نهضتهای مردم بر ضد طبقه وابسته به استعمار و دولت وابسته به استعمار
چکیده:
با شرکت هر چه بیشتر توده های محروم در نهضت این جریانهای اجتماعی به تدریج به چپ کشیده می شود و استحاله ای در این جهت در رهبری نهضت آغاز می گردد. آن بخش از رهبری که چه به علت وابستگی و پیوستگی طبقاتی و چه به علت اعتقادات دینی و مذهبی یا نظریات اجتماعی با این اکثریت محروم، خود را همسو و یکدل می یابد
تعداد کلمات: 1106 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
با شرکت هر چه بیشتر توده های محروم در نهضت این جریانهای اجتماعی به تدریج به چپ کشیده می شود و استحاله ای در این جهت در رهبری نهضت آغاز می گردد. آن بخش از رهبری که چه به علت وابستگی و پیوستگی طبقاتی و چه به علت اعتقادات دینی و مذهبی یا نظریات اجتماعی با این اکثریت محروم، خود را همسو و یکدل می یابد
تعداد کلمات: 1106 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
طبقه زحمتکشان تهیدست در شروع نهضتهای ضد استعماری بر ضد طبقه وابسته به استعمار و دولت وابسته به استعمار به علت ضعف سازمانی، فرهنگی و سیاسی پذیرای رهبری وابستگان اقشار و طبقات مرفه و ثروتمند می شوند و شعارهای آنان را که در بیشتر موارد با زیرکی خاص طبقاتی تنظیم شده و به صورت عام و کلی ارائه می شود باور می کنند و با جان و دل به خدمت نهضت در می آیند. طبقه زحمتکشان تهیدست باور میکنند که حرکت جامعه به سوی آینده ای است که در آن استثمار انسان از انسان از میان رفته و با از میان رفتن فقر، جامعه ای پدید خواهد آمد که در آن حق حیات و حرمت انسان رعایت خواهد شد. وابستگان اقشار و طبقات ثروتمند و سرمایه دار نیز در این مرحله از نهضت که احتیاج به پشتیبانی توده های وسیع دارند در دادن وعده های جذاب و زیبا، سخاوتهای خاصی نشان می دهند.
براساس این امیدها و باورها و برای حرکت به سوی آینده مشترک است که در جریان نهضت وابستگان طبقه زحمتکشان تهیدست که تحت فشار مصایب و محرومیتهای اقتصادی قرار دارند به تدریج مشکلات خود را در جامعه مطرح می کنند و مسئله تضاد فقیر و غنی و زحتمکشان وعافیت جویان در شعارها و اعلامیه ها منعکس می شود.
اکثریت مطلق شرکت کنندگان در نهضت را طبقات و اقشار محروم تشکیل می دهند. در جریان نهضت و انقلاب به تدریج از میان این اقشار و طبقات افراد با استعداد ظاهر می شوند و در سطوح بالا جایی می یابند و نظریات و خواستهای عامه مردم را در تنظیم شعارها دخالت می دهند.
با شرکت هر چه بیشتر توده های محروم در نهضت این جریانهای اجتماعی به تدریج به چپ کشیده می شود و استحاله ای در این جهت در رهبری نهضت آغاز می گردد. آن بخش از رهبری که چه به علت وابستگی و پیوستگی طبقاتی و چه به علت اعتقادات دینی و مذهبی یا نظریات اجتماعی با این اکثریت محروم، خود را همسو و یکدل می یابد با توجه به خواست این توده های محروم اما فداکار و صمیمی به تکامل و توسعه شعارها و روشن ساختن اهداف اجتماعی و اقتصادی نهضت می پردازد و سخنگوی محرومان و ستمدیدگان می ماند.
بیشتر بخوانید : دورنمای جهانیسازی
اما بخش دیگری که منافعش را در خطر می بیند و به طور عمده به وابستگان جریان اجتماعی اصلاح طلب - سازشکار تعلق دارد، رفته رفته به همکاری با بازماندگان طبقه وابسته به استعمار و استعمارگران تمایل نشان می دهد و از اهداف اولیه و اعلام شده نهضت فاصله می گیرد و در سازش با استعمارگران تعجیل می کند تا از وسعت و عمق یافتن نهضت که ریشه های آن در میان مردم محروم در حال قوت گرفتن بوده و ممکن است با ادامه این جریان رفیقان نیمه راه و وابستگان جریان اصلاح طلب - سازشکار را از رهبری نهضت طرد کرده و به سوی لغو شیوه تولید مستعمراتی و استقرار حاکمیت اکثریت مردم محروم بر اقتصاد جامعه حرکت کند جلوگیری می نماید. در این مرحله افزون بر مسائل سیاسی و فرهنگی مسائل و مشکلات اقتصادی نیز مطرح می شود و درست همین نکته موجبات وحشت طبقات و اقشار ثروتمند و سرمایه دار را فراهم می سازد. در این برهه است که بخشی از رهبران به فکر یافتن «توافق»، «راه حل مسالمت آمیز»، «جلوگیری از نفوذ کمونیسم» و... می افتند.
سرمایه داری استعماری نیز که از رشد و توسعه مردمی نهضت و حرکتهای اجتماعی جدیدی که از پایه جامعه برخاسته و با ظهور قشر جدیدی از رهبران از میان عامه مردم محروم امکان پیروزی قطعی را به وجود می آورند احساس خطر می کند، می کوشد در مرحله اول و در صورت امکان با طراحی و اجرای یک کودتا مسئله و مشکل را به نفع خود حل کند و اگر چنین اقدامی ممکن نشد حاضر می شود در زمینه های فرهنگی و سیاسی و تا حدی اقتصادی به توافقات محدود تن در دهد. اما شرط اصلی و اساسی این است که شیوه تولید مستعمراتی و اصول روابط در بخش اقتصاد که حاکمیت و مالکیت یک اقلیت ثروتمند و سرمایه دار را تضمین میکند تغییر نکند، چون به خوبی آگاه است که با حفظ شیوه تولید مستعمراتی و روابط اقتصادی آن پایگاه قدرت و نفوذ سرمایه داری استعماری حفظ می شود و از همین پایگاه است که استعمارگران می توانند با یاری عوامل داخلی خود پس از فرو نشستن شور و شوق مردم به علت عدم اجرای وعده های داده شده آنچه را در زمینه های فرهنگی و سیاسی نیز از دست داده اند دوباره به دست آورند. استراتژی بازگشت سرمایه داری استعماری عبارت است از رسیدن به استحاله فرهنگی و سیاسی از طریق استحاله اقتصادی. تحت چنین شرایطی است که نهضت متوقف، و سپس منحرف و سرکوب می شود. ترور و کشتار آن دسته از رهبران و افرادی که به آرمانهای اولیه و عالیه نهضت وفادار مانده و از اردوی زحمتکشان تهیدست و جریان اجتماعی انقلابی - ملی جدا نشده اند، یکی از شیوه های شناخته شده این سرکوب استعماریست که با سکوت آمیخته به شادی وابستگان به جریان اجتماعی اصلاح طلب و سازشکار استقبال می شود.
با شرکت هر چه بیشتر توده های محروم در نهضت این جریانهای اجتماعی به تدریج به چپ کشیده می شود و استحاله ای در این جهت در رهبری نهضت آغاز می گردد. آن بخش از رهبری که چه به علت وابستگی و پیوستگی طبقاتی و چه به علت اعتقادات دینی و مذهبی یا نظریات اجتماعی با این اکثریت محروم، خود را همسو و یکدل می یابد با توجه به خواست این توده های محروم اما فداکار و صمیمی به تکامل و توسعه شعارها و روشن ساختن اهداف اجتماعی و اقتصادی نهضت می پردازد و سخنگوی محرومان و ستمدیدگان می ماند.
ثروتمند شدن بخشی از افرادی که در رهبری نهضت شرکت داشتند و جدا شدن آنان از محرومان یکی از آثار استحاله اقتصادی است. در این مرحله، ضعف اصلی جریان ملی - انقلابی که نداشتن برنامه اقتصادی است آشکار می گردد و به فرصت طلبان و سازشکاران فرصت می دهد مواضع خود را در زمینه اقتصاد مستحکم کنند.
استراتژی سلطه جریان در این دوره و پس از آن انتقال مناقشات و برخوردهای اجتماعی به زمینه های سیاسی و فرهنگی است تا بتوانند در زمینه اقتصاد امتیازات خود را حفظ و به معاملات داخلی و خارجی ادامه دهند.
در بسیاری از موارد این استراتژی با موفقیت اجرا می شود، زیرا چنان که اشاره شد در میان گروهها و اقشاری که جزو طبقه زحمتکشان تهیدست هستند اختلاف نظر در باب مسائل اجتماعی و عقیدتی وجود دارد و رهبران جریان اجتماعی اصلاح طلب و سازشکار حداکثر بهره برداری را از این موضوع می کنند و چه بسا با تحریک احساسات صمیمانه و اعتقادی یک بخش از بدنه طبقه زحمتکشان تهیدست، وابستگان بخش دیگری از همین طبقه را به خاک و خون می کشند و برای تضمین موفقیت خود از حذف و از میان برداشتن آن گروه از رهبرانی هم که مخالف سرمایه داری و شیوه تولید مستعمراتی هستند خودداری نمی کنند تا از این سو نیز خطری متوجه شان نشود.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
سرمایه داری استعماری نیز که از رشد و توسعه مردمی نهضت و حرکتهای اجتماعی جدیدی که از پایه جامعه برخاسته و با ظهور قشر جدیدی از رهبران از میان عامه مردم محروم امکان پیروزی قطعی را به وجود می آورند احساس خطر می کند، می کوشد در مرحله اول و در صورت امکان با طراحی و اجرای یک کودتا مسئله و مشکل را به نفع خود حل کند و اگر چنین اقدامی ممکن نشد حاضر می شود در زمینه های فرهنگی و سیاسی و تا حدی اقتصادی به توافقات محدود تن در دهد. اما شرط اصلی و اساسی این است که شیوه تولید مستعمراتی و اصول روابط در بخش اقتصاد که حاکمیت و مالکیت یک اقلیت ثروتمند و سرمایه دار را تضمین میکند تغییر نکند، چون به خوبی آگاه است که با حفظ شیوه تولید مستعمراتی و روابط اقتصادی آن پایگاه قدرت و نفوذ سرمایه داری استعماری حفظ می شود و از همین پایگاه است که استعمارگران می توانند با یاری عوامل داخلی خود پس از فرو نشستن شور و شوق مردم به علت عدم اجرای وعده های داده شده آنچه را در زمینه های فرهنگی و سیاسی نیز از دست داده اند دوباره به دست آورند. استراتژی بازگشت سرمایه داری استعماری عبارت است از رسیدن به استحاله فرهنگی و سیاسی از طریق استحاله اقتصادی. تحت چنین شرایطی است که نهضت متوقف، و سپس منحرف و سرکوب می شود. ترور و کشتار آن دسته از رهبران و افرادی که به آرمانهای اولیه و عالیه نهضت وفادار مانده و از اردوی زحمتکشان تهیدست و جریان اجتماعی انقلابی - ملی جدا نشده اند، یکی از شیوه های شناخته شده این سرکوب استعماریست که با سکوت آمیخته به شادی وابستگان به جریان اجتماعی اصلاح طلب و سازشکار استقبال می شود.
با شرکت هر چه بیشتر توده های محروم در نهضت این جریانهای اجتماعی به تدریج به چپ کشیده می شود و استحاله ای در این جهت در رهبری نهضت آغاز می گردد. آن بخش از رهبری که چه به علت وابستگی و پیوستگی طبقاتی و چه به علت اعتقادات دینی و مذهبی یا نظریات اجتماعی با این اکثریت محروم، خود را همسو و یکدل می یابد با توجه به خواست این توده های محروم اما فداکار و صمیمی به تکامل و توسعه شعارها و روشن ساختن اهداف اجتماعی و اقتصادی نهضت می پردازد و سخنگوی محرومان و ستمدیدگان می ماند.
ثروتمند شدن بخشی از افرادی که در رهبری نهضت شرکت داشتند و جدا شدن آنان از محرومان یکی از آثار استحاله اقتصادی است. در این مرحله، ضعف اصلی جریان ملی - انقلابی که نداشتن برنامه اقتصادی است آشکار می گردد و به فرصت طلبان و سازشکاران فرصت می دهد مواضع خود را در زمینه اقتصاد مستحکم کنند.
استراتژی سلطه جریان در این دوره و پس از آن انتقال مناقشات و برخوردهای اجتماعی به زمینه های سیاسی و فرهنگی است تا بتوانند در زمینه اقتصاد امتیازات خود را حفظ و به معاملات داخلی و خارجی ادامه دهند.
در بسیاری از موارد این استراتژی با موفقیت اجرا می شود، زیرا چنان که اشاره شد در میان گروهها و اقشاری که جزو طبقه زحمتکشان تهیدست هستند اختلاف نظر در باب مسائل اجتماعی و عقیدتی وجود دارد و رهبران جریان اجتماعی اصلاح طلب و سازشکار حداکثر بهره برداری را از این موضوع می کنند و چه بسا با تحریک احساسات صمیمانه و اعتقادی یک بخش از بدنه طبقه زحمتکشان تهیدست، وابستگان بخش دیگری از همین طبقه را به خاک و خون می کشند و برای تضمین موفقیت خود از حذف و از میان برداشتن آن گروه از رهبرانی هم که مخالف سرمایه داری و شیوه تولید مستعمراتی هستند خودداری نمی کنند تا از این سو نیز خطری متوجه شان نشود.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
افشای استثمار
سوسیالیستی، دمکراسی یا استعمار
وابستگان به استعمار