پنجمین فیلم احضار(The conjuring) با نام (The Nun) راهبه ساخته کورین هاردی است. قسمت اول مجموعه Conjuring شامل فیلم احضار ارواح The Conjuring 1،The Conjuring 2 و فیلم Annabelle (آنابل) و فیلم Annabelle: Creation (آنابل: آفرینش) میشوند. فیلم راهبه بعد از فیلمThe Hallow دومین فیلم بلند با ژانر وحشت کورین هاردی محسوب می شود.
تعداد کلمات 1697 تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
تعداد کلمات 1697 تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
نویسنده: عارفه گودرزوند(دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
مروری اجمالی بر فیلم
روایت فیلم درباره شیطانی است به نام والاک که در قالب راهبه ای ظاهر می شود. (والاک (Valak) نامی است که ریشه در اسطوره ها دارد. والاک واقعی در اسطوره ها به صورت یک پسربچه که دارای دو شاخ و بر اژدهایی دو سر سوار است، توصیف شده است.) والاک که بر صومعه تسلط یافته است، برای بیرون آمدن از صومعه نیاز به بدن دارد. او برای ایجاد رعب و وحشت، صلیب ها را تکان می دهد و آن ها برعکس می کند. رادیو را روشن می کند و راهبه ها را مورد آزار و اذیت قرار می دهد و سایه های شوم می سازد.
ماجرا مربوط به کلیسای سنت کارتا در حوالی رومانی است و 1952 را روایت می کند و اثراتی از جنگ جهانی دوم را بر تن خود دارد. قصری مرعوب در میان جنگلی همیشه مه آلود. در ابتدای فیلم دو راهبه برای حل مشکل وارد دخمه ای می شوند که سر در آن نوشته است: God Ends Here.
شیطان یکی از راهبه ها را تسخیر می کند و دیگری کلید مخصوص را برداشته و از دست شیطان می گریزد و برای اینکه توسط شیطان تسخیر نشود، دست به خودکشی می زند و خود را از پنجره صومعه آویزان می کند. واتیکان برای بررسی موضوع ماهرترین کشیش خود را به نام پدر باروک (Demian Bichir) که در جنگیری مهارت دارد به همراه راهبه ای تازه وارد به نام خواهر آیرون (Taissa Farmiga) که هنوز قسم خود را یاد نکرده است به سمت کلیسای سنت کارتا روانه می کند.
این صومعه با صلیب هایی محاصره شده است که به نظر می رسد این صلیب ها چیزی را درون صومعه نگهداری و زندانی کرده اند. قبرها با صلیب های کج محاصره شده اند و هر قبری دارای یک زنگوله است. این همان روشی که در قرن 18 و 19 برای نجات دادن افرادی به کاربرده می شده که بر اثر طاعون زنده دفن شده اند. این افراد یا اثر بیماری اشان از بین رفته است و یا اشتباها دفن شده اند و با به صدا در آوردن این زنگ دیگران را از زنده بودن و سالم بودن خود مطلع می ساختند. مشهور بود کسی که از این طریق نجات می یافت و به سرزمین زندگان باز می گشت او را «نجات یافته با زنگوله» می نامیدند.
این صومعه آنقدر شوم و ترسناک است که هیچ کس حتی اسب ها هم جرات نزدیک شدن به آن را ندارند. مردم به خاطر شوم بودن این صومعه، آن را سرزنش می کنند تا جایی که آوردن نام این صومعه بر زبان جرم محسوب می شود. این شوم بودن با مصادف شدن با گناه ابدی یعنی خودکشی راهبه نیز رنگ شیطانی بیشتری به خود می گیرد. در بدو ورود پدر باروک و آیرون، آن ها به خونی برمی خورند که هرگز خشک نمی شود. این آغاز رازآلودگی این صومعه است. در صومعه راهبه ای که چهره اش تماما پوشیده شده است، می گوید وقت دعای سرشب است و آن ها میتوانند در اقامتگاه استراحت کنند. در همان شب شیطان از دو میهمان به خوبی استقبال می کند.
پدر باروک توسط شیطان اغوا و به بیرون صومعه هدایت و زنده دفن می شود. او با صدای زنگوله آیرون را از دفن شدن خود مطلع می سازد. اما شیطان با به صدا در آوردن همه زنگوله ها سعی در به اشتباه انداختن آیرون دارد، که این خود نمادی از کار هرروزه شیطان و اغواگری انسانها توسط اوست. آیرون نیز با نیایش و احساس خود، قبر را یافته و پدر را بیرون می آورد. پدر باروک بر اثر تحقیقات متوجه می شود که این صومعه اساسا به دست مردی ساخته شده که جادوگری می کرده و شیطان را فرا میخوانده است. برای همین پدر باروک و آیرون دریافتند که باید از اساس این مکان را از شر شیطان پاک سازند تا روح مقدس به صومعه بازگردد.
آیرون کسی که از همان ابتدا در دیالوگش با کودکان در واتیکان ثابت می کند که لایق این انتخاب است. او راهبه ای است با دیدگاهی عمیق نسبت به کتاب مقدس، این را در دیالوگ آیرون با کودکان می توان دریافت. در پاسخ دختربچه مبنی بر اینکه دایناسور وجود ندارد چون در کتاب مقدس نیامده است، او نیز پاسخ می دهد: کتاب مقدس نوشته های عاشقانه خدا برای ماست. اما این بدان معنا نیست که او می خواهد از شگفتی های خلقت از او سوال نپرسیم. آیرون قرار است راهبه بشود اما هنوز قسم هایش را در کلیسا یاد نکرده است. او گرم و صمیمی و فداکار است و به هیچ وجه اغوای فرانچی نمی شود. از نظر کلیسا او فرد بسیار مناسبی برای این ماموریت است. از نگاه فیلمساز آیرون نماینده کلیسای کاتولیک است تا میان نیروهای مافوق طبیعی و جهان که قصد فاسد کردن آن را دارند، بایستد.
روایت فیلم درباره شیطانی است به نام والاک که در قالب راهبه ای ظاهر می شود. (والاک (Valak) نامی است که ریشه در اسطوره ها دارد. والاک واقعی در اسطوره ها به صورت یک پسربچه که دارای دو شاخ و بر اژدهایی دو سر سوار است، توصیف شده است.) والاک که بر صومعه تسلط یافته است، برای بیرون آمدن از صومعه نیاز به بدن دارد. او برای ایجاد رعب و وحشت، صلیب ها را تکان می دهد و آن ها برعکس می کند. رادیو را روشن می کند و راهبه ها را مورد آزار و اذیت قرار می دهد و سایه های شوم می سازد.
ماجرا مربوط به کلیسای سنت کارتا در حوالی رومانی است و 1952 را روایت می کند و اثراتی از جنگ جهانی دوم را بر تن خود دارد. قصری مرعوب در میان جنگلی همیشه مه آلود. در ابتدای فیلم دو راهبه برای حل مشکل وارد دخمه ای می شوند که سر در آن نوشته است: God Ends Here.
شیطان یکی از راهبه ها را تسخیر می کند و دیگری کلید مخصوص را برداشته و از دست شیطان می گریزد و برای اینکه توسط شیطان تسخیر نشود، دست به خودکشی می زند و خود را از پنجره صومعه آویزان می کند. واتیکان برای بررسی موضوع ماهرترین کشیش خود را به نام پدر باروک (Demian Bichir) که در جنگیری مهارت دارد به همراه راهبه ای تازه وارد به نام خواهر آیرون (Taissa Farmiga) که هنوز قسم خود را یاد نکرده است به سمت کلیسای سنت کارتا روانه می کند.
این صومعه با صلیب هایی محاصره شده است که به نظر می رسد این صلیب ها چیزی را درون صومعه نگهداری و زندانی کرده اند. قبرها با صلیب های کج محاصره شده اند و هر قبری دارای یک زنگوله است. این همان روشی که در قرن 18 و 19 برای نجات دادن افرادی به کاربرده می شده که بر اثر طاعون زنده دفن شده اند. این افراد یا اثر بیماری اشان از بین رفته است و یا اشتباها دفن شده اند و با به صدا در آوردن این زنگ دیگران را از زنده بودن و سالم بودن خود مطلع می ساختند. مشهور بود کسی که از این طریق نجات می یافت و به سرزمین زندگان باز می گشت او را «نجات یافته با زنگوله» می نامیدند.
این صومعه آنقدر شوم و ترسناک است که هیچ کس حتی اسب ها هم جرات نزدیک شدن به آن را ندارند. مردم به خاطر شوم بودن این صومعه، آن را سرزنش می کنند تا جایی که آوردن نام این صومعه بر زبان جرم محسوب می شود. این شوم بودن با مصادف شدن با گناه ابدی یعنی خودکشی راهبه نیز رنگ شیطانی بیشتری به خود می گیرد. در بدو ورود پدر باروک و آیرون، آن ها به خونی برمی خورند که هرگز خشک نمی شود. این آغاز رازآلودگی این صومعه است. در صومعه راهبه ای که چهره اش تماما پوشیده شده است، می گوید وقت دعای سرشب است و آن ها میتوانند در اقامتگاه استراحت کنند. در همان شب شیطان از دو میهمان به خوبی استقبال می کند.
پدر باروک توسط شیطان اغوا و به بیرون صومعه هدایت و زنده دفن می شود. او با صدای زنگوله آیرون را از دفن شدن خود مطلع می سازد. اما شیطان با به صدا در آوردن همه زنگوله ها سعی در به اشتباه انداختن آیرون دارد، که این خود نمادی از کار هرروزه شیطان و اغواگری انسانها توسط اوست. آیرون نیز با نیایش و احساس خود، قبر را یافته و پدر را بیرون می آورد. پدر باروک بر اثر تحقیقات متوجه می شود که این صومعه اساسا به دست مردی ساخته شده که جادوگری می کرده و شیطان را فرا میخوانده است. برای همین پدر باروک و آیرون دریافتند که باید از اساس این مکان را از شر شیطان پاک سازند تا روح مقدس به صومعه بازگردد.
آیرون کسی که از همان ابتدا در دیالوگش با کودکان در واتیکان ثابت می کند که لایق این انتخاب است. او راهبه ای است با دیدگاهی عمیق نسبت به کتاب مقدس، این را در دیالوگ آیرون با کودکان می توان دریافت. در پاسخ دختربچه مبنی بر اینکه دایناسور وجود ندارد چون در کتاب مقدس نیامده است، او نیز پاسخ می دهد: کتاب مقدس نوشته های عاشقانه خدا برای ماست. اما این بدان معنا نیست که او می خواهد از شگفتی های خلقت از او سوال نپرسیم. آیرون قرار است راهبه بشود اما هنوز قسم هایش را در کلیسا یاد نکرده است. او گرم و صمیمی و فداکار است و به هیچ وجه اغوای فرانچی نمی شود. از نظر کلیسا او فرد بسیار مناسبی برای این ماموریت است. از نگاه فیلمساز آیرون نماینده کلیسای کاتولیک است تا میان نیروهای مافوق طبیعی و جهان که قصد فاسد کردن آن را دارند، بایستد.
رویکرد الاهیاتی فیلم راهبه
آنچه از نظرگاه منتقدان فیلم دور و مغفول مانده است توجه و تفسیر سمبل ها و گزاره های الاهیاتی فیلم است. با مراجعه با این تحلیل ها کمتر اشاره ای به اهمیت عیسی مسیح و مادرش مریم به عنوان شخصیت های اصلی و تاثیر گذار فیلم شده است.
سه رویکرد کاتولیکی در این فیلم بسیار مشهود است:
1. وجود خیر و شر و وجود شیطان: فیلم راهبه جهان بینی مسیحی درباره خیر و شر را به خوبی ارائه می دهد. یکی از موضوعات اصلی این فیلم مسئله وجود شیطان است که نماد شر و بدی و اغواگر نهایی است. تلاش شیطان بر آن است که با استفاده از ضعف ایمان بر مومنان سلطه یابد. به همین خاطر بسیاری از راهبه ها توسط شیطان کشته می شوند که خود حاکی از آن است که ایمانشان نتوانست آن ها را در برابر شیطان حفظ و نگهداری کند. در اعتقادات کاتولیکی با داشتن روح مقدس می توان بر شیطان غلبه یافت مگر آنکه فرد اراده خدا را پیروی نکرده باشد و در راه تاریکی قدم نهاده باشد. اما آیرون علیرغم تلاش های فراوانِ شیطان، توانست با ایمانش به مسیح نجات یابد. در نهایت باز هم در نبرد شیطان و الوهیت و خیر و شر این خیر و نیکی است که غلبه می یابد.
2. مریم باکره: مریم باکره همان هدایت کننده به سمت عیسی مسیح خداوندگار است. وقتی که پدر باروک، آیرون و فرانچی در راهروهای تاریک گم می شوند، این مریم است که به آنها پیام می دهد و به سوی خون مسیح رهنمون می سازد. مریم مادر خدا راه را به مسیحیان نشان می دهد که همان راه رهایی است. این فیلم بیشترین نیایش را در مقایسه با سایر فیلم ها با تم دینی به نمایش می گذارد. و این برای باورمندان مسیحی فرصت خوبی است تا به همراه فیلم نیایش مریم را از بر بخواند. «ای مریم مقدس ای بخشنده پروردگار با توست. ای مقدس همه چیز ما از توست. ای بخشنده ما را دریاب. ای مریم مقدس ما را در پناه خود نگه دار. باشد تا ابد رستگار شویم. ای مریم مقدس ای مادر خدا برای ما دعا کن. اکنون و ساعت مرگمان.... »
3. ) غلبه خون عیسی مسیح بر شر و بدی: طبق اعتقادات کاتولیک خون عیسی مسیح نجات دهنده است و بر هر شری غلبه می یابد. عیسی مسیح با به صلیب رفتن بر مرگ و شر غلبه یافت و پیروز شد. در فیلم راهبه هم در نهایت این خون عیسی مسیح است که قدرتمند تر از شر نشان داده می شود. خون عیسی مسیح تنها نجات دهنده انسان هاست. این خون عیسی بود که شیطان را به قهقرا برد و روح مقدس را به صومعه بازگرداند.
چیزی که فیلم راهبه را از دیگر آثار سینمایی متمایز میکند، سایههای نرم و همچنین مجلل آن است. این اثر ترسناک، تا حد زیادی خودش را در تاریکی و سیاهی غرق کرده است؛ به طوری که کم کم در حال تبدیل شدن به یک کابوس است. فیلم راهبه فیلمی بسیار ترسناک است، فیلمی که سراسر خلق حالت ها و نورپردازی بسیار عالی انجام شده است و فیلمنامه بسیار خوبی هم دارد و بیننده از دیدن آن لذت می برد. اما شاید به اندازه جنگیر اول یا آنابل ترسناک نباشد. ساخت فیلم های ژانر وحشت همچون احضار ارواح و آنابل آفرینش تا انداز زیادی توقع مخاطب را نسبت به این ژانر بالا برده است. در حالیکه فیلم راهبه نمی تواند انتظار مخاطب را برآورده سازد. در فیلم فلش بک هایی است که چندان ضروری به نظر نمی رسد. چرا که مخاطب را از موضوع اصلی فیلم خارج می سازد و تمرکز او را بر هم می زند. همچون خاطره تلخ پدر باروک درباره پسر بچه ای به نام دانیال که نتوانسته بود او را از شر شیطان نجات دهد. یکی از تناقض های فیلم نیز این است که شخصیت های شیطانی با وسیله ای به نام شاتگان از پای در می آیند و این خلط میان فیزیک و متافیزیک است.
گرچه فیلم راهبه در گیشه ها فروش بسیار رضایت بخشی داشته است اما منتقدان غربی اظهار نارضایتی فراوانی از فیلم داشته اند. دو دیدگاه زیر در مجله فیلم ژورنال اینترنشنال نشان دهنده دیدگاه منتقدان غربی است:
شاید از لحاظ سطحی بتوان گفت که این بدشگون، دارای بافتی غنی و بهشدت جذاب است، اما از لحاظ داستانی و هوشمندی، سطح و عمق بسیار کمی دارد. راهبهی واقعی فیلم که نقشش توسط تیسا فارمیگا ایفا میشود، قهرمان است و وزن قابل توجهی از کلِ فیلم روی دوش او قرار دارد.
فیلم راهبه از نظر اتمسفر بسیار غنی است، اما متاسفانه ایدههای خوب و جدیدی دربارهی اینکه چگونه باید یک تماشاگر را ترساند، در آن وجود ندارد. فیلم راهبه درست همانند این است که شما درون یک کلوب گیر کرده باشید؛ کلوبی که دکوراسیون و فضای بسیار خوبی دارد، اما یک موسیقی تکراری بارها و بارها در آن پخش میشود.
در نهایت می توان گفت فیلم راهبه در رده فیلم های ژانر وحشت با تم الاهیاتی است. فیلمی که تماما به مفاهیم الاهیاتی کاتولیک همچون غلبه و پیروزی خون عیسی مسیح بر مرگ و شر، قربانی، نیایش و ستایش پروردگار، اقرار و اعتراف به ایمان و خیر و شر اشاره دارد.