جنبش ببرهاي تاميل و موقعيت قوم‌گرايي در نظام جهاني (4)

اشاره: روزنامه «هندو» در گزارشي جامع به بررسي چگونگي شكل گيري، توسعه و سپس انهدام جنبش ببرهاي تاميـل پرداخت. قسمت هايي از اين گــزارش در شماره هاي پيشين از نظر خوانندگان گرامي گذشت. آخرين بخش اين مقاله به ترسيم فضاي جنگي مي‌پردازد كه در نهايت به شكست و انهدام شبكه نظامي ببرهاي تاميل منجر شد. در قسمتي كه مربوط به بررسي گذراي عملكرد «پرابهاكاران» رهبر اين جنبش است، نگارنده مقاله به بروز اشتباهاتي از جانب وي اشاره مي‌كند ...
چهارشنبه، 24 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبش ببرهاي تاميل و موقعيت قوم‌گرايي در نظام جهاني (4)
جنبش ببرهاي تاميل و موقعيت قوم‌گرايي در نظام جهاني (4)
جنبش ببرهاي تاميل و موقعيت قوم‌گرايي در نظام جهاني (4)

ترجمه: محمود فاضلي بيرجندي



آخرين صحنه بازي ببرها

اشاره: روزنامه «هندو» در گزارشي جامع به بررسي چگونگي شكل گيري، توسعه و سپس انهدام جنبش ببرهاي تاميـل پرداخت. قسمت هايي از اين گــزارش در شماره هاي پيشين از نظر خوانندگان گرامي گذشت. آخرين بخش اين مقاله به ترسيم فضاي جنگي مي‌پردازد كه در نهايت به شكست و انهدام شبكه نظامي ببرهاي تاميل منجر شد. در قسمتي كه مربوط به بررسي گذراي عملكرد «پرابهاكاران» رهبر اين جنبش است، نگارنده مقاله به بروز اشتباهاتي از جانب وي اشاره مي‌كند كه به سرنگوني جنبش جدايي‌طلبان تاميل انجاميد:

كوچ 300 هزار نفر با «پرابهاكاران»

حدود 300 هزار نفر از مردم همراه پرابهاكاران و چريك‌هاي او خانه و كاشانه خود را ترك كردند به كوچ ناگزيري تن دادند. پرابهاكاران از هر سو در محاصره بود وضروري بود تا خود را از خط مقدم جنگ دور سازد. او مردم را سپر جان خود مي‌دانست، چون امكان نداشت كسي بتواند مثلاً چند هزار تن را بكشد تا به او برسد. پرابهاكاران وضع را آشفته مي ديد، خواهان متاركه جنگ بود، اما فرماندهان ارتش خيال ديگري در سر داشتند.
درروزهاي پايان دسامبر و آغاز ژانويه 2008 (دي 1387) شهر كيلي‌نوچي به دست ارتش افتاد. كيلي نوچي مقر ستاد مركزي جنبش چريك‌هاي تاميل بود. چريك‌ها از چند هفته قبل از آن، وقتي اوضاع را وخيم ديده بودند، اين شهر را تخليه كردند. وقتي ارتش وارد كيلي نوچي شد، شهر خالي از سكنه و عاري از هر جنب و جوش بود. سگ‌ها در گوشه و كنار شهر پارس مي‌كردند و گاوها در خيابان‌ها پرسه مي‌زدند.
چندين و چند روز پيش از ورود ارتش به «كيلي نوچي»، پرابهاكاران، چريك‌ها و گروه هزاران نفره مردم تاميل به «مولايتي‌وو» كوچ كرده بودند، پرابهاكاران سرگرم تبليغات بود تا توجه دنيا را به وضع وخيم 300 هزار نفر مردم آواره تاميل جلب كند. مي‌گفت حمله ارتش به مناطقي كه صدها هزار انسان در آن استقرار دارند، نسل‌كشي است.
اما حتي در هندوستان هم كسي به درخواست‌هاي پرابهاكاران توجهي نكرد. به جز چند تن از مقامات ارشد استان «تاميل نادو» كه خواهان قطع حملات ارتش سريلانكا شدند و ادامه آن را مساوي با كشتار هزاران نفر از تاميل‌ها اعلام كردند. استاندار تاميل نادو از دولت هند خواست تا واكنش لازم را نشان دهد. او حتي تهديد كرد كه به اتفاق وزيران كابينه‌اش دستجمعي استعفا خواهند داد، مگر آن كه دولت هند از سريلانكا بخواهد تا عمليات ارتش را متوقف سازد. راجاپاكه رئيس‌جمهوري سريلانكا در نطقي كه ايراد كرد،‌پاسخي محترمانه به اين درخواست داد، اما اين فقط در كلام بود و ارتش كار خود را همچنان دنبال مي‌كرد. سرعت عملي كه ارتش به خرج داد براي ببرهاي تاميل قابل تصور نبود. روز 25 ژانويه 2008 (15 دي 1387) «مولايتي‌وو» هم سقوط كرد. از آن به بعد جنگ شديدتر و شديدتر شد. جنگي خشن كه در آن به هيچ كس از مردم گرفته تا چريك‌ها رحم نمي‌شد. پرابهاكاران مردم همراه خود را از «مولايتي وو» به «پوتوكوديروپو» كشيد.
جنگ در اين جا سياق كاملاً متفاوتي به خود گرفت. در كيلي نوچي و مولايتي‌وو چريك‌ها شهر را تخليه و تبديل به شهر ارواح ‌كرده بودند، اما در «پوتوكوديروپو» ارتش با سرعتي سررسيد كه امكان عقب‌نشيني و تخليه شهر براي چريك‌ها فراهم نشد. جنگ در شهر به پا شد. تلفات جنگي كه در شهر درگيرد بي‌ترديد سنگين است و در اين مورد چنان كه بعداً مشخص شد هر دو طرف تلفات زيادي دادند. اما تلفات ببرها سنگين‌تر بود. ببرها بخش اعظم نيروي جنگي خود را به علاوه شماري از فرماندهان مياني خود از دست دادند. شهر تبديل به ويرانه شد. چريك‌ها ديواري به طول 100 كيلومتر كشيده بودند كه پشت آن گودالي به عمق بيش از 3 متر حفر شده بود. آنها مي‌خواستند با احداث اين مانع، از پيشروي ارتش جلوگيري كنند و سربازان ارتش را پشت ديوار متوقف سازند. از طرفي مي‌خواستند از خروج احتمالي مردمي كه از جنگ خسته و از اوضاع بيزار هستند هم جلوگيري كنند تا سپر انساني نازك و كم اثر نشود.
اما ارتش ديوارها را خواباند و با سرعتي باورنكردني سرتاسر منطقه شمالي كشور را تصرف كرد. در ماه‌هاي آغاز سال 1388 سرتاسر نواحي تاميل نشين شمالي سريلانكا تصرف شد. چريك‌هاي باقي‌مانده كشته شدند. معدودي از آنها به ساير نقاط سريلانكا و يا به جزاير مجاور گريختند و به طريقي خود را به هندوستان رساندند. ارتش اعلام كرد كه پرابهاكاران فرمانده چريك‌هاي ببرهاي تاميل هم كشته شده است. ماه مه 2009 (ارديبهشت 1388) به پايان نرسيده بود كه داستان جنبش چريكي ببرهاي تاميل به پايان رسيد.

«پرابها كاران» در نگاهي گذرا

ولوپيلاي پرابهاكاران رهبر جنبش ببرهاي تاميل در آخرين مراحل جنگ داخلي با ارتش سريلانكا همراه با پسر ارشدش و دوازده تن ديگر از مقامات ارشد و مياني جنبش كشته شد. مرگ او پايان عصري از جنگ‌هاي قومي در سريلانكا و نقطه عطفي در اين نوع جنگ در دنيا بود.
پرابهاكاران اصلاً از قوم تاميل و دهقان‌زاده‌اي بود كه با لباسي كه برتن داشت از خانه پدري فرار كرد. او در آن زمان چيزي جز شور و احساس به رهايي قوم تاميل نداشت.
پرابهاكاران به اتكاي همان شور و احساس توانست عده‌اي را به دور خود گرد آورد كه در آرزوي رهايي قوم تاميل با وي مشترك بودند. او اين قابليت را داشت كه افراد را اعم از كوچك‌تر يا بزرگ‌تر از خود، متقاعد و به قبول ديدگاهش متمايل سازد. او جنبش چريكي ببرهاي تاميل را خشت به خشت بنا نهاد و برآورد. در سال 1980 (1359) كه جنبش را تشكيل داد جمع اعضاي آن 40 نفر و كل سلاح‌هايي كه داشتند 25 قبضه سلاح سبك بود. سه سال كه گذشت جنبش به يمن شخصيت قدرتمند و موثر پرابهاكاران به موقعيتي رسيد كه بقيه گروه‌هاي تاميلي وقت را در خود ادغام كند. وقتي جنبش سه ساله شد قسمتي از شمال كشور را به تصرف درآورده بود و در ده سالگي، بخش عمده شمال و شرق كشور را در اختيار داشت.
در سال 1990 (1369) «چاندريكا كوماراتونگا» رئيس‌جمهوري وقت سريلانكا اعتراف كرد كه ببرهاي تاميل دو سوم سواحل و يك سوم خشكي‌هاي آن كشور را در اختيار دارند. آنها در دوره‌اي دولتي در درون دولت سريلانكا به حساب مي‌آمدند.
اين همه از راه مديريت شخص پرابهاكاران فراهم آمد كه چند سالي قبل از آن شاگرد تنبلي بيش نبود كه او را از مدرسه اخراج كردند. پرابهاكاران به آنچه مي‌گفت ايمان داشت و همواره در كنار مردم تاميل بود، اما اشتباه و ضعف بزرگ او آنجا بود كه نتوانست سياست را به شيوه اي صحيح با نظامي‌گري درآميزد. به عبارتي پرابهاكاران يكسره بر سلاح تكيه داشت و نتوانست دريابد كه سلاح برد مشخصي دارد. نتوانست دريابد كه در كجا و كي بايد سلاح را كنار گذاشت و گفتگو كرد. بنابراين فرصت‌هاي زيادي را كه در مسيرش فراهم مي‌آمد، از دست مي‌داد و راه استفاده از آن را نمي‌دانست. اگر پرابهاكاران قدري بيشتر با كار سياسي آشنايي داشت، امروز خود و گروهش مي‌توانست سرپا باشد و به قوم تاميل و حتي به دولت سينهالي سريلانكا خدمت كند. او با انديشه‌اي تك‌قطبي به جهان مي‌نگريست و زندگي خود و گروهي منسجم و نيرومند را كه با خون دل تشكيل داده بود، باخت. ترور راجيوگاندي، خروج يك‌جانبه از معاهده صلح با دولت در سال 2003 (1382) كه او و گروهش را از چشم دولت و افكار عمومي دنيا انداخت، انشعاب «كارونا» و تعدادي از اعضا از جنبش و بي توجهي پرابهاكاران به اين واقعه و تحريم انتخابات رياست جمهوري سريلانكا در سال 2005 (1384)، از نگاه صاحب‌نظران، چهار خطاي بزرگ او بود. اين خطاها جملگي از ضعف در بينش سياسي او ناشي مي‌شد. با مرگ او و نابودي جنبش ببرها ، مقاومت و شـورش در سريلانكا، رهبري، سازمان، پول، سلاح و مهمات، و همه چيز خود را از دست داده است.
منبع:روزنامه اطلاعات به نقل از روزنامه هندي زبان «هندو»




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط