سکولاریسم و فروپاشی اخلاق و ارزشهای اسلامی
چکیده
سکولاریسم، ساحت منفی تمدن غربی با الحاد معادل است و فروپاشی اخلاقی و ارزشهای اسلامی و انسانی را به دنبال دارد. نفوذ اندیشه سکولاریستی در جوامع اسلامی، علت اصلی سقوط فکری و تمدن مسلمان بوده است. این انحطاط تنها گریبانگیر مسلمانان نشده، بلکه علم غربی معاصر نیز دچار بحران و فروپاشی ساختارهای فرهنگی، دینی و زیستی در کشورهای غربی شده است.
تعداد کلمات 691/ تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
سکولاریسم، ساحت منفی تمدن غربی با الحاد معادل است و فروپاشی اخلاقی و ارزشهای اسلامی و انسانی را به دنبال دارد. نفوذ اندیشه سکولاریستی در جوامع اسلامی، علت اصلی سقوط فکری و تمدن مسلمان بوده است. این انحطاط تنها گریبانگیر مسلمانان نشده، بلکه علم غربی معاصر نیز دچار بحران و فروپاشی ساختارهای فرهنگی، دینی و زیستی در کشورهای غربی شده است.
تعداد کلمات 691/ تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
علوم غربی، مبتنی بر سکولاریسم و گرفتار رویکرد الحادی و باعث فروپاشی نظام اخلاقی دستمایه قدرتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی شده است. علوم سکولار در دنیای مدرن به دنبال سکولار شدن جوامع اسلامی هستند که پیامدهای سنگینی به دنبال دارند.
ضیاءالدین سردار و همکارانش در گروه اجماعیون بر این باورند که هدف علم، کشف حقایق عینی کلان نیست؛ در واقع، واقعیت هر چه باشد و هرطور که انسان آن را درک کند، بسیار پیچیده و بسیار درهم تنیده و بیش از اندازه چند بعدی است که بتوان آن را به عنوان یک حقیقت عینی ساده و بسیط، کشف کرد. هدف علم، جدا از افزایش معرفت در داخل موزههای اعتقادی، حل مشکلات و کاهش درد و رنج و ارتقای وضع فیزیکی، مادی، فرهنگی و معنوی آحاد بشر است. جستجوی فداکارانه علم ناب به سبب «حقیقت» فریب و خدعهای بیش نیست. علم مدرن به طور مشخص، غربی است. علم غربی تنها علم طبیعت است و نه علم به معنای کلی آن. ضیاءالدین سردار و همکارانش در گروه اجماعیون بر این باورند که هدف علم، کشف حقایق عینی کلان نیست؛ در واقع، واقعیت هر چه باشد و هرطور که انسان آن را درک کند، بسیار پیچیده و بسیار درهم تنیده و بیش از اندازه چند بعدی است که بتوان آن را به عنوان یک حقیقت عینی ساده و بسیط، کشف کرد. هدف علم، جدا از افزایش معرفت در داخل موزههای اعتقادی، حل مشکلات و کاهش درد و رنج و ارتقای وضع فیزیکی، مادی، فرهنگی و معنوی آحاد بشر است. این علم، پیش فرضهای مشخصی درباره واقعیت، انسان، رابطه انسان با طبیعت، کیهان، زمان، فضا و ... دارد. این علم، تجسم عادت و رفتار انسان غربی است و در فرهنگ غربی ریشه دارد. منظومههای متفاوت از باورها و پیش فرضها باعث میشود علم در دو جامعه متفاوت، تفاسیر کاملا متفاوتی از واقعیت و کیهان عرضه بدارد؛ تفاسیری که بسته به گرایشهای فکری هر جامعه، میتوانند دینی یا مادیگرایانه باشند. سردار و همکارانش با کاهش دادن علم به ابزاری صرف برای حل مشکلات و تخفیف رنج و بدبختی، آن را در ساحت های اجتماعی و فایده گرایانه نشاندند. علم انتزاعی تر که با ساختار واقعیت فیزیکی سر و کار دارد، فاقد هرگونه فایده فوری است. چهار مقالهای که آلبرت انیشتین در سال ۱۹۰۵ میلادی منتشر کرد، نه به کار کاهش درد و رنج میآمدند و نه مشکلی از کسی حل میکردند. آنها هیچ تأثیری بر ماهیت درد و رنج یا وضع مادی و فیزیکی نوع بشر نداشتند؛ با این حال آنها درک کلی ما را از جرم، زمان، حرکت و نور تغییر دادند و علم فیزیک کاملا متفاوتی بنا نهادند. سردار و همکارانش، گفتمان خود را بر نیاز هر تمدن به تولید علمی مخصوص به خود و بر مبنای جهانبینی خاص خویش بنا کردند. اما در نظر آنها، تفاوت علم در یک تمدن با تمدن دیگر، صرفا در تفاوت در اولویتهای تحقیقی، کاربرد علم، پرستیژ اجتماعی و میزان دستمزد دانشمندان خلاصه میشد و ملاحظات هستیشناختی و مابعدالطبیعی در گفتمان جامعهشناختی آنها جایی نداشت؛ به بیان دیگر معرفتشناسی علمی که آنها بنا کرده بودند، فاقد هرگونه فلسفه یا هستیشناسی بود.
گفتمان سردار و همکارانش، فاقد هر نوع زیربنای سیستماتیک بود. سردار برای علم اسلامی، سه مؤلفه بر میشمارد: الف) فروتنی؛ ب) پذیرش محدودیت های روش علمی؛ ج) احترام به موضوع مورد مطالعه.
آنچه سردار و همکارانش از دیدن آن عاجز بودند، بنیانهایی بود که کارستان مدرن علم بر آنها بنا شده است.[1]
سکولاریسم، ساحت منفی تمدن غربی با الحاد معادل است و فروپاشی اخلاقی و ارزشهای اسلامی و انسانی را به دنبال دارد. نفوذ اندیشه سکولاریستی در جوامع اسلامی، علت اصلی سقوط فکری و تمدن مسلمان بوده است. این انحطاط تنها گریبانگیر مسلمانان نشده، بلکه علم غربی معاصر نیز دچار بحران و فروپاشی ساختارهای فرهنگی، دینی و زیستی در کشورهای غربی شده است.[2]
سردار درباره چیستی علم مدرن، از کتاب ساختار انقلابهای علمی توماس کوهن متأثر شده، در کتاب توماس کوهن و جنگهای علم مینویسد: دانشمندان ماجراجویانی نیستند که حقایق جدید را کشف کنند؛ بلکه آنها حل کنندگان معما هستند که درون جهانبینی تثبیت شدهای کار میکنند. هویت علم یک معرفت مطلق رها شده از شرایط اجتماعی و فرهنگی نیست. تحقیق علمی، محصولی از تعامل جامعه تحقیقاتی، محیط و سنت اقتدارگرایانه آن است. پس سایر تمدنها نیز میتوانند با الگوهای خاصی، انواع گوناگون علم داشته باشند.[3]
ضیاءالدین سردار و همکارانش در گروه اجماعیون بر این باورند که هدف علم، کشف حقایق عینی کلان نیست؛ در واقع، واقعیت هر چه باشد و هرطور که انسان آن را درک کند، بسیار پیچیده و بسیار درهم تنیده و بیش از اندازه چند بعدی است که بتوان آن را به عنوان یک حقیقت عینی ساده و بسیط، کشف کرد. هدف علم، جدا از افزایش معرفت در داخل موزههای اعتقادی، حل مشکلات و کاهش درد و رنج و ارتقای وضع فیزیکی، مادی، فرهنگی و معنوی آحاد بشر است. جستجوی فداکارانه علم ناب به سبب «حقیقت» فریب و خدعهای بیش نیست. علم مدرن به طور مشخص، غربی است. علم غربی تنها علم طبیعت است و نه علم به معنای کلی آن. ضیاءالدین سردار و همکارانش در گروه اجماعیون بر این باورند که هدف علم، کشف حقایق عینی کلان نیست؛ در واقع، واقعیت هر چه باشد و هرطور که انسان آن را درک کند، بسیار پیچیده و بسیار درهم تنیده و بیش از اندازه چند بعدی است که بتوان آن را به عنوان یک حقیقت عینی ساده و بسیط، کشف کرد. هدف علم، جدا از افزایش معرفت در داخل موزههای اعتقادی، حل مشکلات و کاهش درد و رنج و ارتقای وضع فیزیکی، مادی، فرهنگی و معنوی آحاد بشر است. این علم، پیش فرضهای مشخصی درباره واقعیت، انسان، رابطه انسان با طبیعت، کیهان، زمان، فضا و ... دارد. این علم، تجسم عادت و رفتار انسان غربی است و در فرهنگ غربی ریشه دارد. منظومههای متفاوت از باورها و پیش فرضها باعث میشود علم در دو جامعه متفاوت، تفاسیر کاملا متفاوتی از واقعیت و کیهان عرضه بدارد؛ تفاسیری که بسته به گرایشهای فکری هر جامعه، میتوانند دینی یا مادیگرایانه باشند. سردار و همکارانش با کاهش دادن علم به ابزاری صرف برای حل مشکلات و تخفیف رنج و بدبختی، آن را در ساحت های اجتماعی و فایده گرایانه نشاندند. علم انتزاعی تر که با ساختار واقعیت فیزیکی سر و کار دارد، فاقد هرگونه فایده فوری است. چهار مقالهای که آلبرت انیشتین در سال ۱۹۰۵ میلادی منتشر کرد، نه به کار کاهش درد و رنج میآمدند و نه مشکلی از کسی حل میکردند. آنها هیچ تأثیری بر ماهیت درد و رنج یا وضع مادی و فیزیکی نوع بشر نداشتند؛ با این حال آنها درک کلی ما را از جرم، زمان، حرکت و نور تغییر دادند و علم فیزیک کاملا متفاوتی بنا نهادند. سردار و همکارانش، گفتمان خود را بر نیاز هر تمدن به تولید علمی مخصوص به خود و بر مبنای جهانبینی خاص خویش بنا کردند. اما در نظر آنها، تفاوت علم در یک تمدن با تمدن دیگر، صرفا در تفاوت در اولویتهای تحقیقی، کاربرد علم، پرستیژ اجتماعی و میزان دستمزد دانشمندان خلاصه میشد و ملاحظات هستیشناختی و مابعدالطبیعی در گفتمان جامعهشناختی آنها جایی نداشت؛ به بیان دیگر معرفتشناسی علمی که آنها بنا کرده بودند، فاقد هرگونه فلسفه یا هستیشناسی بود.
بیشتر بخوانید: علم سکولار یا علم دینی؟
گفتمان سردار و همکارانش، فاقد هر نوع زیربنای سیستماتیک بود. سردار برای علم اسلامی، سه مؤلفه بر میشمارد: الف) فروتنی؛ ب) پذیرش محدودیت های روش علمی؛ ج) احترام به موضوع مورد مطالعه.
آنچه سردار و همکارانش از دیدن آن عاجز بودند، بنیانهایی بود که کارستان مدرن علم بر آنها بنا شده است.[1]
سکولاریسم، ساحت منفی تمدن غربی با الحاد معادل است و فروپاشی اخلاقی و ارزشهای اسلامی و انسانی را به دنبال دارد. نفوذ اندیشه سکولاریستی در جوامع اسلامی، علت اصلی سقوط فکری و تمدن مسلمان بوده است. این انحطاط تنها گریبانگیر مسلمانان نشده، بلکه علم غربی معاصر نیز دچار بحران و فروپاشی ساختارهای فرهنگی، دینی و زیستی در کشورهای غربی شده است.[2]
سردار درباره چیستی علم مدرن، از کتاب ساختار انقلابهای علمی توماس کوهن متأثر شده، در کتاب توماس کوهن و جنگهای علم مینویسد: دانشمندان ماجراجویانی نیستند که حقایق جدید را کشف کنند؛ بلکه آنها حل کنندگان معما هستند که درون جهانبینی تثبیت شدهای کار میکنند. هویت علم یک معرفت مطلق رها شده از شرایط اجتماعی و فرهنگی نیست. تحقیق علمی، محصولی از تعامل جامعه تحقیقاتی، محیط و سنت اقتدارگرایانه آن است. پس سایر تمدنها نیز میتوانند با الگوهای خاصی، انواع گوناگون علم داشته باشند.[3]
نمایش پی نوشت ها:
[1] مظفر اقبال؛ «اسلام و علوم مدرن»، در: پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهی ایران:. WWW.DIPNA.IR
[2] Sardar z; Science, Technology and development in the Musliun word, P.28, Idem, Science and technology in the middle east; P.20. how we know; Ilm and the Revival of knowledge; P.88
[3] ضیاء الدین سردار؛ توماس کوهن و جنگ های علم؛ ص ۴۰-۵۵.