احساس شادي براي بهتر زيستن
نويسنده: عليرضا بردبار
شادكامي، يك صفت شخصيتي فرضي مشخص است كه با نشاط و سرزندگي، مردمآميزي، قابليت اعتماد و نظاير آن تعريف شده است.اينكه آدميان چه چيزي را شادي تلقي كنند، دلايل فراوان دارد. هر چند از روانشناسان شناختي كمتر كسي دامنة نظريهپردازياش را به شادي و شادكامي كشانده است، اما شك نيست كه شادي جنبة شناختي در خور توجهي دارد.
لئوتولستوي معتقد است كه همة خانوادههاي شاد، كم و بيش مثل هم هستند و فاكتورهاي بارز و مشخص آنها از نظر كميت و كيفيت نزديك به هماند اما برعكس، خانوادههاي ناشاد، به شيوههاي مختلفي ناشاد بودن را تجربه ميكنند.
ارسطو معتقد بود كه فضيلت و تقوا با شادي مترادف است. از دهة 1980 تعداد مقالات مربوط به شادي، لذت، احساس بهزيستي و رضايت از زندگي به 780 مقاله در سال رسيد.
شادي از نظر «وسمن وريكس» مفهومي است، كه از جريان زندگي عاطفي فرد، انتزاع ميگردد و نشانگر توازن معني از حالت عاطفي مثبت به مدت طولاني است.
شادي از ديد «ون هو ون» عبارت است از درجهاي از كيفيت زندگي، كه فرد آن را بهطور كلي مطلوب ارزيابي ميكند. پس در اين تعريف، شادي فقط حاصل يك جمع ساده از لذتهاي زندگي نيست، بلكه بيشتر يك ساخت شناختي است كه فرد آن را از تجربههاي مختلف خود استنباط ميكند.
«اد دنير» معتقد است، كه خود سنجيهاي مربوط به شادي، تابعي است از تكرار تجربههاي خوشايند و يا عواطف مثبت و عدم تكرار تجربههاي عاطفي منفي و ناخوشايند. در اين تعريف، بيشتر بر فراواني تجربة هيجانهاي مثبت تأكيد ميشود تا شدت هيجانهاي مثبت.
تأكيد ديدگاه «سليگمن»، بر روي نوع ارتباطهاي بين فردي و ميزان شادي است. سليگمن معتقد است كه افسردگي عمدتاً از فقر ارتباطهاي بين فردي و فردگرايي ناشي ميشود و ويژگي مهم افراد شاد، برونگرايي است. بنابراين افراد شاد، داراي روابط اجتماعي موفق و ارتباطات بين فردي نزديك و صميمي و غني هستند.
كاركردن، در شرايط زير مشكل ايجاد ميكند:
1ـ زماني كه، كارفراتر از توان ما باشد، كه با احساس درماندگي و اضطراب همراه است.
2ـ زماني كه، كار در سطح پايينتر از سطح توانايي ما باشد، كه احساس كسالت، نتيجة آن است.
اما، زماني كه فرد داراي مهارت كافي است و جذب فعاليتي شود كه چالش متناسب و بالايي را ميطلبد، او همواره از كار خود لذت ميبرد. كار جالب و دلخواه، از هر تفريحي لذتبخشتر است.
اشخاصي كه ايمان قوي دارند، در حل بحرانها موفقتر هستند و همين موضوع اين گونه افراد را به سمت شادي و احساس خوشحال بودن سوق ميدهد.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ
لئوتولستوي معتقد است كه همة خانوادههاي شاد، كم و بيش مثل هم هستند و فاكتورهاي بارز و مشخص آنها از نظر كميت و كيفيت نزديك به هماند اما برعكس، خانوادههاي ناشاد، به شيوههاي مختلفي ناشاد بودن را تجربه ميكنند.
مطالعه علمي
ارسطو معتقد بود كه فضيلت و تقوا با شادي مترادف است. از دهة 1980 تعداد مقالات مربوط به شادي، لذت، احساس بهزيستي و رضايت از زندگي به 780 مقاله در سال رسيد.
شادي از نظر «وسمن وريكس» مفهومي است، كه از جريان زندگي عاطفي فرد، انتزاع ميگردد و نشانگر توازن معني از حالت عاطفي مثبت به مدت طولاني است.
شادي از ديد «ون هو ون» عبارت است از درجهاي از كيفيت زندگي، كه فرد آن را بهطور كلي مطلوب ارزيابي ميكند. پس در اين تعريف، شادي فقط حاصل يك جمع ساده از لذتهاي زندگي نيست، بلكه بيشتر يك ساخت شناختي است كه فرد آن را از تجربههاي مختلف خود استنباط ميكند.
«اد دنير» معتقد است، كه خود سنجيهاي مربوط به شادي، تابعي است از تكرار تجربههاي خوشايند و يا عواطف مثبت و عدم تكرار تجربههاي عاطفي منفي و ناخوشايند. در اين تعريف، بيشتر بر فراواني تجربة هيجانهاي مثبت تأكيد ميشود تا شدت هيجانهاي مثبت.
تأكيد ديدگاه «سليگمن»، بر روي نوع ارتباطهاي بين فردي و ميزان شادي است. سليگمن معتقد است كه افسردگي عمدتاً از فقر ارتباطهاي بين فردي و فردگرايي ناشي ميشود و ويژگي مهم افراد شاد، برونگرايي است. بنابراين افراد شاد، داراي روابط اجتماعي موفق و ارتباطات بين فردي نزديك و صميمي و غني هستند.
ارتباط شادي با سن و جنسيت و نژاد
با درآمد و كار
كاركردن، در شرايط زير مشكل ايجاد ميكند:
1ـ زماني كه، كارفراتر از توان ما باشد، كه با احساس درماندگي و اضطراب همراه است.
2ـ زماني كه، كار در سطح پايينتر از سطح توانايي ما باشد، كه احساس كسالت، نتيجة آن است.
اما، زماني كه فرد داراي مهارت كافي است و جذب فعاليتي شود كه چالش متناسب و بالايي را ميطلبد، او همواره از كار خود لذت ميبرد. كار جالب و دلخواه، از هر تفريحي لذتبخشتر است.
ايمان و شادي
اشخاصي كه ايمان قوي دارند، در حل بحرانها موفقتر هستند و همين موضوع اين گونه افراد را به سمت شادي و احساس خوشحال بودن سوق ميدهد.
عزت نفس
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ