمان خودداری نمایند، و از کارهایی که سبب تحریک شهوت مردان و توجه آنان میگردد دوری جویند. در مورد عنوان حجاب 4 مقاله دریافت گردیده است و از نظر این که هر یک از این مقالات در جای خود حاوی نکات ارزندهای از موارد مختلفهی حجاب به قلم چهار محقق محترم میباشد لذا هر چهار مقاله بدون تلفیق آنها پس از ویراستاری به صورت ذیل منعکس میگردد؛ و در نتیجه اگر چند نکتهی تکراری در آنها ملاحظه شود معفو خواهد بود ان شاء الله تعالی.
حجاب در فقه و حدیث، امروزه این اصطلاح در میان مسلمانان - و به ویژه ایرانیان و شیعیان - به معنای پوششی است که بخشها یا تمامی بدن زنان را بپوشاند و در روایات امامیه و فتاوای لفقهاء برای رساندن این معنی از کلمه (سَتر) یعنی پوشش استفاده شده است. و تعبیر فقهی آن بسیار دقیقتر از اصطلاح رایج میان مردم میباشد؛ زیرا مقصود از ستر در فقه امامیه گونهای از پوشش است که بخشهایی از بدن زن را پوشانده ولی مانع دیدن او از سوی دیگران نمیگردد. بر خلاف کلمهی (حجاب) که دلالت بر وسیلهای میکند که به طور مطلق از دیدن و دیده شدن اعضای بدن زن جلوگیری میکند.
مقصود از حجاب یا ستر در فقه امامیه مجموع احکامی است که زنان و دختران مسلمان را مورد توجه قرار داده است و شامل مردان نمیگردد، گو این که حکم حجاب دو سویه بوده و همانگونه که بر زن واجب است بخشهایی از بدن خود را از دید نامحرمان بپوشاند، بر مردان نیز واجب است دیدگان خود و یا قسمتهایی از بدن خود را از دید مطلق زنان به جز همسر خود بپوشانند، لیکن آنچه در حکم حجاب مورد توجه شرع میباشد گروه اول یعنی بانوان مسلمان است.
فقهای امامیه بنابر دلالت آیات قرآن و روایات امامان معصوم (علیه السلام) و اجماع فقهای امامیه و سیرهی متشرعه، از دوران صدر اسلام تا کنون حکم به وجوب حجاب داده و آن را یکی از ضروریات اسلام شمردهاند. از مجموع آیات و روایات وارده دربارهی حجاب زنان میتوان استفاده کرد که حکمت از تشریع این حکم در اسلام آن است که شریعت اسلام مطلق کامجویی و التذاذهای مرد از زن را اعم از آن که لذت بردن با چشم یا دست زدن و یا تماس دو بدن و جز اینها باشد ممنوع نموده و هدف آن حفظ جامعه از اشاعهی فساد، و استواری و استحکام روابط خانوادگی و جلوگیری از اشاعهی امراض جنسی، و برقراری آرامش روانی زنان و مردان و بالاخره بالا بردن ارزش زن از کالایی لذت ده، و قرار دادن او در جایگاه انسانی آن میباشد. البته شرع اسلام التذاذ را با شرایط خاصی مشروع و قانونی میداند. و با توجه به این که یکی از عمدهترین راههای نزدیکی و آشنایی زن و مرد نامحرم و بیگانه و پیآمدن اثرات آن و به ویژه برقراری ارتباط میان آن دو همواره از راه دیدن یکدیگر یعنی دیده شدن زن از سوی مرد است، از این رو شریعت اسلام پوشانیدن قسمتهایی از بدن زنان را تا زمانی که فریبندگی آن برقرار است مقرر داشته است. دربارهی مقدار و حدود این پوشانیدن میان فقهاء امامیه اختلاف نظر وجود دارد. گروهی با توجه به روایاتی که میگوید تمام بدن زن عورت است حکم به وجوب و لزوم پوشانیدن تمامی بدن زن را دادهاند. گروهی دیگر با پذیرفتن عورت بودن بدن زن بخشهایی از آن را با استناد به دلالت آیات قرآن و برخی دیگر از روایات استثناء نمودهاند. فتوای فقهاء معاصر امامیه دربارهی مقدار و حدّی که زنان مسلمان باید خود را بپوشانند، این است که بر زنان واجب است تمامی بدن خود به جز قرص صورت و دو کف دست خود را از نامحرمان بپوشانند.
دربارهی حجاب زنان و معاف بودن آنان از پوشانیدن صورت و دستها در قرآن دو آیه آمده است: 1) و قُل للمؤمِنات یَغضُضن مِن ابصارِهنَّ و یَحفَظنَ فُروجَهنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ الّا ما ظهر منها وَ لِیَضرِبنَ بِخُمُرِهُنَّ علی جیوبِهنَّ ... (نور، 31). این آیه به زنان دستور میدهد که بدن آنان باید پوشش داشته باشد و از آشکار نمودن زیورآلات و آرایش خود برای نامحرمان خودداری نمایند، و از کارهایی که سبب تحریک شهوت مردان و توجه آنان میگردد دوری جویند. این قانون دو استثناء دارد: الف) زنان حق دارند آرایش و زینت و زیور آلات آشکار خود را که در روایات به سُرمهی چشم و انگشتر و دستبند و حنا و رنگهایی که بر روی ناخن یا به کف یا پشت دست مالیده تفسیر شده است به دیگران نشان دهند؛ ب) زنان حق دارند مطلق زیور آلات و آرایش بدن خود را به 12 گروه که عبارتند از: شوهر، پدر، پدر شوهر، فرزندان، فرزندان شوهر، برادر، فرزندان برادر، فرزندان خواهر - دیگر زنان، کنیزان، غلامان، کودکان نشان دهند. آن گاه آیه در ادامهی سخن خود میفرماید که بر زنان است بر روی سر و موی خود به گونهای روسری (= خِمار) قرار دهند که علاوه بر پوشاندن موی سر، دو سوی آن گوش و بناگوش و گردن و گریبان و سینهی آنان را بپوشاند، این پوشش حداقل باید به گونهای باشد که به جز گردی صورت تمامی این جایگاهها را بپوشاند؛ 2) یا ایّها الَّذین آمنوا لِیَستَئذِنُکُم الّذینَ مَلَکَت ایمانُکُم والَّذین لَم یَبلُغُوا الحُلُمَ منکم ثلاث مَرّاتٍ مِن قَبل صَلوة الفجروحین تَضَعونَ نیابَکم ... (نور، 58). این آیه به پدران و مادران دستور میدهد که به بردگان و کودکانی که هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند بیاموزند که در سه وقت که معمولاً زنان در حال استراحت بوده و (ثیاب) یعنی پوشش بلندی که بدن آنان را میپوشاند از خود برگرفتهاند، با اجازه به استراحتگاههای آنان وارد شوند.
این آیه به طور مطلق ورود مردان نامحرم را به محل خلوت دیگران ممنوع نموده است مگر در مورد کودکان نابالغ و بردگان خدمتکار که این دو گروه حق ورود دائمی و سرزده به جز در سه وقت یاد شده در آیه که باید با اجازه وارد شوند را دارند. مفهوم موافق آیه دلالت دارد که هنگامی که زنان (ثیاب) را از تن خود بر میگیرند نامحرمان مطلقاً (به جز آن دو گروه یاد شده آن هم با اجازه در سه وقت) حق ورود بر آنان را ندارند، بنابراین از مفهوم مخالف آن استفاده میشود که زنان در هنگام برخورد با مردان نامحرم ملزم به گذاردن پوششی همانند ثیاب بر روی بدن خود هستند که معمولاً این ثوب لباس گشادی است که بر روی شانه قرار گرفته و سرتاسر بدن زن تا روی پاها را میپوشاند. علاوه بر این دو آیه که دربارهی چگونگی و حدود حجاب مطلق زنان است، آیهی 59 و 60 سورهی احزاب دربارهی حجاب زنان و همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زنان مؤمن آمده است که از آن نیز حکم کلی ستر و حجاب را میشود استفاده کرد.
علاوه بر این آیات، روایات متعددی از امامان معصوم (علیه السلام) دربارهی وجوب ستر بانوان و مقدار و حدود آن آمده است. در روایات متعددی حدود نگاه کردن مرد به خواهر زن خود بیان شده است (با توجه به این که خواهر زن نامحرم است و به اقتضای رابطهی سببی به خانهی خواهر خود رفت و آمد دارد و طبیعی است که شوهر خواهر او نیز او را خواهد دید) در روایات فراوانی حکم و محدودهای که شوهر خواهر میتواند خواهر همسر خود را ببیند سؤال شده، و پاسخ امام حکم کلی نسبت به دیگر زنان نامحرم را معین کرده. در گروهی دیگر از روایات که دربارهی زنان اهل ذمه آمده شرایط نگاه به آنان سهلتر و آسانتر شده است. و نظیر این حکم در مورد زنان روستایی و ایلیانیها و صحرانشینان که به اقتضای زندگی خود همواره در صحرا به کشت و کار یا چراندن حیوانات اهلی مشغولند و کمتر میتوانند رعایت پوشش نمایند، ویا آن که جاذبیت و فریبندگی آنان از دیگر زنان کمتر است آمده است. هم چنین دربارهی گروهی از زنان فاسد و گناهکار یا ناآگاه به احکام شریعت که همواره فریبندگیها و زیبائیهای خود را در دید دیگر مردم قرار داده و از نگاههای شهوت آلود مردان جستجوگر لذت میبرند، احکامی ویژه در شرع قرار داده شده است. در روایات از گروه این زنان با اصطلاح (اذا نهین لا ینتهین) یا زنانی که اگر از آنان خواسته شود عفت و پاکدامنی رعایت نمایند سرباز میزنند یاد شده است. و با توجه به خصوصیات یاد شدهی شریعت از ارزش و والایی آنان کاسته و برای این گونه زنان احترام و حرمت یک زن پاکدامن را قرار نداده است. از دلالت موافقت و مخالفت مجموع این روایات فقهاء امامیه حکم ستر را استفاده کرده و مقدار وجوب ستر و مقداری که بر زن جایز است آن را نپوشاند (گردی صورت و دو کف) را استنباط نمودهاند.
در فقه امامیه و فتاوای فقهاء شیعه، برخی احکام فرعی در پی احکام وجوب حجاب و ستر آمده که عبارتند از: 1) شرکت کردن بانوان در مطلق مجالس و محافل عمومی و یا آموزشگاهها و مدارس وکلاسهای مختلط با رعایت ضوابط شرعی و داشتن پوشش در حجاب و دوری از تماس با نامحرمان، مباح و جایز است؛ 2) بنابر روایات متعددی از شرکت زنان در صحنههای جنگ و پیکار جلوگیری شده و این وظیفهی خطیر به عهدهی مردان قرار داده شده است، مگر در موارد ضروری دفاع از کیان اسلامی که بر تمامی آنان که قادر به برداشتن سلاح و دفاع هستند واجب گردیده است؛ 3) شرکت زنان در نماز جمعه و نمازهای جماعت روزانه و تشییع مردگان و فعالیتهای اجتماعی و انجام کارهای ضروری نظیر دیدار از بیماران و برآوردن احتیاجات برادران و خواهران ایمانی و انجام تبلیغات مذهبی جایز است، لیکن شرع اسلام به هدف کم کردن آثار فسادآور این گونه تماسهای زنان با مردان نامحرم به آنان توصیهی دوری نمودن از این گونه رفت و آمدها نموده است؛ 4) زن میتواند آزادانه با مردان سخن بگوید به شرط آنکه صدای او به گونهای دلفریب نباشد که سبب تلذذ و یا کشش نامشروع مرد به سوی او گردد؛ 5) دست دادن زنان با مردان نامحرم هنگام دیدار ممنوع و حرام است، مگر آن که چیزی همانند پارچه یا دستکش و جز اینها در میان آن دو حائل گردد؛ 6) تمامی احکامی که پیشتر دربارهی آن سخن رفت، در مواقع اضطرار و ضرورت برطرف میگردد، از این رو هنگام خطر و بیماری و آسیب دیدگی، پزشک مرد میتواند به تمامی بدن زن نگاه کند و در این حالت حکم وجوب ستر از زن ملغی است؛ 7) برخی از روایات و فتاوای فقهای امامیه زنان مسلمان را از لخت شدن و نشان دادن زیبائیهای بدن خود به زنان یهودی و نصرانی منع کرده است؛ 8) خلوت نمودن زن با مرد بیگانه و نامحرم ممنوع و حرام است گرچه هیچ کار خلافی از آن دو سر نزند؛ 9) زنان در دوران یائسگی و بزرگسالی که امید ازدواج با مرد را نداشته و زیبایی و فریبندگی خود را نیز از دست دادهاند از حکم وجوب ستر مستثنی میباشند، گو این که آیات قرآن این گونه بانوان را نیز توصیه به رعایت حجاب و عفت نموده است «و ان یَستعفِفنَ خیرٌ لَهُنّ»؛ 10) هنگام خواستگاری، مرد میتواند زیبائیهای بدن زن مورد نظر و خواستگاری خود را تماشا کند، یا آن که از او تقاضا کند زیبائیهای خود را بدو بنمایاند، در این مورد محدودیتی وجود نداشته و حکم وجوب ستر و حجاب زن ملغی است، لیکن این جواز مشروط به حقیقی بودن نیت مرد و واقعیت قصد او در ازدواج با این بانو است.
حجاب و سابقهی آن، قبل از ظهور اسلام، حجاب به معنی پوشش زنان در میان ملل مختلف جهان به طور مسلم رایج و معمول بوده است. در ایران باستان و قوم یهود و نیز در میان هندوها حجاب وجود داشته است و حتی از آن چه که در قانون اسلام آمده است، نیز بمراتب سختتر و مشکلتر بوده است. در میان عرب عهد جاهلیت ججاب وجود نداشته ولی با پیدایش اسلام، حجاب میان عربها نیز معمول گردید. به گفته ویل دورانت میان قوم یهود، اگر زنی به نقض قانون میپرداخت یا با هر سنخی از مردان درد دل میکرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم میکرد، همسایگان میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد (تاریخ تمدن، ویل دورانت، 30/12). زنان ایران باستان نیز معمولاً در اندرون خانهها نگهداری میشدند (همان، 233/10). به عقیدهی کنت دوگوبینو، در کتاب سه سال در ایران، آن چه که در دورهی ساسانی بوده تنها پوشیدگی زن نبوده بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است. و به عقیدهی جواهر لعل نهرو، حجاب هند، به واسطهی مسلمانان به هند آمده است. بهر حال، قبل از ظهور اسلام، حجاب میان ملل مختلف جهان محققاً وجود داشته ولی حدود آن با حدود حجاب و پوشش اسلامی کاملاً متفاوت بوده است.
فلسفهی حجاب در اسلام، فلسفهی پوشش و حجاب در اسلام، در عوامل مختلفی نهفته است که برخی از آنها دارای جنبهی روانی و برخی جنبهی اجتماعی و بعضی نیز مربوط به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او ... میباشد از نظر اسلام به طور کلی محدودیت و پوشش زنان، از جنبهی روانی به بهداشت اجتماع کمک میکند و از جنبهی خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل میان زوجین میگردد و از نظر اجتماعی نیز موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت در اجتماع میگردد از نظر وضع زن در برابر مرد سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
حجاب و حدود آن در اسلام، خداوند، در قرآن کریم، حدود وکیفیت پوشش زنان و نیز موارد استثناء آن را، به خوبی بیان فرموده است. آن جا که آمده است: وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
(نور، 31). یعنی: ای پیامبر، به زنان مسلمان بگو، دیدگان خویش را فرو بندند و دامنهای خویش را حفظ کنند و زیور خویش را آشکار نکنند مگر آن چه که پیدا است، سرپوشهای خویش بر گریبانها زنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران، یا پدران، یا پدر شوهران یا پسران، یا پسر شوهران، یا برادران، یا برادر زادگان، یا خواهر زادگان، یا زنان یا مملوکاتشان، یا مردان طفیلی که حاجب به زن ندارند، یا کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند (یا قادر بر کامجوئی از زنان نیستند). و پای خود بر زمین نکوبند که زیورهای مخفیشان دانسته شود ای گروه مؤمنان همگی به سوی خداوند توبه کنید، باشد که رستگار شوید. لزوم پوشش زنان، و نیز حرمت آشکار کردن زیورآلات و آرایش ایشان، در برابر نامحرمان، میباشد و این در حالی است که دو استثناء برای حکم مزبور (لزوم پوشش) نیز، ذکر شده است:
الف) استثناء اول، برخی از فقهاء امامیه، با استفاده از دو جمله: ولا یُبدینَ زِینتَّهُن الّا ما ظَهَر منها (یعنی آشکار نکنید زینتهایشان را مگر آن چه که پیداست) و نیز وَلیَضرِبن بخُمرُهنَّ علی جُیوبِهنَّ (روسریهای خویش را بر گریبانها زنند) و نیز برخی از روایاتی که در تفسیر جملهی اول وارد شده است، چهره و دستها را از موارد استثناء شمردهاند و پوشش این مواضع را واجب ندانستهاند برخی از روایات وارده در این زمینه عبارتند از: 1) عَن زَرارة عَن اَبی عبدالله (علیه السلام) فی قوله تعالی: الّا ما ظهر منها، قال: الزّینة الظاهرة، الکحل و الخاتم: یعنی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که مقصود از زینت آشکار که پوشیدنش برای زن واجب نیست چیست؟ فرمود زینت آشکار عبارت است از سُرمه و انگشتر؛ 2) عن علی ابن ابراهیم القمی عن ابی جعفر (علیه السلام) فی هذه الآیة قال: هی الثّیابُ و الکُحلُ و الخاتَمُ و خَضابُ الکّفَ و السوارِ ... (یعنی امام باقر (علیه السلام) فرمود: زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرمه، انگشتر، خضاب دستها، النگو ...) و سایر روایاتی که در این زمینه وارد شده است. در مورد جملهی دوم نیز باید گفت: آیه دلالت دارد که پوشانیدن گریبان لازم است. و چون آیه در مقام بیان حدّ پوشش است، اگر پوشانیدن چهره نیز الزامی بود میبایست آن را نیز بیان نماید مضافاً به این که از لحاظ تاریخی مسلم است، که زنان مسلمان قبل از نزول آیات پوشش، مطابق عرف و عادت معمول آن زمان عربها، چهرهی خود را نمیپوشاندند. بلکه روسری خود را از پشت گوشها رها کرده و دو طرف آن را به پشت سر خود میانداختند و در نتیجه، گوشها، گوشوارهها، چهره، گردن و گریبان نمایان بود و با نزول آیهی مورد بحث، حکم شد که زنها باید روسریها را بر گریبان بربندند و بنابراین معنای این حکم چنین میشود که زنها باید دو طرف روسری را از دو سوی، به جلو آورده و به حالت چپ و راست به گریبانها متصل کنند و به کار بردن این دستور موجب میشود که گوشها، گوشواره و گریبان زنان، پوشیده شده و تنها صورت و چهرهها باز بماند. عدهی دیگری از فقهاء و مفسرین بر لزوم پوشش چهره و دستها نیز، فتوی دادهاند. ایشان بر مدعای خود به سیرهی مسلمانها و پوشش صورت و دستها و همچنین برخی روایات و نیز آیهی: یُذنینَ عَلَیهن مِن جلا بیبهُنَ ذلک ادنی اَن یُعرَفنَ ... (احزاب، 59) یعنی بگو که جلبابها (روسری) خود را به خود نزدیک سازند ... استدلال کردهاند.
ب) استثناء دوم، در آیهی 31 سورهی نور، اشخاصی را به عنوان موارد استثناء ذکر نموده، بدین معنا که بر زنان لازم نیست که خود را از این گروه مستور دارند که در اصطلاح فقه به اینان محارم گفته میشود این گروه عبارتند از: شوهران، پدران، پدر شوهران، پسران، پسر شوهران، برادران، پسر برادران، پسر خواهران، زنان، مملوکان، طفیلیانی که کاری با زنان ندارند مانند دیوانگان و افراد بُله که دارای شهوت نیستند و جاذبهای که در زنان است را درک نمیکنند و کودکانی که از امور جنسی بیخبرند، یا توانایی کار زناشویی را ندارند ...
حجاب، سیر تاریخی پوشش اسلامی، حجاب پیش از اسلام در ادیان دیگر وجود داشته است. حجابی که در میان قوم یهودیان متداول بوده و سختتر از اسلام بوده است. در اکثر تصاویر مذهبی یهودی و مسیحی، زنان دارای روسری یا پوشش بلندی که بیشباهت به چادر نیست میباشند. در قرون وسطی در اروپا نیز پوشش سر در ایتالیا، فرانسه و انگلستان معمول بوده است.
حتی در اروپای شمالی در سدههای میانی زنان برای ورود به کلیسا سر خود را به نشانهی تواضع میپوشاندند. پس از ورود اسلام به اسپانیا پوشیدن پوششی مانند چادر در اسپانیا متداول گشت. حتی تا حدود سال 1940 م زنان در اسپانیا، پرتقال، جنوب فرانسه، ایتالیا، یونان و لبنان بدون پوشش سر حق ورود به کلیسا را نداشتند.
به نظر میرسد در میان قبایل عرب، پیش از اسلام حجاب مطرح نبوده است. زنان ملبس به پیراهنهای بلندی بودند، و یقههای لباسشان گشاد وباز بود و گردن و سینه شان دیده میشد. اگر سربندی داشتند، که معمولاً زن و مرد عرب از آن بخاطر گرمای آفتاب استفاده کردند. زنان گوشههای آن را از پشت بلند میکردند که بطوری که گردن و بنا گوش آنان نمایان میشد.
پس از وجوب حجاب، پوشش با همان لباسهای عربی شکل گرفت و با این که لباس مسلمانان در تمام نقاط آفریقا و جزیرةالعرب یکسان نیست ولی شباهتهایی دارد و تقریباً لباس اعراب با قرون اولیهی اسلام تفاوت چندانی ندارد.
سیرهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشانهی الگوی در این زمینه است. ایشان جامهی سفید را ترجیح میدادند و در فرصتهای مناسب جامههای رنگی از جاهای مختلف میپوشیدند تا بنمایند که اسلام آداب و سنن اقوام گوناگونی را مورد توجه دارد. ایشان بعضی از جامههای عربها و بدویان را تغییر دادند تا متناسب نظام معنوی اسلام باشد. با وجود تعالیم و دستورهای کلی اسلام در این مورد، حجاب در شرایط دشوار فرهنگی و اقلیمی هر سرزمین تفاوتهایی را در شیوهی اجرایی آن به وجود آورده است. به طوری که جامهی گشاد که با گرمای طاقتفرسای بیابانی سازگاری داشت از میان عربها سرچشمه گرفت و حتی لباسهای ساده مانند عبا یا جامههای ندوخته و بیدرز که سر و دوش را میپوشاند ریشهی بیابانگردی دارد.
در سرزمینهای شرق اسلامی شیوههای ایرانی، ترکی، مغولی و غیره با تنپوشهای عربی تفاوت داشت ولی با شیوهی مکّی اسلام مغایر نبود. در بسیاری از کشورهای اسلامی لباسهای عربی متداول بوده و هست که شباهت به نوع پوشش در قرون اولیهی اسلام دارد. طبری در این باره مینویسد: زنان عرب لباسی ساده داشتند که از چهار تکهی اصلی تشکیل میشد پیراهن بلندی بنام دُرّاعه، خِمار که سرو گردن را میپوشانید، جلباب که سر تا پا را مستوری میداشت وازار که تمام هیکل را در بر میگرفت. میتوان گفت که انواع مشهور و متداول پوشش با همین الگو شکل گرفتهاند و موارد مهم پوشش بدن در کشورهای اسلامی عبارتند از: ازار یا ابزار در صدر اسلام برای انواع لباس بطور کلی استدلال میشد، ولی در تمام ادوار اسلام به معنی چادر بزرگ یا پوششی که زنان مشرق خود را با آن میپوشاندند به کار میرفته و آن قطعه پارچه نخی است که زنان عرب هنگام بیرون رفتن از خانه آن را میپوشیدند و یک طرف آن را از پشت سر روی پیشانی میانداختند و با نواری که در داخل آن دوخته شده بود میبستند و بقیه آن از پشت و اطراف بدن آویزان میشد: بُزنُس (بُرنوس بَرنوس) نوعی روپوش بلند کلاه دار که زنان و مردان میپوشیدند و در شمال آفریقا بیشتر متداول بوده است؛ جِلباب (جِلّباب) به معنی همان چادر بزرگی است که در شرق زنان هنگام بیرون رفتن از خانه سر تا پای خود را با آن میپوشاندند. این واژه در گذشته به معنی نوعی لباس زنانه هم بوده است. معنی متداول و مشهور دیگر آن پوشش لبزرگی است که سر و سینه را میپوشاند یعنی شبیه به روسری که در تفاسیر بیشتر به این معنی اشاره شده است: حُلَلِبّه قطعه پارچهی پشمی عریضی به رنگ قهوهای که زنان در نواحی جنوب مصر به کار میبردند و بدن خود را با آن میپوشاندند و لبههای بالای آن را روی هر کدام از شانهها به یکدیگر میبستند؛ حَیک (حایک) نوعی روپوش که زنان در غرب مراکش میپوشیدند. زنان الجزیره نیز نوعی روپوش سفید از پشم یا پشم و ابریشم شبیه به آن میپوشیدند؛ سَبَلة پیراهن بزرگی که در مصر زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند و تا روی زمین میرسید؛ شلوار (سروال) سراویل مشتق از واژهی فارسی شلوار است در بیشتر کشورهای اسلامی زنان برای بیرون آمدن از خانه علاوه بر لباسهای دیگر شلوار میپوشیدند؛ شَوذَر معرب چادر است. بیشتر در عراق و ایران بکار میبردند و با انواع روپوشهای زنانهی دیگر تفاوتهایی دارد. در گذشته در عراق از پارچههای سفید و آبی تهیه میشد و به علت گرمای شدید از پارچههای سبک و لطیف میدوختند. گاهی کنارههای آن نیز بندهایی داشته است. این پوشش رسمی زنان ترکیه نیز بوده است؛ عَبا عَبایَه نوعی پوشش جلو باز که هم مردان وهم زنان میپوشیدند. این لباس آستین ندارد ولی سوراخهایی در آن تعبیه شده که دستها را از آن میگذرانند. این لباس را روی لباسهای خود میپوشیدند؛ لِحاف، مِلحَفَه به معنی روپوش بلند و گشاد زنانه یا چادر است.
انواع مشهور پوشش سر و صورت عبارتند از: بُرقع پردهایست که چهره را از روی بینی میپوشاند و از اطراف روی پیشانی به سر بند متصل میشود. برقع در ماورالنهر به معنی نوعی چادر بزرگ بوده است. در یونان قدیم زنان چهرهی خود را بوسیلهی گوشهای از روسری میپوشاندند. زنان فینیقی نیز روی خود را با حجابی قرمز رنگ میپوشاندند. برقع از یونان به اسپانیا رفت و از آنجا به ساحل عربستان و عمان انتقال پیدا کرد. در میان ایرانیان مرزنشین جنوب و اقوام و قبایل عرب هنوز وجود دارد. برقع زنان بحرینی، قطری و کویتی شکل واحدی دارد. چهرهگیرترین و شاید زشتترین نوع آن مخصوص روستائیان بندرعباس و اعراب بدوی عمان است. زیباترین برقع موجود در خلیج فارس متعلق به زنان بچارنه شیعه مذهب و عرب بندر لنگه است که ظریف و زیباست؛ خِمار نوعی حجاب که قسمت سر و جلو گردن، چانه و دهان را میپوشاند و روی فرق سر به هم متصل میشود؛ شَعرِبَّه نوعی روبند که از پارچه نازکی از موی دم اسب تهیه میشد و زنان صورت خود را با آن میپوشاندند و در سوریه و عراق متداول بوده است. در مصر پردهی کوچک و کوتاهی بود و آن را برای پوشاندن چشمها روی نقاب بزرگتری میپوشیدند؛ صِدار لباسی که در گذشته رایج بوده و قسمت بالای آن شباهتب به مقنعه داشته است؛ طَرحَه پوششی که در قرون گذشته در مصر متداول بوده و روی سر قرار میگرفت و به پشت میافتاد و حتی گاهی آنقدر بلند بود که با زمین تماس پیدا میکرد؛ قِناع مِقنع مِقنَعَه قطعه پارچهای (چارقد) که زن و مرد عرب هر دو به سر میبستند. به معنی نوعی حجاب چهره نیز بوده است؛ کنبوس نوعی پرده برای پوشاندن چهره که زنان مغرب و اسپانیا بکار میبردند؛ کوفیه نوعی چارقد در رنگهای مختلف، در طول دو ضلع مقابل آن ریشههایی از بندها و منگولهها قرار داشته و اکنون نیز میان وهابیها و برخی قبایل بدوی رایج است؛ نقاب نوعی حجاب زنانه که در محل چشمها سوراخهایی تعبیه شده بود و در بسیاری از سرزمینهای اسلامی متداول بوده است.
حجاب در ایران، پارسیان در روزگار باستان خویش لباس بودند و شبیه مادها جامه میپوشیدند. آنان جز دو دست باز گذاشتن هر یک از قسمتهای بدن را خلاف ادب میشمردند. آنان شلوار و پیراهن کتابی و دو لباس رو داشتند. اختلاف لباس زنان با مردان در این بود که پیراهنشان شکاف داشت. پیراهن زنان تزیینات بسیار داشت و به رنگهای زندهای بود. برای پوشاندن سر از یک سربند که در زیر چانه بوسیله دو بست محکم میشد استفاده میکردند. روی این سربند نیز یک روسری بزرگ بنام مکنو میپوشیدند. پوشاندن موی سر طبق آیین باستانی معمول بود و اکنون نیز میان زنان زرتشتی متداول است. در اواخر سلسلهی ساسانیان به علت عیاشی و هرزگی خانوادهی سلطنتی، آلودگی موبدان و زوال دین زرتشتی، پوشش زنان تنها پوشیدگی نبود بلکه نوعی مخفی کردن آنان از طمع شاهزادگان و مردان قدرتمند، محسوب میشد. پس از ورود اسلام به ایران پوشش زنان ایرانی شباهت به لباسهای عربی پیدا کرد ولی پوشاک روستائیان تغییری نیافت. از حدود قرن سوم هجری به بعد که اسلام در میان اقوام مختلف وارد گردید، زنان کارگر و دهقان و کنیزان تازه مسلمان چون حجاب را مانع فعالیت روزانه خود میدانستند، آن را به طور کامل رعایت نمیکردند و حجاب بیشتر میان طبقات ممتاز رواج داشت. از دوران صفویه به بعد مدارک زیادی در مورد پوشاک ایرانیان موجود است. در این دوره زنان ایرانی لباسهای فاخر میپوشیدند که تفاوت کمی با لباس مردان داشت و هنگام بیرون آمدن، چادری سفید میپوشیدند که سر تا پای آنها را غیر از چشمها، مستور مینمود. این چادر میان فقیر و غنی یکسان بود. ظاهراً زنان کشاورز در ایران و عراق چهرهی خود را نمیپوشاندند. در دوران زندیه و قاجار چادر حجاب رسمی محسوب میشد. چادرهایی به رنگ بنفش و سیاه، صورت را نیز با روبندی از چلوار کلفت میپوشاندند. فقط زنان چادرنشین و روستایی چهرهی خود را باز میگذاشتند. «نقاب» نیز یکی از پوششهای چهره بود و از مو ساخته میشد. پوشش دیگر چهره «پیچه» بود که پارچهای نیمه شفاف بود و سایبانی برای چشم داشت که اندکی برجسته بود و چشمان را کم و بیش میپوشاند. زنان هنگام خارج شدن از خانه چاقچوری که زیر جامه در آن بگنجد به پا میکردند. از دوران ناصرالدین شاه و در پی سفرهای او به فرنگ تغییراتی در لباس زنان پدید آمد و شلیتهها دامن کوتاه متداول شد. از اواخر سلطنت ناصرالدین شاه تا وقوع مشروطه تغییر محسوسی ایجاد نشد. بعد از مشروطه و ایجاد تحولات سیاسی و اجتماعی و ورود البسهی متنوع غربی و خیاطان و طراحان اروپایی مخصوصاً فرانسوی به تهران، کم کم سبک لباسها تغییر کرد. با تغییر جو سیاسی و اجتماعی موضوع ورود زنها به اجتماع و رفع حجاب از آنها نیز مطرح گردید. عدهای رشد و پیشرفت زنان را مترادف با بیحجابی میدانستند و در مقابل آنها برخی از روشنفکران و شعرایی مانند اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال) این مسئله را عامل خطرناکی برای جامه میدیدند. در تاریخ معاصر ایران قرةالعین وابسته به بابیه اولین زنی است که پوشش خویش را برداشت. پس از مشروطیت نیز تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه از نخستین زنانی بود که بدون حجاب بیرون آمد. روز 17 دی 1314 ش رضاه شاه با اعضای خانوادهاش در حالیکه بیحجاب بودند، در مراسم جشن فارغالتحصیل دانشسرای عالی شرکت کرد و رفع حجاب به طور رسمی اعلام گردید. از آن به بعد اعمال بیحجابی از طریق رسمی به کارکنان دولت و با زور و اجبار در جامعه ادامه یافت. مأموران دولتی به زور چادر از سر زنها بر میداشتند. این مسائل با مخالفت علما و مردم روبرو شد که وقایع زیادی از جمله حادثهی خونین مسجد گوهرشاد را در پی داشت. از آن پس بیحجابی با فشار و تبلیغ اعمال میگردید. این امور بیشتر مطعوف زنان شهرنشین بود و زنان روستایی و ایلات و عشایر اغلب لباس سنتی خویش را حفظ کردند.
شرایط امروز کشورهای اسلامی، ظاهراً حجاب در قرون اولیهی اسلام مانع و حصاری برای زنان نبوده است اما در شرایطی در برخی جوامع اسلامی کم کم سبب پردهنشینی و کنارهگیری زنان گردید. مثلاً در هند و پاکستان زنان سیده از کنارهگیری و عزلت بیشتری برخوردار بودند این شیوه پورده (Purdah) نامیده میشود. چنین شرایطی مفهوم حجاب را مترادف با کنارهگیری و پردهنشینی مینمود و به تدریج که موجهای غربزدگی در کشورهای اسلامی شکل گرفت، موضوع شرکت زنان در مسائل اجتماعی مساوی با بیحجابی شد و اقداماتی علیه حجاب آغاز گردید. گویا نخستین فردی که اقدام به کشف حجاب کرد امانالله خان پادشاه افغانستان بود. او در سال 1306 ش با همسر بیحجاب خود در مجامع حضور یافت و اعلام کشف حجاب نمود.
در ترکیه مصطفی کمالپاشا (آتا تورک) اقدام به منحل نمودن مدارس مذهبی نمود و مدارس عادی (غیرمذهبی) را که آموزش تعلیمات دینی در آن ممنوع بود. ایجاد کرد. «انجمن دفاع از حقوق زنان» تشکیل شد و نخستین مسئلهای که مورد حمله قرار گرفت چادر و حجاب بود. در سال 1302 ش حجاب به طور رسمی ممنوع گردید.
در مصر مسیونرهای اروپایی با تأسیس مدارسی بنام «شبرا» این حرکت را پایهگذاری کردند. در همین ایام قاسم امین جدی به کمک آنها شتافت و خواستار رفع حجاب گردید. در 1278 ش بحثهای جدید توسط استادان الازهر انجام گرفت. در 1309 ش اقدامات کشف حجاب انجام شد و این حرکت در کشورهای اسلامی دیگر ادامه یافت.
اکنون حجاب در کشورهای اسلامی شرایط متفاوتی دارد. در برخی کشورها الزامی است. از جمله در ایران که پس از پیروزی انقلاب اسلامی این امر تحقق یافت. در عربستان سعودی نیز اجباری است و پلیس مذهبی آن «مطوّع» مسئول اجرای قوانین حجاب است. در کشورهای خلیج فارس پوشش اسلامی با لباسهای سنتی متداول است. در بعضی دیگر از کشورهای اسلامی حجاب الزامی نیست. مثلاً در اندونزی 87% مردم آن مسلمانند بسیاری از زنان حجاب را رعایت نمیکنند فقط برخی از لباسهای سنتی استفاده کرده و روسری میپوشند. همینطور در بنگلادش که اغلب پوشاک غربی رواج دارد. در کشورهای مسلمان آفریقایی نیز شرایط غالب همین است. در ترکیه داشتن حجاب از دیماه 1361 ش ممنوع گردید. ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، گرایش به ججاب در ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی رو به افزایش است. در کشورهای آسیایی میانه تقریباً حجاب به مفهوم دیگر کشورهای اسلامی مطرح نیست. در اکثر کشورهای اسلامی پوشاک و حجاب روستائیان همان شیوهی سنتی را حفظ کرده و کمتر دچار تحول گردیده است.
حجاب در جنبش اسلامی، در دوران جدید که مسئلهی احیاگری دین و نهضت اسلامی مطرح شده است، میان دختران و بانوان مسلمان وابسته به این نهضت «حجاب اسلامی» به عنوان یک فریضهی دینی احیا شده و در حال رواج یافتن است. این نوع حجاب از جهاتی با انواع حجابهای سنتی بانوان مسلمان متفاوت است. از دوران کهن تا کنون بسیاری از زنان مسلمانان صرفاً به حکم شرعی و به طور سنتی از پوشش خاصی به عنوان حجاب اسلامی استفاده میکنند و در واقع دلیلی برای این نوع پوششها جز حکم شرعی و عقیدهی سنتی و موروثی وجود ندارد. اما در حجاب اسلامی نوین، اولاً این پوشش از آگاهی و اراده و تصمیم صاحبان پوشش برخاسته است، و ثانیاً این حجاب به قصد احراز هویت مستقل در برابر بیحجابی و برهنگی نوع غربی زنان از یک سو و حجاب سنتی و موروثی زنان مسلمان از سوی دیگر انتخاب شده است. به همین دلیل حجاب نوین اسلامی، هم غالباً از نظر شکل و شمایل با حجابهای سنتی متفاوت است و هم عمدتاً به دختران و زنان جوان اسلامگرا و بیشتر تحصیل کردگان جدید اختصاص دارد. یعنی دختران و زنان جوان مسلمان روشنفکر، که اسلام را به مثابهی یک هویت در برابر سنت و مدرنیسم غربی برگزیدهاند، نوعی خاص از حجاب و پوشش انتخابی را مورد استفاده قرار میدهند و آن را نیز نه یک تحمیل و امر سنتی که یک عمل هویتی و انتخابی پذیرفتهاند. حجاب نوین اسلامی بانوان، سالیانی است که در تمامی کشورهای اسلامی کم و بیش رواج یافته است. نقطهی آغاز این رویکرد در پوشش، پیدایی سازمانها و تشکلهای اسلامی مبارز و انقلابی و به طور کلی ستیز سازمان یافتهی دینی جهان اسلام ضد غرب و غرب زندگی بوده است. مثلاً در مصر پس از تشکیل سازمان جهانی اخوان المسلمین 1928 م و گسترش پر شتاب آن در دههی 1940 م در تمامی کشورهای عربی خاورمیانه، حجاب اسلامی ویژه برای بانوان اسلامگرا و مبارز و هویت خواه رواج یافت و گسترش پیدا کرد. هم اکنون در هر یک از این کشورها، زنان اسلامگرا و هویت طلب در برابر جهان مسلط غرب، با همین حجاب خاص دینی شناخته میشوند. به ویژه در کشورهایی که در تقلید از غرب و غربیان و در غربی شدن پیشرفتهترند، حجاب اسلامی هویتی بیشتر به چشم میخورد. مثلاً در کشور ترکیه، که به رغم دیگر ممالک اسلامی بیش از هفتاد سال است به طور رسمی نظام غیر مذهبی و لائیک بر آن حاکم است و حاکمان آن دیار عالماً و عامداً تلاش دارند از عرصهی سیاست و حکومت و فرهنگ، اسلامزدایی کنند، هم زمان با رشد اسلامگرایی نوین، حجاب اسلامی نیز میان بانوان جوان مسلمان گسترش پیدا کرده و به عنوان یک نشانهی اسلامخواهی و هویتطلبی دینی معارض با فرهنگ لائیک غربی خود را نشان میدهد. با توجه به برجستگی بُعد هویتی حجاب در برابر فرهنگ رقیب است که حتی مردان جوان اسلامگرا نیز گاه لباس خاصی میپوشند و در شمایل و سیمای پوششی ویژه (در کشورهای عربی غالباً (دشاشهای بر تن و عرقچینی بر سر) در معبر ظاهر میشوند.
سرنوشت ایران نیز از دیگر کشورهای اسلامی جدا نیست. پس از شهریور 1320 ش، که جریان نوین مذهبی عمدتاً با صبغهی روشنفکری دینی در ایران پدید آمد، حجاب اسلامی نیز در میان بانوان مسلمان امروزین و عمدتاً شهرنشین و بیشتر تهرانی، مطرح شد و به مثابهی یک هویت و تشخص دینی و اجتماعی و حتی سیاسی در برابر دو جریان سنتگرا و غربگرا، مطلوب شماری از زنان جوان و تحصیل کرده واقع گردید. در واقع این نوع حجاب، نوعی عکسالعمل در برابر کشف حجاب عصر رضا شاه بود که میخواست در برابر الگوی زن مدرن آن روزگار مدل و الگوی مستقل و نو، ارائه دهد. در عین حال زنان مسلمان روشنفکر نمیخواستند به الگوی زن سنتی و حجاب موروثی ما قبل کشف حجاب باز گردند. از این رو از پوششی استفاده میکردند که نه بیحجابی معمول بود و نه حجاب مرسوم. اندام با لباسهای مناسب و مطابق با سلایق افراد پوشیده بود و موی سر نیز با روسری پنهان بود و از خود آرایی مد روز نیز نشانی در میان نبود. در عین حال از چادر (حجاب سنتی دیرین ایرانیان) یا استفاده نمیشد و یا کمتر مورد استفاده بود.
از آنجا که در ایران حجاب اسلامی نوین از جریان روشنفکری دینی برخاسته بود، تشکلهای دانشجویی مسلمان (مانند انجمن اسلامی دانشجویان که در 1322 ش پدید آمد) و یا تشکلهای دیگر روشنفکران مسلمان (مانند انجمن مهندسین که در 1336 ش پدید آمد و انجمن اسلامی پزشکان که در 1337 ش تشکیل شد و انجمن اسلامی معلمان که در همان سال سامان یافت) و نیز چهرههای روشنفکری اسلامی مانند مهندس بازرگان (م 1373 ش) و دکتر یدالله سحابی (تولد 1384 ش) و یا روحانیان و عالمانی که صبغهی روشنفکری داشتند مانند آیةالله سید محمود طالقانی (م 1358)، علی گلزار غفوری و استاد مرتضی مطهری (م 1358ش) نقش مهمی در گسترش فرهنگ پوشش دینی جدید میان بانوان ایفا کردند. از جمله استاد مطهری در دههی چهل بحث حجاب را به طور مبسوط در انجمن اسلامی پزشکان مطرح کرد که بعدها با عنوان مسئلهی حجاب بارها به چاپ رسیده است. در آن کتاب، از سوی یک مجتهد دینی آشکار بودن «وجه و کفین» [دستها و قرص صورت] صریحاً مجاز دانسته شده است، و این البته، در مشروعیت یافتن حجاب نوین مؤثر بود. مهمترین خصوصیت این نوع پوشش، خصوصیت هویتی آن بود. یعنی پیش از آنکه مسئلهی حجاب به عنوان یک حلال و حرام شرعی مطرح باشد، خصلت هویت اجتماعی و شخصیتی ویژه برای بانوان تحصیل کرده و روشنفکر در برابر دو جریان یاد شده اهمیت داشت. چرا که حجاب به عنوان یک حکم شرعی، پیش از این رواج کامل داشت و از این نظر پدیدهی جدیدی شمرده نمیشد. میتوان گفت که حجاب به مثابهی یک حکم فقهی تحتالشعاع کارکرد اجتماعی و نقش هویتی آن بود. روند فعالیتهای اجتماعی و فکری و سیاسی نوین بانوان مسلمان در اواخر دههی سی، به تشکیل «انجمن اسلامی بانوان» منحر شد. این انجمن، که در استمرار جنبش ایجاد انجمنهای اسلامی دههی سی در 1338 ش در تهران تأسیس شد، با تلاش مستقیم بانوان روشنفکر مسلمان و تحصیل کرده و امروزین و همکاری و همیاری روشنفکران مسلمان و روحانیان مترقی بنیاد نهاده شد و به فعالیت فکری، آموزشی و اجتماعی قابل توجهی دست زد. هر چند این انجمن، مانند دیگر انجمنهای اسلامی، در خفقان سالهای 1342-1343 تعطیل شد، امّا در فعالیت بعدی زنان اسلامگرا و روشنفکر و از جمله گسترش حجاب اسلامی ویژه اثر گذاشت.
در دههی چهل و پنجاه، که فعالیتهای انقلابی و مبارزات مخفی و چریکی اسلامی پدید آمد. حجاب اسلامی به عنوان یکی از الگوی ایدئولوژیک و هویتی زن مسلمان انقلابی مورد توجه بود و اهمیت خاص خود را حفظ کرد. در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، همزمان با گسترش موج اسلامگرایی در دانشگاهها و میان جوانان پوشش نوین نیز علیرغم خواست رژیم سلطنتی رواج بیشتری یافت. به گونهای که در سالهای 1355-1357، بخش قابل توجهی از دختران دانشجوی اسلامگرا با حجاب خاص اسلامی در همه جا دیده میشدند. در اوج انقلاب عمومی 1357 ش، جاذبهی خاص انقلاب و بُعد برجستهی مذهبی آن، شمار بیشتری از بانوان جوان را به رعایت پوشش وادار کرد.
از آنجا که حجاب نوین، به رغم رعایت و ضوابط دقیق شرعی، نوعی سنت شکنی شمرده میشد، در آغاز مورد مخالفت سنتگرایان در ایران واقع شد. چرا که از یک طرف علما و فقها و مراجع تقلید عموماً پوشش دست و صورت را واجب میدانستند و از طرف دیگر، به هر حال، چادر در ایران به عنوان تنها شکل مناسب و اسلامی حجاب مقبول افتاده بود و لذا هنوز هم به عنوان «حجاب برتر» قلمداد میشود. به همین دلیل بود که پس از انتشار کتاب مسئلهی حجاب، با رأی مرحوم شهید مطهری در مورد جواز انکشاف دست و صورت، مخالفتهای زیادی صورت گرفت.
گفتیم که در تمامی کشورهای اسلامی، حجاب اسلامی بانوان جوان به معنای نفی و طرد فرهنگ مدرن غربی و از جمله برهنگی آن بود، بالنتیجه به شکلی در مواجهه با قدرتهای سیاسی و دولتهای مدرن قرار گرفت و لذا کم و بیش جنبهی سیاسی پیدا کرد. اوج این مواجهه زمانی بود که دولتهای غیر مذهبی امروزین به مقابله با رشد اسلامگرایی برخاستندند و از جمله مخالفت آشکار خود در اجرای زدودن آثار هر نو پوشش اسلامی ابراز کردند. حکومتگران کشورهای اسلامی (جز برخی کشورها مانند سودان و عربستان و ایران)، مستقیم و غیر مستقیم تلاش میکنند که حجاب نوع اسلامگرایی آن، یا اساساً زایل شود و یا دست کم از گسترش بازماند. حتی گاه قوانینی نیز بر ضد بانوان با حجاب وضع میکنند که میتوان به ممنوعیت حجاب در ترکیه اشاره کرد. در ایران نیز نحوهی برخورد حکومت پهلوی در برابر حجاب این گونه بوده است. حکومت از یک سو تلاش میکرد هر چه بیشتر دختران جوان را به خروج از حجاب تشویق کند، سنتی که از کشف حجاب رضا شاه در 1314 ش آغاز شد و تا آخر عمر رژیم پهلوی ادامه پیدا کرد، و از سوی دیگر در سالهای آخر سلطنت محمدرضا شاه، عملاً تصییقاتی برای دختران با حجاب در دانشگاهها و یا ادارات و برخی مراکز تحت کنترل دولت ایجاد کردند.
اما پس از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، اوضاع پیشین تا حدودی عوض شد و معیارها در حجاب بانوان دچار تغییر گردید. از اواسط تابستان 1358 ش بیحجابی به معنای پیشین به طور مطلق رخت بربست و لذا هیچ زنی بدون پوشش (پوشش تن و سر) در معابر دیده نمیشود. چرا که بیحجابی و حتی بد حجابی جرم و خلاف شمرده میشود و متخلف مجازات میگردد. از آن پس حجاب به دو شکل خود را نشان میدهد. یکی چادر و پوشش سنتی و نیمهسنتی رایج در ایران است که در مجموع اکثر زنان (و غالباً مسنترها) در سطح کشور از آن استفاده میکنند و دیگر مانتو و روسری و یا مقنعه است که بیشتر جوانان و شهرنشینان و روشنفکران اندام خود را در آنها میپوشانند. اما از نوع پوشش مانتو و روسری و به طور کلی رفتار این شمار صاحبان پوشش در معابر (و بیشتر در مکانهای دور از چشم مأموران ویژهی دولتی)، میتوان استنباط کرد که برخی از زنان هنوز به حجاب به عنوان یک عقیده و یا هویت اعتقاد دارند و برخی نیز فقط به خاطر تحمیل شرایط و از بیم مجازات است که خود را میپوشانند. با توجه به این شرایط جدید، دیگر از آن نوع حجاب اسلامی روشنفکری و انتخابی در جامعهی ایرانی چندان نشانی نیست و یا دست کم تمایز اشکاری بین این نوع پوشش سنتگرایان و یا بیاعتقادان به حجاب مشاهده نمیشود.
اما نوع حجاب اسلامی مورد بحث در کشورهای مختلف اسلامی (با توجه به تفاوت فرهنگها و آداب) مختلف و متنوع است. در کشورهای عربی معمولاً زنان جوان اسلامگرا از پیراهنی غالباً ساده و بلند و فراخ استفاده میکنند و موی سر کاملاً با مقنعه و یا روسری پوشیده است. در ایران پیش از انقلاب، معمولاً از لباسهای شیک و امروزی و حتی کت و دامن استفاده میشد و موی سر ندرتاً به طور کامل پوشیده بود. در سالیان اخیر هر چند به دلیل جبر شرایط و یا انتخاب، گرایش به چادر در میان زنان جوان و تحصیل کرده نیز افزون شده است اما هنوز هم غالباً از مانتو و روسری استفاده میشود. ولی در تمامی ممالک اسلامی (حتی در کشورهای غربی) زنان محجبهی اسلامگرا از آرایش چندان استفاده نمیکنند و به ویژه این شمار زنان از آرایش غلیظ و خودآرایی نوع غربی خودداری میکنند. در عین حال در سالهای اخیر در ایران و در دیگر کشورهای اسلامی، میان برخی از روشنفکران مسلمان (اعم از مرد و زن) مسئلهی اصل حجاب (عمدتاً ضرورت پوشش سر) به طور جدی مورد بحث و گفتگو و مناقشه است. به عبارت دیگر صرف نظر از بُعد هویتی حجاب، مبانی عقیدتی آن (حجاب به عنوان یک حکم شرعی جاودانه) کم و بیش مورد تردید واقع شده است. هر چند در صد سال قبل از سید جمالالدین اسدآبادی (1314 ق) (پایه گذار جنبش اسلامی معاصر) دربارهی پرده بر گرفتن از صورت و کشف حجاب پرسیدند، او گفت که اگر بیحجابی مایهی فساد نباشد بیاشکال است (زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، 114).
مدافعان حجاب اسلامی در نهضت نوین اسلامی، دلایل عقلی و نقلی مختلفی برای ضرورت پوشش زنان (تن و سر) اقامه میکنند که بخشی از آنها همان ادّلهی قرآنی و روایی قدیم است و بخشی نیز عقلی و اجتماعی سازگار با شرایط نوین جهانی. در ارتباط با نوع دوم استدلالها، میتوان آنها را چنین برشمرد که پوشش زن: 1) از اختلاف و آمیزش مردان و زنان جلوگیری میکند؛ 2) مانع بسیاری از فسادها و گناهان شرعی (از جمله زنا و تولید فرزندان نامشروع میشود؛ 3) شرافت و پاکدامنی و کرامت انسانی زن محفوظ میماند؛ 4) از ابزار جنسی و شیئی شدن زنان پیشگیری میکند؛ 5) حجاب و رعایت حریم محرم و نامحرم سبب میشود که کانون خانواده استوارتر شود و دستکم از فروپاشی خانوادهها جلوگیری نماید. هر چند که متفکران نوگرای مسلمان اصراری بر شکل خاصی از پوشش ندارند اما جملگی از ابزار جنسی شدن زن شدیداً اعتراض دارند و نوع برهنگی متداول دنیای امروز را نمیپسندند؛ و با روابط آزاد و بیمرز مرد و زن در جوامع غربی سخت مخالفاند. چرا که آن را نه به لحاظ عقیدتی و ارزشی با ارزشهای دینی سازگار میدانند و نه از نظر پیامدهای اجتماعی به حال جامعه و خانوادهها مفید میشمارند. در واقع فلسفهی حجاب از نظر متفکران مسلمان، از یک نوع انسان بینی او از یک نگرش به مقوله جنسیت و به ویژه از اهمیت دادن به کانون خانواده نشأت میگیرد.
مسئلهی حجاب اسلامی، هم اکنون یک پدیدهی اجتماعی و سیاسی مهمی شده است که حتی در کشورهای غربی نیز عکسالعملهایی را برانگیخته است. با توجه به ماهیت اجتماعی و پیام سیاسی و ایدئولوژیک حجاب است که پوشش سادهی دختران جوان در برخی از کشورهای غربی (از جمله فرانسه) چندان اهمیت پیدا کرده است که این شمار دختران محجبه را از مدرسهها اخراج میکنند.
کتابنامه:
منابع به ترتیب مقالات: 1) الکافی، 521/5 به بعد؛ وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، 98 به بعد؛ التهذیب الاحکام، 7/ کتاب النکاح؛ جامع الحادیث الشیعة، 29/20؛ تفاسیر مهم امامیه: التبیان، مجمع البیان، البرهان، علی بن ابراهیم قمی، نمونه؛ رسالههای علمیهی فقهای شیعه؛ مسألهی حجاب، شهید مطهری؛ کتب لغت: لسان العرب، تاج العروس، القاموس، الصحاح، مجمل اللغة، معجم مقابیس اللغة، المصباح المنیر. 2) زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، محمد ناظم احسن؛ حجاب و کشف حجاب در ایران، ناظم استاد ملک؛ جهان اسلام، مرتضی مطهری؛ سیر تاریخی برقع از باستان تا امروز، انجم روز؛ برق پوشان خلیج فارس و دریای عمان، 21 به بعد؛ تاریخ لباس، ترنر و گاکس؛ فرهنگ البسهی مسلمانان، پ. آ.ذری؛ مشرق زمین گاهوارهی تمدن، ویل دورانت به بعد؛ تاریخ اجتماعی ایران، راوندی، 88/6؛ عربستان سعودی، رقیه عظیمی؛ اروپائیها و لباس ایرانیان، شریعت پناهی؛ درآمدی بر اسلام، شمیل؛ بنگلادش، فرزین نیا؛ ترکیه، قاسمی؛ تن پوش ایرانی در گذشته و اکنون، جواهر کلام، روزگار، روزگار نو، ش 50/2؛ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون؛ زندگی مسلمانان در قرون وسطی، مظاهری؛ اندونزی، مظفری؛ درآمدی بر تاریخ بیحجابی در ایران، سینا واحد.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
کلمهی حجاب در 7 آیه و محجوب مشتق آن به صورت محجوبون در 1 آیه از قرآن مجید مذکور افتاده است. در کلیهی این آیات حجاب به معنی حائل یا پرده و در محجوب نیز به معنی در پرده شده تفسیر گردیده است (ترجمهی خرمشاهی). از جملهی آنها آیهی: و اذا سَالتَموهُنَّ متاعاً فَسئَلوهُنَّ مِن وَراءِ حجاب، و نیز هنگامی که از همسران او (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) چیزی خواستید، از پشت حجاب و حائلی آن را از ایشان بخواهید (احزاب، 53، ترجمهی خرمشاهی). دربارهی حجاب زنان و معاف بودن آنان از پوشانیدن صورت و دستها در قرآن دو آیه آمده است: 1) و قُل للمؤمِنات یَغضُضن مِن ابصارِهنَّ و یَحفَظنَ فُروجَهنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ الّا ما ظهر منها وَ لِیَضرِبنَ بِخُمُرِهُنَّ علی جیوبِهنَّ ... (نور، 31). این آیه به زنان دستور میدهد که بدن آنان باید پوشش داشته باشد و از آشکار نمودن زیورآلات و آرایش خود برای نامحرمان خودداری نمایند، و از کارهایی که سبب تحریک شهوت مردان و توجه آنان میگردد دوری جویند. در مورد عنوان حجاب 4 مقاله دریافت گردیده است و از نظر این که هر یک از این مقالات در جای خود حاوی نکات ارزندهای از موارد مختلفهی حجاب به قلم چهار محقق محترم میباشد لذا هر چهار مقاله بدون تلفیق آنها پس از ویراستاری به صورت ذیل منعکس میگردد؛ و در نتیجه اگر چند نکتهی تکراری در آنها ملاحظه شود معفو خواهد بود ان شاء الله تعالی.
حجاب در فقه و حدیث، امروزه این اصطلاح در میان مسلمانان - و به ویژه ایرانیان و شیعیان - به معنای پوششی است که بخشها یا تمامی بدن زنان را بپوشاند و در روایات امامیه و فتاوای لفقهاء برای رساندن این معنی از کلمه (سَتر) یعنی پوشش استفاده شده است. و تعبیر فقهی آن بسیار دقیقتر از اصطلاح رایج میان مردم میباشد؛ زیرا مقصود از ستر در فقه امامیه گونهای از پوشش است که بخشهایی از بدن زن را پوشانده ولی مانع دیدن او از سوی دیگران نمیگردد. بر خلاف کلمهی (حجاب) که دلالت بر وسیلهای میکند که به طور مطلق از دیدن و دیده شدن اعضای بدن زن جلوگیری میکند.
مقصود از حجاب یا ستر در فقه امامیه مجموع احکامی است که زنان و دختران مسلمان را مورد توجه قرار داده است و شامل مردان نمیگردد، گو این که حکم حجاب دو سویه بوده و همانگونه که بر زن واجب است بخشهایی از بدن خود را از دید نامحرمان بپوشاند، بر مردان نیز واجب است دیدگان خود و یا قسمتهایی از بدن خود را از دید مطلق زنان به جز همسر خود بپوشانند، لیکن آنچه در حکم حجاب مورد توجه شرع میباشد گروه اول یعنی بانوان مسلمان است.
فقهای امامیه بنابر دلالت آیات قرآن و روایات امامان معصوم (علیه السلام) و اجماع فقهای امامیه و سیرهی متشرعه، از دوران صدر اسلام تا کنون حکم به وجوب حجاب داده و آن را یکی از ضروریات اسلام شمردهاند. از مجموع آیات و روایات وارده دربارهی حجاب زنان میتوان استفاده کرد که حکمت از تشریع این حکم در اسلام آن است که شریعت اسلام مطلق کامجویی و التذاذهای مرد از زن را اعم از آن که لذت بردن با چشم یا دست زدن و یا تماس دو بدن و جز اینها باشد ممنوع نموده و هدف آن حفظ جامعه از اشاعهی فساد، و استواری و استحکام روابط خانوادگی و جلوگیری از اشاعهی امراض جنسی، و برقراری آرامش روانی زنان و مردان و بالاخره بالا بردن ارزش زن از کالایی لذت ده، و قرار دادن او در جایگاه انسانی آن میباشد. البته شرع اسلام التذاذ را با شرایط خاصی مشروع و قانونی میداند. و با توجه به این که یکی از عمدهترین راههای نزدیکی و آشنایی زن و مرد نامحرم و بیگانه و پیآمدن اثرات آن و به ویژه برقراری ارتباط میان آن دو همواره از راه دیدن یکدیگر یعنی دیده شدن زن از سوی مرد است، از این رو شریعت اسلام پوشانیدن قسمتهایی از بدن زنان را تا زمانی که فریبندگی آن برقرار است مقرر داشته است. دربارهی مقدار و حدود این پوشانیدن میان فقهاء امامیه اختلاف نظر وجود دارد. گروهی با توجه به روایاتی که میگوید تمام بدن زن عورت است حکم به وجوب و لزوم پوشانیدن تمامی بدن زن را دادهاند. گروهی دیگر با پذیرفتن عورت بودن بدن زن بخشهایی از آن را با استناد به دلالت آیات قرآن و برخی دیگر از روایات استثناء نمودهاند. فتوای فقهاء معاصر امامیه دربارهی مقدار و حدّی که زنان مسلمان باید خود را بپوشانند، این است که بر زنان واجب است تمامی بدن خود به جز قرص صورت و دو کف دست خود را از نامحرمان بپوشانند.
دربارهی حجاب زنان و معاف بودن آنان از پوشانیدن صورت و دستها در قرآن دو آیه آمده است: 1) و قُل للمؤمِنات یَغضُضن مِن ابصارِهنَّ و یَحفَظنَ فُروجَهنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ الّا ما ظهر منها وَ لِیَضرِبنَ بِخُمُرِهُنَّ علی جیوبِهنَّ ... (نور، 31). این آیه به زنان دستور میدهد که بدن آنان باید پوشش داشته باشد و از آشکار نمودن زیورآلات و آرایش خود برای نامحرمان خودداری نمایند، و از کارهایی که سبب تحریک شهوت مردان و توجه آنان میگردد دوری جویند. این قانون دو استثناء دارد: الف) زنان حق دارند آرایش و زینت و زیور آلات آشکار خود را که در روایات به سُرمهی چشم و انگشتر و دستبند و حنا و رنگهایی که بر روی ناخن یا به کف یا پشت دست مالیده تفسیر شده است به دیگران نشان دهند؛ ب) زنان حق دارند مطلق زیور آلات و آرایش بدن خود را به 12 گروه که عبارتند از: شوهر، پدر، پدر شوهر، فرزندان، فرزندان شوهر، برادر، فرزندان برادر، فرزندان خواهر - دیگر زنان، کنیزان، غلامان، کودکان نشان دهند. آن گاه آیه در ادامهی سخن خود میفرماید که بر زنان است بر روی سر و موی خود به گونهای روسری (= خِمار) قرار دهند که علاوه بر پوشاندن موی سر، دو سوی آن گوش و بناگوش و گردن و گریبان و سینهی آنان را بپوشاند، این پوشش حداقل باید به گونهای باشد که به جز گردی صورت تمامی این جایگاهها را بپوشاند؛ 2) یا ایّها الَّذین آمنوا لِیَستَئذِنُکُم الّذینَ مَلَکَت ایمانُکُم والَّذین لَم یَبلُغُوا الحُلُمَ منکم ثلاث مَرّاتٍ مِن قَبل صَلوة الفجروحین تَضَعونَ نیابَکم ... (نور، 58). این آیه به پدران و مادران دستور میدهد که به بردگان و کودکانی که هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند بیاموزند که در سه وقت که معمولاً زنان در حال استراحت بوده و (ثیاب) یعنی پوشش بلندی که بدن آنان را میپوشاند از خود برگرفتهاند، با اجازه به استراحتگاههای آنان وارد شوند.
این آیه به طور مطلق ورود مردان نامحرم را به محل خلوت دیگران ممنوع نموده است مگر در مورد کودکان نابالغ و بردگان خدمتکار که این دو گروه حق ورود دائمی و سرزده به جز در سه وقت یاد شده در آیه که باید با اجازه وارد شوند را دارند. مفهوم موافق آیه دلالت دارد که هنگامی که زنان (ثیاب) را از تن خود بر میگیرند نامحرمان مطلقاً (به جز آن دو گروه یاد شده آن هم با اجازه در سه وقت) حق ورود بر آنان را ندارند، بنابراین از مفهوم مخالف آن استفاده میشود که زنان در هنگام برخورد با مردان نامحرم ملزم به گذاردن پوششی همانند ثیاب بر روی بدن خود هستند که معمولاً این ثوب لباس گشادی است که بر روی شانه قرار گرفته و سرتاسر بدن زن تا روی پاها را میپوشاند. علاوه بر این دو آیه که دربارهی چگونگی و حدود حجاب مطلق زنان است، آیهی 59 و 60 سورهی احزاب دربارهی حجاب زنان و همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زنان مؤمن آمده است که از آن نیز حکم کلی ستر و حجاب را میشود استفاده کرد.
علاوه بر این آیات، روایات متعددی از امامان معصوم (علیه السلام) دربارهی وجوب ستر بانوان و مقدار و حدود آن آمده است. در روایات متعددی حدود نگاه کردن مرد به خواهر زن خود بیان شده است (با توجه به این که خواهر زن نامحرم است و به اقتضای رابطهی سببی به خانهی خواهر خود رفت و آمد دارد و طبیعی است که شوهر خواهر او نیز او را خواهد دید) در روایات فراوانی حکم و محدودهای که شوهر خواهر میتواند خواهر همسر خود را ببیند سؤال شده، و پاسخ امام حکم کلی نسبت به دیگر زنان نامحرم را معین کرده. در گروهی دیگر از روایات که دربارهی زنان اهل ذمه آمده شرایط نگاه به آنان سهلتر و آسانتر شده است. و نظیر این حکم در مورد زنان روستایی و ایلیانیها و صحرانشینان که به اقتضای زندگی خود همواره در صحرا به کشت و کار یا چراندن حیوانات اهلی مشغولند و کمتر میتوانند رعایت پوشش نمایند، ویا آن که جاذبیت و فریبندگی آنان از دیگر زنان کمتر است آمده است. هم چنین دربارهی گروهی از زنان فاسد و گناهکار یا ناآگاه به احکام شریعت که همواره فریبندگیها و زیبائیهای خود را در دید دیگر مردم قرار داده و از نگاههای شهوت آلود مردان جستجوگر لذت میبرند، احکامی ویژه در شرع قرار داده شده است. در روایات از گروه این زنان با اصطلاح (اذا نهین لا ینتهین) یا زنانی که اگر از آنان خواسته شود عفت و پاکدامنی رعایت نمایند سرباز میزنند یاد شده است. و با توجه به خصوصیات یاد شدهی شریعت از ارزش و والایی آنان کاسته و برای این گونه زنان احترام و حرمت یک زن پاکدامن را قرار نداده است. از دلالت موافقت و مخالفت مجموع این روایات فقهاء امامیه حکم ستر را استفاده کرده و مقدار وجوب ستر و مقداری که بر زن جایز است آن را نپوشاند (گردی صورت و دو کف) را استنباط نمودهاند.
در فقه امامیه و فتاوای فقهاء شیعه، برخی احکام فرعی در پی احکام وجوب حجاب و ستر آمده که عبارتند از: 1) شرکت کردن بانوان در مطلق مجالس و محافل عمومی و یا آموزشگاهها و مدارس وکلاسهای مختلط با رعایت ضوابط شرعی و داشتن پوشش در حجاب و دوری از تماس با نامحرمان، مباح و جایز است؛ 2) بنابر روایات متعددی از شرکت زنان در صحنههای جنگ و پیکار جلوگیری شده و این وظیفهی خطیر به عهدهی مردان قرار داده شده است، مگر در موارد ضروری دفاع از کیان اسلامی که بر تمامی آنان که قادر به برداشتن سلاح و دفاع هستند واجب گردیده است؛ 3) شرکت زنان در نماز جمعه و نمازهای جماعت روزانه و تشییع مردگان و فعالیتهای اجتماعی و انجام کارهای ضروری نظیر دیدار از بیماران و برآوردن احتیاجات برادران و خواهران ایمانی و انجام تبلیغات مذهبی جایز است، لیکن شرع اسلام به هدف کم کردن آثار فسادآور این گونه تماسهای زنان با مردان نامحرم به آنان توصیهی دوری نمودن از این گونه رفت و آمدها نموده است؛ 4) زن میتواند آزادانه با مردان سخن بگوید به شرط آنکه صدای او به گونهای دلفریب نباشد که سبب تلذذ و یا کشش نامشروع مرد به سوی او گردد؛ 5) دست دادن زنان با مردان نامحرم هنگام دیدار ممنوع و حرام است، مگر آن که چیزی همانند پارچه یا دستکش و جز اینها در میان آن دو حائل گردد؛ 6) تمامی احکامی که پیشتر دربارهی آن سخن رفت، در مواقع اضطرار و ضرورت برطرف میگردد، از این رو هنگام خطر و بیماری و آسیب دیدگی، پزشک مرد میتواند به تمامی بدن زن نگاه کند و در این حالت حکم وجوب ستر از زن ملغی است؛ 7) برخی از روایات و فتاوای فقهای امامیه زنان مسلمان را از لخت شدن و نشان دادن زیبائیهای بدن خود به زنان یهودی و نصرانی منع کرده است؛ 8) خلوت نمودن زن با مرد بیگانه و نامحرم ممنوع و حرام است گرچه هیچ کار خلافی از آن دو سر نزند؛ 9) زنان در دوران یائسگی و بزرگسالی که امید ازدواج با مرد را نداشته و زیبایی و فریبندگی خود را نیز از دست دادهاند از حکم وجوب ستر مستثنی میباشند، گو این که آیات قرآن این گونه بانوان را نیز توصیه به رعایت حجاب و عفت نموده است «و ان یَستعفِفنَ خیرٌ لَهُنّ»؛ 10) هنگام خواستگاری، مرد میتواند زیبائیهای بدن زن مورد نظر و خواستگاری خود را تماشا کند، یا آن که از او تقاضا کند زیبائیهای خود را بدو بنمایاند، در این مورد محدودیتی وجود نداشته و حکم وجوب ستر و حجاب زن ملغی است، لیکن این جواز مشروط به حقیقی بودن نیت مرد و واقعیت قصد او در ازدواج با این بانو است.
حجاب و سابقهی آن، قبل از ظهور اسلام، حجاب به معنی پوشش زنان در میان ملل مختلف جهان به طور مسلم رایج و معمول بوده است. در ایران باستان و قوم یهود و نیز در میان هندوها حجاب وجود داشته است و حتی از آن چه که در قانون اسلام آمده است، نیز بمراتب سختتر و مشکلتر بوده است. در میان عرب عهد جاهلیت ججاب وجود نداشته ولی با پیدایش اسلام، حجاب میان عربها نیز معمول گردید. به گفته ویل دورانت میان قوم یهود، اگر زنی به نقض قانون میپرداخت یا با هر سنخی از مردان درد دل میکرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم میکرد، همسایگان میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد (تاریخ تمدن، ویل دورانت، 30/12). زنان ایران باستان نیز معمولاً در اندرون خانهها نگهداری میشدند (همان، 233/10). به عقیدهی کنت دوگوبینو، در کتاب سه سال در ایران، آن چه که در دورهی ساسانی بوده تنها پوشیدگی زن نبوده بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است. و به عقیدهی جواهر لعل نهرو، حجاب هند، به واسطهی مسلمانان به هند آمده است. بهر حال، قبل از ظهور اسلام، حجاب میان ملل مختلف جهان محققاً وجود داشته ولی حدود آن با حدود حجاب و پوشش اسلامی کاملاً متفاوت بوده است.
فلسفهی حجاب در اسلام، فلسفهی پوشش و حجاب در اسلام، در عوامل مختلفی نهفته است که برخی از آنها دارای جنبهی روانی و برخی جنبهی اجتماعی و بعضی نیز مربوط به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او ... میباشد از نظر اسلام به طور کلی محدودیت و پوشش زنان، از جنبهی روانی به بهداشت اجتماع کمک میکند و از جنبهی خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل میان زوجین میگردد و از نظر اجتماعی نیز موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت در اجتماع میگردد از نظر وضع زن در برابر مرد سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
حجاب و حدود آن در اسلام، خداوند، در قرآن کریم، حدود وکیفیت پوشش زنان و نیز موارد استثناء آن را، به خوبی بیان فرموده است. آن جا که آمده است: وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
(نور، 31). یعنی: ای پیامبر، به زنان مسلمان بگو، دیدگان خویش را فرو بندند و دامنهای خویش را حفظ کنند و زیور خویش را آشکار نکنند مگر آن چه که پیدا است، سرپوشهای خویش بر گریبانها زنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران، یا پدران، یا پدر شوهران یا پسران، یا پسر شوهران، یا برادران، یا برادر زادگان، یا خواهر زادگان، یا زنان یا مملوکاتشان، یا مردان طفیلی که حاجب به زن ندارند، یا کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند (یا قادر بر کامجوئی از زنان نیستند). و پای خود بر زمین نکوبند که زیورهای مخفیشان دانسته شود ای گروه مؤمنان همگی به سوی خداوند توبه کنید، باشد که رستگار شوید. لزوم پوشش زنان، و نیز حرمت آشکار کردن زیورآلات و آرایش ایشان، در برابر نامحرمان، میباشد و این در حالی است که دو استثناء برای حکم مزبور (لزوم پوشش) نیز، ذکر شده است:
الف) استثناء اول، برخی از فقهاء امامیه، با استفاده از دو جمله: ولا یُبدینَ زِینتَّهُن الّا ما ظَهَر منها (یعنی آشکار نکنید زینتهایشان را مگر آن چه که پیداست) و نیز وَلیَضرِبن بخُمرُهنَّ علی جُیوبِهنَّ (روسریهای خویش را بر گریبانها زنند) و نیز برخی از روایاتی که در تفسیر جملهی اول وارد شده است، چهره و دستها را از موارد استثناء شمردهاند و پوشش این مواضع را واجب ندانستهاند برخی از روایات وارده در این زمینه عبارتند از: 1) عَن زَرارة عَن اَبی عبدالله (علیه السلام) فی قوله تعالی: الّا ما ظهر منها، قال: الزّینة الظاهرة، الکحل و الخاتم: یعنی از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که مقصود از زینت آشکار که پوشیدنش برای زن واجب نیست چیست؟ فرمود زینت آشکار عبارت است از سُرمه و انگشتر؛ 2) عن علی ابن ابراهیم القمی عن ابی جعفر (علیه السلام) فی هذه الآیة قال: هی الثّیابُ و الکُحلُ و الخاتَمُ و خَضابُ الکّفَ و السوارِ ... (یعنی امام باقر (علیه السلام) فرمود: زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرمه، انگشتر، خضاب دستها، النگو ...) و سایر روایاتی که در این زمینه وارد شده است. در مورد جملهی دوم نیز باید گفت: آیه دلالت دارد که پوشانیدن گریبان لازم است. و چون آیه در مقام بیان حدّ پوشش است، اگر پوشانیدن چهره نیز الزامی بود میبایست آن را نیز بیان نماید مضافاً به این که از لحاظ تاریخی مسلم است، که زنان مسلمان قبل از نزول آیات پوشش، مطابق عرف و عادت معمول آن زمان عربها، چهرهی خود را نمیپوشاندند. بلکه روسری خود را از پشت گوشها رها کرده و دو طرف آن را به پشت سر خود میانداختند و در نتیجه، گوشها، گوشوارهها، چهره، گردن و گریبان نمایان بود و با نزول آیهی مورد بحث، حکم شد که زنها باید روسریها را بر گریبان بربندند و بنابراین معنای این حکم چنین میشود که زنها باید دو طرف روسری را از دو سوی، به جلو آورده و به حالت چپ و راست به گریبانها متصل کنند و به کار بردن این دستور موجب میشود که گوشها، گوشواره و گریبان زنان، پوشیده شده و تنها صورت و چهرهها باز بماند. عدهی دیگری از فقهاء و مفسرین بر لزوم پوشش چهره و دستها نیز، فتوی دادهاند. ایشان بر مدعای خود به سیرهی مسلمانها و پوشش صورت و دستها و همچنین برخی روایات و نیز آیهی: یُذنینَ عَلَیهن مِن جلا بیبهُنَ ذلک ادنی اَن یُعرَفنَ ... (احزاب، 59) یعنی بگو که جلبابها (روسری) خود را به خود نزدیک سازند ... استدلال کردهاند.
ب) استثناء دوم، در آیهی 31 سورهی نور، اشخاصی را به عنوان موارد استثناء ذکر نموده، بدین معنا که بر زنان لازم نیست که خود را از این گروه مستور دارند که در اصطلاح فقه به اینان محارم گفته میشود این گروه عبارتند از: شوهران، پدران، پدر شوهران، پسران، پسر شوهران، برادران، پسر برادران، پسر خواهران، زنان، مملوکان، طفیلیانی که کاری با زنان ندارند مانند دیوانگان و افراد بُله که دارای شهوت نیستند و جاذبهای که در زنان است را درک نمیکنند و کودکانی که از امور جنسی بیخبرند، یا توانایی کار زناشویی را ندارند ...
حجاب، سیر تاریخی پوشش اسلامی، حجاب پیش از اسلام در ادیان دیگر وجود داشته است. حجابی که در میان قوم یهودیان متداول بوده و سختتر از اسلام بوده است. در اکثر تصاویر مذهبی یهودی و مسیحی، زنان دارای روسری یا پوشش بلندی که بیشباهت به چادر نیست میباشند. در قرون وسطی در اروپا نیز پوشش سر در ایتالیا، فرانسه و انگلستان معمول بوده است.
بیشتر بخوانید: حجاب و عفاف در قرآن کریم
حتی در اروپای شمالی در سدههای میانی زنان برای ورود به کلیسا سر خود را به نشانهی تواضع میپوشاندند. پس از ورود اسلام به اسپانیا پوشیدن پوششی مانند چادر در اسپانیا متداول گشت. حتی تا حدود سال 1940 م زنان در اسپانیا، پرتقال، جنوب فرانسه، ایتالیا، یونان و لبنان بدون پوشش سر حق ورود به کلیسا را نداشتند.
به نظر میرسد در میان قبایل عرب، پیش از اسلام حجاب مطرح نبوده است. زنان ملبس به پیراهنهای بلندی بودند، و یقههای لباسشان گشاد وباز بود و گردن و سینه شان دیده میشد. اگر سربندی داشتند، که معمولاً زن و مرد عرب از آن بخاطر گرمای آفتاب استفاده کردند. زنان گوشههای آن را از پشت بلند میکردند که بطوری که گردن و بنا گوش آنان نمایان میشد.
پس از وجوب حجاب، پوشش با همان لباسهای عربی شکل گرفت و با این که لباس مسلمانان در تمام نقاط آفریقا و جزیرةالعرب یکسان نیست ولی شباهتهایی دارد و تقریباً لباس اعراب با قرون اولیهی اسلام تفاوت چندانی ندارد.
سیرهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشانهی الگوی در این زمینه است. ایشان جامهی سفید را ترجیح میدادند و در فرصتهای مناسب جامههای رنگی از جاهای مختلف میپوشیدند تا بنمایند که اسلام آداب و سنن اقوام گوناگونی را مورد توجه دارد. ایشان بعضی از جامههای عربها و بدویان را تغییر دادند تا متناسب نظام معنوی اسلام باشد. با وجود تعالیم و دستورهای کلی اسلام در این مورد، حجاب در شرایط دشوار فرهنگی و اقلیمی هر سرزمین تفاوتهایی را در شیوهی اجرایی آن به وجود آورده است. به طوری که جامهی گشاد که با گرمای طاقتفرسای بیابانی سازگاری داشت از میان عربها سرچشمه گرفت و حتی لباسهای ساده مانند عبا یا جامههای ندوخته و بیدرز که سر و دوش را میپوشاند ریشهی بیابانگردی دارد.
در سرزمینهای شرق اسلامی شیوههای ایرانی، ترکی، مغولی و غیره با تنپوشهای عربی تفاوت داشت ولی با شیوهی مکّی اسلام مغایر نبود. در بسیاری از کشورهای اسلامی لباسهای عربی متداول بوده و هست که شباهت به نوع پوشش در قرون اولیهی اسلام دارد. طبری در این باره مینویسد: زنان عرب لباسی ساده داشتند که از چهار تکهی اصلی تشکیل میشد پیراهن بلندی بنام دُرّاعه، خِمار که سرو گردن را میپوشانید، جلباب که سر تا پا را مستوری میداشت وازار که تمام هیکل را در بر میگرفت. میتوان گفت که انواع مشهور و متداول پوشش با همین الگو شکل گرفتهاند و موارد مهم پوشش بدن در کشورهای اسلامی عبارتند از: ازار یا ابزار در صدر اسلام برای انواع لباس بطور کلی استدلال میشد، ولی در تمام ادوار اسلام به معنی چادر بزرگ یا پوششی که زنان مشرق خود را با آن میپوشاندند به کار میرفته و آن قطعه پارچه نخی است که زنان عرب هنگام بیرون رفتن از خانه آن را میپوشیدند و یک طرف آن را از پشت سر روی پیشانی میانداختند و با نواری که در داخل آن دوخته شده بود میبستند و بقیه آن از پشت و اطراف بدن آویزان میشد: بُزنُس (بُرنوس بَرنوس) نوعی روپوش بلند کلاه دار که زنان و مردان میپوشیدند و در شمال آفریقا بیشتر متداول بوده است؛ جِلباب (جِلّباب) به معنی همان چادر بزرگی است که در شرق زنان هنگام بیرون رفتن از خانه سر تا پای خود را با آن میپوشاندند. این واژه در گذشته به معنی نوعی لباس زنانه هم بوده است. معنی متداول و مشهور دیگر آن پوشش لبزرگی است که سر و سینه را میپوشاند یعنی شبیه به روسری که در تفاسیر بیشتر به این معنی اشاره شده است: حُلَلِبّه قطعه پارچهی پشمی عریضی به رنگ قهوهای که زنان در نواحی جنوب مصر به کار میبردند و بدن خود را با آن میپوشاندند و لبههای بالای آن را روی هر کدام از شانهها به یکدیگر میبستند؛ حَیک (حایک) نوعی روپوش که زنان در غرب مراکش میپوشیدند. زنان الجزیره نیز نوعی روپوش سفید از پشم یا پشم و ابریشم شبیه به آن میپوشیدند؛ سَبَلة پیراهن بزرگی که در مصر زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند و تا روی زمین میرسید؛ شلوار (سروال) سراویل مشتق از واژهی فارسی شلوار است در بیشتر کشورهای اسلامی زنان برای بیرون آمدن از خانه علاوه بر لباسهای دیگر شلوار میپوشیدند؛ شَوذَر معرب چادر است. بیشتر در عراق و ایران بکار میبردند و با انواع روپوشهای زنانهی دیگر تفاوتهایی دارد. در گذشته در عراق از پارچههای سفید و آبی تهیه میشد و به علت گرمای شدید از پارچههای سبک و لطیف میدوختند. گاهی کنارههای آن نیز بندهایی داشته است. این پوشش رسمی زنان ترکیه نیز بوده است؛ عَبا عَبایَه نوعی پوشش جلو باز که هم مردان وهم زنان میپوشیدند. این لباس آستین ندارد ولی سوراخهایی در آن تعبیه شده که دستها را از آن میگذرانند. این لباس را روی لباسهای خود میپوشیدند؛ لِحاف، مِلحَفَه به معنی روپوش بلند و گشاد زنانه یا چادر است.
انواع مشهور پوشش سر و صورت عبارتند از: بُرقع پردهایست که چهره را از روی بینی میپوشاند و از اطراف روی پیشانی به سر بند متصل میشود. برقع در ماورالنهر به معنی نوعی چادر بزرگ بوده است. در یونان قدیم زنان چهرهی خود را بوسیلهی گوشهای از روسری میپوشاندند. زنان فینیقی نیز روی خود را با حجابی قرمز رنگ میپوشاندند. برقع از یونان به اسپانیا رفت و از آنجا به ساحل عربستان و عمان انتقال پیدا کرد. در میان ایرانیان مرزنشین جنوب و اقوام و قبایل عرب هنوز وجود دارد. برقع زنان بحرینی، قطری و کویتی شکل واحدی دارد. چهرهگیرترین و شاید زشتترین نوع آن مخصوص روستائیان بندرعباس و اعراب بدوی عمان است. زیباترین برقع موجود در خلیج فارس متعلق به زنان بچارنه شیعه مذهب و عرب بندر لنگه است که ظریف و زیباست؛ خِمار نوعی حجاب که قسمت سر و جلو گردن، چانه و دهان را میپوشاند و روی فرق سر به هم متصل میشود؛ شَعرِبَّه نوعی روبند که از پارچه نازکی از موی دم اسب تهیه میشد و زنان صورت خود را با آن میپوشاندند و در سوریه و عراق متداول بوده است. در مصر پردهی کوچک و کوتاهی بود و آن را برای پوشاندن چشمها روی نقاب بزرگتری میپوشیدند؛ صِدار لباسی که در گذشته رایج بوده و قسمت بالای آن شباهتب به مقنعه داشته است؛ طَرحَه پوششی که در قرون گذشته در مصر متداول بوده و روی سر قرار میگرفت و به پشت میافتاد و حتی گاهی آنقدر بلند بود که با زمین تماس پیدا میکرد؛ قِناع مِقنع مِقنَعَه قطعه پارچهای (چارقد) که زن و مرد عرب هر دو به سر میبستند. به معنی نوعی حجاب چهره نیز بوده است؛ کنبوس نوعی پرده برای پوشاندن چهره که زنان مغرب و اسپانیا بکار میبردند؛ کوفیه نوعی چارقد در رنگهای مختلف، در طول دو ضلع مقابل آن ریشههایی از بندها و منگولهها قرار داشته و اکنون نیز میان وهابیها و برخی قبایل بدوی رایج است؛ نقاب نوعی حجاب زنانه که در محل چشمها سوراخهایی تعبیه شده بود و در بسیاری از سرزمینهای اسلامی متداول بوده است.
حجاب در ایران، پارسیان در روزگار باستان خویش لباس بودند و شبیه مادها جامه میپوشیدند. آنان جز دو دست باز گذاشتن هر یک از قسمتهای بدن را خلاف ادب میشمردند. آنان شلوار و پیراهن کتابی و دو لباس رو داشتند. اختلاف لباس زنان با مردان در این بود که پیراهنشان شکاف داشت. پیراهن زنان تزیینات بسیار داشت و به رنگهای زندهای بود. برای پوشاندن سر از یک سربند که در زیر چانه بوسیله دو بست محکم میشد استفاده میکردند. روی این سربند نیز یک روسری بزرگ بنام مکنو میپوشیدند. پوشاندن موی سر طبق آیین باستانی معمول بود و اکنون نیز میان زنان زرتشتی متداول است. در اواخر سلسلهی ساسانیان به علت عیاشی و هرزگی خانوادهی سلطنتی، آلودگی موبدان و زوال دین زرتشتی، پوشش زنان تنها پوشیدگی نبود بلکه نوعی مخفی کردن آنان از طمع شاهزادگان و مردان قدرتمند، محسوب میشد. پس از ورود اسلام به ایران پوشش زنان ایرانی شباهت به لباسهای عربی پیدا کرد ولی پوشاک روستائیان تغییری نیافت. از حدود قرن سوم هجری به بعد که اسلام در میان اقوام مختلف وارد گردید، زنان کارگر و دهقان و کنیزان تازه مسلمان چون حجاب را مانع فعالیت روزانه خود میدانستند، آن را به طور کامل رعایت نمیکردند و حجاب بیشتر میان طبقات ممتاز رواج داشت. از دوران صفویه به بعد مدارک زیادی در مورد پوشاک ایرانیان موجود است. در این دوره زنان ایرانی لباسهای فاخر میپوشیدند که تفاوت کمی با لباس مردان داشت و هنگام بیرون آمدن، چادری سفید میپوشیدند که سر تا پای آنها را غیر از چشمها، مستور مینمود. این چادر میان فقیر و غنی یکسان بود. ظاهراً زنان کشاورز در ایران و عراق چهرهی خود را نمیپوشاندند. در دوران زندیه و قاجار چادر حجاب رسمی محسوب میشد. چادرهایی به رنگ بنفش و سیاه، صورت را نیز با روبندی از چلوار کلفت میپوشاندند. فقط زنان چادرنشین و روستایی چهرهی خود را باز میگذاشتند. «نقاب» نیز یکی از پوششهای چهره بود و از مو ساخته میشد. پوشش دیگر چهره «پیچه» بود که پارچهای نیمه شفاف بود و سایبانی برای چشم داشت که اندکی برجسته بود و چشمان را کم و بیش میپوشاند. زنان هنگام خارج شدن از خانه چاقچوری که زیر جامه در آن بگنجد به پا میکردند. از دوران ناصرالدین شاه و در پی سفرهای او به فرنگ تغییراتی در لباس زنان پدید آمد و شلیتهها دامن کوتاه متداول شد. از اواخر سلطنت ناصرالدین شاه تا وقوع مشروطه تغییر محسوسی ایجاد نشد. بعد از مشروطه و ایجاد تحولات سیاسی و اجتماعی و ورود البسهی متنوع غربی و خیاطان و طراحان اروپایی مخصوصاً فرانسوی به تهران، کم کم سبک لباسها تغییر کرد. با تغییر جو سیاسی و اجتماعی موضوع ورود زنها به اجتماع و رفع حجاب از آنها نیز مطرح گردید. عدهای رشد و پیشرفت زنان را مترادف با بیحجابی میدانستند و در مقابل آنها برخی از روشنفکران و شعرایی مانند اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال) این مسئله را عامل خطرناکی برای جامه میدیدند. در تاریخ معاصر ایران قرةالعین وابسته به بابیه اولین زنی است که پوشش خویش را برداشت. پس از مشروطیت نیز تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه از نخستین زنانی بود که بدون حجاب بیرون آمد. روز 17 دی 1314 ش رضاه شاه با اعضای خانوادهاش در حالیکه بیحجاب بودند، در مراسم جشن فارغالتحصیل دانشسرای عالی شرکت کرد و رفع حجاب به طور رسمی اعلام گردید. از آن به بعد اعمال بیحجابی از طریق رسمی به کارکنان دولت و با زور و اجبار در جامعه ادامه یافت. مأموران دولتی به زور چادر از سر زنها بر میداشتند. این مسائل با مخالفت علما و مردم روبرو شد که وقایع زیادی از جمله حادثهی خونین مسجد گوهرشاد را در پی داشت. از آن پس بیحجابی با فشار و تبلیغ اعمال میگردید. این امور بیشتر مطعوف زنان شهرنشین بود و زنان روستایی و ایلات و عشایر اغلب لباس سنتی خویش را حفظ کردند.
شرایط امروز کشورهای اسلامی، ظاهراً حجاب در قرون اولیهی اسلام مانع و حصاری برای زنان نبوده است اما در شرایطی در برخی جوامع اسلامی کم کم سبب پردهنشینی و کنارهگیری زنان گردید. مثلاً در هند و پاکستان زنان سیده از کنارهگیری و عزلت بیشتری برخوردار بودند این شیوه پورده (Purdah) نامیده میشود. چنین شرایطی مفهوم حجاب را مترادف با کنارهگیری و پردهنشینی مینمود و به تدریج که موجهای غربزدگی در کشورهای اسلامی شکل گرفت، موضوع شرکت زنان در مسائل اجتماعی مساوی با بیحجابی شد و اقداماتی علیه حجاب آغاز گردید. گویا نخستین فردی که اقدام به کشف حجاب کرد امانالله خان پادشاه افغانستان بود. او در سال 1306 ش با همسر بیحجاب خود در مجامع حضور یافت و اعلام کشف حجاب نمود.
در ترکیه مصطفی کمالپاشا (آتا تورک) اقدام به منحل نمودن مدارس مذهبی نمود و مدارس عادی (غیرمذهبی) را که آموزش تعلیمات دینی در آن ممنوع بود. ایجاد کرد. «انجمن دفاع از حقوق زنان» تشکیل شد و نخستین مسئلهای که مورد حمله قرار گرفت چادر و حجاب بود. در سال 1302 ش حجاب به طور رسمی ممنوع گردید.
در مصر مسیونرهای اروپایی با تأسیس مدارسی بنام «شبرا» این حرکت را پایهگذاری کردند. در همین ایام قاسم امین جدی به کمک آنها شتافت و خواستار رفع حجاب گردید. در 1278 ش بحثهای جدید توسط استادان الازهر انجام گرفت. در 1309 ش اقدامات کشف حجاب انجام شد و این حرکت در کشورهای اسلامی دیگر ادامه یافت.
اکنون حجاب در کشورهای اسلامی شرایط متفاوتی دارد. در برخی کشورها الزامی است. از جمله در ایران که پس از پیروزی انقلاب اسلامی این امر تحقق یافت. در عربستان سعودی نیز اجباری است و پلیس مذهبی آن «مطوّع» مسئول اجرای قوانین حجاب است. در کشورهای خلیج فارس پوشش اسلامی با لباسهای سنتی متداول است. در بعضی دیگر از کشورهای اسلامی حجاب الزامی نیست. مثلاً در اندونزی 87% مردم آن مسلمانند بسیاری از زنان حجاب را رعایت نمیکنند فقط برخی از لباسهای سنتی استفاده کرده و روسری میپوشند. همینطور در بنگلادش که اغلب پوشاک غربی رواج دارد. در کشورهای مسلمان آفریقایی نیز شرایط غالب همین است. در ترکیه داشتن حجاب از دیماه 1361 ش ممنوع گردید. ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، گرایش به ججاب در ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی رو به افزایش است. در کشورهای آسیایی میانه تقریباً حجاب به مفهوم دیگر کشورهای اسلامی مطرح نیست. در اکثر کشورهای اسلامی پوشاک و حجاب روستائیان همان شیوهی سنتی را حفظ کرده و کمتر دچار تحول گردیده است.
حجاب در جنبش اسلامی، در دوران جدید که مسئلهی احیاگری دین و نهضت اسلامی مطرح شده است، میان دختران و بانوان مسلمان وابسته به این نهضت «حجاب اسلامی» به عنوان یک فریضهی دینی احیا شده و در حال رواج یافتن است. این نوع حجاب از جهاتی با انواع حجابهای سنتی بانوان مسلمان متفاوت است. از دوران کهن تا کنون بسیاری از زنان مسلمانان صرفاً به حکم شرعی و به طور سنتی از پوشش خاصی به عنوان حجاب اسلامی استفاده میکنند و در واقع دلیلی برای این نوع پوششها جز حکم شرعی و عقیدهی سنتی و موروثی وجود ندارد. اما در حجاب اسلامی نوین، اولاً این پوشش از آگاهی و اراده و تصمیم صاحبان پوشش برخاسته است، و ثانیاً این حجاب به قصد احراز هویت مستقل در برابر بیحجابی و برهنگی نوع غربی زنان از یک سو و حجاب سنتی و موروثی زنان مسلمان از سوی دیگر انتخاب شده است. به همین دلیل حجاب نوین اسلامی، هم غالباً از نظر شکل و شمایل با حجابهای سنتی متفاوت است و هم عمدتاً به دختران و زنان جوان اسلامگرا و بیشتر تحصیل کردگان جدید اختصاص دارد. یعنی دختران و زنان جوان مسلمان روشنفکر، که اسلام را به مثابهی یک هویت در برابر سنت و مدرنیسم غربی برگزیدهاند، نوعی خاص از حجاب و پوشش انتخابی را مورد استفاده قرار میدهند و آن را نیز نه یک تحمیل و امر سنتی که یک عمل هویتی و انتخابی پذیرفتهاند. حجاب نوین اسلامی بانوان، سالیانی است که در تمامی کشورهای اسلامی کم و بیش رواج یافته است. نقطهی آغاز این رویکرد در پوشش، پیدایی سازمانها و تشکلهای اسلامی مبارز و انقلابی و به طور کلی ستیز سازمان یافتهی دینی جهان اسلام ضد غرب و غرب زندگی بوده است. مثلاً در مصر پس از تشکیل سازمان جهانی اخوان المسلمین 1928 م و گسترش پر شتاب آن در دههی 1940 م در تمامی کشورهای عربی خاورمیانه، حجاب اسلامی ویژه برای بانوان اسلامگرا و مبارز و هویت خواه رواج یافت و گسترش پیدا کرد. هم اکنون در هر یک از این کشورها، زنان اسلامگرا و هویت طلب در برابر جهان مسلط غرب، با همین حجاب خاص دینی شناخته میشوند. به ویژه در کشورهایی که در تقلید از غرب و غربیان و در غربی شدن پیشرفتهترند، حجاب اسلامی هویتی بیشتر به چشم میخورد. مثلاً در کشور ترکیه، که به رغم دیگر ممالک اسلامی بیش از هفتاد سال است به طور رسمی نظام غیر مذهبی و لائیک بر آن حاکم است و حاکمان آن دیار عالماً و عامداً تلاش دارند از عرصهی سیاست و حکومت و فرهنگ، اسلامزدایی کنند، هم زمان با رشد اسلامگرایی نوین، حجاب اسلامی نیز میان بانوان جوان مسلمان گسترش پیدا کرده و به عنوان یک نشانهی اسلامخواهی و هویتطلبی دینی معارض با فرهنگ لائیک غربی خود را نشان میدهد. با توجه به برجستگی بُعد هویتی حجاب در برابر فرهنگ رقیب است که حتی مردان جوان اسلامگرا نیز گاه لباس خاصی میپوشند و در شمایل و سیمای پوششی ویژه (در کشورهای عربی غالباً (دشاشهای بر تن و عرقچینی بر سر) در معبر ظاهر میشوند.
سرنوشت ایران نیز از دیگر کشورهای اسلامی جدا نیست. پس از شهریور 1320 ش، که جریان نوین مذهبی عمدتاً با صبغهی روشنفکری دینی در ایران پدید آمد، حجاب اسلامی نیز در میان بانوان مسلمان امروزین و عمدتاً شهرنشین و بیشتر تهرانی، مطرح شد و به مثابهی یک هویت و تشخص دینی و اجتماعی و حتی سیاسی در برابر دو جریان سنتگرا و غربگرا، مطلوب شماری از زنان جوان و تحصیل کرده واقع گردید. در واقع این نوع حجاب، نوعی عکسالعمل در برابر کشف حجاب عصر رضا شاه بود که میخواست در برابر الگوی زن مدرن آن روزگار مدل و الگوی مستقل و نو، ارائه دهد. در عین حال زنان مسلمان روشنفکر نمیخواستند به الگوی زن سنتی و حجاب موروثی ما قبل کشف حجاب باز گردند. از این رو از پوششی استفاده میکردند که نه بیحجابی معمول بود و نه حجاب مرسوم. اندام با لباسهای مناسب و مطابق با سلایق افراد پوشیده بود و موی سر نیز با روسری پنهان بود و از خود آرایی مد روز نیز نشانی در میان نبود. در عین حال از چادر (حجاب سنتی دیرین ایرانیان) یا استفاده نمیشد و یا کمتر مورد استفاده بود.
از آنجا که در ایران حجاب اسلامی نوین از جریان روشنفکری دینی برخاسته بود، تشکلهای دانشجویی مسلمان (مانند انجمن اسلامی دانشجویان که در 1322 ش پدید آمد) و یا تشکلهای دیگر روشنفکران مسلمان (مانند انجمن مهندسین که در 1336 ش پدید آمد و انجمن اسلامی پزشکان که در 1337 ش تشکیل شد و انجمن اسلامی معلمان که در همان سال سامان یافت) و نیز چهرههای روشنفکری اسلامی مانند مهندس بازرگان (م 1373 ش) و دکتر یدالله سحابی (تولد 1384 ش) و یا روحانیان و عالمانی که صبغهی روشنفکری داشتند مانند آیةالله سید محمود طالقانی (م 1358)، علی گلزار غفوری و استاد مرتضی مطهری (م 1358ش) نقش مهمی در گسترش فرهنگ پوشش دینی جدید میان بانوان ایفا کردند. از جمله استاد مطهری در دههی چهل بحث حجاب را به طور مبسوط در انجمن اسلامی پزشکان مطرح کرد که بعدها با عنوان مسئلهی حجاب بارها به چاپ رسیده است. در آن کتاب، از سوی یک مجتهد دینی آشکار بودن «وجه و کفین» [دستها و قرص صورت] صریحاً مجاز دانسته شده است، و این البته، در مشروعیت یافتن حجاب نوین مؤثر بود. مهمترین خصوصیت این نوع پوشش، خصوصیت هویتی آن بود. یعنی پیش از آنکه مسئلهی حجاب به عنوان یک حلال و حرام شرعی مطرح باشد، خصلت هویت اجتماعی و شخصیتی ویژه برای بانوان تحصیل کرده و روشنفکر در برابر دو جریان یاد شده اهمیت داشت. چرا که حجاب به عنوان یک حکم شرعی، پیش از این رواج کامل داشت و از این نظر پدیدهی جدیدی شمرده نمیشد. میتوان گفت که حجاب به مثابهی یک حکم فقهی تحتالشعاع کارکرد اجتماعی و نقش هویتی آن بود. روند فعالیتهای اجتماعی و فکری و سیاسی نوین بانوان مسلمان در اواخر دههی سی، به تشکیل «انجمن اسلامی بانوان» منحر شد. این انجمن، که در استمرار جنبش ایجاد انجمنهای اسلامی دههی سی در 1338 ش در تهران تأسیس شد، با تلاش مستقیم بانوان روشنفکر مسلمان و تحصیل کرده و امروزین و همکاری و همیاری روشنفکران مسلمان و روحانیان مترقی بنیاد نهاده شد و به فعالیت فکری، آموزشی و اجتماعی قابل توجهی دست زد. هر چند این انجمن، مانند دیگر انجمنهای اسلامی، در خفقان سالهای 1342-1343 تعطیل شد، امّا در فعالیت بعدی زنان اسلامگرا و روشنفکر و از جمله گسترش حجاب اسلامی ویژه اثر گذاشت.
در دههی چهل و پنجاه، که فعالیتهای انقلابی و مبارزات مخفی و چریکی اسلامی پدید آمد. حجاب اسلامی به عنوان یکی از الگوی ایدئولوژیک و هویتی زن مسلمان انقلابی مورد توجه بود و اهمیت خاص خود را حفظ کرد. در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، همزمان با گسترش موج اسلامگرایی در دانشگاهها و میان جوانان پوشش نوین نیز علیرغم خواست رژیم سلطنتی رواج بیشتری یافت. به گونهای که در سالهای 1355-1357، بخش قابل توجهی از دختران دانشجوی اسلامگرا با حجاب خاص اسلامی در همه جا دیده میشدند. در اوج انقلاب عمومی 1357 ش، جاذبهی خاص انقلاب و بُعد برجستهی مذهبی آن، شمار بیشتری از بانوان جوان را به رعایت پوشش وادار کرد.
از آنجا که حجاب نوین، به رغم رعایت و ضوابط دقیق شرعی، نوعی سنت شکنی شمرده میشد، در آغاز مورد مخالفت سنتگرایان در ایران واقع شد. چرا که از یک طرف علما و فقها و مراجع تقلید عموماً پوشش دست و صورت را واجب میدانستند و از طرف دیگر، به هر حال، چادر در ایران به عنوان تنها شکل مناسب و اسلامی حجاب مقبول افتاده بود و لذا هنوز هم به عنوان «حجاب برتر» قلمداد میشود. به همین دلیل بود که پس از انتشار کتاب مسئلهی حجاب، با رأی مرحوم شهید مطهری در مورد جواز انکشاف دست و صورت، مخالفتهای زیادی صورت گرفت.
گفتیم که در تمامی کشورهای اسلامی، حجاب اسلامی بانوان جوان به معنای نفی و طرد فرهنگ مدرن غربی و از جمله برهنگی آن بود، بالنتیجه به شکلی در مواجهه با قدرتهای سیاسی و دولتهای مدرن قرار گرفت و لذا کم و بیش جنبهی سیاسی پیدا کرد. اوج این مواجهه زمانی بود که دولتهای غیر مذهبی امروزین به مقابله با رشد اسلامگرایی برخاستندند و از جمله مخالفت آشکار خود در اجرای زدودن آثار هر نو پوشش اسلامی ابراز کردند. حکومتگران کشورهای اسلامی (جز برخی کشورها مانند سودان و عربستان و ایران)، مستقیم و غیر مستقیم تلاش میکنند که حجاب نوع اسلامگرایی آن، یا اساساً زایل شود و یا دست کم از گسترش بازماند. حتی گاه قوانینی نیز بر ضد بانوان با حجاب وضع میکنند که میتوان به ممنوعیت حجاب در ترکیه اشاره کرد. در ایران نیز نحوهی برخورد حکومت پهلوی در برابر حجاب این گونه بوده است. حکومت از یک سو تلاش میکرد هر چه بیشتر دختران جوان را به خروج از حجاب تشویق کند، سنتی که از کشف حجاب رضا شاه در 1314 ش آغاز شد و تا آخر عمر رژیم پهلوی ادامه پیدا کرد، و از سوی دیگر در سالهای آخر سلطنت محمدرضا شاه، عملاً تصییقاتی برای دختران با حجاب در دانشگاهها و یا ادارات و برخی مراکز تحت کنترل دولت ایجاد کردند.
اما پس از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، اوضاع پیشین تا حدودی عوض شد و معیارها در حجاب بانوان دچار تغییر گردید. از اواسط تابستان 1358 ش بیحجابی به معنای پیشین به طور مطلق رخت بربست و لذا هیچ زنی بدون پوشش (پوشش تن و سر) در معابر دیده نمیشود. چرا که بیحجابی و حتی بد حجابی جرم و خلاف شمرده میشود و متخلف مجازات میگردد. از آن پس حجاب به دو شکل خود را نشان میدهد. یکی چادر و پوشش سنتی و نیمهسنتی رایج در ایران است که در مجموع اکثر زنان (و غالباً مسنترها) در سطح کشور از آن استفاده میکنند و دیگر مانتو و روسری و یا مقنعه است که بیشتر جوانان و شهرنشینان و روشنفکران اندام خود را در آنها میپوشانند. اما از نوع پوشش مانتو و روسری و به طور کلی رفتار این شمار صاحبان پوشش در معابر (و بیشتر در مکانهای دور از چشم مأموران ویژهی دولتی)، میتوان استنباط کرد که برخی از زنان هنوز به حجاب به عنوان یک عقیده و یا هویت اعتقاد دارند و برخی نیز فقط به خاطر تحمیل شرایط و از بیم مجازات است که خود را میپوشانند. با توجه به این شرایط جدید، دیگر از آن نوع حجاب اسلامی روشنفکری و انتخابی در جامعهی ایرانی چندان نشانی نیست و یا دست کم تمایز اشکاری بین این نوع پوشش سنتگرایان و یا بیاعتقادان به حجاب مشاهده نمیشود.
اما نوع حجاب اسلامی مورد بحث در کشورهای مختلف اسلامی (با توجه به تفاوت فرهنگها و آداب) مختلف و متنوع است. در کشورهای عربی معمولاً زنان جوان اسلامگرا از پیراهنی غالباً ساده و بلند و فراخ استفاده میکنند و موی سر کاملاً با مقنعه و یا روسری پوشیده است. در ایران پیش از انقلاب، معمولاً از لباسهای شیک و امروزی و حتی کت و دامن استفاده میشد و موی سر ندرتاً به طور کامل پوشیده بود. در سالیان اخیر هر چند به دلیل جبر شرایط و یا انتخاب، گرایش به چادر در میان زنان جوان و تحصیل کرده نیز افزون شده است اما هنوز هم غالباً از مانتو و روسری استفاده میشود. ولی در تمامی ممالک اسلامی (حتی در کشورهای غربی) زنان محجبهی اسلامگرا از آرایش چندان استفاده نمیکنند و به ویژه این شمار زنان از آرایش غلیظ و خودآرایی نوع غربی خودداری میکنند. در عین حال در سالهای اخیر در ایران و در دیگر کشورهای اسلامی، میان برخی از روشنفکران مسلمان (اعم از مرد و زن) مسئلهی اصل حجاب (عمدتاً ضرورت پوشش سر) به طور جدی مورد بحث و گفتگو و مناقشه است. به عبارت دیگر صرف نظر از بُعد هویتی حجاب، مبانی عقیدتی آن (حجاب به عنوان یک حکم شرعی جاودانه) کم و بیش مورد تردید واقع شده است. هر چند در صد سال قبل از سید جمالالدین اسدآبادی (1314 ق) (پایه گذار جنبش اسلامی معاصر) دربارهی پرده بر گرفتن از صورت و کشف حجاب پرسیدند، او گفت که اگر بیحجابی مایهی فساد نباشد بیاشکال است (زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، 114).
مدافعان حجاب اسلامی در نهضت نوین اسلامی، دلایل عقلی و نقلی مختلفی برای ضرورت پوشش زنان (تن و سر) اقامه میکنند که بخشی از آنها همان ادّلهی قرآنی و روایی قدیم است و بخشی نیز عقلی و اجتماعی سازگار با شرایط نوین جهانی. در ارتباط با نوع دوم استدلالها، میتوان آنها را چنین برشمرد که پوشش زن: 1) از اختلاف و آمیزش مردان و زنان جلوگیری میکند؛ 2) مانع بسیاری از فسادها و گناهان شرعی (از جمله زنا و تولید فرزندان نامشروع میشود؛ 3) شرافت و پاکدامنی و کرامت انسانی زن محفوظ میماند؛ 4) از ابزار جنسی و شیئی شدن زنان پیشگیری میکند؛ 5) حجاب و رعایت حریم محرم و نامحرم سبب میشود که کانون خانواده استوارتر شود و دستکم از فروپاشی خانوادهها جلوگیری نماید. هر چند که متفکران نوگرای مسلمان اصراری بر شکل خاصی از پوشش ندارند اما جملگی از ابزار جنسی شدن زن شدیداً اعتراض دارند و نوع برهنگی متداول دنیای امروز را نمیپسندند؛ و با روابط آزاد و بیمرز مرد و زن در جوامع غربی سخت مخالفاند. چرا که آن را نه به لحاظ عقیدتی و ارزشی با ارزشهای دینی سازگار میدانند و نه از نظر پیامدهای اجتماعی به حال جامعه و خانوادهها مفید میشمارند. در واقع فلسفهی حجاب از نظر متفکران مسلمان، از یک نوع انسان بینی او از یک نگرش به مقوله جنسیت و به ویژه از اهمیت دادن به کانون خانواده نشأت میگیرد.
مسئلهی حجاب اسلامی، هم اکنون یک پدیدهی اجتماعی و سیاسی مهمی شده است که حتی در کشورهای غربی نیز عکسالعملهایی را برانگیخته است. با توجه به ماهیت اجتماعی و پیام سیاسی و ایدئولوژیک حجاب است که پوشش سادهی دختران جوان در برخی از کشورهای غربی (از جمله فرانسه) چندان اهمیت پیدا کرده است که این شمار دختران محجبه را از مدرسهها اخراج میکنند.
کتابنامه:
منابع به ترتیب مقالات: 1) الکافی، 521/5 به بعد؛ وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، 98 به بعد؛ التهذیب الاحکام، 7/ کتاب النکاح؛ جامع الحادیث الشیعة، 29/20؛ تفاسیر مهم امامیه: التبیان، مجمع البیان، البرهان، علی بن ابراهیم قمی، نمونه؛ رسالههای علمیهی فقهای شیعه؛ مسألهی حجاب، شهید مطهری؛ کتب لغت: لسان العرب، تاج العروس، القاموس، الصحاح، مجمل اللغة، معجم مقابیس اللغة، المصباح المنیر. 2) زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، محمد ناظم احسن؛ حجاب و کشف حجاب در ایران، ناظم استاد ملک؛ جهان اسلام، مرتضی مطهری؛ سیر تاریخی برقع از باستان تا امروز، انجم روز؛ برق پوشان خلیج فارس و دریای عمان، 21 به بعد؛ تاریخ لباس، ترنر و گاکس؛ فرهنگ البسهی مسلمانان، پ. آ.ذری؛ مشرق زمین گاهوارهی تمدن، ویل دورانت به بعد؛ تاریخ اجتماعی ایران، راوندی، 88/6؛ عربستان سعودی، رقیه عظیمی؛ اروپائیها و لباس ایرانیان، شریعت پناهی؛ درآمدی بر اسلام، شمیل؛ بنگلادش، فرزین نیا؛ ترکیه، قاسمی؛ تن پوش ایرانی در گذشته و اکنون، جواهر کلام، روزگار، روزگار نو، ش 50/2؛ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون؛ زندگی مسلمانان در قرون وسطی، مظاهری؛ اندونزی، مظفری؛ درآمدی بر تاریخ بیحجابی در ایران، سینا واحد.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.