عرفان اسلامی (48) عظمت ذکر
نويسنده:استاد حسین انصاریان
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
اين روايات را بزرگانى هم چون شيخ بزرگ حضرت صدوق ، محدث ثقه حضرت كلينى در كافه ، علاّمه خبير ، فيلسوف كبير ، عارف بصير ، حضرت ملا محسن فيض كاشانى در كتب پر قيمت خود نقل كرده اند ، و جاى ترديد در اين مسائل براى آگاه با انصاف نيست ، اكثر اين روايات در آن كتب همراه اسناد و مدارك است ، كه به خاطر عدم لزوم ذكر اسناد ، فقط به اصل روايت اكتفا مى شود ، اگر خواستيد اسناد و مدارك آن روايات را ببينيد به كتب فوق الذكر مراجعه كنيد .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالشَّجَرَةِ الْخَضْراءِ في وَسَطِ الْهَشيمِ .
پيامبر عزيز اسلام فرمود : متذكر خدا در بين اهل غفلت همانند درخت سبز در ميان گياه و درخت خشك است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالْمُقاتِلِ فِي الْفارّينَ .
پيامبر اسلام فرمود : ياد كننده خدا در ميان مردم غافل مانند جنگجوى شجاع در بين فراريان و كم طاقتان است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالْحَىِّ بَيْنَ الاَْمْوَاتِ .
پيامبر اسلام فرمود : كسى كه ياد خداست در بين مردم غافل مانند زنده اى در ميان مردگان است .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ اللهُ : أَنَا مَعَ عَبْدي مَا ذَكَرَني وَتَحَرَّكَ بي شَفَتَاهُ .
پيامبر فرمود ، خدا مى فرمايد : من همراه بنده ام هستم زمانى كه به ياد من است و دو لبش براى ياد من در حركت است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : عملى از اعمال انسان نجات بخش تر از عذاب خدا به مانند ذكر نيست ، گفتند يا رسول الله جهاد در راه خدا هم به اين عظمت نيست فرمود : نه مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا شر دشمن قطع شود ، مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا ريشه دشمن كنده شود ، مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا دشمن خاموش گردد !!
قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْتَعَ في رِياضِ الْجَنَّةِ فَلْيَكْثُرْ ذِكْرَ اللهِ .
نبى اكرم فرمود : هركس عاشق گشت و گذار در باغ بهشت است ، زياد ياد خدا كنيد .
سُئِلَ (صلى الله عليه وآله) : أَيُّ الاَْعْمَالِ أَفْضَلُ ؟ فَقَالَ أَنْ تَمُوتَ وَلِسَانُكَ رَطْبٌ بِذِكْرِ اللهِ .
از نبى اكرم پرسيدند برترين عمل كدام است ؟ فرمود : بميرى در حالى كه زبانت به ذكر خدا تر باشد .
پيامبر فرمود : خداوند فرمود : هنگامى كه بنده من در درونش ياد من بود من هم به همان صورت ياد اويم ، و هرگاه در آشكار ياد من كرد ، او را در آشكار ياد مى كنم ، و زمانى كه يك وجب (با عقيده صحيح و عمل صالح) به من نزديك شد يك ذرع به او نزديك مى شوم و وقتى يك ذرع به من نزديك شد يك باع به او نزديك مى شوم ، و زمانى به سوى من قدم برداشت هروله كنان به سوى او مى آيم ، كنايه از اين كه سريع خواسته هاى او را اجابت مى كنم .
عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قَالَ : إِنَّ اللهَ تَعَالى يَقُولُ : مَنْ شَغَلَ بِذِكْري عَنْ مَسْأَلَتي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِيَ مَنْ سَأَلَني .
امام ششم فرمود : خداى تعالى مى فرمايد : كسى كه ذكر من او را از دعا و سئوال باز داد ، به او بيش از آنچه به سئوال كنندگان عطا مى كنم مرحمت مى نمايم .
وَقَالَ (عليه السلام) : قَالَ اللهُ تَعَالى : مَنْ ذَكَرَني سِرّاً ذَكَرْتُهُ عَلانِيَةً .
و نيز حضرت صادق (عليه السلام) فرمود ، خداوند فرموده : كسى كه مرا در پنهان ياد كند ، من او را در آشكار ياد مى كنم .
امام ششم فرمود : خداوند به عيسى فرمود : اى عيسى در ذاتت مرا ياد كن تا در ذاتم تو را ياد كنم ، در آشكارت مرا ياد كن تا در آشكارى بهتر از آشكار آدميان تو را ياد كنم ، عيسى قلبت را براى من نرم كن ، در خلوت ها زياد مرا ياد كن ، خوشحالى من به اين است كه تملق كنان بسويم آئى در اين زمينه زنده باش و از مردگى و پژمردگى بپرهيز .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ أَظَلَّهُ اللهُ في جَنَّتِهِ .
امام ششم فرمود : كسى كه زياد ياد خدا كند ، خداوند در بهشتش بر او سايه مى كند .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ أَحَبَّهُ اللهُ وَمَنْ ذَكَرَ اللهَ كَثيراً كُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَتَانِ : بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَبَرَاءَةٌ مِنَ النِّفاقِ .
حضرت صادق (عليه السلام) از پيامبر نقل مى كند : كسى كه زياد ياد خدا كند خداوند او را دوست خواهد داشت و كسى كه داراى كثرت ذكر باشد دو برائت براى او نوشته مى شود ، براءتى از آتش جهنم و براءتى از نفاق و دوروئى .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : شِيعَتُنَا الَّذينَ إِذا خَلَوْا ذَكَرُوا اللهَ كَثيراً ;
امام ششم (عليه السلام) فرمودند : شيعيان ما كسانى هستند ، كه هر وقت خلوت كنند ، زياد ياد خدا كنند .
اى خوشا مستانه سر در پاى دلبر داشتن *** دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهين محبت بى پر و بال آمدن *** پيش باز عشق آئين كبوتر داشتن
سوختن بگذاختن چون شمع و بزم افروختن *** تن بياد روى جانان اندر آذر داشتن
اشك را چون لعل پروردن بخوناب جگر *** ديده را سوداگر ياقوت احمر داشتن
هركجا نور است چون پروانه خود را باختن *** هركجا نار است خود را چون سمندر داشتن
آب حيوان يافتن بى رنج در ظلمات دل *** زان همى نوشيدن و ياد سكندر داشتن
از براى سود در درياى بى پايان علم *** عقل را مانند غواصان شناور داشتن
گوشوار حكمت اندر گوش جان آويختن *** چشم دل را با چراغ جان منور داشتن
در گلستان هنر چون نخل بودن بارور *** عار از ناچيزى سرو و صنوبر داشتن
از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب *** علم و جان را كيميا و كيمياگر داشتن
به روايت زير دقت كنيد كه روايت بسيار با ارزش و پر قيمتى است :
امام ششم فرمود : چيزى نيست . مگر اين كه براى آن حدى است كه انتهاى آن همان حد است مگر ذكر خدا كه براى آن حد و مرزى نيست .
خداوند فرائض را بر مردم فرض كرد و عبادات را واجب دانست، كسى كه واجبات را ادا كند، اداى واجبات همان حد واجبات است .
اين ماه رمضان است ، كه هركس روزه بگيرد حدش را ادا كرده ، اين حج است كه به جاى آوردن آن حد آن است .
اما ذكر حقيقتى است كه خداوند به قليل آن رضايت نداده ، و براى آن حدى معين نكرده است ، سپس حضرت اين آيه را خواند :
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً )( احزاب : 41 ـ 42) .
و فرمود : با توجه به اين آيه ببينيد كه خداوند براى ذكر حدى معين نفرموده است ، سپس فرمود : پدرم حضرت باقر كثير الذكر بود ، من با او در راه رفتن همراه مى شدم در حالى كه او ذكر مى گفت ، و با او طعام مى خوردم در حالى كه او در ذكر بود ، هرگاه مردم در حضور آن جناب گفتگو مى كردند ، گفتار مردم آن حضرت را از ياد خدا باز نمى داشت .
مى ديدم كه زبان مباركش به سقف دهانش متصل بود و مى گفت : لا اله الا الله ، آن حضرت پس از نماز صبح همه ما را جمع مى كرد و تا بيرون آمدن آفتاب ما را امر به ذكر خدا مى فرمود ، و هريك از ما مى توانست قرآن بخواند مى فرمود قرآن بخوان ، و هركس نمى توانست به او مى فرمود ذكر خدا بگو .
خانه اى كه در آن قرائت قرآن است و در آن ذكر خدا گفته مى شود ، بركتش زياد مى شود ، و ملائكه در آن حاضر مى شوند ، و شياطين از آن خانه دور مى گردند ، و آن خانه براى اهل آسمان همانند كوكب درخشان مى درخشد .
و خانه اى كه در آن قرائت قرآن و ذكر نيست ، كم بركت است و از ملائكه خالى و از شياطين پر است !!
سپس حضرت صادق فرمود : به بهترين اعمال شما را خبر دهم ، كه درجات شما را بالا ببرد ، و شما را نزد پروردگارتان پاكيزه نشان دهد و براى شما از طلا و نقره بهتر است .
و از اين كه به دشمن برخورد كنيد و آنان را بكشيد و آنها شما را بكشند براى شما بهتر است ؟ گفتند آرى فرمود : زياد ذكر خدا گفتن (به همان معنائى كه به طور مفصل در فصول گذشته توضيح داده شد) .
سپس فرمود ، مردى به محضر پيامبر آمد عرضه داشت بهترين اهل مسجد كيست ؟ فرمود : آن كسى كه زياد ذكر خدا كند .
پيامبر فرمود : به كسى كه زبان ذاكر عطا شده ، خير دنيا و آخرت داده شده و فرمود در قرآن در آيه ششم سوره مدثر آمده : بر عمل خيرت منت مگذار تا آن را زياد بينى ، واقعاً آنچه براى خدا انجام داده اى آن را زياد مبين .
وَعَنْهُ (عليه السلام) قَالَ : أَوْحَى اللهُ تَعَالى إِلى مُوسى (عليه السلام) : لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ ، وَلا تَدَعْ ذِكْري عَلى كُلِّ حَال ، فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِى الذُّنُوبَ وَأَنَّ تَرْكَ ذِكْري يُقْسِى الْقُلُوبَ .
از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود : كه خداوند به موسى وحى كرد : به زيادى مال خوشحال مباش ، و يادم را در هيچ حال از دست مده ، به حق كه زيادى مال گناهان را از يادت مى برد، و تو را غفلت مى دهد، و ترك ياد من براى تو سخت دلى مى آورد .
قَالَ رَسُولُ اللهِ : مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِساً يَذْكُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلاّ حُفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَغَشِيَهُمُ الرَّحْمَةُ وَذَكَرَهُمُ اللهُ فِيمَنْ عَنْدَهُ .
پيامبر فرمود : مجلسى نيست كه گروهى در آن بنشينند و مشغول ذكر خدا باشند ، مگر اين كه آن مجلس در محاصره ملائكه نباشد ، و اهلش غرق در رحمت خدا نگردند ، و خدا از آنان در بين ارواح انبيا و شهدا و اوليا و ملائكه ياد نكند .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : مَا مِنْ قَوْم اجْتَمَعُوا يَذْكُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لا يُريدُونَ بِذلِكَ إلاّ وَجْهَهُ إلاّ نَادَاهُمْ مُنَاد مِنَ السَّمَاءِ قُومُوا مَغْفُوراً لَكُمْ قَدْ بَدَّلَتْ سَيِّئَاتِكُمْ حَسَنَات .
پيامبر فرمودند : قومى نيستند كه براى ياد خدا جمع شوند و نيّت آنان خدا باشد مگر اين كه يك منادى از آسمان ندا مى كند ، بر خيزيزد كه آمرزيده ايد و بديهاى شما تبديل به خوبى ها شد .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : مَا قَعَدَ قَوْمٌ مَقْعَداً لَمْ يَذْكُرُوا اللهَ فِيهِ وَلَمْ يُصَلُّوا عَلَى النَّبِيِّ إلاّ كَانَ عَلَيْهِمْ حَسْرَةُ يَوْمِ الْقِيامَةِ .
و نيز آن حضرت فرمود : گروهى جائى ننشستند ، در حالى كه ذكر خدا نگفتند و درود بر پيامبر نفرستادند ، مگر اين كه آن مجلس براى آنان در قيامت حسرت خواهد بود .
قَالَ دَاوُدُ (عليه السلام) : إِلهي إذَا رَأَيْتَني أُجَاوِزُ مَجَالِسَ الذَّاكِرينَ إلى مَجَالِسِ الْغَافِلِينَ فَاكْسُرْ رِجْلي دُونَهُمْ فَإنَّها نِعْمَةٌ تَنْعُمُ بِها عَلَيَّ .
داود به پروردگار عرضه داشت ، هرگاه مرا ديدى روى از مجالس ذاكرين گردانده ، و به سوى مجالس اهل غفلت در حركتم پايم را بشكن ، كه اين شكسته شدن پا نعمتى است كه به من مرحمت مى فرمائى .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : اَلْمَجْلِسُ الصَّالِحِ يُكَفِّرُ عَنِ الْمُؤْمِنِ أَلْفَيْ أَلْفِ مَجْلِس مِنْ مَجَالِسِ السُّوءِ .
پيامبر بزرگ فرمود : يك مجلس شايسته كفاره مؤمن است در برابر دو هزار مجلس بد .
قَالَ أَبُو جَعْفَر : إنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللهِ وَذِكْرُ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَانِ .
امام باقر فرمودند : مجلسى كه در آن ياد ما هست ، و در آن مجلس از زندگى ما و آداب ما و فرهنگ ما و حلال و حرام ما و مسائلى كه براى رشد شما ما گفته ايم صحبت است ذكر خداست و ذكر دشمنان ما ذكر شيطان است .
امام باقر (عليه السلام) فرمودند : در تورات واقعى كه به موسى نازل شده آمده ، موسى از خداوند پرسيد : اى پروردگار من ، به من نزديكى تا با تو مناجات كنم ، يا دورى تا صدايت بزنم . وحى شد : من همنشين كسى هستم كه در ذكر من است ، موسى گفت : روزى كه پوششى نيست كدام بنده در پوشش تو است فرمود : آنان كه ياد من هستند و من ياد آنانم و به خاطر من با هم در محبت اند و من عاشق آنهايم اينان كسانى هستند كه هرگاه اراده كنم عذابى به اهل زمين بدهم از آنان ياد مى كنم تا عذاب از آنان دفع شود .
اى خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن *** تيرگيها را از اين اقليم بيرون داشتن
هم چو موسى بودن از نور تجلى تابناك *** گفتگوها با خدا در كوه و هامون داشتن
پاك كردن خويش را ز آلودگيهاى زمين *** خانه چون خورشيد در اقطار گردون داشتن
عقل را بازارگان كردن ببازار وجود *** نفس را بردن بدين بازار مغبون داشتن
بى حضور كيميا از هر مسى زر ساختن *** بى وجود گوهر و زر گنج قارون داشتن
گشتن اندر كان معنى گوهرى عالم فروز *** هر زمانى پرتو و تابى دگرگون داشتن
عقل و علم و هوش را با يك دگر آميختن *** جان و دل را زنده زين جان بخش معجون داشتن
چون نهالى تازه در پاداش رنج باغبان *** شاخه هاى خرد خويش را بار وارون داشتن
هر كجا ديو است آنجا نور يزدانى شدن *** هركجا مار است آنجا حكم افسون داشتن
ابو سعيد خدرى از نبى اكرم نقل مى كند : براى خداوند ملائكه اى است غير از نويسندگان عمل ، كه در سطح زمين در گردش اند ، چون قومى را بيابند كه در حال ذكر خدايند ، فرياد مى كنند : براى يافتن آرزوى خود بشتابيد ، پس به نزد اهل ذكر آيند ، و آنان را تا به آسمان دنيا محاصره كنند ، پس خداوند به آنان
مى فرمايد : بر چه حال بندگانم را ترك كرديد ؟ جواب مى دهند : در حالى كه حمد و مجد تو را بجا مى آوردند و تو را تسبيح مى گفتند ، خداوند مى فرمايد : آيا مرا ديدند ؟ «رؤيت به قلب» عرضه مى دارند : نه مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ عرض مى كنند : تسبيح و تحميد و تمجيد آنان فوق العاده شديد مى شد ، به ملائكه مى فرمايد : از چه پناه مى بردند ؟ عرض مى كنند : از آتش ، خطاب مى رسد : آتش را ديده بودند ؟ عرض مى كنند : نه ، مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ عرضه مى دارند : هر آينه با شدت هرچه تمام تر از آن فرارى و متنفر مى شدند ! سپس مى فرمايد : چه مى خواستند ؟ عرض مى كنند : بهشت ، مى فرمايد : بهشت را ديده اند ؟ عرض مى كنند : نه ، مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ مى گويند : به شدت به آن حرص مىورزيدند ، خطاب مى رسد : من شما را شاهد مى گيرم كه همه آنها را آمرزيدم ، ملائكه مى گويند : فلان كس اهل مجلس آنها نبود ، بلكه به خاطر حاجتى نزد آنها آمده بود او هم آمرزيده شده ؟ خطاب مى رسد : اهل ذكر به آن درجه هستند ، كه همنشين آنها هم از سعادت آنان فيض مى برد ، و از شقاوت دور است .
پيامبر فرمود : خداوند عز و جل به موسى بن عمران فرمود : اى موسى اگر هفت طبقه آسمانها و تمام ساكنينش و مجموع زمين هاى هفت گانه را در پيشگاه من به يك طرف ترازو و لا اله الا الله را در طرف ديگر بگذارند ، به راستى كه كفه لا اله الا الله بر آن كفه ترجيح خواهد داشت .
آرى مجموع آسمانها و زمين در مقابل مسئله توحيد كه تجلى در قلب داشته باشد ، چه ارزشى دارد ؟
مگر همه عالم با تجلى توحيد در قلب قابل مقايسه است ، سماوات و ارضين و سكان آنها ماده اى جز خاك يا آتش يا نور ندارند ، خاك و آتش و نور كجا و حقيقت توحيد !!
كسى كه به حقيقت مى گويد لا اله الا الله ، كسى كه به واقعيت قائل به اين شعار والاى همه انبيا و امامان و عاشقان است ، از قيمتى برخوردار است ، كه همه عالم از آن قيمت برخوردار نيست .
عزيزتر و والاتر و پر ارزش تر و با مقام تر از اهل توحيد در همه عالم نيست ، اهل توحيد ولى توحيد به حقيقت ، توحيدى كه از آلودگى شرك ولو به اندازه كوچك ترين ذره باشد ، خالص گرديده پر قيمت ترين موجود خدايند !!
كسى كه به حقيقت مى گويد لا اله الا الله ، كسى است كه به قول حضرت زهرا و حضرت سجاد (عليهما السلام) گوشت و پوست و خون و رگ و پى او لا اله الا الله مى گويد .
او انسانى است كه با تمام قدرت تمام معبودهاى باطل درون و برون را از مملكت هستى خود زدوده و جز حضرت دوست معبودى و محبوبى و معشوقى ندارد ، و هرچه را در زندگى بخواهد فقط و فقط براى او مى خواهد و بس ، اين توحيد و اين معرفت و اين كفر زدائى و شرك و نفاق زدائى البته قيمتش از آسمانها و سكان آنها و زمين سنگين تر است .
در كتب اهل سنت و شيعه از رسول بزرگ اسلام نقل شده ، كه فرموده اند : اگر ايمان على را در كفه اى و ثقلين را در كفه ديگر بگذارند ايمان على بر ثقلين سنگينى خواهد كرد ، چرا ؟ براى اين كه ايمان على (عليه السلام) ايمان خالص و معرفت آن حضرت معرفت كامل بود ، و اعمال و اخلاق و رفتار تمام عمر آن حضرت انعكاس همان ايمان و معرفت بود ، به همين خاطر بود كه حتى درباره يك عمل على كه شمشير زدن در جبهه احزاب بود پيامبر فرمود :
ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ .
يك ضربت على در روز خندق از عبادت ثقلين برتر بود .
چرا كه سرچشمه آن عمل توحيد و معرفت و اخلاص بود .
لا اله الا الله يعنى پايان دادن حكومت هواى نفس در وجود ، يعنى پاك كردن تمام رذائل اخلاقى از صفحه نفس ، يعنى آراسته شدن به حسنات اخلاقى ، يعنى خلوص و پاكى ، يعنى بصيرت و بينائى ، يعنى هم چون انبيا با تمام طاغوت ها تا ريشه كن كردن آنان مبارزه كردن ، يعنى ريشه تمام گناهان را از سرزمين وجود خويش در آوردن و به جاى آن نهال عمل صالح كاشتن .
لا اله الا الله يعنى از تمام مكتب ها بريدن و به مكتب انبيا و امامان پيوستن ، يعنى فهم قرآن و عمل به تمام دستورات و قوانين الهى ، يعنى آراسته شدن به صلاح و سداد و عفت و تقوا .
لا اله الا الله يعنى همه روز خود را به پاكى به سر بردن و شب خود را به پاكى و طهارت و عبادت به روز آوردن ، يعنى حل مشكلات عباد خدا براى رضاى خدا .
اين همه ثواب فقط به گفتار تنهاى زبان نيست ، و ارجحيت آن بر آسمانهاى هفتگانه و زمين در گفتن تنهاى آن خلاصه نمى شود ، بلكه اين ارجحيت در تجلى حقيقت لا اله الا الله در هستى و عمل و اخلاق انسان است .
رابطه ما با حقيقت لا اله الا الله در حد قدرت و امكان و تكليف خودمان بايد همانند رابطه انبيا و امامان وعاشقان با آن باشد .
آيات و رواياتى كه درباره اهل توحيد و اهل ايمان آمده بخوانيد و در آن دقت كنيد تا به ارزش آنان كه در رابطه با توحيد به معناى حقيقى آن هستند پى ببريد .
عَنِ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله) قَالَ : اَلْمُوْجِبَتَانِ : مَنْ مَاتَ يَشْهَدْ أَنْ لا اِلهَ إلاّ اللهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَمَنْ مَاتَ يُشْرِكْ بِاللهِ دَخَلَ النَّارَ .
پيامبر اسلام فرمود : دو چيز موجب دو چيز است : يكى مرگ با شهادت به لا اله الا الله كه سبب ورود در بهشت است ، و ديگر شرك كه مردن با آن باعث دخول به جهنم است .
از مصاديق بارز شرك ، قبول حكومت هوا و هوس و اميال و غرائز ، و قبول حكومت و دخالت طاغوت ها در زندگى است ، پيروان بنى اميه و بنى عباس ، پيروان فرعون و نمرود ، پيوران آمريكا و روس در هر لباسى كه بودند و هستند بنابر صريح آيات الهى مشركند و به وقول قرآن مجيد دچار ظلم عظيم و جايگاهى در قيامت بجز آتش جهنم ندارند .
شرك مبارزه با خدا و حقايق است ، شرك مبارزه با انبيا و امامان است ، شرك مبارزه با حسنات و آشتى با سيئات است ، گناهى بزرگ تر و پليدتر از گناه شرك وجود ندارد ، شرك ريشه كفر و نفاق و علت آلوده شدن انسان به تمام معاصى و گناهان است ، امام ششم در روايات بسيارى اعمال حسنه وعبادات بنى اميه و بنى عباس و پيروان آنها را به حكم صريح قرآن در بسيارى از آيات باطل اعلام كردند و به اصحاب خود فرمودند گول اين گريه ها و طول ركوع ها و سجودها و روزه و حج و زكات را مخوريد كه اينان به خاطر قبول حكومت بنى اميه و بنى عباس مشركند ، و عملى از آنان در روز قيامت پذيرفته نيست !!( نوع اين روايات در كافى باب حجت و بحار فراوان است)
جابر جعفى از امام باقر (عليه السلام) روايت مى كند ، كه پيامبر فرمود : به مردگان خود كلمه لا اله الا الله را تلقين نمائيد ، زيرا باعث آمرزش گناهان آنهاست ، عرض كردند : گفتن آن در حال صحت و سلامت چگونه است ، سه مرتبه فرمود : بيشتر گناهان را منهدم مى كند ، براى اين كه كلمه طيبه لا اله الا الله در زندگى و مرگ و حشر مايه انس است . پيامبر مى فرمايد : جبرئيل گفت : كاش انسانها را كه در محشر دو گروهند مى ديدى : يك گويندگان و معتقدان به لا اله الا الله كه با رويهاى درخشان محشور مى شوند و ذكرشان كلمه طيبه و الله اكبر است ، و ديگر مشركين كه با صورتهاى سياه به محشر آمده و شيون كنان مى گويند اى واى بر ما ، تباه شديم و هلاك گشتيم !!
قَالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله) : ثَمَنُ الْجَنَّةِ لا إِلهَ إلاّ اللهُ .
نبى اسلام فرمود : بها و قيمت بهشت لا اله الا الله است .
بنابر اساس آيات و روايات ، بهشت در برابر تقوا و عمل صالح به عباد الهى عنايت مى شود ، و اتصال به حقيقت كلمه طيبه مورث تقوا و عمل صالح است ، كسى كه تمام وجودش را نور توحيد گرفته ، نمى تواند آلوده دامن زندگى كند ، و نمى تواند از اجراى واجبات الهى ، و انجام خيرات دور بماند .
انسان تا د رمقام يقين جاى نگيرد ، و تا دل او با سير در آيات آفاقى و انفسى و سير در واقعيات شرع مطهر به نور معرفت روشن نشود ، و تا از تمام محرمات با كمال اراده و سرسختى كناره نگيرد ، و تا به واجبات و انجام اعمال صالحه آراسته نشود ، لا اله الا الله گفتن او بها و قيمت بهشت نيست .
منبع: http://erfan.ir
/خ
عظمت ذكر و مجالس آن
اين روايات را بزرگانى هم چون شيخ بزرگ حضرت صدوق ، محدث ثقه حضرت كلينى در كافه ، علاّمه خبير ، فيلسوف كبير ، عارف بصير ، حضرت ملا محسن فيض كاشانى در كتب پر قيمت خود نقل كرده اند ، و جاى ترديد در اين مسائل براى آگاه با انصاف نيست ، اكثر اين روايات در آن كتب همراه اسناد و مدارك است ، كه به خاطر عدم لزوم ذكر اسناد ، فقط به اصل روايت اكتفا مى شود ، اگر خواستيد اسناد و مدارك آن روايات را ببينيد به كتب فوق الذكر مراجعه كنيد .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالشَّجَرَةِ الْخَضْراءِ في وَسَطِ الْهَشيمِ .
پيامبر عزيز اسلام فرمود : متذكر خدا در بين اهل غفلت همانند درخت سبز در ميان گياه و درخت خشك است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالْمُقاتِلِ فِي الْفارّينَ .
پيامبر اسلام فرمود : ياد كننده خدا در ميان مردم غافل مانند جنگجوى شجاع در بين فراريان و كم طاقتان است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالْحَىِّ بَيْنَ الاَْمْوَاتِ .
پيامبر اسلام فرمود : كسى كه ياد خداست در بين مردم غافل مانند زنده اى در ميان مردگان است .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ اللهُ : أَنَا مَعَ عَبْدي مَا ذَكَرَني وَتَحَرَّكَ بي شَفَتَاهُ .
پيامبر فرمود ، خدا مى فرمايد : من همراه بنده ام هستم زمانى كه به ياد من است و دو لبش براى ياد من در حركت است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : عملى از اعمال انسان نجات بخش تر از عذاب خدا به مانند ذكر نيست ، گفتند يا رسول الله جهاد در راه خدا هم به اين عظمت نيست فرمود : نه مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا شر دشمن قطع شود ، مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا ريشه دشمن كنده شود ، مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا دشمن خاموش گردد !!
قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْتَعَ في رِياضِ الْجَنَّةِ فَلْيَكْثُرْ ذِكْرَ اللهِ .
نبى اكرم فرمود : هركس عاشق گشت و گذار در باغ بهشت است ، زياد ياد خدا كنيد .
سُئِلَ (صلى الله عليه وآله) : أَيُّ الاَْعْمَالِ أَفْضَلُ ؟ فَقَالَ أَنْ تَمُوتَ وَلِسَانُكَ رَطْبٌ بِذِكْرِ اللهِ .
از نبى اكرم پرسيدند برترين عمل كدام است ؟ فرمود : بميرى در حالى كه زبانت به ذكر خدا تر باشد .
پيامبر فرمود : خداوند فرمود : هنگامى كه بنده من در درونش ياد من بود من هم به همان صورت ياد اويم ، و هرگاه در آشكار ياد من كرد ، او را در آشكار ياد مى كنم ، و زمانى كه يك وجب (با عقيده صحيح و عمل صالح) به من نزديك شد يك ذرع به او نزديك مى شوم و وقتى يك ذرع به من نزديك شد يك باع به او نزديك مى شوم ، و زمانى به سوى من قدم برداشت هروله كنان به سوى او مى آيم ، كنايه از اين كه سريع خواسته هاى او را اجابت مى كنم .
عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قَالَ : إِنَّ اللهَ تَعَالى يَقُولُ : مَنْ شَغَلَ بِذِكْري عَنْ مَسْأَلَتي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِيَ مَنْ سَأَلَني .
امام ششم فرمود : خداى تعالى مى فرمايد : كسى كه ذكر من او را از دعا و سئوال باز داد ، به او بيش از آنچه به سئوال كنندگان عطا مى كنم مرحمت مى نمايم .
وَقَالَ (عليه السلام) : قَالَ اللهُ تَعَالى : مَنْ ذَكَرَني سِرّاً ذَكَرْتُهُ عَلانِيَةً .
و نيز حضرت صادق (عليه السلام) فرمود ، خداوند فرموده : كسى كه مرا در پنهان ياد كند ، من او را در آشكار ياد مى كنم .
امام ششم فرمود : خداوند به عيسى فرمود : اى عيسى در ذاتت مرا ياد كن تا در ذاتم تو را ياد كنم ، در آشكارت مرا ياد كن تا در آشكارى بهتر از آشكار آدميان تو را ياد كنم ، عيسى قلبت را براى من نرم كن ، در خلوت ها زياد مرا ياد كن ، خوشحالى من به اين است كه تملق كنان بسويم آئى در اين زمينه زنده باش و از مردگى و پژمردگى بپرهيز .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ أَظَلَّهُ اللهُ في جَنَّتِهِ .
امام ششم فرمود : كسى كه زياد ياد خدا كند ، خداوند در بهشتش بر او سايه مى كند .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ أَحَبَّهُ اللهُ وَمَنْ ذَكَرَ اللهَ كَثيراً كُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَتَانِ : بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَبَرَاءَةٌ مِنَ النِّفاقِ .
حضرت صادق (عليه السلام) از پيامبر نقل مى كند : كسى كه زياد ياد خدا كند خداوند او را دوست خواهد داشت و كسى كه داراى كثرت ذكر باشد دو برائت براى او نوشته مى شود ، براءتى از آتش جهنم و براءتى از نفاق و دوروئى .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : شِيعَتُنَا الَّذينَ إِذا خَلَوْا ذَكَرُوا اللهَ كَثيراً ;
امام ششم (عليه السلام) فرمودند : شيعيان ما كسانى هستند ، كه هر وقت خلوت كنند ، زياد ياد خدا كنند .
اى خوشا مستانه سر در پاى دلبر داشتن *** دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهين محبت بى پر و بال آمدن *** پيش باز عشق آئين كبوتر داشتن
سوختن بگذاختن چون شمع و بزم افروختن *** تن بياد روى جانان اندر آذر داشتن
اشك را چون لعل پروردن بخوناب جگر *** ديده را سوداگر ياقوت احمر داشتن
هركجا نور است چون پروانه خود را باختن *** هركجا نار است خود را چون سمندر داشتن
آب حيوان يافتن بى رنج در ظلمات دل *** زان همى نوشيدن و ياد سكندر داشتن
از براى سود در درياى بى پايان علم *** عقل را مانند غواصان شناور داشتن
گوشوار حكمت اندر گوش جان آويختن *** چشم دل را با چراغ جان منور داشتن
در گلستان هنر چون نخل بودن بارور *** عار از ناچيزى سرو و صنوبر داشتن
از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب *** علم و جان را كيميا و كيمياگر داشتن
به روايت زير دقت كنيد كه روايت بسيار با ارزش و پر قيمتى است :
امام ششم فرمود : چيزى نيست . مگر اين كه براى آن حدى است كه انتهاى آن همان حد است مگر ذكر خدا كه براى آن حد و مرزى نيست .
خداوند فرائض را بر مردم فرض كرد و عبادات را واجب دانست، كسى كه واجبات را ادا كند، اداى واجبات همان حد واجبات است .
اين ماه رمضان است ، كه هركس روزه بگيرد حدش را ادا كرده ، اين حج است كه به جاى آوردن آن حد آن است .
اما ذكر حقيقتى است كه خداوند به قليل آن رضايت نداده ، و براى آن حدى معين نكرده است ، سپس حضرت اين آيه را خواند :
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً )( احزاب : 41 ـ 42) .
و فرمود : با توجه به اين آيه ببينيد كه خداوند براى ذكر حدى معين نفرموده است ، سپس فرمود : پدرم حضرت باقر كثير الذكر بود ، من با او در راه رفتن همراه مى شدم در حالى كه او ذكر مى گفت ، و با او طعام مى خوردم در حالى كه او در ذكر بود ، هرگاه مردم در حضور آن جناب گفتگو مى كردند ، گفتار مردم آن حضرت را از ياد خدا باز نمى داشت .
مى ديدم كه زبان مباركش به سقف دهانش متصل بود و مى گفت : لا اله الا الله ، آن حضرت پس از نماز صبح همه ما را جمع مى كرد و تا بيرون آمدن آفتاب ما را امر به ذكر خدا مى فرمود ، و هريك از ما مى توانست قرآن بخواند مى فرمود قرآن بخوان ، و هركس نمى توانست به او مى فرمود ذكر خدا بگو .
خانه اى كه در آن قرائت قرآن است و در آن ذكر خدا گفته مى شود ، بركتش زياد مى شود ، و ملائكه در آن حاضر مى شوند ، و شياطين از آن خانه دور مى گردند ، و آن خانه براى اهل آسمان همانند كوكب درخشان مى درخشد .
و خانه اى كه در آن قرائت قرآن و ذكر نيست ، كم بركت است و از ملائكه خالى و از شياطين پر است !!
سپس حضرت صادق فرمود : به بهترين اعمال شما را خبر دهم ، كه درجات شما را بالا ببرد ، و شما را نزد پروردگارتان پاكيزه نشان دهد و براى شما از طلا و نقره بهتر است .
و از اين كه به دشمن برخورد كنيد و آنان را بكشيد و آنها شما را بكشند براى شما بهتر است ؟ گفتند آرى فرمود : زياد ذكر خدا گفتن (به همان معنائى كه به طور مفصل در فصول گذشته توضيح داده شد) .
سپس فرمود ، مردى به محضر پيامبر آمد عرضه داشت بهترين اهل مسجد كيست ؟ فرمود : آن كسى كه زياد ذكر خدا كند .
پيامبر فرمود : به كسى كه زبان ذاكر عطا شده ، خير دنيا و آخرت داده شده و فرمود در قرآن در آيه ششم سوره مدثر آمده : بر عمل خيرت منت مگذار تا آن را زياد بينى ، واقعاً آنچه براى خدا انجام داده اى آن را زياد مبين .
وَعَنْهُ (عليه السلام) قَالَ : أَوْحَى اللهُ تَعَالى إِلى مُوسى (عليه السلام) : لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ ، وَلا تَدَعْ ذِكْري عَلى كُلِّ حَال ، فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِى الذُّنُوبَ وَأَنَّ تَرْكَ ذِكْري يُقْسِى الْقُلُوبَ .
از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود : كه خداوند به موسى وحى كرد : به زيادى مال خوشحال مباش ، و يادم را در هيچ حال از دست مده ، به حق كه زيادى مال گناهان را از يادت مى برد، و تو را غفلت مى دهد، و ترك ياد من براى تو سخت دلى مى آورد .
قَالَ رَسُولُ اللهِ : مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِساً يَذْكُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلاّ حُفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَغَشِيَهُمُ الرَّحْمَةُ وَذَكَرَهُمُ اللهُ فِيمَنْ عَنْدَهُ .
پيامبر فرمود : مجلسى نيست كه گروهى در آن بنشينند و مشغول ذكر خدا باشند ، مگر اين كه آن مجلس در محاصره ملائكه نباشد ، و اهلش غرق در رحمت خدا نگردند ، و خدا از آنان در بين ارواح انبيا و شهدا و اوليا و ملائكه ياد نكند .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : مَا مِنْ قَوْم اجْتَمَعُوا يَذْكُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لا يُريدُونَ بِذلِكَ إلاّ وَجْهَهُ إلاّ نَادَاهُمْ مُنَاد مِنَ السَّمَاءِ قُومُوا مَغْفُوراً لَكُمْ قَدْ بَدَّلَتْ سَيِّئَاتِكُمْ حَسَنَات .
پيامبر فرمودند : قومى نيستند كه براى ياد خدا جمع شوند و نيّت آنان خدا باشد مگر اين كه يك منادى از آسمان ندا مى كند ، بر خيزيزد كه آمرزيده ايد و بديهاى شما تبديل به خوبى ها شد .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : مَا قَعَدَ قَوْمٌ مَقْعَداً لَمْ يَذْكُرُوا اللهَ فِيهِ وَلَمْ يُصَلُّوا عَلَى النَّبِيِّ إلاّ كَانَ عَلَيْهِمْ حَسْرَةُ يَوْمِ الْقِيامَةِ .
و نيز آن حضرت فرمود : گروهى جائى ننشستند ، در حالى كه ذكر خدا نگفتند و درود بر پيامبر نفرستادند ، مگر اين كه آن مجلس براى آنان در قيامت حسرت خواهد بود .
قَالَ دَاوُدُ (عليه السلام) : إِلهي إذَا رَأَيْتَني أُجَاوِزُ مَجَالِسَ الذَّاكِرينَ إلى مَجَالِسِ الْغَافِلِينَ فَاكْسُرْ رِجْلي دُونَهُمْ فَإنَّها نِعْمَةٌ تَنْعُمُ بِها عَلَيَّ .
داود به پروردگار عرضه داشت ، هرگاه مرا ديدى روى از مجالس ذاكرين گردانده ، و به سوى مجالس اهل غفلت در حركتم پايم را بشكن ، كه اين شكسته شدن پا نعمتى است كه به من مرحمت مى فرمائى .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : اَلْمَجْلِسُ الصَّالِحِ يُكَفِّرُ عَنِ الْمُؤْمِنِ أَلْفَيْ أَلْفِ مَجْلِس مِنْ مَجَالِسِ السُّوءِ .
پيامبر بزرگ فرمود : يك مجلس شايسته كفاره مؤمن است در برابر دو هزار مجلس بد .
قَالَ أَبُو جَعْفَر : إنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللهِ وَذِكْرُ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَانِ .
امام باقر فرمودند : مجلسى كه در آن ياد ما هست ، و در آن مجلس از زندگى ما و آداب ما و فرهنگ ما و حلال و حرام ما و مسائلى كه براى رشد شما ما گفته ايم صحبت است ذكر خداست و ذكر دشمنان ما ذكر شيطان است .
امام باقر (عليه السلام) فرمودند : در تورات واقعى كه به موسى نازل شده آمده ، موسى از خداوند پرسيد : اى پروردگار من ، به من نزديكى تا با تو مناجات كنم ، يا دورى تا صدايت بزنم . وحى شد : من همنشين كسى هستم كه در ذكر من است ، موسى گفت : روزى كه پوششى نيست كدام بنده در پوشش تو است فرمود : آنان كه ياد من هستند و من ياد آنانم و به خاطر من با هم در محبت اند و من عاشق آنهايم اينان كسانى هستند كه هرگاه اراده كنم عذابى به اهل زمين بدهم از آنان ياد مى كنم تا عذاب از آنان دفع شود .
اى خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن *** تيرگيها را از اين اقليم بيرون داشتن
هم چو موسى بودن از نور تجلى تابناك *** گفتگوها با خدا در كوه و هامون داشتن
پاك كردن خويش را ز آلودگيهاى زمين *** خانه چون خورشيد در اقطار گردون داشتن
عقل را بازارگان كردن ببازار وجود *** نفس را بردن بدين بازار مغبون داشتن
بى حضور كيميا از هر مسى زر ساختن *** بى وجود گوهر و زر گنج قارون داشتن
گشتن اندر كان معنى گوهرى عالم فروز *** هر زمانى پرتو و تابى دگرگون داشتن
عقل و علم و هوش را با يك دگر آميختن *** جان و دل را زنده زين جان بخش معجون داشتن
چون نهالى تازه در پاداش رنج باغبان *** شاخه هاى خرد خويش را بار وارون داشتن
هر كجا ديو است آنجا نور يزدانى شدن *** هركجا مار است آنجا حكم افسون داشتن
ابو سعيد خدرى از نبى اكرم نقل مى كند : براى خداوند ملائكه اى است غير از نويسندگان عمل ، كه در سطح زمين در گردش اند ، چون قومى را بيابند كه در حال ذكر خدايند ، فرياد مى كنند : براى يافتن آرزوى خود بشتابيد ، پس به نزد اهل ذكر آيند ، و آنان را تا به آسمان دنيا محاصره كنند ، پس خداوند به آنان
مى فرمايد : بر چه حال بندگانم را ترك كرديد ؟ جواب مى دهند : در حالى كه حمد و مجد تو را بجا مى آوردند و تو را تسبيح مى گفتند ، خداوند مى فرمايد : آيا مرا ديدند ؟ «رؤيت به قلب» عرضه مى دارند : نه مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ عرض مى كنند : تسبيح و تحميد و تمجيد آنان فوق العاده شديد مى شد ، به ملائكه مى فرمايد : از چه پناه مى بردند ؟ عرض مى كنند : از آتش ، خطاب مى رسد : آتش را ديده بودند ؟ عرض مى كنند : نه ، مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ عرضه مى دارند : هر آينه با شدت هرچه تمام تر از آن فرارى و متنفر مى شدند ! سپس مى فرمايد : چه مى خواستند ؟ عرض مى كنند : بهشت ، مى فرمايد : بهشت را ديده اند ؟ عرض مى كنند : نه ، مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ مى گويند : به شدت به آن حرص مىورزيدند ، خطاب مى رسد : من شما را شاهد مى گيرم كه همه آنها را آمرزيدم ، ملائكه مى گويند : فلان كس اهل مجلس آنها نبود ، بلكه به خاطر حاجتى نزد آنها آمده بود او هم آمرزيده شده ؟ خطاب مى رسد : اهل ذكر به آن درجه هستند ، كه همنشين آنها هم از سعادت آنان فيض مى برد ، و از شقاوت دور است .
ثواب با عظمت ذكر
پيامبر فرمود : خداوند عز و جل به موسى بن عمران فرمود : اى موسى اگر هفت طبقه آسمانها و تمام ساكنينش و مجموع زمين هاى هفت گانه را در پيشگاه من به يك طرف ترازو و لا اله الا الله را در طرف ديگر بگذارند ، به راستى كه كفه لا اله الا الله بر آن كفه ترجيح خواهد داشت .
آرى مجموع آسمانها و زمين در مقابل مسئله توحيد كه تجلى در قلب داشته باشد ، چه ارزشى دارد ؟
مگر همه عالم با تجلى توحيد در قلب قابل مقايسه است ، سماوات و ارضين و سكان آنها ماده اى جز خاك يا آتش يا نور ندارند ، خاك و آتش و نور كجا و حقيقت توحيد !!
كسى كه به حقيقت مى گويد لا اله الا الله ، كسى كه به واقعيت قائل به اين شعار والاى همه انبيا و امامان و عاشقان است ، از قيمتى برخوردار است ، كه همه عالم از آن قيمت برخوردار نيست .
عزيزتر و والاتر و پر ارزش تر و با مقام تر از اهل توحيد در همه عالم نيست ، اهل توحيد ولى توحيد به حقيقت ، توحيدى كه از آلودگى شرك ولو به اندازه كوچك ترين ذره باشد ، خالص گرديده پر قيمت ترين موجود خدايند !!
كسى كه به حقيقت مى گويد لا اله الا الله ، كسى است كه به قول حضرت زهرا و حضرت سجاد (عليهما السلام) گوشت و پوست و خون و رگ و پى او لا اله الا الله مى گويد .
او انسانى است كه با تمام قدرت تمام معبودهاى باطل درون و برون را از مملكت هستى خود زدوده و جز حضرت دوست معبودى و محبوبى و معشوقى ندارد ، و هرچه را در زندگى بخواهد فقط و فقط براى او مى خواهد و بس ، اين توحيد و اين معرفت و اين كفر زدائى و شرك و نفاق زدائى البته قيمتش از آسمانها و سكان آنها و زمين سنگين تر است .
در كتب اهل سنت و شيعه از رسول بزرگ اسلام نقل شده ، كه فرموده اند : اگر ايمان على را در كفه اى و ثقلين را در كفه ديگر بگذارند ايمان على بر ثقلين سنگينى خواهد كرد ، چرا ؟ براى اين كه ايمان على (عليه السلام) ايمان خالص و معرفت آن حضرت معرفت كامل بود ، و اعمال و اخلاق و رفتار تمام عمر آن حضرت انعكاس همان ايمان و معرفت بود ، به همين خاطر بود كه حتى درباره يك عمل على كه شمشير زدن در جبهه احزاب بود پيامبر فرمود :
ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ .
يك ضربت على در روز خندق از عبادت ثقلين برتر بود .
چرا كه سرچشمه آن عمل توحيد و معرفت و اخلاص بود .
لا اله الا الله يعنى پايان دادن حكومت هواى نفس در وجود ، يعنى پاك كردن تمام رذائل اخلاقى از صفحه نفس ، يعنى آراسته شدن به حسنات اخلاقى ، يعنى خلوص و پاكى ، يعنى بصيرت و بينائى ، يعنى هم چون انبيا با تمام طاغوت ها تا ريشه كن كردن آنان مبارزه كردن ، يعنى ريشه تمام گناهان را از سرزمين وجود خويش در آوردن و به جاى آن نهال عمل صالح كاشتن .
لا اله الا الله يعنى از تمام مكتب ها بريدن و به مكتب انبيا و امامان پيوستن ، يعنى فهم قرآن و عمل به تمام دستورات و قوانين الهى ، يعنى آراسته شدن به صلاح و سداد و عفت و تقوا .
لا اله الا الله يعنى همه روز خود را به پاكى به سر بردن و شب خود را به پاكى و طهارت و عبادت به روز آوردن ، يعنى حل مشكلات عباد خدا براى رضاى خدا .
اين همه ثواب فقط به گفتار تنهاى زبان نيست ، و ارجحيت آن بر آسمانهاى هفتگانه و زمين در گفتن تنهاى آن خلاصه نمى شود ، بلكه اين ارجحيت در تجلى حقيقت لا اله الا الله در هستى و عمل و اخلاق انسان است .
رابطه ما با حقيقت لا اله الا الله در حد قدرت و امكان و تكليف خودمان بايد همانند رابطه انبيا و امامان وعاشقان با آن باشد .
آيات و رواياتى كه درباره اهل توحيد و اهل ايمان آمده بخوانيد و در آن دقت كنيد تا به ارزش آنان كه در رابطه با توحيد به معناى حقيقى آن هستند پى ببريد .
عَنِ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله) قَالَ : اَلْمُوْجِبَتَانِ : مَنْ مَاتَ يَشْهَدْ أَنْ لا اِلهَ إلاّ اللهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَمَنْ مَاتَ يُشْرِكْ بِاللهِ دَخَلَ النَّارَ .
پيامبر اسلام فرمود : دو چيز موجب دو چيز است : يكى مرگ با شهادت به لا اله الا الله كه سبب ورود در بهشت است ، و ديگر شرك كه مردن با آن باعث دخول به جهنم است .
از مصاديق بارز شرك ، قبول حكومت هوا و هوس و اميال و غرائز ، و قبول حكومت و دخالت طاغوت ها در زندگى است ، پيروان بنى اميه و بنى عباس ، پيروان فرعون و نمرود ، پيوران آمريكا و روس در هر لباسى كه بودند و هستند بنابر صريح آيات الهى مشركند و به وقول قرآن مجيد دچار ظلم عظيم و جايگاهى در قيامت بجز آتش جهنم ندارند .
شرك مبارزه با خدا و حقايق است ، شرك مبارزه با انبيا و امامان است ، شرك مبارزه با حسنات و آشتى با سيئات است ، گناهى بزرگ تر و پليدتر از گناه شرك وجود ندارد ، شرك ريشه كفر و نفاق و علت آلوده شدن انسان به تمام معاصى و گناهان است ، امام ششم در روايات بسيارى اعمال حسنه وعبادات بنى اميه و بنى عباس و پيروان آنها را به حكم صريح قرآن در بسيارى از آيات باطل اعلام كردند و به اصحاب خود فرمودند گول اين گريه ها و طول ركوع ها و سجودها و روزه و حج و زكات را مخوريد كه اينان به خاطر قبول حكومت بنى اميه و بنى عباس مشركند ، و عملى از آنان در روز قيامت پذيرفته نيست !!( نوع اين روايات در كافى باب حجت و بحار فراوان است)
جابر جعفى از امام باقر (عليه السلام) روايت مى كند ، كه پيامبر فرمود : به مردگان خود كلمه لا اله الا الله را تلقين نمائيد ، زيرا باعث آمرزش گناهان آنهاست ، عرض كردند : گفتن آن در حال صحت و سلامت چگونه است ، سه مرتبه فرمود : بيشتر گناهان را منهدم مى كند ، براى اين كه كلمه طيبه لا اله الا الله در زندگى و مرگ و حشر مايه انس است . پيامبر مى فرمايد : جبرئيل گفت : كاش انسانها را كه در محشر دو گروهند مى ديدى : يك گويندگان و معتقدان به لا اله الا الله كه با رويهاى درخشان محشور مى شوند و ذكرشان كلمه طيبه و الله اكبر است ، و ديگر مشركين كه با صورتهاى سياه به محشر آمده و شيون كنان مى گويند اى واى بر ما ، تباه شديم و هلاك گشتيم !!
قَالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله) : ثَمَنُ الْجَنَّةِ لا إِلهَ إلاّ اللهُ .
نبى اسلام فرمود : بها و قيمت بهشت لا اله الا الله است .
بنابر اساس آيات و روايات ، بهشت در برابر تقوا و عمل صالح به عباد الهى عنايت مى شود ، و اتصال به حقيقت كلمه طيبه مورث تقوا و عمل صالح است ، كسى كه تمام وجودش را نور توحيد گرفته ، نمى تواند آلوده دامن زندگى كند ، و نمى تواند از اجراى واجبات الهى ، و انجام خيرات دور بماند .
انسان تا د رمقام يقين جاى نگيرد ، و تا دل او با سير در آيات آفاقى و انفسى و سير در واقعيات شرع مطهر به نور معرفت روشن نشود ، و تا از تمام محرمات با كمال اراده و سرسختى كناره نگيرد ، و تا به واجبات و انجام اعمال صالحه آراسته نشود ، لا اله الا الله گفتن او بها و قيمت بهشت نيست .
منبع: http://erfan.ir
/خ