مصادیق علم دینی

بخش مصرف در حوزه اقتصادی، یکی از بخش‌های مهمی ‌است که در‌برگیرنده حجم بسیاری بالایی از آموزه‌های شناختی و دستوری اسلام و قرآن است؛ زیرا از نظر آموزه‌های وحیانی اسلام، هر‌گونه دست‌یابی به انسان کامل و جامعه سالم، نیازمند توجه کامل به حوزه اقتصادی است.
دوشنبه، 8 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مصادیق علم دینی
اسلامی‌سازی علوم انسانی در حوزه اقتصاد
 
چکیده
بخش مصرف در حوزه اقتصادی، یکی از بخش‌های مهمی ‌است که در‌برگیرنده حجم بسیاری بالایی از آموزه‌های شناختی و دستوری اسلام و قرآن است؛ زیرا از نظر آموزه‌های وحیانی اسلام، هر‌گونه دست‌یابی به انسان کامل و جامعه سالم، نیازمند توجه کامل به حوزه اقتصادی است. ما اسلام را به فقه یا شریعت منحصر نمی‌کنیم؛ بلکه همه ابعاد و جوانب اسلام، از جمله: مبانی حکمی، عرفانی، اخلاقی و شریعت اسلامی ‌مد‌نظر است. در حوزه شریعت هم برای فهم و درک اقتصاد اسلامی، قرآن، سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و اهل‌بیت(ع) ایشان باید به‌طور جامع مدنظر قرار گیرد. در این صورت می‌توانیم از اقتصاد اسلامی‌سخن بگوییم.

تعداد کلمات 1509/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
 مصادیق علم دینی
استاد مصباح در آثار خود به تبیین اسلامی‌سازی برخی از علوم انسانی پرداخته است که به اختصار در این‌جا بیان می‌گردد:


1.اقتصاد اسلامی

بخش مصرف در حوزه اقتصادی، یکی از بخش‌های مهمی ‌است که دربرگیرنده حجم بسیاری بالایی از آموزه‌های شناختی و دستوری اسلام و قرآن است؛ زیرا از‌نظر آموزه‌های وحیانی اسلام، هر‌گونه دست‌یابی به انسان کامل و جامعه سالم، نیازمند توجه کامل به حوزه اقتصادی است. ما اسلام را به فقه یا شریعت منحصر نمی‌کنیم؛ بلکه همه ابعاد و جوانب اسلام، از جمله: مبانی حکمی، عرفانی، اخلاقی و شریعت اسلامی ‌مد‌نظر است. در حوزه شریعت هم برای فهم و درک اقتصاد اسلامی، قرآن، سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و اهل‌بیت(ع) ایشان باید به‌طور جامع مدنظر قرار گیرد. در این صورت می‌توانیم از اقتصاد اسلامی سخن بگوییم.
امروزه بخش‌هایی از اقتصاد اسلامی ‌به صورت بالفعل در جهان واقع، تحقق پیدا کرده است. در زمان پیامبر اسلام و جانشینان آن حضرت، با تجربه اقتصادی اسلام مواجه‌ایم که تجربه موفقی بوده است. بخش‌هایی از اقتصاد اسلامی، درحال حاضر در کشورهای مختلف اجرا می‌شود. در بعضی از کشورها، حدود پنجاه سال تجربه بانکداری اسلامی ‌داریم که از جهت نظری خوب رشد کرده و از جهت عملی هم موفقیت خود را اثبات کرده است. اسلام درباره مسائل بنیادین و زیربنایی اقتصاد، بر لزوم در زمینه‌های جهانی و روابط بین‌الملل برای پایه‌ریزی بنیان‌های اقتصاد اسلامی ‌تأکید کرده است.
حکومت اسلامی ‌برای رسیدن به هدف عدالت، باید به صورت دقیق، اصل ۴۴ قانون اساسی را در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها به اجرا در‌آورد. سازوکار لازم برای اجرایی شدن این اصل بر سه پایه است که هر کدام از این پایه‌ها سازوکارهای مربوط به خود را دارد. یکی از آن سه پایه اصلی برای اجرایی شدن این اصل، مباحث تئوریک و نظری اقتصادی، به‌ویژه از دیدگاه اسلامی است. تا ندانیم نظر اسلام درباره مباحث کلان اقتصادی چیست، تلاش برای اسلامی‌کردن اقتصاد و تحقق اهداف اقتصاد اسلامی، تلاش بی هدفی است. بدون شک، باید نظرهای اقتصادی و مدیریت کلان جامعه روشن شود. پایه دوم اینکه: صورت مسأله بسیاری از مسائل باید درست تبیین شود. این مسأله علاوه‌بر آشنایی با فقه اسلامی ‌و اقتصاد دانشگاهی، احتیاج به آشنایی با مسائل جاری جهانی و بین المللی دارد؛ زیرا مسائل اقتصاد نو، با جهان پیوند دارد.حکومت اسلامی ‌برای رسیدن به هدف عدالت، باید به صورت دقیق، اصل ۴۴ قانون اساسی را در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها به اجرا در‌آورد. سازوکار لازم برای اجرایی شدن این اصل بر سه پایه است که هر کدام از این پایه‌ها سازوکارهای مربوط به خود را دارد. یکی از آن سه پایه اصلی برای اجرایی شدن این اصل، مباحث تئوریک و نظری اقتصادی، به‌ویژه از دیدگاه اسلامی است.
پایه سوم، ضرورت یک بینش سیاسی – اقتصادی است تا بتوانیم مسائل روز را درست بفهمیم و برای آینده پیش‌بینی درستی انجام دهیم. از ترکیب تئوری‌های اقتصادی اسلام و آگاهی از شرایط اقتصادی سیاسی جهان، آن هم با‌توجه به بحران فعلی اقتصادی جهانی، سیاست‌های اقتصادی ما به‌دست می‌آید و ارتباط اقتصادی جهانی تبیین می‌شود. حال بعد از این دو پایه، جای این سوال هست که آیا مشکلات اقتصادی ما حل می‌شود و اگر بر فرض تمام کارشناسان ما هم به نقطه‌نظر واحدی برسند، اقتصاد اسلامی ‌محقق می‌شود؟ این امر اصلا محقق نمی‌شود؛ زیرا تاکنون تنها در بُعد نظری موفق بوده‌ایم و وقتی می‌خواهیم مسائل نظری را در جامعه اجرا کنیم، در بُعد عملی دچار اشکال می‌شویم؛ زیرا در این رابطه منافع مجریان مد‌نظر قرار می‌گیرد. عده‌ای هستند که به سبب شرایط و ویژگی‌هایی که داشته اند، توانسته‌اند برای خود امپراتوری‌های اقتصادی ایجاد کنند و حتی در عرصه بین المللی وارد شده‌اند؛ حال آیا آن‌ها حاضرند از منافع شخصی خود بگذرند؟ آیا حکومت‌های اسلامی ‌بدون قدرت مالی، می‌توانند با جهان تعامل داشته باشند؟ اگر توانستیم تکنولوژی و نیروی انسانی را به‌کار بگیریم و در عرصه بین المللی به قدرت اقتصادی دست بیابیم، آن وقت می‌توانیم در جهان، حرفی برای گفتن داشته باشیم و دیگران حرف ما را گوش کنند؛ در غیر این صورت کسی به حرف ما گوش نمی‌کند. باید این مسأله به نحوی حل شود که در راستای تحقق حکومت عدل جهانیِ حضرت ولی عصر(عج) باشد. اگر به دنبال تحقق حکومت اسلامی ‌و اقتدار این حکومت هستیم، نمی‌توانیم مسائل اقتصادی را بدون در‌نظر گرفتن مسائل سیاسی مطرح کنیم.
[1]
 

بیشتر بخوانید: اقتصاد اسلامی

 

۲. مدیریت اسلامی

رشد سریع علوم و فناوری و اختراعات بشری، منشأ پیدایش و افزایش مراکز و سازمان‌های پیچیده اداری، تولید و آموزشی شد و پرسشی مهم پیش‌روی بشر قرار داد که چگونه می‌توان این سازمان‌ها و مراکز را اداره کرد، به گونه ای که سریع‌تر بتوان به اهداف سازمانی آن‌ها دست یافت. دانش مدیریت که «هماهنگ کردن منابع انسانی و مادی برای نیل به اهداف سازمانی» در جایگاه دانشی مصرف‌کننده نسبت به نظریه‌های موجود در دیگر علوم انسانی، به‌ویژه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و به‌عنوان پاسخی مناسب به این پرسش، پا به عرصه نهاد.
هدف ما در این نوشتار پاسخ به این سؤال اساسی است که آیا در عرصه مدیریت می‌توان از دین اسلام انتظار معقول و منطقی داشت و میان دین و مدیریت رابطه ای برقرار کرد؟ آیا مدیریت اسلامی ‌در عرض مدیریت علمی ‌قابل طرح است؟ از عبارت ترکیبی مدیریت اسلامی، برداشت‌های گوناگونی صورت می‌گیرد.تربیت‌یافتگان دانشگاه‌های غربی معتقدند علومی ‌از قبیل مدیریت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و حتی اقتصاد، اسلامی ‌و غیر اسلامی ‌ندارد و این اصطلاحات ساخته عالمان متعصب مذهبی است که در پی سوءاستفاده از مذهب و اعتقاد مردم‌اند. برخی از این روشن‌فکران این گونه به صراحت دیدگاه خود را بیان نمی‌کنند، بلکه به توجیه عنوان «مدیریت اسلامی» می‌پردازند و می‌گویند مقصود از مدیریت اسلامی ‌این است که جامعه اسلامی ‌به‌گونه‌ای اداره شود که مسلمانان به اهداف خود برسند و عزت اسلامی آن‌ها محقق شود؛ یعنی بر مملکت اسلامی، ‌مدیریتی حاکم شود که کشور را به سوی ترقی و توسعه پیش ببرد. از‌نظر این گروه، مدیریت اسلامی ‌غیر از این، محتوا و معنایی ندارد.
گروهی از ساده‌نگران مذهبی مدیریت اسلامی ‌را ارائه نظریات خاص و روش‌های عملی ویژه اسلام برای حل مشکلات اجتماعی می‌دانند. این دسته منتظرند در مورد هر مشکل و معضل اجتماعی نسخه‌ای ویژه و آماده از قرآن و سنت دریافت نمایند. روشن است که صاحبان این نگرش سطحی، نه اسلام را شناخته‌اند و نه معنای صحیح مدیریت اسلامی‌را درک کرده‌اند. گروهی دیگر مدیریت اسلامی ‌را «مدیریت مدیران مسلمان» می‌دانند که محتوای آن بررسی توصیفی نحوه مدیریت مدیران مسلمان در طول تاریخ اسلام است. در این دیدگاه، شیوه مدیریت و حکومت پیامبر اکرم(ص) و سایر معصومان(ع) الگوهای مدیریت اسلامی ‌است. بدون شک این برداشت از مدیریت اسلامی، ‌برداشتی صحیح است به اعتقاد ما مهم ترین نقشی که اسلام در نظریه‌ها و روش‌های عملی مدیریت ایفا می‌کند، از طریق تأثیر ارزش‌های اسلامی ‌بر مدیریت است؛ لذا از طریق مقایسه دو مدیر که یکی از آن‌ها عمیقاً به ارزش‌های اسلامی ‌پایبند است، می‌توان به محتوای مدیریت اسلامی ‌پی برد. به اعتقاد ما، اسلام دارای نظام ارزشی عمیق، گسترده و منسجمی ‌است که مدیریت مدیران مسلمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در روش‌های عملی آن‌ها اثر گذاشته، به حرکت آن‌ها جهت می‌دهد. این بزرگترین نقشی است که اسلام در مدیریت ایفا می‌کند و معنای صحیح «مدیریت اسلامی» نیز همین است.و می‌تواند درس‌های عملی نیز برای مدیران کنونی داشته باشد؛ اما این معنا، صحیح‌ترین معنا است. به اعتقاد ما مهم ترین نقشی که اسلام در نظریه‌ها و روش‌های عملی مدیریت ایفا می‌کند، از طریق تأثیر ارزش‌های اسلامی ‌بر مدیریت است؛ لذا از طریق مقایسه دو مدیر که یکی از آن‌ها عمیقاً به ارزش‌های اسلامی ‌پایبند است، می‌توان به محتوای مدیریت اسلامی ‌پی برد. به اعتقاد ما، اسلام دارای نظام ارزشی عمیق، گسترده و منسجمی ‌است که مدیریت مدیران مسلمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در روش‌های عملی آن‌ها اثر گذاشته، به حرکت آن‌ها جهت می‌دهد. این بزرگترین نقشی است که اسلام در مدیریت ایفا می‌کند و معنای صحیح «مدیریت اسلامی» نیز همین است. طرح بحث ارزش‌های اسلامی ‌در مدیریت به این مناسبت است که کیفیت تأثیرگذاری ارزش‌ها را بر آن بررسی کنیم؛ یعنی به جای نظر دادن در مورد روش‌های کاربردی و عملی و طرح مشکلات فعلی و ارائه راه‌حل بحث بنیادین ریشه‌های مؤثر در این تغییرات را مطرح نماییم که سرانجام با مراعات آن‌ها در عمل، گره بسیاری از مشکلات اجتماعی نیز باز خواهد شد. به‌نظر ما برای تربیت مدیران صالح و کارآمد در نظام اسلامی ‌از یک طرف باید آگاهی‌های لازم را به آن‌ها بدهیم و شناخت آن‌ها را نسبت به هستی، خدا و انسان عمق ببخشیم و آن‌ها را با ارزش‌های اسلامی ‌آشنا کنیم و از سوی دیگر به تربیت اسلامی ‌آن‌ها توجه کرده، زمینه رشد آن‌ها را در بخش مدیریت فراهم کنیم و هم‌چنین موانع موفقیت‌شان را برطرف نماییم. از جمله اقداماتی که در این زمینه باید انجام گیرد، تأمین آرامش روحی و روانی، زدودن مشکلات و بحران‌های خانوادگی و شخصی است. اطلاعات مدیران نیز باید در دو بخش اطلاعات فنی و مهارتی در زمینه تخصصی مدیریت و هم‌چنین اطلاعات مرتبط با بینش‌ها و ارزش‌ها باشد. برای رسیدن به هدف این بحث، باید این سیر منطقی را طی کنیم: شناخت‌شناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، ارزش‌شناسی و رابطه آن با دین و در نهایت کیفیت تأثیر نظام ارزشی در مدیریت. روشن است که بررسی اصول اولیه بحث از شناخت‌شناسی تا پایان در مجال چنین نوشتاری نمی‌گنجد، ولی به هر حال برای تبیین عقلانی نظام ارزشی اسلام، چاره‌ای جز شناختن انسان نیست؛ لذا این بحث را از «انسان‌شناسی» شروع می‌کنیم و در آن بحث هم تنها به انسان‌شناسی از دیدگاه اسلامی ‌می‌پردازیم.

 
پی نوشت:
[1] همو، «اقتصاد اسلامی»، روزنامه وطن امروز؛ 8/5/1388
منبع: خسرو پناه، عبدالحسین، در جستجوی علوم انسانی اسلامی، تحلیل نظریه‌های علم دینی و آزمون الگوی حکمی‌- اجتهادی در تولید علوم انسانی اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، 1393 ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط