پژوهشی در مورد مذهب جوینی (2)

بررسی مدارک ارائه شده در مورد شیعه بودن جوینی پس از اقامه دلایل در مورد شافعی بودن جوینی نوبت به بررسی اسنادی که بر اساس آن ادعای شیعه بودن وی شده است می رسد. تحلیل این اسناد نشان خواهد داد که استناد بدان ناتمام بوده، نمی توان بر مبنای آن حکم به شیعه بودن جوینـی نمود.
شنبه، 20 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پژوهشی در مورد مذهب جوینی (2)
پژوهشی در مورد مذهب جوینی (2)
پژوهشی در مورد مذهب جوینی (2)

نويسنده: سید محمدحسین یثربی




بررسی مدارک ارائه شده در مورد شیعه بودن جوینی

پس از اقامه دلایل در مورد شافعی بودن جوینی نوبت به بررسی اسنادی که بر اساس آن ادعای شیعه بودن وی شده است می رسد. تحلیل این اسناد نشان خواهد داد که استناد بدان ناتمام بوده، نمی توان بر مبنای آن حکم به شیعه بودن جوینـی نمود.

دلیل اول نویسنده نامه:

استناد به کتاب " الانوار الساطعة فی المائة السابعة " تالیف محقق کبیر آقابزرگ تهرانی قدس سره الشریف،
ابتدا مطلبی را که نویسنده نامه به این کتاب نسبت داده، عینا نقل می کنیم. ایشان نوشته است:
در کتاب: " الانوار الساطعة فی المائة السابعة " نوشته شیخ آقا بزرگ تهرانی ج1 ص 89 چاپ یکم سال 1972 م دارالکتب العربیة بیروت با تحقیق علی نقی فنروی و از منابع خود ما او را جزو راویان مکتب اهل بیت آورده و در مورد او می گوید:
صدرالدین جوینی یا حمویی مولف کتاب: ( فرائد السمطین فی سیرة المرتضی و البتول و السبطین ) فرزند سعدالدین جوینی یا حمویی است که صوفی و وحدت وجودی و از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی و سدید الدین یوسف پدر علامه حلی بوده است ( ص 89 ) او همچنین می نویسد: پدر او از دوستان شیخ نجم الدین کبری است که آثارشان به شیعه بودنشان شهادت می دهند. ( ص 177 )
برای تحلیل این قسمت از نقل شما باید نکاتی را معروض بداریم.
اولا، این کتاب تحقیق علی نقی منزوی است نه علی نقی فنروی که احتمالا یا ناشی از اشتباه تایپی شما باشد، یا اینکه خود این کتاب را ملاحظه نفرموده باشید. البته قرائن دیگری نیز بر اینکه خود شما این کتاب را ندیده اید وجود دارد که لختی دیگر به آن اشاره می کنیم.
ثانیا، برای بهتر معلوم شدن نظر نویسنده کتاب "الانوار الساطعة" لازم است عین متن عربی موجود در این کتاب آورده شود تا روشن شود نوشته ی این کتاب نمی تواند برای نظر شما کارگشا باشد، البته پس از آوردن متن عربی ترجمه آن را نیز ذکر خواهیم نمود. علامه آقا شیخ آقا بزرگ تهرانی قدس سره می نویسد ( ص 89 ) :
عبدالرحمان بن عبدالسمیع الواسطی، شرف الدین ابوطالب النقیب الهاشمی الراوی عن شاذان بن جبرئیل القمی (الثقات:128) قال الجوینی الحموی فی فرائد السمطین ( المولف 716): انی اروی عن جماعة من مشایخی بالحلة و واسط و بغداد و القدس کلهم یروون عن النقیب ( صاحب الترجمة). اقول: من مشایخ الحموی الخواجه نصیرالدین الطوسی ببغداد و سدید الدین یوسف والد العلامة الحلی و عبدالحمید بن فخار.

ایشان در ( ص 177 ) نگاشته اند:

محمد بن الموید بن ابی الحسن بن جمال السنة ابی عبدالله محمد. الشیخ سعدالدین بن ابی بکر الحموی البحر آبادی الجوینی. سافر الی الشام 25 سنة و سکن سفح قاسیون و حماه و لذلک عرف بعد رجوعه الی وطنه خراسان بحمویه و الحموی. و فی آثاره و وصایاه کثیر ما یدل علی تشیعه و ان کان صوفیا وحدویا و هو من اصحاب نجم الدین کبرا. و ذکرنا کتبه "سجنجل الارواح" الذی الفه حین سفره بحمص و نقل القاضی عن کتابه "محبوب الاولیاء" انه قال: لایحل معضلاتها الا المهدی و اورد عن تلمیذه النسفی ما یدل علی تشیعما. ارخ صاحب "الشذرات" وفاته یوم الاضحی 650 وکذا الیافعی فی "مرآة الجنان" و ذکر الجامعی فی "النفحات" ان عمره یوم وفاته کان ستین سنة. و دفن ببحرآباد کما فی "مجالس المومنین" القاضی و له دیوان و هو والد صدرالدین ابراهیم الحموی صاحب "فرائد السمطین"( م 722 ) و بقی اولاده بیزد حتی القرن العاشر. و ذکر اسماعیل پاشا فی "هدیة العارفین" من تصانیفه "بحرالمعانی"، "حقائق الحروف"، "سفینة الابرار"، "سکینة الصالحین"، "محبوب المحبین" ، "المرفوع المصنوع" و غیرها.
پس از نقل کامل هر دو فراز از نوشته علامه تهرانی قدس سره الشریف به بیان اشکال در نقل نویسنده نامه می پردازیم که در ضمن، ترجمه گفتار مولف کتاب نیز روشن خواهد گردید.
الف – نویسنده نامه مطلب این دو فراز از کتاب را در مورد ابراهیم بن محمد جوینی دانسته در حالی که این دو فراز در مورد پدر وی می باشد.
ب – نویسنده نامه ظاهرا صوفی بودن، وحدت وجودی بودن و شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی و پدر علامه حلی بودن را به عنوان دلیلی بر شیعه بودن پدر وی دانسته که البته از این فراز از کتاب مورد نظر به هیچ روی نمی توان چنان نتیجه ای گرفت چه اینکه در عصور گذشته شاگردی کردن یک سنی از یک شیعه و بالعکس متعارف و متداول بوده است و به تنهایی نمی تواند دلیلی بر گرایش مذهبی به شمار آید و این مطلبی است که تمام محققین به آن باور دارند و اگر خلاف این بود باید شاگردی کردن "ابوحنیفه" و بسیاری دیگر از بزرگان مذاهب اهل سنت در محضر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام را دلیلی مستقلی برای شیعه بودن آنان محسوب داشت در حالی که خلاف آن ثابت است. از طرف دیگر صوفی بودن نیز همین حال بلکه اشد از آن را داراست. به این معنی که صـوفی بودن نه تنها دلیلی بر تشیع نیست بلکه می تواند دلیل مستقلی برای خروج از تعالیم تشیع به شمار آید که البته عنایت به روایات وارده از طریق ائمه معصومین علیهم السلام در مذمت تصوف فهم مطلب را آسوده می سازد. این روایات را می توان در تالیفات متعددی که عالمان شیعی در رد فرقه صوفیه نگاشته اند، ملاحظه نمود، از جمله می توانید به کتاب "تحفة الاخیار" و "خیراتیه در رد فرقه صوفیه" و "فضایح الصوفیة" مراجعه نموده موضع گیری شدید حضرات ائمه اهل بیت علیهم السلام را در برابر این گرایش انحرافی ملاحظه فرمایید.
ج – شخصی که مولف این کتاب آثارش را دلیل بر تشیع اش دانسته، پدر جویـنی مورد بحث است نه خود او، پس این نیز نمی تواند دلیلی بر تشیع جوینی صاحب "فرائد السمطین" محسوب شود.

نتیجه این قسمت:

اولین دلیلی که با استناد به دو فراز از تالیف علامه کبیر مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی قدس الله سره برای اثبات تشیع ابراهیم بن محمد جوینی اقامه شده بود، ناکارآمد، بی ربط و خارج از موضوع است زیرا در مورد پدر شخص مورد نظر است. حتما نویسنده نامه توقع ندارد دلیلی را که در مورد شخص "الف" است برای اثبات حکمی در مورد شخص "ب" بپذیریم. این از اولیات هر علمی است که دلیل باید مطابق با مدعــــــــا باشد نه یک دلیل برای اثبات مطلبی در مورد دو موضوع متفاوت. ( علاوه بر آنکه در قسمت مدارک و اسناد ارائه شده، مدارکی را در مورد سنی بودن پدر وی عرضه نمودیم. )
پیش از ورود به دلیل دوم و تحلیل آن لازم است تذکری برای نویسنده نامه بیان شود و آن اینکه ضروری است در نقل مطالب رعایت امانت به طور کامل صورت پذیرد و از هر گونه دستبرد و کم و زیاد کردن مطلب برای دست یابی به نتیجه دل خواه، خودداری گردد که درغیر این صورت اعتبار علمی نوشته و نویسنده زیر سوال می رود.

دلیل دوم نویسنده نامه:

نویسنده دومین دلیل خود را از کتاب "موسوعة مولفی الامامیة" تدارک دیده است. به روال گذشته، عین عبارت نامه را ذکر می کنیم. در نامه آمده است:
و در کتاب " موسوعة مولفی الامامیة " ج 1 ص 379 نیز به عنوان یکی از علمای محدث شیعه و شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی و سدید الدین پدر علامه حلی معرفی شده است.
در مورد این دلیل نیز لازم است نظری دقیق به آنچه در کتاب مورد بحث آمده است صورت گیرد. در این کتاب با همان جلد و صفحه ای که در نامه آمده است، هر چند نام ابراهیم بن محمد الجوینی درشمار مولفین شیعی آمده است، اما تذکر نکاتی لازم است؛
الف – نویسنده نامه همان گونه که به ذکر اساتید شیعه مذهب جوینی اهتمام دارد ( هر چند به روشنی بیان شد که این مطلب هیچ گونه دلالتی برتشیع وی ندارد )، باید با رعایت امانت اساتید سنی مذهب وی را نیز مورد اشاره قرار می داد. در همین منبع تصریح شده است که جوینی علاوه بر اساتید شیعی، استادانی نیز از مذهب عامه ( اهل سنت ) داشته است. عبارت کتاب پس از برشمردن اساتید شیعی وی چنین است: اضافة الی مشایخه من العامة که تصریح بر وجود استادان و مشایخی از مذهب اهل سنت برای جوینی دارد. حال جای این سوال است که چطور نویسنده نامه وجود اساتید شیعی را دلیل بر تشیع جوینی دانسته اما وجود اساتـــید سنـی مذهب را دلیل بر تســـــنن وی ندانسته است، آیا اینکار نمونه ای از ترجیح بلا مرجّح نیست؟! ( در صفحات بعدی نام اساتید سنی مذهب وی را نیز به مقدار وافی نقل خواهیم نمود، انشاءالله. )
ب – این کتاب در مورد مذهب جوینی قاطعیت نشان نمی دهد. دلیل این برداشت ما این است که در همین کتاب و در همین صفحه، پاورقی تفصیلی در مورد مذهب جوینی وجود دارد که نویسنده نامه حتی در حد اشاره نیز بدان نپرداخته است. در این پاورقی نظرات علمای شیعه و سنی در مورد سنی بودن و شافعی بودن جوینی آورده شده است که بر مراجعه کننده مخفی نخواهد ماند. دراین پاورقی برای نتیجه گیری و اثبات تشیع وی از عبارت و یمکن استفاده شده است که به معنی امکان داشتن است؛ یعنی امکان دارد که تشیع جوینی را از مقدمه کتاب وی برداشت کنیم و آنگاه به فرازهایی از مقدمه کتاب اشاره شده است. پس نتیجه آن می شود که رای این کتاب در مورد تشیع جوینی اولا در حد امکان و احتمال است و ثانیا مستند به عبارات خود جوینی است ( علاوه بر آنکه دیگر موسوعه نویسان با جزم بر شافعی بودن جوینی تصریح نموده اند، از جمله بنگرید به: موسوعة المصطفی و العترة علیهم السلام، الحاج حسین الشاکری، نشر الهادی قم ج 12 ص 547: امّا الجوینی ابراهیم بن محمد بن الموید ابی بکر، شیخ خراسان الشافعی الصوفی ). توجه به این نکته لازم است که برای پذیرفتن رای نویسندگان این کتاب در مورد مذهب جوینی ناگزیر از بررسی دقیق گفتار جوینی در مقدمه تالیفش خواهیم بود و گرنه پذیرش نظر مولفین کتاب در مورد مذهب جوینی بدون تحلیل مقدمه "فرائد السمطین" مصداقی از تقلیـــد می باشد که در مسیر تحقیق عـلمی نادرست می باشد، چون متن مورد استناد موجود است و باید کاملا مورد تحلیل قرار گیرد که این کار را به زودی به سامان خواهیم رساند، انشاءالله.
ج- بر فرض تمامیت این دلیل، نظری که در کتاب "موسوعة مولفی الامامیة" ارائه شده است مبتلا به معارض است، آن هم نه از یک کتاب بلکه تالیفات متعدد از کتب فریقین. بنابر قواعد تعارض کفه کتبی که جوینی را سنـــی شافـعی می داند، سنگین تر بوده باز هم آنچه اثبات می شود عبارت است از سنی شافعی بودن ابراهیم بن محمد جوینی.

نتیجه این قسمت:

استناد به کتاب "موسوعة مولفی الامامیة" به دلیل آنکه در گام اول خود این کتاب قطعیتی نسبت به تشیـــــع جوینی نشان نمی دهد و در گام بعد امکان اثبات تشیع وی را مستند به مقدمه تالیف وی می نماید، کارگشا نخواهد بود چون ممکن است با مراجعه به آن مقدمه و تحلیل آن نظر دیگری برای محقق به دست آید که با نظر مولفین این کتاب سازگار نباشد. پس دومین دلیل نویسنده نامه هر چند به اندازه دلیل اول نامناسب نیست اما نمی تواند برای پژوهشگر جزم حاصل نماید.

دلیل سوم نویسنده نامه:

نویسنده نامه سومین دلیل خود را از کتاب احتجاج برداشت کرده است. روال قبلی را ادامه می دهیم و به طور کامل این قسمت از نامه را نقل می نماییم. ایشان نوشته است:
همچنین شیخ طبرسی در کتاب احتجاج ج1 ص 211 او را یکی از راویان " کتاب سلیم بن قیس " اولین کتاب شیعی می داند.
در اینجا سوال مهمی در برابر نویسنده نامه قرار می گیرد و آن اینکه آیا می دانید تاریخ وفات شیخ طبرسی قدس سره سال 548 هجری قمری و سال ولادت جوینی 644 هجری قمری می باشد؟ آیا شیخ طبرسی رحمه الله می تواند در مورد کسی که 96 سال پس از وفات ایشان به دنیا خواهد آمد مطلبی گفته باشد؟ آیا فکر نمی کنید در سیر مطالعاتتان دچار خلط مبحث و دوگانگی شده اید؟ آیا اثبات شیعه بودن جوینی آن قدر برای شما اهمیت دارد که حتی از جعل و کذب نیز ابایی نداشته باشید؟ آیا به همین سادگی مختصری کنکاش کرده و بر اساس نتیجه آن حاضر به تغییر مذهب خود و گرایش به تسنن شده اید؟ ( البته اگر در اول قدم شیعه بودن شما از ابتدا را تسلّم کنیم! ) آیا یک انسان راسخ و استوار در عقیده بدین سهولت از مکتب حق دست کشیده تسلیم هیاهوهای بی اساس می گردد؟
البته این فرض محتمل است که یکی از محقیقین معاصر که این کتاب را با تحقیق به چاپ رسانده است، روایت کردن جوینی از کتاب سلیم را در پاورقی کتاب شیخ طبرسی قدس سره ذکر کرده باشد، اما حتی پاورقی این کتاب نیز نمی تواند دلیل شما برای انتساب این مطلب به شیخ طبرسی رحمه الله باشد، اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنـا. البته بر فرض صحت نیز از این نمد کلاهی برای کسانی که به دنبال اثبات تشیع جوینی هستند، به دست نمی آید چون صرف این که کسی از یک شیعه روایت کند دلیل بر تشیع او نخواهد بود. برای نمونه یک راوی را نام برده و سخن را در این قسمت به پایان می رسانیم. یحیی بن یعلی الاسلمی یکی از روات شیعه مذهب است. بخاری در کتاب " ادب المفرد " ص 137 ش 642 از وی نقل حدیث کرده است و همچنین بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت همچون احمد بن حنبل، حاکم نیشابوری، حافظ اصفهانی، طبرانی و ... از او روایت نقل کرده اند. براساس مبنای شما که در این نامه بسیاربه آن استناد کرده اید و آن را نزد خود مسلم دانسته اید باید تمام این دانشمندان اهل سنت را به خاطر نقل از یک شیعه، شیعه بدانید و این موجب انقلابی در میان مذاهب اسلامی خواهد بود که روشن شود امثال بخاری و احمد بن حنبل شیعه بوده اند و گرنه چطور جوینی به خاطر نقل روایت از یک شیعه، شیعه محسوب می شود اما دیگران به دلیل همین عمل شیعه محسوب نمی گردند؟!

نتیجه این قسمت:

کذب محض است و بر فرض صحت کارایی ندارد.

دلیل چهارم نویسنده نامه:

در این قسمت نویسنده نامه به سراغ عالم محدث مرحوم سید هاشم بحرانی رضوان الله تعالی علیه رفته و برای خویش از تالیفات این محدث گران قدر دلیلی دست و پا کرده است. در ادامه منوال گذشته عبارت نامه را دقیقا نقل می کنیم. نویسنده نامه نگاشته است:
سید هاشم البحرانی در کتاب " مدینة المعاجز " ج7 ص 91 او را از راویان شیخ صدوق به شمار می آورد.
مع الاسف نویسنده نامه در این مورد نیز رعایت امانت را ننموده و برای اثبات فرضیه خود از خلاف واقعیت مدد جسته است. مراجعه به منبع مذکور نشان می دهد که این مطلب از آن علامه جلیل القدر نبوده و توسط لجنه تحقیق این کتاب در پاورقی درج شده است. گذشته از این باید به مطلبی که طی این مقال بارها به آن تصریح نموده ایم دیگر بار اشاره نماییم، صرف اینکه شخصی از کسی نقل روایت کند دلیل بر اتحاد مذهب آن دو نیست. این مطلب را بارها و بارها مورد تاکید قرار دادیم و توالی فاسده و پیامدهای نادرست آن را متذکر شدیم. امید آنکه اگر نویسنده محترم در صدد پاسخگویی به این نوشتار برآمد، این رویه نادرست و غیر علمی را تکرار نکند.

نتیجه این قسمت:

نسبت به علامه بحرانی قدس سره ناصحیح است و بر فرض درست بودن ناکارآمد می باشد.

دلیل پنجم نویسنده نامه:

نویسنده نامه این بار به کتاب رجالی " روضات الجنات " استناد جسته است. بر اساس شیوه مستمر خود، مطلب نویسنده نامه را نقل می نماییم. وی نگاشته است:
هرچند محمد باقر خوانساری در " روضات الجنات " او را یکی از علمای اهل سنت معرفی می کند، اما بلافاصله به نقل از مولف کتاب " ریاض العلماء " او را شیعه می داند.
باعث تاسف است که اعلام داریم این بار هم نویسنده نامه به مطلبی خلاف واقع متشبّث شده و کذب را دست مایه ای برای رسیدن به هدف خویش قرار داده است. برای اثبات این مطلب متن کامل آنچه در کتاب مذکور در مورد جوینی آمده است را عینا نقل می نماییم و راستی آزمایی نقلمان را به عهده مراجعین به این کتاب وامی نهیم ( ج1، ص 177-176، نشر مکتبة اسماعیلیان ).
الامام الهمام و شیخ المسلمین و الاسلام ابراهیم بن الشیخ سعدالدین محمد بن الموید ابی بکر بن الشیخ الامام العارف جمال السنة ابی عبدالله محمد بن حمویه بن محمد الجوینی المعروف بالحموئی، و ابن حمویه جمیعا، کان من عظماء علماء العامة و محدثیهم الحفاظ و کذا ابوه و جده بل و کثیر من سلسلة نسبة الحموئین ( در اینجا مرحوم خوانساری مطالبی را از قاموس در مورد لغت حمویه و منطقه جوین نقل می نماید که ارتباطی با مذهب جوینی ندارد ) ... و علی الجملة فلهذا الشیخ من الکتب المذکورة بین الفریقین کتابه المسمی بفرائد السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین. عندنا منه نسخة تزید علی عشرة آلاف بیت بید ان اکثرها اسانید و قد جعل سمطه الاول فی خاصة ما ورد من الاخبار فی فضایل علی علیه السلام و السمط الآخر فی مناقب سایر اهل البیت المعصومین علیهم السلام و قد فرغ من تالیفه سنة ست و عشرة و سبعماة و کان فی طبقة العلامة و من عاصره من اجلاء علمائنا رضوان الله تعالی علیهم. بل وله الروایة فی ذلک الکتاب و غیره ایضا عن الشیخ سدید الدین یوسف بن المطهر والد العلامة رحمه الله و عن المحقق الحلی و ابن عمه یحیی بن سعید و عن ابنی طاووس و الشیخ مفیدالدین بن جهم من کبراء اصحابنا الحلیین و کذا عن الخواجه نصیرالدین الطوسی و السید عبدالحمید بن فخار بن معد الموسوی بحق روایاتهم جمیعا عن مشایخهم الثقات الاجلة من فقهاء الشیعة.
مرحوم خوانساری که تا اینجا به بیان سنی بودن جوینی و عظیم القدر بودن وی در میان اهل سنت و نام بردن از برخی اساتید شیعه وی مشغول بود روی سخن را به آنچه اشبتاه صاحب ریاض العلماء می خواند، برمی گرداند و می نویسد:
و لهذا اشتبه الامر علی صاحب الریاض حیث ذهب الی تشیعه ... ایشان تاکید می کند نتیجه ای که صاحب ریاض بدان در مورد شیعه بودن جوینی دست یافته، اشتباه بوده و ریشه آن را بیان می دارد.
حال سوال از نویسنده نامه این است که صاحب "روضات الجنات" در کجای این مطلب بلافاصله به نقل از مولف کتاب ریاض العلماء جوینی را شیعه دانسته است؟ به نظر می رسد یا شما این کتاب را مطالعه نکرده باشید و به نقل قول کسانی که غرض مندانه مطلب را نادرست به شما رسانده اند، اکتفا کرده باشید که در این صورت باید در مورد ادامه ارتباط علمی با ایشان تجدید نظر نمایید، و یا خود این مطلب را از کتاب نقل می کنید که امیدواریم این اشتباه فاحش صرفا به خاطر عدم آشنایی با زبان عربی بوده و عمدی از ناحیه شما در وارونه جلوه دادن مطلب در کار نباشد.

نتیجه این قسمت:

مطلب در مورد اعتقاد مرحوم خوانساری قدس سره نسبت به سنی بودن جوینی کاملا درست است، اما نسبت دادن تغییر عقیده به خوانساری مانند بسیاری از دلایل گذشته نویسنده نادرست و غیر واقعی است. مرحوم خوانساری قدس سره به سنی بودن جوینی معتقد بوده و بر آن پافشاری داشته است و در این راه در برابر نظر صاحب ریاض العلماء ایستادگی کرده و اقامه برهان نموده است.

دلیل ششم نویسنده نامه:

این قسمت از نوشته ایشان را نیز عینا نقل می نماییم.
تنها تعدادی از نویسندگان معاصر مانند: دکتر خلیلی در کتاب " السقیفة ام الفتن " ص 95 و احمدی میانجی در " مواقف الشیعة " ج 2 ص 25 بدون دلیل او را از اهل سنت به شمار می آورند.
پاسخ این دلیل نویسنده در بخش قبل که چهل سند از اسناد شافعی بودن و از اهل سنت بودن جوینی را به تفصیل ذکر کردیم، بیان شد و نیازی به تکرار آن نمی باشد. تنها تذکر این نکته لازم است که اگر منظور نویسنده از دلیل ششم تاکید بر کلمه معاصر است، ایشان و سایر خوانندگان می توانند در بین مدارک ارائه شده در این مقاله کتبی را که از نویسندگان معاصر است، یافته و نقض ادعای ایشان را ملاحظه فرمایند؛ و اگر مراد ایشان این است که در میان تمام کتب فریقین تنها تعدادی از نویسندگان معاصر وی را از اهل سنت به شمار آورده اند، تمام چهل مدرک ارائه شده ناقض این ادعا خواهد بود.

نتیجه این قسمت:

این دلیل نیز مانند سایر دلایل غیر وافی به غرض نویسنده درباره اثبات تشیع جوینی می باشد.

یادآوری:

نویسنده نامه به وفور از ارتباط استاد و شاگردی میان جوینی و دانشمندان شیعی برای اقامه برهان در مورد تشیع جوینی سود جسته است که هر چند پاسخ کافی بیان شد اما ضروری است که نام اساتید جوینی از اهل سنت را نیز بیاوریم تا این راه نیز کاملا بر نویسنده مسدود گردد، پس نام شماری از مشایخ جوینی ازاهل سنت را بر اساس نقل مرحوم علامه میرزا محمد باقر موسوی خوانساری قدس سره، نقل می کنیم. ایشان می نویسد:
اما مشایخه الذین یروی هو عنهم من اهل السنة و الجماعة فهم ایضا کثیرون:
منهم بعض بنی عمومته الفضلاء من آل حمویه کالقاضی نصیرالدین محمد بن محمد بن علی بن ... الحموئی، و ابن عمه الآخر الشیخ الامام نظام الدین محمد بن الامیرالامام قطب الدین علی بن صدر المشایخ معین الدین محمد الحموئی، و منهم الشیخ ابوالفضل احمد بن هبة الله بن احمد بن محمد بن الحسن بن عساکر الدمشقی الشافعی المعروف بابن عساکر، و الشیخ عبدالحافظ بن بدران، و بعض تلامذته المطرزی المعروف، و منهم الشیخة الفاضلة الصالحة زینب بنت القاضی عمادالدین ابی صالح نصر بن عبدالرزاق بن الشیخ العارف قطب وقته عبدالقادر الجیلی البغدادی، و هی غیر العالمة القاریة الثقة الراویة عن العلامة الزمخشری و غیره بالاجازة، و غیرها زینب بنت الشیخ ابی القاسم عبدالرحمن بن الحسن بن سهل بن عبدوس الحرمانی ثم النیسابوری الصوفی المعروف بالشعری، الی غیر اولئک من مشایخه الکثیرین الکبرآء المقدمین المذکورین باسمائهم و صفاتهم فی کتابه فرائد السمطین. ( روضات الجنات، ج1، ص 177 )

دلیل پایانی نویسنده:

نویسنده در پایان دلایل خود با رویکردی منطقی به کتاب جوینی نظر نموده با برشمردن برخی از عقاید وی راه دیگری برای اثبات تشیع جوینی در پیش گرفته است. ایشان نوشته است:
به هر صورت با توجه به همین کتاب فرائد السمطین او که به تعیین حضرت علی به عنوان جانشین رسول خدا در غدیر خم و دوازده امام و غیبت محمد بن حسن عسکری معتقد است، نمی تواند یکی از عالمان اهل سنت به شمار بیاید.
هرچند نویسنده محترم در مورد نسبت هایی که به جوینی می دهد، گفتار خویش را مستدل نکرده و عبارت وی یا شماره صفحه از کتاب مورد نظر را ذکر ننموده است، اما در این مجال فرض را بر صحت این انتساب ها گذارده و از عدم ذکر منبع که موجب خدشه در اعتبار نوشتار ایشان شده است، چشم پوشی می نماییم. نویسنده محترم سه ادعا در مورد اعتقاد جوینی مطرح نموده است و نتیجه این سه اعتقاد را ثابت شدن تشیع جوینی دانسته است.
1- تعیین امیرالمومنین علی علیه السلام به عنوان جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر خم
2- دوازده امام علیهم السلام
3- غیبت حضرت بقیة الله الاعظم حجت بن الحسن المهدی ارواحنا فداه.
بر تمام اهل تحقیق در علم کلام و پژوهندگان در آثار حدیثی و روایی روشن است که آنچه معیار تشیع می باشد، اعتقاد به تعیین و نصب امام امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب سلام الله علیه می باشد اما نکته ای از نظر نویسنده نامه دور مانده است و آن اینکه شیعه تنها امامت و خلافت بلافصل ایشان را می پذیرد نه خلافت خلفای سه گانه ای که به هر شکل پیش از امیرالمومنین علی علیه الصلاة و السلام زمام قدرت را در دست گرفتند. پس اگر کسی خلافت منصوص امیرالمومنین علی علیه السلام را پذیرفت و در عین حال قائل به حقانیت خلافت خلفای ثلاثه نیز بود، هرگز نمی تواند شیعه محسوب گردد و این یکی از تفاوت های مهم میان تشیع و تسنن می باشد. جوینی هرچند نسبت به غدیر معترف است اما نسبت به خلافت خلفای سه گانه نیز معتقد می باشد. همین مطلب کافی است که وی را از جرگه تشیع خارج و در دایره تسنن داخل و وارد بدانیم. در این زمینه مرحوم خوانساری قدس سره صاحب "روضات الجنات" می نویسد:
لهذا اشتبه الامر علی صاحب "الریاض" حیث ذهب الی تشیعه او لما ظفر به فی تضاعیف کتابه من احادیث الوصیة و التفضیل، و سائر اخبار الارتفاع التی قل ما یوجد مثلها فی شیء من کتب العامة، غافلا عما اشتمل علیه و تضمنه ایضا من النص علی خلافة الثلاثة و الاشارة الی فضائلهم. ( روضات الجنات، ج1، ص 177، ناشر:مکتبة اسماعیلیان )
به همین دلیل ( وجود اساتید و مشایخ فراوان شیعی برای جوینی ) مذهب جوینی مورد اشتباه صاحب کتاب "ریاض العلماء" قرار گرفته است و یا به این دلیل که صاحب ریاض در لابلای کتاب جوینی به احادیثی دست یافته است که در مورد وصیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و اثبات برتری امیرالمومنین علی علیه السلام می باشد، و دیگر اخبار و احادیثی که کمتر در سایر کتب اهل سنت وجود دارد و رفعت مقام امیرالمومنین علی علیه السلام را بیان می دارد. اما صاحب ریاض از این نکته غفلت کرده است که در همین کتاب جوینی تصریح بر خلافت خلفای سه گانه وجود دارد و به فضائل و برتری های آنان نیز اشاره شده است.
بنابر این صرف اعتقاد به تعیین امام امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه بدون نفی خلافت خلفای سه گانه نمی تواند دلیلی برای تشیع یک شخص به شمار آید. گذشته از این تعداد کسانی که واقعه غدیر را روایت کرده اند و بر صحت سند آن گواهی داده اند آنقدر فراوان است که کتاب های فراوانی در این مورد تالیف شده و نام های بسیاری در آن مطرح گردیده است. برای آنکه عظمت این روز و واقعه ای که در آن اتفاق افتاد، نزد نویسنده نامه و تمام کسانی که ناخواسته نامه ایشان را دریافت کرده اند، روشن تر گردد لازم است توجه ایشان و سایرین را به این قطعه تاریخی که در کتاب "ینابیع المودة" نوشته قندوزی نقل شده است جلب نماییم:
امام الحرمین جوینی با شگفتی نقل می کرد که در بغداد یک جلد کتاب در دست صحاف دیدم. این کتاب در مورد روایات خبر غدیر خم بود و روی آن کتاب نوشته شده بود: جلد بیست و هشتم از از طرق فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که فرمودند: من کنت مولاه فعلی مولاه .. و در ادامه نوشته بود به دنبال این جلد، جلد بیست و نهم است. ( ینابیع المودة، ج1، ص 114 )
طالبین دریافت بهتر این موضوع می توانند به مجلدات کتاب شریف "الغدیر" که یکی از انبوه مستندات حدیث پراهمیت غدیر است مراجعه نمایند تا نقل بیش از 110 نفر از اصحاب و 80 نفر از تابعین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را در این مورد ملاحظه فرمایند، نقل هایی که به وسیله بیش از 360 مولف و مورخ در کتب و تالیفات بیان گردیده و امروز در دستان ما قرار دارد. از جمله این کتب و مولفات می توان این نام ها را برشمرد:
۱- تاریخ خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۲۹۰
۲- الدّر المنثور، سیوطی، ج ۲ ،ص۲۵۹
۳- البدایه والنهایة، ابن کثیر دمشقی، ج ۵، ص۲۱۴ وص ۲۰۹
۴- اسد الغابة، ابن اثیر، ج ۳ ، ص ۳۰۷ ؛وج ۵ ،ص۲۰۵
۵- اسنی المطالب، شمس الدین جزری، ص۴
۶- ینابیع المودة، قندوزی حنفی، ص۴۰
۷- المعارف، ابن قتیبة دینوری، ص ۲۹۱
۸- مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص۲۸۱
۹- سنن، ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۸و۲۹
۱۰- خصائص، نسائی، ص۱۶
۱۱- مناقب خوازمی، ص۱۳۰
۱۲- تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۱۴
۱۳- تفسیر طبری، ج ۳ ، ص۴۲۸
۱۴- فصول المّهمة، ابن صباغ مالکی، ص۲۵
۱۵- تفسیر، فخر رازی، ج ۳، ص۶۳۶
۱۶- کنز العمال، متقی هندی، ج۶، ص ۳۹۸
۱۷- مجمع الزوائد، حافظ هیثمی، ج ۹، ص ۱۰۶
۱۸- کتاب الاصابة، ابن حجر، ج ۱ ، ص ۳۷۲
... و انبوهی از کتب و نوشته هایی که این واقعه مهم تاریخی را نقل کرده اند. حال جای پرسش از نویسنده نامه وجود دارد که آیا ملتزم می شوید تمام این مولفین یاد شده و دیگرانی که نام آنان ذکر نشد، به خاطر نقل واقعه غدیر و تصحیح سند آن شیعه هستند؟ اگر این گونه است و شما چنین برداشتی دارید، نظرتان را به تمام مراکز علمی جهان اسلام مخابره کنید تا نامتان به عنوان یک کاشف بزرگ در زمینه کلام اسلامی و یک محقق کبیر در رابطه با حدیث ثبت و ضبط گردد!
در اینجا ضروری می دانیم به عنوان یک کلام معترضه نکته ای را در مورد کلام صاحب "روضات الجنات" بیان کنیم. ایشان در عبارتی که در همین صفحه نقل کردیم، کتاب جوینی را حاوی مطالبی دانستند که کمـتر در کتب اهل سنت یافت می شود. با کمال خضوع و ادب باید خدمت ایشان معروض بداریم که شاید اجتماع این مطالب در یک کتاب و در کنار هم کمتر اتفاق افتاده باشد، اما احادیثی که جوینی در فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام نقل نموده است، به وفور در سایر کتب عامه نیز یافت می شود. برای نمونه به چند فضیلت از فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام که توسط رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یا از زبان خود امیرمومنان علیه السلام بیان گردیده است، تصریح می کنیم، البته از این رهگذر پاسخ استدلال به ذکر این فضائل توسط جوینی برای اثبات تشیع او نیز روشن خواهد گردید.
1- عن سلمان الفارسی رضی الله عنه قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: خلقت انا و علی بن ابیطالب من نور عن یمین العرش نسبح الله و نقدسه من قبل ان یخلق الله عزوجل آدم باربعة عشر الف سنة فلما خلق الله آدم نقلنا الی اصلاب الرجال و ارحام النساء الطاهرات ...
این حدیث را علاوه بر کتاب جوینی ( فرائد السمطین، ج1، ص 41 ) می توانید در این منابع نیز مطالعه فرمایید:
میزان الاعتدال، ذهبی، ج1، ص 705 – کفایة الطالب، گنجی شافعی، ط نجف، ص314 – الریاض النضرة، ج2، ص164- ینابیع المودة، قندوزی حنفی، ص 10 و ...
2- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: علی اول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیامة و هو الصدیق الاکبر و هو الفاروق یفرق بین الحق و الباطل.
این حدیث را نیز علاوه بر جوینی ( فرائد السمطین،ج1، ص 39 ) می توانید در بسیاری از منابع عامه ملاحظه کنید، از جمله: مجمع الزوائد، هیثمی، ج9، ص 105
3- قال علی (علیه السلام): انا عبدالله و اخو رسول الله و انا الصدیق الاکبر لا یقولها بعدی الا کذاب و لقد صلیت قبل الناس بسبع سنین.
این مطلب را نیز علاوه بر جوینی ( فرائد السمطین، ج1،ص 248، ح 192 ) در این منابع ملاحظه بفرمایید:
خصائص نسایی، ص 46، ح6 – مستدرک حاکم، ج3، ص 111 – سنن ابن ماجة، ج1، ص 44، ح120 – فضائل احمد بن حنبل، ج2، ص 586، ح 117 و ...
برای همه کسانی که در کسوت محقق، احادیث منقول در کتاب جوینی را مطالعه می کنند مدعای ما روشن و بی پیرایه خواهد بود و معلوم خواهد شد که جوینی در نقل بسیاری از فضائل اهل بیت علیهم السلام تنها نبوده بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت پیش یا پس از وی با او در نقل این مطالب همراهی کرده اند.
دومین نشانه ای که نویسنده نامه را وادار به پذیرش تشیع جوینی کرده است، یاد کردن از دوازده امام علیهم السلام توسط جوینی است. البته با توجه به آنچه در مورد اعتقاد وی به خلفای سه گانه گذشت، ضرورتی برای بحث در این قسمت وجود ندارد اما برای آنکه نقطه ای از نقاط مورد نظر نویسنده نامه بدون پاسخ نماند و انشاالله موجب هدایت به مذهب حق باشد، این مساله را نیز به بررسی می نشینیم. اکنون در مورد این موضوع بحث می نماییم که آیا نقل دوازده امام علیهم السلام مختص به تشیع است و هیچ عالمی از هیچ مذهب دیگری چنین روایتی را نقل ننموده است، یا این مطلب اختصاصی به تشیع ندارد و در میان علمای سایر فرق اسلامی نیز مورد تصریح قرار گرفته است؟ بحث در این زمینه را با نقل روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که در کتب معتبر اهل سنت آمده است، آغاز می کنیم:
لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعة و یکون علیهم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش
مسند احمد، ناشر: دارصادر، بیروت، لبنان، ج5، ص 89 – صحیح مسلم، ناشر: دارالفکر، بیروت، لبنان، ج6، ص4 – سنن ابی داود، ناشر: دارالفکر للطباعة و النشر، ج2، ص 309 – فتح الباری، ابن حجر، ناشر: دارالمعرفة للطباعة و النشر، بیروت، لبنان، ج13، ص182، و قریب به همین مضمون: التاریخ الکبیر، بخاری، ناشر: المکتبة الاسلامیة، دیاربکر، ترکیه، ج8، ص 411 و ...
بنابر این وجود دوازده امام که خلافت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بر عهده دارند از نظر مهم ترین منابع اهل سنت مطلبی ثابت شده و مورد پذیرش است و اختصاصی به تشیع ندارد تا جوینی را به واسطه اعتقاد به آن شیعه بدانیم. اما سخن در اینجا پایان نمی پذیرد. روایات فراوانی وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، نام این دوازده خلیفه را نیز به تصریح بیان کرده اند. برای جلوگیری از طولانی تر شدن این مقاله نمونه ای از منابعی که حاوی احادیث مورد نظر هستند را تقدیم می داریم.
ینابیع المودة، ج2، ص44، ح401 – مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص 145 – ینابیع المودة، ج3، ص 281 و ..
ادامه ذکر منابع را به پاسخ مورد سوم متصل می نماییم، چون بسیاری از منابعی که نام ائمه علیهم السلام را ذکر کرده اند در مورد ماجرای غیبت امام زمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز یا به تصریح یا به اشاره مطالبی ذکر کرده اند، پس گوشه ای از این منابع را نام می بریم.
مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، الشیخ کمال الدین محمد بن طلحة الشافعی، ص 293
این نویسنده پس از ذکر نام حضرت امام زمان عجل الله فرجه، نام پدران ایشان را تک تک ذکر می کند و به امیرالمومنین علی علیه السلام ختم می نماید. این نویسنده برای حضرت مهدی عجل الله فرجه از صفاتی چون، المهدی الحجة، الخلف الصالح و المنتظر استفاده کرده است.
فصل الخطاب، حافظ محمد بن محمد بن المحمود البخاری المعروف بخواجه پارسا، عالم حنفی، متوفی 822
این نویسنده داستان میلاد امام مهدی عجل الله فرجه را نقل کرده و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد حضرت مهدی علیه السلام را بر ایشان تطبیق نموده است. عباراتی که این نویسنده برای توصیف حضرت امام مهدی عجل الله فرجه الشریف به کار برده است عبارتند از: المهدی رضی الله عنه صاحب الزمان، الغائب عن الاعیان و الموجود فی کل زمان.
چنانچه پیداست نزد این نویسنده ماجرای غیبت امام زمان عجل الله فرجه مطلبی مسلم می باشد.
روضة الاحباب، السید جمال الدین الشیرازی، از اکابر علمای اهل سنت
در این کتاب نیز داستان ولادت امام عصر عجل الله فرجه بیان شده و غایب شدن ایشان از نظرها نقل گردیده است.
تذکرة خواص الامة فی معرفة الائمة، سبط ابن الجوزی، متوفی 654، ص 204
در این کتاب که به دلیل اهمیت آن متن را نقل می نمائیم در مورد نام امام عصر عجل الله فرجه چنین آمده است:
هو محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام و کنیته ابو عبدالله و ابوالقاسم و هو الخلف الحجة و صاحب الزمان القائم المنتظر و التالی و هو آخر الائمة
البیان فی اخبار صاحب الزمان، ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد الکنجی الشافعی
من الادلة علی کون المهدی حیا باقیا بعد غیبته الی الآن و انه لاامتناع فی بقائه کبقاء عیسی بن مریم و الخضر ....
همانگونه که بر دانایان به زبان عربی روشن است، این دانشمند مشهور اهل سنت زنده بودن امام زمان عجل الله فرجه پس از غیـبت را مطلبی مستدل دانسته و مانند زنده بودن حضرت عیسی بن مریم و خضر و ... می داند و پس از این عبارت شروع به بیان براهین و استدلالات این مطلب می نماید.
شرح الدائرة، صلاح الدین الصفدی الشافعی، متوفی 746
ان المهدی الموعود هو الامام الثانی عشر من الائمة اولهم سیدنا علی و آخرهم مهدی رضی الله عنهم و نفعنا الله بهم
الفصول المهمة، نورالدین علی بن محمد بن احمد المعروف بابن الصباغ المالکی، متوفی 855، ص 308- 319
در این کتاب نیز به نام پدران امام زمان عجل الله فرجه الشریف تصریح شده و غایب بودن ایشان بیان شده است.
پس از پاسخ به آخرین قسمت از دلایل نویسنده نامه به بررسی تنها مورد باقی مانده می رسیم.

تحلیل و نقد نظریه صاحب ریاض العلماء

در میان مطالبی که تا کنون به تحریر درآمد، نقد نظریه صاحب ریاض العلماء که بر اساس کاوش ما اولین کسی است که زمزمه شیعه بودن جوینی را سرداده است، بیان گردید و از قلم صاحب "روضات الجنات" منشاء اشکال ایشان در شیعه دانستن جوینی همراه با پاسخ آن معلوم شد. با این وجود لازم است به نکته ای دیگر نیز بپردازیم تا بحث به شکل وافی پایان پذیرد. نکته مورد نظر را از بیان یکی از کسانی که آن را ذکر نموده اند نقل می کنیم. در مقدمه تحقیق کتاب سلیم بن قیس که توسط دارالفنون بیروت انجام شده است این گونه آمده است:
و من الغریب نسبته الی التشیع کما صدر من المیرزا عبدالله افندی رحمه الله فانه قال فی ریاض العلماء فی ترجمة الحافظ ابی محمد عبدالرحمن بن احمد النیسابوری الخزاعی ما نصه: ( و یظهر من کتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین لبعض فضلاء الاصحاب ) و کذا تردده فی تشیعه و احتمال انه من العامة فی ترجمة النقیب عبدالرحمن بن عبدالسمیع الهاشمی فانه ذکر فرائد السمطین و مولفه و قال: لعله من العامه. ( کتاب سلیم بن قیس عامری، مقدمه تحقیق از دارالفنون بیروت، العلوی الحسنی النجفی، ص 53 )
چنانچه به روشنی پیداست از دیدگاه محققین، دادن نسبت تشیع به جوینـــی، مطلبی شگفت آور است و آنچه قضیه را جالب می کند آن است که خود افندی صاحب ریاض نیز پس از اندکی همان نظری را که رساننده تشیع جوینی است، تغییر داده و در جای دیگری از کتابش می نویسد: شاید جوینی از عامه و اهل سنت باشد. بدین گونه است که جزمی از ناحیه اولین قائل به تشیع جوینی نیز باقی نمی ماند و ماجرا به پایان می رسد.
حال که داستان جوینی و مذهب او مختومه گردید، جالب به نظر می رسد که آخرین سطور از نامه مورد بحث را در اینجا بیاوریم. نویسنده پس از ارائه مدارک خود در مورد تشیع جوینی، آن چنان حالت اطمینان به دست می آورد که استاد معظم را مخاطب قرار داده می نویسد:
جناب استاد اکنون با توجه به منابع خود ما که به شیعه بودن صاحب آن کتاب گواهی می دهند، و با توجه به اینکه حضرتعالی سه بار در آن سخنرانی می فرمایید که او از علمای معتبر و مشهور اهل سنت است و با ملاحظه تعهدی که داده ایم و من شخصا و بعضی از دوستان نمی خواهیم به هیچوجه آن را زیر پا بگذاریم، تکلیف ما چیست؟ از حضرتعالی خواهش دارم حداکثر تا یکی دو هفته آینده تکلیف ما را روشن بفرمایید! یا سخنان خود را از طریق همان کانال اصلاح نموده بفرمایید اشتباهی صورت گرفته یا ما به عهد و پیمان خود وفا خواهیم نمود.
جناب نویسنده نامه! اکنون تکلیف شما روشن شد. شما سعی کردید با مدرک سازی و جعل و دروغ واقعیت را خلاف آنچه که هست به خوانندگانتان القاء کنید. لازم است اینک که بحث به شکلی مستدل و علمی پایان یافته است مطلبی را به شما گوشزد نماییم. اگر هدف شما دست یابی به حقیقت بود، می توانستید با یک جستجوی ساده در موتورهای جستجوی اینترنتی نامه خود را به دست شخص استاد برسانید. اما این کار را نکردید و سعی کردید جوی علیه ایشان لااقل در اینترنت، به راه اندازید تا مگر برای منفعت مذهبتان بهره ای ببرید یا تشفی قلبی از سخنان مستدل ایشان در نقد مبانی اهل سنت حاصل کنید، که پس از این سیر بحث ناکام ماندید. لااقل این مقدار مردانگی و حریت داشته باشید که همان گونه که جعلیات خود را برای عده پرشماری ایمیل نمودید، این پاسخ را نیز برای همانان ارسال کنید، شاید این گونه اندکی از بار گناه فعالیت تخریبی و غیر علمی تان کاسته شود و نزد خداوند متعال شرمنده نمانید.
باری نویسنده محترم! بزرگی از دانشمندان مذهب شما به تفصیل ماجرای ظلم به حضرت صدیقه طاهـره فاطمه زهــــــرا سلام الله علیها را روایت کرده است، نمی توان جلوی انتشار حقیقت را با تهمت و دروغ گرفت. اگر جوینی هم این مطلب را نقل نکرده بود، آنچه بخاری در مورد غضب حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر خلیفه وقت نقل می کند، کافی بود تا تمام آزاد منشان تاریخ و کسانی که به راستی و درستی باور دارند، لعائن قرآن را بر ظالمین به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فروفرستند و مذلت ابدی را برای آنان از درگاه حضرت قادر منتقم جل و عز مسألت جویند.
منبع: aspx.12yasrebi.blogfa.com




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط