
سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسیرش را به کل عوض کرد و از آنجایی که احساس می کرد نتوانسته آن طور که باید و شاید قدرت را به دست بگیرد و در آن حد عرض اندام کند، دوباره شروع به فعالیت کرد و سعی در نفوذ به ارکان اصلی قدرت کرد. آنچه می خوانید گزارشی است در مورد سازمان مجاهدین که پس از انقلاب چه فعالیتهایی انجام دادند.
تعداد کلمات 2574/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه

مقدمه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نیروهای کمشمار تشکیلاتی سازمان که عمدتاً زندانیان آزاد شده بودند، به طور فعال وارد صحنه سیاسی کشور شدند و جذب نیرو و سازماندهی را آغاز کردند. به علت وضعیت خاص جامعه و جوّ انقلابی موجود، با توجه به مواضعی که سازمان اتخاذ میکرد و به دلیل تجربه تلخ سال ۵۴ و وجود «التقاط» در ایدئولوژی و اندیشه سازمان، بدبینی و بیاعتمادی رو به افزایشی نسبت به سازمان در جامعه وجود داشت. در نخستین مرحله جذب، نیروهای دانشجو و دانشآموز پرشور که مطلع از تاریخچه سازمان بودند، در صدر دیگر اقشار قرار داشتند. در سه-چهار ماه نخست انقلاب، جذب این نیروها به کندی صورت میگرفت؛ ولی با گسترش فعالیت گروههای مختلف سیاسی و مطبوعات و تغییرات پرشتاب در فضای فرهنگی اجتماعی کشور، روند توسعه سازمان و جذب نیروها نیز سرعت گرفت.سازمان برای جذب هوادار، در حالی که از نظر سیاسی خود را وفادار به انقلاب اسلامی و امام خمینی معرفی میکرد، در عرصه فعالیتهای اجتماعی و مدنی به نحو چشمگیری سرمایهگذاری میکرد. یکی از اهداف اصلی این گونه اقدامات، نمایاندن چهرههایی از سازمان است که برای جوانان جاذبههای فطری دارد. سازمان با فرستادن دختران و پسران هوادار برای تخلیه لجن و فاضلاب گودها یا با فرستادن آنها به اردوهای سازندگی در روستاها و ... ضمن آنکه تظاهرات مردمی را در عمل از خویش نشان میداد، با تشکیل کلاسهای در اردوها یا در جوار سایر کارهای اجتماعی، ایدئولوژی خود را به همراه رفتارهای متفاوت (روابط دوستانه دختران و پسران، هویت مردانه دادن به دختران و...) به هواداران ارائه میکرد. در همین روند، ضمن تشکیلاتی کردن آنان، تلاش میشد در مواجهه عینی با ابعاد محرومیتهای موجود، روحیات و گرایشهای آنان را به سمتی که سازمان میخواهد جهت یابد.[1]سازمان در تبلیغات خود با ترسیم دو اسلام، «توحیدی مجاهدین» و «اسلام ارتجاعی»، خود را منادی توحید وانمود میکرد و جریانهای اسلامی پیرو خط امام را در جبهه ارتجاع قرار میداد.
همچنین سازمان برای جذب نیرو و موّجه جلوه دادن هرچه بیشتر خویش، متوسل به ارزش تشکیلات میشد. همواره لزوم وجود یک سازمان و تشکیلات مسلحانه پیشتاز برای تامین هر خواستهای، به اشکال گوناگون طرح میشد و به شکل صریح تئوریک نیز مورد تأکید قرا میگرفت.
در ضمن، این «اردوهای سازندگی» و انجام فعالیتهای تبلیغاتی، سازمان آموزشهای ایدئولوژیک خود را دنبال میکرد و با این شیوه هواداران خود را بهتر میشناخت و آنها را غربال میکرد و کسانی را که آموزشهای اردو را درست نمیپذیرفتند، کنار میگذاشت و افراد مناسب را جدا میکرد تا از آنان در مراحل بعد استفاده کند.
طرح رادیکال و اغراقآمیز مطالبات اقشار محروم اجتماع و دامن زدن به انتظارات غیرواقعی و خارج از ظرفیت نظام نوپای جمهوری اسلامی در اولین ماههای پس از پیروزی انقلاب، یکی از شیوههای اصلی سازمان در تبلیغات سیاسی و اجتماعی آن هنگام بود؛[2] در حالیکه امام خمینی و سایر نیروهای انقلابی مسلمان نیز ضمن پیگیری مطالبات مردم و انتقاد به نارساییها و ناتوانیهای دولت موقت، بر لزوم آرامش و تعامل سازنده برای حل مشکلات و اجتناب از تفرقه و تنش سیاسی اجتماعی پای میفشردند. رهبران سازمان در کنار سایر گروههای چپگرا و غیرمذهبی، با تبلیغات خویش آشکارا میکوشیدند فضای دوقطبی و رادیکالیزه علیه رهبری نظام را پدید آورند تا خود به عنوان نمایندگان واقعی مطالبات مردم، شناخته و محسوب شوند.
آنچه این هدف سازمان را روشن میساخت، یکی قرار گرفتن این شیوه در کنار سایر برنامههای اجتماعی-تبلیغی سازمان بود و دیگر اینکه سازمان از ابزارها و حتی عبارات شعاری تحریککنندهتر و احساس انگیزتری برای عنوان کردن انتقادات استفاده میکرد. در واقع، سازمان در هر مرحله از تبلیغات خود در انتخاب شیوههای تبلیغاتی از سایر گروهها روانشناسانهتر عمل میکرد.
سازمان در تبلیغات خود با پرداخت حماسی و عاطفی و اغراق و بزرگنمایی بر سوابق اعضای اولیه و برخی حوادث و وقایع مربوط به دوران مبارزات اعضای ثابت، بسیار تأکید میکرد و بدین وسیله با تحریک شور و عاطفه و احساسات جوانان، به مرور عده زیادی را به سمت خود جذب میکرد:
راستی روزی که سازمان بنیانگذاری شد، ما چه سرمایهای داشتیم؟ محمد حنیف اغلب کارگری و عملگی میکرد تا هم با درد و رنج آنها آشنا شده و دید خود را عمق ببخشد و هم اوایل پولی گیرش بیاید. اصغر [بدیع زادگان] یک پیراهن داشت؛ وقتی که کثیف میشد، آن را میشست و منتظر میماند تا خشک شود. یا اصغر بعد از دوبار عمل جراحی روی ستون فقرات سوختهاش که فقط با دست و پا میتوانست راه برود، میگفت: «بچهها بیایید ورزش کنیم.»[3]
سازمان در تبلیغات خود با ترسیم دو اسلام، «توحیدی مجاهدین» و «اسلام ارتجاعی»، خود را منادی توحید وانمود میکرد و جریانهای اسلامی پیرو خط امام را در جبهه ارتجاع قرار میداد.
همچنین سازمان برای جذب نیرو و موّجه جلوه دادن هرچه بیشتر خویش، متوسل به ارزش تشکیلات میشد. همواره لزوم وجود یک سازمان و تشکیلات مسلحانه پیشتاز[4] برای تامین هر خواستهای، به اشکال گوناگون طرح میشد و به شکل صریح تئوریک نیز مورد تأکید قرا میگرفت.
در ادامه همین مطالب، سازمان نظم تشکیلاتی و انضباط آهنین خود را با عنوان «انضباط انقلابی» که در مباحث گذشته روی آن بحث شد، به عنوان یکی از عوامل جذب افراد در کانون دستورالعملهای تشکیلاتی قرار میدهد.
سازمان در برخورد با اعتراضات اعضا و هواداران، غالباً اعتراضات افراد را ناشی از رگههای ارتجاعی باقی مانده در شخصیت و تمایلات بورژوایی و غیرمردمی و... خود آنان میدانست و راهحل آن را نیز چنین عنوان میکرد که اگر این لکهها را تسویه کنید، به مرحلهای میرسید که دیگر این اعتراضات و ایرادات را به سازمان نخواهید داشت. لذا تجویز کوهپیمایی، روزه و ریاضتهای طولانی، کارگری و نظایر اینها، به عنوان برطرفکننده شبهات عقلی اعضا و هواداران قرار میگرفت.
نفوذ در مراکز حساس
جدیترین تاکتیک سازمان، برای آمادهسازی زمینهی براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی، «خط نفوذ» بود؛ نفوذ در نهادهای حساس و تعیینکننده نظام، از قبیل دادسراها و دادگاههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی، وزارتخانههای مهم، نخست وزیری و شورای امنیت کشور. «خط نفوذ» سازمان، از متقنترین نشانههایی است که بر اهداف برانداز این تشکیلات – از همان روزهای نخست دوران بیست و هشت ماهه «فاز سیاسی» - گواهی میدهد.نیروهای متشکل مخالف سازمان که به دلیل سوابق سیاسی و تجربه مبارزاتی خود توانایی لازم برای پیشبینی و شناسایی و پیشگیری فعل و انفعالهای سازمان را داشتند، به طور عمده در سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب متمرکز شده بودند و در واقع، خود از بنیانگذاران این نهادها بودند. به همین علت، اینگونه نیروهای سازمان را در این دو نهاد، به شدت کاهش دادند؛ اما به هر علت، این گونه نیروهای کیفی انقلاب در برخی از مراکز حساس سیاسی و قضایی کشور، از جمله دادسراها و دادگاههای انقلاب حضور تعیینکنندهای نداشتند. در چنین وضعی برخی از اعضای سازمان، در غیاب یک نهاد امنیتی متشکل انقلابی پس از پیروزی انقلاب، توانسته بودند با بهرهگیری ازارتباطات خود با برخی مسئولان و سوءاستفاده از آشفتگی نظام اجرایی، به بعضی از نهادهای مهم رخنه نمایند. حجه الاسلام فضل الله محلاتی میگوید:
«آقای احمد صدر حاج سید جوادی شده بود وزیر کشور دولت [موقت] انقلابی. شما نمیدانید که او دست منافقین را درتمام کارها بازگذاشت. خلیل رضایی را رئیس دفترش کرده بود و این منافقین یکی بعد از دیگری در مراکز مهم دست داشتند.»[5]
حجهالاسلام هاشمی رفسنجانی درخاطرات سال 60 خود مینویسد:
«مشکل هم اینجاست که مجاهدین [خلق]، سالها بهعنوان نیروی خودی، دربین ما بودهاند و اطلاعات کامل از وضع و موقعیت افراد و راه وصول به آنها را دراختیار دارند؛ و بعد از انقلاب عوامل خود را بهطور ناشناس، در خیلی از جاهای حساس نفوذ دادهاند.»[6]
بهزاد نبوی در شهریور سال 60 در این باره چنین گفته است:
«یک مسئلهای که در این مورخ مطرح است ومردم باید در جریان قرار بگیرند، وجود عوامل نفوذی دشمن در حزب [جمهوری اسلامی]، نخست وزیری و دادستانی است... اینطور آدمها [منافقین نفوذی] از همان اول نفوذ کردند و ازحمایت قوی دولت موقت و بعدش بنیصدر هم برخوردار بودند... توانستند در خیلی جاها نفوذ کنند.»[7]
رجوی در مورد نیروهای نفوذی سازمان میگوید:
«برادران خودمان در دادستانی و سپاه - که آنها را برای چنین روزهایی ذخیره کرده بودیم- بیکار نبودند.»[8]
درکتاب غائله چهاردهم اسفند نیز به چند نفوذی سازمان درمراکزی، مانند صداوسیما، اداره دوم ارتش، حزب جمهوری خلق مسلمانان و دفتر امام اشاره شده است.[9]
بیشتر بخوانید: تأسیس و شکلگیری سازمان مجاهدین خلق
جاذبه «امور اطلاعاتی» برای سازمان
در بیان علت نفوذ سازمان در نهادهای حساس، از جمله نخستوزیری و دادگاههای انقلاب و مراکزی که به نحوی اطلاعات نظام در آنجا متمرکز بود.پس از پیروزی انقلاب نیز پنهانکاری و «اطلاعات»، محور فعالیتهای سازمان بود. درست زمانی که مسئولان و نیروهای جمهوری اسلامی درگیر کارهای اجرایی بودند، اینها داشتند نفوذیهای خود را در سپاه و مراکز اطلاعاتی نظام، تحکیم و تثبیت میکردند و در فکر بردن اسناد و مدارک سری بودند. قرائن و اطلاعات نشان میدهد که سازمان، در ایجاد ارتباط و رفع مشکل خود با کشورها، مستقیماً از طریق سرویسهای اطلاعاتی آنها، عمل کرده است که یک مورد آن، مسئله سعادتی بود.[10]
در روزهای اول پیروزی انقلاب، دادگاهها و دادستانیهای انقلاب از مراکز بسیار مهم بودند. نفوذ در دادگاههای انقلاب (به شکل گسترده) از مهمترین اقدامات سازمان خلق بود. با اینکه شخص امام خمینی و دیگر روحانیان طراز اول انقلاب، همواره بر جلوگیری از خشونت و عدم تعرض بیمورد به جان و مال افراد دستگیر شده تأکید داشتند، با این حال سازمان مجاهدین خلق، چه از طریق مواضع آشکار و رسمی و با ادبیات تند و خشونتآمیز و چه از طریق نفوذیهای خود در دادگاه انقلاب، خشونت را به جامعه «تزریق» میکرد.
احسان نراقی نیز، ضمن بیان خاطرات خود از زندان جمهوری اسلامی، مطالبی را به نقل از سعید متحدین عضو سازمان که در همان زمانی زندانی بود، بیان میکرد که موضوع مربوط به نفوذ اعضای سازمان در دادگاههای انقلاب را تأیید مینماید:
درباره اعدامهای زیادی که در مورد مسئولین رژیم سابق صورت گرفت، سعید[11] اطلاعاتی به من داد که براساس آنها، متوجه شدم چنانچه مجاهدین اعمال نفوذ نمیکردند، تعداد این اعدامها آن قدر زیاد نمیشد... .
در این زمان، مجاهدین با داشتن نگرش غیرمذهبی و با عنوان زندانیان سیاسی سابق، سمت دادیار دادگاه را به خود اختصاص دادند. آنها دادرسی دعاوی را با چنان شدت و حرارتی پیگیری میکردند که منطقا نتیجهای جز صدور حکم اعدام باقی نمیماند.[12]
اولین اقدام ها، در پی فرمان امام خمینی
با پیگیری شورای انقلاب، روند تصفیه نفوذیهای سازمان از دادسراها و دادگاههای انقلاب، ازاواخر اسفند 57 آغاز شد و تا خرداد 58 ادامه داشت؛ این تصفیهها- ناقص بود و حضور عناصر سازمان درسمتهای غیرقضایی کماکان دوام یافت. تصفیه این گروه، در واقع، در جهت تعدیل شرایط دادگاهها و محاکمات و محدود کردن اختیارات دادگاهها بود که دراطلاعیه 25 اسفند 57 امام خمینی(ره) ذکر شده بود.سازمان و نفوذیها در برابر اصلاح دادگاههای انقلاب
تدوین آیین نامه دادسراها و دادگاههای انقلاب اسلامی، اخراج نفوذیها و محدودیت دستگیریها و اعدامها، سازمان را برآشفت. از یک سو، افراد اخراجی با صدور اعلامیهها و چاپ جزوههایی که امضای «بازپرس سابق تحقیق دادسرای انقلاب مرکز» را ذیل خود داشت، اصلاح دادگاههای انقلاب را تخطئه کردند و از سوی دیگر، نشریه سازمان متبوع ایشان نیز، حمله به دادگاهها را- با عناوین مختلف- آغاز کرد.نفوذیهای اخراجی با فضاسازی و پخش شایعات و تحلیلهای نادرست، مسئولان دادگاههای انقلاب را به عناوینی نظیر ارتجاع و عقبنشینی در برابر امپریالیسم متهم میساختند و این کار خود را «ادامه راه» و «ادای وظیفه مکتبی» مینامیدند:
...پس از اخراج از دادسرا تا توان داشتیم به راهمان ادامه دادیم و هربار افشای حساسترین پایگاهها و عملکردهای امپریالیسم و ارتجاع، درادای وظیفه مکتبی خود کوشیدیم.[13]
محور حمله به دادگاههای انقلاب، عدول ازوضعیت پیشین و کمتر شدن اعدامها و مصادرهها بود.
ملاقاتهای اعضای سازمان با امام خمینی
اولین بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامههای کیهان و اطلاعات، 8 اردیبهشت ماه 1358 از ملاقات و مذاکرات رهبران سازمان با امام خمینی خبر دادند. این دیدار صبح روز پنج شنبه 6 اردیبهشت ماه در اقامتگاه امام در قم، بهطور خصوصی انجام شد.باتوجه به ارتداد بخش اعظمی از نیروهای سازمان و برای جلوگیری از هرگونه شائبهای درمبانی دینی باقیمانده آنان، امام قبلاً از مسئولان سازمان خواسته بود تا موضع اعتقادی خود را رسماً اعلام نمایند و سپس به ملاقات ایشان بروند. سازمان هم درقالب یک اطلاعیه و یک نامه به امام که اولی شرح شأن صدور نامه است، مبانی عقیدتی خود را اعلام کرد.
رضا کیوانزاد از مسئولان مهم سازمان که از سال 54 در زندان به سازمان پیوسته بود، اطلاع خود را از جلسه قم چنین بیان کرد:پس از پیروزی انقلاب نیز پنهانکاری و «اطلاعات»، محور فعالیتهای سازمان بود. درست زمانی که مسئولان و نیروهای جمهوری اسلامی درگیر کارهای اجرایی بودند، اینها داشتند نفوذیهای خود را در سپاه و مراکز اطلاعاتی نظام، تحکیم و تثبیت میکردند و در فکر بردن اسناد و مدارک سری بودند.
افراد حاضر در جلسه عبارت بودند از: مسعود رجوی، موسی خیابانی، عباس داوری و محمود احمدی. در ابتدای ملاقات، امام اینطور صحبت را شروع میکنند: سوابق سازمان شما این طوری بوده. اشاره میکنند به تغییر ایدئولوژی و... میگویند که این کتاب تغییر ایدوئولوژی و اعلام مواضع شما را آورده بودند و به من گفته بودند اینها این طور هستند، این تیپ هستند و من گفتم که اگر اشتباهی شده و اگر مسئلهای به وجود آمده، مربوط به گذشته است. به هر جهت شما جوانید، الان انقلاب شده و مردم ما متحول شدند و ما باید دست به دست همدیگر بدهیم برای سازندگی و میتوانیم و شما میتوانید اشکالاتتان را برطرف کنید... به هر جهت امام گفتند شما بروید خودتان را اصلاح بکنید و بعد، باتوجه به [اصلاح] این اشتباهتان، بروید تبلیغ کنید و بروید با مردم باشید، خدا هم کمکتان میکند...
البته از این جلسه هیچ نواری، هیچی متنی، به طور رسمی تهیه نشد. فقط نواری دزدانه خود سازمان تهیه کرد[14] که به عدهای از افراد داخلی سازمان دادند، صدایش خیلی پایین بود، من هم همین چند جمله آن درذهنم مانده که برایتان گفتم.[15]
حجتالاسلام سید حسین موسوی تبریزی از ملاقات سران سازمان با امام، چنین یاد میکند:
...خود امام و بیت ایشان که در آن موقع از حاج احمد آقا و حسین آقا خمینی- ازهردو باید اسم ببرم، رفتار نامساعدی نسبت به اینها [اعضای سازمان] نداشتند. امام درسال 1358 در قم با آقایان رجوی و موسی خیابانی ملاقات دادند. البته من یادم هست که برای من و بعضی از دوستان، از جمله شهید حقانی، آقای جعفر گیلانی، آقای فاکر و آقای عبایی خراسانی شبههای دررابطه با این ملاقات ایجاد شد. درجلسهای که با هم بودیم صحبت شد که چرا امام باید اینها را بپذیرد؟ بعضیها گفتند که شاید امام عنایت دارد که اینها جذب انقلاب بشوند... خدمت امام رفتیم و سوالمان خیلی رک و صریح این بود «چرا به رجوی و موسی خیابانی اجازه ملاقات دادید؟ این باعث شبهه برای دیگران شده است.» امام دو جمله بیان کردند- البته روش امام کلا همین بود - «یکی این که من احتمال میدادم که اینها مطالبی داشته باشند و امام وقت نداد به گوش او برسانیم و اگر میگفتیم، امام قبول میکرد.» من چرا باید این فرصت را از اینها بگیرم. باید اینها میآمدند و میگفتند. دوم اینکه خدای نکرده، بعدها در دل خودم نماند که چرا حرفهایم را به اینها نگفتم و اینها نگویند که امام حرفهایش را به ما نگفته بود و آنها هم آنجا به من قول دادند که حرفهای مرا برای دوستانشان هم نقل کنند.»[16]
نمایش پی نوشت ها:
[1]. برای آگاهی از نمونه یک گزارش رتوشش شده اردوی مجاهدین خلق با ادبیات احساسی و تبلیغی. نشریه مجاهدین، ش 1، ص 3.
[2]. برای آگاهی از نمونه مطالب و مقالاتی با این رویکرد. بازوی انقلاب، ش 16، ص 3؛ نشریه مجاهد، ویژهنامه ش 15 انتخابات، ص 3؛ سخنرانی رجوی در رشت؛ همان، ش 19، ص 4؛ مقاله «زمین از آن کسی است که آن را میکارد و نه فئودال زالو صفت»، همان، ش 5، ص 3؛ مقاله «چرا با سرمایهداران خارجی سازشکارانه برخورد میشود؟ پیام انقلاب، وابستگی است؟» همان، ش 11، ص 3؛ مقاله «امپریالیسم به کارخانه کشیده میشود»، همان، ش 56؛ مقاله «تعیین حداقل دستمزد کارگران، براساس قانون کار آریامهری».
[3]. نشریه مجاهد، ش 75، ص 3.
[4]. باید توجه داشت که ویژگیهای «تشکیلات مسلحانه پیشتاز»، در ادبیات سال ۵۸ و در قبال نظام جمهوری اسلامی، با آنچه در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در قبال رژیم سلطنتی بیان میشد، تفاوتی نداشت.
[5]. شهید محلاتی، خاطرات: ص 118؛ دو فرزند احمد صدر حاج سیدجوادی، شهرزاد و علیرضا، از اعضای مهم مرکزیت سازمان هستند و برادر وی علی اصغر حاج سیدجوادی نیز مدت زیادی در داخل و خارج با سازمان همکاری مینمود. شهرزاد صدر حاج سیدجوادی در سال 1372 به مدت دوسال مسئول اول سازمان شد. علیرضا صدر حاج سیدجوادی نیز از مخالفان شخصی و مسئولان ستاد حفاظت رجوی میباشد.
[6]. هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، صص 288 و 230.
[7]. روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 21/6/1360.
[8]. نشریه اتحادیه، ش 52، مقاله جمع بندی یکساله مقاومت مسلحانه: ص 21.
[9]. غائله چهاردهم اسفند...، صص 81-82.
[10]. گفت و گو با یکی از کارشناسان مسائل اطلاعاتی- امنیتی.
[11]. سعید متحدین، برادر محبوبه متحدین، در نوجوانی به زندان رژیم شاه افتاد که به دلیل صغرسن به زندان اطفال فرستاده شد. از آنجا گریخت و در بهار 1353، در خراسان دستگیر شد و در آستانه پیروزی انقلاب آزاد شد. پس از چندی در 9 آبان 58 هنگام اقدام به سرقت مسلحانه از یک جواهرفروشی، حوالی میدان ونک، دستگیر شد. سازمان نیر درباره این حادثه و دستگیری او اطلاعیهای صادر کرد. (مجموعه اعلامیه ها...: ج 2، ص 116).
[12]. نراقی، از کاخ شاه...: صص 286-287.
[13]. روزنامه کیهان، 4/2/58: ص 6. دردوران حضور این جمع (که عناصر سرشناس آن نادر رفیعی و رضا خاکسار بودند) در دادگاههای انقلاب.
[14]. یکی از کارشناسان امنیتی به نقل از مرحوم حجتالاسلام سیداحمد خمینی گفته است: در روز ملاقات مزبور مسئولین حفاظتی اقامتگاه امام در قم قصد داشتند که انان را طبق روال موجود بازرسی بدنی کنند که مسعود رجوی و همراهان اعتراض کردند و مانع بازرسی بدنی شدند. پس از اطلاع امام از این موضوع ایشان دستور میدهند که آنان بدون بازرسی وارد شوند. بعد معلوم شد که آنان مخفیانه یک دوربین و یک ضبط صوت کوچک به همراه خود حمل کرده بودند و از ملاقات عکسی و نواری تهیه کردند. افراد غیر سازمان تاکنون به نوار مزبور دسترسی نداشتهاند اما یک قطعه از عکس ملاقات مسعود رجوی و موسی با امام به دست آمده است.
[15]. کارنامه سیاه...، ج 1: صص 133-134 به نقل از رضا کیوانزاد.
[16]. دو مهنامه چشم انداز ایران، ش 22: ص 34.