انقلاب اسلامی ‌ایران و مخاطرات پیش رو

انقلاب اسلامی‌ چه در ایران و چه در جهان به مبارزه با طاغوت مدرنیته برخاسته است. در ایران با به روی کار آوردن یک نظام حکومتی دینی، کوششی دامنه‌دار و گسترده در جهت عبور از جهنم غرب‌زدگی مدرن پیرامونی وابسته را آغاز کرده است
دوشنبه، 22 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب اسلامی ‌ایران و مخاطرات پیش رو
مأموریت اصلی انقلاب، ارائه آلترناتیوی در برابر مدل زندگی سکولار لیبرالیستی غرب مدرن است
 
چکیده
انقلاب اسلامی‌ چه در ایران و چه در جهان به مبارزه با طاغوت مدرنیته برخاسته است. در ایران با به روی کار آوردن یک نظام حکومتی دینی، کوششی دامنه‌دار و گسترده در جهت عبور از جهنم غرب‌زدگی مدرن پیرامونی وابسته را آغاز کرده است و در مقیاس جهانی، ندای خود‌آگاهی معترض و منتقد دینی نسبت به عالم غرب مدرن و اساس و کلیت عهد مدرن را سرداده و جهانیان را به بازگشت به فطرت توحیدی اسلامی ‌و عبور از نیست‌انگاری پسامدرن فراخوانده است.

تعداد کلمات 800/ تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه
 انقلاب اسلامی ‌ایران و مخاطرات پیش رو

مقدمه

انقلاب اسلامی ‌ایران یک انقلاب طلیعه‌دار است که خبر از ظهور تاریخی دینی به جای تاریخ مدرن می‌دهد. غرب مدرن که در زمان وقوع انقلاب اسلامی ‌ایران، نزدیک به یک قرن بود که متفکران جدی‌اش، انحطاط روزافزون عالم مدرن را دریافته و هریک به طریقی و با نگرانی و اضطراب از آن سخن می‌گفتند و نیز دنباله‌های غرب‌زده آن‌ها در داخل کشور که کلیت «کاست روشن‌فکری» متجددمآب و مدرنیست ایران را تشکیل می‌دادند، چشم‌انداز قریب‌الوقوع خشکیدن باتلاق فرماسیون غرب‌زدگی مدرن را درک می‌کردند، در پی چاره‌جویی برآمدند تا به طریقی به خیال باطل خودشان، انقلاب را از نفس ‌اندازند و با تغییر وضع، بساط حکومت برده‌داران مدرنیست را در ایران احیاء نمایند و به گمان واهی خود، مانع طلوع تاریخ دینی بشر شوند. از این رو بود که انواع و انبوه توطئه‌ها علیه انقلاب اسلامی ‌و نظام دینی و به‌ویژه علیه قلب نظام که ولایت‌فقیه است، طراحی و تدارک و اجرا شد و هنوز نیز می‌شود.
در ابتدا، استکبار لیبرالیستی به فکر کودتای نظامی ‌و تجاوز مستقیم میلیتاریستی افتاد و پس از مدتی که ناموفق بودن روش‌هایی از این دست را تجربه کرد، رو به تهاجم فرهنگی و جنگ‌نرم آورد. استکبار لیبرالیستی زمانی رویکرد جنگ‌نرم (جنگ پیچیده فرهنگی - سیاسی تمام عیار) را علیه حکومت و ملتی که با آن سر ستیز دارد، برمی‌گزیند که به این نتیجه می‌رسد که آن حکومت به پشتوانه حمایت مردمی‌ و جاذبه‌های ایدئولوژیک و نیز توان استراتژیک دفاعی‌اش، از طرق نظامی‌ سرنگون شدنی نیست. البته استکبار لیبرالیستی در دشمنی و مقابله با نظام و انقلاب اسلامی ‌ایران یک دلیل دیگر هم برای برگزیدن راه جنگ ‌نرم داشت و آن، فهم این نکته بود که انقلاب اسلامی‌ در حقیقت بسیار فراتر از یک انقلاب صرفاً سیاسی – اجتماعی - اقتصادی است و مأموریت اصلی آن، ارائه آلترناتیوی در برابر مدل زندگی سکولار لیبرالیستی و بورژوایی غرب مدرن است. در واقع غرب مدرن به روشنی دریافته بود که انقلاب اسلامی ‌اساساً افق تاریخی – فرهنگی متفاوتی را در مقابل کلیت و تمامیت عالم اومانیستی قرار داده و می‌نهد و بنابراین کوشید تا با استفاده از انبوه امکانات رنگارنگ و پیچیده رسانه‌ای و فرهنگی که دارد به مبارزه با آن برخیزد و بدین‌سان بود در ابتدا، استکبار لیبرالیستی به فکر کودتای نظامی ‌و تجاوز مستقیم میلیتاریستی افتاد و پس از مدتی که ناموفق بودن روش‌هایی از این دست را تجربه کرد، رو به تهاجم فرهنگی و جنگ‌نرم آورد. استکبار لیبرالیستی زمانی رویکرد جنگ‌نرم (جنگ پیچیده فرهنگی - سیاسی تمام عیار) را علیه حکومت و ملتی که با آن سر ستیز دارد، برمی‌گزیند که به این نتیجه می‌رسد که آن حکومت به پشتوانه حمایت مردمی‌ و جاذبه‌های ایدئولوژیک و نیز توان استراتژیک دفاعی‌اش، از طرق نظامی‌ سرنگون شدنی نیست.که از نخستین سال‌های دهه ۱۳۶۰ شمسی تهاجم خزنده و روزافزون فرهنگی خود را آغاز کرد؛ تهاجمی‌که از حدود سال‌های ۱۳۶۶ و ۱۳۶۷ دیگر تدریجاً صورت مشهود و سازمان‌یافته و بسیار فعالی پیدا می‌کند و مدتی بعد به یک تهاجم پیچیده فرهنگی - سیاسی بدل می‌گردد، همان که می‌توان جنگ‌نرم نامیدش. ابزار این جنگ ‌نرم بسیار گسترده و پیچیده، مقالات، کتب، نوارها، فیلم‌ها، CDها، رمان‌ها، تئوری‌ها و اقسام مختلف آراء و نظرات به ظاهر و به اصطلاح آکادمیکی است که تحت عنوان «آموزه‌های علمی» در رشته‌های مختلفی چون روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، تاریخ، هنر، حقوق و برخی دیگر متفرعات علوم ‌انسانی مدرن، ‌ترویج و تدریس می‌گردد؛ و یا در هیئت کتب، مجلات، فیلم‌های سینمایی و اقسام فرق شبه معنوی سکولار، به صورت گسترده در میان جوانان و مردم کشور تبلیغ و توزیع می‌شود. محتوا و هدف این آثار مختلف به اصطلاح علمی ‌و فرهنگی، تخریب بنیان‌های اعتقادی و مذهبی و هویت معنوی و باورها و ارزش‌های اخلاقی جامعه ایرانی از یک‌سو و‌ترویج سکولاریسم در همه اقسام و اشکالش اسکولاریسم در قلمروهایی چون: سیاست، ادبیات، فرهنگ عمومی، مباحث نظری و فلسفی، اخلاق، سبک‌زندگی، تفسیرهای دینی ... از سوی دیگر می‌باشد. آن‌چه روح غالب و اصلی و هدف غایی و نهایی همه این کوشش‌های پیچیده و رنگارنگ فرهنگی - سیاسی است، همانا مبارزه با اسلام فقاهتی و تفکر اصیل دینی و حکومت دینی و اصل ولایت‌فقیه به عنوان جان و جوهر انقلاب اسلامی ‌است.
کارگزاران، سربازان و افسران این جنگ‌نرم گسترده، رنگارنگ و بسیار ماهرانه سازماندهی ‌شده توسط استکبار که پشت تابلوهای ظاهرالصلاحی چون: ‌ترویج علم و فرهنگ بشری، خردگرایی، حقوق بشر، آزادی بیان و ‌اندیشه، فعالیت صرف فرهنگی و علمی ‌بدون ‌ترویج هیچ ایدئولوژی‌ای، فعالیت ادبی و نگارش رمان و داستان، فعالیت اطلاع‌رسانی آزاد، ژورنالیسم حرفه‌ای، دفاع از حقوق زنان و مقابله با تبعیض‌های جنسیتی و بسیاری عناوین دیگر از این قسم، پنهان شده‌اند، همانا کلیت کاست روشن‌فکری مدرن ایران است که در هیئت رمان‌نویسان، منتقدان ادبی، شاعران، کارگردانان، سینماگران، مترجمان و تئوریسین‌های مختلف فعال در علوم‌سیاسی و علوم‌اجتماعی و تاریخ و روانشناسی و اقتصاد و غیره ظاهر گردیده‌اند که در پس پشت انبوه رنگارنگ و به ظاهر متنوع این فعالیت‌های بسیار گسترده و دامنه‌دارشان چند هدف عمده به هم پیوسته نهفته است و آن‌ها ‌ترویج سکولاریسم و براندازی نظام ولایت ‌فقیه و به شکست کشاندن انقلاب اسلامی‌ و دفاع از کلیت عالم غرب مدرن و کفر اومانیستی است.
 در حقیقت، استکبار مدرن به سرکردگی استعمار سرمایه‌داری لیبرال به منظور دفاع از هویت رو به زوال خودش از تمامی ‌بسترها و امکاناتی که به طور بالقوه و بالفعل در ایران دارد و عمدتاً محصول حضور فعال استعماری در دو قرن گذشته در کشور ما بوده و نیز از امکاناتی که سیطره قریب به صدساله فرماسیون غرب‌زدگی شبه مدرن در ایران برای استکبار مدرن پدید آورده است و وجود کاست روشن‌فکری مروج مدرنیته، وجود طیفی از بوروکرات تکنوکرات‌های غرب‌زده، ساختار نظام آموزشی ملهم از غرب مدرن که مروج آموزه‌های مدرنیستی هستند، وجود یک طبقه سرمایه‌دار سکولار متأسفانه نیرومند در کشور، وجود یک طبقه متوسط مدرن فعال در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی تنها نمونه‌هایی از آن هستند که در مسیر به راه ‌انداختن و پیشبرد جنگ‌نرم علیه انقلاب اسلامی ‌و نظام ولایت‌فقیه استفاده کرده و می‌کند.
 در این پیکار بزرگ تاریخی که در هیئت جنگ‌نرم، میان اردوی انقلاب اسلامی‌ ایران و کلیت نیروها و جریان‌های مروج و مدافع استکبار لیبرالیستی در جریان است؛ پاره‌ای مخاطرات برای اردوگاه انقلاب اسلامی‌وجود دارد که جا دارد به بررسی آن‌ها البته به اختصار بپردازیم.
 

 مخاطرات پیش روی انقلاب اسلامی ‌در آغاز دهه پیشرفت و عدالت

در تقابل میان انقلاب اسلامی ‌به عنوان طلیعه دار ظهور عالم اسلامی ‌و کلیت نظام استکبار مدرن به سرکردگی استکبار لیبرالیستی و با محوریت سرمایه‌داری استعماری ماسونی ایالت متحده آمریکا، در جریان خودی (متعهد به انقلاب اسلامی ‌و ولایت ‌فقیه) نقطه قوت‌های بسیار و نیز برخی نقطه ضعف‌ها وجود دارد. به منظور پیشبرد امر مبارزه با استکبار لیبرالیستی و پیروزی در این رویارویی سرنوشت‌ساز، باید تحلیلی واقع‌بینانه از امکانات و توانایی‌ها و هم‌چنین نقطه ضعف‌ها و کمبودهای خودمان داشته باشیم. در این گفتار می‌خواهیم عمدتاً به بررسی برخی مخاطرات و ضعف‌های اردوگاه انقلاب بپردازیم، زیرا به لطف الهی نقطه قوت‌های اردوی انقلاب بسیار زیاد است و درباره آن سخن گفته شده است؛ اما به طور جدی جای آن است که در خصوص پاره‌ای مخاطرات مهم که نیروهای استکباری در جنگ ‌نرم عمدتاً از آن‌ها برای ضربه زدن به انقلاب استفاده می‌کنند و یک نمونه آن را در کودتای فتنه سیاه ۱۳۸۸ شاهد بودیم، سخن بگوییم. مخاطرات جدی و اصلی‌ای که نظام جمهوری اسلامی ‌و انقلاب اسلامی‌ ایران با آن‌ها روبه‌رو است را می‌توان در مقولات ذیل فهرست‌وار دسته‌بندی کرد:
    1. حضور و فعالیت طیفی از بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت فرهنگی که ژست و ظاهر انقلابی داشته و یا دارند و به عنوان عناصر نفوذی بسترساز جنگ ‌نرم عمل می‌کنند.
    2. وجود یک کاست (طبقه) روشن‌فکری مدرنیست سکولاریست بسیار فعال در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی.
    3. حضور آشکار و پنهان یک جناح نئولیبرالیست در درون نظام که متأسفانه در موارد بسیاری موجب پیدایی شکاف‌های فعال سیاسی - اجتماعی در مجموعه نظام و کشور گردیده است.
    4. وجود طیفی از تکنوکرات بوروکرات‌های سیاسی - اقتصادی ملا بخشی از آن‌ها به هسته مرکزی طبقه سرمایه‌دار سکولاریست ایران بدل گردیدند.
    5. حضور یک طبقه سرمایه‌دار سکولاریست متنفذ.
    6. سیطرة تأسف‌بار سخن و جهان‌بینی علوم انسانی مدرن غربی در نظام دانشگاهی و آکادمیک کشور و وجه غالب بدنه کارشناسی کشور.
    7. شکل‌گیری یک طبقه متوسط مدرن که اسیر جهان‌بینی علوم انسانی سکولار و سخن (به جای گفتمان از سخن استفاده می‌کنیم) لیبرالی حاکم بر کاست روشن‌فکری مدرن ایران است و بخشی از لایه مرفه آن در فتنه سیاه ۱۳۸۸ بعضاً به عنوان پیاده نظام فریب خورده کاست حاکمان (یهودی – ماسونی) پنهان جهانی عمل کرد.
البته این عوامل به صورت یک مجموعه عمل می‌کنند و‌ ترتیبی که برای فهرست کردن آن‌ها در نظر گرفتیم، به هیچ روی بیان‌گر تقدم و یا تأخر در میزان خطر و یا اهمیت و نفوذ آن‌ها نمی‌باشد. بحث را از حضور و فعالیت طیفی از بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت فرهنگی شروع کنیم. این‌ها عمدتاً در سال‌های دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ و حتی بخشی از سال‌های آغازین دهه ۱۳۸۰ (قبل از روی کار آمدن دولت اصول‌گرا) مسئولیت‌های مهم و تأثیرگذاری در بخش‌های سیاست‌گذاری و اجرا در حوزه‌های فرهنگی و مطبوعاتی و هنری داشتند، با در پیش گرفتن رویکردهای جهت‌دار مغرضانه، عملاً فضایی برای فعالیت گسترده باندهای روشن‌فکری آتئیست (غیر مذهبی و روشن‌فکران به اصطلاح دینی التقاطی) پدید آوردند.
طیف بوروکرات تکنوکرات‌های فرهنگی لیبرال صفت از اوایل دهه ۱۳۶۰ با سیاست‌گذاری‌های انحرافی، فضا را برای به راه افتادن طوفانی از‌ ترجمه آثار فلسفی، ادبی، سیاسی و روانشناسی لیبرالی مهیا کردند. در این دوره است که آثاری چون: «انقلاب»، «خشونت»، «توتالیتاریسم»، «امپریالیسم لیبرال» از هانا آرنت (ایدئولوگ لیبرال صهیونیست آمریکایی آلمانی‌الاصل) و «جباریت»، «قطره اشکی در اقیانوس» و «زندگی سیاسی» از مانس اشپربر (نویسنده لیبرال و انقلابی پشیمان و پیوسته به اردوگاه مدافعان سرمایه‌داری لیبرال) و «۱۹۸۴»، «قلعه حیوانات» و «درود بر کاتولونیا» از «جورج اورول» (رمان‌نویس لیبرال مسلک همکار سازمان سیا در جنگ‌سرد فرهنگی که انقلابی‌ای پشیمان از انقلاب و پیوسته به اردوی ضد انقلابی لیبرال‌ها بود) و «ظلمت در نیمروز» و «گفت‌وگو با مرگ» از آرتور کوئیستلر (نویسنده یهودی همکار سازمان سیا که او نیز یک انقلابی پشیمان بود که به خدمت نظام جهانی استکبار لیبرالی در آمده بود) به منظور تخطئه و نفی هر نوع آرمان‌گرایی و انقلاب و ‌ترویج آراء لیبرالی منتشر شد و همزمان آثاری از کارلوس کاستاندا و سوزوکی و آلن واثر که مروج عرفان‌های انحرافی سکولاریست و مذاهب جعلی‌ای چون «ذن بودیسم» و «تائوئیسم» و مروج نحوی معنویت سکولاریست غیردینی شدید فرودگرا و مؤید نظام تمدن اومانیستی بودند، به طور گسترده ‌ترجمه و‌ترویج گردید. به موازات این‌ها برخی انتشاراتی‌های دولتی تحت ‌سیطره بوروکرات تکنوکرات‌های فرهنگی که روزبه‌روز بیشتر در باتلاق طرفداری از لیبرالیسم فرو می‌رفتند اقدام به تجدید چاپ آثاری از ریمون آرون (جامعه‌شناس مدافع لیبرال دموکراسی و جاسوس سازمان سیا) و برخی کتب انتشارات فرانکلین سابق (که توسط آمریکایی‌ها به منظور‌ترویج مشهورات مدرنیستی تألیف شده بود) نمودند.
در عرصه سینما نیز با سیاست‌گذاریهای انحرافی، به چهره ساختن از کارگردانان سکولاریستی چون عباس کیارستمی و حمایت از ساخت آثاری نظیر «اجاره‌نشین‌ها»ی داریوش مهرجویی پرداختند.
بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت با نفوذ در روزنامه «کیهان» آن زمان و «کیهان فرهنگی» سال‌های دهه ۱۳۶۰ عملاً این رسانه‌های مطبوعاتی را به ارگان‌های چهره‌سازی از عبدالکریم سروش و‌ترویج فضای روشن‌فکری مدرن بدل کردند. در همین دوره است که کتاب «جامعه باز و دشمنانش» اثر کارل پوپر (یهودی فراماسونر همکار سازمان سیا و مدافع افراطی سرمایه‌داری لیبرال) منتشر می‌شود و «کیهان فرهنگی» به صورت ارگان تبلیغی - ‌ترویجی این کتاب عمل می‌نماید.

 

بیشتر بخوانید: دغدغه‌های روزهای پس از پیروزی انقلاب


در تداوم سیاست‌گذاری‌های غرض‌ورزانه همین طیف، بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت فرهنگی است که رمان‌هایی چون: «زمستان ۶۲» اثر اسماعیل فصیح و «رازهای سرزمین من» نوشته رضا براهنی مجوز نشر می‌گیرند و به طور غیر‌مستقیم مورد حمایت واقع می‌شوند. همین جریان بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت فرهنگی، مجوز به نشریاتی چون: «مفید»، «آدینه» و «دنیای سخن» می‌دهند و زمینه‌های همکاری و همراهی دو شاخه آتئیست [غیرمذهبی و به اصطلاح دینی] در حقیقت التقاطی روشن‌فکری ایران را فراهم می‌آورد. سه مؤلفه اساسی، این دو شاخه روشن‌فکری ایران را به هم نزدیک می‌کرد:
۱. اعتقاد به مدرنیته و‌ترویج آن؛
۲. سکولاریسم؛
۳.‌ ترویج لیبرالیسم.
 این جریان بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت در فضای دانشگاهی نیز با محوریت عبدالکریم سروش، عملاً به اخته کردن «انقلاب فرهنگی» و تغییر مسیر آن به سمت تثبیت نحوی نظام آموزشی غرب‌زده با رویکرد پوزیتیویستی و مروج مشهورات علوم انسانی مدرن می‌پردازند. از دل این نظام دانشگاهی تحت‌سیطره مشهورات علوم انسانی است که نسل جدید طبقه متوسط ایران به صورت انبوه‌، تولید می‌گردد. این طیف بوروکرات تکنوکرات‌های فرهنگی عرصه‌های اصلی سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در وزارت‌خانه‌های مهم ارشاد و آموزش عالی و ارگان‌های اصلی مطبوعاتی را در اختیار داشتند که عبدالکریم سروش ایدئولوگ اصلی آن‌ها بود. او ضمن باز کردن پای طیفی از استادان رسماً سکولاریست، نظیر حسین بشیریه، چنگیز پهلوان و سید جواد طباطبایی به دانشگاه‌ها، با حلقه‌های سیاسی حول‌و‌حوش آقای حسینعلی منتظری و کتابخانه سیاسی قم نیز پیوند خوردند که محصول آن، ظهور نویسندگان سکولاریست منافقی چون محسن کدیور و محمد جواد اکبرین در لباس روحانی (روحانی نما) بود.
در همین دوره است که آثاری چون «موج سوم» اثر آلوین تافلر با یک درون مایه مروج سیطرة غرب و ‌ترویج شیفتگی و مجذوبیت نسبت به نظام تکنیک مدرن به اصطلاح «تحلیل آینده» بر اساس برتری تمدن غرب اومانیستی، رمان‌هایی نظیر «بار هستی» و «شوخی» نوشته میلان کوندرا ‌ترجمه و‌ترویج می‌گردد. (هردو رمان، مضامینی سکولاریستی در‌ترویج مدل زندگی مدرنیستی دارند و یکی از آن‌ها مروج گریز از انقلابی‌گری و آرمان‌خواهی و محکوم کردن هر ایدئولوژی جز ایدئولوژی لیبرالی است) و در همین دوران است که بر پایه همین سیاست‌گذاری فرهنگی، ضمن ساختن فیلم «کمال‌الملک» در سینما، موج گسترده ‌ترجمه آثار اریک فروم (روانشناس یهودی آلمانی‌الاصل آمریکایی مروج نحوی لیبرالیسم سوسیال دموکراتیک) آغاز می‌شود. اریک فروم در آثاری چون: «دل آدمی‌ و گرایشش به خیر و شر»، «آناتومی‌ ویران‌سازی انسان»، «آیا انسان پیروز خواهد شد؟»، «روان‌کاوی و دین»، «جامعه سالم» به‌ترویج این دیدگاه می‌پردازد که یک شخصیت انقلابی در حقیقت انسان، عقده‌ای و بیماری است که خشم فروخورده ناخودآگاه خود را در هیئت انقلابی‌گری و آرمان‌خواهی بروز می‌دهد. او همچنین بر پایه اصالت دادن به مشهورات اومانیستی، ادیان مختلف از جمله اسلام را - العیاذ بالله - به عنوان ادیان پدرسالار نامیده و خواهان تطبیق آموزه‌های ادیان الهی با مشهورات سکولار اومانیستی غرب مدرن می‌شود.
در سال ۱۳۶۷، با آغاز انتشار سلسله مقالات عبدالکریم سروش در «کیهان فرهنگی» تحت عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت»، مانیفیست التقاطی‌اندیشی لیبرالی روشن‌فکری به اصطلاح دینی ایران، تدوین می‌گردد؛ هر چند که این جریان در این مقطع، هم‌چنان می‌کوشد تا نقاب نفاق را به منظور تداوم حضور و فعالیت نفوذی خود در درون نظام بر چهره داشته باشد.فراموش نکنیم که وقایعی نظیر ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و پس از آن فتنه سیاه ۱۳۸۸ تا حدود زیادی در بستر شکاف‌هایی که فعالیت جناح نئولیبرالیست پنهان کار و منافق پدید آورده بود، رقم خورد و این باید عبرتی باشد تا به سمت یک ساختار سیاسی منسجم‌تر با محوریت ولایت‌فقیه و مقام عظمای ولایت امر حرکت کنیم و ساختار سیاسی نظام در مجموع و به طور تام و تمام و بیش از آن‌چه تا به حال بوده است، صورتی از بسط ارادة ولایی باشد. البته شکست کودتای فتنه‌گران سال ۱۳۸۸ و برداشته شدن نقاب از چهره‌های منافق برخی نئولیبرالیست‌های متصل به نظام، موهبتی الهی بود و فرصتی مغتنم برای ایجاد همگنی و یک‌دستی بیشتر در ساختار سیاسی کشور و حذف منافقین نئولیبرال نفوذی پدید آورده است که باید از آن به نفع بسط تام و تمام حاکمیت ارادة ولایی در کشور بهره برد.
در این گفتار بیش از این فرصت پرداختن به طیف تکنوکرات بوروکرات‌های فرهنگی لیبرال صفت نیست؛ فقط به این نکته اشاره کنیم که حرکت مخرب این جریان در سال‌های دهه ۱۳۷۰ و نیز نخستین سال‌های دهه ۱۳۸۰ (قبل از روی کار آمدن دولت اصول‌گرا) به انحاء و اشکال مختلف و با فراز و فرودهایی تداوم یافت. در شرایط کنونی اگرچه چهره‌های اصلی و مؤسس جریان بوروکرات تکنوکرات‌های لیبرال صفت فرهنگی، افشا شده و برخی از آن‌ها دیگر، منزوی و منفعل هستند؛ اما برخی شواهد و قرائن گویای آن است که نسل تازه‌ای از تکنوکرات‌های فرهنگی لیبرال صفت شکل گرفته‌اند که اگرچه امروزه به لطف دولت اصول‌گرا، فاقد محوریت و نقش تعیین‌کننده اجرایی و سیاست‌گذاری شدند، اما این احتمال خطرناک به طور جدی وجود دارد که در پی وقوع برخی فعل و انفعال‌های سیاسی، امکان عرض‌اندام و تأثیرگذاری پیدا نمایند و باید به عنوان یک خطر بالقوه و جدی به آن‌ها نگریست. نکته مخاطره‌آمیز بعدی، وجود یک کاست روشن‌فکری مدرنیست بسیار فعال در عرصه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی است که وجه غالب آن را تمایلات لیبرالی تشکیل می‌دهد و دیگر رگه‌های فکری نیز فعلاً ذیل هژمونی لیبرالیسم جمع شده‌اند. نقطه کانونی وحدت همه این رگه‌ها و تمایلات ایدئولوژیک روشن‌فکری که موجب پیوند و هم‌سویی و حتی وحدت آن‌ها گردیده است، اعتقاد به سکولاریسم و مخالفت با حکومت دینی است.
این کاست روشن‌فکری در عرصه‌های مختلف بازار نشر کتاب، مطبوعات، تولیدات سینمایی و هنرهای نمایشی بسیار فعال است و به انحاء و اشکال و اقسام مختلف به ‌ترویج آراء مدرنیستی و عمدتاً لیبرالیستی خود می‌پردازد. کاست روشن‌فکری ایران از اواسط دهه ۱۳۶۰ با حمایت‌های تکنوکرات بوروکرات‌های لیبرال صفت نفوذی در پیکره نظام، تدریجاً فعال شد و نهایتاً دو شاخه آتئیست و التقاطی آن، زیر چتر هژمونی نئولیبرالیسم و‌ترویج مشهورات مدرنیستی و‌ترویج سکولاریسم و مخالفت فعال، اما به طور نهان با حکومت اسلامی ‌به وحدت رسیدند.
خطر این جریان هنوز هم بسیار جدی است، هرچند که پس از روی کار آمدن دولت اصول‌گرا به واسطه قطع کامل حمایت‌های پنهان و آشکار دولتی از این جریان، عملاً از قدرت نفوذ و تأثیرگذاری آن‌ها على‌الخصوص در بازار کتاب و مطبوعات کشور کاسته شده است. هرچند که فارغ از دولت، با کمال تأسف برخی سازمان‌ها و نهادهای حکومتی که در کلیت امر به نظام تعلق دارند، اما از دولت تبعیت مستقیم و مؤظف قانونی ندارند، به نحو عجیب و گسترده و حیرت‌انگیزی به فعال‌سازی کاست روشن‌فکری ایران به ویژه در عرصه‌های مطبوعات و نشر کتاب پرداخته‌اند و می‌پردازند. این امر عجیب و تأسف‌بار، حکایت از دامنه نفوذ گسترده، اما پنهان کاست روشن‌فکری مدرنیست ایران و ظرفیت بالقوه خطرسازی آن دارد.
 اگر در آغاز دهه ۱۳۶۰ عمده فعالیت کاست روشنفکری ایران در قلمرو ‌ترجمه متمرکز بود، از دهه ۱۳۷۰ تدریجاً چهره‌های نسل‌های مختلف این جریان قدم به حوزة تألیف نیز گذاردند و بمباران فکری مخاطبان به‌ویژه جوانان در جبهه جنگ ‌نرم را در این عرصه نیز پی گرفته‌اند.
در عرصه ‌ترجمه نیز چهره‌های مختلف کاست روشن‌فکری ایران با‌ ترجمه آثار و چهره‌سازی از لیبرال‌های مدافع نظام استکبار سرمایه‌داری مدرن در قلمروها و موضوعات مختلف اشخاصی مثل: هرتا مولر، ماریو بارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس، آنتونی گیدنز، جان راولز، ریچارد رورتی، فردریک فون‌هایک، کارل پوپر، جان استوارت میل، ماکس وبر، هابر ماس و بسیاری دیگر مأموریت ‌ترویج سکولاریسم و مشهورات مدرنیستی و غیر دینی را به صورتی فعال انجام می‌دهند.
 کاست روشن‌فکری غرب‌زده مدرنیست ایران در عرصه مباحث اقتصادی نیز با دفاع جانانه‌ای از نئولیبرالیسم (توسط کسانی چون: موسی غنی‌نژاد، منوچهر تفضلی و برخی دیگر) به طور فعال حضور دارد.
متأسفانه بیش از این مجال، پرداختن به مخاطرات ناشی از حضور و فعالیت گسترده کاست روشن‌فکری مدرن ایران وجود ندارد و بحث تفصیلی درباره آن را باید به فرصتی دیگر موکول کرد. فقط به این نکته مهم باید توجه کرد که کاست روشن‌فکری مدرنیست ایران عملاً بخشی از وظیفه تجهیز فکری و ایدئولوژیک طبقه متوسط مدرن ایران و آلترناتیوسازی فکری و فرهنگی به نفع سرمایه‌داری سکولار نئولیبرالیست ایران را بر عهده دارد.
حضور آشکار و پنهان یک جناح نئولیبرالیست در درون نظام که بعضاً و در مواردی موجب پیدایی شکاف‌ها و گسل‌های فعال سیاسی - اجتماعی می‌گردد، از مؤلفه‌های مخاطره‌آمیزی است که به نظر می‌رسد به منظور حفظ سلامت و صلابت و اقتدار نظام، باید آن را به نحوی ‌ترمیم کرد و ساختار سیاسی کشور را به سمت یک‌دستی و انسجام کامل حولِ محور فرامین رهبری و مقام عظمای ولایت امر، پیش برد. البته از فردای پس از پیروزی انقلاب، در کل وجه غالب ساختار سیاسی کشور، وجه ولایی و اسلامی ‌بوده است، اما به هر حال وجود و حضور یک جناح فکری سیاسی که به‌ویژه از سال‌های پس از پذیرش قطعنامه در ژست نئولیبرالی فرو رفت و از اواخر دهه ۱۳۷۰ رسماً با مجامع امپریالیستی خارج از کشور پیوند خورد که دو نمونه آن را می‌توان در دیدارهای سیدمحمد خاتمی با جورج سوروس و رئیس وقت پیمان دفاعی ناتو مشاهده کرد و ظاهر این ارتباط‌های پنهان توسط برخی چهره‌های دیگر جریان نئولیبرالیست نیز تکرار شده است و بعضاً موجب ایجاد شکاف‌های ناهنجاری در درون نظام، در مقاطعی گردیده است، به هرحال به عنوان یک امر بالقوه و گاه بالفعل مخاطره‌آمیز مطرح است.
فراموش نکنیم که وقایعی نظیر ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و پس از آن فتنه سیاه ۱۳۸۸ تا حدود زیادی در بستر شکاف‌هایی که فعالیت جناح نئولیبرالیست پنهان کار و منافق پدید آورده بود، رقم خورد و این باید عبرتی باشد تا به سمت یک ساختار سیاسی منسجم‌تر با محوریت ولایت‌فقیه و مقام عظمای ولایت امر حرکت کنیم و ساختار سیاسی نظام در مجموع و به طور تام و تمام و بیش از آن‌چه تا به حال بوده است، صورتی از بسط ارادة ولایی باشد. البته شکست کودتای فتنه‌گران سال ۱۳۸۸ و برداشته شدن نقاب از چهره‌های منافق برخی نئولیبرالیست‌های متصل به نظام، موهبتی الهی بود و فرصتی مغتنم برای ایجاد همگنی و یک‌دستی بیشتر در ساختار سیاسی کشور و حذف منافقین نئولیبرال نفوذی پدید آورده است که باید از آن به نفع بسط تام و تمام حاکمیت ارادة ولایی در کشور بهره برد.

 
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط