سازمان، با استفاده از فضای کاملاً آزاد پس از انقلاب و با استفاده از خوشنامی و محبوبیت رهبران اولیه، عدم آگاهی مرم از عقاید واقعی آنان، تظاهر به اسلام و قبول صددرصد رهبری امام خمینی، به سرعت شروع به بازسازی کرد
چکیده
مجاهدین خلق، پس از تغییر ایدئولوژیک در سال 52 و روی آوردن به مبارزات مسلحانه، در مسیر تازهای قرار گرفته بود که به سوی سرانجامی نا معلوم در حرکت بود؛ هر چند که رهبران آن، چنین عقیدهای نداشتند و به زعم خود در حال احیای تاریخ جدیدی در ایران بودند؛ ولی بعدها تاریخ چیز دیگری نشان داد. آنچه میخوانید گزارشی است در مورد وضعیت سازمان مجاهدین خلق در آستانه وقوع انقلاب اسلامی است.
تعداد کلمات 1903/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
مجاهدین خلق، پس از تغییر ایدئولوژیک در سال 52 و روی آوردن به مبارزات مسلحانه، در مسیر تازهای قرار گرفته بود که به سوی سرانجامی نا معلوم در حرکت بود؛ هر چند که رهبران آن، چنین عقیدهای نداشتند و به زعم خود در حال احیای تاریخ جدیدی در ایران بودند؛ ولی بعدها تاریخ چیز دیگری نشان داد. آنچه میخوانید گزارشی است در مورد وضعیت سازمان مجاهدین خلق در آستانه وقوع انقلاب اسلامی است.
تعداد کلمات 1903/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
سازماندهی و فعالیتها در این مقطع
دو فصل پاییز و زمستان ۵۵، ماههای پایانی سازمان و وارد آمدن ضربات پیدرپی آن بود. بر اثر این ضربات، تعدادی از مهمترین اعضای مرکزی و شاخههای اصلی، از جمله بهرام آرام کشته شدند؛ عملاً از سازمان جمعی پراکنده و آسیبپذیر چیزی باقی نمانده بود. رهبران سازمان به فکر چارهجویی افتادند و چاره را در «انحلال موقت» تشکیلات یافتند. بعدها مشخص شد که هدف اصلی از طرح انحلال موقت تشکیلات، حفظ جان رهبران سازمان و بهخصوص تقی شهرام بوده است و نه حفظ اعضای تشکیلات.تقی شهرام و محمدجواد قائدی در این دوران، در تدارک فرار به خارج از کشور بودند که بعد از مرگ بهرام آرام، تصویب مرکزیت، به طور رسمی در دستور کار سازمان قرار گرفت. در این دوران، فشار ساواک و نیروهای پلیس پس از ترور ۳ مستشار آمریکایی آنچنان تشدید شده بود که مرکزیت را واداشته بود که برای حفظ خود، به شدت در تکاپو افتاد. در آبان ۵۵ دو تن از اعضای سرشاخه، یعنی محمدقاسم عبداللهزاده (مصطفی) و محسن طریقت (محمود) خود را بالا کشیدند و پس از کشته شدن بهرام آرام، وارد مرکزیت شدند. از همان بدو تشکیل این مرکزیت جدید، بین تقی شهرام - که روابطش به علت حفاظت شدیدی که از جان خود به عمل میآورد، با تشکیلات و اعضای دیگر مرکزی عملاً قطع بود - با محسن طریقت و محمدقاسم عبداللهزاده بر سر مسائل تشکیلاتی اختلاف پیش میآید. آنها ابتدا، طرح ترور شاه را مطرح میکنند که شهرام مخالفت میکند؛ سپس در مورد بازنگری مشی چریکی، موضع میگیرند که باز هم شهرام مخالفت میکند. سرانجام پس از یک مشاجره لفظی، محمود (طریقت) و مصطفی (عبداللهزاده) از ترس جانشان، بساطشان را جمع کرده و به خارج فرار میکنند و به گفته حسین روحانی، در یک یادداشت علت فرار خود را ترس از ترور توسط شهرام اعلام کردند.[1]
تئوری رکود در آستانه انقلاب اسلامی
شهرام در بهار ۵۶، تحلیل «دوران رکود جنبش انقلابی» را در داخل سازمان ارائه داد که بعدها به «تز رکود» یا «تئوری رکود» شهرت یافت؛ البته این دیدگاه در آن دوران توسط سایر جریانات مارکسیستی و... در انواع و اقسام مختلف ارائه شده بود. فداییها تحت تأثیر ضرباتی که خورده بودند؛ افراد درون زندان، به رهبری رجوی تحت تاثیر جو واخوردگی و انفعال کادرهای زندان؛ مرتدشدهها تحت تأثیر تروریسم عریان درون تشکیلاتی؛ و بالاخره هر یک به فراخور حاکم بر تشکیلاتشان این را عرضه میکردند. این نظریهها درست در زمانی ابراز میشد که ملت مسلمان ایران، خود را برای خیزش نهایی و جارو کردن بساط سلطنت آماده میکرد؛ بهویژه از بهار سال ۵۶ روزی نبود که در نقطهای از کشور، خبر از اعتصاب و تظاهرات نباشد.تضعیف قدرت تقی شهرام و تصفیه وی
مجموعه شرایط طوری پیش میرفت که علیرغم افت و خیزها، قدرت تقی شهرام در سال ۵۵ و ۵۶ هر روز بیش از پیش تضعیف میشد و در این موارد، حتی حوادث گوناگون پیشآمده نیز بیتأثیر نبود. یکی از مهمترین این عوامل، ضوابط امنیتی پیچیده و عجیبی بود که تقی شهرام برای حفظ خودش برقرار کرده بود. برخی از اعضای سابق سازمان نقل کردهاند که در تمام طول شبانهروز دو زن همیشه در کنار شهرام، به عنوان محافظ، انجام وظیفه میکردند. البته این زنها معمولا در مدت کوتاهی به کشتن داده میشدند. در تیر ماه ۵۶ تقی شهرام با بهانه اعزام بخش استراتژیک رهبری به خارج، به لندن فرار کرد و کلیه اختیارات رهبری سازمان در داخل کشور را به قائدی محول نمود.اما اندکی پس از شهرام، قائدی نیز به خارج گریخت و سازمان عملاً از میان رفت. در خارج از کشور، جمع ۱۲ نفرهای از بقایای سازمان تشکیل شد. در مرداد ۵۷، علیرضا سپاسی آشتیانی و حسین احمدی روحانی و دو تن دیگر از مجمع مزبور، برای مذاکره با شهرام قائدی و تعیین تکلیف به پاریس عزیمت کردند. حاصل مذاکرات آنها در پاریس، اخراج تقی شهرام و قائدی بود. پس از جلسهی پاریس، اطلاعیهای با نام بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق (م.ل) در مهر ۵۷ در تهران منتشر گردید که اعلام رسمی تصفیه تقی شهرام و معاونش و کنار نهادن نام «سازمان مجاهدین خلق» و نفی مشی چریکی، از مهمترین موارد مطروحه در این اطلاعیه بود.[2]
این محفل کوچک، در ۱۶ آذر ماه 13۵۷، نام «سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» را بر خود نهاد؛ و سه روز بعد در جریان راهپیمایی عظیم مردم تهران در تاسوعای سال ۵۷، بیانیه اعلام موجودیت خود را در میان راهپیمایان منتشر کرد. سازمان پیکار در روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب، در اسفند ۵۷، اولین کنگره خود را با شرکت ۱۴ نفر (همان اعضای محفل) تشکیل داد؛ و از همان ابتدا با استفاده از جوّ آزاد پس از انقلاب، به مقابله با دولت برآمده از انقلاب پرداخت.
سرانجام تقی شهرام
محمد تقی شهرام که از تابستان ۱۳۵۶ در انگلستان به سر میبرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت. در ایران با تشکیلات خاصی همکاری نمیکرد، اما ارتباطات پنهانی با برخی از افراد تشکیلات سابق، از جمله محمدجواد قائدی و همچنین با برخی از همفکران آشناشده در لندن، داشت. وی همچنین «چند ملاقات خصوصی و مخفی با کادر رهبری سازمان» پس از انقلاب نیز انجام داد.[3]تقی شهرام که هنوز فرصت قرار گرفتن در یک تشکیلات جدید را نیافته بود و به دلیل حساسیتهای زیادی که علیه او وجود داشت، فضای مناسبی برای کار علنی سیاسی و گروهی پیدا نکرده بود، پس از دستگیری در سال ۱۳۵۸، محاکمه و در مرداد ۱۳۵۹ به اعدام محکوم گردید.
دادگاه تقی شهرام، همچون دادگاه شکنجهگران ساواک، پر بود از شاکیان خصوصی. بسیاری از کسانی که کسب و کار خود را به فرمان تقی شهرام از دست داده بودند؛ یا کسانی که فرزندان و وابستگان آنها در اثر توطئههای تقی شهرام و همدستانش، به سرنوشت نامعلومی دچار شده بودند و نیز کسانی که خانوادههایشان به دسیسه و توطئه تقی شهرام از هم پاشیده شده بود، از جمله شاکیان وی بودند.
بیشتر بخوانید: سازمان مجاهدین خلق (1)
تداوم نظری و عملی تشکیلات
در طول سالهای ۵۶ و ۵۷، یعنی دو سالی که انقلاب اسلامی در آن نضج گرفت و به اوج و پیروزی رسید، عملاً سازمان مجاهدین خلق، وجود خارجی نداشت؛ اما شماری از اعضای سازمان در زندانهای رژیم شاه، به دور مسعود رجوی و موسی خیابانی گرد آمدند؛ این دو از اعضای اولیه سازمان بودند که در جریان وقایع سال ۵۰ دستگیر شده بودند. رجوی پس از دستگیری به همکاری گسترده با ساواک پرداخت؛ از همینرو، ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، در نامهای خطاب به دادستانی ارتش از مقامات دادستانی ارتش، خواست که به دلیل همکاریهای رجوی، وی مشمول تخفیف در مجازات گردد؛ لذا حکم اعدام رجوی به حبس ابد تقلیل یافت. رجوی تلاش کرد با متشکل کردن این عده در زندان، سازمان را با همان ساخت فکری التقاطی بازسازی نماید. رجوی تغییر ایدئولوژی اعضای سازمان را در جریان «اپورتونیسم چپ نما» نامید و تأکید کرد که این جریان با مارکسیسم واقعی متفاوت است؛ و مارکسیسم و مارکسیستهای واقعی، همچنان مورد احترام او هستند.در آخرین روزهای عمر رژیم شاهنشاهی، مسعود رجوی و موسی خیابانی، همراه با بقیه زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند. پیش از آنها نیز، از اعضای زندانی سازمان در ماههای قبل آزاد شده بودند. به هرحال، عملاً سازمان مجاهدین خلق وجود خارجی نداشت، مسعود رجوی و موسی خیابانی در فاصله آزادی تا پیروزی انقلاب، به عنوان «مجاهدین آزادشده»، اقدام به صدور بیانیه و پیام میکردند. این عدد چند بیانیه نیز در واپسین روزهای حضور خود در زندان با عنوان «مجاهدین زندانی» به هر صورت، عمده «فعالیتها و اقدامات» این عده در این دوره زمانی، یعنی ماههای دی و بهمن ۱۳۵۷، صدور چند اعلامیه به شرح زیر است:
1. پیام تبریک به روزنامهنگاران، طی دو سطر و بدون موضعگیری خاص با امضای «مجاهدین زندانی»، به تاریخ 21/10/57.
2. پیام خطاب به مردم، با تفصیل بیشتر؛ با پرداختن به کلیات انقلاب و مبارزه و آرزوی بازگشت «زعیم عالیقدر حضرت آیتالله العظمی خمینی»، به عنوان «سمبل چهره درخشان جنبش جاری میهن» و با اظهار امیدواری به پیروزی انقلاب.[4]
3. پیام به امام خمینی(ره)، در اول بهمن ۵۷، در حدود یک صفحه، با امضای «از طرف مجاهدین رهاشده از بند: مسعود رجوی - موسی خیابانی».[5]
4. پیام با امضای «از طرف مجاهدین آزادشده از زندان؛ مسعود رجوی، موسی خیابانی» به یاسر عرفات (ابوعمار).[6]
5. پیام به کارگران کارخانهجات تهران با امضای فوق به تاریخ ۵ بهمن ۵۷؛ در قسمتی از پیام یک صفحهای مزبور تصریح گردیده که دستاوردهای پیروزمندانه مردممان ... تحت زعامت و ارشادات حضرت آیتالله العظمی خمینی حاصل شده است.
6. پیام به آیتالله طالقانی و سایر آیات متحصن در دانشگاه تهران، در حدود یک صفحه با همان امضا به تاریخ ۹ بهمن ۵۷؛ در این پیام کوتاه، عبارت حضرت آیتالله العظمی خمینی، به عنوان قائد عظیمالشأن و رهبر عالیقدر جنبش ما، دو مرتبه ذکر شده است.
7. پیام به دانشجویان دانشگاه مشهد، در حدود یک صفحه با امضای فوق در ۱۲ بهمن ۵۷؛ این پیام هم دربردارنده تأکید بر رهبری آیتالله العظمی خمینی بود. همانطور که قبلاً تصویر شد، هیچ یک از این پیامها به امضای سازمان مجاهدین خلق ایران نیست، زیرا عملاً سازمانی وجود نداشت. همین مجاهدین آزادشده از زندان نیز در فاصله ۱۲ بهمن تا روز ۲۲ بهمن از صدور هرگونه بیانیه و اعلام موضع، پرهیز کردند تا ببینند نهایتاً کار انقلاب به کجا میکشد.
«تشکیلات» و «تبلیغات»
درست یک روز پس از پیروزی انقلاب، «جنبش ملی مجاهدین»، طی اطلاعیهای به تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ «به منزله ارگان سیاسی مجاهدین» اعلام موجودیت کرد و آمادگی خود را برای «عضوگیری» اعلام نمود؛[7] و مسعود رجوی و موسی خیابانی، طی اطلاعیهای، «حمایت کامل» خویش را از تشکیلاتی که خود و همفکرانش پدید آورده بودند، آشکار ساختند.[8] ساختمانهای ستادی سازمان در تهران و شهرستانها، مراکز «جنبش» شناخته شدند که ضمن ایجاد نوعی تمایز و اهمیت برای «سازمان»، پوشش علنی و ورودی تشکیلات اصلی سازمان نیز به شمار میآمدند. در بینظمی و نبودن قدرت حاکمیت در روزهای اولیه انقلاب، رجوی و همفکرانش، ساختمان «بنیاد پهلوی» (وزارت بازرگانی فعلی) واقع در نزدیکی میدان ولیعصر و دیواربهدیوار سفارت عراق را اشغال کردند و آنجا را مقر خود قرار دادند. این اولین اقدام گروهی بود که به گواهی اسناد و مدارک تا پیش از 22 بهمن 1357، خود را «مجاهدین آزادشده» مینامیدند و از این به بعد با نام «سازمان مجاهدین خلق» فعالیت میکردند.در خصوص تبلیغات رسانهای، پس از انتشار مرتب بیانیههای سازمان در روزنامههای کثیرالانتشار کیهان، اطلاعات و آیندگان و پوشش سخاوتمندانه بسیاری از مطبوعات با گرایشهای مختلف نسبت به نشر اخبار و مواضع سازمان و کادرهای اصلی آن، در کنار انتشار گسترده جزوات، پوسترها و کتابهای سازمان، چندگاهی نشریه پیام خلق ارگان سازمان بود که نخستین شماره آن در چهاردهم اردیبهشت ۵۸ منتشر شد. سرانجام در اول مرداد ۱۳۵۸، نشریه مجاهد، ارگان رسمی مجاهدین خلق، انتشار یافت. صفحه اول نخستین شماره این نشریه، مانند بسیاری از شمارههای آتی آن، دارای تصویری از امام خمینی(ره) بود و در کنار آن قرار داشت: «آیتالله خمینی در حساسترین مقطع این مبارزه به عنوان شرف و آزادگی مردم ما لقب امام گرفت.»[9] و نیز در همین شماره از امام خمینی با تعبیر «چهره پرچمدار و قهرمان» حماسه کبیر مردم که «همچون خورشید، تابناک از هر ستاره میدرخشد»، یاد شده است.
به هرحال با استفاده از فضای کاملاً آزاد پس از انقلاب و با استفاده از خوشنامی و محبوبیت رهبران اولیه، عدم آگاهی مرم از عقاید واقعی آنان، تظاهر به اسلام و قبول صددرصد رهبری امام خمینی، به سرعت شروع به بازسازی کرد. شبکه مخفی سازمان با استفاده از شرایط پس از پیروزی انقلاب و نبودن ضابطه، اقدام به انبار کردن سلاح و مهمات و تدارک خانههای تیمی نمود. کاملاً معلوم بود که «سازمان مجاهدین خلق» به فعالیت آزاد سیاسی آشکار و قانونی و حزبی نمیاندیشد، بلکه برنامههای دیگری در سر دارد و تدارک سلاح و مهمات و خانه تیمی در جهت همان برنامههاست.
نمایش پی نوشت ها:
[1]. یادداشتهای حسین روحانی: ص 229.
[2]. یادداشتهای حسین روحانی: ص 253 و 254؛ و نیز نگاه کنید به قائدی، محمدجواد، پرونده دادستانی انقلاب: ص 66.
[3]. روزنامه اطلاعات، 19/4/59: ص 13؛ اطلاعیه دادستانی انقلاب اسلامی در رابطه با محاکمه محمدتقی شهرام.
[4]. مجموعه اعلامیه ها...، ج 1، ص 16 و 19.
[5]. همان: ص 20.
[6]. همان: ص 21.
[7]. مجموعه اعلامیهها...، ج 1، ص 26.
[8]. همان، ص 28.
[9]. در حالی که اعضای کادر، قدیمی و اصلی سازمان از درون زندان و پس از آن، نه تنها به امام اعتقاد و علاقهای نداشتند که وی را با بدترین تعابیر توصیف میکردند. رجوی، جمعبندی یکساله... ص 100.