معرفی کتاب «آیین عرفی»

این مقاله در صدد به تصویر کشیدن تجلیاتِ متنوعِ سکولارسیم در حیات بشری و به ویژه در واحد «جامعه» می باشد. ادعای این مقاله آن است که مؤلفه ی اصلی جامعه ی سکولار، نفی محوریت دین
دوشنبه، 29 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی کتاب «آیین عرفی»
معرفی کتاب «آیین عرفی»





 
نام کتاب: آیین عرفی: جستارهایی انتقادی در بنیادهای سکولاریسم
* با نظارت علمی محمد تقی سبحانی
* به اهتمام: مهدی امیدی
* تهران؛ 1390
* ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 512 صفحه
* تهیه: گروه مطالعات اسلام و غرب
* قیمت: 7000 تومان
- صابر جعفری کافی آباد
کتاب آیین عرفی، شامل 6 مقاله ی مجزا در باب سکولارسیم می باشد که در ادامه به بررسی هر یک از آن ها می پردازیم.

جامعه سکولار، مؤلفه ها و شاخصه ها (امان الله فصیحی)

این مقاله در صدد به تصویر کشیدن تجلیاتِ متنوعِ سکولاریسم در حیات بشری و به ویژه در واحد «جامعه» می باشد. ادعای این مقاله آن است که مؤلفه ی اصلی جامعه ی سکولار، نفی محوریت دین از جامعه و سلطه ی عقلانیت و خرد ابزاری می باشد. نگارنده، سکولاریسم را به عنوان یک واقعیت اجتماعی، محصول کنش های متقابل واقعیت های ساختاری (سطح کلان اجتماعی) و رفتار فردی می داند که در قالب رابطه ی دیالکتیکیِ دو بعد ذهنی و عینیِ واقعیت اجتماعی، آن را می سازند. لذا در تحلیل شاخص های جامعه ی سکولار، وی این دو سطح را از هم تفکیک کرده و شاخص های هر کدام را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می دهد. البته در سطح ساختاری نیز میان بعد نهادی جامعه به عنوان واقعیت عینی و بعد نمادی جامعه به مثابه توجیه کنندگان بعد نهادی، تفکیک قائل می شود. بعد از مفهوم پردازی های اولیه و اعلام موضعِ غیرانتقادی و تحلیلی- توصیفیِ نگارنده، بخش عمده ی مقاله، به تبیین ویژگی های نهادی و معنایی جامعه ی سکولار از یک سو و عرصه ی فردی جامعه سکولار از سوی دیگر می پردازد. تکثرگرایی زیست جهان، عقلانی شدن ساختاری، نظام سرمایه داری، اعتماد به صنعت و فناوری به جای خداوند، نظام حقوقی عام، نظام سیاسی مبتنی بر مشروعیت قانونی و عقلانی، سیالیت، عقلانیت روابط اجتماعی و کاهش منزلت دینی، از مهم ترین «شاخصه های نهادی جامعه ی سکولار»؛ عقلانی شدن نظام معرفت، عقلانی شدن فرهنگ یا تکثرگرایی نظام معنایی، بها دادن به طبیعت، لذت و ذوق و توجه به سودمندی اجتماعی از شاخص های نظام معنایی جامعه ی سکولار؛ و در سطح فردی، سکولاریزاسیون در سطح اندیشه ها، انگیزه ها، نگرش ها و رفتارها، از مواردی هستند که نگارنده در این مقاله به عنوان شاخص های جامعه ی سکولار در سطوح مختلف عنوان می کند. در نهایت کلی ترین نتیجه گیری ای که نویسنده از مباحث مطروحه به عمل می آورد، این است که جامعه ی دینی امکان ندارد که با جامعه ی سکولار جمع شود، چون ممیز این دو جامعه به محوریت «دین» یا «عقل» بستگی دارد. اگر در جامعه ی سکولار مواردی از دین دیده می شود، این به معنای محدودیت دین نیست، بلکه استحاله ای است که عقلانیت ابزاری برای پیشبرد اهداف خود، از دین مانند سایر امور به عنوان ابزار استفاده می کند.
معرفی کتاب «آیین عرفی»

درآمدی بر عقلانیت سکولار با تأکید بر آرای ماکس وبر

(محمد جواد محسنی)
در این مقاله، همانطور که از عنوان آن بر می آید، نویسنده درصدد این است تا برجسته کردن روایت ماکس وبر از عقلانیت جدید غرب و البته نه با رویکرد فلسفی که بیشتر با رویکردی جامعه شناختی به توصیف، بیان ویژگی ها و شاخصه های عقلانیت سکولار غرب بپردازد. یکی از نکات برجسته ی این مقاله که در سراسر مقاله امتداد می یابد و نگارنده به نوعی خود را تعهد به لحاظ داشتن آن می دارد، تمایز دو حوزه ی کاوش ها و تتبعات نظری و حکمت عملی می باشد که عطف به بحث عقلانیت، بررسی های پیرامون عقلانیت عملی را از عقلانیت نظری جدا ساخته و با توجه به رویکرد روش شناختیِ اتخاذ شده (جامعه شناختی)، عقلانیت عملی را در دستور کار توصیف و تحلیل این مقاله قرار می دهد. این نوشتار به سه بخش اصلی تقسیم می شود: در بخش نخست تعریف مفاهیم، در بخش دوم اقسام عقلانیت و در بخش سوم عقلانیت سکولار، شاخص ها و تجلیات آن در حوزه ی فرهنگ، جامعه و عمل فردی مورد بحث واقع شده اند. در بخش تعریف مفاهیم، علی رغم وسواس به خرج داده شده، بعضاً عدم انسجام هایی در ارائه ی برخی تعریف ها مشاهده می شود؛ برای مثال منظور نوشتار از عقل در صفحه ی 94 بیشتر به عقل کلی معرفی می شود، در حالی که در صفحه ی بعدی، عمدتاً عقل عملی، مراد نوشته انگاشته شده است. در بحث از اقسام عقلانیت، نگارنده ضمن تقسیم عقلانیت به نظری و عملی و تبیین تفصیلی هر کدام، عقلانیت عملی را به دو نوع «عقلانیت عملی ناظر به اهداف» و «عقلانیت عملی ناظر به وسایل» تقسیم می کند و خاطرنشان می سازد که تعریف هایی که در علوم اجتماعی از عقلانیت عملی ارائه شده، عمدتاً ناظر به انتخاب عقلانی وسایل هستند و آن را با عنوان «دست یافتن روش مند به هدفی مشخص و عملی به یاری محاسبه و ابزارهای مناسب» تعریف کرده و با تعابیری چون «عقل ابزاری» از آن یاد می کند که مظهر عقلانیت سکولار می باشد. در بحث بعد، نگارنده با برشمردن شاخص های عقلانیت سکولار در ذیل عناوین: نفی مرجعیت دین، چشم پوشی از زندگی و سعادت اخروی، اغماض از ماوراءالطبیعه و نقش آن در زندگی دنیوی بشر، بی معنایی جهان و زندگی و نسبیت اندیشی، به جلوه های عقلانیت سکولار در ساحت اندیشه، عمل و اجتماع می پردازد که به نظر هابرماس، جانمایه ی اصلی کار وبر را می سازد. در باب تجلی عقلانیت سکولار در حوزه ی فرهنگ وبر به حوزه های دین، علم و هنر پرداخته است و از خلال معمای معناداری جهان، بحث خود را می پروراند. در دستگاه اندیشه ی وبر قبل از زندگی مدرن، دین معنابخش به زندگی و هستی ای است که انسان خویش را در درون آن می یابد و علم با عقلانیت معطوف به اهداف عینی و مشخص و قابل دسترسی دنیوی به طور مستمر از جهان راززدایی کرده و آن را به جای نظامی عادلانه اخلاقی، همچون سازوکاری علّی به تصویر کشیده است. در بخش تجلی عقلانیت سکولار در حوزه ی عمل، نگارنده با اشاره به تمایزی که وبر بین «عمل یا کنش» و «رفتار» می گذارد، عمل را دارای معنای ذهنی می داند که هسته ی درونی آن را تشکیل می دهد و خود متشکل از سه رکن اساسی است: شناخت وضعیت یا زمینه ی کنش، وضعیت مراد یا اهداف کنشگر و برنامه ریزی. عقلانیت سکولار در هر سه رکن، خود را نشان داده و عمل انسان را تبدیل به عمل سکولار می کند. نهایتاً وبر، تجلی و نمونه ی عالی عقلانیت سکولار در جامعه را دیوانسالاری عنوان کرده و حسابگری، سنجیدگی، توانایی پیش بینی و کنترل را عناصر ماهوی آن بر می شمارد.
نگارنده در بخش نقد و بررسی عقلانیت سکولار، به خوبی به این نکته اشاره داشته است که داوری وبر مبنی بر غیرعقلانی شدن دین تا حدودی یک جانبه گرایانه و مبتنی بر تجربه ی تاریخی غرب و دین شناسی مسیحیت به سایر ادیان است و بنابراین نمی توان تجربه ی عقب نشینی مسیحیت در برابر عقلانیت را به همه ی ادیان تعمیم داد؛ اما از سویی دیگر خود در ارائه ی نقدی همه جانبه از عقلانیت سکولار، با استناد به بنیادها و آموزه های اصیل اسلامی، عملاً تحقق چنین عقلانیتی را به عنوان واکنشی بر نارسایی های دینی ای همچون رهبانیت، دنیاستیزی و تحقیر دنیا و وجود برخی آموزه های خردستیز و غیرقابل فهم، در حوزه ی تمدنِ «دینی چون اسلام» منتفی می داند؛ حال این که وجود آموزه های متفاوت اسلامی، خود موجب بروز صورت دیگری از سکولاریسم (سکولاریسم اسلامی) و تفسیر متفاوت آن در دنیای اسلام شده که به خاطر ویژگی های خاص فرهنگی و میراث تاریخی خاص این حوزه ی تمدنی، آن را از تجربه ی سکولاریسم غربی متمایز می سازد و این نکته از دید نگارنده مغفول مانده است. ضمناً نقدی که در این بخش ارائه شده، با فاصله گیری بیشتر از روش شناسی جامعه شناختی مورد ادعای مقاله، بیشتر نقدی کلامی- فلسفی می باشد.
در نتیجه گیری نهایی، نگارنده با استناد به آرای ترنس استیس، این نکته را عنوان می کند که گذار از عقلانیت دینی به عقلانیت سکولار که علم جدید بارزترین مبلّغ آن است، گذاری منطقی نبود، بلکه گذاری صرفاً روانی بود و بنابراین علم بر اثر فرآیند تلقین روانی و نه بر اثر استلزامات منطقی، چنین نتیجه ای را به بار آورده است؛ ادعایی که عملاً با ساختار مقاله مبنی بر انگاشتن عقلانیت سکولار به عنوان جوهر تمدن غرب و تثبیت ظهور و بروز اولیه ی آن در بستر تمدن مسیحی که زمینه ای به لحاظ جامعه شناختی اصیل برای تعارض با عقل و علم (در معنایی که نگارنده در تعریف مفاهیم تصریح کرده) فراهم می آورد، خوانش چندانی ندارد؛ ضمن این که با فرض صحت این ادعا، نگارنده به عوامل اجتماعی- فرهنگی که زمینه ی پذیرش این تلقین روانی جمعی شده، اشاره ای مشخص نداشته است.
معرفی کتاب «آیین عرفی»

اخلاق سکولار یا سکولاریسم اخلاقی ( محمد سربخشی)

در این مقاله، نگارنده مقصود اولیه ی خود را تعریف و تبیین نظریه ی اخلاقی سکولار و بیان ویژگی های آن می داند. علی رغم عدم تصریح نگارنده بر این مسأله، اما سبک و سیاق پیش برد مقاله در بحث های اصلی، رویکردی فلسفی می باشد. مانند سایر مقالاتِ کتاب، نگارنده مجدداً خود را مکلّف به یک بحث مفصل پیرامون مفاهیم مورد استفاده در مقاله همچون: اخلاق، سکولار، سکولاریسم و سکولاریزاسیون می داند که نهایتاً از این رهگذر به تعریف اخلاق سکولار (یا سکولاریسم اخلاقی به تعبیر خود نویسنده) می رسد و مقدمتاً آن را «گرایشی که طرفدار و مروج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت اخلاق می باشد»، معرفی کرده و شاخص های اخلاق سکولار و وجوه تمایز آن را از اخلاق دینی را این گونه بر می شمارد: تفاوت در غایات، محافظه کاری، نفی دخالت دین در تنظیم اصول وقواعد اخلاقی، عدم محدودیت در بهره مندی از دنیا و لذت دنیوی، قلب مفاهیم اخلاقی، جابجایی فضیلت ها و رذیلت ها، نیت در عمل اخلاقی، تفاوت اصول و ارزش های اخلاقی، حق گرایی در مقابل تکلیف گرایی، شخصی و نسبی شدن ارزش ها، تقدس زدایی و عقلانی شدن آموزه های اخلاقی و تکثرگرایی اخلاقی. البته با مراجعه به مباحثی که در ذیل این عناوین مطرح شده و با توجه به همپوشانی هایی که این مباحث با یکدیگر دارند، شاید بتوان این شاخض ها را به دسته بندی کلی تری تقلیل داد که در کنار شاخص های «عقلانیت»، «معنویت» و «روش سکولار» که سایر مباحث کتاب را تشکیل می دهند، در نگاهی تطبیقی می تواند ما را به استخراج الگوی منسجمی از سکولاریسم رهنمون کند.
بخش آخر مقاله با عنوان وابستگی یا عدم وابستگیِ اخلاق به دین را می توان بحث اصلی و مهم ترین بخش مقاله در نظر گرفت؛ چرا که سخن گفتن از اخلاق سکولار زمانی ممکن است که بین دین و اخلاق، هیچ گونه وابستگی و ملازمه ای وجود نداشته باشد، زیرا اثبات هرگونه وابستگی موجب انکار گرایش سکولاریستی در اخلاق شده و آن را بی معنا خواهد ساخت. این مبحث، در دو محور پیگیری می شود؛ ابتدا در ذیل صور وابستگی اخلاق به دین، انواع وابستگی ها در نسبت اخلاق و دین مطرح می شود، وابستگی اخلاق به دین در تعریف، وابستگی اخلاق به دین در مقام توجیه، وابستگی اخلاق به دین در مقام کشف و وابستگی اخلاق به دین در ارائه ی تضمین عملی. بعد از تبیین هر کدام از انواع وابستگی ها، نگارنده، نقد طرفداران اخلاق سکولار بر هر کدام از وابستگی های اخلاق به دین را در قالب مشکله هایی فهرست می کند، ناقدانی که علاوه بر نفی انواع چهارگانه ی وابستگی اخلاق به دین، مدعی این هستند که تکیه دادن اخلاق به دین حتی به ضرر اخلاق تمام شده است. نگارنده که نقد این مشکله ها را در دستور کار خود ندارد، صرفاً به خاطر این که ممکن است با طرح این مسائل، پرسش هایی برای خواننده ایجاد شده و نقدهای وارد شده بر اخلاق دینی صحیح جلوه کند، خود را ملزم به اشاره به نکاتی در رد نقدهای صورت پذیرفته از اخلاق دینی می دارد که البته به خاطر گذرا بودن ( به تصریح نگارنده) و کلی گویی، عملاً معلوم نیست که در صدد پاسخ به کدام یک از مشکله های مطرح شده می باشد و این تکمله ها در بسیاری از موارد قانع کننده نمی باشند. در محور دوم، بحث وابستگی یا عدم وابستگی اخلاق به دین، در قالب نظریه ی سکولار عدم وابستگی اخلاق به دین به طرح و نقد دلایل اقامه شده از جانب سکولارها در نفی اخلاق دینی پرداخته می شود؛ دلایلی چون: تزلزل اخلاقی، تبعیض آمیز بودن اخلاق دینی، ثبات اصول و قواعد اخلاق دینی، از خودبیگانگی به عنوان ثمره ی اخلاق دینی، خودگروانه و خودخواهانه بودن اخلاق دینی، وجود حکم اباحه در اخلاق دینی و محو اخلاق در اثر وابستگی به دین؛ که البته ذیل این عناوین انتقادات نگارنده در این محور از انسجام بالا و تفصیل کافی برخوردار است.

سکولاریسم معنوی (مناسبات سولاریسم و معنویت در عصر جدید) (حبیب الله بابایی)

مقاله با فرازی از کتاب جامعه شناسی دین همیلتون در ضرورت معنویت جویی ناشی از خلاءِ معنا برای انسان در جهان جدید آغاز می شود. اما نویسنده خیلی سریع توأم با رد تلویحی این نگاهِ محدود به معنویت، مخاطب را متوجه اقتضائات درونی معنویت می سازد که در عرصه ای گسترده تر، انسان را از توجه به امر معنویت ناگزیر می سازد. این مقاله به تصریح نویسنده درصدد آن است تا با رویکردی تحلیلی به مفاهیم معنویت و سکولاریسم، به منزله ی مفاهیم ناظر به واقعیات بیرونی جدید، نسبت منطقی میان این دو را در قالب سؤالاتی چون: «چگونه سکولاریسم از معنویت در حل معضلات این جهانی استفاده می کند؟» یا «تفاوت میان معنویت سکولار (عرفی) و معنویت دینی (قدسی) در چیست؟»، تبیین کند. با توجه به رویکرد تحلیلی اتخاذ شده و در راستای تبیین همه جانبه ی آن مفهوم از معنویت و سکولاریسم که مدنظر این مقاله می باشد، نویسنده ابتدا به معانی معنویت در فلسفه و روانشناسی جدید و جامعه شناسی پرداخته و نهایتاً این نتیجه را می گیرد که در ادبیات نظری صاحبنظران این رشته ها در علوم انسانی جدید، معنویت و ماهیت آن، هم به لحاظ خاستگاه و هم به لحاظ کارکردها و هم به لحاظ عناصر و مؤلفه های آن، از دین و اخلاق جداست؛ و آنچه در این مقاله از معنویت قصد می شود، معنویت در همین معنا و با ویژگی های بیشتر روانشناسانه است که متفاوت از دین و معنویت دینی و آنچه سنت گرایان عرفانی همچون نصر تأکید می کنند، می باشد؛ و در تشریح آن معنایی از سکولاریسم که مقصود این مقاله است، نویسنده بعد از برشمردن مؤلفه های سکولاریسم که در جای جای این کتاب به تناوب با آن ها برخورد می کنیم، چنین نتیجه می گیرد که نگرش سکولاریستی نه به حوزه ی اجتماعی (در برابر حوزه ی فردی) بلکه معطوف به حوزه ی دنیوی (شامل زندگی اجتماعی و فردی) است و خود را متعهد به زندگی این جهانی در ساحت فرد و جامعه می داند.
با روشن شدن این مفاهیم (سکولاریسم و معنویت)، نویسنده با استفاده از یک سلسله سوالات متنوع (حدوداً 13 سال) سعی در ترسیم فضایی می کند که باید در آن به دنبال معنای «معنویت سکولار» بود. با توجه به وجه نظرهای مختلفی که می توان برای پاسخگویی به این سوالات اتخاذ کرد (نگرش های فلسفی، روانشناختی، سیاسی و دینی)، این مقاله در نسبت میان معنویت جدید و سکولاریسم، درصدد پیدا کردن نقطه های مشابه میان رویکرد سکولار به زندگی (در جهان امروز) و معنویت جدید امروزی است؛ در این معنا، معنویت سکولار در مرتبه ای بالاتر از سکولاریسم صرف، نه معنویت ناظر به این جهان است، بلکه معنویتی است که دین و اتوریته دینی را در این دنیا و در ساحت های این جهانی از هم تفکیک می کند، چه این تفکیک با نفی دنیا (در نگرش دینی) واقع گردد و چه از تأکید بر دنیا و نفی امور ماورایی حاصل شود.
نویسنده در بحثی کوتاه پیرامون خاستگاه معنویت سکولار، به واکنشی اشاره می کند که در برابر ماده باوری قرون گذشته، به طور ناخودآگاه موجب روی آوردن به قطب دیگر ثنویت دکارتی و قطب غیرمادی در آن بود، بی آنکه روان و جان، و روح و نفس از هم تفکیک شوند. با این غفلت، پدیده های نفسانی و روانی جای امور دینی و معنوی را گرفتند و در حل معضلات معنوی در این جهان، دخالت یافتند. در نهایت، نویسنده ویژگی های معنویت دنیاگرا را بر شمرده و به شرح آن ها می پردازد؛ «فردگرایی معنوی»، «کثرت گرایی معنوی»، «ماده گرایی معنوی (معنویت طبیعی)»، «نسبیت معنوی و معرفتی»، «کارکردگرایی معنوی»، «خودبسندگی معنوی»،
«خشونت و معنویت» و «شریعت ناپذیری معنویت» مواردی هستند که نویسنده ذیل این عنوان به آن ها می پردازد.
آنچه که جای آن در این مقاله به نوعی خالی به نظر می رسد، ارائه ی تصویری از «معنویت قدسی» یا آن سکینه ای بود که بر یک مؤمنِ متشرع به یک دینِ مکتبی می تواند عارض شود؛ چیزی که شاید نتوان به سادگی و صرفاً با اتخاذ رهیافتی سلبی نسبت به آنچه به عنوان معنویت سکولار معرفی شد، به آن رسید.
معرفی کتاب «آیین عرفی»

روش سکولار

(مهدی امیدی)
«چیستیِ روش سکولار» یا این که «آیا سکولاریسم در باب اندیشه و عمل، دارای روش و متد خاصی متمایز از روش در بینش و گرایش دینی است؟» را می توان اصلی ترین دغدغه ی مفصل ترین مقاله ی این کتاب در نظر گرفت که صرفاً فهرست مطالب پرداخته شده در آن بالغ بر 40 عنوان می باشد که حالی از دقت به خرج داده شده در تقسیم بندی های منطقیِ صورت پذیرفته و گستردگی بحث می باشد. مراد از روش در این نوشتار، شیوه ی مضبوط گردآوری، تنظیم، تحلیل و ارزیابی داده ها در جهت دستیابی به نتایجی تجربی یا نظری است و در کنار آن مفهوم سکولار به عنوان جوهره ی تمدن غرب به معنای دنیوی یا منقطع از اصول دینی و اخلاقی است.
نویسنده در قالب سؤالات بسیار متنوع و ظریف، به طرح و تبیین ابعاد پرابلماتیکِ «روش سکولار» پرداخته و در فرضیه پردازیِ خود که به لحاظ منطقی به خوبی پرورانده شده است، به طرح ایده ی کلیِ خود پیرامون روش و نسبت آن با سکولاریته می پردازد که عملاً کل مقاله با تمامیِ شاخ و برگ های ضروری و غیر ضروری اش، درصدد اثبات این ایده ی کلی می باشد. به نظر نویسنده، روش از حیث ماهوی، قالبی خنثی و لابشرط از وصف سکولار و غیر سکولار است؛ یعنی تا هنگامی که در نسبت با هدف هر پارادایم یا مفروضات پیشینی بررسی نشود، عاری از چنین اتصافی است؛ با این حال می توان روش را فی حد نفسه در درون یک طیف از مراتب معقولیت تا غیرعقلانی بودن طبقه بندی کرد و از این رو در تقسیم روش ها، می توان از روش بهتر و منطقی تر و بدتر و غیر منطقی تر سخن گفت. نویسنده در بحث مفهوم شناختی، با اشاره به دیدگاه های عمده در باب سکولاریسم [دیدگاه جزیی نگر معرفتی (دوگانه ساز حداقلی: جدایی دین از سیاست)، دیدگاه عام معرفتی (سکولاریسم شالوده شکن یا حداکثری: صور مختلف الحاد)، دیدگاه خاص معرفتی (سکولاریسم استحاله گرا: دین نهادی در کنار سایر نهادها یا حوزه ی پرداخت خاص)]، به بحث اصلی خود که بخش اعظم مقاله را نیز در بر می گیرد، یعنی معانی روش سکولار می رسد؛ که بحث را به تفصیل در سه محور و معنی: (1) روش سکولار به مثابه روش فهم حیات (2) روش سکولار به منزله ی سکولاریسم روش شناختی (3) روش سکولار به مثابه روش ظهور و بروز سکولاریسم در پدیده ها، تفصیل می بخشد که می توان ماحصل و نتایج این مباحث را پیرامون روش سکولار و از سویی دیگر نسبت آن با روش دینی در چند محور اصلی زیر پیگیری کرد؛ هر چند نکات بدیع و ظرایف پرداخته شده مسلماً افزون بر این موارد می باشد:
- نسبت روش سکولار و روش دینی نسبت تباین است؛ این تباین نه محصول فی نفسه روش و علم و تکنولوژی است و نه پیامد به کارگیری نوع عقل و منطق در علوم دینی است. تباین این دو در پیش فرض های معرفتی و اصول موضوعه ای است که روش و علم و تکنیک در چارچوب آن ها عرضه می گردند؛ لذا بحث از تعارض یا تعامل علم و دین بحثی تبعی و غیراصیل خواهد بود.
- در نسبت دین با علم مدرن، علم مدرن هیچ بخشی از مفهوم وحی را قابل پذیرش نمی داند و این تباینی است که در مفروض های بنیادین معرفتی علم مدرن تنیده شده است؛ لذا نمی توان از بازسازی دینیِ علم مدرن سخن به میان آورد.
- در بحث فهم متون و شخصیت های دینی، بهره گیری از روش سکولار در فهم متون و شخصیت ها نه تنها مفید نیست، بلکه می تواند به تحریف و واژگونی محتوا و حقیقت آن ها بیانجامد یا آنکه فهم آن ها به جای بهره گیری از روش ها و اسلوب های خاص دینی، منوط و مشروط به پذیرش سکولاریسم و روش آن گردد.
- نمی توان تمدن دینی با استفاده از روش سکولار تأسیس کرد؛ هویت اساسی یک تمدن به عناصر وحدت بخش آن بر می گردد. تمدن دینی بر پایه های نظری وحدت گرایانه و بر محوریت توحید استوار است، در حالی که روش سکولار با فرض نسبیت، تکثر، مادیت، خوبسندگی و عقلانیت به گسست های دامنه دار می انجامد؛ چنین گسست هایی با روح دین که عبارت از ظهور کلمه ی توحید در همه ی عرصه های نظری و عملی حیات انسانی است، سازگاری ندارد. نهایتاً می توان گفت اساساً مفروضات و اصول موضوعه تمدن دینی نمی تواند هیچ نوع سازگاری با مفروضات و اصول موضوعه سکولاریسم داشته باشد.
معرفی کتاب «آیین عرفی»

علم سکولار و علم دینی از منظر سید حسین نصر و نقد آن

(سید علیرضا صالحی ساداتی)
می توان این مقاله را به عنوان یک گزارش منظم از آراءِ سید حسین نصر در باب علم سکولار و علم دینی در نظر آورد که در عین محدود بودن، به بسیاری از ظرایف و دقایق اندیشه ی نصر به خوبی پرداخته است و همین امر، بررسی کامل این مقاله در قالب کلماتی محدود را مشکل تر می سازد؛ لذا سعی خواهیم کرد تا به اصلی ترین محورهای آن بپردازیم.
شاید بهترین رهیافت به آثار سنت گرایان را بتوان از ضرورت تبیین تمایز بین علم دینی و علم تجددی (سکولار) پیگیری کرد، و از این خلال اهمیت اندیشمندی مانند نصر نیز غیر قابل انکار می باشد؛ نویسنده نیز در ابتدای مقاله به خوبی به ترسیم این دورنما از کار خویش پرداخته است. در این مقاله نیز همانند سایر سلسله مقالات این کتاب، با بحث مفهوم شناختی دقیق و مفصلی که خواننده را به یاد کارهایِ به سبک تحلیلیِ استاد شهید مرتضی مطهری می اندازد، روبرو می شویم که ضرورت این بحث مدخلی برای ورود به بررسی آرای اندیشمندی مانند نصر، دوچندان خودنمایی می کند؛ چراکه با توجه به فضای مفهومیِ اندیشه ی سنت گرایی، با پیش فرض هایی متباین و بعضاً متضاد با نگاه تجددی، مفاهیم و واژه ها در معنایی متفاوت از ادبیات شایع در علوم انسانی غالب تجددی تفسیر می شوند. «معرفت»، «مابعد الطبیعه»، «علم»، و «امر قدسی» از اصلی ترین مفاهیمی هستند که در بررسی آراء نصر می بایستی به طور دقیق به کار برده شوند. اجمالاً «معرفت»، بر هر نوع دانسته ای که قوای ادراکی انسان بر آن تعلق یابد، شامل همه ی علوم حضوری، حصولی، عقلی، نقلی، جزئی، کلی و غیره، اطلاق می شود. قبل از این که با سایر این مفاهیم بیشتر آشنا شویم، ناگزیر از نگاهی به هستی شناسی نصر و ساختار عالم وجود از منظر وی می باشیم که تأثیرش را در جای جای اندیشه ی وی می توان ردیابی کرد. در نگاه سنتی نصر، عالم هستی چند لایه است و عالم مادی پایین ترین مرتبه ی آن تلقی می شود. عوالم و مراتب دیگری فوق این عالم وجود دارند و نهایتِ این مراتب، حضرت حق است؛ معرفت نیز مراتب و درجات گوناگونی دارد و در این سلسله مراتب معارف، «ما بعد الطبیعه» یا همان عرفان در رأس قرار دارد. نصر درباره ی منطق، ریاضیات، فلسفه، دین شناسی، تاریخ، انسان شناسی، الاهیات، علوم اجتماعی و علوم طبیعی سخنان فراوانی دارد، اما بحث این مقاله بیشتر پیرامونن «علوم تجربی طبیعی» می باشد. سخن گفتن از علم سکولار و علم دینی در عرصه ی علوم طبیعی سخت تر از علوم دیگر است؛ اما نصر دقیقاً بر این علوم تأکید می کند و پرواضح است که توفیق وی در تمایز نهادن بین دو نوع «علمِ» سکولار و دینی در این حوزه، به طریق اولی امکان اتصاف علوم غیر تجربی و انسانی را به دو صفت سکولار و دینی تبیین می کند. مراد از «امر قدسی» نیز ذات مقدس خداوندی است که سرچشمه ی عالم وجود است و هر آنچه با خداوند ارتباطی دارد یا ارتباط می یابد مقدس است؛ نه این که «قداست» صرفاً حس احترام و حرمت و بیان احساسات در مورد چیزی که مقدس دانسته می شود، باشد.
در این مقاله، بعد از مباحث اولیه به زمینه ی تاریخی علم سکولار پرداخته می شود. زمینه ی تاریخی بحث شده در اثر به عنوان زمینه ی علم سکولار، برای مخاطبین با تحصیلات علوم انسانی، روایتی آشناست؛ روایتی که با معرفت شناسی جدید دکارت آغاز شده و در نهایت با مخدوش سازی تصویر انسان از خودش، منجر به نگاه مکانیکی به جهانِ هستی می شود که با نادیده گرفتن نظم و حکیمانه بودن جهان، درصدد اعمال نظمی مصنوع و نوین بر دنیایی خودبنیاد و نه معطوف به سعادت و ماوراءِ محسوسات می باشد. از دیدگاه نصر، در این سیر نمی توان از نقش مسیحیت نیز چشم پوشی کرد. البته نصر هیچ گاه از خود دیانت مسیحی انتقاد نمی کند، بلکه محدودیت های الاهیات و تجددگرایی در الاهیات مسیحی را بر نمی تابد و بحث خود را در دو محور اصلی تحت عناوین: «غفلت از طبیعت و جهان طبیعی» در الاهیات مسیحی و «انفعال مسیحیت در برابر علم جدید» تشریح کند.
اگرچه ریشه ی علوم جدید غرب، عمدتاً به علوم سنتی (اسلامی، مسیحی و یونانی) بر می گردد، اما به اعتقاد نصر در روند انتقال این علوم سنتی به غربِ جدید، تغییراتی اساسی در «مبانی»، «روش ها» و «اهداف» آن ها صورت گرفته است و همین محورها، در واقع نقطه ی عزیمت وی در تمییز بین علم سنتی- دینی و علم جدید و نهایتاً راه حل وی به عنوان یک سنت گرا برای کنار آمدن با ابعاد مختلف علم جدید می باشند؛ پس نصر از تفاوت علوم سنتی و جدید در اهداف، مبانی و روش ها یاد می کند و ویژگی ها و نتایجی را هم برای هر یک از این دو بر می شمارد. بخش بزرگی از مقاله به بررسی تطبیقی علم سنتی و جدید از نظر نصر در پنج محور مشخص شده می پردازد. هرکدام از این مقایسات حاوی ظرائف و دقایقی می باشند که شاید بیان هر کدام، مجالی حداقل به همان میزان پرداخته شده در متن را می طلبد که در حوصله ی این بررسی کوتاه نمی گنجد لیکن ماحصل تمامی این بحث ها را می توان در نقد نصر از علم سکولار پیگیری کرد.
نصر در نقادی علم جدید سعی دارد محدودیت های علم تجربی و بُرد آن و نیز جایگاه مناسب آن را در معارف بشر نشان دهد و در یک کلام، او در پی محوکردن علم محوری انسان مدرن، نشاندن علم تجربی در جای مناسبِ خود و پیوند دادن دوباره ی آن با معارف دینی و معنوی به خصوص عرفان است تا از علم نیز راهی به تعالی و ماوراء بگشاید و از عواقب منفی ای که علم سکولارِ بریده از معنویت در غرب داشته است، بپرهیزد.
در نهایت نویسنده، تحت عنوان بحثِ نیاز به علم دینی، به طرح یک سری از انتقادها از جانب برخی اندیشمندان به آراءِ نصر پرداخته و همزبان با اندیشه های نصر به پاسخگویی به آن ها می پردازد؛ این نقدهای بر منتقدین نصر در بسیاری از موارد از جمله نقد «نسبی گراییِ عارض بر اندیشه نصر» و نقد «وارد کردن افکار غیر اسلامی زیر پوشش اسلامی» به خوبی پرورانده شده اند و در نهایت می توان گفت با مطالعه ی این مقاله، می توان به تصویری منسجم از کلیات آراءِ نصر در زمینه ی علم دینی و جدید دست یافت.
منبع: نشریه کتاب ماه علوم اجتماعی شماره 49 و 50

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.