هالیوود یکی از بزرگترین مجموعههایی است که در اسلام ستیزی نقش اساسی دارد
چکیده
هرگاه روند گسترش اسلام شدت گرفت، تلاش برای مخدوش کردن چهره اسلام نیز تشدید شد. در این مقاله ابتدا نگاهی گذرا خواهیم داشت به تاریخچهی اسلامهراسی و پس از آن مراحل آن را مرور خواهیم کرد. اهداف و انگیزههای غرب از اسلام هراسی و تئوریسینها عمده و شاخصی که در زمینهی اسلام هراسی معروف هستند نیز در این مقاله معرفی خواهند شد.
تعداد کلمات 1866/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
هرگاه روند گسترش اسلام شدت گرفت، تلاش برای مخدوش کردن چهره اسلام نیز تشدید شد. در این مقاله ابتدا نگاهی گذرا خواهیم داشت به تاریخچهی اسلامهراسی و پس از آن مراحل آن را مرور خواهیم کرد. اهداف و انگیزههای غرب از اسلام هراسی و تئوریسینها عمده و شاخصی که در زمینهی اسلام هراسی معروف هستند نیز در این مقاله معرفی خواهند شد.
تعداد کلمات 1866/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
تاریخچه طرح اسلام هراسی در هالیوود
جریان اسلام ستیزی در آمریکا، بالاخص در سینمای این کشور از زمان فیلمهای صامت وجود داشته و تا امروز نیز ادامه دارد. پیش از تأسیس رسمی سینمای هالیوود (در سالهای 1909 -1912)، به نظر میرسد اولین فیلم اسلامستیز، در سال 1897 را «توماس ادیسون» با عنوان «فاطیما میرقصد» ساخت. در این فیلم، زنی رقاصه مسلمان، تمام تلاش خود را به کار بسته تا مردان را فریب دهد.[1]این سنت سیئهای که ادیسون در عرصه سینما به وجود آورد بعد از وی نیز ادامه یافت و تبدیل به یکی از اصول ثابت سینمای اسلامستیز هالیوود شد که تا امروز نیز ادامه دارد. در واقع میشود گفت این سنت ادیسونی، تبدیل به گفتمانی در فضای فرهنگی غرب و رسانههای خبری – تصویری شد.
مراحل اسلامهراسی
در طول تاریخ ارتباط مستقیم بین روند گسترش اسلام و اقدامات اسلامستیزانه و اسلامهراسانه وجود داشته است. هر گاه روند گسترش اسلام بهویژه در سرزمینهای غرب شدت گرفت، در واکنش به آن تلاشها برای مخدوش کردن چهره اسلام و مسلمانان نیز تشدید شد.وضعیت فضاسازی منفی که بعضی رسانههای غربی به واسطه آن چهره اسلام و مسلمانان را مخدوش کردهاند، پدیدهای نو به شمار نمیرود، بلکه ریشههایی تاریخی در قرنها پیش دارد و بنیانهای فکری این پدیده از ابتدای رسالت پیامبر اسلام(ص) و تا دوران جنگهای صلیبی، هجوم استعمار و ظهور پدیده شرقشناسی، دیده میشود. قدمت اسلامهراسی به یک تعبیر به چگونگی شکل گرفتن اسلام و جوامع مسلمان نشین ارتباط دارد ولی شدت آن را در سالهای اخیر میتوان در چندین مرحله مشاهده کرد. که به اجمال عبارتند از:
مرحله اول
انقلاب اسلامی ایران (که به نوعی به بیداری اسلامی در سطح جهان دامن زد و توانست در سطح تعاملات بینالمللی ایفای نقش کند و موجبات عزت و استقلال مسلمانان را نیز فراهم آورد)، یکی از دلیلهایی بود که کینه درونی دشمنان اسلام را آشکار کرد و از عوامل اسلامهراسی شد. بنابراین، چرایی عملیاتی شدن اسلامهراسی و اسلامستیزی نیز به موضوعاتی چون پیروزی انقلاب اسلامی، طرح مسئله صدور انقلاب که هم زمان و مصادف شد با از سرگیری جریانهای تندرو و بنیادگرای اسلامی در جهان اسلام، مرتبط است. انقلاب اسلامی در سالهای نخست پیروزی باعث به وجود آمدن و ظهور خود آگاهی دینی مسلمانان و بازیابی هویّت اسلامی شد و این مهم نیز گفتمان بیداری اسلامی را به منصه ظهور رسانید و گفتمان بیداری اسلامی تدریج به گفتمان مسلط جهان اسلام تبدیل گردید. طبیعی است که با بیداری اسلامی و بازیابی هویت اسلامی مسلمانان، منافع غرب در مناطق مسلماننشین که در گرو غفلت و جهالت مسلمانان بود به خطر افتاد. این مسئله اولین نقطه عطف اسلامهراسی به شکل آشکار در رسانهها بود.مرحله دوم
از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۸۹ آغاز میشود. با فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق مطابق دیدگاههای محافظه کارانه تعدادی از تئوریسنهای لیبرال، مبنی بر وجود یک دشمن واقعی یا فرضی به عنوان یکی از راهبردهای سیاست خارجه ایالات متحده، طرح اسلامهراسی مورد اهتمام و توجه بازیگردانان سلطهگر قرار گرفت. در همین راستا مراکز تصمیمساز ایالات متحده کوشید برای پرکردن خلأ بیگانههراسی و محاصرهاندیشی، خطر اسلام را جایگزین خطر کمونیسم کنند. جان گالیون، فرمانده نیروهای ناتو گفت: «ما جنگ سرد را از روسیه کمونیست بردیم؛ حال میتوانیم پس از یک کجروی هفتاد ساله به نبرد واقعی خود که قدمتی ۱۴۰۰ ساله دارد و همانا رویارویی با اسلام است، بازگردیم».[2]ازاینرو در فاز جدید، راهبرد اسلامهراسی را از مجاری صرف تبلیغاتی خارج کرده و به آن زیرساخت به اصطلاح علمی و فرهنگی دادند. در این رابطه و در سال ۱۹۹۳ تئوری برخورد تمدنها از سوی «ساموئل هانتینگتون» مطرح گردید. هانتینگتون در نظریه خود، که به جهان پس از فروپاشی بلوک شرق نظر دارد، سخن از شکلگیری تمدنها میکند و از این پس روابط و منازعات بینالملل را در عرصه فرهنگی و تمدنی میداند. وی از میان تمدنهای موجود، خطرناکترین تمدن در مواجه با غرب را تمدن اسلامی میداند و معتقد است جهان غرب باید به گونهای این تمدن را مهار کند.[3]
مرحله سوم
سومین موج اسلامهراسی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و انفجارهای نیویورک و واشنگتن، عملیاتی شد. بعد از همین واقعه جورج بوش اعلام میکند که جنگهای صلیبی مجدداً شروع شده است.[4] وی کشورها را از این پس به دو گروه دوست ایالات متحده و دشمن ایالات متحده تقسیمبندی میکند. که هر که با ما نیست، پس بر ماست. از این روی سخن از محور شرارت کرده و بعضی کشورهای اسلامی، مانند ایران و سوریه را کشورهای حامی تروریست و نقض کننده منافع دنیای آزاد و جهان غرب تلقی میکند. در ادامه این روند، فوکویاما یک ماه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر در مصاحبهای با روزنامه گاردین تأکید کرد اسلام تنها نظام فرهنگی است که مدرنیته غربی را تهدید میکند. او تصریح کرد امریکا میتواند برای شکستن مقاومت کشورهای اسلامی در برابر مدرنیته از توان نظامیاش استفاده کند. در همین باره، ویلیام کوهن، وزیر دفاع اسبق آمریکا و از استراتژیستهای برجسته این کشور اعلام داشت جنگ امریکا و متحدانش با اسلام، جنگ چهارم جهانی است. وی جنگ جهانی سوم را دوران جنگ سرد و به مدت ۴۵ سال میداند و جنگ جهانی چهارم را هم نبرد بین تمدن غرب و اسلام معرفی میکند.[5]اهداف و انگیزههای غرب از اسلام هراسی
چون غرب، ذاتاً سلطهجو و زیادهخواه است، با استحاله فرهنگ دیگر ملل، آنها را به انحطاط و افول کشانده و راه و رسم فرهنگی خود را جایگزین میکند. اهداف و انگیزههای غرب از اسلامهراسی را میتوان چنین خلاصه کرد:1.جلوگیری از مهاجرت مسلمانان به غرب و ایجاد مهاجرت معکوس مسلمانان
کشورهای غربی، روند مهاجرت مسلمانان به غرب را تهدیدی برای رفاه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود تلقی میکنند که حضور آنها در کشورهای غربی را سبب ناامنی و اختصاص یافتن منابع و مشاغل زیادی به آنان میدانند. در همین راستا به انفجارهای هفتم ژوئیه ۲۰۰۵ لندن میتوان اشاره کرد که در پی افزایش آزار مسلمانان سبب شد حدود پانصد هزار مسلمان، انگلیس را ترک کنند.
2. جلوگیری از اقبال مردم غرب به اسلام
با توجه به زاد و ولد، ارتباطات معقول و انسانی مسلمانان و پیشرفت جوانان مسلمان مهاجر، پرکردن خط معنویت غرب بهوسیله اسلام و توجه جهانی به برنامههای هدایتی این دین به عنوان کاملترین دین، تأثیرپذیری جوانان غربی از آنها و همچنین منفی شدن نرخ رشد جمعیت در کشورهای اروپایی تا چند دهه آینده، اروپا، قارهای مسلمان خواهد شد. از اینرو، غربیها با عملیاتی کردن راهبردهای اسلامهراسی و اسلامستیزی در صدد کاهش این روند هستند.
بیشتر بخوانید: اسلام ستیزی در غرب: دلایل و ویژگی ها
3. تداوم حضور نظامی و اشغالگری آمریکا در منطقه
عملیاتی شدن راهبرد اسلامهراسی و اسلامستیزی، حضور نظامی امریکا و متحدانش را برای احداث پایگاههای نظامی، غارت و چپاول کشورها و ملتهای فقیر و مستضعف مسلمان نشین استمرار میبخشد و سبب تداوم اشغالگری میگردد. این تداوم در واقع، متضمن ایجاد امنیت و حفاظت از رژیم صهیونیستی نیز هست.
4. ممانعت از روند واگرایی اروپا به امریکا
امریکا با بهرهگیری از القای خطر کمونیسم، موفق شده بود در طول جنگ سرد، غرب (اروپا) را به عنوان متحد استراتژیک در کنار خود حفظ نماید. با فروپاشی شوروی سابق و منتفی شدن خطر کمونیزم، روند واگرایی اروپا نسبت به سیاستهای امریکا تدریجا آغاز گردید. ادامه این روند آمریکا را در مناسبات بینالملل و مهار چالشهای پیشرو تنها میساخت. لذا برای حفاظت از اتحاد اروپا با آمریکا، دامن زدن به وجود یک دشمن مشترک به نام تمدن اسلامی واجب مینماید.
وجود برخی نظامها و گروههای ناآشنا با روح محتوای اسلامی در جهان اسلام - مثل القاعده و طالبان - یکی دیگر از سرچشمههای اسلامهراسی است. این نظامها و گروههای متحجر که آزادی مردم را مصادره کردهاند، آنها را از هرگونه شادی، نشاط و فعالیت اجتماعی، محروم و به انجام دادن شعایر و فرایض ساختگی خارج از دین اسلام مجبور میکنند. همچنین انفجارهای مرگبار جماعتهایی که خود را اسلامگرا میپندارند، مانند القاعده که اهداف غیر نظامی را در کشورهای غربی هدف میگیرند، بر شدت اسلامهراسی افزوده است.
نیز تجربه شکست از اسلام هنگام رویارویی این دو تمدن باهم، در جهالت نگه داشتن ملتهای غرب به اسلام، نگرانی از تکرار و فراگیری گفتمان انقلاب اسلامی ایران در دیگر ملل اسلامی و جهان، افزایش نگرانی از روند واقعیت یافتن پیشبینیهای فروپاشی امپراتوری لیبرال دموکراسی، ممانعت از گسترش فزاینده؛ بیداری اسلامی در بین ملتها از جمله ملل غرب، واداشتن نحلههای انحرافی اسلامی (نظیر القاعده، طالبان و وهابیون) به تحرکات رادیکالی ضد مسیحیت و راه اندازی جنگهای صلیبی و حوادثی نظیر ۱۱ سپتامبر، سنجش میزان حساسیت و پایبندی افکار عمومی مسلمانان به باورهای اسلامی و برنامهریزیهایی برای آینده تقابل نظامی احتمالی با جهان اسلام، انحراف افکار عمومی دنیا از توجه به جنایات صهیونیستها در فلسطین و نظامیان آمریکایی در افغانستان و عراق، از دیگر اهداف آنها برای اسلامهراسی است.
پیآمدهای اسلامهراسی
اسلامهراسی امروز به سیاستی نانوشته، اما مدون تبدیل گشته که فضای رسانهای غرب را درنوردیده و در عرصههای امنیتی، قانونگذاری و اجرایی کشورها رسوخ کرده است.پیامد چنین عملکردهایی موج اعتراض ساکنان اروپایی به مسلمانان و وجود نمادها و اِلِمانهای اسلامی چون مساجد و منارههاست. به گزارش «ایرنا» به نقل از روزنامه دیلی تلگراف در یک نظرسنجی بیش از نیمی از شرکتکنندگان در آن، مخالفت خود را با ساخت مسجد در محله خود اعلام کردهاند. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد مخالفت با اسلام افزایش یافته است و اینکه بیشتر مردم انگلیس خواستار تحدید آزادی بیان به دلیل خاموش کردن افراطگرایان مذهبی هستند.[6]
ترسیم اسلام به عنوان دینی بنیادگرا و غیرقابل انعطاف، ارائه فرهنگی عقب مانده و ناهماهنگ با زمان، القای چهره خشن و تروریستی از مسلمانان در رسانهها در قالبهای گوناگون خبری و با ابزارهای هنری فیلم، موسیقی و تصویر، از پیآمدهای اسلامهراسی به صورت سازماندهی شده در ناخودآگاه بعضی ملتهای غربی بوده که در مقاطعی به عکسالعملهای تند معدودی از ملتهای غیر مسلمان ضد مسلمانان منجر شده است.
افزون بر پیآمدهای فوق، حکومتهای شیاد با القای رعب و هراس از اسلام، راه را بر فشارهای سنگین و وضع قوانین ناعادلانه ضد مسلمانان مهاجر فراهم کردهاند که از جمله آن فشارها و قوانین ظالمانه: منع حجاب، اخراج زنان محجبه از مدارس و مراکز آموزش عالی، منع ساخت مناره مساجد، ضرب و جرح مسلمانان، (طوری که پس از بمبگذاری ۱۹ آوریل ۱۹۹۵ در ساختمان فدرال اکلاهما، هرچند هیچگونه شاهدی مبنی بر نقش داشتن مسلمانان در این انفجار وجود نداشت، بر اساس گزارشهای منتشر شده بیش از سیصد اقدام مجرمانه برضد مسلمانان صورت پذیرفت)[7]، توهین و خفیف شمردن اقلیتهای مسلمان، نشر کاریکاتورهای موهن درباره پیامبر اکرم(ص) ساخت بازیهای رایانهای (همچون وداع با مساجد)، قرآن سوزی، حمله به مساجد، نگریستن به مسلمانان به عنوان اجانب و غریبه، تبعیض در واگذاری مشاغل متناسب با شأن، زیر نظر داشتن و تحت مراقبت قراردادن محلههای مسلمان نشین برای تحقیر آنها، ویران کردن قبرهای مسلمانان، بهویژه تخریب سنگ قبرها، از دیگر تلاشهای تبعیضآمیز در کشورهای غربی بر ضد مسلمانان است. همچنین احساس بیگانگی مسلمانان ساکن کشورهای غربی از آثار تأسفبار این طرح ظالمانه است.
نمایش پی نوشت ها:
[1] www.farsnewes.ir
[2] زهرا یزدی نژاد، ناتوی فرهنگی، ص ۹.
[3] ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدن ها، ترجمه مجتبی امیری، ص۱۷۹.
[4] keyhannews.ir.
[5] وب سایت تحلیل نبرد، شهریور ۱۳۹۱
[6] خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، 20/10/1388، کد خبر ۸۸۸۳۸۱.
[7] پایگاه اینترنتی قرارگاه جنگ نرم 14/7/1389.