اضطراب میتواند به عنوان دوستِ انسان عمل کند
چکیده
اضطراب و نگرانی چیزی نیست که بتوان به طور صد در صد در زندگی آن را حذف کرد و کنار گذاشت، اما اگر بتوان آن را شناخت، در برخورد با مواردی از این قبیل، بهتر میتوان رفتار و تصمیمگیریها را مدیریت کرد. این مقاله میکوشد تا حدودی ما را با این مقوله آشنا کند و راهکار عملی برای مبارزه با اضطراب به ما آموزش دهد.
تعداد کلمات 900/ تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
اضطراب و نگرانی چیزی نیست که بتوان به طور صد در صد در زندگی آن را حذف کرد و کنار گذاشت، اما اگر بتوان آن را شناخت، در برخورد با مواردی از این قبیل، بهتر میتوان رفتار و تصمیمگیریها را مدیریت کرد. این مقاله میکوشد تا حدودی ما را با این مقوله آشنا کند و راهکار عملی برای مبارزه با اضطراب به ما آموزش دهد.
تعداد کلمات 900/ تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
نویسنده: دکتر تری تِمپینسکی
مترجم: میثم نریمان
مترجم: میثم نریمان
مقدمه
ما همه تجربههایی نظیر مضطرب بودن، نگران بودن و حتی ناامید بودن را تجربه کردهایم. در حالی که این علائم میتوانند قوی، شدید و ناتوانکننده شوند. خبر خوب اینکه اضطراب و نگرانی، قابل درمان است و سخت نیست. بگذارید توضیح بدهم:
هیچکس دوست ندارد مضطرب شود. من اینجا هستم تا به شما کمک کنم که شما اضطراب و نگرانیتان را به عنوان یک دوست خوب که سعی دارد توجه شما را به یک منبع آشفتگی درونی جلب کند، بشناسید و ارزیابی کنید. به طور معمول، درمان اضطراب سخت و دشوار نیست، زیرا این اضطراب و نگرانی، تنها یک علامت است. اکتشاف آن در طول مدت دوره رواندرمانی، سرنخهایی را به عنوان منبع مشکل نشان میدهد. هنگامی که این علت فهمیده شود و کار حل و فصل علت اصلی شروع شود، اضطراب به تدریج از بین میرود.اگر ما مشکل را فقط به عنوان یک تب تشخیص دهیم و تنها تب را درمان کنیم، خود را در معرض خطر نادیده گرفتن علت و دلیل تب قرار دادهایم؛ به این ترتیب روند بهبودی و سلامتی خود را طولانی کردهایم. پس احساس اضطراب که بسیار شدید هستند، نشانه آن است که چیزی عمیقاً به ما آسیب میرساند.
اگر احساس اضطراب، وحشت و یا نگرانی نسبت به ناتوانی در تمرکز کردن و خوابیدن دارید و یا احساس میکنید که نمیتوانید راحت با دیگران ارتباط متقابل برقرار کنید، لطفا خود را در آن چه که من آن را تشخیص «اختلال اضطراب» یا «اختلال ترس» مینامم، درگیر نکنید. تشخیصها صرفاً ابزارهای حرفهای برای سلامت روان هستند که برای توصیف مجموعهای از علائم به کار میروند. نشانههای اضطراب، بسیار شبیه به تب هستند که ما میدانیم نشان میدهد که ما دچار یک نوع از عفونت شدیم.
اگر ما مشکل را فقط به عنوان یک تب تشخیص دهیم و تنها تب را درمان کنیم، خود را در معرض خطر نادیده گرفتن علت و دلیل تب قرار دادهایم؛ به این ترتیب روند بهبودی و سلامتی خود را طولانی کردهایم. پس احساس اضطراب که بسیار شدید هستند، نشانه آن است که چیزی عمیقاً به ما آسیب میرساند. شاید شما تجربه احساس اضطراب در مورد چیزی را داشته باشید و همینطور متوجه شده باشید که چرا شما مضطرب بودید. در چنین شرایطی، شما احتمالا قادر بودید «از خود در برابر این مشکل، شهامت نشان دهید و با آن روبهرو شوید»؛ بنابراین صحبت کنید و چیزها را به گونهای حل کنید تا بتوانید تعادل احساسی خود را دوباره برقرار کنید.
این چیزی است که وقتی مردم، خود را برای رواندرمانی معرفی میکنند، سعی میکنیم انجام دهیم. با این حال، هنگامیکه احساسات اضطراب دائماً، مکرراً و یا برای مدت طولانی نادیده گرفته میشوند، اغلب، آنها جای خود را به صورتهای شدید و مزمن اضطراب میدهند؛ مانند افرادی که با اضطراب مبارزه میکنند تا جایی که خودشان در مورد مضطرب شدن، تبدیل به شخص مضطرب میشوند که البته تنها باعث اضطراب بیشتر آنها میشود! ساده به نظر میرسد، اما اگر شما با اضطراب مبارزه میکنید، میدانید واقعاً اینطور نیست.
هیچکس دوست ندارد مضطرب شود. من اینجا هستم تا به شما کمک کنم که شما اضطراب و نگرانیتان را به عنوان یک دوست خوب که سعی دارد توجه شما را به یک منبع آشفتگی درونی جلب کند، بشناسید و ارزیابی کنید. به طور معمول، درمان اضطراب سخت و دشوار نیست، زیرا این اضطراب و نگرانی، تنها یک علامت است. اکتشاف آن در طول مدت دوره رواندرمانی، سرنخهایی را به عنوان منبع مشکل نشان میدهد. هنگامی که این علت فهمیده شود و کار حل و فصل علت اصلی شروع شود، اضطراب به تدریج از بین میرود.اگر ما مشکل را فقط به عنوان یک تب تشخیص دهیم و تنها تب را درمان کنیم، خود را در معرض خطر نادیده گرفتن علت و دلیل تب قرار دادهایم؛ به این ترتیب روند بهبودی و سلامتی خود را طولانی کردهایم. پس احساس اضطراب که بسیار شدید هستند، نشانه آن است که چیزی عمیقاً به ما آسیب میرساند.
اگر احساس اضطراب، وحشت و یا نگرانی نسبت به ناتوانی در تمرکز کردن و خوابیدن دارید و یا احساس میکنید که نمیتوانید راحت با دیگران ارتباط متقابل برقرار کنید، لطفا خود را در آن چه که من آن را تشخیص «اختلال اضطراب» یا «اختلال ترس» مینامم، درگیر نکنید. تشخیصها صرفاً ابزارهای حرفهای برای سلامت روان هستند که برای توصیف مجموعهای از علائم به کار میروند. نشانههای اضطراب، بسیار شبیه به تب هستند که ما میدانیم نشان میدهد که ما دچار یک نوع از عفونت شدیم.
اگر ما مشکل را فقط به عنوان یک تب تشخیص دهیم و تنها تب را درمان کنیم، خود را در معرض خطر نادیده گرفتن علت و دلیل تب قرار دادهایم؛ به این ترتیب روند بهبودی و سلامتی خود را طولانی کردهایم. پس احساس اضطراب که بسیار شدید هستند، نشانه آن است که چیزی عمیقاً به ما آسیب میرساند. شاید شما تجربه احساس اضطراب در مورد چیزی را داشته باشید و همینطور متوجه شده باشید که چرا شما مضطرب بودید. در چنین شرایطی، شما احتمالا قادر بودید «از خود در برابر این مشکل، شهامت نشان دهید و با آن روبهرو شوید»؛ بنابراین صحبت کنید و چیزها را به گونهای حل کنید تا بتوانید تعادل احساسی خود را دوباره برقرار کنید.
این چیزی است که وقتی مردم، خود را برای رواندرمانی معرفی میکنند، سعی میکنیم انجام دهیم. با این حال، هنگامیکه احساسات اضطراب دائماً، مکرراً و یا برای مدت طولانی نادیده گرفته میشوند، اغلب، آنها جای خود را به صورتهای شدید و مزمن اضطراب میدهند؛ مانند افرادی که با اضطراب مبارزه میکنند تا جایی که خودشان در مورد مضطرب شدن، تبدیل به شخص مضطرب میشوند که البته تنها باعث اضطراب بیشتر آنها میشود! ساده به نظر میرسد، اما اگر شما با اضطراب مبارزه میکنید، میدانید واقعاً اینطور نیست.
بیشتر بخوانید: چطور بر اضطراب چیره شویم؟
ذهن ما با لایههای مختلف آگاهی از خودش، پیچیده و درهمتنیده است. در یک زنجیره تفاوتها، ما در یک سو ذهن، خودآگاهمان را داریم که شامل مواردی است که ما درست در این لحظه درباره آن فکر میکنیم و درسوی دیگر زنجیره تفاوتها، ما ذهن ناخودآگاه خود را داریم که شامل خاطراتی از احساسات و تجربیات است که نمیتوانیم به یاد بیاوریم (به عنوان مثال متولد شدن). این خارقالعاده و شگفتانگیز است! اینکه تمام تجربیات زندگی ما همراه با تمام احساسات ما در مورد آنها در مغز ما ذخیره شده است.
جای تعجب نیست که احساس اضطراب یا ترس میکنیم، زیرا این یک فرآیند ساده و روشنی از رمزگشایی علت یا علتها نیست. در یک دوره معمول رواندرمانی، با توجه به نگرانیهای ما، شروع به شناسایی تناقضاتی میکنیم که کلید حل مسائل و اختلافات ما هستند. برای مثال، اجازه بدهید بگوییم شما یکی از آن افرادی هستید اگر با اضطراب یا حملات ترس در حال مبارزه هستید، لطفا سعی کنید مفهوم اضطراب خود را، به عنوان دوست خود و نه به عنوان دشمن خود، مجسم کنید. به علائم خود، به عنوان یک منبعِ ارزشمند از اطلاعات که شامل پاسخ به این است که چرا شما در حال مبارزه هستید، فکر کنید. من فکر میکنم شما این کمککار و یاریگر را پیدا خواهید کرد و پس از آن، حداقل، شما در برابر خودتان کاری نخواهید کرد!که بدون اضطراب هستید؛ البته تا آن زمانی که شروع به پیگیری کاری یا هدفی می کنید!(مثلا: رژیم کاهیش وزن، ملاقات با افراد، نزدیک شدن به دیگران) این گیجکننده است، درست است؟ اگر شما این چیزها را میخواهید، چرا از پیگیری کردن آنها ناراحت هستید؟
شاید شما دارید شروع به تشخیص آن میکنید؛ به طرز عجیب و غریبی، احساس میکنید که باید منفعل باشید یا حتی با عمل خود در راههایی که موجب خودتخریبی است قرار بگیرید. در نگاه اول به نظر نمیرسد که این، معنی داشته باشد! اما این نوع تضادها یا درگیریها، همانطور که ما آنها را دعوت میکنیم، دقیقا نوعی از چیزهایی است که اغلب اساس و زیربنای علائم اضطراب را تشکیل میدهند. در بهترین حالت، درمان به طور موثر، این تضادها را آشکار میکند و به مردم کمک میکند تا با آنچه که به آنها آسیب میرساند، مقابله کنند. هنگامیکه این اتفاق میافتد، علائم اضطراب به طور طبیعی پس از آن فروکش میکند.
بنابراین اگر با اضطراب یا حملات ترس در حال مبارزه هستید، لطفا سعی کنید مفهوم اضطراب خود را، به عنوان دوست خود و نه به عنوان دشمن خود، مجسم کنید. به علائم خود، به عنوان یک منبعِ ارزشمند از اطلاعات که شامل پاسخ به این است که چرا شما در حال مبارزه هستید، فکر کنید. من فکر میکنم شما این کمککار و یاریگر را پیدا خواهید کرد و پس از آن، حداقل، شما در برابر خودتان کاری نخواهید کرد!
برگرفته از سایت: Psychology.com