مترجم : ساجده اعتباری
منبع:راسخون
مدخلی از دانشنامه ایرانیکا
( Isfahan Population in Qajar Period )
اطلاعات رسمی و محلی درباره جمعیت اصفهان به طور کلی غیرقابل دسترس بوده است، به طوری که ایرانیها و اروپاییها، هردو از عدم وجود اطلاعات موثق در این باره شکایت کردهاند. ( Morier, ص 110 ) آمار جمعیتی ارائه شده برای دوره قاجار بسیار متفاوت بوده و عمدتا بر مبنای حدس و گمان دیپلماتهای اروپایی است. این آمار معمولا مبتنی بر روشهای جایگزین و کمکی، مانند تعداد حدسی خانهها و میانگین ساکنان هر خانه، تخمین مصرف روزانه نان شهر و یا حتی تعداد گوسفندان ذبح شده، بوده است. با اینکه مالیاتها براساس مالکیت محلی بود، اما به دست آوردن اطلاعات دقیق حتی با داشتن اطلاعات محلی هنوز هم کار آسانی نبود. ( برای مطالعه و بحث پیرامون روشهای تخمین جمعیت در دوره قاجار به Saʿdvandiān, ص 61-158 مراجعه شود. ) شمار جمعیت اقلیتها ( یهودیان و ارامنه ) نیز به طور مشابه در حال نوسان بوده است. در سال 1828، دیوید هیلل (David d’Beth Hillel ) تعداد خانوادههای یهودی را حدود 300 خانواده تخمین زده است، در حالی که در سال 1686، بر طبق یک برآورد بریتانیایی این آمار حدود 1500 خانوار اعلام شد. محمدمهدی عرب، از بومیان اصفهان، اظهار داشته که در زمان به تخت نشستن ناصرالدین شاه در سال 1848، جمعیت شهر 200000 نفر بوده است، البته این تعداد در دوره قبل از رشد دوباره جمعیت تا 120000 نفر در زمان حکومت ظل السلطان، به 80000 نفر کاهش یافته بود. (Moḥammad-Mahdi, ص 82-281 ) ظاهرا او بر گزارشات و نوشتههای اروپاییان که همگی به نتایج مشابهی مبنی بر رشد زیاد جمعیت تا اواخر قرن دست یافته بودند، اعتماد کرده است. به نظر میرسد آمار 200000 نفری ریشه در نوشتههای توماس هربرت (Thomas Herbert ) در سال 1620 دارد. در سال 1785، لوئیس فرانسیس دو فرییرس ( Louis Francis de Ferrières-Sauveboeuf ) جمعیت شهر را حدود 300000 نفر تخمین زده؛ در سال 1810 جان مالکوم (John Malcolm ) تعدا ساکنان شهر را 200000 نفر پیشنهاد داده، آماری که بعدها توسط بیشتر سیاحان که به اعتبار او اعتماد داشتند، بدون هیچ مرجعی تکرار شده است. در سال 1809، جیمز موریر (James Morier ) جمعیت را با اغراق 400000 نفر ارزیابی کرد، اما در سال 1811 این رقم را به 60000 نفر تغییر داد. (Morier ، ص 110 ) در همان سال ویلیام اوزلی ( William Ouseley)، با تکیه بر آمارهای قبلی مالکوم و موریر، جمعیت را حدود 200000 نفر اعلام کرد. ( نقل شده در Curzon, II, ص 43 )
ارزیابی بریتانیایی از جمعیت ایران، بر اساس سوابق درآمد دولتی سال 68-1867، جمعیت اصفهان را فقط 60000 نفر اعلام کرد. ( گزارشی بر درآمد و جمعیت، Thomson، ژانویه-ژوئن، 244/248 ) در سال 1875، آرتور آرنولد (Arthur Arnold ) بر طبق برآوردی کلی جمعیت را 90000 نفر اعلام کرد، اما تنها نیمی از این آمار را واقع بینانه دانست. در اوایل دهه 1880، ارنست هولستر ( Ernst Höltzer ) که در جلفا سکونت داشت، جمعیت اصفهان را 90000 نفر عنوان کرد. (“Beschreibung”، پوشه 1، ص 9 ) در سال 1891، کورزون با استفاده از اطلاعات نمایندگان بریتانیا این عدد را 70000 تا 80000 نفر اعلام کرد. (Curzon, II , ص 43 ) در سال 1911، یک بررسی دیگر بریتانیایی جمعیت اصفهان و همچنین جلفا و روستاهای مجاور را 80000 نفر، شامل 74000 مسلمان، 4000 یهودی، حدود 1500 ارمنی، 35 زرتشتی و 55 بریتانیایی و هندی-بریتانیایی و 60 اروپایی از سایر ملتها دانست. ( Isfahan News، شماره 43، 28 نوامبر 1911 ) در یک سرشماری دولتی سنتی که در سال 1870/1287، درست یک سال قبل از قحطی سال 1871 انجام شد و احتمالا معتبرترین آمار را ارائه میدهد، 25 محله با 9176 خانوار و 76088 ساکن مورد شمارش قرار گرفت. همانطور که در جدول 1 نشان داده شده، این سرشماری شامل جنسیت و طبقات بالا و متوسط شهر نیز هست.
بیشتر بخوانید: اصفهان در عهد افشاریه و قاجاریه
شمار جمعیت اقلیتها ( یهودیان و ارامنه ) نیز به طور مشابه در حال نوسان بوده است. در سال 1828، دیوید هیلل (David d’Beth Hillel ) تعداد خانوادههای یهودی را حدود 300 خانواده تخمین زده است، در حالی که در سال 1686، بر طبق یک برآورد بریتانیایی این آمار حدود 1500 خانوار اعلام شد. سرشماری دولتی سال 1870، 1935 یهودی ( 1027 مرد شامل 587 بزرگسال و 440 پسر و 908 زن شامل 577 بزرگسال و 331 دختر ) ساکن در 180 خانه، شمارش شدند. شمارشهای مختلف در طول دهه 1880 بیانگر حدود 3000 یهودی بود، در حالی که شمارش انجام شده توسط افراد کلیسا در سال 1907، یهودیان را 6000 تن ارزیابی کرد. شمارشهای بعدی انجام شده توسط انگلیسیها در سال 1911، تعداد یهودیان را 4000 نفر اعلام کرد. (Hillel, ص 109؛ Benjamin, ص 86-183؛ Höltzer, “Beschreibung", پوشه 1، ص 9؛ Garland, ص 16-14؛ Sanderson to Kennedy، شماره 113، 16 سپتامبر 1889 )
سرشماری سال 1870، اکثریت جمعیت جلفا را ارمنی و حدود 1517 تن معرفی کرده است. شمارش انجام شده در سال 1860، این جمعیت را 1586 نفر، شامل 1204 مرد و 1382 زن در 371 خانوار محاسبه میکند. بر طبق محاسبات اروپایی در اوایل دهه 1880 ادعا میشود که جمعیت 2658 نفر، شامل 1223 مرد و 1435 زن در 380 خانوار بوده؛ که احتمالا در این محاسبه غیر ارمنیها نیز محاسبه شدهاند. یک سرشماری بریتانیایی که حدود سه دهه بعد انجام شده، تعداد ارمنیها را تنها 1500 نفر اعلام کرده و با احتساب کل ارمنیهای ساکن در چهارمحال و اصفهان، جمعیتشان 2100 نفر در 390 خانواده برآورد شده است.
نمایش کتابشناسی:
Arthur Arnold, Through Persia by Caravan, New York, 1877.
Israel Joseph Benjamin, Acht Jahre in Asien und Afrika von 1846 bis 1855/Eight Years in Asia and Africa from 1846 to 1855, Hannover, 1859.
S. P. Blake, Half the World. The Social Architecture of Safavid Iran, 1590-1722, Costa Mesa, 1999.
Jean Chardin, Voyages du chevalier Chardin en Perse et en autres lieux de l’Orient, ed. L. Langlès, 10 vols. and atlas, Paris, 1810-11.
George N. Curzon, Persia and the Persian Question, 2 vols., London, 1892; repr., London, 1966.
David D’beth Hillel, The Travels of Rabbi David d’Beth Hillel from Jerusalem,through Arabia, Koordistan, part of Persia, and India to Madras, Madras, 1832.
J. L. Garland, The Jews of Persia: Their Past History and Present Condition, London, 1910.
Vazken S. Ghougassian, The Emergence of the Armenian Diocese of New Julfa in the Seventeenth Century, University of Pennsylvania Armenian Texts and Studies 14, Atlanta, 1998.
Thomas Herbert, Travels in Persia 1627-29, abridged and ed. William Foster, London, 1928.
Ernst Höltzer, “Beschreibung der Stadt Isfahan,” in Papers of Ernst Höltzer, 1871-1898, unpublished papers kept at Harry Elkins Widener Memorial Library, Harvard University; in part published by ʿĀṣemi in Ernst Höltzer, Persien vor 113 Jahren,Text und Bilder/Irān dar yak-ṣad o sizdah sāl-e piš, bā šarḥ wa taṣwir, first part, Isfahan, collected and tr. Mohammad Asemi, Kultur und Kunstministerium, Zentrum für die Persische Ethnologie, Tehran, 1975.
Hārutun Der Huhāniān, Tāriḵ-e Jolfā-ye Eṣfahān, tr. L. Mināsiān and M. Faridani, Tehran, 2000.
Engelbert Kaempfer, Am Hofe des persischen Grosskönigs, 1684-1685, ed. Walther Hinz, Tübingen and Basel, 1977.
Moḥammad-Mahdi (Arbāb) Eṣfahāni, Neṣf-e Jahān fi tʿarif al-Eṣfahān, ed. Manučehr Sotuda, Tehran, 1989.
James Morier, A Second Journey through Persia, Armenia, Asia Minor to Constantinople between 1810-1816, London, 1818.
A. Olearius, Vermehrte newe Beschreibung der Muscowitischen und persischen Reyse, Schleswig, 1656; fasc. repr., ed. D. Lohmeier, Tübingen, 1971.
Karl Ritter, Die Erdkunde von Asien VI/1-2: Die Erdkunde im Verhältniss zur Natur und Geschichte des Menschen-Iranische Welt, Theil 8- 9, Berlin, 1840.
Sirus Saʿdvandiān, “Natāyej-e Eḥsāʾiya-ye Eṣfahān dar 1287 Ḥejri Qamari, 1870 milādi,” in Darāmad-i bar jamʿiyat-šenāsi-e tāriḵi-e Irān dar ʿaṣr-e Qājār, Tehran, 2000, pp. 174-202.