بررسی عملکرد مطبوعات دوم خردادی
1 اسفند 1386
زبان و ادبیات دوم خردادی تركیبی از قدرت، سیاست، هیجان و عامهپسندی بود تا با ایجاد التهابهای كور اجتماعی، آتشبازی حجیمی علیه مبانی انقلاب و اركان نظام به راه بیاندازند و آن را وادار به تسلیم و انفعال كنند.
مطبوعات ركن اساسی توسعهی سیاسی و جامعهی مدنی بوده و از آنها با عنوان ركن چهارم دموكراسی نام برده میشود. اطلاعرسانی، بیان صادقانهی خواستهها و مطالبات مردمی نقدهای سازنده و راهكارهای مفید از كاركردهای مثبت یك جامعهی مطبوعاتی توسعه یافته است و بدون شك اگر مطبوعات خود فاقد شاخصهای توسعه یافتگی باشند، اگرچه در كوتاه مدت شاید، منشأ اثر باشند، اما در نهایت خود به ابزار ركود، عقبماندگی، اغتشاش و اختلاف تبدیل میشوند و نه تنها كمكی به توسعهی اجتماعی و سیاسی نمیكنند، بلكه مانع جلو رفتن آن هم میشوند.
در ماههای اولیهی بعد از دوم خرداد گروههایی همچون مجمع روحانیون مبارز، كارگزاران سازندگی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به همراه چهرههای برجستهی جریان چپ، سكاندار جبههی پیروز بودند و عملكردهای مطبوعاتی آنها تا حدودی معقول و منطقی بود. با تشكیل حزب مشاركت و شكلگیری گروهی پیشرو برای هدایت جریان اصلاحطلبی، آنها به این نتیجه رسیده بودند كه میتوانند از زیر سایهی معنوی بزرگان و پیشكسوتان خود خارج شوند و هدایت جریان اصلاحطلبی را با ابزار مطبوعاتی خود به عهده بگیرند.
در ماههای نخست ریاست جمهوری آقای خاتمی، احمد بورقانی كه معاون وزیر ارشاد وقت شده بود، به اندازهی لازم و حتی فراتر از آن، مجوز انتشار روزنامه و هفتهنامه از طریق هیأت نظارت بر مطبوعات، به بهانهی آزادی و توسعهی سیاسی و مدنی صادر كرده بود. با این اقدام هر تعداد روزنامه و هفتهنامه توقیف و توسط نهادهای نظارتی بسته میشدند، تعداد دیگری میتوانستند جای آنها را پر كنند. رشد مطبوعات در سالهای پس از دوم خرداد به گونهای بود كه تعداد 550 عنوان و تیراژ 5/1 میلیون به بیش از 1000 عنوان و تیراژ 3 میلیون رسید. 1 ظاهر قضیه تلاش در جهت افزایش مطبوعات، آزادیهای اجتماعی و استفادهی شهروندان از حق ابراز نظر و اندیشه بود و در خصوص مطالب و تصاویر نشریات، اصل بر آزادی و برائت بود، مگر آنكه براساس نص صریح قانون و حكم دادگاه مطبوعات با حضور هیأت منصفهی برخی نشریات دچار محدودیت قانونی شوند.
اساسیترین نكته در شروع به كار مطبوعات دوم خردادی، توجه به چگونگی شروع، اهداف و انگیزههای آنها بود كه عمدتاً توسط چهرههای مطبوعاتی حلقهی كیان، ملی- مذهبیها و لیبرالها راهاندازی و هدایت میشدند. جلاییپور در مورد چگونگی شروع به كار روزنامهی جامعه و انتخاب شمسالواعظین به عنوان سردبیر و محسن سازگارا به عنوان مدیرعامل و اهداف روزنامه مینویسد:
[غیر از عنصر شایستگی، با این دو در زمینههای دیگر نیز همفكری و همخوانی داشتم. اولاً هر سه نفر از شاگردان دكتر سروش و دارای اشتراك نظری بودیم. ثانیاً هر سه نفر به آزادی اعتقاد داشته و احترام میگذاشتیم، البته آزادی برای همه، نه آزادی برای دوستان و آشنایان، ثالثاً از لحاظ سیاسی در طیف میانهروها قرار میگرفتیم، در اندیشه و فرهنگ به پلورالیسم، در سیاست داخلی به دموكراسی، در سیاست خارجی به همزیستی بینالمللی و در اقتصاد به اقتصاد كارخانهای و رقابت در بازار جهانی اعتقاد داشتیم، رابعاً در حركت اجتماعی از موضع جامعهی مدنی نه از موضع قدرت سیاسی همنظر بودیم. ]2
مطبوعات دوم خردادی برخلاف وظایف مطبوعاتی كه نباید دنبال قدرت و نفوذ در ساختار قدرت باشند به صورت عملی میخواستند نقش احزاب در كنار دولت داشته باشند. به همین دلیل به صورت ادامهی منطقی ساختار اجتماعی برای نفوذ در ساختار سیاسی ظاهر شدند 3و مطبوعاتیها با فعالیت خود به دنبال كسب قدرت سیاسی در جامعه برآمدند و از دیوار سیاسی جامعه بالا رفتند و درصدد قرار گرفتن در رأس هرمهای قدرت برآمدند. برخی مطبوعاتیها به این نتیجه رسیده بودند كه اگر خطشكنی و حریمشكنی آنها جسورانهتر و شجاعانهتر باشد را حتی در لیستهای انتخاباتی و پستهای مدیریتی قرار میگیرند. آنها برخی از نویسندگان نظام شاهی و مخالفین جمهوری اسلامی را به كار گرفتند و به صورتی گروهی خطشكن وارد حوزههای ممنوعه و خط قرمزهای نظام شدند تا با تاكتیك فتح سنگر به سنگر نهادهای نظام، طرفداران جمهوری اسلامی را وادار به عقبنشینی و انفعال كنند.
یك تاكتیك مطبوعات زنجیرهای این بود كه با توجه به مجوزهای فراوانی كه گرفته شده میبود میتوانستند جای همدیگر را به راحتی پر كنند. اگر روزنامههایی مثل جامعه، خرداد و نشاط به دلیل تندروی و تخلفهای قانونی توقیف میشدند، بلافاصله روزنامههای دیگری همچون توس، فتح و آزادگان با همان كادر و رویكرد جایگزین آنها میشدند و به صورت صریح و آشكار قانون را دور میزدند.
[امتیاز روزنامهی جامعه براساس حكم قضایی لغو شد و مدیر مسئولی آن از فعالیت مطبوعاتی منع گردید، اما دستاندركاران جامعه تلاش كردند با استفاده از راهی كه قانون برای آنها مهیا ساخته بود با مجوز قانونی روزنامهای دیگر و مسئولیت قانونی فردی دیگر حیات مطبوعاتی خود را ادامه دهند. ]4
زبان و ادبیات دوم خردادی تركیبی از قدرت، سیاست، هیجان و عامهپسندی بود تا با ایجاد التهابهای كور اجتماعی، آتشبازی حجیمی علیه مبانی انقلاب و اركان نظام به راه بیاندازند و آن را وادار به تسلیم و انفعال كنند.
[طی این سالها با بهانههای مختلف علاوه بر مبانی و اصول انقلاب از جمله حكومت دینی، ولایت فقیه، قانون اساسی، استكبارستیزی، استقلال و... اركان و نهادهای قانونی نظام از رهبری و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام گرفته تا سپاه و بسیج و صدا و سیما و شورای عالی انقلاب فرهنگی در معرض شدیدترین تهاجمات سیاسی و مطبوعاتی جریان تجدیدنظرطلب و رادیكال قرار داشتند. ]5
شیوهی توپخانهای آنها، تیترهای مشابه و حملات هدایت شدهی آنها زبانزد شده بود. آنها با شفاف نكردن مرزهای خود با ضدانقلاب و حملات خود، عملاً خطوط قرمز نظام را در عرصهی منافع و امنیت ملی نادیده گرفته و در جایگاه مخالفین نظام قرار گرفته بودند. ملی- مذهبیها را به عنوان صاحبان اصلی انقلاب معرفی كرده 6 و با شعار ایران برای همهی ایرانیان مرزهای خودی و غیرخودی و انقلابی و ضدانقلاب را نادیده گرفتند.
ذكر نمونهها و مواردی از مطالب افراطی این روزنامهها در حمله به نهادهای نظام و مقدسات میتواند گویای شیوهی عملكرد مطبوعاتی آنها باشد كه به مواردی از آنها در زیر اشاره میشود.
1- امروز به جای استكبار جهانی بهتر است به استكبار ملی كه در داخل قدرت انحصاری دارد پرداخت. اگر با نظام تكقطبی آمریكایی مخالفیم با سیاست تك قطبی داخلی هم باید درافتاد. 7
2- اصلیترین چالش انقلاب اسلامی مقابله با آثار و بازماندههای دیدگاههای تمامیتخواهان در میان انقلابیون و نهادهای برآمده از انقلاب است كه از مهمترین خصیصههای آنان شخصیتپرستی و اصالت رهبر است. 8
3- گفتارها و نوشتارهای متكبرانه و خودپسندانه آكنده از نفرت و كینه و پردهداری و تحقیر و توهین نسبت به اكثریت ملت ایران، گفتمان حاكم بر ایران در طول دو دههی انقلاب بوده است. 9
4- پس از انقلاب به جای ارتباط دین و سیاست، نهاد دین و قدرت یكی شد و دین به خدمت قدرت درآمد. 10
5- به طور كلی انقلاب ما عاقلپرور و متفكرپرور نبوده و روز به روز فضا برای تفكر عوامانه بازتر میشود و فضای تفكر اندیشمندانه بسته میشود. 11
6- كار دادگاه ویژهی روحانیت زندانی كردن روحانیون آزاداندیش و مستقل است. 12
7- دشمنی تمام دین با ما، انبوه مشكلات اقتصادی جوانان، بیپولی و بیكاری ثمرهی سالها شعار تند و توخالی و پیشپاافتادهی دوران انقلاب است. 13
8- پس از انقلاب نیز، آمریت كهنهی دورهی شاهنشاهی باقی مانده و افراد كمسواد سركار آمدهاند و كهنهپرستی همچنان رواج دارد. 14
9- ارزشهای دینی دائماً در تغییراند، اگر روزی فاطمه (س) میگفت بهترین زنان كسی است كه نامحرم او را نبیند، امروز كسی نمیتواند این را بپذیرد. 15
10- سر حسین بن علی را نزد عبیدالله و سر عبیدالله را نزد مختار و سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب به پیش عبدالملك نهاده شد... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت، میوهای جز خشونت به بار نمیآورد. هیچكس حق ندارد، به صرف اینكه خود را حق و دیگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند. 16
تندروی، افراطیگری، ایجاد روحیهی یأس و بدبینی، هنجارشكنی، توهین به مقدسات و اركان نظام توسط این روزنامهها به گونهای بود كه هیچ حاشیهی امنی حتی برای مقدسات هم قائل نمیشدند و از حادثهی عاشورا تا بحث انتظار و ظهور را متعرض شدند به گونهای كه وزیر ارشاد اهل تساهل و تسامح را هم وادار به انتقاد از آنها كرد و توضیحاتی داد كه گویای همه چیز میتواند باشد.
[شكی نیست كه من جزء جناح اصلاحگرا و طرفدار ایجاد فضای باز به شمار میروم، ولی اگر من عضو هیأت منصفه بودم، نظر به تعطیلی توس میدادم. این روزنامه به جای روشن كردن افكار عمومی، اوضاع سیاسی را بحرانی كرد... سرپرستان و مدیران این روزنامه تعدادی از نویسندگان و روزنامهنگاران را گرد خود جمع كردند كه بعضی از آنها از نویسندگان زمان شاه سرنگون شده هستند كه به آنها اجازهی نوشتن مقالات و تحلیلهایی دادند كه بر برخی از اصول، مبانی و ارزشهای دینی مورد اعتقاد مردم شبهه وارد میساخت و برخی از مراجع دینی را مورد اهانت قرار دادند. اینان در اصول اولیهی نهادهای دینی با اندیشههای دستگاه مذهبی شك و شبهه انداختند... آنها همانند كسانی بودند كه درخت نوپای آزادی و شاخههای آن را میشكستند به آن گمان كه دارند میوهی آزادی میچینند. ... من مقالههایی برضد رئیس قوهی قضائیه در توس خواندم كه مرا بسیار شرمنده ساخت، با این وجود كه من با وی اتفاقنظر ندارم. نویسندهی این مقالات كسی است كه از جماعت و گروه فرح پهلوی بوده است و با سادات به اسرائیل سفر كرده است. او پیش از انقلاب اسلامی معروف بوده است كه مقالات بسیار تندی برضد انقلاب مینوشته است. ]17
پی نوشت ها:
.1 هوشنگ جیرانی، در جستوجوی حاملان جدید اصلاحات، روزنامهی شرق، سه شنبه 2 تیر 1383، سال اول، شمارهی 221
2 . حمیدرضا جلاییپور، پس از دوم خرداد، نگاهی به جامعهشناختی به جنبش مدنی ایران، انتشارات كویر، تهران، 1378، ص 44
.3 محمد قوچانی، برادر بزرگتر مرده است، پیشین، ص 41
4 . نشریهی راه نو، قوهی قضائیه، ایجاد التهاب، شمارهی 16، تاریخ 17/5/77
.5 بهمن اسماعیلی، انتخاب مجلس هفتم، مركز اسناد انقلاب اسلامی ایران، تهران، 1384، صص 40- 39
6 . حسن یوسفی اشكوری، روزنامهی عصر آزادگان، 13/8/78، ص 3
.7 سعید رضوی فقیه، صبح امروز، 12/8/78، صص 3 و 6
8 . علیرضا علوی تبار، صبح امروز، 23/11/78، ص 16
.9 ناصر ایرانی، عصر آزادگان، 25/8/78، ص 7
10 . صبح امروز، 14/9/78، ص 1
.11 عزتالله سحابی، روزنامهی فتح، 2/12/78، ص 8
12 . مجتبی لطفی، روزنامهی خرداد، 4/7/1378، ص 6
.13 هفتهنامهی پیام هاجر، 25/8/78، شمارهی 292، ص 4
14 . هفتهنامهی آبان، 13/9/1378، ص 7
15. عبدالكریم سروش، ماهنامهی زنان، دی ماه 1378، شمارهی 59
16 . اكبر گنجی، خون به خون شستن محال آمد، محال، صبح امروز، 24 فروردین 1378
17. حمید كاویانی، جراحی در قدرت، مؤسسهی نشر و تحقیقات ذكر، تهران، 1379، صص 140- 139 و یاسر مرادی، نگاهی به قانون مطبوعات، دوشنبه 19 بهمن 1383