اقدامات هنری رسانه‌ای غرب ضد اسلام

غرب و به‌طور بارزتر آمریکا، سالیانی است که اسلام را به عنوان مانعی در دستیابی به اهداف منفعت‌طلبانه خود دانسته و سعی در برداشتن این مانع کرده‌اند. آن‌ها که پس از خرج میلیاردها دلار در جنگ‌های نظامی علیه اسلام خسته شده‌اند و این جنگ را بی‌حاصل دانسته و به جنگ فرهنگی روی آورده‌اند.
چهارشنبه، 27 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقدامات هنری رسانه‌ای غرب ضد اسلام
تلویزیون به منزله یک رسانه دیداری و شنیداری، زندگی انسان‌ها را تسخیر کرده است
 
چکیده
غرب و به‌طور بارزتر آمریکا، سالیانی است که اسلام را به عنوان مانعی در دستیابی به اهداف منفعت‌طلبانه خود دانسته و سعی در برداشتن این مانع کرده‌اند. آن‌ها که پس از خرج میلیاردها دلار در جنگ‌های نظامی علیه اسلام خسته شده‌اند و این جنگ را بی‌حاصل دانسته و به جنگ فرهنگی روی آورده‌اند. در این مقاله نگاهی خواهیم کرد به بزرگ‌ترین توپخانه‌ی فرهنگی دشمن علیه اسلام یعنی هالیوود؛ و نحوه‌ی اثر گذاری و اقداماتی که تابه حال صورت گرفته را مرور خواهیم کرد.

تعداد کلمات 2697/ تخمین زمان مطالعه 14 دقیقه
اقدامات هنری رسانه‌ای غرب ضد اسلام


1. استفاده هالیوود از ضمیر ناخودآگاه و تداعی معانی برای بدنام کردن مسلمانان

از استراتژی‌های هالیوود که در طول تمام شیوه‌های اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی خود قرار داده است، تداعی معانی و شرطی‌سازی ذهنی مخاطبان خود است. تداعی فرآیندی است که در آن انسان موضوعی را با موضوع دیگر ربط می‌دهد و هر فکری به وسیله ارتباط با مسائل دیگر از قدرت تداعی برخوردار می‌شود و همچنین هر نمود کوچک و جزئی می‌تواند کل آن پدیده را که نمود تنها قسمتی از آن است در ذهن انسان بیدار کند؛ مثلاً ما با دیدن لباسی ممکن است یاد جلسه‌ای بیفتیم که این لباس را در آن جلسه پوشیده بودیم و تمام افراد آن جلسه و خاطرات و گفت و شنودهای آن جلسه برای ما تداعی می‌شود و این هم بستگی میان موضوعات مختلف در ذهن وجود دارد و آن‌ها ممکن است طوری با هم یکی شده باشند که هر یک موجب فراخوانی دیگری شود.
روش تداعی معانی و شرطی‌سازی ذهنی فرآیندی است که در آن انسان موضوعی را با موضوع دیگر ربط می‌دهد و هر فکری یا چیزی به سبب ارتباط ذهنی با مسائل دیگر به یاد آورده می‌شود و همچنین هر نمود کوچک و جزئی از چیزی که در بایگانی ذهن است می‌تواند کل آن پدیده را در ذهن انسان بیدار و یادآوری کند. مثلاً ما با استشمام بوی عطری خاص شاید به یاد شخص و یا مکانی خاص بیفتیم، به این دلیل که این عطر را قبلاً از آن شخص یا آن مکان خاص استشمام کردیم و حتی ممکن است ده‌ها خاطره دیگر نیز با استشمام بوی این عطر در ذهن ما تداعی شود. این همبستگی میان موضوعات مختلف در ذهن وجود دارد و آن‌ها ممکن است طوری با هم یکی شده باشند که هر یک موجب فراخوانی دیگری شود.


2. قواعد تداعی معانی

مهم‌ترین قواعد تداعی معانی عبارتند از:
۱. مجاورت یا هم زمانی: وقتی دو شیء یا رخداد از لحاظ زمانی و مکانی مماس با هم یا نزدیک به هم باشند، همدیگر را تداعی می‌کنند؛
۲. مشابهت یا همانندی: امور مشابه باعث تداعی همدیگر می‌شوند. این شباهت می‌تواند به لحاظ موضوعی و مفهومی، یا شباهت واژگان باشد؛
٣. تضاد: تضاد دو شیء مخالف یکدیگر باعث تداعی یکدیگر می‌شوند؛
۴. علت و معلولی: دو چیز که علت و معلول همدیگر باشند، همدیگر را تداعی می‌کنند، در اغلب موارد علت و معلول زیر مجموعه مجاورت به حساب آمده‌اند.
هر‌چیزی که انسان با حواس پنج‌گانه خود احساس کند، (تمام چیزهایی را که می‌بینیم، می‌شنویم، حس می‌کنیم، می‌چشیم و استشمام می‌کنیم) برای تحلیل و بررسی‌های آتی به قسمت ناهوشیار ذهن فرستاده می‌شوند و در ضمیر ناخودآگاه ذخیره خواهند شد. اگر انسان با یک تجربه منفی در زندگی خود مواجه شود، خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن وی ثبت و ضبط خواهد شد. اگر هر زمان دیگری باز با گوشه‌ای از آن رویداد مواجه شود، ضمیر ناخودآگاه اتوماتیک آن را به یاد می‌آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه و اطراف آن مسئله را به قسمت هوشیار ذهن می‌فرستد. برنامه‌های اسلام‌ستیز هالیوود بر مبنای آن چهار اصل مهم شرطی‌سازی و تداعی استوار شده است؛ یعنی سعی می‌کند با گره‌زدن یک آموزه، شخصیت، ارزش و یا آرمان اسلامی با تصاویر خشن، غیرعقلانی و غیر‌انسانی موجبات تداعی این دو متضاد را با هم فراهم آورد و با دیدن و یا شنیدن یکی، به حالت غیر ارادی، به دیگری اندیشیده شود.


3. تداعی معانی در حوزه نفسانیات

برخی نفسانیات با روابطی مخصوص چنان پیوستگی پیدا می‌کنند که هرگاه یکی از آن‌ها در صحنه وجدان نمایان گردد، فوراً نفسانیات دیگر را در آن‌جا حاضر می‌کند، این کیفیت نیز تداعی معانی نام دارد. تداعی معانی و مفاهیم آن نزد اشخاص مختلف به دلیل تجربیات، خاطرات و ادراکات ناهمگون متفاوت است. رؤیت ماه برای کسی می‌تواند یادآور تجربه‌ای خاص شود که او در شبی مهتابی وقتی کوره راهی کوهستانی را با محبوب خود در دهکده طی می‌کرده است، چنان‌که او در آن حال صدای جیر جیرک‌ها، عوعوی سگی از آبادی دوردست یا صدای حرکت خزنده‌ای را روی زمین شنیده باشد. بعدها به محض دیدن قرص ماه، تمام آن خاطرات و حوادث به طور زنجیره‌ای یا همزمان در خاطرش جان می‌گیرند. بدین ترتیب قرص ماه تمام معانی و مفاهیم پیوسته با تجربه آن شب به خصوص را به ذهن شخص فرا می‌خواند.»
در فیلم‌های بررسی شده، فیلم‌های بسیاری کوشیده‌اند تداعی کننده معنایی خاص در ذهن مخاطب باشند. همان‌گونه که در مهم‌ترین قوانین تداعی معانی آمده است: مجاورت دو شیء باعث تداعی آن اشیا خواهد شد. پخش اذان، قرآن، دعا و نواهای مخصوص اسلام در کنار تصاویر و صداهای خاص به‌ویژه موسیقی‌های دلهره‌آور یک تداعی را در ذهن ایجاد می‌کند و به نوعی شرطی‌سازی نیز صورت می‌پذیرد. در فیلم‌های هالیوودی که مبتنی بر این تئوری ساخته می‌شود، می‌وشند تا مسلمانان با عناوین متفاوتی از قبیل بنیادگرایی، افراطی، تروریست و خشونت‌گرا برای مخاطبان این فیلم‌ها شرطی‌سازی شوند.
در فیلم «دروغ‌های حقیقی» نام گروه مسلمان تروریستی، جهاد سرخ است که به این وسیله جهاد و رنگ سرخ که نمادی از شهادت هست و همچنین عملیات استشهادی را اعمال و نمادهایی تروریستی معرفی می‌کند. در فیلم «مجموعه دروغ‌ها» شاهدیم که چگونه مسلمانان از در و دیوار عراق، نیروهای امریکایی را موشک باران کرده و قتل عام می‌کنند. در این فیلم و ده‌ها فیلم دیگر نام و شاخص‌های مسلمانان را با تروریسم گره می‌زنند تا مسلمانان را که در سده اخیر آغازگر حمله به هیچ کشور غربی و مسیحی نبوده‌اند، تروریست معرفی شوند.

 

4. جایگاه تصویر و سینما

تصویر، جایگاه ویژه‌ای در دستگاه فکری و روانی انسان دارد و از‌این‌رو اگر ما پنج حس خود را پنج دروازه ورودی روحمان بدانیم برای ارتباط با پدیده‌‌های پیرامونی در هر شبانه روز، ۷۹ درصد اطلاعاتمان را از طریق دیداری یعنی از طریق تصویر به دست می‌آوریم و این همان نقطه اثر سینماست.[1]
از تأثیرگذارترین ابزارهای ارتباطی در دنیای امروز، تصویر متحرک یعنی سینماست. نیل پست من، پروفسور آمریکایی که نظریاتش جایگاه ویژه‌ای در تفکر و فرهنگ ارتباطی غرب دارد، در کتاب زندگی در عیش، مردن در خوشی می‌نویسد: جهان امروز جهان تصویر است. تلویزیون به منزله یک رسانه دیداری و شنیداری، زندگی انسان‌ها را تسخیر کرده است. وی سه دوره را برای انتقال معلومات ذکر می‌کند. دوره اول، دوره انتقال معلومات به‌وسیله زبان بود؛ یکی صحبت می‌کرد، دیگری حفظ می‌کرد. دوره دوم، دوره مکتوب بود و کتاب، حافظ و حامل معنا برای نسل بعدی شد. وی سومین دوره را دوره تصویر می‌داند که تصویر سینمایی و تلویزیونی جای دو موج پیشین نشسته است. او این دوره را مربوط به عصر جدید می‌داند. به تعبیر وی: یک ثانیه تصویر به اندازه هزار حرف تأثیرگذار است؛ یعنی میزان تأثیرگذاری یک ثانیه، برابر با چهار برگه A4 است.

 

بیشتر بخوانید: هنر و رسانه در اسارت خواسته های نامشروع اسلام ستیزان غربی


5. اقدامات هنری رسانه‌ای غرب ضد اسلام

یکی از مهم‌ترین ریشه‌های تروریسم اظهارات تحریک‌آمیز بر ضد هنجارها و ارزش‌های مذهبی است که به‌طور طبیعی و بعضاً ناخواسته بازتاب ناخوش آیند و تند پیروان آن مذهب را در پی دارد که در مواردی به صورت تروریسم بروز می‌کند. کشورهای غربی در سال‌های اخیر در رسانه‌های گروهی خود، در مورد ارزش‌های مذهبی مسلمانان، اظهارات تحریک‌آمیزی را ارائه نموده‌اند که به اعتقاد بسیاری از مسلمانان، این تحریک‌های مذهبی با طراحی و سازمان یافتگی ویژه بر ضد اسلام و مسلمانان در دستور کار برخی رسانه‌های غربی قرار گرفته و در مقابل، احیاناً عکس‌العمل شدید برخی مسلمانان را به حق در پی داشته است.
دکتر تودن هوفر[2] در این باره چنین می‌نویسد: خیلی از مردم مغرب زمین متأثر از رسانه‌ها، با احساسی مخلوط از غرور، ناآگاهی و نفرت، اسلام را دینی خون‌خوار و مسلمانان را انسان‌هایی ذات تروریست، ضد دموکراسی، یهودی‌ستیز، ضد زن و ضد‌مسیحیت می‌دانند.
وی به نقل از بیل اوریلی مرد محبوب بینندگان محافظه‌کار تلویزیون در آمریکا، می‌گوید: ما که نمی‌توانیم هر روز به یک کشور اسلامی حمله کنیم، آن‌چه می‌توان کرد، این است که دنیای اسلام را به کلی (به‌وسیله رسانه‌ها) بمباران و نابود کنیم.
تودن هوفر می‌گوید: ما کافی است مدت یک ثانیه پیش خود مجسم کنیم که افرادی مانند گراهام، اوریلی و یا کاتلر به جای کلمه اسلام، واژه یهودیت و به جای کشورهای اسلامی کلمه اسرائیل را به کار گیرند. آیا در این صورت ما با توفانی از خشم و اعتراض روبه‌رو نمی‌شویم؟ چرا ما درباره مسلمانان و مذهبشان اجازه داریم سخنانی شبه فاشیستی اظهار کنیم، در‌حالی‌که همین سخنان درباره مسیحیت و یهودیت تقبیح می‌شوند؟ ما باید به ترسیم چهره دیوآسا از اسلام و مسلمانان خاتمه دهیم. این کار نه تنها شرم‌آور است، بلکه به منافع خود ما نیز لطمه می‌زند.[3]
وقتی مسلمانان در مقابل توهین‌های وقیحانه رسانه‌های غرب به مقدسات آن‌ها واکنش نشان داده و ابراز نگرانی می‌کنند، رسانه‌ها و دولت‌های غربی برای این عمل ناپسند خود به جای عذرخواهی و دل‌جویی از مسلمانان، اغلب یک پاسخ دارند و آن استناد به حق آزادی بیان رسانه‌هاست.
نمونه بارز این تحریک بر ضد اسلام را در ماجرای انتشار کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی و توهین به پیامبر اسلام تا در دانمارک را می‌توان خوب مشاهده نمود. جای بسی شگفتی است در عصری که طنین احترام به عقاید و افکار دیگران، دنیای غرب را فرا گرفته، به نام دفاع از آزادی بیان، مقدسات دینی و از جمله به مهم‌ترین آن‌ها یعنی پیامبران الاهی راحت اهانت می‌شود؟
در دنیای متمدن غرب که اهانت به یک فرد عادی و حتی مجرم، به حق، جرم تلقی می‌شود، چطور هتک حرمت ادیان، پیامبران و اولیای الاهی که محبوب‌ترین و پرطرفدارترین انسان‌های این کره خاکی هستند، آن هم به بهانه آزادی بیان، می‌تواند مجاز باشد؟وقتی مسلمانان در مقابل توهین‌های وقیحانه رسانه‌های غرب به مقدسات آن‌ها واکنش نشان داده و ابراز نگرانی می‌کنند، رسانه‌ها و دولت‌های غربی برای این عمل ناپسند خود به جای عذرخواهی و دل‌جویی از مسلمانان، اغلب یک پاسخ دارند و آن استناد به حق آزادی بیان رسانه‌هاست.
نمونه بارز این تحریک بر ضد اسلام را در ماجرای انتشار کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی و توهین به پیامبر اسلام تا در دانمارک را می‌توان خوب مشاهده نمود.

در ماده ۲۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر بر نقش محدودکننده رسانه‌ها با توجه به مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی تأکید شده است، حتی براساس گزارش گزارشگر ویژه حق آزادی عقیده و بیان، بند ۳ ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، آزادی بیان را به سبب حفظ اخلاق عمومی محدود می‌کند و بنابراین دولت‌ها می‌توانند در حدود مقررات قانونی در جهت حفظ اخلاق عمومی در آزادی بیان مداخله نموده و در حد لازم آن را محدود کنند. در همین گزارش، اظهارات کفر‌آمیز (blasphemy) از مصادیق خلاف اخلاق عمومی اعلام گردیده است که می‌توان بدین جهت آزادی بیان را محدود نمود.
گزارشگر ویژه حقوق بشر، بر این نکته مهم نیز تأکید ورزیده که «اخلاق عمومی» یک مفهوم نسبی بوده و به تناسب مفهوم ملی هر کشور که برگرفته از زمینه‌های سیاسی و فرهنگی آن ملت است، متفاوت خواهد بود.[4] بنابراین، میزان مخالفت اهانت به مقدسات با نظم و اخلاق عمومی، به تناسب میزان وابستگی هر ملت به دین و دیگر عوامل، شدت و ضعف خواهد داشت. به همین دلیل نمی‌توان معیار داوری کشورهای غربی را در این زمینه برای کشورهای اسلامی تعیین ‌کننده دانست. از همین رو لازم است پاره‌ای کشورهای غربی، مانند انگلستان و دانمارک که با روش‌های مختلف از جمله انتشار کتاب و طراحی کاریکاتورهای موهن، احساسات جمع کثیری از مسلمانان جهان را جریحه‌دار کرده‌اند، بدانند که عمل آنان مطابق عرف مسلمانان، اهانت‌آمیز است اگرچه در عرف آنان این‌گونه نباشد. کمترین انتظار مسلمانان در این‌باره عذرخواهی رسمی این دولت‌ها و پیش‌گیری از ارتکاب مجدد چنین رفتارهای تحریک‌آمیز است. البته در مقابل نیز نمی‌توان منکر اظهارات تحریک‌آمیز برخی افراط‌گرایان مسلمان بر ضد پیروان برخی دیگر ادیان شد که آن نیز باید از سوی مسلمانان محکوم شود، اما با این تفاوت که اظهارات تحریک‌آمیز رسانه‌های غربی ضد مسلمانان با حضور نظامی قدرت‌های بزرگ غربی در کشورهای اسلامی طراحی شده، ولی اظهارات فرقه‌های افراطی از مسلمانان بر ضد مسیحیت یا دیگر ادیان غالباً اقدامی موردی و نسنجیده است که حتی از سوی دولت‌های متبوعشان نیز محکوم می‌شود.
اما با کمال تأسف کشورهای غربی توهین به مقدسات را با استناد به حق آزادی بیان جایز می‌شمارند؛ این در حالی است که تحقیق درباره یک مسئله تاریخی به نام هولوکاست هیتلری را ممنوع و جرم می‌دانند!
بر‌اساس کدام منطق برخاسته از اصل مهم آزادی بیان در غرب، می‌توان اهانت به مقدسات میلیون‌ها انسان و در نتیجه جریحه‌دار کردن احساسات این همه انسان‌های مورد احترام را مجاز دانست، ولی تحقیق درباره کم وکیف هولوکاست را ممنوع اعلام کرد! مگر می‌توان حق تحقیق درباره هولوکاست یا هر حادثه تاریخی دیگر را از انسان سلب کرد و باز هم ادعای وجود آزادی بیان داشت؟
آیا فرض قانون‌گذاران اروپایی بر این است که هر سختی در این‌باره حتی با نهایت احترام، موجب جریحه‌دار شدن احساسات خواهد شد؟ اگر چنین است، چرا درباره دیگر حوادث جنایت‌بار مثلاً در مورد مسیحیان و مسلمانان یا توهین به مقدسات این ادیان، چنین قانونی و فرضی مطرح نیست؟
در نهایت باید گفت: تحریک برضد مذهب که در قالب اهانت و خشونت گفتاری بیشتر رایج است، از عوامل مهم رواج تروریسم است؛ بنابراین، خشونت گفتاری را می‌توان زمینه‌ساز خشونت عملی دانست.
 

6. تعامل نهاد دین و نهاد رسانه

امروز وسایل ارتباط جمعی (رادیو، تلویزیون، سینما و اینترنت) جزو لوازم زندگی ما شده‌اند و بی‌هیچ مانع و محدودیتی مرزهای جغرافیایی را در می‌نوردند و از مهم‌ترین شیوه‌های کسب آگاهی و اطلاعات و از فراگیرترین، عمومی‌ترین و توانمند‌ترین منابع معرفتی بشر به شمار می‌روند.
بی‌تردید، رسانه‌های «مکتوب»، «صوتی» و «تصویری» کاملا در مزیت‌ها و معایب با هم متفاوت‌اند و هر کدام ماهیت و جنس ویژه‌ای دارد و در حمل مفاهیم یکسان نیستند. همچنین، دین درباره چگونگی تبلیغ خود نظر دارد و اجازه استفاده از هر نوع ابزار، قالب و شیوه‌ای را برای گسترش خود نمی‌دهد. از مهم‌ترین مسائلی که در امر تبلیغ دین در رسانه‌های نوین» باید به آن توجه شود، شناخت محدوده و ظرفیت‌های دین و قلمرو آن برای تبلیغ مفاهیم خود و آشنایی با ظرفیت رسانه‌های نو است.
قدمت بحث تعامل دین و رسانه، به سال ۱۹۲۰ م باز می‌گردد که اونجلست‌ها به منظور رساندن پیام کلیسا به درون خانه‌ها، از رسانه صوتی رادیو استفاده کردند.[5] از آن زمان، همواره بین کلیسا و اصحاب رسانه مباحثی وجود داشته است؛ اما با ورود رسانه‌های تصویری و قدرت فزاینده و تأثیرات تخریبی آن‌ها بر فرهنگ دینی، دغدغه‌ها به تعامل دین و رسانه افزایش یافت تا جایی که کتاب‌های مستقلی درباره عواقب خطرناک تأثیرات رسانه‌ها به‌ویژه تلویزیون نگاشته شد.[6]
در مورد این‌که آیا رسانه، ذات مستقل و مبتنی بر آن، ذاتیاتی دارد یا دارای ذات مستقلی نیست و همانند مرکب راهواری در خدمت انتقال هر بار معنایی - از جمله دین – می‌باشد، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. چالش رسانه‌های مدرن، مثل تلویزیون و سینما، با دین همواره مطرح بوده است. در سال‌های گذشته، تلاش زیادی برای بر طرف کردن این چالش‌ها به عمل آمد، ولی هنوز اختلافات اساسی این حوزه، به خصوص در میان پژوهشگران حوزه دین و رسانه و ارتباطات مطرح است.
در امتداد قرن ۲۱، دین و رسانه روز‌به‌روز بیشتر با یکدیگر مرتبط شدند. بخش اعظم مذهب و معنویت دوران معاصر، از طریق رسانه‌ها درک می‌شود.[7] مطالعه نقش رسانه در اشاعه دین و متقابلاً نقش دین در تسهیل ارتباط مردم و رسانه، سال‌هاست که در علوم اجتماعی، علوم ارتباطات، مطالعات فرهنگی و دین جایگاه ویژه‌ای یافته است. با ظهور رسانه‌های جدید و نظریه‌های ارتباطی خاص آن‌ها و البته به تبع شرایط اجتماعی هر دوره، نظرهای تازه‌ای در خصوص تعامل دین و رسانه شکل گرفته است.
برخی ادعا می‌کنند رسانه، مهم‌ترین وسیله ارتباطی است که تاکنون اختراع شده است. برخی دیگر آن را وسیله ارتباطی نامناسب می‌دانند که آسیب‌های جدی به اجتماع وارد می‌آورد. محتوای برنامه‌ها غنی و پربار شده و بینندگان رسانه مخصوصاً تلویزیون افزایش یافته‌اند. با وجود این، انتقادهای فراوانی از تاثیرات رسانه‌های گروهی می‌شود؛ ولی سینما و تلویزیون همچنان محبوب‌ترین رسانه‌ها باقی مانده است.[8]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] مجله موعود - بهمن و اسفند ۱۳۸۴، شماره ۶۱.
[2] یورگن تودن هوفر، «تئوری های ده گانه»، فصلنامه اندیشه تقریب، سال چهارم، شماره ۱۵، ص ۴۰
[3] همان، ص 48.
[4] commission on human rights. Fifty-fertsession
[5] حجت الله بیات، «ضرورت تبلیغ دین از رسانه­های نوین»، مجلات علمی خبری مبلغان در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، شماره ۹۲، ص ۳۸.
[6] کتاب زندگی در عیش، مردن در خوشی و تکنوپولی از نیل پست من و آیینه جادو از شهید آوینی و... از جمله این کتاب­ها هستند.
[7] اهوور، استوارت، دین در عصر رسانه­ها، ترجمه علی عامری مهابادی و همکاران، ص ۳.
[8] دفلوئر، ملوین و واورت­ای. دنیس، شناخت ارتباطات جمعی، ترجمه سیروس مرادی، ص 269.

منبع: اسلام هراسی در سینمای هالیوود اثر «سید مهدی گنجیانی» و «محمود علی پور»؛ به سفارش انجمن سواد رسانه مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم؛ انتشارات بوستان کتاب.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط