رجوی در پی امضای معاهدهای در فرانسه با «طارق عزیز» - معاون نخست وزیر وقت عراق - و به بهانه تحتفشار قرار گرفتن از سوی دولت فرانسه، در ۱۷خرداد سال ۶۵ وارد بغداد گردید. پس از ورود وی به عراق، نیروهای نظامی سازمان که از سال ۶۱ به تدریج در کردستان عراق مستقر شده بودند و سایر نیروهای گردآوری شده از داخل ایران، ترکیه و پاکستان، در داخل قرارگاههای تشکیلاتی سازماندهی شدند و سلسله عملیات متعددی را در طول نوار مرزی ایران با حمایت و پشتیبانی ارتش عراق علیه نیروهای ایران در مناطقی مانند سر دشت، دهلران، سرپل ذهاب، جنوب بانه و ارتفاعات کرمانشاه به انجام رساندند.[1] در این عملیاتها به برخی یگانها و پایگاههای پراکنده، نیروهای نظامی ایران وارد گردید.
تعداد کلمات 1582/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
استراتژی جنگ جبههای سازمان
دو هفته پس از تشکیل ارتش سازمان، خبر یک ملاقات دیگر مسعود رجوی و صدام حسین انتشار یافت:
«در این دیدار، رئیسجمهور عراق تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران را به رهبر مقاومت ایران تبریک گفت و آنرا ارتشی که برای صلح مبارزه میکند، نامید. متقابلاً برادر مجاهد مسعود رجوی از سوی مقاومت عادلانه مردم ایران برای صلح و آزادی، روز ملی عراق و جشنهای ۳۰ ژوئیه را به رئیسجمهور عراق تهنیت گفت.»[3]
عراق که در سال ۱۳۵۹ با لشکر به ایران حمله کرده بود، در سال ۱۳۶۶، ۵۰ لشگر مجهز و آموزش دیده به مصاف نیروهای جمهوری اسلامی ایران آورد که ارتش کوچک سازمان در دل این مجموعه بزرگ، وظیفه جاسوسی و مشارکت در برخی عملیات ایذایی و صدمه زدن به واحدهای کوچک پراکنده نظامی ایران در مناطق مرزی را برعهده داشت و چون نیروهای سازمان با پوشیدن لباس شبیه نیروهای ایرانی و سخن گفتن به زبان فارسی، میتوانستند عملیات فریب را در موارد زیادی اجرا کنند رجوی در توضیح نوع رابطه سازمان و ارتش آن با رژیم عراق، به سخنان صدام استشهاد کرد و چنین گفت:
«عراق اصلاً کاری به این کارهای ما ندارد. یادتان هست که در اولین دیدار من با رئیسجمهور عراق، آنچه که در ابتدا در اعلامیه رسمی روی آن تأکید شد، به رسمیت شناختن استقلال کامل ما در جمیع جهات و به رسمیت شناختن و احترام گذاشتن به آزادی عمل کامل ما تا رسیدن به اهدافمان بود... هرکس هم شک دارد ما دعوت میکنیم، میتواند بیاید و از نزدیک ببیند.»و تخلیه اطلاعاتی سریع اسرار به انجام برسانند، به یگان ویژهای با تواناییها و کارکردهای اختصاصی در ارتش عراق، تبدیل شدند. به نوشته کتاب منتشره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، مثلاً در مناطق جنوبی «بیشترین تلاش منافقین در خطوط پدافندی ارتش ایران و با هدف گرفتن اسیر و تخلیه اطلاعاتی، آنجا انجام میشد.»[4]
ارتش عراق نیز برای بهرهبرداریهای اطلاعاتی و جنگ روانی، در بعضی حملات پراکنده، نیروهای سازمان را به کار میگرفت و گاه گروههایی از آنها را در برخی مناطق متصرفی خود مستقر میکرد و تعدادی از ضربات معمول و متداول دوران جنگ را به نام سازمان ثبت مینمود. در مواردی هم نیروهای سازمان در عملیاتهای ایذایی علیه واحدهای کوچک و پراکنده مناطق جنگی، خود بهتنهایی اقدام میکردند، که در این موارد هم، پشتیبانی لازم اطلاعاتی و لجستیکی ارتش عراق کماکان وجود داشت. در چند مورد نیز بخشی از غنایم جنگی متصرفی ارتش عراق و اسرای ایرانی در اختیار سازمان قرار میگرفت تا در تبلیغات رسانهای، به نمایش گذاشته شوند و برای ارتش آزادیبخش سازمان هویت و عظمت فراهم سازند.
در تبلیغات سازمان مانند سایر موارد، تصویر به شدت اغراق شده و خلاف واقعی از عملیاتهای نظامی ارتش آزادیبخش ارائه میگردد که براساس آن، این ارتش کوچک توانسته بود، دهها هزار تن از نیروهای مسلح ایران را کشته و هزاران تن را اسیر کند.
پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل درباره جنگ ایران و عراق در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ و عدم پذیرش فوری آن توسط ایران، ارتش عراق و سازمان، حملات نظامی خود را به شکل وسیعی افزایش دادند. مرداد ۶۶، مسعود رجوی در مصاحبهای کارنامه ارتش سازمان را اینگونه اعلام کرد:
«ارتش آزادیبخش، چنانکه اعلام شده، تا به حال [مرداد۱۳۶۶] دهها رشته عمل بزرگ و بسیار موفق داشته است. آمار تلفاتی که به دشمن وارد کرده، حدود ۲۵۰۰ نفر است و حدود یکصد و سی و هفت نفر را هم اسیر گرفته است. در مقابل، شهدا و مجروحین خودمان، در مجموع این عملیات که نگاه کنیم، بیش از سه درصد نبوده است.»[5]
وی با توصیف اغراق شده از توان و جایگاه نظامی ارتش سازمان، تأکید نمود که:
«...ارتش آزادیبخش در مسیر پیشرفتهای پیوسته به درگیریها و به رودرروییها نزدیک میشود که کمر دشمن را هدف قرار داده است و کمرش را خواهد شکست.»[6]
رجوی همچنین در توضیح نوع رابطه سازمان و ارتش آن با رژیم عراق، به سخنان صدام استشهاد کرد و چنین گفت:
«عراق اصلاً کاری به این کارهای ما ندارد. یادتان هست که در اولین دیدار من با رئیسجمهور عراق، آنچه که در ابتدا در اعلامیه رسمی روی آن تأکید شد، به رسمیت شناختن استقلال کامل ما در جمیع جهات و به رسمیت شناختن و احترام گذاشتن به آزادی عمل کامل ما تا رسیدن به اهدافمان بود... هرکس هم شک دارد ما دعوت میکنیم، میتواند بیاید و از نزدیک ببیند.»[7]
به همین ترتیب، ظاهراً برای کسانی که در آمار و ارقام شگفت عملیاتهای نظامی ارتش سازمان، شک و تردید داشتند نیز، جز قبول دعوت سازمان، رفتن به عراق و مشاهده از نزدیک، راه دیگری وجود نداشت.
در تبلیغات سازمان، اخبار وقوع عملیاتهای نظامی متعددی توسط ارتش آزادیبخش اعلام میگردید، که هرگز رخ نداده بود و هیچگاه در هیچ یک از گزارشهای نیروهای ایران به ثبت نرسیده است. در پایان سال ۶۶، سازمان بیلان، کار ارتش خود را به این شرح اعلام نمود: «۹۹ رشته عملیات و وارد ساختن 9300 تن تلفات نیروهای ایران و گرفتن ۸۶۰ تن اسیر.»[8]
بیشتر بخوانید: ارتش سازمان مجاهدین در کنار حزب بعث
عملیاتهای بهار ۶۷
در این عملیات نیروهای سازمان پس از تصرف خط پدافندی ارتش جمهوری اسلامی توسط ارتش عراق، تمامی سنگرها و استحکامات موجود را به آتش کشیدند و سپس به برافراشتن پرچمهای سازمان بر روی خاکریزها و پخش اعلامیه اقدام نمودند.
عراقیها و نیروهای سازمان تا حدود ظهر روز تهاجم، تمامی امکانات و تجهیزات به غنیمت گرفته شده را به پشت خط و به درون خاک عراق منتقل کردند و نیز کلیه اسرار را انتقال داده و در حدود ساعت ۱۳ از خاک ایران تا پشت خط پدافندی رژیم بعث عراق عقبنشینی کردند. براساس گزارش منابع نظامی ایران، تلفات سنگینی به مهاجمان با رده آمد و آنان مجبور به عقبنشینی از خاک ایران شدند.
درباره دستاورد سازمان از این عملیات، راستگو با استناد به منابع سازمان مینویسد:
«تلفات وارده به لشکر ۷۷ خراسان، ۳۵۰۰ تن کشته و مجروح و ۵۰۸ اسیر، از طرف سازمان اعلام شد... سازمان مجاهدین (ارتش آزادیبخش) توانست با همراهی و همکاری ارتش کشور دشمن (عراق) کاری را که آن ارتش نتوانسته بود بر علیه کشور ایران عملی سازد، انجام دهد و یکی از لشکرهای زرهی رژیم ایران را به نفع طرف عراقی از کار بیندازد ... رجوی در نشستی در همین رابطه گفت که «این سربازان مانع ورود ما به خاک ایران برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی هستند و باید از سر راه کنار زده شوند.»[9]سازمان با دعوت از خبرگزاریهای خارجی پس از ورود به مهران، اقدام به راهاندازی یک برنامه بزرگ تبلیغاتی نمود. پس از این عملیات رهبری تشکیلات مدعی شد که «وقتی میتوانیم در یک عملیات، شهری را آزاد نمایید از دسترسی به تهران چندان مشکل نخواهد بود.»
عملیات مذکور که از سوی سازمان «چلچراغ» نام گرفته بود، توسط تیپهای زرهی عراق و پیاده سازمان انجام شد و در چهار محور به طول 50 کیلومتر و عمق ۲۰ کیلومتر انجام گردید.
پس از چند عملیات نظامی انحرافی ارتش عراق در نیمه دوم فروردین ۶۷، «...آمریکاییها در تاریخ ۲۸ فروردین ۶۷ به دو سکوی نفتی ایران در خلیج فارس حمله کردند و همزمان با آن، عراقیها غافلگیرانه و پس از حمله گسترده شیمیایی به خطوط پدافندی خود در فاو، با سپاهی مجهز به فاز یورش آوردند... سقوط فاو در عرض ۳۶ ساعت - پس از آن که دو سال و 3 ماه در اختیار ایران بود - و در حالی که عراق از حضور عمده قوای ایران در منطقه غرب اطلاع داشت، با به کارگیری سلاحهای شیمیایی و با استفاده از گاز خردل و سیانور، انجام گرفت.»[10]
بعدها روشن شد که جاسوسی و اطلاعات گردآوریشده توسط سازمان از وضعیت جبههها و نیروهای نظامی ایران، در به ثمر رسیدن عملیات مزبور داشت.[11] ضمن آنکه ارتش سازمان با عملیات «آفتاب» و سایر اقدامات ایذایی، در مقدمات آن سهیم بود.
در ۲۸ خرداد ۶۷ عملیات ارتش عراق و سازمان، در منطقه مهران انجام شد. در سالنمای تحلیلی جنگ ایران و عراق درباره عملیات چنین آمده است:
«در روزهای پایانی خرداد ۱۳۶۷، منافقین به کمک ارتش عراق به مهران و دهلران - که در کنترل پدافندی ارتش قرار داشت - حمله کردند ... در بهار همین سال، بعد از نشست محرمانه رجوی و صدام، تجهیزات سنگین شامل تانک تی ۵۵ و نفربرهای پیامپی در اختیار منافقین قرار گرفت و افسران عراقی آموزش فشردهای را برای آنها برگزار کردند. رجوی قبل از عملیات تهران، طی نشستی برای تحریک و تشویش نیروهایش جهت حمله به خطوط ارتش میگویند: «توان یک یگان ما با 3یا4 یگان ارتش ایران برابر است. یک گردان برای درهم شکستن چند گردان کلاسیک ارتش.» منافقین پس از حمله به مهران شعار نامروز مهران فردا تهران» را سر دادند.»[12]
سازمان با دعوت از خبرگزاریهای خارجی پس از ورود به مهران، اقدام به راهاندازی یک برنامه بزرگ تبلیغاتی نمود. پس از این عملیات رهبری تشکیلات مدعی شد که «وقتی میتوانیم در یک عملیات، شهری را آزاد نمایید از دسترسی به تهران چندان مشکل نخواهد بود.»[13]
عملیات مذکور که از سوی سازمان «چلچراغ» نام گرفته بود، توسط تیپهای زرهی عراق و پیاده سازمان انجام شد و در چهار محور به طول 50 کیلومتر و عمق ۲۰ کیلومتر انجام گردید.
نمایش پی نوشت ها:
[1] .برگرفته از بولتن نظامی –تحلیلی سپاه پاسداران، قرارگاه غرب- سال1367.
[2] .نشریه اتحادیه انجمن های....: ش98، ص1.
[3] .نشریه اتحادیه انجمن های...: ش101، ص1.
[4] .پایان جنگ...: ص51.
[5] .نشریه اتحاد انجمن های...: ش108، ص6.
[6] .همان، ص34.
[7] .همان. یک عضو سابق سازمان درباره پیوند صدام و رجوی چنین نوشته است: «معمای بزرگ این که چگونه صدام ضدایرانی و دیکتاتور، با تعدادی ایرانی مدعی انساندوستی و آزادیخواهی تا بدین حد از انطباق میرسند، را باید در وحدت ایدوئولوژیک آنها یافت. صدام حسین بعضی از بهترین دوستان و بعضی از اقوام خود را با تیغ کینه خود آشنا کرد، ولی همواره حامی بیچون و چرای مجاهدین بود.» جابانی، روانشناسی خشونت و ترور، ص69-70.
[8] .همان، ش131، ص54.
[9] .راستگو، مجاهدین خلق در ایینه تاریخ، ص396-398.
[10] .آغاز تا پایان...: ص197-198، این کتاب توسط مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ و مبتنی بر اسناد نیروهای نظامی تهیه شده است.
[11] .پایان جنگ...: ص77.
[12] .آغاز تا پایان...: ص202. [13] . برگرفته از اصول نوار سخنرانی رجوی، پس از عملیات تصرف مهران –تیرماه1367.