کار و ارزش (قسمت دوم)

تنها چیزی که می شود گفت این است که مقدار کار انسانی در آن صرف شده، بدون اینکه بتوان نحوۀ این صرف کار را تعیین نمود. این اشیا تنها معرف این هستند که در تولیدشان نیروی کار انسانی صرف شده و مقداری از کار...
سه‌شنبه، 4 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کار و ارزش (قسمت دوم)
اشاره ای به آرای ابن خلدون، آدام اسمیت و کارل مارکس
 
چکیده:
تنها چیزی که می شود گفت این است که مقدار کار انسانی در آن صرف شده، بدون اینکه بتوان نحوۀ این صرف کار را تعیین نمود. این اشیا تنها معرف این هستند که در تولیدشان نیروی کار انسانی صرف شده و مقداری از کار بشر در آنها انباشته شده و اشیای مزبور از جهت اینکه تبلور این ماده مشترک اجتماعی هستند ارزش به شمار می آیند یا کالاارزشند.
 
تعداد کلمات: 1001 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
کار و ارزش (قسمت دوم)
نویسنده: شاپور رواسانی
 
 کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) متولد تریر از توابع پروس غربی (آلمان) در اثر معروف و دوران سازش، سرمایه، که به سال ۱۸۶۷ منتشر شد، می نویسد:«هرگاه ارزش مصرف کالاها کنار گذاشته شود، فقط برای آنها یک خاصیت باقی می ماند و آن این است که همه محصول کار هستند... با زایل شدن صفت مفید محصول کار، خاصیت مفید کارهایی که این محصول معرف آن است زایل میگردد و بنابر این اشکال مختلفه مشخص این کارها نیز ناپدید میگردد و دیگر از هم تمیز داده نمی شوند. مجموع آنها به کار همانند انسانی، به کار مجرد بشری تبدیل میگردد. اکنون این کنجاله محصولات را مورد توجه قرار دهیم. از محصولات کار چیز دیگری جز این واقعیت شبح مانند، جز این کار ساده منعقد شده و بی تمایز یعنی صرف نیروی کار انسانی، بدون توجه به شکل مصرف آن باقی نمانده است.
 
تنها چیزی که می شود گفت این است که مقدار کار انسانی در آن صرف شده، بدون اینکه بتوان نحوۀ این صرف کار را تعیین نمود. این اشیا تنها معرف این هستند که در تولیدشان نیروی کار انسانی صرف شده و مقداری از کار بشر در آنها انباشته شده و اشیای مزبور از جهت اینکه تبلور این ماده مشترک اجتماعی هستند ارزش به شمار می آیند یا کالاارزشند...
یک ارزش مصرف یا به عبارت دیگر مال برابر آنچه گذشت فقط از این جهت دارای ارزش است که مقداری از کار مجرد انسانی در آن تجسم یافته یا مادیت پیدا کرده است.
چگونه باید مقدار ارزش این کالا را سنجید؟ به وسیله مقدار کار یعنی همان (جوهر ارزش زا) که در آن جای گرفته؟
ولی کاری که جوهر ارزش را تشکیل می دهد عبارت از کار مساوی انسان، صرف نیروی کار همانند بشری است. کلیه نیروی کار اجتماع که در ارزش مجموع کالاها نموده می شود با وجود اینکه مرکب از نیروهای انفرادی بیشماری است، در اینجا به عنوان نیروی واحد و همانند کار انسانی به حساب می آید.

   بیشتر بخوانید :  شش ضرورت اجرای اقتصاد مقاومتی

پذیرش این حقیقت که نیروی کار انسانی خاستگاه و پایگاه ارزش است، اساس نظریه اقتصادی و اجتماعی مارکسیستی است.
کشف علمی بعدی، مبنی بر اینکه محصولات کار از لحاظ ارزشمندی جز بیانهای عینی کار بشری که برای تولید آنها صرف شده چیز دیگری نیستند، دورانی را در تاریخ تکامل انسانیت میگشاید. بی توجهی به نظریات ابن خلدون و آدام اسمیت درباره نقش و اهمیت بنیادی کار انسانی در ایجاد ارزش یا نا آگاهی از آنها موجب شده که بسیاری از فرهیختگان جامعه ما این نکته را فقط به کارل مارکس نسبت دهند و گروهی دیگر که برای حفظ منافع طبقاتیشان به هر کار و تبلیغی دست می زنند از این انتساب برای حمله به جانبداران طبقات کارگر و زحمتکش جامعه ما بهره برداری کنند.
 کارل مارکس (۱۸۱۸-۱۸۸۳) متولد تریر از توابع پروس غربی (آلمان) در اثر معروف و دوران سازش، سرمایه، که به سال ۱۸۶۷ منتشر شد، می نویسد:«هرگاه ارزش مصرف کالاها کنار گذاشته شود، فقط برای آنها یک خاصیت باقی می ماند و آن این است که همه محصول کار هستند... با زایل شدن صفت مفید محصول کار، خاصیت مفید کارهایی که این محصول معرف آن است زایل میگردد و بنابر این اشکال مختلفه مشخص این کارها نیز ناپدید میگردد و دیگر از هم تمیز داده نمی شوند. مجموع آنها به کار همانند انسانی، به کار مجرد بشری تبدیل میگردد. اکنون این کنجاله محصولات را مورد توجه قرار دهیم. از محصولات کار چیز دیگری جز این واقعیت شبح مانند، جز این کار ساده منعقد شده و بی تمایز یعنی صرف نیروی کار انسانی، بدون توجه به شکل مصرف آن باقی نمانده است.
درست است به هیچ وجه نمی توان چگونگی برخورد و بررسیهای این سه متفکر بزرگ (ابن خلدون، آدام اسمیت و کارل مارکس را در یک سطح قرار داد، اما به همین سان نیز نمی توان انکار کرد که این سه از یک نقطه مشترک، بررسیهای خود را آغاز کرده اند و با توجه به موضوع مورد بررسی که ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه ای معین، در دورهای معین بوده، به نتایج متفاوت رسیده اند و البته در این نتیجه گیری آگاهی و وابستگی طبقاتیشان نیز دخالت داشته است. حاصل سخن اینکه درک و پذیرش این حقیقت اجتماعی و تاریخی را که نیروی کار انسانی پدید آورنده همه ارزشهای تولید شده در جوامع انسانی است، نمی توان تنها به یک تن نسبت داد و آن را حاصل بررسی شیوه تولید معینی دانست.
 
نکته دیگر اینکه چگونگی تصاحب و تصرف ارزشهای تولید شده در یک جامعه از طرف یک اقلیت، در همه شیوه های تولید و نظامات اجتماعی یکسان نیست و مکانیسم غارت در شیوه های تولید متفاوت، متفاوت است؛ از این رو چگونگی مبارزه با این غارتگری از جانب کسانی که کار می کنند و با نیروی کارشان ارزشها تولید می شود، در چارچوب شیوه های تولید و نظامات اجتماعی متفاوت نیز نمی تواند یکسان باشد و در هر شیوه تولید و نظام اجتماعی باید با توجه به ویژگیهای شیوه تولید و ساختار فرهنگی و سیاسی همان جامعه تنظیم گردد.
 
نتیجه دیگر این بررسی کوتاه اینکه، چون کار منشأ تولید همه ارزشها در جامعه است، کسانی که کار میکنند و زحمت میکشند حق مالکیت و حاکمیت بر ارزشهای تولید شده را دارند و هیچ فرد یا گروه، قشر یا طبقهای حق ندارد به هر اسم و رسم این حق حاکمیت و مالکیت را که ناشی از حق حیات انسانهاست نقض کند.
 
روابط اجتماعی و اقتصادی در جامعه ای که در آن یک اقلیت بتواند با بهره برداری از موقعیت خود در سازمانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی جامعه، حاصل کار کارگران بدی و فکری را که ارزش تولید میکنند غصب کند، بدزدد یا به بهانه های گوناگون تصاحب کند و موجبات فقر و بدبختی و محرومیت آنان را فراهم آورد، ظالمانه است زیرا این روابط ناقض و نافی حق حیات است و مالکیت این اقلیت هم مشروعیت ندارد. و در همه جوامع و تمدنها و نظامات اجتماعی و اقتصادی و در همه شیوه های تولید کسانی که کار میکنند و ارزش تولید میکنند، اکثریت دارند؛ بنابر این در آن دسته از نظامات اجتماعی و شیوه های تولیدی می توان از مردم سالاری، آزادی، دمکراسی و حکومت کارگران و زحمتکشان و مستضعفان سخن به میان آورد که این اکثریت بتواند در همه شئون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه حاکمیت و مالکیت خود را اعمال کند. این حق همه زمینه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در بر میگیرد و نمی توان آن را به یک زمینه محدود و به این ترتیب آن را نقض و نفی کرد.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  اقتصاد اسلامی
  ویژگی های اقتصاد در جامعه اسوه ی اسلامی
   شرکتهای چندملیتی چه می‌خواهند؟

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط