تابع کدخدا شدن، وضع را بدتر می‌کند

استکبار جهانی و نظام اقتصاد جهانی تحت مدیریت و سلطه آن، خواهان احیاء و تداوم بقاء سیستم اقتصاد شبه مدرن در ایران است؛ زیرا اقتصاد شبه مدرن، ما را به نظام جهانی استکبار نیازمند و وابسته نگاه می‌دارد
يکشنبه، 4 شهريور 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تابع کدخدا شدن، وضع را بدتر می‌کند
علت‌العلل مشکلات کنونی اقتصاد کشور، «ساخت اقتصاد شبه مدرن» است
 
چکیده
استکبار جهانی و نظام اقتصاد جهانی تحت مدیریت و سلطه آن، خواهان احیاء و تداوم بقاء سیستم اقتصاد شبه مدرن در ایران است؛ زیرا اقتصاد شبه مدرن، ما را به نظام جهانی استکبار نیازمند و وابسته نگاه می‌دارد و موجب آسیب‌پذیری شدید ما در قبال تحرکات و فشارهای نظام جهانی سلطه استکباری می‌گرداند.

تعداد کلمات 2082/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
تابع کدخدا شدن، وضع را بدتر می‌کند

مقدمه

ساخت اقتصاد شبه مدرن به گونه‌ای طراحی شده است که تضمین‌کننده منافع و اغراض استعمار غرب مدرن و متضمن تداوم رویکرد غارت‌گرانه استعماری آن‌ها است؛ بنابراین دست کشیدن از حرکت در مسیر استقلال از نظام سلطه جهانی و دست کشیدن از مقاومت در برابر استکبار و حرکت در مسیر به اصطلاح «ساختن با کدخدای دنیا» (که با توجه به ماهیت استکبار مدرن و مناسبات و ساختار نظام سیاست و اقتصاد بین‌الملل، در واقع معنایی جز تابع کدخدا شدن و تبعیت از آن ندارد) نتیجه و حاصلی جز بدتر شدن وضعیت عمومی اقتصادی - اجتماعی کشور ندارد؛ زیرا هر نوع رابطه غیرنقادانه تهی از استقلال‌طلبی و تعرض انقلابی با نظام استکبار اومانیستی، موجب تداوم و تعمیق بقاء اقتصاد شبه مدرن و تقویت آن در پیوند با مناسبات اقتصاد جهانی می‌گردد. ساخت اقتصاد شبه مدرن به گونه‌ای طراحی شده است که تضمین‌کننده منافع و اغراض استعمار غرب مدرن و متضمن تداوم رویکرد غارت‌گرانه استعماری آن‌ها است؛ بنابراین دست کشیدن از حرکت در مسیر استقلال از نظام سلطه جهانی و دست کشیدن از مقاومت در برابر استکبار و حرکت در مسیر به اصطلاح «ساختن با کدخدای دنیا» نتیجه و حاصلی جز بدتر شدن وضعیت عمومی اقتصادی - اجتماعی کشور ندارد؛کاملاً مشخص است که تداوم و تعمیق بقا و حیات اقتصاد شبه مدرن، به معنای تداوم و تعمیق و تشدید بحران‌های ساختی آن (بحران رکودی تورمی، عدم تعادل ساختاری، وابستگی عمیق به خارج، تهدید و تحدید استقلال و عزت ملی، رانت‌خواری، فقدان توان تولیدی و ضعف بخش مولد اقتصاد و...) است. از این رو، هر نوع کوشش و حرکت که بخواهد مشکلات اقتصادی کشور را از طریق برقراری رابطه، در چارچوب ضوابط و مقررات و موازین نشئت گرفته از مناسبات بین‌المللی و نظام اقتصاد جهانی (که تماماً توسط کشورهای کلان استعمارگر بلوک مرکزی سرمایه‌داری و در جهت تأمین اغراض و منافع آن‌ها طراحی و تأسیس گردیده و عینیت یافته است) با کشورهای بلوک مرکزی این به اصطلاح «دنیا» و «کدخدا»ی آن‌ها رفع و رجوع نماید، یقین در مسیری اشتباه گام بر می‌دارد و در عمل با شکست روبه‌رو خواهد شد.
 کافی است به تجربه عملی بسیاری از کشورهای دارای اقتصادهای پیرامونی که نه تنها اهل «تندروی و افراط‌گری» نیستند و روی دنیا «خنجر» نمی‌کشند، بلکه کاملاً اهل تعامل با این به اصطلاح «دنیا» و «کدخدا»ی آن نیز هستند، نگاه کنیم تا صحت مدعای پیش‌گفته را دریابیم. کشورهایی چون: پرو، مصر، پاکستان، برزیل، کلمبیاء مکزیک، بنگلادش و انبوهی دیگر همگی به قواعد و مقررات این نظام جهانی گردن گذارده‌اند و حاکمان آن‌ها در زمره شهروندان حرف‌گوش‌کن و سر‌به‌راه نظام جهانی‌اند و به اصطلاح «تعامل سازنده» با دنیا دارند و به هیچ روی، اهل افراط و تندروی و خنجر کشیدن به روی دنیا نیستند؛ اما وضعیت اقتصادی - اجتماعی و تراکم سرسام‌آور مشکلات اقتصادی و سیاسی‌شان از شرایط کنونی به مراتب بیشتر و شدیدتر است. فقر و فاصله طبقاتی در پرو و کلمبیا و مکزیک بیداد می‌کند و این «تعامل سازنده» با دنیا ذره‌ای از بحران رکودی و تورم سرسام‌آور و فساد و ارتشاء و رانت‌خواری در اقتصادهای آن‌ها نکاسته است. به راستی اگر قرار است که این نسخه «تعامل سازنده» پاسخ‌گوی مشکلات اقتصادی از رکود و تورم باشد، پس چرا در این همه کشور دارای اقتصاد پیرامونی و وابسته و بعضاً شبه مدرن چنین معجزه‌ای نکرده و چنین نتیجه‌ای به بار نیاورده است؟
 

آیا مبارزه استقلال‌طلبانه با نظام سلطه استکباری، عدم تعامل با «دنیا» است؟

یک نکته مهم در این بحث و بررسی، این است که مفهوم و مصادیق «دنیا» را روشن کنیم. آیا دنیا (که در مناسبات کنونی نظام بین‌الملل دارای بیش از دویست کشور است) در ۷-۸ کشور استعمارگر سرمایه‌دار نئولیبرالیست خلاصه می‌شود و فی‌المثل مبارزه استقلال‌طلبانه و عدالت‌خواهانه علیه این کشورهای استکباری به معنای «مخالفت با دنیا» و «تندروی» و «عدم تعامل» و خنجر کشیدن و اموری از این قبیل است؟! ایالات متحده آمریکا و فرانسه و انگلستان و آلمان و چند کشور دیگر، دولت‌های استعمارگر سرمایه‌داری‌اند که بلوک مرکزی نظام سلطه استکباری را تشکیل داده‌اند. این دولت‌های استکباری کوشیده‌اند و می‌کوشند تا بر همه ملت‌های جهان و همه انسان‌های کره زمین حاکم شده و ظالمانه و جابرانه حکومت نمایند و همه ملت‌ها و کشورها و منابع و امکانات کره زمین را مورد چپاول و غارت و بهره‌کشی قرار دهند. اینکه این دولت‌های استکباری کافر ظالم، بخش عظیمی از مردم و منابع این سیاره را غارت می‌کنند و انسان‌های زیادی را تحت سلطه خود قرار داده‌اند؛ به این معنا نیست که این چند کشور مستکبر ظالم بهره‌کش متجاوز، همه دنیایند و مخالفت و مبارزه با آن‌ها، به معنای مخالفت و مبارزه با دنیاست. آری، بخش اصلی و عمده دنیا، انبوه ملت‌ها و کشورها و انسان‌هایی‌اند که می‌خواهند از سلطه استکبار غرب اومانیست رها گردند و در مواردی کوشیده‌اند تا علیه این رژیم‌های استعمارگر سرمایه‌داری نئولیبرال مبارزه نموده و راه استقلال و عزت در پیش گیرند. مقاومت سرافراز و پیروزمند ملت ایران علیه استکبار و مناسبات ظالمانه استعمار غرب مدرن، اگرچه موجب نفرت و ناخشنودی رهبران ظالم و مستکبر و کلان سرمایه‌داران نئولیبرالیست و شبکه جهانی صهیونیستی و کاست حاکمان پنهان جهانی گردیده است، اما ملت ایران و نظام و انقلاب اسلامی ایران را در عمق جان و روح اکثریت مطلقه مردمان کره زمین قرار داده و نظام اسلامی و رهبری خردمند آن را محبوب قلوب دنیا و ساکنان آن کرده است. ایران اسلامی در دنیا و نزد میلیاردها انسان، تنها و منزوی نیست، بلکه اکثریت مردم جهان به انقلاب اسلامی و ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به عنوان اسوه و الگوی ایستادگی و عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبی می‌نگرند و به آن مهر می‌ورزند و می‌کوشند تا از آرمان‌ها و تجربیات انقلاب اسلامی و عترت‌طلبی و استکبارستیزی آن برای تعیین مسیر حال و آینده خود الهام گیرند. آری، مبارزه با نظام سلطه استکبار جهانی و استقلال‌خواهی و عدالت‌طلبی و ظلم‌ستیزی و مبارزه با چند حکومت ظالم کافر مستکبر استعمارگر سرمایه‌داری، خنجر کشیدن به روی دنیا نیست، بلکه حرکت در مسیر عزت و شرف و افتخار و رشد و کمال و بالندگی در مسیر حق‌طلبی و عدالت‌خواهی است و این طریق و تکلیفی است که اسلام ناب محمدی(ص) برای ما مشخص کرده است و امام خمینی و امام خامنه‌ای ما را به انجام آن رهنمون بوده‌اند.
 

 بیشتر بخوانید: آیا علت مشکلات اقتصاد ما، عدم تعامل با دنیا است؟


آیا تعامل گسترده با اقتصاد جهانی، عدالت به ارمغان می‌آورد؟

 در خصوص مشکلات اقتصادی کنونی کشور، نکته مهمی وجود دارد که باید به آن توجه کرد: اگر ساخت اقتصاد شبه مدرن را (در کلیت آن و علیرغم برخی تغییرات ساختاری) حفظ نماییم و بخواهیم در چارچوب همان ساخت اقتصادی، عمدتاً از طریق برقراری ارتباط گسترده با قدرت‌های اقتصادی موجود (و در معنای دقیق‌تر مستحیل وهضم شدن در نظام اقتصاد جهانی) به رفع و رجوع مشکلات اقتصادی کنونی بپردازیم، بی‌تردید نتیجه چندان مناسبی به دست نخواهیم آورد. اگر اقدامی جدی برای انجام اصلاحات بنیادین عدالت‌طلبانه و تغییر ریشه‌ای ساخت اقتصاد شبه مدرن انجام ندهیم و در صورت تداوم سیطره ساخت کنونی اقتصاد، حتی اگر با همه دنیا در بالاترین سطح متصور هم به «تعامل سازنده» و ارتباط فوق گسترده هم بپردازیم، باز در نهایت و در بهترین حالت نتیجه‌ای که به دست می‌آید عمدتاً نوعی رونق است که جوهر ناعادلانه ساخت اقتصاد شبه مدرن موجب می‌شود که اکثر اقشار و گروه‌های کم درآمد و مستضعف راه‌حل مشکلات اقتصادی کنونی کشور، تغییر مدل حاکم و ساخت اقتصادی برآمده از آن است. اقتصاد شبه مدرن به عنوان یک ساخت بیمار ناسالم نامتوازن، طراحی و بر ما و بر بسیاری از کشورهای دیگر تحمیل گردید تا چونان رشته‌های اسارت باری تاروپود حیات و معیشت و کسب‌و‌کار و تولید و تجارت ما را به منافع و اغراض و خواست‌ها و تمنیات بلوک کشورهای متروپل گره بزند و ضمن از بین بردن استقلال و تضعیف حریّت و عزت نفس و اعتماد به خود، کشور ما را از طریق یک چرخه ناسالم نشئت‌گرفته از یک ساخت اقتصادی ناعادلانه بیمار ناسالم، بحران‌زده و ضعیف و ناتوان و از‌رمق‌افتاده در مدار گردش سرمایه و منفعت‌طلبی چند قدرت استکباری، اسیر و بیمار و بحران‌زده و ناتوان نگه دارد.از مزایا و مواهب این رونق، بی‌بهره و یا بسیار کم‌بهره باشند و مشکلات عدیده و ساختاری‌ای نظیر تورم و فقر و فساد و تبعیض و رانت‌خواری و بی‌عدالتی همچنان پابرجا خواهد بود. البته لازم به ذکر است که قدرت‌های استعمارگر غربی، همین حد از رونق را هم اگر مهیا نمایند، بی‌تردید در مقابل آن، ده‌ها برابر به غارت و استثمار منابع طبیعی و نیروی کار ما می‌پردازند و فراتر از آن خواهان اعمال قراردادها و مناسبات ظالمانه و بهره‌کشانه هستند و سرانجام بهره‌برنده اصلی از همان رونق هم خود آن‌ها خواهند بود.
ارتباط گسترده و تمام‌عیار با اقتصاد جهانی یا به تعبیری «تعامل سازنده» با قطب‌های اصلی اقتصاد جهانی (یعنی بلوک چند کشور امپریالیست سرمایه‌داری که به آن‌ها کشورهای متروپل هم می‌گویند) در بهترین حالت موجب سرمایه گذاری‌های گسترده جهانی در اقتصاد ایران خواهد شد و به دنبال آن سرمایه انبوهی را تولید و به گردش خواهد آورد. این سرمایه عظیم در ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران و به دلیل این ساخت اقتصادی وابسته و پیرامونی، به سمت مرکز و کانون اصلی اقتصاد جهانی (یعنی بلوک کشورهای متروپل) سیر خواهد کرد و بخش ناچیزی از آن نیز در مدارهای درونی اقتصاد شبه مدرن ایران جریان می‌یابد. جوهر ناعادلانه و نامتوازن اقتصاد شبه مدرن ایران سبب می‌گردد که همین سرمایه ناچیز نیز، عمدتاً به جیب دلال‌ها و واسطه‌ها و رانت‌خواران بوروکراتیک سرازیر گردد. بدین‌سان اولاً، ساخت بیمار و ساختار نامتوازن اقتصاد ایران هم‌چنان برقرار می‌ماند و سر پل وابستگی و بحران‌زدگی وضع اقتصادی ما خواهید بود؛ و ثانیاً، ساخت وابسته و نامتوازن و بحران‌زده اقتصاد ایران، روندهای ناسالمی چون فقر و فساد و تبعیض و بی‌عدالتی را تداوم داده و تعمیق می‌بخشد. از آن‌چه که گفتیم این نتیجه به دست می‌آید که حتی اگر با از دست دادن هویت و استقلال و در معرض خطر قرار دادن عزت ملی و آزادگی خود، در یک تعامل فوق گسترده با بلوک کشورهای متروپل قرار گیریم و در ساختار ناعادلانه و ظالمانه اقتصاد سرمایه‌داری جهانی مستحیل و هضم گردیم و به اصطلاح تعاملی سازنده با «دنیا» برقرار نماییم، باز علی‌رغم از دست دادن بسیاری از وجوه و ویژگی‌های بسیار ارزشمند، آن‌چه که به دست خواهیم آورد، نوعی «رونق اقتصادی» و به عبارتی چرخیدن چرخ‌های زنگ‌زده اقتصاد بیمار و ناعادلانه و وابسته پیرامونی شبه مدرن خواهد بود و نه چیزی دیگر. چرخیدن و رونق این اقتصاد ناسالم شبه مدرن، همراه خود، عدالت و رفع فقر و فساد و تبعیض همراه نخواهد داشت، بلکه چون مقوم ساخت اقتصاد شبه مدرن است، خواه ناخواه، همه این وجوه ناسالم را تقویت خواهد کرد؛ اما راه‌حل راستین و جدی برای حل مشکلات اقتصادی کنونی ما چیست؟
 

 استقلال و عدالت در گرو تغییر ساخت اقتصاد ناسالم شبه مدرن

راه‌حل مشکلات اقتصادی کنونی کشور، تغییر مدل حاکم و ساخت اقتصادی برآمده از آن است. اقتصاد شبه مدرن به عنوان یک ساخت بیمار ناسالم نامتوازن، طراحی و بر ما و بر بسیاری از کشورهای دیگر تحمیل گردید تا چونان رشته‌های اسارت باری تاروپود حیات و معیشت و کسب‌و‌کار و تولید و تجارت ما را به منافع و اغراض و خواست‌ها و تمنیات بلوک کشورهای متروپل گره بزند و ضمن از بین بردن استقلال و تضعیف حریّت و عزت نفس و اعتماد به خود، کشور ما را از طریق یک چرخه ناسالم نشئت‌گرفته از یک ساخت اقتصادی ناعادلانه بیمار ناسالم، بحران‌زده و ضعیف و ناتوان و از‌رمق‌افتاده در مدار گردش سرمایه و منفعت‌طلبی چند قدرت استکباری، اسیر و بیمار و بحران‌زده و ناتوان نگه دارد.
راه نجات این است که از چنگال هولناک این سرطان خانمان برانداز (یعنی اقتصاد شبه مدرن) رها شویم و به سمت نوعی اقتصاد سالم عادلانه ملهم از آموزه‌های اسلامی و آرمان‌های انقلابی برویم؛ این ساخت اقتصادی سالم باید چند مشخصه اصلی داشته باشد:
    1. باید بر مدار عدالت (درحد و بضاعتی که در شرایط کنونی امکان تحقق آن برای ما وجود دارد) سامان یابد.
    2. باید به همه آموزه‌های شریعت اسلامی و امر‌و‌نهی‌های مهم اقتصادی آن نظیر: پرهیز از کنز و سرمایه‌اندوزی، توزیع عادلانه درآمدها و ثروت‌ها، جلوگیری از انباشت سرمایه‌ها، نفی کامل آن در گردش مالی کشور، حمایت سازمان‌یافته از محرومان و ریشه‌کن کردن فقر و گرسنگی، پرهیز از تجمل‌گرایی و تبرج و اشرافی‌گری) معتقد و متعهد و عامل باشد.
    3. تکیه و تأکید آن باید بر فاصله گرفتن بیش‌از‌پیش از کانون‌ها و بلوک کشورهای سرمایه‌داری متروپل باشد؛ زیرا صرفاً این فاصله‌گیری است که می‌تواند متضمن حفظ استقلال اقتصادی کشور ما باشد.
    4. برای قوام و شکل‌دهی به یک «اقتصاد سالم عادلانه مختص مقطع کنونی از دوران گذار» (که می‌توان و باید آن را یک «اقتصاد مقاومتی» نامید) نیازمند انجام دگرگونی‌های ساختاری بنیادین در ساخت اقتصاد کنونی هستیم؛ به گونه‌ای که این دگرگونی‌های ساختاری بنیادین، زمینه‌ساز نوعی تحول ماهوی و عبور انقلابی از ساخت اقتصاد غرب‌زده شبه مدرن کنونی گردد.

این‌ها که می‌گوییم یک مشت شعار و خیالبافی‌های غیر عملی نیست و قابلیت تفصیل یافتن و تبدیل شدن به برنامه عملی و اجرایی و عملیاتی دارد؛ مشروط به آن‌که نوعی عزم ملی و مدیریت جهادی برای شنیدن و عمل کردن همراه آن شود. پیش از هر چیز آن‌که می‌خواهد درباره این ایده اولیه اجمالی بیندیشد باید که گوش خود را از تعلقات تکنوکراتیک خالی کرده و دل از مشهورات نئولیبرالی بریده باشد و آن‌چه مشکل اصلی ما در دهه‌های پس از انقلاب در بسیاری موضوعات، به‌خصوص سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی بوده و موجب استمرار معضلات اقتصادی گردیده است این بوده است که تعلقات فکری و دلدادگی‌های لیبرال تکنوکراتیک، پای مدیریت جهادی برخی مسئولان را سست می‌کرده است و این حکایت هم‌چنان باقی است... .

 
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط