گاوکشی در دو آیین (قسمت سوم)

ستیزی که میان هرمزد و اهریمن درمی‌گیرد، اهریمن گاو مقدس نخست آفریده و کیومرث را از بین می‌برد. لیکن آفرینش در معنای گسترده‌ی آن از همین دو مقدس؛ یعتنی «گاو اوگدات» و انسان نخستین یا کیومرث شکل می‌پذیرد؛ یعنی گاو که نماد آفرینش اولیه و جوهر نخستین و بن مایه‌ی هستی است.
چهارشنبه، 14 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گاوکشی در دو آیین  (قسمت سوم)
گاوکشی در آیین زرتشت و آیین میترا
 
چکیده:
ستیزی که میان هرمزد و اهریمن درمی‌گیرد، اهریمن گاو مقدس نخست آفریده و کیومرث را از بین می‌برد. لیکن آفرینش در معنای گسترده‌ی آن از همین دو مقدس؛ یعتنی «گاو اوگدات» و انسان نخستین یا کیومرث شکل می‌پذیرد؛ یعنی گاو که نماد آفرینش اولیه و جوهر نخستین و بن مایه‌ی هستی است، می‌میرد و دگربار رستاخیزی عظیم و سترگ صورت می‌پذیرد و از لاشه‌ی گاو و کیومرث، همه‌ی کوهها و آسمان و زمین و رودها و دریاها و گیاه و دار و درخت و کانها و کانیها و... به وجود می‌آید.
 
تعداد کلمات: 2544 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 12  دقیقه
 
گاوکشی در دو آیین  (قسمت سوم)
نویسنده:‌هاشم رضی
 گاو اوگرات یا یکتا آفریده
به موجب وندیداد (1) از گاو نخستین با عنوان «گاو مقدس» (gaospenta گئوسپنت) با صفات بخشنده و نیکوکار یاد و ستوده شده است. در گزارش پهلوی وندیداد گاو بخشنده یا افزودنی دهنده gáv-awazuni ترجمه شده است.
به موجب بندهش اهورامزدا، در مراحل افرینش نخست آسمان را آفرید، دوم آب را، سوم زمین را، چهارم گیاه را برای یاری گوسپند (= گاو مقدس)، پنجم گوسپند (گاو) را برای یاری مردم و ششم انسان را خلق کرد.
 
در تکراری که با شرح آمده، (بندهش، بهار 40) در مرحله‌ی پنجم، به جای گوسپند، همان گاو نقل شده است: پنجم گاو یکتا آفریده را در ایرانویج آفرید، به میانه‌ی جهان، به بالای رود «وه دائی تی » که در میانه‌ی جهان است. آن گاو، سپید و روشن بود چون ماه که او را بالا به اندازه‌ی سه نای بود. به یاری آفریده شد آب و گیاه، زیرا در دوران آمیختگی، او را زور و بالندگی از ایشان بود.
 
ششم کیومرث را آفرید، روشن چون خورشید! او را به اندازه‌ی چهار نای بالا بود و پهناش نیز چون بالا؛ راست بر کنار رودِ «دائی تی» که در میانه‌ی جهان ایستد. کیومرث بر سوی چپ و گاو بر سوی راست هرمزد افریده شدند. دوری ایشان، یکی از دیگری و نیز دوری از آب دائی تی به اندازه‌ی بالای خود ایشان بود. کیومرث دارای چشم، دارای گوش، دارای زبان، دارای دخشگ (daxshag) (نشان، علامت) بود. دخشگ داشتن این است که مردم از تخمه‌ی او بدان‌گونه زادند. به یاری او خواب اسایش بخشنده آفریده شد، زیرا هرمزد آن خواب را به تن مرد بلند پانزده ساله‌ی روشن فراز آفرید.
 
او کیومرث را با گاو از زمین آفرید. او از روشنی و سبزی اسمان نطفه‌ی مردمان و گاوان را فراز آفرید، زیرا این دو نظفه را که اتش تخمه‌اند نه آب تخمه، در تن گاو و کیومرث بداد تا افزایش یافتن مردمان و گوسپندان از آن باشد.
 
اما در ستیزی که میان هرمزد و اهریمن درمی‌گیرد، اهریمن گاو مقدس نخست آفریده و کیومرث را از بین می‌برد. لیکن آفرینش در معنای گسترده‌ی آن از همین دو مقدس؛ یعتنی «گاو اوگدات» و انسان نخستین یا کیومرث شکل می‌پذیرد؛ یعنی گاو که نماد آفرینش اولیه و جوهر نخستین و بن مایه‌ی هستی است، می‌میرد و دگربار رستاخیزی عظیم و سترگ صورت می‌پذیرد و از لاشه‌ی گاو و کیومرث، همه‌ی کوهها و آسمان و زمین و رودها و دریاها و گیاه و دار و درخت و کانها و کانیها و... به وجود می‌آید. قربانی کردن گاو، از این بن مایه‌ی اساطیری، تمثیلی از تکرار افرینش و برکت و نعمت و رستگاری است.
 
اهریمن برای از میان بردن جوهر آفرینش هرمزد: «آز و نیاز و سیج (sij نابودی، هلاک)، درد و بیماری و هوس و بوشاسپ (خواب) را بر تن گاو م کیومرث فراز هشت. پیش از آمدن برگاو، هرمزد منگ درمان بخش را که بنگ نیز خواند، برای خوردن به گاو داد(2) و پیش چشم وی بمالید تا او را از نابودی و بزه گزند و ناآرامی کم باشد. در زمان، نزار و بیمار شد و شیر او برفت و درگذشت. گاو گفت که به سبب کنش ایشان، آن آفرینش گوسفندان را کار بر‌ترین دستور است.
 گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی نیز که از آثار موبدان زرتشتی است، همین مفهوم را دارد. اینک جهت توجیه و در قالب مردم پسند در آوردن چنین بدیهیاتی در ترجمه به «روان زمین» یا «روان گیتی» یا «روان آفرینش» و جز اینها، صرفاً تحریف و واژگون نشان دادن مفاهیمی چند هزار ساله است، چنانکه مفهوم روشن و صریح و خدشه ناپذیر «خویتوک دس» را برای اینکه اندیشه و رسم امروزی نمی پسندد، به دلخواه و با دست آویزهایی بی بنیاد، در قالب و معنایی دیگر عرضه کردند، بدون توجه به اینکه بیش از چند هزار سال پیش، خود موبدان و فقهای زرتشتی درباره‌ی آن رساله‌ها نوشته‌اند و با روشنی همه‌ی اصول و انواع و مسایل و احکامش را بیان کرده‌اند.
پیش از آمدن بر کیومرث، هرمزد خواب را بر کیومرث فراز برد. چندان که بیتی بخوانند. چون هرمزد آن خواب را به تن مرد پانزده ساله‌ای روشن و بلند آفرید، کیومرث به خواب رفت. چون کیومرث از خواب بیدار شد، جهان را چون شب تاریک دید... چنانکه پس از آمدن پتیاره (اهریمن) سی سال زیست. کیومرث گفت: اکنون که اهریمن آمد، مردم از تخمه‌ی من باشند...
این را نیز گوید (یعنی نقل از اوستا) که چون گاو یکتا آفریده درگذشت، بر دست راست افتاد؛ کیومرث پس از آن که درگذشت بر دست چپ. گوشورون که روان گاو یکتا آفریده است، از تن گاو بیرون آمد. پیش گاو بایستاد، چونان یک هزار مرد که به یکبار بانگ کنند، به هرمزد گله کرد [= یسنای 29، گاثای گاو]: «تو سالاری آفریدگان را. به که بهشتی که زمین را لرزه درافتاد، گیاه خشک و آب آزرده شد. کجاست آن مرد که گفتی می‌آفرینم تا پرهیز بگوید».
 
هرمزد گفت: «بیماری گوشورون! از آن اهریمن بیمار گشته‌ای و کین دیوان را بر خود هموار کرده ای. اگر آن مرد را در این زمان می‌شد آفرید، اهریمن را این ستمگری نمی بود. گوشورون به همان ایین به ستاره پایه فراز رفت و گله کرد و فراتر تا ماه پایه، به همان آیین گله کرد. سپس هرمزد فروهر زرتشت را بدو بنمود که «بدهم به گیتی کسی را که پرهیز بگوید». گوشورون خرسند شد و پذیرفت: «دام را بپرورم»؛ یعنی که درباره‌ی آفرینش دوباره‌ی چارپا به جهان همداستان شد.
 
این همان جریانی را به نگارش و بیان اورده که زرتشت در یسنای بیست و نهم به شکل نمایشنامه‌ای بیان کرده است؛ یعنی یسنا یا گاثای گوشورون یا روان گاو. در طول چند هزار سال، زرتشت خود گوشورون را در تمثیلی زیبا و نمادی شاعرانه، روان گاو تلقی کرده تا اینکه در یشت‌ها نیز همین معنا تکرار شده و پیش از زرتشت هم همین مفهوم درست‌تر بوده است. در دوران ساسانیان نیز گوشورون یا روان گاو مفهوم روشن و آشکاری داشته است و در دینکرد و بندهش علمای زرتشتی و فقهای مزدیسنی همین معنا را بیان کرده‌اند.
 
گزیده‌های زادسپرم و روایت پهلوی نیز که از آثار موبدان زرتشتی است، همین مفهوم را دارد. اینک جهت توجیه و در قالب مردم پسند در آوردن چنین بدیهیاتی در ترجمه به «روان زمین» یا «روان گیتی» یا «روان آفرینش» و جز اینها، صرفاً تحریف و واژگون نشان دادن مفاهیمی چند هزار ساله است، چنانکه مفهوم روشن و صریح و خدشه ناپذیر «خویتوک دس» را برای اینکه اندیشه و رسم امروزی نمی پسندد، به دلخواه و با دست آویزهایی بی بنیاد، در قالب و معنایی دیگر عرضه کردند، بدون توجه به اینکه بیش از چند هزار سال پیش، خود موبدان و فقهای زرتشتی درباره‌ی آن رساله‌ها نوشته‌اند و با روشنی همه‌ی اصول و انواع و مسایل و احکامش را بیان کرده‌اند.
 
به موجب اشارات بندهش که مأخوذ از اوستای بزرگ است، چون گاو یکتا آفریده بر اثر تازش اهریمن: (3)«درگذشت، به سبب سرشت گیاهی، از اندام‌های گاو پنجاه و پنج نوع غله و دوازده نوع گیاه درمانی از زمین رست. روشنی و زوری که در تخمه‌ی گاو بود به ماه سپرده شد. آن تخمه به روشنی ماه پالوده شد. به همه گونه‌ای آراسته شد. جان در او کرده شد و از انجا جفتی گاو، یکی نر و یکی ماده بر زمین آورده شد. سپس بر زمین از هر نوعی دو تا؛ یعنی دویست و هشتاد و دو نوع فراز پیدا شدند، به اندازه‌ی دو فرسنگ که در دین هجده‌هاسر گوید».

  بیشتر بخوانید:  آیا نژاد آریایی هرگز وجود داشته است؟

و چون بر اثر تازش و زیانکاری اهریمن «کیومرث را مرگ برامد، بر دست چپ افتاد. به هنگام درگذشتن، تخمه‌اش به زمین رفت، همان‌گونه که اکنون نیز به هنگام درگذشت، همه‌ی مردم تخم بریزند.
 
از آنجا که تن کیومرث از فلز ساخته شده بود، از تن کیومرث هفت گونه فلز به پیدایی آمد. (4) از آن تخم که در زمین رفت، به چهل سال مشیه و مشیانه (mashya/ mashyvāna) بر رستند که از ایشان رونق جهان و نابودی دیوان و از کارافتادگی اهریمن بود».
همه عناصر و شخصیت‌هایی که در انجمن میترایی در بخش‌های گذشته از آن یاد و شرح شد، در اینجا جمع هستند. هرگاه نفوذ «این زروانی» را در «آیین میترایی» در نظر گیریم، مقایسه و سنجش و دریافت و تحلیل بهتر صورت می‌گیرد. ارتباط مستقیم گاو قربانی شده با خورشید و ماه - پیکار اهریمن (= عقرب) یا نطفه و تخمه‌ی گاو، نقش خدای ماه در میان شاخ گاو (= هلال ماه) و نقش خدای خورشید در دو سوی میترا هنگام قربانی کردن گاو، رویش غله و گیاه از محل اصابت خنجر و خون گاو، ایزد نریوسنئگ و حضور خدای زمین و اقیانوس (= آب) و بسیاری از تصاویر میترایی که «کتاب آیین» مهر است، در همین آثار بازمانده شایان مطالعه و بازسازی است.
 گاو مرزیاب نیز از گاوهای اساطیری است و درباره‌ی آن در کتاب دینکرد و گزیده‌های زادسپرم مطالبی آمده است، در گزیده‌ها آمده: اندر آن هنگام که تورانیان را با ایرانیان بر سر بوم... بیکار بود، هرمزد برای ناپیکاری، گاوی بزرگ آفرید که سامان (= مرز) ایران اندر (= مقابل) توران بر پشت، بر بالای دنب پیدا بود. گاو به بیشه‌ای نگه داشته شده بود و چون بیکاری بود، بدان مرز شناخته می‌شد. تا این که کاووس را طمع در خاک توران شد و بدید تا ان گاو هست چنان کردن دشوار باشد. سریت srit را که پهلوانی بزرگ تن و به او وفادار بود، مأمور کشتن گاو کرد. چون سریت رفت و خواست آن گاو را بکشد، گاو با زبان آدمیان وی را پرهیز داد که خود را ملعون و گُجستک نکند و این زشتی را نورزد و او را نکشد. اما کاووس به او اصرار کرد و سریت سرانجام گاو را کشت و نفرین گاو دامنگیرش شد و خود نیز کشته شد.
در بندهش آمده است: (5) گوش [گاو] که گوشورون است (روانِ گاو) مینوی روان گاو یکتا آفریده است که پنج گونه چارپایان از او آفریده شد و ایدون نیز گاو هدیوش (hadayōsh)، گاوی است که در پایان نبرد هرمزد و اهریمن برای ساختن زندگی جاوید مردمان، توسط سوشیانس [= میترا] کشته می‌شود که در فرسکرد سازی، اَنوش (معجونی که نوشیدن آن موجب بیمرگی و جاودانگی می‌شود) را از او آرایند. او را پرورش کردن خویشکاری (وظیفه) است. هدیوش (یا: هدایوس، هذیوش) گاوی است که در آخر زمان در مراسم یزشی که سوشیانس (میترا) با یاران خود می‌کند کشته و قربانی شده و از پیه این گاو و هوم سپید، «خوراک بیمرگی» تهیه می‌کنند و به مردم می‌دهند و همه‌ی مردم از پارسایان که مانده‌اند، بیمرگ و جاویدان می‌شوند. به روایت «گزیده‌های زادسپرم» این گاو در بارویی فلزی به سرداری گوبدشاه نگهداری می‌شود:
«هنگامی که بخواهند «فرشکرد» را فرجام دهند، برای یشتن یزش بر فرشکرد، انواع آفریدگام بیمرگ گردآوری شوند؛ به مانند یشتن آن یزش که زرتشت به وسیله‌ی آن به دین خستوان شد (= اعتراف کرد). به جای هوم، آنکه دزنده گر است، هوم سپید که در دریاهاست، که مردگان با آن زنده و زندگان با آن بیمرگ باشند. به جای شیر، شیر گاوهدیوش که در بارویی فلزی به سرداری گوبدشاه نگهداری شده است. به جای آتش، آتش بزرگ زنده دارنده‌ی جانوران، به جای یشت، ستایش و یزش به «فرشکرد کرداری» که نیکی آشکار است». (6) نیز در جایی دیگر، نقل است که در پایان جهان و دوران فرشکرد، شیر و چربی گاو هدیوش، خوردنی سزاوار و ثواب است. از گاوهای دیگر داستانی و اساطیری در ایران کهن، باید از «گاو سریشوک» یا شریسوگ (Srishōk) یاد کرد. (7) گاو سریشوک گاوی بود که به وسیله‌ی آن در زمان هوشنگ پیشدادی، از «خونیرس» (= کشور مرکزی) به کشورهای دیگر می‌رفته‌اند. در بندهش آمده: از سیامک و وشاک جفتی زاده شد که مرد را فرواک و زن را فرواکین نام برد. از آن پانزده سرده، نه سرده بر پشت گاو سریشوک از راه دریای فراخکرت بدان شش کشور گذاشتند و آن جانشین کردند. در گزیده‌های زادسپرم آمده، اندر پادشاهی هوشنگ که مردم به گاو سریشوک از خونیزس به دیگر کشورها همی رفتند، به نیمه راه، شبی به بادی شگفت، آتشدان که بر پشت گاو به یک جای نگهداشته شده بود، به سه بخش شد و به سه آتشدان بنشست...
 
گاو مرزیاب نیز از گاوهای اساطیری است و درباره‌ی آن در کتاب دینکرد و گزیده‌های زادسپرم مطالبی آمده است، در گزیده‌ها آمده: اندر آن هنگام که تورانیان را با ایرانیان بر سر بوم... بیکار بود، هرمزد برای ناپیکاری، گاوی بزرگ آفرید که سامان (= مرز) ایران اندر (= مقابل) توران بر پشت، بر بالای دنب پیدا بود. گاو به بیشه‌ای نگه داشته شده بود و چون بیکاری بود، بدان مرز شناخته می‌شد. تا این که کاووس را طمع در خاک توران شد و بدید تا ان گاو هست چنان کردن دشوار باشد. سریت srit را که پهلوانی بزرگ تن و به او وفادار بود، مأمور کشتن گاو کرد. چون سریت رفت و خواست آن گاو را بکشد، گاو با زبان آدمیان وی را پرهیز داد که خود را ملعون و گُجستک نکند و این زشتی را نورزد و او را نکشد. اما کاووس به او اصرار کرد و سریت سرانجام گاو را کشت و نفرین گاو دامنگیرش شد و خود نیز کشته شد.
 
یکی دیگر از گاوهای اساطیری، گاو وهجرگا (vahjargā) است. داستان وهجرگا چنین است: فرِّ فریدون در ریشه‌ی نیی در کنار دریای «دئوروکش» روییده بود. وهجرگا برای انتقال فر به نسل خود، دست به نیرنگی زد. او مدت سه سال ماده گاوی را بر آن داشت که آبی را که از ساقه‌ی نی تراوش می‌کرد بنوشد. بر اثر این نیرنگ، فر فریدون به بدن گاو داخل شد (مقایسه کنید با شیوه‌ی انتقال فرّ از راه گیاهی مقدس به گاو و از شیر گاو به پدر زرتشت؛ یعنی پوروشسپ و از نطفه‌ی وی به رحم دغدو مادر زرتشت و زاییده شدن زرتشت با آن فر (: جلد دوم، تاریخ مطالعات دینهای ایرانی، زرتشت نامه). و هجرگا شیر گاو را به پسر خود خورانید ولی با تمام کوشش‌هایی که در این باره کرد نتیجه نگرفت و فرّ به دخترش فرانگ رسید. وهجرگا چون از این حال آگاه شد کوشید تا با دخترش آمیزش (خویترک دس) کند. اما فرانک از او گریخت و نذر کرد که نخستین پسر خود را به او اوشبام دهد. اوشبام او را از چنگ پدر رهایی بخشید و فرانک نیز نخستین پسر خود را بدو داد و او کی اَپیوه بود.
 
در اینجا توجه به نکته‌ای که در بخش پیشین؛ یعنی آیین میترایی بر بنیاد یشت دهم مورد پژوهش قرار گرفت، بسیار شایان توجه است. فرّ یا «خورنهم در انجمن میترایی، یکی از رئوس و عناصر اصلی و بنیادی است که د رباره‌ی آن شرح و تحقیقی ارائه شد و در این موارد، ملاحظه می‌شود که میان خورنه و گاو نیز چه نزدیکی و ارتباط استواری وجود دارد و عامل انتقال فرّ، گاو است که البته باید به این مورد نیز توجه داشت که فرّ یا خورنه، با حلول در بدن قوچ یا گوسپند، نیز تجسم عینی می‌یابد.
 
پی نوشت‌ها:
1-وندیداد، جلد چهارم، فرگراد 21، یادداشت 2، مأخذ در همین مرجع نقل است.
2- وندیداد، جلد سوم و چهارم، با توجه به فهرست موضوعی یادداشت‌ها.
3- بندهشن، بهار، ص 65.
4-بندهشن، بخش نهم، «درباره‌ی چگونگی مردمان».
5- پژوهشی در اساطیر ایران، بهار. ص 109، 33؛ فرهنگ نامهای اوستا، جلد دوم، ذیل عنوان «گئوش اورون» و «گاو اوگداتم.
6- گزیده‌های زادسپرم، بخش 35، بند 16 و 60؛ فرهنگ نامهای اوستا، ذیل عنوان «فرشوکرتی».
7- اساطیر ایران، ص 33؛ گزیده‌های زادسپرم، ص 19؛ اساطیر و فرهنگ ایرانی، ص 600.
 
منبع ‌مقاله:
 یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فره‌وشی ، به کوشش هما گرامی (فره‌وشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فره‌وهر، تهران، چاپ اول (1378)

  بیشتر بخوانید
  رویه ای بر فرضیه های نژادی سامی
  قومیّت ها در ایران هخامنشی
  نام ایران در اسناد هخامنشی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط