طرح مسأله و ضروت بحث
یکی از سنت های علمای ربانی، دستورالعمل نگاری اخلاقی و عرفانی است. دستورالعمل ها، توصیه ها و اندرزها، راهکارهایی است در باب سیر و سلوک و طی طریقت از شریعت به حقیقت و سنتی است که از عصر خود پیامبر (صلّی الله علیه و آله) رواج داشته است. بخشی از سخنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام)، جنبه دستورالعمل دارد و بیشتر دستورالعمل های عالمان دین اثر پذیرفته از آموزه های قرآن و سنت نبوی و علوی است.
پندهای نبی گرامی (صلّی الله علیه و آله) و اندرزهای امام علی (علیه السلام) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و دستورالعمل های امام صادق (علیه السلام) و پیشوایان دیگر الهام بخش دستورالعمل نویسی در میان عارفان و عالمان بوده است. حاصل یک عمر سیر و سلوک عملی و کندوکاو معنوی است که به صورت های کوتاه، یا بلند در اختیار سالک گذاشته می شد.
در حقیقت، دستورالعمل های عالمان و عارفان، راهنمای رهیافته ها و روحیات و اخلاق فرزانگانی است که به درخواست شاگردان اختصاصی خود، آنها را می نگاشتند، تا اسباب ارتقای معنوی آنان فراهم شود و از کژی و اعوجاج رهایی یابند. وجه مشترک همه دستورالعمل های اخلاقی بیان این نکته است که دام هایی پیدا و ناپیدا، در فراروی سالک وجود دارد و سالک لازم است خار انکار از صحرای دل برکند و لوح خاطر از نقش غیر فرو شوید و پیوسته پاسبانی دل کند.
براساس داده های این دستورالعمل ها، رسیدن به مقام جان جهان، جز با دوری از پستی ها، تیرگی ها و حجاب های ماده و جلب صفات کمال از راه عمل، به دستور شرع انور امکان ندارد. پس از عمل به دستورهای الهی است که راه مستقیم انسانیّت روشن شده و باب های برکت و هدایت به روی سالک گشوده می شود و شناسایی حقیقی و وصال به حق، به حقیقت می پیوندد. میان ماده های مورد نظر این دستورالعمل های اخلاقی علمای عامل، هیچ ناسازگاری روشنی به چشم نمی خورد، گویا همه آنها از یک نفر و یک منبع سرچشمه گرفته اند.
در این نوشتار به برخی از توصیه های اخلاقی و عرفانی حضرت علامه طباطبایی (رحمه الله) اشاره می شود.
پندهای نبی گرامی (صلّی الله علیه و آله) و اندرزهای امام علی (علیه السلام) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و دستورالعمل های امام صادق (علیه السلام) و پیشوایان دیگر الهام بخش دستورالعمل نویسی در میان عارفان و عالمان بوده است. حاصل یک عمر سیر و سلوک عملی و کندوکاو معنوی است که به صورت های کوتاه، یا بلند در اختیار سالک گذاشته می شد.
در حقیقت، دستورالعمل های عالمان و عارفان، راهنمای رهیافته ها و روحیات و اخلاق فرزانگانی است که به درخواست شاگردان اختصاصی خود، آنها را می نگاشتند، تا اسباب ارتقای معنوی آنان فراهم شود و از کژی و اعوجاج رهایی یابند. وجه مشترک همه دستورالعمل های اخلاقی بیان این نکته است که دام هایی پیدا و ناپیدا، در فراروی سالک وجود دارد و سالک لازم است خار انکار از صحرای دل برکند و لوح خاطر از نقش غیر فرو شوید و پیوسته پاسبانی دل کند.
براساس داده های این دستورالعمل ها، رسیدن به مقام جان جهان، جز با دوری از پستی ها، تیرگی ها و حجاب های ماده و جلب صفات کمال از راه عمل، به دستور شرع انور امکان ندارد. پس از عمل به دستورهای الهی است که راه مستقیم انسانیّت روشن شده و باب های برکت و هدایت به روی سالک گشوده می شود و شناسایی حقیقی و وصال به حق، به حقیقت می پیوندد. میان ماده های مورد نظر این دستورالعمل های اخلاقی علمای عامل، هیچ ناسازگاری روشنی به چشم نمی خورد، گویا همه آنها از یک نفر و یک منبع سرچشمه گرفته اند.
در این نوشتار به برخی از توصیه های اخلاقی و عرفانی حضرت علامه طباطبایی (رحمه الله) اشاره می شود.
توبه، مراقبه، محاسبه
السلام علیکم. براى موفق شدن و رسیدن به منظورى که در پشت ورقه مرقوم داشته اید1 لازم است همّتى برآورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازید. به این نحو که: هر روزه طرف صبح که از خواب بیدار مى شوید، قصد جدى کنید که هر عملى پیش آید، رضاى خدا ـ عزاسمه ـ را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کارى که مى خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طورى که اگر نفع اخروى نداشته باشد، انجام نخواهید داد، هر چه باشد. و همین حال را تا شب، وقت خواب، ادامه خواهید داد.
وقت خواب، چهار ـ پنج دقیقه اى در کارهایى که روز انجام داده اید، فکر کرده و یکى یکى از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضاى خدا انجام یافته، شکر کنید و هر کدام، تخلف شده استغفار کنید و این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادى حال، سخت و در ذائقه نفس تلخ مى باشد، ولى کلید نجات و رستگارى است.
و هر شب، پیش از خواب توانستید سُوَر مسبّحات یعنى: سوره هاى حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید، تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را براى بنده در نامه بنویسید. ان شاءالله موفق خواهید بود.
وقت خواب، چهار ـ پنج دقیقه اى در کارهایى که روز انجام داده اید، فکر کرده و یکى یکى از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضاى خدا انجام یافته، شکر کنید و هر کدام، تخلف شده استغفار کنید و این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادى حال، سخت و در ذائقه نفس تلخ مى باشد، ولى کلید نجات و رستگارى است.
و هر شب، پیش از خواب توانستید سُوَر مسبّحات یعنى: سوره هاى حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید، تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را براى بنده در نامه بنویسید. ان شاءالله موفق خواهید بود.
یاد خدا
یکی از فضلای معاصر که چند سالی در محضر علامه درس خوانده می گوید:
« یک وقت عازم زیارت بیت الله الحرام بودم، برای عرض سلام و خداحافظی خدمت علامه رفتم و گفتم نصیحتی بفرمایید که به کارم بیاید و توشه راهم باشد. این آیه مبارکه را قرائت فرمودند:« فاذکرونی اذکرکم:
به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم. بقره/152 »
علامه می افزاید:
« به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود، از جهل رهایی می یابد و اگر در کاری مانده است خداوند نمی گذارد عاجز شود و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد خدایی که دارای اسماء حسنی است و متصف به صفات عالیه، البته به یاد انسان خواهد بود. »
علامه طباطبائی تکه کاغذی برداشته و با خط زیبای خودشان می نویسند:
« خدا را فراموش مکن! »حجت الاسلام صحفی می گوید در اواخر عمر مبارک علامه، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:
« دست را روی سینه بگذار و سه ـ چهار بار نشسته و ایستاده ( یا فرمود: ایستاده و نشسته ـ که یادم نیست ـ) این آیه را بخوان :« الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب:
کسانی که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش می یابد. رعد/28 »
و من اثر این دستور را هم دیدم....
استاد امجد می گوید:
« هرگاه از ایشان می پرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟می فرمودند:
« توجّه داشته باشید که کلام الله است. »
در اینجا مناسب است به دو روایت بسیار لطیف و عمیق اشاره شود که اگر معنای ژرف و خاص « تجلی» را بدانیم و التفات داشته باشیم که کلام از متکلم جدا نیست، آن دو را جامع ترین روایت در معرفی قرآن خواهیم دانست:
1- حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام می فرمایند:
« فتجلی ـ سبحانه ـ لهم فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه بما أراهم من قدرته:
پس خداوند سبحان، در کتابش (قرآن) بر بندگان، بی آن که [ بتوانند] او را ببینند، تجلی کرد به آنچه از توانایی اش به آنان نشان داد. »
2- حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
« (والله) لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه ولکنهم لایبصرون:
( به خدا قسم که) خداوند در سخن خویش (قرآن) بر آفریدگان خود تجلی کرده، اما آنان او را نمی بینند ( و توجه ندارند.) » نجمه السادات طباطبائی (فرزند علامه) از قول پدر می گوید:
« بشر باید عاطفه داشته باشد کسی که عاطفه ندارد، یعنی با قرآن دوست نیست!» علامه می فرمود:
« ما هر چه داریم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام داریم... ما همه آبروی خود را از محمّد و آل محمّد علیهم السلام کسب کرده ایم. »
استاد امجد نقل می کردند:
شخصی به مرحوم علامه عرض کرد: « با این پدر و مادرهای پرتوقع چه کنیم؟ ایشان فرمودند: « غیبت پدر و مادرها را نکنید! »درباره مراقبه و خودسازی علامه می فرمود:
« در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید، و سعی کنید تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود. »آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید:
یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که:« ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم. »
البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است.
دعا در حق خود
آیت الله حسن زاده آملى مى گوید: رساله اى در امامت نوشتم و آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایى قدس سرهارائه دادم، مدتى در نزد او بود و لطف فرمودند و یک دوره تمام، آن را مطالعه فرمودند، در یک جاى آن رساله، درباره خودم دعاى شخصى کرده بودم که: بار خدایا مرا به فهم خطاب محمدى صلّى الله علیه و آله و سلم اعتلا ده.در هنگام رد رساله به این جانب فرمود: آقا! تا من خود را شناختم دعاى شخصى در حق خودم نکردم بلکه دعایم عام است. این تأدیب اخلاقى بسیار در من اثر گذاشت.3
از بلاها نهراسید
ممکن است انسان گاهى از خدا غافل شود و خدا یک تبِ سخت و خطرناک چهل روزه به او بدهد، براى این که یک بار از ته دل بگوید: «یا الله» و به یاد خدا بیفتد.4
آیا انسان مى داند که خدا او را مى بیند؟!
یکى از شاگردانش مصمم گردید که شهر مقدس قم را به قصد عزیمت به موطن و مولد خویش ترک گوید و قبل از این برنامه به محضر علامه آمد تا کسب نظر نماید، استاد سر به زیر افکند و پس از لحظاتى سربلند نموده و خطاب به وى فرمود: «أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ الله یرى»5 (آیا انسان نمى داند که خداوند او را مى بیند) و دیگر به این عبارت چیزى نیفزود.6بچه آنقدر مراقبت نمى خواهد که نفس مى خواهد
تخم همه سعادت ها مراقبت است، مراقبت یعنى کشیک نفس کشیدن، بچه آنقدر مراقبت نمى خواهد که نفس مى خواهد، خوب بچه را مى دانید تا پدر و مادر از او غافل شوند از نردبان بالا مى رود، به آتش دست مى زند همه این ها براى او ضرر دارد، باید کشیک این فرزند را بکشند که مبادا حادثه اى برایش رخ دهد، وضع و حال نفس از بچه شدیدتر است و باید عقل بیشتر ناظر حال او باشد.7بوسه بر دست صدقه دهنده
یکى از ارادتمندان مرحوم علامه مى گوید: روزى آقا طباطبایى را در مشهد دیدم که از کوچه اى عبور مى کرد و به فقیرى که روى زمین نشسته بود، برخورد. پولى از جیب درآورده و در کف دست خود گذاشت و پیش آن نیازمند نشست و گفت: «بردار!» آن فقیر پول را برداشت. پس از آن، علامه دستِ خود را بوسید و برخاست و رفت.بنده به ایشان عرض کردم: این کار شما ـ که فرموید «پول را بردار» و دستِ خود را بوسیدید ـ چه دلیلى داشت؟ فرمود: «در روایت است که صدقه پیش از آن که در دست فقیر قرار گیرد، در دست خداوند قرار مى گیرد8
همچنین خدا مى فرماید: «یدُالله فَوْقَ أَیدِیهِمْ»9 دست خداوند بالاى دست آنان است. پس رسم ادب این است که دست انسان زیر دستِ خداوند قرار گیرد؛ من به فقیر گفتم پول را بردارد تا دست خدا ـ که میان دست من و او قرار مى گیرد ـ بالاتر از دست من باشد، و هنگامى که در صدقه دادن، ابتدا پول در دست خدا قرار بگیرد، بنابراین دست صدقه دهنده دست خداوند را زیارت کرده است و من، این «دستِ زائر» را براى تبرک بوسیدم.»10
چرا خداوند انسانها را آفرید؟
آیه الله حسن زاده فرمود: شبى در این موضوع فکر مى کردم که چرا خداوند، انسان ها را آفرید؟ آیاتى مانند «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ وَ الْإِنْسَ اِلاَّ لِیعْرِفُونَ»11 را هم که از نظر مى گذراندم واین که در تفسیرش فرموده اند: «لِیعْبُدونَ، یعنى لِیعْرِفُونَ»، باز این اشکال به ذهنم مى آمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفتى نسبت به خدا نداریم، پس چه عبادتى؟! و...صبح، اول وقت، به حضور استاد علامه طباطبایى رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم که حضرت استاد! پس چه کسى بناست خداوند را عبادت کند؟! حضرت ایشان در بیانى کوتاه فرمودند: «گر چه یک نفر!
تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجود مقدس امام زمان علیه السلام افتادم و خاطرم آمد که زمین و عالم، هماره چنین شخصى را دارد. دیگران همگى طفیلى وجود انسانِ کامل (معصوم) هستند و گویى هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز مى گردد.12
در مورد عصبانیت
استاد فاطمى نیا: علامه مى فرمود: گاهى یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب مى اندازد.13
اینجا غیبت کرده اند
حجت الاسلام سید احمد فاطمى: در اوایل طلبگى ام، روزى مرحوم علامه به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند: «به ظاهر در این جا غیبت شده است!» گفتم: بله؛ پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و غیبت کسى را کردند. علامه فرمودند: «باید مى گفتى از این جا بروند، این حجره دیگر براى درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن».14
جمع بندی و نتیجه گیری
در این مطلب، پاره ای از دستورالعمل های اخلاقی و عرفانی حضرت علامه طباطبایی (رحمه الله) بیان گردید تا چراغ راه پویندگان راه حقیقت با عمل به این نصایح، از کژی و اعوجاج رهایی یابند و اسباب ارتقای معنوی و رسیدن به مقام والای انسانی برای آنها فراهم شود.پینوشتها:
1. مخاطب نامه فوق جوانى است که سؤالى از محضر علامه طباطبایى نموده و ایشان پاسخ فوق را مرقوم داشته اند. متن نامه آن جوان چنین است:
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمى جناب آقاى طباطبایى
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جوانى هستم 22 ساله، که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ گویید. در محیط و شرایطى زندگى مى کنم که هواى نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب باز ماندن من از حرکت به سوى الله شده اند. درخواستى که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به چه اعمالى دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفا نصیحت نمى خواهم، بلکه دستورات عملى براى پیروزى لازم دارم. 23/10/1355
2. نامه هاى عرفانى، ص187.
3. هزار و یک نکته، ص 621، نکته 777.
4. غلامرضا گلى زوار: جرعه هاى جانبخش، ص 380.
5. سوره علق96: آیه 14.
6. مجله نور علم، دوره سوم، شماره 9، ص 66 و نیز روزنامه کیهان شماره 13177.
7. جرعه هاى جانبخش، ص 153.
8. بحارالانوار، ج 96، ص 125.
9. سوره فتح، بخشى از آیه 10.
10. ناگفته هاى عارفان، ص 206-207.
11. سوره ذاریات51، آیه 56.
12. سید على تهرانى: ز مهر افروخته، ص 83.
13. ز مهر افروخته، ص 88.
14. ز مهر افروخته، ص 95.
منبع: هیئت تحریریه راسخون