چکیده:
شبه دانشورزان کشفیات، اختراعات و ابداعات خود را در انزوا و دور از دید همکاران خود در جامعهی علمی فنی انجام میدهند. آنها هیچ برخورد و تماسی با محققین همرشتهی خود ندارند. در دوران رنسانس که دانشورزی هنوز سازمان یافته نبود و تعداد دانشورزان محدود و اندک بود، تنهایی و انزوا علامت شیادی نبود. در آن دوران انجمنها و روزنامههای علمی وجود نداشت.
تعداد کلمات: 1298کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
شبه دانشورزان کشفیات، اختراعات و ابداعات خود را در انزوا و دور از دید همکاران خود در جامعهی علمی فنی انجام میدهند. آنها هیچ برخورد و تماسی با محققین همرشتهی خود ندارند. در دوران رنسانس که دانشورزی هنوز سازمان یافته نبود و تعداد دانشورزان محدود و اندک بود، تنهایی و انزوا علامت شیادی نبود. در آن دوران انجمنها و روزنامههای علمی وجود نداشت.
تعداد کلمات: 1298کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
در کنار همهی این تفاوتها که ذکر کردیم، شبهدانشورزان خصوصیات مشترکی هم دارند. اگر کسی را با این مشخصات پیدا کردید یک نسخه از این کتاب را به او هدیه دهید، یا او را به ناشر این کتاب معرفی کنید تا با ایشان مصاحبه کنیم و از نظریاتشان آگاه شویم.
صفت اول:
شبه دانشورزان کشفیات، اختراعات و ابداعات خود را در انزوا و دور از دید همکاران خود در جامعهی علمی فنی انجام میدهند. آنها هیچ برخورد و تماسی با محققین همرشتهی خود ندارند. در دوران رنسانس که دانشورزی هنوز سازمان یافته نبود و تعداد دانشورزان محدود و اندک بود، تنهایی و انزوا علامت شیادی نبود. در آن دوران انجمنها و روزنامههای علمی وجود نداشت. تماس و مکاتبه بین محققین یک رشته بسیار مشکل و با موانع اجتماعی فراوانی همراه بود. مثلاً سازمان تفتیش عقاید گالیله را به عزلت راند زیرا عقاید او را تهدیدی برای ایمان مذهبی میدید. حتی در زمان داروین فشار محافظه کاران مسیحی آن چنان بود که داروین و چندتن از حامیان او به تنهایی در برابر مخالفت زیستشناسان مشهور ایستادگی کردند. اما امروز این فشارها دیگر وجود ندارد. نبرد بین علم و مسیحیت منجر به رهایی علم شده و کنترل مسیحیت بر علم از میان رفته است. دانشورزان رشتههای مختلف از طریق همایشها، انجمنها، نشریات، و مکاتبه با هم در تماس هستند. هر نظریه و فرضیه جدید را همتایان دانشورز آزمایش و بررسی میکنند. در این شبکهی جدید علمی که دانشورزان پیوسته با یکدیگر دادوستد اطلاعاتی دارند و به پیشرفت دانشورزی کمک میکنند، دیگر امکان ندارد که یک دانشورز به تنهایی و در انزوا به فعالیت علمی بپردازد.
صفت اول:
شبه دانشورزان کشفیات، اختراعات و ابداعات خود را در انزوا و دور از دید همکاران خود در جامعهی علمی فنی انجام میدهند. آنها هیچ برخورد و تماسی با محققین همرشتهی خود ندارند. در دوران رنسانس که دانشورزی هنوز سازمان یافته نبود و تعداد دانشورزان محدود و اندک بود، تنهایی و انزوا علامت شیادی نبود. در آن دوران انجمنها و روزنامههای علمی وجود نداشت. تماس و مکاتبه بین محققین یک رشته بسیار مشکل و با موانع اجتماعی فراوانی همراه بود. مثلاً سازمان تفتیش عقاید گالیله را به عزلت راند زیرا عقاید او را تهدیدی برای ایمان مذهبی میدید. حتی در زمان داروین فشار محافظه کاران مسیحی آن چنان بود که داروین و چندتن از حامیان او به تنهایی در برابر مخالفت زیستشناسان مشهور ایستادگی کردند. اما امروز این فشارها دیگر وجود ندارد. نبرد بین علم و مسیحیت منجر به رهایی علم شده و کنترل مسیحیت بر علم از میان رفته است. دانشورزان رشتههای مختلف از طریق همایشها، انجمنها، نشریات، و مکاتبه با هم در تماس هستند. هر نظریه و فرضیه جدید را همتایان دانشورز آزمایش و بررسی میکنند. در این شبکهی جدید علمی که دانشورزان پیوسته با یکدیگر دادوستد اطلاعاتی دارند و به پیشرفت دانشورزی کمک میکنند، دیگر امکان ندارد که یک دانشورز به تنهایی و در انزوا به فعالیت علمی بپردازد.
بیشتر بخوانید: پیشینه و مفهوم علم دینی
گاهی شبهدانشورزان ادعا میکنند که این انزوا و تنهایی را جامعهی علمی بر آنها تحمیل کرده و همکارانشان آنها را به سبب نظریاتشان طرد کردهاند. این ادعا کاملاً خلاف واقع است. نشریات علمی پر است از نظریات جدید و عجیب و غریب، اما این نظریات بر پایههای علمی مورد قبول دانشورزان دیگر قرار دارند، مطابق اصول متعارف علم هستند و به شیوهی علمی اجرا و اظهار شدهاند نه از خارج آن. مثلاً نظریات اینشتن با این که در ابتدا بسیار عجیب به نظر میرسید و مخالفت زیادی با آن شد، اما نظریهی هوشمندانهای بود. هیچ یک از فیزیکدانها، به جز تعداد محدودی، نسبت شیادی به او ندادند. این نظریه در مدت کوتاهی پذیرفته و به انقلاب عظیمی در فیزیک منجر شد. در تاریخ علم موارد متعددی وجود دارد که یک نظریه ابتدا با مخالفت همگانی اعضای جامعهی علمی مواجه شده اما بعداً پذیرفته شده است. نظریهی میکروبی پاستور، استفاده از داروهای بیهوشی، و شستوشوی دستها پیش از تماس با زائو همگی با مخالفت پزشکان روبهرو شد، اما سرانجام درستی آنها ثابت شد و همه آن را قبول کردند.
شبه دانشورزان کشفیات، اختراعات و ابداعات خود را در انزوا و دور از دید همکاران خود در جامعهی علمی فنی انجام میدهند. آنها هیچ برخورد و تماسی با محققین همرشتهی خود ندارند. در دوران رنسانس که دانشورزی هنوز سازمان یافته نبود و تعداد دانشورزان محدود و اندک بود، تنهایی و انزوا علامت شیادی نبود. در آن دوران انجمنها و روزنامههای علمی وجود نداشت. تماس و مکاتبه بین محققین یک رشته بسیار مشکل و با موانع اجتماعی فراوانی همراه بود. مثلاً سازمان تفتیش عقاید گالیله را به عزلت راند زیرا عقاید او را تهدیدی برای ایمان مذهبی میدید. حتی در زمان داروین فشار محافظه کاران مسیحی آن چنان بود که داروین و چندتن از حامیان او به تنهایی در برابر مخالفت زیستشناسان مشهور ایستادگی کردند
گاهی هم افراد غیر متخصص با ارائهی یک نظریه به پیشرفت علم کمک کرده اند؛ اما در عین حال معیارهای علم را زیر پا نگذاشتهاند. کشف قانون بقای انرژی توسط روبرت مایر پزشک آلمانی با پیشبینی ماههای کره مریخ توسط سویفت، یا انتساب اسهال خونی به میکروبها از این قبیل است. اما باید توجه داشت که این گونه اظهارنظرها مربوط است به زمانی که دانش پزشکی و همچنین علوم مختلف در عنفوان پیدایش خود و مجموعهای بودند از حدسها و گمانها و خرافات و نظریات نپذیرفتنی که بعدها معلوم شد بعضی از آنها صحت دارند. امروزه دانشورزان و پژوهشگران کشورهای مختلف هر نظریهی علمی جدید را، چه در زمینهی پزشکی و چه در زمینهی علوم دیگر، به سرعت و هم زمان بررسی و آزمایش میکنند و بسیار نادر است که شیاد یا دانشورز ناصادقی بتواند همهی این پژوهشگران زیادی فریب دهد. نمونهی آن نیز مقولهی گداخت سرد (cold fusion) است: دو دانشمند انگلیسی و آمریکایی که مدعی شدند با گداخت هستههای دوتریوم در آزمایشگاه انرژی تولید کردهاند، اما چند هفته بیشتر طول نکشید که پژوهشگران مختلف آزمایشگاههای متعدد کشورهای جهان این ادعا را رد کردند.
شبهدانشورزان، برعکس دانشورزان نوآور و بدعتگذار، خود را فراتر از مجاری و سازمانهایی که اندیشهها و نظریات جدید را بررسی میکنند میدانند و این مجاری و سازمانها و شیوههایشان را قبول ندارند. آنها در انزوا کار میکنند و هیچ گاه یافتههای خود را برای نشریات این سازمانها و مجامع علمی نمیفرستند؛ هرچند اگر هم بفرستند معمولاً یافتههای آنها به علت غیرعلمی بودن، نداشتن اطلاع از مفاهیم بنیادین آن علم، و پیروی نکردن از روشهای اساسی جاری در آن علم پذیرفته نمیشوند. در بیشتر موارد این شبهدانشورزان اطلاع کافی از آن رشته علمی ندارند تا حتی مقالهای شبیه مقالهی علمی بنویسند؛ و به همین سبب از نشریات تخصصی و جوامع علمی بیتوجهی میبینند. بنابراین در انجمنها و سازمانهایی سخنرانی میکنند که خود بنیان نهادهاند و سرپرستیاش را دارند، در نشریاتی مینویسند که خود یا طرفدارانشان منتشر میکنند، و کتابهایشان را با بودجهی خود یا کمک پیروانشان به چاپ میرسانند.
صفت دوم:
نوعی حالت بدگمانی شدید (paranation) در اشخاص شبهدانشورز هست. از طرف دیگر، این اشخاص دچار نوعی توهمات و تخیلات خودبزرگبینانه هستند. وقتی کسی با همهی شخصیتها و سازمانهای علمی به شدت مخالفت میکند و یکتنه در مقابل همهی آنها میایستد احتمالاً دچار نوعی بیماری روانی است که خودبزرگبینی نام دارد. گاهی این پافشاری و یکدندگی او در مقابل جامعهی علمی از اعتقادات مذهبی سرچشمه میگیرد و آن چه به او نیروی پایداری و مقاومت میدهد همین ایمان مذهبی است. مخالفت بسیاری از مسیحیان معتقد به آفرینشگری با نظریهی تحول جانداران از ایمان مذهبی به کتاب مقدس سرچشمه میگیرد. روانپریشی شبهدانشمند به پنج طریق تجلی میکند:
1- او خود را نابغه میپندارد و بنابراین توقع دارد همه حرفها و ادعاهایش را بدون استدلال و فقط به صرف آن که گویندهاش اوست قبول کنند.
2- او همکاران خود را بدون استثنا نادان و جاهل میداند. اگر همکارانش به او توجهی نکنند، فکر میکند که یا حرفها و بحثهای او را نفهمیدهاند یا پاسخی برای آنها ندارند. اگر هم به نقد و رد ادعاهای او بپردازند اعتقاد وی به نظریاتش و این که با عدهای جاهل و حقهباز در افتاده قویتر میشود.
3- او فکر میکند که بیدلیل و علت مورد آزار و تبعیض واقع شده است. اگر مجامع علمی چاپ نمیشود، اگر کتابهایش نقد و بررسی نمیشود (و اگر هم نقد میشود «دشمنانش» بر آن نقد مینویسند)، همه نتیجهی توطئهای است که سازمانها و شخصیتهای علمی بر ضد او سازمان دادهاند. هیچ گاه به فکرش نمیرسد که ممکن است نظریات و اندیشههایش غلط یا غیرعلمی باشد.
4- او معمولاً حملات خود را متوجه معروفترین دانشورزان و ثابتشدهترین نظریههای علمی میکند. مثلاً اکنون بسیار معمول است که شبهدانشمندانی که به فیزیک میپردازند ادعاهایی بر ضد نظریهی نسبیت اینشتین بکنند، زیرا هم اکنون نظریهی اینشتین مشهورترین نظریهی فیزیکی است. در پزشکی شبهدانشمند معمولاً سعی دارد بیماریهایی را درمان کند که هنوز دانش پزشکی با آن در حال مبارزه است و درمان قطعی و کاملی برای آن پیدا نشده. درمان سرطان یا زخم معده با یک داروی ساده یا با یک وعده خوراک، درمان طاسی با یک پماد، و شفای کوران با یک قطرهی چشمی از معروفترین این ادعاهاست. اما جالبترین آنها درمان همهی بیماریها فقط با آب (بلی فقط با آب) است!
5- معمولاً شبهدانشمنددر مورد اختراعات و اکتشافات خود به شیوهای پیچیده و غامض مینویسد یا سخن میگوید. او اصطلاحات و کلماتی را به کار میبرد که در واژگان آن دانش یافت نمیشود. گاهی بعضی از واژههایی که به کار میرود ممکن است جدید نباشد اما او طوری آنها را به کار میبرد که فقط برای خودش معانی جدیدی دارد.
ادامه دارد..
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
شبه دانشورزان کشفیات، اختراعات و ابداعات خود را در انزوا و دور از دید همکاران خود در جامعهی علمی فنی انجام میدهند. آنها هیچ برخورد و تماسی با محققین همرشتهی خود ندارند. در دوران رنسانس که دانشورزی هنوز سازمان یافته نبود و تعداد دانشورزان محدود و اندک بود، تنهایی و انزوا علامت شیادی نبود. در آن دوران انجمنها و روزنامههای علمی وجود نداشت. تماس و مکاتبه بین محققین یک رشته بسیار مشکل و با موانع اجتماعی فراوانی همراه بود. مثلاً سازمان تفتیش عقاید گالیله را به عزلت راند زیرا عقاید او را تهدیدی برای ایمان مذهبی میدید. حتی در زمان داروین فشار محافظه کاران مسیحی آن چنان بود که داروین و چندتن از حامیان او به تنهایی در برابر مخالفت زیستشناسان مشهور ایستادگی کردند
گاهی هم افراد غیر متخصص با ارائهی یک نظریه به پیشرفت علم کمک کرده اند؛ اما در عین حال معیارهای علم را زیر پا نگذاشتهاند. کشف قانون بقای انرژی توسط روبرت مایر پزشک آلمانی با پیشبینی ماههای کره مریخ توسط سویفت، یا انتساب اسهال خونی به میکروبها از این قبیل است. اما باید توجه داشت که این گونه اظهارنظرها مربوط است به زمانی که دانش پزشکی و همچنین علوم مختلف در عنفوان پیدایش خود و مجموعهای بودند از حدسها و گمانها و خرافات و نظریات نپذیرفتنی که بعدها معلوم شد بعضی از آنها صحت دارند. امروزه دانشورزان و پژوهشگران کشورهای مختلف هر نظریهی علمی جدید را، چه در زمینهی پزشکی و چه در زمینهی علوم دیگر، به سرعت و هم زمان بررسی و آزمایش میکنند و بسیار نادر است که شیاد یا دانشورز ناصادقی بتواند همهی این پژوهشگران زیادی فریب دهد. نمونهی آن نیز مقولهی گداخت سرد (cold fusion) است: دو دانشمند انگلیسی و آمریکایی که مدعی شدند با گداخت هستههای دوتریوم در آزمایشگاه انرژی تولید کردهاند، اما چند هفته بیشتر طول نکشید که پژوهشگران مختلف آزمایشگاههای متعدد کشورهای جهان این ادعا را رد کردند.
شبهدانشورزان، برعکس دانشورزان نوآور و بدعتگذار، خود را فراتر از مجاری و سازمانهایی که اندیشهها و نظریات جدید را بررسی میکنند میدانند و این مجاری و سازمانها و شیوههایشان را قبول ندارند. آنها در انزوا کار میکنند و هیچ گاه یافتههای خود را برای نشریات این سازمانها و مجامع علمی نمیفرستند؛ هرچند اگر هم بفرستند معمولاً یافتههای آنها به علت غیرعلمی بودن، نداشتن اطلاع از مفاهیم بنیادین آن علم، و پیروی نکردن از روشهای اساسی جاری در آن علم پذیرفته نمیشوند. در بیشتر موارد این شبهدانشورزان اطلاع کافی از آن رشته علمی ندارند تا حتی مقالهای شبیه مقالهی علمی بنویسند؛ و به همین سبب از نشریات تخصصی و جوامع علمی بیتوجهی میبینند. بنابراین در انجمنها و سازمانهایی سخنرانی میکنند که خود بنیان نهادهاند و سرپرستیاش را دارند، در نشریاتی مینویسند که خود یا طرفدارانشان منتشر میکنند، و کتابهایشان را با بودجهی خود یا کمک پیروانشان به چاپ میرسانند.
صفت دوم:
نوعی حالت بدگمانی شدید (paranation) در اشخاص شبهدانشورز هست. از طرف دیگر، این اشخاص دچار نوعی توهمات و تخیلات خودبزرگبینانه هستند. وقتی کسی با همهی شخصیتها و سازمانهای علمی به شدت مخالفت میکند و یکتنه در مقابل همهی آنها میایستد احتمالاً دچار نوعی بیماری روانی است که خودبزرگبینی نام دارد. گاهی این پافشاری و یکدندگی او در مقابل جامعهی علمی از اعتقادات مذهبی سرچشمه میگیرد و آن چه به او نیروی پایداری و مقاومت میدهد همین ایمان مذهبی است. مخالفت بسیاری از مسیحیان معتقد به آفرینشگری با نظریهی تحول جانداران از ایمان مذهبی به کتاب مقدس سرچشمه میگیرد. روانپریشی شبهدانشمند به پنج طریق تجلی میکند:
1- او خود را نابغه میپندارد و بنابراین توقع دارد همه حرفها و ادعاهایش را بدون استدلال و فقط به صرف آن که گویندهاش اوست قبول کنند.
2- او همکاران خود را بدون استثنا نادان و جاهل میداند. اگر همکارانش به او توجهی نکنند، فکر میکند که یا حرفها و بحثهای او را نفهمیدهاند یا پاسخی برای آنها ندارند. اگر هم به نقد و رد ادعاهای او بپردازند اعتقاد وی به نظریاتش و این که با عدهای جاهل و حقهباز در افتاده قویتر میشود.
3- او فکر میکند که بیدلیل و علت مورد آزار و تبعیض واقع شده است. اگر مجامع علمی چاپ نمیشود، اگر کتابهایش نقد و بررسی نمیشود (و اگر هم نقد میشود «دشمنانش» بر آن نقد مینویسند)، همه نتیجهی توطئهای است که سازمانها و شخصیتهای علمی بر ضد او سازمان دادهاند. هیچ گاه به فکرش نمیرسد که ممکن است نظریات و اندیشههایش غلط یا غیرعلمی باشد.
4- او معمولاً حملات خود را متوجه معروفترین دانشورزان و ثابتشدهترین نظریههای علمی میکند. مثلاً اکنون بسیار معمول است که شبهدانشمندانی که به فیزیک میپردازند ادعاهایی بر ضد نظریهی نسبیت اینشتین بکنند، زیرا هم اکنون نظریهی اینشتین مشهورترین نظریهی فیزیکی است. در پزشکی شبهدانشمند معمولاً سعی دارد بیماریهایی را درمان کند که هنوز دانش پزشکی با آن در حال مبارزه است و درمان قطعی و کاملی برای آن پیدا نشده. درمان سرطان یا زخم معده با یک داروی ساده یا با یک وعده خوراک، درمان طاسی با یک پماد، و شفای کوران با یک قطرهی چشمی از معروفترین این ادعاهاست. اما جالبترین آنها درمان همهی بیماریها فقط با آب (بلی فقط با آب) است!
5- معمولاً شبهدانشمنددر مورد اختراعات و اکتشافات خود به شیوهای پیچیده و غامض مینویسد یا سخن میگوید. او اصطلاحات و کلماتی را به کار میبرد که در واژگان آن دانش یافت نمیشود. گاهی بعضی از واژههایی که به کار میرود ممکن است جدید نباشد اما او طوری آنها را به کار میبرد که فقط برای خودش معانی جدیدی دارد.
ادامه دارد..
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
شاهشکل، شاغول علم
ارتباط علم با فلسفه
شناخت علم و عقل