(وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءُوا قَالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیَاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْماً أَمَّا ذَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لاَ یَنْطِقُونَ) (نمل، آیه 83- 85).
و (یاد آر) روزی را که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب میکردند، گرد میآوریم. پس آنان (در کنار هم) بازداشته میشوند. تا چون آمدند، (خداوند به آنها) گوید: آیا شما آیات مرا تکذیب کردید درحالی که از نظر آگاهی، به آن احاطه نداشتید؟ آیا شما چه میکردید؟ آنها به سبب ستمی که کردند، فرمان (عذاب) بر آنان واقع شود، پس آنان سخن نگویند». رجعت از ریشه «رجع» به معنای بازگشتن است و صیغه آن دلالت بر «مرة» میکند؛ یعنی یک بار بازگشتن. در فرهنگ دینی، رجعت به معنای بازگشتن مردگان به زندگی است و در اصطلاح اهل بیت (علیهم السلام) زنده شدن برخی از مردگان در یک روز معین، همزمان با ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا اندکی پس از آن است.
لغت و اعراب
1. «یوم» منصوب است با تقدیر «اذکر»؛ 2. من در «من کل امة» و «ممن یکذب» برای تبعیض است و احتمال دارد که دومی بیانیه باشد؛ 3. «فوجا» گروهی. فوج اسم جمع و به معنای جمعیت زیاد است؛ 4. «یوزعون» در یک محل بازداشته میشوند. «وزع» در اصل به معنای بازداشتن است و چون درباره جمعیتی مانند افراد لشکر یا گروهی که دسته جمعی حرکت میکنند نسبت داده میشود به این معناست که اول آنها از حرکت بازداشته میشوند تا بقیه افراد هم برسند و همه در آنجا جمع شوند. قرآن درباره جنوب سلیمان فرمود: (... فَهُمْ یُوزَعُونَ). (نمل، آیه 17) البته این واژه در معانی دیگری هم به کار میرود ولی بازگشت همه آنها به همان معنای اصلی است؛ 5. واو در «ولم تحیطوا» حالیه است و «علماً» تمییز است؛ 6. «امّاذا» در اصل: ام ماذا بود. «ام» برای اضراب و «ما» مبتدا و «ذا» با صلهاش خبر است.تفسیر
1. محشور شدن گروهی ویژه از هر امت
در این آیه از آمدن روزی خبر میدهد که در آن روز از هر امتی، گروهی از تکذیبکنندگان آیات الهی محشور خواهند شد و در ردیف هم و کنار یکدیگر نگه داشته خواهند شد و مجازات الهی را خواهند دید.در آن هنگام خداوند آنها را مورد خطاب و سرزنش قرار میدهد و میپرسد: «آیا شما آیات مرا تکذیب کردید در حالی که از نظر علم و آگاهی بر آن احاطه نداشتید، آیا شما چه میکردید؟» منظور از این که از نظر آگاهی بر آن احاطه نداشتید، این است که شما بدون این که به دلالت آن آیات توجه کنید و آگاهی به دست آورید بیهیچ دلیلی آنها را تکذیب کردید. و آن جا که میفرماید: «آیا چه میکردید؟ منظور این است که اگر تکذیب نمیکردید پس چه میکردید؟ این سخن برای رد بهانههای کافران هنگام نزول عذاب است که شاید به طریقی کار خودشان را توجیه کنند. به همین دلیل از آنها پرسیده میشود: «اگر این کار تکذیب نبود پس چه بود؟»
پس از این پرسش، حکم الهی دربارهی آنها صادر میشود «وقع القول» و آن، مجازات آنها به خاطر ستمگریهایشان است. در آن هنگام آنها دیگر توانایی سخن گفتن نخواهند داشت.
اکنون باید دید آن روز که از هر امتی گروهی از کافران برانگیخته میشوند، کدام روز است؟
مفسران اهل سنت گفتهاند: آن روز همان روز قیامت است که خداوند در آن روز کافران را مجازات خواهد کرد. به نظر آنان منظور از «هر امتی، گروهی برانگیخته میشوند» این است که از هر امتی آن گروه که تکذیب کننده آیات الهی بودند برانگیخته و مجازات میشوند. از نظر ادبی «من» در «ممن یکذب» بیانیه است و برای تبعیض نیست؛ بنابراین شامل همه تکذیب کنندگان میشود و یا اگر برای تبعیض باشد، منظور از «فوج»، بزرگان و رهبران تکذیب کنندگان است. این آیه دربارهی مؤمنان امتها سخن نمیگوید و از آن ساکت است. (1)
در مقابل این گروه، بسیاری از مفسران شیعه میگویند: این آیه مربوط به قیامت نیست؛ بلکه از روز رجعت خبر میدهد (2) و آن روزی است که برخی از کافران به دنیا باز گردانده میشوند و به گونه خاصی کیفر کارهای خود را میبینند. همان گونه که برخی از مؤمنان و صالحان نیز در آن روز به دنیا بازگردانده میشوند و پاداش نیکویی خواهند داشت. آن روز، روز قیام مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بر اساس این روایات، در روز رجعت همه مردم به دنیا بازگردانیده نمیشوند، بلکه مؤمنان خالص و کافران خالص رجعت خواهند کرد.
ظاهر آیه شریفه هم این مطلب را تأیید میکند، چون میفرماید: «در آن روز از هر امتی گروهی محشور میشوند و این در حالی است که در روز قیامت همه مردم و نه برخی از آنها، محشور خواهند شد، چنانکه میفرماید:
(...وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)؛ (کهف، آیه 47) «و آنها را محشور میکنیم و هیچ یک از آنها را وانمیگذاریم.»
علی بن ابراهیم از حمّاد نقل میکند که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مردم درباره این آیه چه میگویند؟ (.... وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً)». (کهف، آیه 47)، (3)
چیزی که دلالت این آیه بر رجعت را روشن میکند این است که پس از این آیه در آیات بعدی برانگیخته شدن در قیامت را به طور جداگانه ذکر میکند و میفرماید:
(وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ....) و این نشان میدهد که روز قیامت غیر از روزی است که از هر امتی، گروهی محشور میشوند؛ زیرا این آیه شریفه با «و یوم» شروع شده و آمدن واو در اول آن دلیل است که این «یوم» غیر از آن «یوم» است و اگر هر دو یکی بود نباید «یوم» دوم با واو شروع میشد.
قرار گرفتن این آیه بعد از آیات مربوط به خروج «دابة الارض» و پیش از آیات مربوط به «نفخ صور»، ظاهر در ترتیب وقوعی این سه حادثه است: نخست خروج دابة الارض که از «اشراط الساعة» است. سپس زنده شدن گروهی از تکذیب کنندگان و پس از آن وقوع نفخ صور و آغاز رستاخیز. اگر آیه مورد بحث مربوط به قیامت باشد باید این حادثه پس از نفخ صور اتفاق بیفتد، در حالی که در آیات شریفه جلوتر از آن ذکر شده است، آن هم به این صورت که (وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ....) که عطف بر «یوم نحشر» میباشد.
علامه طباطبایی میگوید: اگر مراد از حشر در این آیه، حشر به سوی عذاب بود، باید آن را ذکر میکرد تا ابهام برطرف شود، همانگونه در آیه: (وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ) (4) گفته شده؛ در حالی که پس از آیه مورد بحث، تنها از سرزنش و داوری سخن به میان آمده است. (5)
مهمتر این که، در روایات اهل بیت (علیهم السلام) با تأکید فراوان، این آیه مربوط به رجعت دانسته شده است که برخی از آن روایات را خواهیم آورد.
برخی از مفسران اهل سنت که دیدهاند این آیه را به راحتی نمیتوان به حشر روز قیامت که یک حشر عمومی است منطبق کرد، آن را چنین توجیه کردهاند که این یک حشر خاص است که پس از حشر همه موجودات که در آیه بعدی (وَ یومَ ینفَخُ فِی الصُّورِ...) آمده است، اتفاق میافتد. (6)
باید گفت: این یک توجیه بیدلیل است و حشر پس از حشر چه معنا دارد؟ چنین احتمالی مخالف با ترتیب آیات است؛ زیرا در این گروه از آیات اول حشر خاص ذکر شده که شامل همه موجودات نمیشود و بعد از آن از حشر عام خبر داده شده است.
تعبیر «وقع القول» در این آیه هم که مربوط به نزول عذاب بر کافران در این حشر خاص است، قابل دقت است. چون همین تعبیر در آیه پیشین هم که مربوط به خروج «دابةالارض» است، آمده و به طور قطع منظور از آن جاری شدن سنت الهی در این دنیاست. اساساً در قرآن تعبیرهایی مانند: «وقع القول»، «حق القول» و «سبق القول» معمولاً دربارهی اجرای سنتهای الهی در همین دنیا، به کار برده میشود.
2. رجعت چیست؟
رجعت از ریشه «رجع» به معنای بازگشتن است و صیغه آن دلالت بر «مرة» میکند؛ یعنی یک بار بازگشتن. در فرهنگ دینی، رجعت به معنای بازگشتن مردگان به زندگی است و در اصطلاح اهل بیت (علیهم السلام) زنده شدن برخی از مردگان در یک روز معین، همزمان با ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا اندکی پس از آن است. طبق این باور گروهی از بدان و گروهی از نیکان در آن عصر باشکوه دوباره زنده میشوند. نیکان در حکومت شریک میشوند و بدان کیفر میبینند. گاهی از رجعت به عنوان «کرّت» هم یاد میشود، این عنوان بیشتر درباره بازگشت نیکان به کار میرود.عالمان شیعی به پیروی از امامان معصوم (علیهم السلام)، در این موضوع اتفاق نظر دارند (7) و علاوه بر بحث در کتابهای کلامی و تفسیری، کتابهای مستقلی در اثبات رجعت نوشتهاند. شاید قدیمترین آنها اثبات الرجعه از فضل بن شاذان و مفصلترین آنها کتاب الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعة نوشته شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه باشد که بارها چاپ شده است.
اعتقاد به رجعت مورد اتفاق همه عالمان شیعه است و تردیدی در آن نیست، ولی این که آیا این عقیده از ضروریات شیعه است، به طوری که اگر کسی به آن معتقد نباشد شیعه نیست، جای تأمل است.
3. رجعت در آیات و روایات
برای اثبات رجعت به آیات و روایاتی استناد شده است که برخی از آنها را مورد بحث قرار میدهیم:الف) آیات:
این آیات دو گونه است: نخست. آیاتی که دلالت بر رجعت برخی از افراد و یا گروهها به زندگی در زمان گذشته دارد؛ دوم. آیاتی که ظاهر آنها دلالت بر رجعت برخی از افراد در آینده دارد. آیات نوع اول امکان زنده شدن مردگان در این دنیا را ثابت میکند و آیات نوع دوم بر وقوع آن در زمان خاص دلالت میکند.الف) نمونههایی از آیات نوع اول
1. زنده شدن هفتاد نفر از بنیاسرائیل: (وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)؛ (بقره، آیه 55 و 56).2. زنده شدن مقتول بنیاسرائیل: (وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَى وَ یُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ) (بقره، آیه 72 و73).
3. زنده شدن هزاران نفر به امر خدا در یک جریان تاریخی: (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ)؛ (بقره، آیه 243)
4. زنده شدن عزیز پس از صد سال: (أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ....)؛ (بقره، آیه 259)
5. زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی: (.... وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی....) (مائده، آیه 110)، (8)
از این آیات به روشنی معلوم میشود که از نظر قرآن، زنده شدن مردگان در این دنیا و بازگشت آنان به زندگی، نه تنها امکان دارد، بلکه واقع هم شده است و به همین جهت دانشمندان اهل سنت هم، وقوع رجعت در امتهای پیشین را قبول دارند.
ب) نمونههایی از آیات نوع دوم
روشنترین آیهای که دلالت آشکاری بر موضوع رجعت دارد، همان آیه مورد بحث ما است: (وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً....)همان گونه که در آغاز بحث توضیح دادیم ظاهر این آیه و جایگاه آن در مجموع آیات قبل و قبل و بعد آن دلالت دارد که منظور از این روز که از هر امتی گروهی حشر میشوند، غیر از روز قیامت است و آن روز جز روز رجعت نمیتواند باشد و امامان معصوم (علیهم السلام) به این معنا تصریح کردهاند.
بیشتر بخوانید: مسأله رجعت و پیشینه ی آن
جز این آیه، آیات دیگری هم وجود دارد که هر چند خود آن آیات دلالت روشنی بر مسئله رجعت ندارند، ولی در روایات معصومان (علیهم السلام) به روز رجعت تفسیر شدهاند؛ مانند:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...)؛ (نور، آیه 55) «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین قرار دهد، همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند».
در روایات بسیاری از امامان معصوم (علیهم السلام) تأکید شده که وعدهای که در این آیه داده شده، در رجعت تحقق پیدا خواهد کرد؛ (9) البته تدبر در این آیه و عنایت به مفهوم واژگانی مانند: استخلاف، تمکین، خوف، امن و عبادت، ما را به این حققت میرساند. که این وعده هنوز محقق نشده و در آینده محقق میشود؛ زیرا رجعت هم مربوط به همان روز است میتوان آیه را بر آن روز مطابقت داد.
(قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ...)؛ گویند: پروردگارا، ما را دو بار میراندی و دوبار زنده کردی».
دربارهی این آیه هم حدیثهایی نقل شده که منظور از دوبار زنده شدن و دوبار مردن، زندگی متعارف و مرگ پس از آن، و زندگی در رجعت و مردن پس از آن است. (10)
اهل سنت میگویند: منظور از دوبار مردن، یکی مرگ پیش از ولادت و دومی مرگ در پایان عمر است و استدلال میکنند به آیه (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ....). (بقر، آیه 28) باید گفت: این سخن برآمده از بیتوجهی آنان به مفهوم واژه «امتّنا» است که به صورت متعدی است. اماته که به معنای میراندن است، باید قبلش زندگی باشد. انسان پیش از شکلگیری نطفه و ولادت، زنده نبود که میرانده شود. تنها میتوان گفت که مرده بود و این غیر از اماته است.
(وَ حَرَامٌ عَلَى قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ)؛ (انبیاء، آیه 95) «و (باز گشتن به دنیا) بر مردم آبادیای که آنها را هلاک کردهایم، حرام و ناشدنی است. آنها بازگشت نخواهند داشت».
در روایات معصومان (علیهم السلام) آمده است که این آیه مربوط به رجعت است و هر قومی که با عذاب الهی هلاک شدهاند در رجعت زنده نخواهند شد. (11)
این آیه نمیتواند مربوط به قیامت باشد؛ زیرا تمام همه مردم در قیامت رجوع خواهند کرد و این که میفرماید چنین اقوامی رجوع نخواهند کرد، معلوم است که آیه مربوط به روزی است که تنها گروهی در آن روز رجعت خواهند داشت.
برخی از مفسران اهل سنت برای توجیه آیه گفتهاند که «لا» در «لایرجعون» زایده است و «لایرجعون» به معنای «یرجعون» و آن در قیامت خواهد بود. (12)
این توجیه، توجیه ناصوابی است؛ زیرا زایده بودن حرف نفی در یک جمله منفی معنا ندارد و هیچ گویندهای چنین سخن نمیگوید.
آیاتی که آوردیم از باب نمونه بود. شیخ حر عاملی، از 64 آیه قرآن یاد میکند که در روایات معصومان (علیهم السلام) تأویل به رجعت شده است. (13)
ب) روایات:
روایاتی که از امامان معصوم (علیهم السلام) دربارهی رجعت وارد شده بسیار است. شیخ خر عاملی صدها حدیث، از کتابهایی که به عقیده او معتبر است، نقل کرده و مجلسی حدود 200 حدیث در این باره آورده و گفته است: «حدیثها در حد تواتر است». او اضافه میکند که «اگر این حدیثها متواتر نباشد، پس در چه چیزی میتوان ادعای تواتر کرد؟» (14)البته بیشتر این احادیث در تأویل برخی از آیات به رجعت است و برخی از آنها هم به طور جداگانه از رجعت خبر میدهند. از جمله:
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «أیَامُ الله عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ یَومَ یَقُومُ القَائِمُ وَ یَومَ الکَرَّةِ وَ یَومَ القِیَامَة»؛ (15) «روزهای خدا سه روز است: روزی که قائم قیام کند و روز رجعت و روز قیامت».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لَیسَ مِنَّا مَن لَم یُؤمِن بِکَرَّتَنا»؛ (16) از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نیاورد».
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن أَقَرَّ بِسَبعَةِ أشیَاءَ فَهُوَ مُؤمِنُ وَ ذَکَرَ مِنَها الرَّجعَةِ»؛ (17) «هر کس به هفت چیز اقرار کند، او مؤمن است و از جمله آنها رجعت است».
قَالُ المَأمُونُ لِلرِّضَا (علیه السلام): یَا أبَا الحَسَنِ مَا تَقُولُ فِی الرَّجعَةِ: فَقَالَ (علیه السلام): إنَّهَا الحَقُّ قَد کَانَت فِی الاُمَمِ السِّالفَةِ وَ نَطَقَ بِهَا القُرآنُ وَ قَد قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَکُونُ فِی هَذِهِ الاُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی الاُمَمِ السِّالِفةِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعل. (18)
مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «یا اباالحسن! راجع به رجعت چه میگویی؟» فرمود: «آن حق است و در امتهای پیشین هم بوده و قرآن از آن سخن گفته و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر آنچه در امتهای پیشین اتفاق افتاده، همان گونه در امت هم اتفاق میافتد».
بر اساس برخی از این آیات، همه مردم در روز رجعت زنده نخواهند شد؛ بلکه تنها مؤمن خالص و کافر خالص زنده خواهند شد؛ همان گونه که دربارهی حیات برزخی هم همین مطلب گفته شده است:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنَّمَا یَرجِعُ إلَی الدُّنیَا عِندَ قِیَامِ القَائِمِ (عج) مَن مَحَض الإیمَانَ مَحضاً أو مَحَض الکُفرَ مَحضاً فَأمَّا مَا سِوَی هَذَینِ فَلاَ رُجُوعَ لَهُم إلَی یَومِ المَآب»؛ (19) «در روز قیام قائم، تنها کسانی به دنیا برمیگردند که ایمان خالص یا کفر خالص داشته باشند و جز آنها تا روز قیامت کس دیگری رجوع نخواهد کرد».
4. اهل سنت و رجعت
اهل سنت، رجعت را قبول ندارند و حتی شیعه را به خاطر داشتن این عقیده مورد هجوم قرار میدهند. این در حالی است که آنها رجعت را در معنای زنده شدن مردگان در میان امتهای پیشین قبول دارند؛ چون این موضوع به صراحت در قرآن آمده است.حتی برخی از اهل سنت در این باره کتابهای مستقلی نوشتهاند، به طور مثال: ابن ابی الدنیا کتابی به نام من عاش بعد الموت دارد که چاپ شده است. همچنین سیوطی کتابی به نام تنویر الحلک فی امکان رؤیة النبی و الملک (20) دارد که در آن ادعا کرده که خود وی، پیامبر را در بیداری دیده است.
این مطلب، بر اساس روایتی است که بخاری و مسلم از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند که فرمود: «من رآنی فی المنام فسیرانی فی الیقظه»؛ (21) «هر کس مرا در خواب ببیند، به زودی مرا در بیداری خواهد دید».
معلوم است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته و دفن شده است، بنابراین دیدن او در بیداری پس از صدها سال به معنای رجعت او به دنیا و زنده شدن پس از مرگ است.
به نوشته برخی از منابع معتبر اهل سنت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین لحظات زندگی که قلم و دوات میخواست، عمر بن خطاب اظهار داشت: «پیامبر نمیمیرد و اگر هم بمیرد ما در انتظار او هستیم؛ همانگونه که بنی اسرائیل در انتظار موسی بودند». (22) در روایت دیگری از عمر نقل شده که پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «پیامبر خدا به سوی پروردگار خود رفته است؛ همانگونه که موسی بن عمران پیش خدای خود رفت و چهل شب از قوم خود غایب بود سپس رجوع کرد». پس از آن که گفتند: پیامبر مرده است، گفت: به خدا سوگند که پیامبر خدا هم رجوع میکند.» (23)
از همه مهمتر این که بسیاری از مفسران بزرگ اهل سنت معتقدند که حضرت عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان از آسمان فرود خواهد آمد و همه به او ایمان خواهند آورد و دجال را خواهد کشت. این مطلب در ذیل آیه شریفه: (وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً) (نساء، آیه 159) به طور کامل بیان شده است. (24) این همان رجعت است و با آنچه در روایات شیعه آمده به طور کامل هماهنگی دارد؛ زیرا در این روایات هم، از نزول عیسی (علیه السلام) در رجعت خبر داده شده است. (25)
با این وجود، اهل سنت عقیده به رجعت را رد میکنند و شیعه را به خاطر این عقیده مورد حمله شدید قرار میدهند تا جایی که آنها از کسی که قائل به رجعت است روایت نقل نمیکنند حتی اگر عادل و موثق باشد. جالب است که آنها از شرابخوار، خوارج، مشبّهه و مجسّمه روایت نقل میکنند؛ ولی از شیعه به جهت اعتقاد به رجعت نقل نمیکنند و آن را گناهی نابخشودنی میدانند!
مسلم از محمد بن عمرو رازی نقل میکند که از جریر شنیدم میگفت: با جابر بن یزید جعفی ملاقات کردم و از او هیچ روایتی ننوشتم؛ چون او به رجعت ایمان داشت. و از سفیان نقل میکند که مردم از جابر روایت میکردند تا این که اعتقاد به رجعت را آشکار کرد. (26)
در حالی که اعتقاد به رجعت بر اساس ظاهر آیات قرآن و روایات بسیار از اهل بیت (علیهم السلام) است. رجعت نشانهای از قدرت مطلقه خداوند است که میتواند مردگان را زنده کند؛ همان گونه که در امتهای پیشین زنده کرد و قرآن به آن ناطق است.
کسانی که با اعتقاد به رجعت چنین برخورد تندی دارند، با روایتهای نقل شده از خلیفه دوم که پیشتر آوردیم، چه میکنند؟ طبق آن روایات، او به رجعت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پس ازمرگ وی اعتقاد داشت.
برخی از مخالفان شیعه، رجعت را مساوی تناسخ میانگارند. این سخن ناشی از ندانستن معنای تناسخ و نوعی زورگویی است؛ زیرا در تناسخ، روح کسی که از بدن او جدا شده در جسم فرد دیگری حلول میکند اما در رجعت، شخص با همان روح و جسد زنده میشود. آیا زنده شدن در قیامت هم تناسخ است؟
برخی دیگر معنای رجعت را مخالف معنای این آیه شریفه قلمداد میکنند:
(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ)؛ (مؤمنون، آیه 99 و 100) «تا آن گاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، میگوید: پروردگارا، مرا بازگردانید. شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکی انجام دهم. نه چنین است، این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد».
کاملاً روشن است که تقاضای بازگشت به زندگی به هنگام دیدن آثار مرگ، ربطی به مسئله رجعت ندارد؛ چون روز رجعت همانگونه که از روایات معلوم است، روز تکلیف نیست که کسی گذشتهها را جبران کند؛ بلکه روز مجازات کافران است؛ همانگونه که روز قیامت نیز چنین است. در این آیه شریفه تقاضا برای بازگشت به دنیا برای انجام عمل صالح و جبران گذشتههاست.
برخی دیگر میگویند: هدف از رجعت چیست؟ پاسخ آن روشن است: مجازات و ذلت کافران و خوشحالی و عزت مؤمنان در این دنیا. این بر اساس وعدههایی است که خداوند در قرآن بر پیروزی نهایی جبهه حق و نابودی و ذلت جبهه باطل در همین دنیا علاوه بر عالم آخرت داده است.
(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ)؛ (غافر، آیه 51) «هر آینه ما فرستادگان خود و آنان را که ایمان آوردهاند، در زندگانی این جهان و در آن روز که گواهان برپا ایستند، یاری میکنیم».
نمایش پی نوشت ها:
1. ر. ک: قرطبی، ج14، ص 238؛ زمخشری، الکشاف، ج3، ص 385؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج19، ص 311؛ وهبه زحیلی، التفسیر المنیر، ج20، ص 36 و تفاسیر دیگر.
2. در میان مفسران شیعه هم به ندرت کسانی هستند که آیه را مربوط به روز قیامت میدانند. مانند: مغنیه، الکاشف، ج6، ص 40؛ شیرازی، تقریب القرآن الی الاذهان، ج4، ص 127. ولی این بدان معنا نیست که آنها رجعت را قبول ندارند، بلکه آنها دلالت این آیه را به رجعت نمیپذیرند.
3. تفسیر قمی، ج1، ص 24.
4. فصلت، آیه 19.
5. المیزان، ج15، ص 397.
6. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج19، ص 310.
7. ر.ک: شیخ مفید اوائل المقالات، ج4، ص 77؛ شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 60؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج3، ص 135؛ طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص 252. شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعه، ص 33، که همگی به اتفاق نظر علمای شیعه در اثبات رجعت تصریح کردهاند.
8. تفسیر این آیات را در کتابهای تفسیری ملاحظه فرمایید.
9. ر. ک: کنزالدقائق، ج9، ص 335.
10. همان، ج11، ص 365.
11. همان، ج8، ص 471.
12. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج22، ص 185.
13. الایقاظ من الهجعه، ص 92- 113.
14. بحارالانوار، ج53، ص 123.
15. شیخ صدوق، خصال، ص 108. طبق این روایت روز رجعت، بعد از روز ظهور است. باید گفت: اگرهم چنین باشد فاصله چندانی میان آنها نخواهد بود، چون در روایتهای زیادی به هم زمانی آنها اشاره شده است.
16. وسائل الشیعه، ج21، ص 8.
17. همان، ج24، ص 133.
18. بحارالانوار، ج53، ص 59.
19. بحارالانوار، ج6، ص 254.
20. این کتاب غیر از کتاب تنویر الحوالک فی شرح موطا مالک از سیوطی و رساله مختصری است که بارها چاپ شده است. سیوطی در این رساله روایت بخاری را که در متن آوردیم، نقل میکند و اشکالهایی را که به امکان رؤیت پیامبر در بیدرای مطرح کردهاند، پاسخ میدهد.
21. صحیح البخاری، ج8، ص 71 و صحیح مسلم، ج7، ص 54.
22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص 244.
23. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج2، ص 442؛ ابن هشام؛ السیرة النبویة، ج4، ص 1070؛ سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص 81.
24. ر. ک: تفسیر طبری، ج6، ص 14 به بعد که بیش از ده روایت دراین باره نقل کرده و خود نیز در میان سه وجهی که برای تفسیر آیه ذکر کرده، همین وجه را برگزیده است و نیز: تفسیر ابن ابی حاتم، ج4، ص 1113؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص 200 و تفاسیر دیگر.
25. تفسیر قمی، ج1، ص 158.
26. صحیح مسلم، ج1، ص 15.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.