خشونتطلبی از جمله افتراهایی است که در طول تاریخ به مسلمانان و دین اسلام نسبت داده شده است؛ اما شواهد تاریخی همیشه نشان از عکس این امر بوده است و نباید کار عدهای از جاهلان را به این دین شریف و جامعهی بزرگ مسلمانان نسبت داد. آنچه در زیر میخوانید گزیدهای از اصول اولیه اسلام است که در راستای گسترش صلح و دوستی در جهان انجام داده است.
تعداد کلمات 2706/ تخمین زمان مطالعه 14 دقیقه
منزلت پیروان دیگر ادیان در اسلام
تودن هوفر، اندیشمند آلمانی، از گذشته موفق مسلمانان در تعامل با پیروان دیگر ادیان، چند نمونه را یادآور میشود که در آثار تاریخی غیر قابل انکار است. وی در این باره مینویسد: هنگامی که صلاحالدین در سال ۱۱۸۷ م، پس از یک جنگ سخت بیتالمقدس را فتح کرد، به طور نمایانگری از انتقامجویی خودداری ورزید و با گرفتن جزیه از مسیحیان به آنها آزادی داد. تسامح و بردباری در مقابل مسیحیان و یهودیان همیشه قاعده رفتاری و مایه غرور تمدن اسلامی بوده است. تحت حکومتهای اسلامی همه اقوام مسیحی و یهودی به زندگی خود ادامه دادند، در حالی که دادگاههای تفتیش عقاید «مسیحی» دگراندیشان را در آتش میسوزاندند.
همچنین در نمونه دیگری از رفتار مسلمانان با پیروان دیگر ادیان، چنین مینویسد: ورود ارتش اسلام به فرماندهی «طارق بن زیاد» در سال ۷۱۱ م به شبه جزیره اسپانیا آغازگر یک شکوفایی فرهنگی و علمی بود که هفتصد سال به طول انجامید که تمدن غرب امروز هنوز هم از آثار آن بهرهمند است. امروز مشکل ما خشونتگرایی مسلمانان نیست، بلکه اعمال خشونت از طرف برخی کشورهای غربی میباشد. تروریسم رایج امروزی به شکل نامعقولی، تعالیم محمد(ص) را وارونه کرده است. این جنایتی است علیه اسلام، اسلام، یعنی تسلیم شدن در برابر خدا و صلح.
هیچ چیز در تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام به این دین، به اندازۀ تروریسم با ماسک اسلامی ضربه نزده است. دنیای اسلام باید این ماسک را از چهره تروریسم پایین بکشد. باید این بت که تروریسم نام گرفته، همانگونه نابود شود که بتهای قبل از اسلام به دست محمد خُرد شدند.اسپانیا در آن بیان مدرنترین کشور اروپایی بوده و نمونه یک الگوی موفق برای زندگی مسالمتآمیز بین مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در اروپا شده بود. وضعیت یهودیان تحت حکومت مسلمانان خیلی بهتر بود تا تحت حکومت مسیحیان. درست پس از آن که پادشاه «مسیحی» فردیناند فوف آرگون در سال ۱۴۹۲ در جهت آزادی قرناطه آخرین پایگاه مسلمانان در اسپانیا را تسخیر کرد، تعقیب بیرحمانه یهودیان شروع شد. صدها هزار یهودی که صدها سال با عزت و در بالاترین مقامها کنار شهروندان مسلمان با آرامش کار و زندگی میکردند، از این سرزمین رانده شدند. بیشتر آنها به کشورهای اسلامی حوزه مدیترانه پناه بردند. زندگی مسالمتآمیز مسیحیان، یهودیان و مسلمانان در کشورهای اسلامی هنگامی صدمه دید که استعمار و ناسیونالیسم در قرنهای نوزدهم و بیستم وارد این کشورها شد. تراژدی کشتار ارامنه، نتیجه تعصب ناسیونالیستی بود و نه تعصب دینی.
این نویسنده در خاتمه سخنانش میگوید: در دویست سال گذشته هیچ کشور اسلامی حتی یک بار به غرب حمله نکرده است. همیشه قدرتهای بزرگ اروپایی و ایالات متحده متجاوز بودهاند و خود مورد تجاوز قرار نگرفتهاند. از آغاز دوره استعمار تا به حال میلیونها غیرنظامی عرب کشته شدهاند. مغرب زمین در بیلان غمانگیز کشت و کشتار، بیش از ده بر یک عمل کرده است. بحث فعلی درباره به اصطلاح خشونتگرایی دنیای اسلام حقایق تاریخی را کاملاً وارونه جلوه میدهد. غرب، هم در گذشته و هم در حال، به مراتب خشونتگرا تر از دنیای اسلام بوده است.
امروز مشکل ما خشونتگرایی مسلمانان نیست، بلکه اعمال خشونت از طرف برخی کشورهای غربی میباشد. تروریسم رایج امروزی به شکل نامعقولی، تعالیم محمد(ص) را وارونه کرده است. این جنایتی است علیه اسلام، اسلام، یعنی تسلیم شدن در برابر خدا و صلح.
هیچ چیز در تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام به این دین، به اندازۀ تروریسم با ماسک اسلامی ضربه نزده است. دنیای اسلام باید این ماسک را از چهره تروریسم پایین بکشد. باید این بت که تروریسم نام گرفته، همانگونه نابود شود که بتهای قبل از اسلام به دست محمد خُرد شدند.
درباره جنگطلبی دولتهای غربی «گریس هال سل» نویسنده کتاب معروف تدارک جنگ بزرگ، درباره نفوذ «بنیادگرایان انجیلی» (کشیشان پروتستان) در امریکا و قدرت تبلیغاتی آنان مینویسد:
در سال ۱۹۸۰ من شروع به نگاه کردن به برنامههای عامه پسند تلویزیونی آمریکایی کشیشان پروتستان کردم که بنابر تحقیق نیلسن، در سال ۱۹۸۵، به تخمین در حدود شصت میلیون بیننده آنها را تماشا میکنند. این برنامهها پیوسته میکوشند مردم را متقاعد سازند که لازم نیست در راه صلح بکوشند، بلکه به جای آن باید جنگ را بخواهند، زیرا که خواست خداست. این کشیشان میگویند: خداوند از ازل مقرّر فرموده است که دقیقاً همین ما مردمانی که در این نسل زندگی میکنیم باید به این جنگ هستهای دست بزنیم.
از این سخنان به راحتی میتوان به همنوایی افراطیان مسیحی و گروههای تند روی اسلامی پی برد و این گروههای افراطی و تندرو با قطع نظر از دین و مذهبشان نه تنها سبب گسترش خشونت و تروریسم بلکه باعث بدبینی عمومی به ادیان الاهی میگردند.
بیشتر بخوانید: اسلام دین صلح ورحمت
لزوم اجتناب از خشونت در حال ضرورت
از طرفی اصولاً هدف از مجازاتهای اسلامی و حدود الاهی، اصلاح جامعه و باز داشتن مجرمان از تکرار جرم و تنبیه آنان است. در آیه شریفه: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» اشاره به این جهت دارد و قصاص را موجب حیات افراد دانسته است؛ یعنی قصاص قاتل، موجب تنبه دیگران و بازداشتن آنان از ارتکاب قتل و در نتیجه زنده ماندن افراد است. مقصود از تقوا نیز که در ذیل آیه ذکر شده همان حصول حالت و ملکه کنترل افراد در ارتکاب قتل است. از طرف دیگر، اجرای حدود و تعزیرات دینی باید زیر نظر حاکمیت مشروع باشد و حاکمیت تمام جهات را باید ملاحظه کند.
گفتمان اولی اسلام منطق و مباحثه
۱. روش «تعقلی» و برخورد حکیمانه با مسائل دینی که عبارت است از ترویج دین با بیان و تحلیل عقلی. این روش در قرآن به حسن و قبح متّصف نشده است، زیرا روش برهانی و تعقلی همواره نیکو و نزد عقلا پسندیده است. این روش غالبا برای اهل علم و خواص کاربرد دارد.
۲. روش «موعظه حسنه» که عبارت است از تبلیغ دین با زبانی نیک و خوش. این روش که در منطق، به خطابه شهرت دارد، غالباً برای پند و اندرز عامه مردم کارآیی دارد.
٣. روش «جدال احسن» عبارت است از بحث و گفت و گوی همراه با مدارا و نرمی با منکران و معاندان با حفظ عدالت و تقوای در بحث و جدل و اجتناب از طعنه و توهین و مغالطه.
روایتی که از امام صادق(ع) درباره جدال احسن نقل شده، رعایت شیوۀ جدال احسن را از ویژگیهای علمای دین شمرده است و جدال با دشمنان دین به روش غیر احسن، برای شیعیان «حرام» عنوان گردیده است.
هرچند قرآن کریم به مجادله احسن امر میکند، در جایی که مسلمانان مورد ظلم و ستم قرار گیرند اجازه میدهد تا اقدامات مقتضی دیگری متناسب با نوع رفتار خصم، به کار گرفته شود؛ اما مقصود از ستم چیست؟ برخی مفسران معتقدند: مقصود از ظلم در این آیه شریفه، به قرینه سیاق آیه، آن است که مجادله به گونهای باشد که نرمی، مدارا و نزدیک شدن به دشمن در گفت و گو، موجب تلقی این امر گردد که مسلمانان در موضع ضعف قرار دارند و در نتیجه، مذاکره و گفت و گو را بر ذلت مسلمانان حمل نمایند.
حضرت علی(ع) وقتی مشاهده نمود یارانش در گرماگرم جنگ صفین به یاران معاویه توهین میکنند، با آنان مخالفت و از دشنام دادن به مخالفان خود منع نمود. یاران آن حضرت پرسیدند: مگر ما بر حق نیستیم و یاران معاویه باطل نیستند؟ به جای دشنام، در حق آنان دعا کنید تا از انحراف اصلاح شوند و بین ما و آنان صلح و آشتی برقرار شود.
تسامح و مدارای پیامبر(ص) با مخالفان
همچنین فرمودند: مطالب روی پرچم را عوض کنند و نوشته شود: «الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز رحمت و مهربانی است» پس از فتح مکه همه چشمها به پیامبر اسلام(ص) دوخته شده بود تا ببینند با مشرکان و دشمنان خود چه خواهد کرد و جواب آن همه آزار و اذیت را چگونه خواهد داد. ایشان رو به قریش کرده و فرمودند: ای جمعیت قریش! تصور میکنید با شما چه رفتاری انجام میدهم؟ گفتند: نیکی؛ برادر کریمی و فرزند برادر کریم ما هستی. حضرت فرمود: «إذهبوا أنتم الطّلقاء بروید! همه شما آزادید». این رفتار پیامبر در جامعهای صورت گرفته بود که انتقام و کینهتوزی جزء عادات و رفتارهای آنها شده بود و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد و ترک انتقامجویی در آن محیط بسیار مذموم بود. همچنین پیامبر(ص) زمانی که در اوج قدرت بود، فرمود: «من آذى ذمّیا و حملَه فوق طاقتِه، فأنا غریمه یوم القیامة».
کوتاه سخن اینکه اگر آموزههای اسلام با رویکرد شیعی در باب مسائل گوناگون از جمله مسئله جهاد و دفاع درست به مردم جهان عرضه شود بسیاری برداشتهای نادرست غیر مسلمانان و حتی برخی مسلمانان از آموزههای اسلام تفاوت اساسی خواهد کرد و دیگر تبلیغات سوء دشمنان اسلام و رفتارهای نابجا و جاهلانه برخی یافتههای اسلامی، موجب نخواهد شد که اسلام، دین خشونت و ترور قلمداد شود.
فلسفه مجازاتهای اسلامی
دلیلهای زیادی بر عدالتگرا بودن مکانیزم کیفری اسلام وجود دارد که چند نمونه را بر میشماریم:
۱. توجه به عدالت و استحقاق در اسلام به حدی است که از نظر فقه جزایی اسلام، اگر کسی مرتکب جرایم متعددی بشود که مجازات یکی از آنها قتل باشد، باید قبل از قتل، کلید مجازاتهای دیگر در مورد او اعمال گردد و مجازات قتل در مرحله آخر اجرا شود تا اعمال همه مجازاتهایی که مجرم مستحق آنهاست امکانپذیر باشد.در دین اسلام هر چند خشونت مذموم و مردود است اما نوع تعدیل یافته آن جهت اصلاح بزهکاران و حفظ سلامت جامعه تجویز شده است؛ اما از این نکته نباید غافل شد که مجازاتهای اسلامی با حفظ عدالت و تناسب بین جرم و جزا صرف غایتگرایانه نبوده و تنها در جهت رسیدن به نتایج اجتماعی نیست بلکه باید به گونهای باشد که بتواند شخص را نیز اصلاح کند و در عین حال از جرم و بزه در پهنه اجتماع جلوگیری نماید.
۲. قرآن کشتن یک انسان را بدون مجوز شرعی برابر با کشتن همه انسانها و زنده کردن او را - و زنده نگه داشتن او را - برابر با زنده کردن همه انسانها دانسته است: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا».
علامه طباطبائی میگوید: برابر بودن کشتن یک انسان با کشتن همه انسانها کنایه از این است که انسانها همه دارای حقیقت واحدند که همه در آن مشترک هستند و آن حقیقت انسانیت است. در این حقیقت هیچ تفاوتی بین یک انسان و همه انسانها نیست و بنابراین، اگر کسی قصد از بین بردن این حقیقت را در یک انسان داشته باشد، در واقع قصد انسانیت موجود در همه انسانها را کرده است. به همین خاطر حتی خود انسان نیز نمیتواند این حق را از خود سلب نماید و به همین دلیل خودکشی نیز در اسلام ممنوع و حرام است و مجازاتی در حد کشتن دیگری دارد. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «من قتل نفسه متعمدا فهو فی نار جهنم خالدا فیها».
در متون دینی اسلامی علت قصاص را حفظ حیات انسانها و احتقان خون آنها بیان شده است. روایات بیشماری در تفسیر حیات انسانها که در گرو قصاص است وارد شده که همگی بر این مطلب صحه میگذارند که ترس از قصاص سبب میشود کسی به خود اجازه کشتن دیگری را ندهد.
گذشته از اینکه قصاص، حیات جامعه را تضمین میکند، سبب تسکین آلام وارده به اولیای دم میشود، چرا که امر به گذشت و صبر چیزی جز تلاش برای سرکوب کردن خلجانهای احساسی آنها نمیباشد و همچنین آزاد نهادن اولیای دم برای اتفای آتش احساساتشان چیزی جز هرج و مرج به دنبال نخواهد داشت، به همین دلیل قصاص راهی میانه برای پرهیز از افراط و تفریط است.
همین رویّه نیز در جهاد جاری است، زیرا که جهاد و جنگ هدف و غایت نیست بلکه هدف دفاع از جان، مال، ناموس، اعتقادات و تمامیت ارضی ممالک اسلامی است، با این بیان آشکار میشود که جهاد، آخرین راه برای رسیدن به امنیت و آرامش پایدار است.
نمایش پی نوشت ها:
یورگن تودن هوفر، «تئوری های دهگانه»، فصلنامه اندیشه تقریب، سال ۴، شماره ۱۵، تابستان ۱۳۸۷، ص46.
همان، ص41.
همان، ص ۳۳.
همان، ص ۵۰.
گریس هان سل، تدارک جنگ بزرگ، ص۲۰.
بقره، آیه ۱۹۰.
مائده، آیه ۲.
حسینعلی منتظری، مجازات های اسلامی و حقوق بشر، ص ۸۲
بقره، آیه ۱۷۹.
حسینعلی منتظری، همان، ص ۸۴
نحل، آیه ۱۲۵.
فیض کاشانی، الکافی، ج ۳، ص ۱۶۲.
همان.
ابو جعفر طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص۴۳۹ واحمد بن علی طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۹۲.
فیض کاشانی، همان
سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۶، ص ۱۴۳
الطبرسی، الاحتجاج، ص ۲۱؛ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری بلد، ص ۵۲۷: «... فالجدال بالتی هی أحسن قد قرنه العلماء بالدین و الجدال بغیر التی هی احسن محرم حرمه الله تعالى على شیعتنا».
عنکبوت، آیه ۴۶؛ «... إلا الذین ظلموا منهم»
سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج۱۶، ص ۱۴۳.
حسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعه، ج ۱۵، ص۵۱۹: «... و لو قلم مکان لعنکم إیاهم و براءتکم منهم اللهم احقن دمائنا ودمائهم و أصلح دات بینا و بینهم واهدهم من ضلالتهم حتى یعرف الحق منهم من جهله و یرعوی عن الغی و العدوان من لهج به کان هذا أحب إلى و خیرا لکم. فقالا: یا أمیرالمؤمنین نقبل عظت و نتأدب بأدبک الحدیث».
عبدالملک بن هشام الحمیری المعافری، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۶
محمد بن عمر الواقدی، المغازی، ج ۲، ص ۸۲۲
عبدالملک بن هشام الحمیری المعافری، همان، ص ۳۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۶۱ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۷، ص۵۹
ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۴۵۹
حدیث نبوی: «هرکس غیر مسلمانی را که هم پیمان با مسلمین و تحت حمایت اسلام است. بیازارد و بیشتر از میزان تواناییاش بر او تحمیل کند، من روز قیامت مدعی وی خواهم بود و مطالبه غرامت میکنم»
قدرت الله خسروشاهی، فلسفه قناد از دیدگاه اسلام، ص۱۸۵
محمد بن الحسن بن على حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب مقدمات حدود، باب ۱۵.
مائده، آیه32.
سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۵، ص۳۱۶.
«هر کس عمدا خود را بکشد، در آتش جهنم جاودانه خواهد بود». محمد بن الحسن بن على حرعاملی، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج ۱۹، ابواب قصاص نفس، باب ۵، ح1، ۲ و ۳
«ولکم فی القصاص حیاة یا أولی الألباب»؛ بقره، آیه
«... و القصاص حقنا للدماء»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.
هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۷۷.