تفاوت تاریخ نگاری با وقایع نگاری

تاریخ نگار از طریق استقراء وقایع و رویدادها می‌تواند به استنتاجهای تاریخی دست یابد. از این رو وقایع برای تاریخ نگار در حکم آب و هوا موجود زنده است. وظیفه‌ی تاریخ نگار آن است که وقایع را مورد بررسی قرار دهد، آنها را آزمایش کند و سپس به نتیجه گیری پردازد.
دوشنبه، 12 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفاوت تاریخ نگاری با وقایع نگاری
سیری کوتاه در فلسفه‌ی تاریخ  
 
چکیده:
تاریخ نگار از طریق استقراء وقایع و رویدادها می‌تواند به استنتاجهای تاریخی دست یابد. از این رو وقایع برای تاریخ نگار در حکم آب و هوا موجود زنده است. وظیفه‌ی تاریخ نگار آن است که وقایع را مورد بررسی قرار دهد، آنها را آزمایش کند و سپس به نتیجه گیری پردازد. هرگاه تاریخ نگار وقایع را تنظیم نکند و آنها را به بوته‌ی آزمایش نگذارد، توانایی ارائه اثری علمی و پژوهشی را نخواهد داشت. زیرا ارائه‌ی وقایع به تنهایی کاری است مجرد و انتزاعی. در نهایت تأسف باید گفت که بسیاری از تاریخ نگاران ما هنوز به این اصل توجه کافی مبذول نداشته‌اند.
 
تعداد کلمات: 1026 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
تفاوت تاریخ نگاری با وقایع نگاری
نویسنده: عنایت الله رضا
 
واژه‌ی «ایدئوگرافی» نخستین بار در سده‌ی نوزدهم از سوی پیروان نوپرداز مکتب کانت «نئوکانتیست‌ها» در ناحیه‌ی بادن آلمان عنوان شد که به مفهوم «ویژگی‌های متعلق به اصول و مبانی تاریخ» آمده است. آنان بر این عقیده بو دند که دانش طبیعی، قوانین را بررسی می‌کند، ولی علم تاریخ حوادث و رویکردها را مورد پژوهش قرار می‌دهد. در دانش طبیعی اسلوب کار جمع کردن، به هم پیوستن و کلیت دادن «ژنرالیزاسیون» و در علم تاریخ شیوه‌ی کار مجزا کردن و به فردیت آوردن «اندیویدوآلیزاسیون» است. نئوکانتیست‌ها بر این عقیده بودند که میان دو جهت مذکور رابطه‌ای وجود ندارد.
نارسایی ایدئوگرافی در آن است که فقط به تصویر و بیان ویژگی‌ها می‌پردازد و آنها را برابر «ژنرالیزاسیون» قرار می‌دهد. حال آن که این دو با یکدیگر مرتبط هستند. نمی‌توان در کار پژوهش‌های تاریخی این دو را مخالف یکدیگر دانست. باید تفاوت‌های میان این دو را تمیز داد، ولی نمی‌توان این دو شیوه ئی علمی را متخالف و متضاد شمرد و برابر یکدیگر قرار داد. نئوکانتیست‌ها با مقابل قرار دادن این دو به اصل ایدئوگرافی یا تصویر ویژگی‌ها جنبه‌ی مطلق می‌دهند و نتیجه‌گیری کلی را نامقبول می‌شمارند. حال آنکه «ایدئوگرافیسم» به صورت خالص و جدا از رابطه‌ی عمومی و همگانی وجود ندارد. مطلق انگاشتن «ایدئوگرافی» علم تاریخ را تا سطح وقایع نگاری تنزل می‌دهد.
علم تاریخ به آدمیان درس فعالیت و احساس مسئولیت در برابر اعمال و رفتار خویش را می‌آموزد. میزان مسئولیت افراد جامعه به یک میزان و یک اندازه نیست. اگرچه حدود مسئولیت‌ها متفاوت است، اما افراد جامعه نیز تا اندازه‌ای مسئولند. شاید گروهی خود را از مسئولیت‌ها مبرا بشمارند، ولی تاریخ، افراد به ویژه دولتمداران را مسئول شناخته است.
تاریخ نگار ضمن پژوهش نه تنها به وقایع و رویدادها توجه دارد، بلکه رابطه‌ی میان وقایع و رویدادها را مدّ نظر قرار می‌دهد. بررسی این رابطه‌ها سبب ظهور نگرش‌ها و اندیشه‌های اخلاقی و اجتماعی تاریخ نگار می‌شود.

اگرچه تاریخ نگاری با وقایع نگاری متفاوت است، با این همه نباید از دیده دور داشت که واقعه و رویداد از نظر تاریخ نگار دارای اهمیتی بسزاست. تاریخ نگار بدون گردآوری اسناد و مدارک مربوط به رویدادها قادر به نتیجه گیری‌های بالنسبه دقیق نتواند بود. تاریخ نگار از طریق استقراء وقایع و رویدادها می‌تواند به استنتاجهای تاریخی دست یابد. از این رو وقایع برای تاریخ نگار در حکم آب و هوا موجود زنده است. وظیفه‌ی تاریخ نگار آن است که وقایع را مورد بررسی قرار دهد، آنها را آزمایش کند و سپس به نتیجه گیری پردازد. هرگاه تاریخ نگار وقایع را تنظیم نکند و آنها را به بوته‌ی آزمایش نگذارد، توانایی ارائه اثری علمی و پژوهشی را نخواهد داشت. زیرا ارائه‌ی وقایع به تنهایی کاری است مجرد و انتزاعی. در نهایت تأسف باید گفت که بسیاری از تاریخ نگاران ما هنوز به این اصل توجه کافی مبذول نداشته‌اند.

  بیشتر بخوانید:  بررسی ادیان ایران باستان

عدم توجه به وقایع نیز گناهی است نابخشودنی. تاریخ نگار ضمن فعالیت‌های خویش نباید حتی لحظه‌ای وقایع و رویدادها را از دیده دور بدارد، زیرا توجه به رویدادها مورخ را از تصورات و پندارهای واهی و افسانه‌پردازی برحذر می‌دارد. پژوهنده در بررسی‌های علمی خویش از حق بسیاری برخوردار است، ولی هیچگاه حق ندارد در پژوهش‌های علمی به پنداربافی و افسانه‌پردازی دست زند و از محدوده‌ی علم و دانش بیرون شود. تاریخ نگار هرگاه ضمن بررسی وقایع به تصورات و پندارهای خود پروبال دهد، این کار سبب تحریف واقعیت‌ها خواهد شدو در روزگاران کهن نقشه‌ی جغرافیا موجود نبود. جغرافی نگاران و سفرنامه‌نویسان مکانها را از روی دقت ارائه نمی‌کردند. در این زمینه پندارهای جغرافی نگاران اثری فراوان داشت. همین استدلال در مورد تاریخ نگاران روزگار کهن نیز صادق است. آنان ناگزیر اسیر پندار بوده‌اند. راست است که فعالیت‌های ذهنی آدمیان همگون و یکسان نیست، اما بعضی تا بدانجا پیش تاخته‌اند که در نگارش به خودسری پرداخته‌اند.

علم تاریخ نه تنها به مسایل نظری و فلسفی تکیه دارد، بلکه با انواع فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی، آموزشی، پرورشی، تبلیغاتی و غیره نیز در ارتباط است. برخورد تجربی به رویدادها و مسایل تاریخی، پژوهندگان را از خودسری و انحراف بازمی دارد.

تاریخ نگار پژوهنده صمن بررسی مسایل گذشته می‌تواند پاسخ‌های مناسبی برای مسایل زمان خویش ارائه کند و به نتایج آموزنده‌ای دست یابد. آیا بررسی حاکمیت خودکامه‌ی کسانی چون چنگیز و تیمور و یا استالین و هیتلر که در گذشته صورت گرفته است، پاسخی برای مسایل روزگار ما نیست؟ بی گمان در کره‌ی خاکی ما تنی چند از دولتمردان جهان درس‌های عبرتی از گذشته آموخته‌اند. بسیاری از سازمان‌ها و مجامع بین المللی روزگار ما حاصل آموخته‌هاست. مگر احزاب و گروه‌های متعددی که در جهان پدید آمده‌اند، فعالیت‌های خویش را بر پایه‌ی درس‌های گذشته و آموخته‌ها بنا ننهاده‌اند. مگر جمهوریت در یونان و روم باستان الهام‌بخش رهبران انقلاب کبیر فرانسه نبوده است؟

علم تاریخ به آدمیان درس فعالیت و احساس مسئولیت در برابر اعمال و رفتار خویش را می‌آموزد. میزان مسئولیت افراد جامعه به یک میزان و یک اندازه نیست. اگرچه حدود مسئولیت‌ها متفاوت است، اما افراد جامعه نیز تا اندازه‌ای مسئولند. شاید گروهی خود را از مسئولیت‌ها مبرا بشمارند، ولی تاریخ، افراد به ویژه دولتمداران را مسئول شناخته است.
تاریخ نگار ضمن پژوهش نه تنها به وقایع و رویدادها توجه دارد، بلکه رابطه‌ی میان وقایع و رویدادها را مدّ نظر قرار می‌دهد. بررسی این رابطه‌ها سبب ظهور نگرش‌ها و اندیشه‌های اخلاقی و اجتماعی تاریخ نگار می‌شود.

چون تاریخ نگار فرزند زمان خویش است، بنابراین نگرش‌ها و اندیشه‌های او سبب بروز نتیجه گیری‌های اجتماعی و اخلاقی برای جامعه و مردم روزگارش می‌شود. چه بسا این نتیجه گیری‌ها موجب شوند که دولتمداران و ملتها با استفاده از تجارب تاریخ و استنتاج‌های تاریخ نگاران راههای معقولی در پیش گیرند و موجبات اعتلای کشور و جامعه را فراهم آورند.
پژوهش‌های علمی تاریخ نگار سبب پدیدآمدن ارزش‌های نو در جامعه می‌شود چه بسا این ارزش‌ها از نظر پیشرفت و ترقی اقوام و ملت‌ها واجد اهمیت باشند. پژوهشهای علمی تاریخ نگار می‌تواند عامل مؤثری در تجدید رابطه‌ی اجتماعی انسان با محیط و تغییر ارزش‌های موجود یا کمال بخشیدن به آن ارزش‌ها باشد. در ضمن باید به این نکته توجه داشت که ارزش‌ها حالتی نسبی دارند.
 
منبع ‌مقاله:
 یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فره‌وشی ، به کوشش هما گرامی (فره‌وشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فره‌وهر، تهران، چاپ اول (1378)

  بیشتر بخوانید:
  روح شناسی
  بررسی ادیان ایران باستان
  خدایان ایران باستان

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط