مقدمه
اسلامی سازی معرفت و تولید علم دینی، یکی از دغدغه های اصلی و مهم جهان اسلام در دنیای معاصر می باشد. مبنا و اساس تمام حرکت ها و تلاش های علمیِ فردی و اجتماعی، علم و دانش می باشد؛ از نحوه مدیریت جامعه و حکومت گرفته تا نحوه تربیت و رشد اخلاقی و فرهنگی در محیط خانواده، متاثر از گزاره های علمی می باشد که برآمده از علم و دانش می باشد. بنابراین اهمیت و جایگاه علم در زندگی فردی و اجتماعی انسان معاصر بسیار مهم می باشد. مهم است که انسان، تربیت خود، خانواده و جامعه ی خود را مبتنی بر تعالیم اندیشه اسلامی بنا نهد یا بر اساس آموزه های غربی و سکولار به امر تربیت مبادرت بورزد.لذا اهمیت دینی بودن علم و این که برآمده از اندیشه و سنت دینی باشد، از اهمیت فراوانی برخودار می باشد و به دلیل منفعل نبودن در مقابل هجمه ها و اندیشه های غربی، اهمیت دوچندانی پیدا می کند که متفکران و اندیشمندان تلاش کنند که نظام فکری، علمی و اجتماعی خود را بر اساس اندیشه دینی بازسازی نمایند؛ و بدین جهت است که متفکران و اندیشمندان، در تلاش، برای تولید علم دینی می باشند. و به طور خلاصه، احیا اندیشه دینی نه تنها موجب اعتماد بیشتر مسلمانان به فرهنگ خود می شود، بلکه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی عظیمی دارد[1] که متفکران و اندیشمندان را بر آن می دارد که در این زمینه تلاش های بیشتری را مبذول دارند.
تحقق علم دینی دچار چالش های معرفت شناختی و روش شناختی متعددی می باشد که علاوه بر بحث های معرفت شناختی، روش های و الگوهای متعددی برای تولید نظام های معرفتیِ دینی طراحی شده است که این پژوهش درصدد طرح و بسط برخی از این الگوها و نظام های معرفتی می باشد. لذا در این پژوهش درصدد هستیم برخی الگوهای موجود برای تحقق علم دینی را طرح و بسط نماییم.
رویکرد نص بسندگی
یکی از الگو ها و رویکردهای موجود، بر این اعتقاد است که تمام معارف و نیاز های بشر در سنت اسلامی موجود می باشد و نیاز به تولید علم دینی نیست، بلکه متفکران و اندیشمندان باید تلاش کنند با استفاده از رجوع هدف مند و روشمند به سنت اسلامی، علوم و دانش های نهفته شده را واکاوی و استخراج نمایند. منبع در این روش از تولید علم دینی، سنت اسلامی می باشد که سنت اسلامی اعم از قرآن و روایات می باشد؛ این عده بر این عقیده اند که قرآن کریم و روایات از آن جهت که یا صادر شده از خداوند متعال می باشد و یا از ائمه معصومین علیهم السلام صادر شده است، آن چنان عمق و ظرفیتی دارد که می تواند تمام علوم و معارف مورد نیاز برای اداره فرد و جامعه را از آن ها استخراج کرد. دلیل این عده برای چنین دیدگاهی، استناد به برخی از روایات و بخصوص آیاتی مانند «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین»[2] می باشد. بنابراین، بر اساس این رویکرد، علم دینی علمی است که از متون و نصوص دینی استخراج شده باشد و مهمترین مولفه ای که این رویکرد را می توان به آن شناخت این است که برای نظام عقلی در هندسه معرفت دینی، اعتباری قائل نیست[3].در مقام داوری این دیدگاه باید بیان کرد که هر چند اندیشه و سنت اسلامی، از نظر منابع معرفتی غنی می باشد ولی نمی توان چنین ادعایی داشت که تمام نیاز های معرفتی انسان در سنت اسلامی تصریح شده است، بلکه تلاش برای تولید و استنباط علم دینی، غیر قابل انکار است.
رویکرد تهذیبی
از جمله روش ها و رویکرد های دیگر در تولید علم دینی، رویکرد تهذیبی می باشد؛ با این توضیح که برخی متفکران بر این اعتقاد می باشند که تلاش ها و ثمرات علمی متفکران و اندیشمندان مختلف، حتی اندیشمندان غربی، ارزشمند و قابل استفاده و قابل اعتنا می باشد و نمی توان ثمرات نظام های مختلف فکری را، حتی با این که از نظر معرفت شناختی و هستی شناختی با یکدیگر در تعارض می باشند، نادیده گرفت و باید ضمن استفاده از محاسن و یافته های ثمر بخش و مفید ایشان، آن چه که در تعارض با اندیشه دینی می باشد را انکار کرد. بنابراین در این رویکرد، تاکید بر این است که حرکت به سوی علم دینی، با مطالعه و استفاده از یافته های دقیق دانشمندان مختلف و بخصوص آن چه که متفکران شرق و غرب تولید کرده اند آغاز می شود. در این بین، آن چه که می تواند منشا اثر و ثمر بخش باشد و این ظرفیت را دارد که تحقق علم دینی را متحول و تسریع ببخشد را استفاده می نمایند.البته در این بین، از آن جهت که اندیشه اسلامی، نگاه خاص خود را به هستی، خلقت و خداوند دارد، در بسیاری موارد، به صورت مبنایی در تعارض با اندیشه غربی باشد که امری کاملا طبیعی است، چرا که در مقابل نگاه توحیدی اندیشه اسلامی، اندیشه غربی، با مولفه هایی چون نگاه سکولار و اومانیستی به انسان و جهان، تعارض های قابل ملاحظه ای با اندیشه اسلامی دارد که باید تلاش کرد که علوم تولید شده، دچار چنین تعارض های مبنایی نباشند؛ لذا راهکار برون رفت از این چالش بدین صورت است که علاوه بر استفاده از یافته های مثبت غرب، رویکردی پالایش محور و تهذیبی نیز نسبت به علوم و دانش های غربی داشت. و ملاک تهذیب در این مورد را می توان این گونه توصیف کرد که برخی در علم تجربی مولفه های «صدق» و «عقلانیت» [4]را مطرح می کنند که تحقق علم دینی را نیز می توان تا حدودی مبتنی بر این دو مولفه دانست. و بدان جهت است که تصور رایج از علم، معرفتی است که روش آن خصوصیت ویژه ای دارد، خصوصیتی که اگر ادعاها، استدلال ها و یا آثار تحقیقی بدان روش انجام شود، نوعی امتیاز یا نوعی اعتماد از آن اراده می شود[5]
در مقام داوری این دیدگاه باید بیان کرد که هر یک از نظام های معرفتی، مبانی و اصول خاص خود را دارد که به صرف تهذیب و حذف گزاره هایی که با اندیشه اسلامی در تنافی می باشد، نمی توان معتقد بود که علمی که تولید شده است علم دینی است [6]
در مقام داوری دیدگاه نص بسندگی باید بیان کرد که هر چند اندیشه و سنت اسلامی، از نظر منابع معرفتی غنی می باشد ولی نمی توان چنین ادعایی داشت که تمام نیاز های معرفتی انسان در سنت اسلامی تصریح شده است، بلکه تلاش برای تولید و استنباط علم دینی، غیر قابل انکار است.
منابع:
منابع:
[1] سیدحمیدرضا حسنی، مهدی علیپور، و سیدمحمدتقی موحدابطحی، علم دینی: دیدگاهها و ملاحظات : گزارش، تبیین و سنجش دیدگاههای برخی از متفکران ایرانی در باب چیستی، امکان و ضرورت علم دینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ویراست 2 (قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۲)، ص23.
[2] سوره مبارکه انعام. آیه59
[3] رمضان علیتبار فیروزجایی، علم دینی: ماهیت و روششناسی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۶)، ص49و50.
[4] حسین بستان، محمد فتحعلی خانی، و ابوالفضل گائینی، گامی به سوی علم دینی ( ۱ ) : ساختار علم تجربی و امکان علم دینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۴)، ص12.
[5] محسن عباسنژاد، مجموعه مقالات علم دینی، همایش ملی پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه، و موسسه نشر شهر (تهران: سازمان فرهنگیهنری شهرداری تهران، موسسه نشر شهر، ۱۳۸۹)، ص12.
[6] عبدالحسین خسروپناه، مهدی عاشوری، و حمید پارسانیا، تولید و تکوین علوم انسانیاسلامی : تحریر درسگفتارهای دوره فلسفه علوم انسانی، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران (تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران،دفتر مطالعات دانشآموختگان حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۹۲)، ص43.