تاریخ پیامبر اسلام (4) سال دوم هجرت
تلخیص : جعفر شريعتمدارى
سال دوم هجرت (سنة الامر) تغيير قبله و وجوب زكات و روزه
دستور جهاد و آغاز غزوه ها و سريّه ها(142)
شماره غزوه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله
شماره سريه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله
مسعودى مى نويسد: سرايه هاى رسول خدا از 3 تا 500 نفر است كه در شب بيرون روند. سوارب : دسته هايى است كه روز بيرون روند و مناسر: بيش از 500 نفر و كمتر از 800 نفر. جيش : سپاهى است كه شماره اش به 800 نفر برسد. خشخاش : بيش از 800 و كمتر از 1000 نفر. جيش ازلم : سپاهى است كه به 1000 نفر برسد. جيش جحفل : سپاهى است كه به 4000 نفر برسد. جيش جرار: سپاهى است كه به 12000 نفر برسد. كتيبه : سپاهى است كه فراهم گشته و پراكنده نشود و، حضيره : از 10 نفر به پايين را گويند كمه به جنگ فرستاده شوند و، نفيضه : آنان را كه سپاهى بسيار نيستند و، أرعن : سپاه بزرگ بى مانند را، و خميس : سپاه عظيم را گويند.
غزوه ودان يا غزوه ابواء
جانشين رسول خدا: سعد بن عباده
مقصد: قريش و بنى ضمرة بن بكر
نتيجه : قرار صلحى با (بنى ضمره ) به امضاى (مخشى بن عمرو ضمرى ): سرور (بنى ضمره ) در آن تاريخ .
سريه (عبيدة بن حارث بن مطلب )
عده سپاهيان : 60 يا 80 نفر فقط از مهاجران .
مقصد: دسته اى از قريش كه ممكن بود به اطراف مدينه تجاوز كنند.
نتيجه : (عبيده ) در محل آبگاهى با گروه انبوهى از قريش كه (عكرمة بن ابى جهل ) فرماندهشان بود، روبرو شد، اما جنگى پيش نيامد، فقط (سعد بن ابى وقاص ) تيرى انداخت و نخستين تيرى بود كه در تاريخ اسلام از كمان رها شد.
سريه (حمزة بن عبدالمطلب )
عده سپاهيان : 30 نفر از مهاجران .
نتيجه : (حمزه ) تا ساحل دريا در ناحيه (عيص ) پيش رفت و آن جا با 300 سوار از مشركان مكه كه (ابوجهل بن هشام ) فرماندهشان بود، روبرو شد، اما (مجدى بن عمرو جهنى ) كه با هر دو دسته قرار صلح و متاركه داشت ، در ميان افتاد و بى آن كه جنگى روى دهد، هر دو سپاه بازگشتند.
غزوه (بواط)
عده سپاهيان : 200 نفر.
مقصد: كاروانى از قريش (شامل 100 مرد) بودند كه مدينه در خطر تجاوز ايشان قرار داشت و 2500 شتر داشتند.
نتيجه : رسول خدا تا (بواط) پيش رفت و چون با دشمنى برخورد نكرد به مدينه بازگشت .
غزوه (عشيره )
عده سپاهيان اسلام : 150 يا 200 نفر.
مقصد: كاروان قريش كه رهسپار شام بود.
نتيجه : رسول خدا با سپاهيان اسلامى تا (عشيره ) پيش رفت ، ماه جمادى الاولى و چند روزى از جمادى الاخره آن جا ماند و با قبيله (بنى مدجل ) و هم پيمانانشان از (بنى ضمره ) قرار صلحى منعقد ساخت و سپس بى آن كه جنگى روى دهد به مدينه بازگشت .
سريه (سعد بن ابى وقاص )
عده سپاهيان : 8 نفر فقط از مهاجران .
مقصد: احتياط و جلوگيرى از حمله دشمن .
نتيجه : (سعد بن ابى وقاص ) تا سرزمين (خرار) پيش تاخت و بى آن كه به دشمنى برخورد كند، بازگشت .
غزوه (سفوان )، عزوه (بدر اولى )
مقصد: از بازگشت رسول خدا صلى الله عليه و آله از غزوه (عشيره ) ده روز نمى گذشت كه (كرز بن جابر فهرى ) رمه مدينه را غارت كرد. رسول خدا در تعقيب وى تا وادى (سفوان ) از ناحيه بدر شتافت و بر وى دست نيافت و به مدينه بازگشت .
سريه (عبدالله بن جحش )
عده سپاهيان : 8 نفر (يا 11 نفر) از مهاجران .
مقصد: رسول خدا صلى الله عليه و آله عمه زاده خود (عبدالله بن جحش ) را با 8 نفر از مهاجران مأمور كرد تا در (نخله ) ميان مكه و طائف فرود آيد و در كمين قريش باشد و اخبارشان را جستجو كند. عبدالله به همراهان خود گفت : هر كدام از شما كه با ميل و رغبت در آرزوى شهادت است با من رهسپار شود و هر كس كه نمى خواهد بازگردد. از همراهان هيچ يك بجز (سعد بن ابى وقاص ) و (عتبة بن غزوان ) تخلف نورزيد. عبدالله با همراهان در نخله فرود آمد و همان جا ماند تا كاروانى از قريش كه كالاى تجارت داشت در رسيد. آن روز آخر رجب بود (واقد بن عبدالله تميمى ) به طرف (عمرو بن حضرمى ) تيراندازى كرد و او را كشت و در نفر اسير نيز از ايشان گرفتند. (عبدالله بن جحش ) كالاى تجارتى را با دو اسير به مدينه آورد و خمس آن را به رسول خدا داد و بقيه را بر اصحاب خود تقسيم كرد. رسول خدا گفت : (من شما را به جنگ كردن در ماه حرام فرمان نداده بودم ) و به همين جهت از مال غنيمت و اسيران چيزى تصرف نكرد و اسيران را آزاد فرمود. يكى از آنان (حكم بن كيسان ) بود كه اسلام آورد و در سريه (بئرمعونه ) به شهادت رسيد و ديگرى (عثمان بن عبدالله بن مغيره ) بود كه به مكه بازگشت و كافر از دنيا رفت
غنيمت اين سريه نخستين غنيمتى بود كه به دست مسلمانان رسيد و (عمروبن حضرمى ) نخستين كافرى بود كه به دست مسلمانان كشته شد و (عثمان ) و (حكم ) نخستين اسيرانى بودند كه به دست مسلمانان اسير شدند.
غزوه بدر كبرا
عده سپاهيان : 313 نفر (مهاجرى أوسى و خزرجى ).
سپاه دشمن : 950 مرد جنگى كه 600 نفر زره پوش و 100 اسب داشتند.
مقصد: رسول خدا خبر يافت كه (ابوسفيان ) همراه 30 يا 40 نفر از قريش با كاوان تجارت ، از شام به مك برمى گردند به اصحاب خويش چنين فرمود: (اين كاروان قريش و حامل اموال ايشان است ، به سوى آن رهسپار شويد، باشد كه خدا آن را نصيب شما گرداند.)
ابو سفيان چون از چنين تصميمى آگاه شد، (ضمضم بن عمرو غفارى ) را براى دادرسى به مكه فرستاد، قريش همداستان آماده دفاع از مال خويش شدند و از اشراف قريش كسى جز (ابولهب ) باقى نماند كه براى جنگ بيرون نرود.
رسول خدا چون از حركت قريش اطلاع يافت با اصحاب خود مشورت كرد تا اين كه (مقداد بن عمرو) به پا خاست و گفت : به خدا قسم اگر ما را تا نواحى يمن ببرى تا آن جا راه تو را از دشمن هموار خواهيم ساخت و رسول خدا درباره وى دعاى خير كرد روز دوشنبه هشتم ماه رمضان بود كه رسول خدا از مدينه بيرون رفت و على بن ابى طالب پرچمدار سپاه بود. (سعد بن معاذ) در حالى كه رسول خدا را از صميم قلب همراهى مى كرد، گفت : اكنون به نام خدا ما را رهسپار ساز، اگر ما را امر كنى كه به اين دريا بريزيم به دريا خواهيم ريخت . رسول خدا شادمان شد و فرمود (هم اكنون گويى به كشتارگاه مردان قريش مى نگرم ).
رسول خدا ابتدا در محل (ذفران ) و بعد از چند منزل ديگر نزديك بدر فرود آمد و در همان شب اول ، دو غلام از قريش به دست مسلمانان افتاد و آنها اطلاعاتى از دشمن در اختيار گذاردند.
ابوسفيان با بيم و هراس در آبگاهى نزديك بدر فرود آمد و چون از آثار دو سوار اطلاع يافت راه كاروان تجارت را تغيير داد و هنگامى كه كاروان تجارت را از خطر گذراند، به قريش پيام داد كه : منظور شما از اين حركت ، حمايت از كاروان و حفظ اموالتان بود، اكنون كه كاروان از خطر گذشته ، بهتر همان كه به مكه بازگرديد.
(بنى زهره ) كه در (جحفه ) بودند همگى از (جحفه ) بازگشتند و حتى يك نفر از ايشان در بدر شركت نداشت ، از (بنى عدى ) هم كسى همراه قريش بيرون نيامده بود، (طالب بن ابى طالب ) هم كه همراه قريش بيرون آمده بود با گفتگويى كه ميان او و قريش درگرفت ، به او گفتند: به خدا قسم ، ما مى دانيم كه شما بنى هاشم ، هر چند كه با ما همراه باشيد، هواخواه (محمد) هستيد پس (طالب ) با كسانى كه برمى گشتند به مكه بازگشت .
فرود آمدن قريش در مقابل مسلمين
روز جنگ و آمادگى قريش
صف آرايى رسول خدا صلى الله عليه و آله
رسول خدا پس از منظم ساختن صفوف خطبه اى ايراد كرد كه متن آن را مورخان نقل كرده اند (147) سپس به سوى سايبان خود رفت و به دعا و انابه پرداخت .
صلح جويان قريش و آتش افروزان جنگ
(حكيم بن حزام ) نيز نزد (عتبه ) آمد و گفت تو سرور و بزرگ قريشى ، حرف تو را مى شنوند، اگر مى خواهى نام نيكت تا آخر روزگار در ميان قريش بماند، امر ديه (عمرو بن حضرمى ) را بر عهده بگير، تا آتش جنگ خاموش شود. (عتبه ) گفت : پذيرفتم .
(عتبة بن ربيعه ) پس از پيشنهاد (حكيم بن حزام ) برخاست و سخنرانى كرد و گفت : اى گروه قريش ! شما از جنگ با (محمد) و يارانش طرفى نمى بنديد، پس بياييد و بازگرديد و (محمد) را با ساير عرب واگذاريد.
(ابوجهل ) پس از شنيدن پيام (عتبه ) گفت : به خدا قسم باز نمى گرديم تا خدا ميان ما و محمد حكم كند، (عتبه ) هم نظرش غير از آن است كه اظهار مى دارد، او ديده است كه پسرش با محمد و يارانش همراه است ، از كشته شدن وى بيم دارد. در اين هنگام (عامر بن حضرمى ) به اغواى ابوجهل در ميان سپاه قريش برخاست و داد زد و آنان را جنگ برانگيخت .
آغاز خونريزى و جنگ تن به تن
(عتبة بن ربيعه ) و برادرش (شيبه ) و پسرش (وليد) از لشكر قريش پيش تاختند، سه تن از جوانان انصار: (عوف ) و (معوذ) (پسران حارث ) و نيز (عبدالله بن رواحه ) در برابرشان به نبرد بيرون شدند، اما همين كه خود را معرفى كردند، جنگجويان قريش گفتند: ما با شما نمى جنگيم ، رسول خدا (عبيدة بن حارث ) و (حمزه ) و (على ) عليه السلام را در مقابل آن سه نفر فرستاد و ايشان آنان را از پاى درآوردند.
جنگ مغلوبه
وضع رسول خدا در جنگ بدر
ابن اسحاق و واقدى مى نويسند: رسول خدا در زير سايبان به سر مى برد و (سعد بن معاذ) با چند نفر از انصار، بر در سايبان نگهبانى مى دادند، اما روايتى كه مسند احمد(148) و طبقات (149) از على عليه السلام نقل شده بر خلاف اين است .
على عليه السلام مى گويد: چون روز بدر فرارسيد، رسول خدا پيشاپيش ما قرار داشت و او از ما به دشمن نزديكتر بود و از همه بيشتر تلاش مى كرد.(150) در نهج البلاغه آمده است : (هرگاه كار جنگ به سختى مى كشيد، ما به رسول خدا پناه مى برديم و هنچ كس از ما به دشمن نزديكتر از او نبود.(151) )
آيات مربوط به غزوه (بدر كبرا)
2 - سوره نساء / 77 - 78.
3 - أنفال / 1 - 19، 36 - 51، 67 - 71.
4 - حج / 19. آيات 124 - 127 سوره آل عمران و در نزول فرشتگان براى نصرت مؤ منان و آيات 9 - 12 سوره أنفال نيز در نزول فرشتگان و كشته شدن كافران به دست ايشان است . (152)
دستور خاصّ
معاذ بن عمرو و ابوجهل
(ابوجهل ) همچنان افتاده بود كه (معوّذ بن عفرا) رسيد و با ضربتى كار او را ساخت و سپس خود جنگيد تا به شهادت رسيد، آنگاه كه كار جنگ پايان گرفت رسول خدا فرمود تا (ابوجهل ) رادر ميان كشته ها جستجو كنند.
(عبداللّه بن مسعود) مى گويد: من در جستجوى ابوجهل بر آمدم ، او را يافتم و شناختم و پا روى گردن وى نهادم و به او گفتم : اى دشمن خدا! آيا خدا تو را خوار ساخت ؟ گفت چه شده است كه خوار باشم ؟ از اين مردى كه مى كشيد بزرگتر كيست ؟ و به روايتى (ابوجهل ) گفت : اى مردك گوسفندچران ! مقامى بس بلند و ارجمند را اشغال كردى .
(عبداللّه ) مى گويد: سر او را بريدم و نزد رسول خدا آوردم و آن حضرت خدا را ستايش كرد.
ابن اسحاق مى نويسد: (عكاشه ) كه شمشيرش در روز بدر در هم شكست نزد رسول خدا آمد و رسول خدا چوب خشكى به او داد و گفت : با همين جنگ كن ، پس آن را گرفت و تكانى داد و به صورت شمشيرى بلند و محكم درآمد و تا پايان جنگ كه مسلمانان فاتح گشتند با همان شمشير مى جنگيد و آن را (عون ) مى گفتند. وى در جنگى با مرتدّان به دست (طلحة بن خويلد أسدى ) به شهادت رسيد.(153)
كشتگان قريش در چاه بدر
رسول خدا بر سر چاه بدر ايستاد و گفت : اى به چاه افتادگان (يك يك را نام برد) بد خويشانى براى پيامبر خود بوديد مردم مرا راستگو دانستند و شما دروغگو مردم مرا پناه دادند و شما مرا بيرون كرديد، مردم مرا يارى كردند و شما به جنگ من برخاستيد، سپس گفت : آيا آنچه پروردگار به شما وعده داده بود، حق يافتيد؟ من آنچه پروردگارم به من وعده داده بود، حق يافتم . كسانى از صحابه گفتند: اى رسول خدا! آيا با لاشه هاى مردگان سخن مى گويى ؟ فرمود: شما گفتار مرا از ايشان شنواتر نيستيد، ليكن ايشان نمى توانند پاسخ دهند.
مسلمانان دوزخى
غنيمتهاى بدر
مژده فتح در مدينه
اسيران قريش در مدينه
مكه در عزاى جگرگوشه هاى خود
اندوه ابولهب و هلاكت او
دو دستور سياسى
اقدام قريش در خريد اسيران
(سهيل بن عمرو) از اسيرانى بود كه (مكرز بن حفص ) مقدار فديه او را با مسلمانان قرار گذاشت و سپس خود به جاى وى تن به اسيرى داد تا (سهيل بن عمرو) برود و بهاى خود را بفرستد.
(عمرو بن ابى سفيان ) از اسيرانى بود كه پدرش ابوسفيان حاضر نشد براى آزادى او فديه دهد. در اين ميان (سعد بن نعمان ) براى عمره رهسپار مكه شد، ابوسفيان وى را گرفت و به جاى پسر خود (عمرو) زندانى كرد. رسول خدا به تقاضاى اصحاب (عمرو بن ابى سفيان ) را آزاد فرمود و (ابوسفيان ) هم (سعد) را رها كرد.
به همين ترتيب ، بيشتر اسيران بدر و به گفته يعقوبى 68 نفرشان سربها دادند و آزاد شدند سربهاى اسيران بدر به تناسب وضع مالى آنها از هزار درهم تا چهار هزار درهم بود اماكسانى بودند كه نمى توانستند حتى حداقل سربها را كه هزار درهم بود بپردازند و در عين حال چون با سواد بودند رسول خدا فرمود تا هر كدام از ايشان ده پسر از پسران انصار را از خواندان و نوشتن نيك بياموزد و سپس آزاد گردد. (زيد بن ثابت ) از همين راه باسواد شده بود.(155)
داستان عمير بن وهب
نزول سوره أنفال
فهرست سپاهيان اسلامى و شهداى بدر
كشته هاى قريش در بدر
شيخ مفيد در ارشاد 36 نفر از كشته هاى بدر را نام مى برد و مى گويد: راويان عمامه و خاصه به اتفاق نوشته اند كه : اين 36 نفر را على بن ابى طالب عليه السلام كشته است .
اسيران قريش در بدر
شعراى مسلمين و قريش درباره بدر اشعارى گفته اند كه در تاريخ ثبت شده است .
غزوه بنى سليم در (كدر)
ابن سعد مى نويسد: اين غزوه بدان جهت روى داد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيد كه جمعى از بنى سليم و غطفان بر ضد مسلمانان فراهم آمده اند، اما با كسى برخورد نكرد، ولى 500 شتر در اين غزوه به دست مسلمانان افتاد كه پس از اخراج خمس به هر مردى از اصحاب كه جمعا 200 نفر بودند دو شتر سهم رسيد، مدت اين غزوه پانزده روز بود. (159)
سريه (عمير بن عدى )
سريه (سالم بن عمير)
غزوه (بنى قينقاع )
بزرگان طايفه در جواب رسول خدا گفتند: اى محمّد! چنان گمان مى برى كه ما همچون قريش خواهيم بود، به خدا قسم : اگر ما با تو جنگ كرديم ، خواهى فهميد كه مرد ميدان ماييم نه ديگران . (162)
رسول خدا بعد از پاسخ درشتى كه از سران اين طايفه شنيد، (ابولبابه ) را در مدينه به جانشينى خود گماشت و با سپاه اسلام ، آنان را محاصره كرد تا به تنگ آمدند و تسليم شدند، ولى از كشتن آنان در گذشت ، فرمود تا از مدينه بيرونشان كنند و اموالشان پس از اخراج خمس بر مسلمانان قسمت شد.
غزوه سويق
رسول خدا با 200 نفر از مهاجر و انصار، ابوسفيان و همراهانش را تا (قرقرة الكدر) تعقيب كرد، امّا بر دشمن دست نيافت و پس از پنج روز به مدينه بازگشت و چون ابوسفيان و همراهان در حال گريختن ، به منظور سبكبارى قسمتى از بار و بنه خود را ريخته بودند و از جمله مقدار زيادى (سويق ) (آرد جو يا گندم ) به دست مسلمانان افتاد، اين غزوه را (غزوه سويق ) گفتند.(163) (ذى حجّه سال دوم ، 22 ماه بعد از هجرت ).
ديگر حوادث سال دوم هجرت
... ادامه دارد
پي نوشت :
141- اعلام الورى ، ص 81-82؛ الطبقات الكبرى ، ج 1/241-244.
142- سريه : به غزوه اى گفته شده كه رسول خدا شخصا در آن شركت نداشتند و يكى از اصحاب به سركردگى سپاه تعيين مى شده است .
143- سيرة النبى ، ج 2/223.
144- براى اطلاع نام و تربيت تاريخى سريه هاى رسول خدا، رك : تاريخ پيامبر اسلام ، تأليف دكتر محمد ابراهيم آيتى ، ص 240.
145- سيره ابن هشام ، ج 2/251.
146- طبقات ابن سعد، ج 2/9.
147- امتاع الاسماع ، ص 81، شرح نهج البلاغه ، ج 3/330.
148- مأخذ پيشين ، ج 1/126.
149- مأخذ پيشين ، ج 2/23.
150- امتاع الاسماع ، ص 84.
151- شرح نهج البلاغه ، ج 4/385.
152- سيرة النبى ، ج 2/271 - 274.
153- اسدالغابه ، ج 4/3؛ سيره ابن هشام ، ج 2/290.
154- نساء /97.
155- الطبقات الكبرى ، ج 2/22؛ امتاع الاسماع ، ص 101.
156- يعنى : كشته هايى كه در چاه بدر افكنده شدند.
157- تاريخ پيامبر اسلام ، ص 284 - 290.
158- فهرست اسامى كشته شدگان و اسيران قريش در كتاب (تاريخ پيامبر اسلام ) نوشته مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى در صفحه 291 ذكر شده است .
159- ابن سعد تاريخ اين غزوه رانيمه محرم سال سوم هجرت نوشته است .
160- اين سريه پنج روز مانده از رمضان (19 ماه پس از هجرت ) اتفاق افتاد. (الطبقات الكبرى ، ج 2/27)
161- سيرة النبى ، ج 4/312؛ الطبقات الكبرى ، ج 2/28.
162- شوّال سال دوم ، بيست ماه پس از هجرت .
163- سيرة النبى ، ج 2/422؛ الطبقات الكبرى ، ج 2/30.