زندگی زاهدانهی رسول خدا
چکیده
در رابطه با زهد و بیرغبتی به دنیا، شایسته است دربارۀ سادهزیستی و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) سخن بگوییم. امیرمؤمنان(علیهالسّلام) میفرماید: «برای شما کافی است که از راه و رسم زندگی پیامبر اسلام پیروی کنی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیبهای دنیا و رسواییها و زشتیهای آن باشد.» یعنی بهترین دلیل برای این که بدانید دنیاگرایی و دل بستن به زرق و برق آن و اسراف و تبذیر نعمتها، مذموم و نکوهیده است، این است که ببینید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) با این دنیا چگونه رفتار کرده و چگونه از آن بهره برده است. پیامبری که رهبر مسلمانان است و به عنوان حاکم کشور اسلامی در مدینه حکومت میکند و دارای نیروی نظامی و اقتصادی و بیتالمال و دستگاه قضایی است و از امکانات مالی بسیاری برخوردار است، امّا در عین حال، بسیار ساده و فقیرانه زندگی میکند و خودش را اسیر و بندۀ تجملات دنیا نکرده است.
تعداد کلمات 3540/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
در رابطه با زهد و بیرغبتی به دنیا، شایسته است دربارۀ سادهزیستی و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) سخن بگوییم. امیرمؤمنان(علیهالسّلام) میفرماید: «برای شما کافی است که از راه و رسم زندگی پیامبر اسلام پیروی کنی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیبهای دنیا و رسواییها و زشتیهای آن باشد.» یعنی بهترین دلیل برای این که بدانید دنیاگرایی و دل بستن به زرق و برق آن و اسراف و تبذیر نعمتها، مذموم و نکوهیده است، این است که ببینید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) با این دنیا چگونه رفتار کرده و چگونه از آن بهره برده است. پیامبری که رهبر مسلمانان است و به عنوان حاکم کشور اسلامی در مدینه حکومت میکند و دارای نیروی نظامی و اقتصادی و بیتالمال و دستگاه قضایی است و از امکانات مالی بسیاری برخوردار است، امّا در عین حال، بسیار ساده و فقیرانه زندگی میکند و خودش را اسیر و بندۀ تجملات دنیا نکرده است.
تعداد کلمات 3540/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
نکتۀ دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که: پیشوای مسلمانان در هر زمانی با توجه به شرایط معیشتی مردم، وظیفهای دارد. قبلاً ذکر کردیم که روزی سفیان ثوری متوجه شد امام صادق(علیهالسّلام) لباسی سفید و بسیار لطیف و نازک بر تن دارد، لذا بر امام خُرده گرفت و گفت: «شما نباید این لباس را بپوشید و خود را به زیورهای دنیا آلوده سازی؟» امام صادق(علیهالسّلام) به او فرمود: «ممکن است تو وضع ساده و فقیرانۀ رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و اصحاب آن حضرت در آن زمان را پیش خود مجسم سازی و فکر کنی که مسلمانان باید تا روز قیامت، عین آن وضع را الگو و نمونه قرار دهند و همیشه فقیرانه زندگی کنند، امّا من به تو میگویم که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) در زمانهای میزیست که فقر و تنگدستی بر آن چیره بود و عموم مردم از داشتن لوازم اولیه زندگی محروم بودند»؛ لذا وضع خاص آن حضرت و اصحابش، مربوط به وضع عمومی آن روزگار بود، امّا در روزگاری که وسایل زندگی فراهم شد و فراوانی و وفور نعمت پیش آمد، شایستهترین مردم بر استفاده از آن نعمتها، نیکوکاران و مؤمنان هستند؛ نه فاسقان و منافقان و کافران. بنابراین، یکی از چیزهای قابل توجه این است که پیامبر و زمامدار مسلمین، باید سطح زندگیاش را در سطح زندگی افراد متوسط و حتّی ضعیف جامعه خویش قرار دهد؛ زیرا وقتی محرومان جامعه میبینند زندگی رهبرشان، همانند آنها ساده و فقیرانه است، زندگی خودشان بر آنان سخت نمیآید و جامعه دچار هرجومرج و شورش نمیشود و زمینه نافرمانی از حکومت مرکزی فراهم نمیگردد. پیشتر آوردیم که عاصم بن زیاد از اهالی بصره، زندگی فقیرانهای پیشه کرده و زن و فرزندانش را رها کرده و در غاری به عبادت مشغول شده بود؛ امیرمؤمنان(علیهالسّلام) به او گفت: «چرا زندگی را بر خود و خانوادهات سخت گرفتهای؟» پاسخ داد: «من زندگی شما را الگوی خویش قرار دادهام.» حضرت به او فرمود: «وای بر تو! من همانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند.»[2] و در جای دیگر، امیرمؤمنان(علیهالسّلام) به عثمان بن حنیف فرمود: «آگاه باش که امام شما از دنیای خود، به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، امّا با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید.»[3]
اکنون با توجه به نکاتی که بیان کردیم، برخی از ویژگیهای اخلاقی و زندگی زاهدانۀ رسول خدا(صلی الله علیه و اله) را در کلام امام علی(علیهالسّلام)، مدنظر قرار میدهیم. امیرمؤمنان(علیهالسّلام) در توصیف پیشوای بزرگ اسلام میفرماید: «وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ الله(صلی الله علیه و اله) کَافٍ لَکَ فِی الأسْوَةِ وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلی ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا وَ کَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیَهَا»؛ برای شما کافی است که از راه و رسم زندگی پیامبر اسلام پیروی کنی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیبهای دنیا و رسواییها و زشتیهای آن باشد.» یعنی بهترین دلیل برای این که بدانید دنیاگرایی و دل بستن به زرق و برق آن و اسراف و تبذیر نعمتها، مذموم و نکوهیده است، این است که ببینید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) با این دنیا چگونه رفتار کرده و چگونه از آن بهره برده است. پیامبری که رهبر مسلمانان است و به عنوان حاکم کشور اسلامی در مدینه حکومت میکند و دارای نیروی نظامی و اقتصادی، بیتالمال و دستگاه قضایی است و از امکانات مالی بسیاری برخوردار است، امّا در عین حال، بسیار ساده و فقیرانه زندگی میکند و خودش را اسیر و بندۀ تجملات دنیا نکرده است. «إذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أطْرَافُهَا وَ وُطِئَتْ لِغَیْرِهِ أکْنَافُهَا»؛ زیرا دنیا از هر سو بر او تنگ گرفت و برای غیر او آباد و گسترانیده شد؛ یعنی پیامبر(صلی الله علیه و اله) بهگونهای با دنیا رفتار کرد که دنیا از او ناامید شد و فهمید که وی فریبش را نخواهد خورد؛ لذا رفت و خودش را در دامان دیگران انداخت. «وَ فُطِمَ عَنْ رِضَاعِهَا وَ زُرِیَ عَنْ زَخَارِفَهَا»؛ رسول خدا(صلی الله علیه و اله) از پستان دنیا شیر نخورد و از زر و زیورهای آن فاصله گرفت. «قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعَرْهَا طَرفاً»؛ پیامبر ما، دنیا را فرومایه و بیارزش میپنداشت. از این رو، از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و با گوشۀ چشم به دنیا نگریست و به آن، علاقهای نشان نداد. حتّی گوشۀ چشمش را به دنیا عاریه نداد؛ یعنی دلبسته دنیا نبود، با گوشه چشم به دنیا نگریست و توجهای به آن نشان نداد. «أهْضَمُ أهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً»؛ دو پهلویش از تمام مردم، فرورفتهتر و لاغرتر بود؛ یعنی هیچ گاه غذای سیر نخورد. امام علی(علیهالسّلام) پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) فرمود: «پدر و مادرم فدای آن که هیچ گاه نانش نرم نبود و تا روز رحلتش، هرگز سه روز پیاپی، یک وعده کامل از نان گندم نخورد... من اگر او را الگو قرار ندهم، میترسم روز قیامت با او محشور نشوم.»[4] «وَ أخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً»؛ پیامبر، از همۀ یارانش، شکمش گرسنهتر بود.
در تاریخ جنگ احزاب آمده که وضع مسلمانان به اندازهای ناگوار بود که نان کمیاب شد و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) که رهبر مسلمانان بود، از شدت گرسنگی، سنگ به شکمش میبست که فشار گرسنگی را تحمل کند. «عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأبی أنْ یَقْبِلَهَا»؛ دنیا به پیامبر(صلی الله علیه و اله) عرضه شد، امّا از پذیرش آن خودداری کرد. امام باقر(علیهالسّلام) به محمّد بن مسلم فرمود: «جبرئیل سه بار کلید گنجهای زمین را نزد آن حضرت آورد و او را در انتخاب آن مخیر ساخت، بی آن که خداوند چیزی از پاداش اخروی او بکاهد. لیکن آن گرامی در هر بار، تواضع و فروتنی در برابر پروردگارش را (بر تمام گنجهای زمین) برمیگزید.[5] «وَ عَلِمَ أنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ»، چرا پیامبر(صلی الله علیه و اله) با دنیا اینگونه رفتار میکرد؟ زیرا دانسته بود که این دنیا نزد خدا ارزشی ندارد و فقط وسیلهای برای رسیدن به آخرت است.
خداوند، دنیا را «دارالغرور» و آخرت را «دارالقرار» نامیده است، لذا در مقایسه با آن جهان ابدی و جاودانه، این دنیای فانی ارزشی ندارد و نباید به آن دل بست. همچنین، پیامبر فهمید که خداوند دنیا را دشمن میدارد، او نیز دنیا را دشمن داشت و فریفتۀ آن نشد. خداوند، دنیا را کوچک شمرد، پیامبر نیز آن را کوچک و خوار شمرد؛ چرا که خدای تعالی، زندگی دنیا را «لهو و لعب» و جایگاه فخرفروشی و ثروتاندوزی نامید و پیامبر که تربیت شدۀ خداست، از چنین دنیایی سخت نفرت داشت.
بیشتر بخوانید: ویژگیهای پیامبر و اخلاق انسانی آن حضرت
نشانۀ پیروی از راه خدا و پیامبر(صلی الله علیه و اله)
در فراز بعدی، امام علی(علیهالسّلام) ما را با معیاری مهم آشنا میفرماید. این معیار، به ما میفهماند که در خط خدا و رسول خدا هستیم یا نه. برای آشنایی با این معیار، دانستن، مقدمهای لازم است و آن این که: ما میدانیم که دوستِ دوست میشود دوست انسان؛ لیکن دوستِ دشمن انسان میشود دشمن انسان. بنابراین، اگر ما دوستی داشته باشیم که تمام عیار در خدمت دشمن ماست، این را دیگر نمیتوان دوست نامید، بلکه او دشمن ماست؛ لذا اگر بخواهیم با دشمن خود بجنگیم، باید با دوست خود که در خدمت دشمن ماست، نیز بجنگیم. با توجه به این مقدمه، به سراغ سخن امام علی(علیهالسّلام) میرویم و آن معیاری که وعدۀ آن را دادیم. امام علی(علیهالسّلام) میفرماید: «دنیا مبغوض خدا و رسول اوست و ما که ادعا میکنیم مطیع و فرمانبردار خدا و رسول او هستیم، اگر محبوب ما بشود آن چیزی که مبغوض خدا و رسول است، همین کفایت میکند که ما با خدا و رسول او مخالفت ورزیده و دشمنی کرده باشیم؛ زیرا آن چیزی را دوست داشتهایم که آنها با آن دشمنی کردهاند و اگر فقط همین یک خصلت در ما باشد و همینطور بزرگ بشماریم آنچه را که خدا و رسول کوچک شمردهاند، کافی است که ما چیزی را در امر اطاعت خدا و رسول ادعا کرده باشیم که عملاً با آن مخالفت و دشمنی ورزیده باشیم و از فرمان خدا و رسول سرپیچی کرده باشیم. با این اوصاف میفرماید: پیامبر(صلی الله علیه و اله) وقتی دید خداوند دل بستن به دنیا را دشمن میدارد و دنیا را در مقایسه با عالَم آخرت کوچک میشمارد، پیامبر نیز به دنیا دل نبست و با آن دشمنی ورزید و آن را کوچک شمرد. حال ما نیز، فکر و عمل خود را با الگو و اسوۀ خودمان دربارۀ دنیا مقایسه کنیم. اگر راه او را برویم، مطیع او هستیم وگرنه عملاً با خدا و رسول او مخالفت و دشمنی کردهایم. لذا میفرماید: «وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا الّا حُبُّنَا مَا أبْغَضَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللهُ وَ رَسُولُهُ، لَکَفی بِهِ شِقَاقاً للهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أمْرِ اللهِ»؛ و اگر ما آنچه را خدا و پیامبرش دشمن میدارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک میشمارند، بزرگ بداریم، همین برای نشان دادن دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمانهای او کافی است. در ادامه خطبه، امام(علیهالسّلام) به نمونههایی از سادهزیستی پیامبر(صلی الله علیه و اله) اشاره کرده و میفرماید: «وَ لَقَدْ یَأْکُلُ عَلَی الأرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ»؛ همانا پیامبر(صلی الله علیه و اله)، وقتی میخواست غذا بخورد، روی زمین مینشست و نشستن او بر زمین، همچون بردگان بود؛ یعنی مانند صاحبان زر و زور، متکبرانه و مغرورانه جلوس نداشت. با توجه به این که پیامبر(صلی الله علیه و اله) مقامی داشت که جبرئیل امین در سفر معراج از ایشان عقب ماند و چون پیامبر(صلی الله علیه و اله) از او پرسید: «چرا جلوتر نمیآیی؟» در جواب گفت: «إمْضِهْ، فَوَالله لَقَدْ وَطَئْتَ مَکَاناً مَا وَطَئَهُ بَشَرٌ وَ مَا مَشی فِیهِ بَشَرٌ قَبْلَکَ»؛ ای پیامبر! به راه خود ادامه بده. به خدا سوگند، به مکانی قدم نهادهای که هرگز بشری به آن قدم نگذاشته و هیچ انسانی پیش از تو در آن راه نرفته است. سپس افزود: «لَوْ دَنَوْتُ قَدْرَ أنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»؛ من اگر به اندازۀ یک بند انگشت جلوتر بیایم، میسوزم. چنین پیامبری با این مقام در میان مردم، مانند بردگان روی زمین مینشست و حتّی بسیاری از اوقات، بدون هیچ زیراندازی، روی زمین مینشست و غذا میخورد.[6] «وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ»؛ از نشانههای دیگر تواضع و فروتنی او این که با دست خود، کفشش را وصله میزد و جامه خود را با دست خویش میدوخت. «وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِی وَ یَرْدِفُ خَلْفَهُ»؛ آن گرامی، بر درازگوش برهنه سوار میشد و شخص دیگری را نیز پشت سر خویش سوار میکرد؛ برای این که از هرگونه تکبر و غرور دوری کرده باشد. «وَ یَکُونُ السِّتْر عَلی بَابِ بَیْتِهِ، فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرَ، فَیَقُولُ: یَا فُلانَةُ! غَیِّبِیهِ عَنِّی، فَإنِّی إذَا نَظَرْتُ إلَیْهِ، ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا»؛ آن حضرت در یکی از روزها که به خانه آمد، دید یکی از همسرانش پردهای زیبا و دارای نقش و نگار، بر درِ خانه آویخته است. آن گرامی، فوراً همسرش را صدا زد و فرمود: «این پرده را از برابر چشمانم دور کن، زیرا وقتی به آن مینگرم، به یاد دنیا و زیورهای فریبندۀ آن میافتم.» «فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ»، این جمله به همان معنای دوم زهد اشاره دارد؛ یعنی وقتی دل نمیخواهد، چشم هم نباید آن را ببیند.امام علی(علیهالسّلام) میفرماید: «دنیا مبغوض خدا و رسول اوست و ما که ادعا میکنیم مطیع و فرمانبردار خدا و رسول او هستیم، اگر محبوب ما بشود آن چیزی که مبغوض خدا و رسول است، همین کفایت میکند که ما با خدا و رسول او مخالفت ورزیده و دشمنی کرده باشیم؛ زیرا آن چیزی را دوست داشتهایم که آنها با آن دشمنی کردهاند و اگر فقط همین یک خصلت در ما باشد و همینطور بزرگ بشماریم آنچه را که خدا و رسول کوچک شمردهاند، کافی است که ما چیزی را در امر اطاعت خدا و رسول ادعا کرده باشیم که عملاً با آن مخالفت و دشمنی ورزیده باشیم و از فرمان خدا و رسول سرپیچی کرده باشیم.لذا میفرماید: پیامبر(صلی الله علیه و اله)، یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد و علاقۀ به آن را در دل خود میراند. «وَ أحَبَّ أنْ تَغِیبَ زِینَتَهَا عَنْ عَیْنِهِ کَیْلا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لا یَعْتَقِدُهَا قَرَاراً وَ لا یَرْجُو فِیهَا مُقَاماً»؛ آنگاه به خاطر این نفرت درونی از زینتهای دنیا بود که همواره دوست داشت جاذبههای فریبندۀ دنیا از دیدگانش پنهان بماند تا از آن لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند و امید ماندن در دنیا را نداشته باشد. یعنی چنان خیال نکند که دنیا جای ماندن است و سرگرم لذّتها و زینتهای آن شده و از یاد خدا و آخرت غافل گردد. «فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ»؛ بنابراین، رسول خدا(صلی الله علیه و اله)، یاد و خاطره دنیا را از دل خویش بیرون کرد و دل از دنیا بر کند و چشم از دنیا و زیباییهای آن پوشاند. «وَ کَذلِکَ مَنْ أبْغَضَ شَیْئاً أبْغَضَ أنْ یَنْظُرَ إلَیْهِ وَ أنْ یَذْکُرَ عِنْدَهُ» و این، یک معیار روحی و روانی است که اگر کسی از چیزی بدش میآید، خوش ندارد که به آن بنگرد، یا نام آن چیز نزد وی بر زبان آورده شود. آری، اگر کسی واقعاً از عمق جان از دنیا بدش بیاید، دیگر نباید چشم به زرق و برق و زینتها و زخارف آن بدوزد. این همه تبلیغات رنگارنگ که همه روزه از کالاهای دنیا در رسانههای گروهی پخش میشود، مردم را بیشتر به مصرفزدگی و تجملگرایی و دنیادوستی تشویق میکند و آخرت را از یادشان میبرد.
در اینجا، امام علی(علیهالسّلام) سؤالی را مطرح میکند و خود با دلیل و برهان به آن پاسخ میدهد و ما را به پیمودن راه پیامبر(صلی الله علیه و اله) تشویق و ترغیب نماید تا با تأسی به آن حضرت از غرق شدن در تجملگرایی و اسراف و تبذیر که بلای روزگار ماست، در امان بمانیم؛ لذا میفرماید: «وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ الله(صلی الله علیه و اله) مَا یَدُلُّکَ عَلی مَسَاوِی الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا، إذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ، فَلْیَنْظُرَ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ: أکْرَمَ اللهُ مُحَمَّداً بِذلِکَ أمْ أَهَانَهُ؟ فَإنْ قَالَ أهَانَهْ، فَقَدْ کَذَبَ بِالإفْکِ الْعَظِیمِ، وَ إنْ قَالَ أکْرَمَهُ،فَلْیَعْلَمْ أنَّ اللهَ قَدْ أهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أقْرَب النّاسِ»؛ پس هر صاحب فکر و اندیشهای باید با عقل خویش به درستی بیندیشد که آیا خدا، محمّد(صلی الله علیه و اله) را به داشتن این صفات گرامی داشت، یا او را خوار کرد؟ اگر بگوید خوار کرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است و اگر بگوید: او را گرامی و عزیز داشته، پس باید بداند خدا کسی را خوار کرده که دنیا را برای او گسترانیده و از نزدیکترین مردم به خودش دور نگه داشته است. پس پیرویکننده باید از پیامبر(صلی الله علیه و اله) پیروی کند و به دنبال او راه رود و قدم به جای قدم او گذارد وگرنه از هلاکت در امان نخواهد بود. امیرمؤمنان(علیهالسّلام) در اینجا نتیجه میگیرد که: اگر میخواهید بدی و عیوب دنیا را بشناسی، نگاه کن و بیندیش که آیا خداوند، پیامبرش را دوست داشته است یا نه؟ آیا پیامبر با آن مقام و عظمتش در پیشگاه پروردگار که چنین ساده و فقیرانه در دنیا زندگی کرده است، آیا خدا او را دوست داشته یا میخواسته او را خوار کند؟ اگر بگویی خداوند میخواسته پیامبرش را خوار کند، کسی این را نمیپذیرد؛ چرا که خداوند پیامبر را خیلی دوست میداشت و در قرآنش، بارها و بارها از او دفاع و حمایت کرده است؛ لذا این سخن اصلاً پذیرفته نیست. بنابراین باید بگوییم که خداوند پیامبر خود را دوست میداشت، امّا در عین حال دنیا را به او نداده است. پس نتیجه میگیریم که خداوند، دنیا را به کسانی میدهد که دوستشان ندارد. به همین جهت، خدای تعالی در قرآن میفرماید: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ»؛ و اگر نه این بود که همۀ مردم (در انکار خداوند) امتی واحد گردند، قطعاً برای خانههای آنان که به خدای رحمان کفر میورزیدند، سقفها و نردبانهایی از نقره قرار میدادیم که بر آنها بالا روند.[7] یعنی اگر مردم به خدا کافر نمیشدند و نمیگفتند که این چه بدبختی است که ما داریم، ثروت دنیا را به پای کافران میریختیم. یعنی داشتن دنیا و غرق لذات دنیا شدن، دلیل عزت و احترام نزد پروردگار محسوب نمیشود.
خداوند تعالی با ریختن دنیا به پای آنان، میخواسته خوارشان کند، زیرا دنیا را برای دشمنان خود آنقدر زیبا و پر رونق قرار داده، با این که دشمن خدایند؛ امّا همین دنیا را از نزدیکترین و عزیزترین انسانها در نزد خود، یعنی پیامبرش، دور داشته است؛ لذا رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) با آن مقام و عظمتی که نزد پروردگار مهربان داشت، دستش از مال دنیا تهی بود و زاهدانه و فقیرانه زندگی میکرد و فقیرانه از دنیا رحلت فرمود و چیزی از زر و سیم و قصر و کاخ مجلل از خود بر جای نگذاشت. «فَتَأَسّی مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ وَ اقْتَصَّ أثَرَهُ وَ وَلِجَ مَوْلِجَهُ وَ الّا فَلا یَأْمَن الْهَلَکَةِ»؛ بنابراین، هر کس میخواهد در این مسیر از پیامبرش تبعیت کند و به او اقتدا نماید، باید به دنبال او راه رود و قدم بر جای قدم او بگذارد وگرنه اگر از سیره و روش آن حضرت فاصله بگیرد، از هلاکت در امان نخواهد بود. «فَإنَّ اللهَ جَعَلَ مُحَمَّداً(صلی الله علی و اله) عَلَماً لِلسَّاعَةِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ»؛ زیرا خداوند، محمّد(صلی الله علیه و اله) را نشانۀ قیامت و بشارتدهنده بهشت و ترساننده از عذاب دوزخ قرار داده است. یعنی دیگر پس از پیامبر آخرالزمان، پیامبری نمیآید و پایان کار امّت او، به برپایی قیامت منجر میشود. پس وقتی ایشان به رسالت مبعوث شد، گویا خداوند میخواهد بگوید: ای مردم! پروندۀ فرزندان آدم، با آمدن آخرین پیامبر در این دنیا مختومه شد و شما به قیامت نزدیک شدهاید. پس از پیامبرتان پیروی کنید تا دچار خسران نشوید. «خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً وَ وَرَدَ الآخِرَةَ سَلِیماً»؛ او با شکمی گرسنه از دنیا رفت، ولی با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد. «لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلی حَجَرٍ، حَتّی مَضی لِسَبِیلِهِ وَ أجَابَ دَاعِیَ رَبَّهُ»؛ سنگی بر سنگی نگذاشت و کاخهای مجلل نساخت تا اینکه دعوت پروردگارش را اجابت کرد و به سرای باقی شتافت. «فَمَا أعْظَمَ مِنَّةَ اللهِ عِنْدَنَا حِینَ أنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأَ عَقِبَهُ»؛ و چقدر بزرگ است منتی که خداوند با بعثت پیامبر(صلی الله علیه و اله) بر ما نهاده و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده است؛ رهبر پیشتازی که باید از او پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم. «وَ اللهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هذِهِ حَتّی اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا. وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ: ألا تَنْبِذُهَا عَنْکَ؟ فَقُلْتُ: أغْرُبْ عَنِّی، فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّری» و در پایان سخن، امیرمؤمنان(علیهالسّلام) به خدا سوگند یاد میکند که من از روش همان پیامبری پیروی کردم و چنان ساده زندگی کردم که آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از وصلهکنندۀ آن شرمسار شدم؛ تا این که روزی کسی به من گفت: «آیا این پیراهن وصلهدار را دور نمیافکنی؟» به او گفتم: «از من دور شو! صبحگاهان معلوم میشود که چه کسی راه را (شب هنگام که همه در خواب بودهاند) پیموده و به مقصد رسیده است. و این، ضربالمَثَلی است در عرب، کنایه از این که آینده از آنِ استقامتکنندگان است و فرجام نیکو از آنِ پارسایان. وقتی روز قیامت فرا رسید و ترازوی اعمال و حساب و کتاب را برپا کردند، آنگاه معلوم خواهد شد چه کسانی اهل سعادت و بهشتند و چه کسانی اهل شقاوت و دوزخ.
نمایش پی نوشت ها:
[1]. سورۀ احزاب: 21.
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 209.
[3]. نهجالبلاغه، نامه 45.
[4]. بحارالانوار، ج 40/331. در برخی روایات از قول امام صادق(علیه السّلام) آمده که: پیامبر(ص)، سه روز از نان جو سیر نخورد و هرگز نان گندم نخورد.
[5]. امالی طوسی، ج 2/303.
[6]. کافی، ج 2/329.
[7]. سورۀ زخرف: 33.