انيميشن پر فروش «بالا»

پيکسار و والت ديسني، 2 تا از غول هاي فانتزي سازي قرن ما -باز هم دست به کار شده اند و کارتون ساخته اند. لازم است بگوييم که کارتون تحسين برانگيزي هم ساخته اند؟! لابد شما هم مثل ما فکر مي کنيد که پيکسارو والت ديسني اصلا کارشان ساختن کارتون هاي قشنگ است؛ اما اين بار انگار واقعا به جاي فيل، فيلمي هوا کرده اند که خيلي ها فکر مي کنند بهترين انيميشني است که تا به حال ساخته شده؛ آن هم وقتي که خيلي ها به اين نتيجه رسيده و بودند که پيکسار هرگز نخواهد توانست
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انيميشن پر فروش «بالا»
انيميشن پر فروش «بالا»
انيميشن پر فروش «بالا»

نويسنده:بهناز شير محمدي




همه چيز درباره جديدترين دستپخت پيکسار و شرکا؛ انيميشن پر فورش «بالا»
پيکسار و والت ديسني، 2 تا از غول هاي فانتزي سازي قرن ما -باز هم دست به کار شده اند و کارتون ساخته اند. لازم است بگوييم که کارتون تحسين برانگيزي هم ساخته اند؟! لابد شما هم مثل ما فکر مي کنيد که پيکسارو والت ديسني اصلا کارشان ساختن کارتون هاي قشنگ است؛ اما اين بار انگار واقعا به جاي فيل، فيلمي هوا کرده اند که خيلي ها فکر مي کنند بهترين انيميشني است که تا به حال ساخته شده؛ آن هم وقتي که خيلي ها به اين نتيجه رسيده و بودند که پيکسار هرگز نخواهد توانست کارتوني بهتر از «وال-اي » بسازد؛ حالا آنها ثابت کرده اند که توي آستينشان هنوز ايده هاي بکري دارند تا بچه ها و بزرگترهاي دنيا را شگفت زده کنند.
انيميشن «بالا» براي اين همه تعريف و تمجيد و تيتر شدن، دلايل موجه زيادي دارد؛ يکي از اين دلايل، نمايش در افتتاحيه جشواره کن سال 2009 است. در واقع شصت و دومين جشنواره کن علاوه بر همه شگفتي هايش، يک سنت شکني بزرگ هم داشت و آن افتتاج جشنواره با يک فيلم انيميشن بود. جشنواره کن براي اولين بار درسال 1947در با نماي «دامبو». حضور کارتون ها را به رسميت شناخته بود و از آن سال به بعد 8 فيلم بلندانيميشني در کن نمايش داده شده اند.پربارترين حضور انيميشن ها در کن هم به همين پارسال برمي گردد که «کونگ فوپاندا» در آن نمايش داده شد و اين روند به کار کارستان «بالا» در جشنواره امسال ختم شد؛ جايي که کن، با حضور بسياري از نامداران و پيشکسوتانش، رسما با نمايش يک انيميشن آغاز به کار کرد.
يک نکته رکورد شکن ديگر اينکه تا به حال هيچ انيميشني مثل «بالا» در اين سطح وسيع و با اين تعداد سينما، در سراسر دنيا نمايش داده نشده بود. سنت شکني ديگر «بالا» هم مربوط به خون است؛ بله، خون! «بالا»اولين انيميشني است که در آن خون و زخم و خشونت انساني واضح و آشکار نشان داده مي شود. تا به حال اين چيزها در زخم پنجه شير ماداگاسکار يا خونريزي کوچک «شير شاه» خلاصه مي شد و تازه نحوه نمايش آن هم کاملا کارتوني و فانتزي بود؛ آن قدر که حتي بچه ها هم مي فهميدند که اين خون و خونريزي واقعي نيست تا اينکه بالاخره سازندگان «بالا» ديگر رودر بايستي را با تماشاگران کوچک و بزرگشان کنار گذاشتند و نگران اين نبودند که بيرون پاشيدن خون از زخم در 2 صحنه از فيلمشان، حال بيننده را بد کند. به همين دليل هم اين فيلم، دومين انيميشن تاريخ است که با رده بندي PG روي پرده رفته؛ اين رده بندي به فيلم هاي کمي تا قسمتي خشن واکنش تعلق مي گيرد (اولين انيميشن رده PG هم "شگفت انگيزها" بوده که باز هم دستپخت پيکسار و شرکاست).انيميشن «بالا» درربودن دل منتقدين هم رکورد دار محسوب مي شود. در هفته اول نمايش اين فيلم براي منتقدين، حدود 90 درصد از نقدها و واکنش ها مثبت بود تا «بالا» با اعتماد به نفس مضاعفي پايه رقابت نمايش عمومي بگذارد. فهرست «ترين» و «اولين» بودن اين انيميشن همين جوري ادامه پيدا مي کند تا به موارد جزئي سرگرم کننده اي مي رسد؛ از اينکه «بالا» يا همان«Up» کوتاه ترين اسم يک فيلم بوده، گرفته تا اولين حضور يک آسيايي دردوبله يک کارتون از پيکسار (جردن ناگاي ژاپني به جاي راسل حرف مي زند).

موج «بالا»ي موج

بالاخره بعد از حرف و حديث هاي فراوان «بالا» که کوله بار نقد مثبت منتقدين را به دوش مي کشيد و با نمايش در افتتاحيه کن انتظارها را بالا برده بود،در 29 ماه مي به نمايش عمومي درآمد و در پايان اولين هفته نمايشش، با فروش 68 ميليون دلاري بقيه رقباي روي پرده را از ميدان به در کرد؛ اما حتي با اين رکورد خيره کننده هم «بالا» نتوانست رکورد تماشاگران پيکسار در اولين هفته را بشکند و همچنان با فاصله نزديکي پشت سر «در جستجوي نمو» و «شگفت انگيزها» قرار گرفت. اين فيلم در ادامه اکرانش، به جز هفته دوم که افت فروش محسوسي داشت، هفته ها بالاي جدول پر فروش هاي سينماي آمريکا جا خوش کرد. «بالا» تا به حال فقط در سينماهاي آمريکا در حدود 160ميليون دلار فروش داشته و تهيه کنندگانش را اميدوار کرده که در ادامه اکرانش نه تنها هزينه 175 ميليون دلاري ساخت فيلم جبران شود بلکه شايد سود کلاني هم نصيب کمپاني بشود.
اما موج «بالا» و بالايي ها به همين جاها ختم نمي شود. اگر صف طولاني جلوي گيشه هاي سينماها را در نظر بگيريم و حتي به پيش فروش بليت فيلم با چندين برابر قيمت معمول هم بي توجه باشيم، «بالا» واقعا در بازار سينماي آمريکا يک موج به راه انداخته؛ مثلا تا همين امروز 4 تا کتاب داستان و نقد براي «بالا» نوشته شده و 2 کتاب رنگ آميزي براي کودکان هم از روي «بالا» و کاراکترها و ماجراهايش چاپ کرده اند. توي مغازه هاي والت ديسني سر و کله سگ سخنگوي فيلم پيدا شده که بازار بقيه اسباب بازي هاي ديسني را کساد کرده. تي شرت، کلاه و ساک سفري با نقش و نگارهاي «بالا» هم يکي از پر فروش ترين جنس هاي اين روزهاي اين مغازه هاست. با نمک تر از همه ويدئوگيم هاي مربوط به اين کارتون است که به فاصله يک هفته از اکران فيلم بازار را قرق کردند و حالا 5 بازي با موضوع «بالا» توي بازار هست که از 20 تا 40 دلار قيمت دارند. در صفحه مربوط به اين فيلم در سايت فليکر حدود 4 هزار عکس به اشتراک گذاشته شده و حتي هواداران اين فيلم در فيس بوک هم برايش صفحه اي طراحي کرده اند که از خيلي از فيلم هاي بزرگ دنيا بيشتر عضو دارد.
اين موج حالا ديگر تقريبا به ايران هم رسيده؛ شما تريلر فيلم را مي توانيد مجاني در بعضي از سايت ها تماشا کنيد، عکس هاي پس زمينه موبايل و کامپيوتر، تم ها و اسکرين سيورهايش را مي توانيد دانلود کنيد و حتي از سايت هاي فروش آن لاين هم مي توانيد کارتون را سفارش بدهيد و بدون درد سر صف و پيش فروش و اينها همزمان با ديگران، فيلم را تماشا کنيد و خدا را شکر بگوييد که کپي رايت به ما هيچ ربطي ندارد.

به ترتيب ايفاي نقش، از «بالا»

«بالا» بعد از مدت ها، اولين فيلم انيميشني است که شخصيت هاي اصلي اش آدم هاي ساده و معمولي اند. نقش اول فيلم کارل فردريکسن است که به جاي او ادواردآسنر-بازيگر کهنه کار هاليوود- حرف مي زند. به جاي راسل -قهرمان 8 ساله فيلم-هم جردن ناگاي ژاپني-آمريکايي حرف مي زند که اصلاً بازيگر نبوده و کارگردان، او را از بين 400 پسر بچه اي که براي تست صدا آمده بوده اند انتخاب کرده و دليل انتخابش هم اين بوده که جردن واقعاً مثل راسل بي وقفه حرف مي زده. جردن هنگام صدا برداري کارتون، 7 ساله بوده و پيتر دکتر او را مجبور مي کرده که تمام فعاليت هاي فيزيکي راسل انيميشن را عينا انجام بدهد. باب پترسون که از اعضاي تيم کارگرداني و انيميشن فيلم است به جاي داگ-سگ سخنگوي فيلم-حرف زده و کريستوفر پلامر هم دوبلور نقش چارلز مانتز- ماجراجوي محبوب جواني هاي کارل والي - است.

مصائب «بالا» رفتن

ايده «بالا» 5 سال پيش به ذهن پيتر داکتر -کارگردان اصلي فيلم-رسيده؛ آن هم وقتي که پيتر از زندگي روزمره خسته کننده اش زده شده بود و فکر مي کرد که چقدر ايده خانه -بالون نجات دهنده است. دکترا در سال 2001 براي پيکسار انيميشن «هيولاها» را ساخت و فيلمنامه «کارخانه اسباب بازي 1 و 2» و «وال-اي» هم نوشته او بود. همين کارنامه درخشان باعث شد که مسؤولان کمپاني، ايده او را جدي بگيرند و مامورش کنند تا همراه باب پترسون،روي پروژه فيلم بعدي پيکسار کار کنند. از اينجا به بعد، دکترا از تيم ماهر انيماتورهاي پيکسار کمک گرفت و حتي به سراغ دوستان قديمي اش در والت ديسني رفت تا براي ايده اوليه داستان کمکش کنند. کارها خوب پيش مي رفت تا اينکه داکتر به اولين مشکل جدي بر خورد. پيتر داکتر هميشه مي دانست که لوکيشن ماجرا بايد در آمريکاي جنوبي باشد اما کجاي آمريکاي جنوبي؟! او وپترسون ساعت ها عکس ها و فيلم هاي مستند آمريکاي جنوبي و مرکزي را زير و رو مي کردند اما به نتيجه اي نمي رسيدند. کل پروژه متوقف شده بود تا بالاخره بعداز 5ماه، دکتر مستندي از جنگل هاي و نزوئلا را ديد و مطمئن شد که محل وقوع داستانش را پيدا کرده. داکتر همچنان بعد از ديدن مستند،شک داشت که آيا چنين بهشتي واقعا روي زمين وجود دارد يا نه و اين شد که راني دل کار من -ناظر داستان - را مجبور کرد با او به ونزوئلا برود تا از نزديک آنجا را ببينند. سفر به ونزوئلا گره کار فيلم را باز کرد اما اين آخرين مشکل تيم «بالا» نبود.
مشکل بعدي اين بود که تيم کارگرداني مي خواستند ايده پرواز خانه با بادکنک، طبيعي به نظر برسد؛ اين بود که از 2 نفر از متخصصان پرواز با بالون دعوت شد تا روي پروژه کار کنند و استيومي -دستيار فني کارگردان- مامور شد تا با در نظر گرفتن تمام قانون هاي فيزيکي، کاري کند که تماشاگر، ايده پروازبادکنکي خانه را باور کند. مي به اين نتيجه رسيد که هيچ نرم افزاري نمي تواند از پس شبيه سازي حرکت 10 هزار بادکنک هليمي بربيايد و قرار شد که يک نرم افزار سه بعدي جديد براي آناليز رفتار اين تعداد بادکنک ساخته شود.
البته پيکسار قبلا هم براي شبيه سازي حرکت هاي شخصيت ها در فيلم هاي «هيولاها» و «در جست و جوي نمو» نرم افزار جديد ساخته بود. مي بعد از 10 ماه تلاش ، نرم افزار بادکنکي اش را تحويل داکتر داد تا او با خيال راحت، خانه کارل را به سفر هوايي بفرستد.
داکتر در مورد فيلمش مي گويد: «اين فيلم درباره روح ماجراجويي است؛ در مورد ارتباط ما آدم هاست و اين حقيقت که ما قدر آدم ها را تا وقت رفتن و نبودنشان نمي دانيم. اين فيلم به شما مي گويد که وقتي کارل در 78 سالگي به يک اينديانا جونز تبديل مي شود، پس همه بايد اميدوار باشيم که روح زندگي را در دلمان زنده نگه داريم و قدر آدم ها را بيشتر بدانيم».
منبع:مجله همشهري جوان شماره 216




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط