گاوکشی در آیین زرتشت و آیین میترا
چکیده:
این مقاله به نقش محوری آموزهی گاوکشی در آیین میترائیسم میپردازد؛ چنان که در نگارههای میترائی دیده میشود، گاوکشی یکی از آموزههای محوری این آیین است. با این همه، زرتشت با این کار موافق نبود و از کشتن جانوران پرهیز میکرد. این مقاله به چگونگی رویارویی زرتشت با این اموزه در ایران کهن میپردازد.
تعداد کلمات: 2537 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه
این مقاله به نقش محوری آموزهی گاوکشی در آیین میترائیسم میپردازد؛ چنان که در نگارههای میترائی دیده میشود، گاوکشی یکی از آموزههای محوری این آیین است. با این همه، زرتشت با این کار موافق نبود و از کشتن جانوران پرهیز میکرد. این مقاله به چگونگی رویارویی زرتشت با این اموزه در ایران کهن میپردازد.
تعداد کلمات: 2537 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه
نویسنده:هاشم رضی
گاثای گئوش اورون «روان گاو»
هرگاه پژوهشگری پس از مطالعه و کار دربارهی آیین میترایی و آنچه در زمینهی آن آیین کهن پیش از دوران زرتشتی دریافت کرده است، به پژوهش و کندوکاو در اصیلترین شکل دین زرتشت بپردازد؛ یعنی سرودهای این پیغمبر را مطالعه کند، در مییابد که به تحقیق، تعیین زمانی که قانع کننده و دفاعپذیر باشد برای آیین میسر نیست. اما آن آیین و یا به تعبیری، آیینی که گونه و ساخت طریقتی آن بعدها آشکار شد؛ یعنی هنگامی که در ساختار متعالیاش، در عرفان و حکمیت ایرانی تجلی یافت، میان جامعهای رواج داشت که چوپان بودند و ساخت و بافتی طبیعی و آریایی داشت و در محدودهای جغرافیایی در شمال شرقی ایران، که شرح آن گذشت، زندگی میکردند.
مطالعهی گاثاها، پیغمبری را به ما میشناساند که در همین مقطع گم زمانی، دینی عرضه میکند و در آغاز سرودهایش، به ویژگی و مشخصهی این آیین و مراسم آن حمله میکند. آنگاه است که ما در برزخی زمانی و جابجایی در ساختار اقتصادی- سیاسی آن جامعه قرار میگیریم؛ یعنی انتقال از دوران شکارورزی و چوپانی به کشاورزی- شبانی. زرتشت در همان آغاز نخستین سرود، یسنا،هات 28 از حرمت و توجه به گئوش اورون geuš-urvan یا «روان گاو» سخن میگوید، که بر آن است تا گوشورون یا «روان گاو» را خشنود و راضی کند. آنگاه در یسنا، هات 29 که موسوم اس به گاثای گاو یا سرود گاو- یا گئوش اورون- بن مایهی سنگ بنای اصلاحات و آموزشهای خود را استوار میکند.
پی روان گاو نر و ماده، با درخواست و نیایش به اهورامزدا رو میآورند تا آنان یاوری شوند. پاسخ مزدا نیز پاسخی مثبت نیست: تو را نه یک سردار (اهو ahu) هست، نه یک رتو و داور و سرپرست. تو را آفریننده است، ثورشتر thwōreštar |(نام دیگری برای گئوش تشن، در هند نام یکی از خدایان کهن است. توشتر tvaštar) برای شبان و دارندگان چراگاه آفرید (= فشوینت fšuyant و استریه vāstrya ). این گفتگو میان اهورامزدا و «روان گاو» بدذون نتیجه پایان مییابد زیرا خداوند، زرتشت را برای پشتیبانی برمیگزیند که شایستهترین کس در روی زمین و یپامآور اوست و به او گفتاری دلپذیر داده شده تا از راه رساندن سخن خداوند، او را پاسبانی کند. البته در گفتکوی این نمایشنامه، گویا خداوند انجمن آسمانی را به زمین منتقل میکند و میگوید: «اینکه اینجاست» که خطایش به زرتشت است و حاضر و ناظر به این دادخواهی- او را برگزیدیم. در واپسین، «روان گاو» دوباره گله میکند و ناخشنود است که به پشتیبانی وی مردی ناتوان گماشته شده، در حالی که وی خواستار فرمانروایی توانمند است.
مردمی که زرتشت از میان آنان برخاست، پیرو آیین سنتی؛ یعنی آیین میترایی بودند. بزرگترین خدا میان مردم آن تیرههای مجتمع، میترا بود و شاخصهی آن آیین، آن بود که خداوندگار، گاو نخستین الاهی را قربانی میکرد و رمز و راز این قربانی، بیان آن بود که هستی شکل و قالب مییافت.
میترا هر چند، چه در شکل پسین خود در اروپا و چه در ساخت مجرد و انتزاعیش در قالب کهن «مهریشت» خود، خورشید نیست، فروغ و روشنی آن است که پیش از خورشید به صورت انوار درخشان از چکاد البرز پرتوافکن میشود. این بدان معناست که خود خورشید نیز میتواند باشد- باید بدین گونه خواستهاند آن بینش اشراقی نخست را از نورالانوار، بدین گونه بیان کنند. به هر حال، خورشید نیست، اما عین خورشید است. میان گاو- و - ماه نیز از دیدگاه راز و رمز و بیان تمثیلی، به موجب اساطیر روستایی- و کهنترین افسانهها تا به امروز رابطهای برقرار است. گاو شکل تمثیلی ماه- و ماه بنیاد هستی گاو را القا میکند، چه در قالب و گونههای کهن و چه در نگارههای میترایی، که بالای تصویر میترا در حال قربانی کردن گاو، در دو گوشه خدای خورشید و ماه که در میان هلال شاخ گاو است، تجسم بخشیده شده است. ماه نیز چون خورشید موجب رویش و بالش بود. میان گاو و هوم نیز رابطه بود. گاو گاه خود هوم بود. گاو و ماه - مظهر نم و آب بود که این رطوبت تراویده از ماه با تابش زندگی بخش خورشید، موجب رویش گیاه هستی یافتن هوم میشد. گاو حامل زندگی بود. به همین جهت میترا با کردار قربانی کردن گاو- که یک کردار الاهی بود- رویش و بالش و برکت و هستی را رونق میبخشید و این سنت به وسیلهی پیروان تأکیدی بر آن کردار تمثیلی خدایگانی بود.
زرتشت در محیطی است که قربانی و کشتارگاو، به عنوان سنت مقدس آیینی و ریشهدار رواج داشت. مردم سخت به آن دل بسته بودند. فرمانروایان و کاهنان یا پیشوایان مذهبی- به احتمال زیاد همان کویها و کرپنها، باورداران و متولیان آن بودند. یکی از همین کویها یا امیران، کوی ویشتاسپ است که زرتشت به درگاه او روی میکند. اما باید در نظر داشت که چنین مراسمی سنتی خشک و بی روح نبود. این «ماه گاو چهره» سرچشمهی زایندهی نیرو و زندگی مادی بود . آیین قربانی، آیینی توتمیک محسوب میشد. قربانی همراه با سوری همگانی؛ یعنی صرف گوشت قربانی به صورت نمادین بود و هم به عنوان بنیادی، چون «جادوی تقلیدی» که بعدها در جوامع کشاورزی جایگزین شد- و هم به عنوان کسب نیرو و قدرت که از طریق شکمبارگی با سور گوشت همراه بود- و باورداران معتقد بودند که هم با خوردن قطعه یا «پارهی گوشت» گاو، تقدس و قدرت او را به خود جذب میکردند و هم با اجرای آن، سنت کهن مربوط به تکوین و آفرینش اساطیری نخستین را اجرا میکردند و مهمتر آنکه همهی این مراسم، جشنی بود با پایکوبی و باده گساری، که نوشاک فراوان و بسیار سکرآور هوم را نوشیده و در نهایت بی خودی و شادکامی به خوش گذرانی میپرداختند.
هرگاه پژوهشگری پس از مطالعه و کار دربارهی آیین میترایی و آنچه در زمینهی آن آیین کهن پیش از دوران زرتشتی دریافت کرده است، به پژوهش و کندوکاو در اصیلترین شکل دین زرتشت بپردازد؛ یعنی سرودهای این پیغمبر را مطالعه کند، در مییابد که به تحقیق، تعیین زمانی که قانع کننده و دفاعپذیر باشد برای آیین میسر نیست. اما آن آیین و یا به تعبیری، آیینی که گونه و ساخت طریقتی آن بعدها آشکار شد؛ یعنی هنگامی که در ساختار متعالیاش، در عرفان و حکمیت ایرانی تجلی یافت، میان جامعهای رواج داشت که چوپان بودند و ساخت و بافتی طبیعی و آریایی داشت و در محدودهای جغرافیایی در شمال شرقی ایران، که شرح آن گذشت، زندگی میکردند.
مطالعهی گاثاها، پیغمبری را به ما میشناساند که در همین مقطع گم زمانی، دینی عرضه میکند و در آغاز سرودهایش، به ویژگی و مشخصهی این آیین و مراسم آن حمله میکند. آنگاه است که ما در برزخی زمانی و جابجایی در ساختار اقتصادی- سیاسی آن جامعه قرار میگیریم؛ یعنی انتقال از دوران شکارورزی و چوپانی به کشاورزی- شبانی. زرتشت در همان آغاز نخستین سرود، یسنا،هات 28 از حرمت و توجه به گئوش اورون geuš-urvan یا «روان گاو» سخن میگوید، که بر آن است تا گوشورون یا «روان گاو» را خشنود و راضی کند. آنگاه در یسنا، هات 29 که موسوم اس به گاثای گاو یا سرود گاو- یا گئوش اورون- بن مایهی سنگ بنای اصلاحات و آموزشهای خود را استوار میکند.
پی روان گاو نر و ماده، با درخواست و نیایش به اهورامزدا رو میآورند تا آنان یاوری شوند. پاسخ مزدا نیز پاسخی مثبت نیست: تو را نه یک سردار (اهو ahu) هست، نه یک رتو و داور و سرپرست. تو را آفریننده است، ثورشتر thwōreštar |(نام دیگری برای گئوش تشن، در هند نام یکی از خدایان کهن است. توشتر tvaštar) برای شبان و دارندگان چراگاه آفرید (= فشوینت fšuyant و استریه vāstrya ). این گفتگو میان اهورامزدا و «روان گاو» بدذون نتیجه پایان مییابد زیرا خداوند، زرتشت را برای پشتیبانی برمیگزیند که شایستهترین کس در روی زمین و یپامآور اوست و به او گفتاری دلپذیر داده شده تا از راه رساندن سخن خداوند، او را پاسبانی کند. البته در گفتکوی این نمایشنامه، گویا خداوند انجمن آسمانی را به زمین منتقل میکند و میگوید: «اینکه اینجاست» که خطایش به زرتشت است و حاضر و ناظر به این دادخواهی- او را برگزیدیم. در واپسین، «روان گاو» دوباره گله میکند و ناخشنود است که به پشتیبانی وی مردی ناتوان گماشته شده، در حالی که وی خواستار فرمانروایی توانمند است.
مردمی که زرتشت از میان آنان برخاست، پیرو آیین سنتی؛ یعنی آیین میترایی بودند. بزرگترین خدا میان مردم آن تیرههای مجتمع، میترا بود و شاخصهی آن آیین، آن بود که خداوندگار، گاو نخستین الاهی را قربانی میکرد و رمز و راز این قربانی، بیان آن بود که هستی شکل و قالب مییافت.
میترا هر چند، چه در شکل پسین خود در اروپا و چه در ساخت مجرد و انتزاعیش در قالب کهن «مهریشت» خود، خورشید نیست، فروغ و روشنی آن است که پیش از خورشید به صورت انوار درخشان از چکاد البرز پرتوافکن میشود. این بدان معناست که خود خورشید نیز میتواند باشد- باید بدین گونه خواستهاند آن بینش اشراقی نخست را از نورالانوار، بدین گونه بیان کنند. به هر حال، خورشید نیست، اما عین خورشید است. میان گاو- و - ماه نیز از دیدگاه راز و رمز و بیان تمثیلی، به موجب اساطیر روستایی- و کهنترین افسانهها تا به امروز رابطهای برقرار است. گاو شکل تمثیلی ماه- و ماه بنیاد هستی گاو را القا میکند، چه در قالب و گونههای کهن و چه در نگارههای میترایی، که بالای تصویر میترا در حال قربانی کردن گاو، در دو گوشه خدای خورشید و ماه که در میان هلال شاخ گاو است، تجسم بخشیده شده است. ماه نیز چون خورشید موجب رویش و بالش بود. میان گاو و هوم نیز رابطه بود. گاو گاه خود هوم بود. گاو و ماه - مظهر نم و آب بود که این رطوبت تراویده از ماه با تابش زندگی بخش خورشید، موجب رویش گیاه هستی یافتن هوم میشد. گاو حامل زندگی بود. به همین جهت میترا با کردار قربانی کردن گاو- که یک کردار الاهی بود- رویش و بالش و برکت و هستی را رونق میبخشید و این سنت به وسیلهی پیروان تأکیدی بر آن کردار تمثیلی خدایگانی بود.
زرتشت در محیطی است که قربانی و کشتارگاو، به عنوان سنت مقدس آیینی و ریشهدار رواج داشت. مردم سخت به آن دل بسته بودند. فرمانروایان و کاهنان یا پیشوایان مذهبی- به احتمال زیاد همان کویها و کرپنها، باورداران و متولیان آن بودند. یکی از همین کویها یا امیران، کوی ویشتاسپ است که زرتشت به درگاه او روی میکند. اما باید در نظر داشت که چنین مراسمی سنتی خشک و بی روح نبود. این «ماه گاو چهره» سرچشمهی زایندهی نیرو و زندگی مادی بود . آیین قربانی، آیینی توتمیک محسوب میشد. قربانی همراه با سوری همگانی؛ یعنی صرف گوشت قربانی به صورت نمادین بود و هم به عنوان بنیادی، چون «جادوی تقلیدی» که بعدها در جوامع کشاورزی جایگزین شد- و هم به عنوان کسب نیرو و قدرت که از طریق شکمبارگی با سور گوشت همراه بود- و باورداران معتقد بودند که هم با خوردن قطعه یا «پارهی گوشت» گاو، تقدس و قدرت او را به خود جذب میکردند و هم با اجرای آن، سنت کهن مربوط به تکوین و آفرینش اساطیری نخستین را اجرا میکردند و مهمتر آنکه همهی این مراسم، جشنی بود با پایکوبی و باده گساری، که نوشاک فراوان و بسیار سکرآور هوم را نوشیده و در نهایت بی خودی و شادکامی به خوش گذرانی میپرداختند.
بیشتر بخوانید: بررسی ادیان ایران باستان
گویا گرهمه (gerehma) و بندو (bendva) (یسنا 32/13- دومی یسنا 49/1-2) از کویها و فرمانروایان همین مردم باشند که زرتشت از آنان به عنوان سران دیویسنا و دشمنان خود و آیینش یاد میکند. پیغمبر در آغاز سرودهایش، در یسنای 28 اعلام میکند که برای حمایت کردن و راضی کردن «روان گاو» یا «گوشورون» برخاسته است. در یسنای 29 که به همین نام شهرت یافته، یعنی «گاثای گاو» یا «گاثای گوشورون»، زرتشت به عنوان یک پیامبر یا واعظ دورهگرد یا اصلاحطلب، همچون یک میانجی، به درگاه کوی ویشتاسپ میرود و به او خطاب میکند:» «به شمات، روان گاو، گله کرد. برای چه مرا آفریدید؟ که مرا ساخت (Ke.má .tašat)؟ مرا خشم (ائشمه aešma کشتارخواهی، خونریزی)، ستم، رشک، درشتی و زور آزرده است. نیست مرا شبانی (پرستاری) جز شما. پس نیک چراگاهی (محیطی امن) برایم فراهم سازید».
زرتشت، گاثای 29 را چون نمایشی در پیشگاه کوی ویشتاسپه به اجرا درمیآورد. البته این تجسم روان گاو نیست. بیانی تمثیلی و نمادین است. شخصیتهای نمایش، در غنای تمام و استادانه مکالمه میکنند. زرتشت اصلاحطلب است؛ دلش و احساساتش برانگیخته شده است. کشتارگاو و چارپایان دیگر، از سوی دیویسنان به انبوهی صورت میپذیرفت. این ویژگی در یشتها نمایان است. اما در آیین میترایی یک ویژگی بارز است. در انجمن خدایان میترایی، برای خدایان دیگر نیز قربانی میشد. از دامهای بزرگ یا کوچک پرندگان. در یشت چهاردهم (ورثرغنه یا بهرام یشت) به موجب بند 50، ملاحظه میشود که قربانی نیک برای ورثرغنه، که در سور همگانی چریده و صرف میشد، گوسفند یا «پسو pasu»؛ یعنی چارپای کوچک، چون بز و گوسفند بوده است که همراه با نوشاک و آشام «زاثر zaothra» و برشمن (baresman) پیشکش خداوند میشد. در یسنای نهم، خود اهورامزدا برای هئومه مراسم قربانی به جای میآورد که در منابع پهلوی بتفصیل از آن یاد شده و شرحش گذشت.
در این نمایش، پس از این گلایه، «سازنده- آفرینندهی گاو، تشاگئوش tašā-geuš » یاگئوش تشن (geuš-tašan) از "راستی، نظم درست (اشه aša )" میپرسد. بروشنی آشکار است که این صحنهی نمایش در انجمن ویژهی خدایان به اجرا در میآید. ما با خدایانی چند روبه رو میشویم که زرتشت در این نمایشنامه برای بیان مقصود خود گردآورده است. آفریننده یا سازندهی گاو، گئوش تشن است. اشه، خدایی است که نقش و مقام او رو به افول است و گاه تنها به صورت مجرد در میآید. اما نظر آن نیست که پژوهشی پیرامون نخستین شکل دین زرتشتس انجام شود، بلکه بر آنیم تا در حد کافی آگاهیهایی دربارهی اینکه زرتشت، هدف مشخصش حمله و انتقاد از آیین میترایی است به دست دهیم، چون خدایان دیگر؛ یعنی دیوان یا ددئوهها، همان خدایان انجمن میترایی هستند. و لبهی تیز حملهی زرتشت در گاثای 29 مقدمه و در گاثای 32 به آشکاری متوجه آیین مرسوم و غالب میترایی، قربانی گاو به انبوهی و بادهگساری نوشاک هئومه است.
مردمی که زرتشت از میان آنان برخاست، پیرو آیین سنتی؛ یعنی آیین میترایی بودند. بزرگترین خدا میان مردم آن تیرههای مجتمع، میترا بود و شاخصهی آن آیین، آن بود که خداوندگار، گاو نخستین الاهی را قربانی میکرد و رمز و راز این قربانی، بیان آن بود که هستی شکل و قالب مییافت.
در هر حال آنچه در این بیان و اشارهی کهن شایان توجه است، گئوش تشن؛ یعنی سازنده یا آفرینندهی گاو است. لومل (H.Lommel) در ترجمهی گاثاها، اشاره میکند که منظور از این «سازنده» سپنتامینو است، اما چنین نیست، چون در یسنا 31/9 از گئوش تشن، در کنار سپنتامینو یاد شده است، در یسنا 46/9 نیز از وی به عنوان خدایی جداگانه یادی هست. در «هفتهات» و جاهای دیگر اوستای نوین نیز یاد این آفریدگار به نظر میرسد.
باری، آفرینندهی گاو به اشه روی کر ده و از او میپرسد: تو چگونه یک داور آسمانی (زتو zatu) برای گاو میگماری که بتواند از او پرستاری کند و خوراک دهد و دروگ drug بی نظمی، هرج و مرج و ستم» و ائشمه (خشم، کشتار، خونریزی) را از او باز دارد؟
در این انجمن آسمانی، اشه از پاسخ طفره میرود، چون ناتوان است و این گله و شکایت را بر خداوندی برتر؛ یعنی اهورامزدا ارجاع میدهد. البته در این بیان تمثیلی و نمایش، کوی ویشتاسب است که در هیئت خدا، یا از زبان او تصمیم بگیرد و داوری کند. مزدا از همه بهتر به یاد دارد، بدمنشیهایی که پیش از این کرده شده و پس از این نیز به وسیلهی دیوها و مردم کرده خواهد شد.
پی روان گاو نر و ماده، با درخواست و نیایش به اهورامزدا رو میآورند تا آنان یاوری شوند. پاسخ مزدا نیز پاسخی مثبت نیست: تو را نه یک سردار (اهو ahu) هست، نه یک رتو و داور و سرپرست. تو را آفریننده است، ثورشتر thwōreštar |(نام دیگری برای گئوش تشن، در هند نام یکی از خدایان کهن است. توشتر tvaštar) برای شبان و دارندگان چراگاه آفرید (= فشوینت fšuyant و استریه vāstrya ). این گفتگو میان اهورامزدا و «روان گاو» بدذون نتیجه پایان مییابد زیرا خداوند، زرتشت را برای پشتیبانی برمیگزیند که شایستهترین کس در روی زمین و یپامآور اوست و به او گفتاری دلپذیر داده شده تا از راه رساندن سخن خداوند، او را پاسبانی کند. البته در گفتکوی این نمایشنامه، گویا خداوند انجمن آسمانی را به زمین منتقل میکند و میگوید: «اینکه اینجاست» که خطایش به زرتشت است و حاضر و ناظر به این دادخواهی- او را برگزیدیم. در واپسین، «روان گاو» دوباره گله میکند و ناخشنود است که به پشتیبانی وی مردی ناتوان گماشته شده، در حالی که وی خواستار فرمانروایی توانمند است.
زرتشت در میان و پیرامون تیرههایی زندگی میکرد و اصلاحات خود و پیغمبرش را اعلان کرد، که جامعهای یشتی بود. یشتهایی کهن چون: پنجم، دهم، هشتم، سیزدهم، چهاردهم، هفدهم و نوزدهم- که یشتی دیگر؛ یعنی هوم یشت را نیز در تدوین اوستا، به مناسبت اهمیت و تقدس فراوانی که یافته بود، در دل یسناها جا دادند. این تیره، آیینهای کهن آریایی را پیرو بودند که یشتها بیانگرشان به شمار میرفتند و میان ایشان تفاهمهای آیینی برقرار بود. در انجمن خدایان یشتها، اغلب خدایان شرکت میکردند- اما پیروان ایین میترایی، از لحاظ شمار مردم، نیرومندی، گسترش مفاهیم آیینی و نظامی و ساخت نظام اجتماعی، در اولویت بودند. قربانی کردن، بادهگساری و سورهای دهمگانی از گوشت متبرک حیوان مقدس که بیان نماد اصلی آن یکسان سازی خود با قدرت باروری و توانمندی حیوان الاهی بود، رواج داشت. مراسم آیینی را گزپنها سرپرستی میکردند. بزرگان و سرداران بزرگ، کویها بودند که این هر دو با هم کنار میآمدند تا پایان کار ساسانیان که هر چند مغان با نوعی کودتا قدرت تعیین کننده را قبضه کرده بودند. اما کویها یا شاذهان را به عنوان تظاهر ئو نمایش نگاه داشته بودند. پیدایی زرتشت بی گمان مقارن بوده است با تحول اجتماعی؛ یعنی کشاورزی و اسکان در زندگی و تیمار چارپایان، بویژه گاو که لازمهی زندگی ثابت و پرورش و رویش زمین بود. زرتشت پیش از اعلان پیامبری و بیان باورها و اصول اعتقادی، نخست با چنین تیرهها و مراسم و شهریاران و کاهنان به مخالفت پرداخت، اما این خوار شمردن آیین سنتی مقدور نبود و زرتشت خود نیک میدانست و سرانجام در دوران پس از او، انجمن زرتشتی گاثایی، همهی آنها را با نام خود و انگ و نشان و مهمور ساختن پذیرفت.
پس از اینکه در سرآغاز نخستین سرود (یسنا 28) اعلام میکند که برای خشنود کردن گوشورون اقدام کرده است، در نمایشهای 29 موسوم به گئوش اورون، خود را مأموری از سوی خداوند برای حمایت از «روانگاو» و فراهم کردن شرایطی که بازدارندهی کشتار و آزار بوده است، معرفی میکند. در یسنای 31 هشدار میدهد و درهای 32 است که به آشکاری به میترا، هئومه و انجمن میترایی، بدون اشارهی مستقیم به حمله میپردازد.
در سرود 31 به توصیف مزدا میپردازد و تعبیری از شناخت خود را نسبت به مزدا بازگو میکند که درون خویش به او اندیشیده است، اما با چشمهای خود خداوند را گرفته یا دریافته، لمس کرده و در نهایت دیده است (یسنای بند 4 hengrabem ، از hen-grab گرفتن، دریافتن، دیدن).
آنگاه در بند 10 میگوید پیام مرا آنکه در واقع گلهپروز و کشاورز راستین نیست، در نمی یابد و گمراه است. در بند 9 میگوید، مزدایی که وی دریافته و دیده است، سپندارمذ و گئوش تشن وابسته به او هستند و آنکه (گاو را میکشد و برای مراسم کشتاری از دوراشه استفاده میکند) نه گلهپرور یا چوپان است و نه پیرو مزدا. پس در دنبالهی سرود 31 همه تهدید است و تکفیر است نسبن به آنان که در مراسم آیینی، گاو را کشتار میکنند و مینوشند: مباد کسی از شما به گفتار و آموزش دروغپرست گوش فرا دهد... با سلاح و جنگ ابزار آنها را بزنید.
همهی اینها، از آغاز سرود 29 که گوشورون و روانگاو به درگاه مزدا گله و شکایت میکند که خشم و سنگدلی به ستوهش آورده و آفریننده یا سازندهی چارپایان از راستی (اشه) میپرسد که آیا نگاهبانی برای چارپا معین و گماشته است یا نه و آیا در انجمن خدایان، برای حمایت از چارپا، زرتشت معرفی شود و... تا یسنای سی و یکم که زرتشت دیوپرستان را برحذر میدارد از غیر مزداپرستی و کردار خشونت بار دربارهی چارپایان، تعارضی آشکار است با جامعه و مردمانی که مهر پرستند؛ یعنی با آیین میترایی زندگی میکنند. اینها اشاراتی کهن و مستند از اوستای کهن و بیان زرتشت هستند. مخاطبان او انجمن خدایان میترایی هستند. مراسم و آدابی که آنها را طرد میکند، مراسم و باورها و شعایر مهردینان است. در یسنای 32 بندهای 11-12 اشارهاش دربارهی کجراهان و گمراهان چنین است:
نظر به آموزههایی که با آن، ایشان مردم را از بهترین کارها باز میدارند، مزدا برای آنان شومی و نگونبختی میفرستد، آنان که زندگی گاو [چارپا] را در میان سخنان بیخود و ناهوشیار (خلسهای یا با خروش شادمانی) تباه میکنند، آنان که «کرپن» را از «اشه» برتر میدانند، آنان و «گرهمه» (gerehma)، آنان و گروه دروغگویان، برای خود آرزوی نیرو میکنند. نیرویی که به خواست آن گرهمه در خانهی «اچیسته» (ačista= بدترین منش) خواهد رسید و همچنین آنان که همچون تباه کنندهی این هستی (یا: این زندگی اَهو، aqnghu)،ای مزدا، خواهند نالید در آرزوی پیک پیامبر تو، آنکه آنان را بازخواهد داشت که اشه را ببینند.
برای فشار بر او (= پیامبر) گرهمه و همچنین کویها از دیرباز خواست و نیروی خود را متوجه ساختند که پیرو دروغ را یاری کنند و چنین گفتند: گاو باید کشته شود، گاوی که «دوراشه» دورکنندهی مرگ را به یاری (برای سود) برخواهد انگیخت».
زرتشت به آیینی اشاره میکند که کاهنان آنان، در مراسمی ویژه، شیره و عصارهی مخدر و مستیآور هئومه را مینوشند و با حالات بیخودی و ناهشیار خلسهآمیز، و در سماع با فریادهای شادی، گاو را قربانی میکنند و برآنند که میهئومه، «دوراشه» یا مرگزدای است و نوشندگان را نیرویی فوقالعاده میبخشد. در اوستای نوین، همه جا «دوراشه» صفت و حالت وصفی هئومه یا هوم است که در انجمن میترایی، میمغانه است.
ادامه دارد..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
زرتشت، گاثای 29 را چون نمایشی در پیشگاه کوی ویشتاسپه به اجرا درمیآورد. البته این تجسم روان گاو نیست. بیانی تمثیلی و نمادین است. شخصیتهای نمایش، در غنای تمام و استادانه مکالمه میکنند. زرتشت اصلاحطلب است؛ دلش و احساساتش برانگیخته شده است. کشتارگاو و چارپایان دیگر، از سوی دیویسنان به انبوهی صورت میپذیرفت. این ویژگی در یشتها نمایان است. اما در آیین میترایی یک ویژگی بارز است. در انجمن خدایان میترایی، برای خدایان دیگر نیز قربانی میشد. از دامهای بزرگ یا کوچک پرندگان. در یشت چهاردهم (ورثرغنه یا بهرام یشت) به موجب بند 50، ملاحظه میشود که قربانی نیک برای ورثرغنه، که در سور همگانی چریده و صرف میشد، گوسفند یا «پسو pasu»؛ یعنی چارپای کوچک، چون بز و گوسفند بوده است که همراه با نوشاک و آشام «زاثر zaothra» و برشمن (baresman) پیشکش خداوند میشد. در یسنای نهم، خود اهورامزدا برای هئومه مراسم قربانی به جای میآورد که در منابع پهلوی بتفصیل از آن یاد شده و شرحش گذشت.
در این نمایش، پس از این گلایه، «سازنده- آفرینندهی گاو، تشاگئوش tašā-geuš » یاگئوش تشن (geuš-tašan) از "راستی، نظم درست (اشه aša )" میپرسد. بروشنی آشکار است که این صحنهی نمایش در انجمن ویژهی خدایان به اجرا در میآید. ما با خدایانی چند روبه رو میشویم که زرتشت در این نمایشنامه برای بیان مقصود خود گردآورده است. آفریننده یا سازندهی گاو، گئوش تشن است. اشه، خدایی است که نقش و مقام او رو به افول است و گاه تنها به صورت مجرد در میآید. اما نظر آن نیست که پژوهشی پیرامون نخستین شکل دین زرتشتس انجام شود، بلکه بر آنیم تا در حد کافی آگاهیهایی دربارهی اینکه زرتشت، هدف مشخصش حمله و انتقاد از آیین میترایی است به دست دهیم، چون خدایان دیگر؛ یعنی دیوان یا ددئوهها، همان خدایان انجمن میترایی هستند. و لبهی تیز حملهی زرتشت در گاثای 29 مقدمه و در گاثای 32 به آشکاری متوجه آیین مرسوم و غالب میترایی، قربانی گاو به انبوهی و بادهگساری نوشاک هئومه است.
مردمی که زرتشت از میان آنان برخاست، پیرو آیین سنتی؛ یعنی آیین میترایی بودند. بزرگترین خدا میان مردم آن تیرههای مجتمع، میترا بود و شاخصهی آن آیین، آن بود که خداوندگار، گاو نخستین الاهی را قربانی میکرد و رمز و راز این قربانی، بیان آن بود که هستی شکل و قالب مییافت.
در هر حال آنچه در این بیان و اشارهی کهن شایان توجه است، گئوش تشن؛ یعنی سازنده یا آفرینندهی گاو است. لومل (H.Lommel) در ترجمهی گاثاها، اشاره میکند که منظور از این «سازنده» سپنتامینو است، اما چنین نیست، چون در یسنا 31/9 از گئوش تشن، در کنار سپنتامینو یاد شده است، در یسنا 46/9 نیز از وی به عنوان خدایی جداگانه یادی هست. در «هفتهات» و جاهای دیگر اوستای نوین نیز یاد این آفریدگار به نظر میرسد.
باری، آفرینندهی گاو به اشه روی کر ده و از او میپرسد: تو چگونه یک داور آسمانی (زتو zatu) برای گاو میگماری که بتواند از او پرستاری کند و خوراک دهد و دروگ drug بی نظمی، هرج و مرج و ستم» و ائشمه (خشم، کشتار، خونریزی) را از او باز دارد؟
در این انجمن آسمانی، اشه از پاسخ طفره میرود، چون ناتوان است و این گله و شکایت را بر خداوندی برتر؛ یعنی اهورامزدا ارجاع میدهد. البته در این بیان تمثیلی و نمایش، کوی ویشتاسب است که در هیئت خدا، یا از زبان او تصمیم بگیرد و داوری کند. مزدا از همه بهتر به یاد دارد، بدمنشیهایی که پیش از این کرده شده و پس از این نیز به وسیلهی دیوها و مردم کرده خواهد شد.
پی روان گاو نر و ماده، با درخواست و نیایش به اهورامزدا رو میآورند تا آنان یاوری شوند. پاسخ مزدا نیز پاسخی مثبت نیست: تو را نه یک سردار (اهو ahu) هست، نه یک رتو و داور و سرپرست. تو را آفریننده است، ثورشتر thwōreštar |(نام دیگری برای گئوش تشن، در هند نام یکی از خدایان کهن است. توشتر tvaštar) برای شبان و دارندگان چراگاه آفرید (= فشوینت fšuyant و استریه vāstrya ). این گفتگو میان اهورامزدا و «روان گاو» بدذون نتیجه پایان مییابد زیرا خداوند، زرتشت را برای پشتیبانی برمیگزیند که شایستهترین کس در روی زمین و یپامآور اوست و به او گفتاری دلپذیر داده شده تا از راه رساندن سخن خداوند، او را پاسبانی کند. البته در گفتکوی این نمایشنامه، گویا خداوند انجمن آسمانی را به زمین منتقل میکند و میگوید: «اینکه اینجاست» که خطایش به زرتشت است و حاضر و ناظر به این دادخواهی- او را برگزیدیم. در واپسین، «روان گاو» دوباره گله میکند و ناخشنود است که به پشتیبانی وی مردی ناتوان گماشته شده، در حالی که وی خواستار فرمانروایی توانمند است.
زرتشت در میان و پیرامون تیرههایی زندگی میکرد و اصلاحات خود و پیغمبرش را اعلان کرد، که جامعهای یشتی بود. یشتهایی کهن چون: پنجم، دهم، هشتم، سیزدهم، چهاردهم، هفدهم و نوزدهم- که یشتی دیگر؛ یعنی هوم یشت را نیز در تدوین اوستا، به مناسبت اهمیت و تقدس فراوانی که یافته بود، در دل یسناها جا دادند. این تیره، آیینهای کهن آریایی را پیرو بودند که یشتها بیانگرشان به شمار میرفتند و میان ایشان تفاهمهای آیینی برقرار بود. در انجمن خدایان یشتها، اغلب خدایان شرکت میکردند- اما پیروان ایین میترایی، از لحاظ شمار مردم، نیرومندی، گسترش مفاهیم آیینی و نظامی و ساخت نظام اجتماعی، در اولویت بودند. قربانی کردن، بادهگساری و سورهای دهمگانی از گوشت متبرک حیوان مقدس که بیان نماد اصلی آن یکسان سازی خود با قدرت باروری و توانمندی حیوان الاهی بود، رواج داشت. مراسم آیینی را گزپنها سرپرستی میکردند. بزرگان و سرداران بزرگ، کویها بودند که این هر دو با هم کنار میآمدند تا پایان کار ساسانیان که هر چند مغان با نوعی کودتا قدرت تعیین کننده را قبضه کرده بودند. اما کویها یا شاذهان را به عنوان تظاهر ئو نمایش نگاه داشته بودند. پیدایی زرتشت بی گمان مقارن بوده است با تحول اجتماعی؛ یعنی کشاورزی و اسکان در زندگی و تیمار چارپایان، بویژه گاو که لازمهی زندگی ثابت و پرورش و رویش زمین بود. زرتشت پیش از اعلان پیامبری و بیان باورها و اصول اعتقادی، نخست با چنین تیرهها و مراسم و شهریاران و کاهنان به مخالفت پرداخت، اما این خوار شمردن آیین سنتی مقدور نبود و زرتشت خود نیک میدانست و سرانجام در دوران پس از او، انجمن زرتشتی گاثایی، همهی آنها را با نام خود و انگ و نشان و مهمور ساختن پذیرفت.
پس از اینکه در سرآغاز نخستین سرود (یسنا 28) اعلام میکند که برای خشنود کردن گوشورون اقدام کرده است، در نمایشهای 29 موسوم به گئوش اورون، خود را مأموری از سوی خداوند برای حمایت از «روانگاو» و فراهم کردن شرایطی که بازدارندهی کشتار و آزار بوده است، معرفی میکند. در یسنای 31 هشدار میدهد و درهای 32 است که به آشکاری به میترا، هئومه و انجمن میترایی، بدون اشارهی مستقیم به حمله میپردازد.
در سرود 31 به توصیف مزدا میپردازد و تعبیری از شناخت خود را نسبت به مزدا بازگو میکند که درون خویش به او اندیشیده است، اما با چشمهای خود خداوند را گرفته یا دریافته، لمس کرده و در نهایت دیده است (یسنای بند 4 hengrabem ، از hen-grab گرفتن، دریافتن، دیدن).
آنگاه در بند 10 میگوید پیام مرا آنکه در واقع گلهپروز و کشاورز راستین نیست، در نمی یابد و گمراه است. در بند 9 میگوید، مزدایی که وی دریافته و دیده است، سپندارمذ و گئوش تشن وابسته به او هستند و آنکه (گاو را میکشد و برای مراسم کشتاری از دوراشه استفاده میکند) نه گلهپرور یا چوپان است و نه پیرو مزدا. پس در دنبالهی سرود 31 همه تهدید است و تکفیر است نسبن به آنان که در مراسم آیینی، گاو را کشتار میکنند و مینوشند: مباد کسی از شما به گفتار و آموزش دروغپرست گوش فرا دهد... با سلاح و جنگ ابزار آنها را بزنید.
همهی اینها، از آغاز سرود 29 که گوشورون و روانگاو به درگاه مزدا گله و شکایت میکند که خشم و سنگدلی به ستوهش آورده و آفریننده یا سازندهی چارپایان از راستی (اشه) میپرسد که آیا نگاهبانی برای چارپا معین و گماشته است یا نه و آیا در انجمن خدایان، برای حمایت از چارپا، زرتشت معرفی شود و... تا یسنای سی و یکم که زرتشت دیوپرستان را برحذر میدارد از غیر مزداپرستی و کردار خشونت بار دربارهی چارپایان، تعارضی آشکار است با جامعه و مردمانی که مهر پرستند؛ یعنی با آیین میترایی زندگی میکنند. اینها اشاراتی کهن و مستند از اوستای کهن و بیان زرتشت هستند. مخاطبان او انجمن خدایان میترایی هستند. مراسم و آدابی که آنها را طرد میکند، مراسم و باورها و شعایر مهردینان است. در یسنای 32 بندهای 11-12 اشارهاش دربارهی کجراهان و گمراهان چنین است:
نظر به آموزههایی که با آن، ایشان مردم را از بهترین کارها باز میدارند، مزدا برای آنان شومی و نگونبختی میفرستد، آنان که زندگی گاو [چارپا] را در میان سخنان بیخود و ناهوشیار (خلسهای یا با خروش شادمانی) تباه میکنند، آنان که «کرپن» را از «اشه» برتر میدانند، آنان و «گرهمه» (gerehma)، آنان و گروه دروغگویان، برای خود آرزوی نیرو میکنند. نیرویی که به خواست آن گرهمه در خانهی «اچیسته» (ačista= بدترین منش) خواهد رسید و همچنین آنان که همچون تباه کنندهی این هستی (یا: این زندگی اَهو، aqnghu)،ای مزدا، خواهند نالید در آرزوی پیک پیامبر تو، آنکه آنان را بازخواهد داشت که اشه را ببینند.
برای فشار بر او (= پیامبر) گرهمه و همچنین کویها از دیرباز خواست و نیروی خود را متوجه ساختند که پیرو دروغ را یاری کنند و چنین گفتند: گاو باید کشته شود، گاوی که «دوراشه» دورکنندهی مرگ را به یاری (برای سود) برخواهد انگیخت».
زرتشت به آیینی اشاره میکند که کاهنان آنان، در مراسمی ویژه، شیره و عصارهی مخدر و مستیآور هئومه را مینوشند و با حالات بیخودی و ناهشیار خلسهآمیز، و در سماع با فریادهای شادی، گاو را قربانی میکنند و برآنند که میهئومه، «دوراشه» یا مرگزدای است و نوشندگان را نیرویی فوقالعاده میبخشد. در اوستای نوین، همه جا «دوراشه» صفت و حالت وصفی هئومه یا هوم است که در انجمن میترایی، میمغانه است.
ادامه دارد..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
بیشتر بخوانید
آیا نژاد آریایی هرگز وجود داشته است؟
ملایر، سرزمین آریایی ها
برتری نژاد آریایی، دروغی بزرگ!