نظریات و افکار وابستگان به طبقه حاکم

نظریات و تئوریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و انتقادی که در جوامع دیگر با ساخت و بافت طبقاتی و روند رشد تاریخی مخصوص به خود از جانب بزرگان فلسفی و اجتماعی همان جوامع در دوره های تاریخی معین و برای یافتن راه حل و پاسخ مشکلات و مسائل معین در همان جوامع ابراز شده است در جامعه مستعمراتی و در میان روشنفکران کشورهای عقب نگهداشته شده مطرح گردد و گسترش یابد.
جمعه، 7 دی 1397
تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
نظریات و افکار وابستگان به طبقه حاکم
افکار سیاسی وابستگان به استعمار نشریات جهت آشفته بازاری منتشر می‌کنند
 
چکیده:
نظریات و تئوریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و انتقادی که در جوامع دیگر با ساخت و بافت طبقاتی و روند رشد تاریخی مخصوص به خود از جانب بزرگان فلسفی و اجتماعی همان جوامع در دوره های تاریخی معین و برای یافتن راه حل و پاسخ مشکلات و مسائل معین در همان جوامع ابراز شده است در جامعه مستعمراتی و در میان روشنفکران کشورهای عقب نگهداشته شده مطرح گردد و گسترش یابد.
 
تعداد کلمات: 1245 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نظریات و افکار وابستگان به طبقه حاکم
نویسنده: شاپور رواسانی

در زمینه نظریات و افکار سیاسی مطرح در جامعه، وابستگان به طبقه حاکم و استعمار سرمایه داری با بهره برداری از امکانات مادی و سازمانی خود با انتشار نشریات گوناگون در سطح گسترده چنان آشفته بازاری برای روشنفکران و توده مردم پدید می آورند که صدای کسانی که با طبقه پیوسته به امپریالیزم سرمایه داری و تجاوزات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حکومت به مردمان مخالفت می ورزند در این میانه گم می شود یا حداکثر از چارچوبی محدود بیرون نمی رود. مفاهیم اجتماعی و سیاسی در مسلخ منافع طبقاتی چنان زخمی و تحریف می شود که در بسیاری از موارد نمی توان به معنای واقعی تاریخی و اجتماعی آنها پی برد.
 
شگرد رایج دیگر این است که کوشش میشود نظریات و تئوریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و انتقادی که در جوامع دیگر با ساخت و بافت طبقاتی و روند رشد تاریخی مخصوص به خود از جانب بزرگان فلسفی و اجتماعی همان جوامع در دوره های تاریخی معین و برای یافتن راه حل و پاسخ مشکلات و مسائل معین در همان جوامع ابراز شده است در جامعه مستعمراتی و در میان روشنفکران کشورهای عقب نگهداشته شده مطرح گردد و گسترش یابد. گروههای روشنفکری معترض و منتقد که چنین راهی می روند، می کوشند با ترجمه آرای نظریه پردازان انقلابی در جوامع مبتنی بر سرمایه داری کلاسیک پاسخ و راه حل مشکلات جوامع مستعمراتی و کشورهای عقب نگهداشته شده خود را بیابند، مانند کرم ابریشم گرداگرد خود تارهای ظریف و زیبا می تنند و در برج عاج خود محصور می مانند. ایشان رابطه ای با توده های مردم محروم ندارند و هرگاه طبقه پیوسته به استعمار لازم بداند از میان برداشته می شوند؛ زیرا در میان توده های محروم نفوذ و ریشه ای ندارند و نمی توانند پشتیبانی آنها را به دست آورند. در جوامع مستعمراتی و کشورهای عقب نگهداشته شده، انبوه مردمان زحمتکش و تهیدست در سایه تبلیغات سنگین اجتماعی و سیاسی حکومت (طبقه پیوسته به استعمار و یارانش) سازمان مستقلی ندارند یا چنان که گفته شد به گونه ای در سازمانهای دولتی گردآوری شده اند و یک طبقه بالقوه را می سازند نه یک طبقه بالفعل را. در جوامعی که آزادیهای سیاسی محدود باشد و جامعه نتواند حق حاکمیت و نظارت و دخالت خود را اعمال کند، رفته رفته طبقه ای در چارچوب حاکمیت پدید می آید که به علت در دست داشتن قدرت سیاسی، می تواند به تدریج در زمینه مالکیت نیز با انباشتن و تصاحب ثروتها و سرمایه های جامعه دارای قدرت شود؛ به این طبقه، «طبقه جدید» گفته می شود.

   بیشتر بخوانید :  چند نکته درباره سازمان تجارت جهانی

در هر جامعه که طبقه جدیدی متولد شود و رشد یابد، دیر یا زود با حفظ ظواهر سیاسی و حقوقی، استحاله این طبقه به طبقه پیوسته به امپریالیزم سرمایه ای صورت خواهد گرفت و افراد و گروههای سازنده این طبقه که بیشتر با یکدیگر دارای روابط مالی و حتی خویشاوندی هستند برای حفظ مالکیتشان که منوط و مشروط به حفظ قدرتشان در حاکمیت است، از ترس مردمان ستمدیده و آگاه و اعتراض و چه بسا قیام محرومان دزد زده، رفته رفته چه به گونه مستقیم و چه از راه سازمانهای اقتصادی بین المللی به سرمایه داران و دول سرمایه داری استعماری می پیوندند و میکوشند این پیوند را در زیر پوسته ای از تبلیغات و ابراز دشمنی ساختگی با امپریالیزم و حتی نظام و شیوه تولید سرمایه داری استثمار و استعمار بپوشانند و در بخش سیاسی و فرهنگی ادعای استقلال کنند تا با این نیرنگ سیاسی و اجتماعی در برابر توده های محروم و زحمتکشان تهیدست برای ادامه حاکمیت و مالکیت خود، مشروعیتی به دست آورند. در زمینه سیاسی، کوشش می شود مفهوم و حتی واژه های امپریالیزم، امپریالیزم سرمایه داری و گاه واژه سرمایه داری از گفتارها و نوشتارهای سیاسی حذف و چنین تبلیغ شود که دیگر دوران امپریالیزم به پایان رسیده و همه جوامع مستعمراتی پا به مرحله «جهانی شدن» گذاشته اند؛ نیز چنان تبلیغ می شود که گویی واگذاری منابع طبیعی و تجارت و صنعت و کشاورزان به سرمایه داران استعماری و دول استعمارگر و دیگر اقدامات در این زمینه بخشی از برنامه گریزناپذیر جهانی شدن و برای زحمتکشان تهیدست جامعه لازم و بسیار سودمند است.
 در زمینه نظریات و افکار سیاسی مطرح در جامعه، وابستگان به طبقه حاکم و استعمار سرمایه داری با بهره برداری از امکانات مادی و سازمانی خود با انتشار نشریات گوناگون در سطح گسترده چنان آشفته بازاری برای روشنفکران و توده مردم پدید می آورند که صدای کسانی که با طبقه پیوسته به امپریالیزم سرمایه داری و تجاوزات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حکومت به مردمان مخالفت می ورزند در این میانه گم می شود یا حداکثر از چارچوبی محدود بیرون نمی رود. مفاهیم اجتماعی و سیاسی در مسلخ منافع طبقاتی چنان زخمی و تحریف می شود که در بسیاری از موارد نمی توان به معنای واقعی تاریخی و اجتماعی آنها پی برد.
شگرد دیگر اینکه در مباحث و بررسیهای اجتماعی و سیاسی مفاد و مفهوم واژه های مردم سالاری، دمکراسی، آزادی، عدالت و... با تقلید و در پاره ای موارد رونویسی از آرای نظریه پردازان کشورهای سرمایه داری استعماری در دفاع از شیوه تولید و نظام اجتماعی سرمایه داری، به زمینه های سیاسی و فرهنگی محدود نمی شود و زیرکانه یا از سر ناآگاهی گفته نمی شود که مردم سالاری، دمکراسی و آزادی را نمی توان به یک یا دو زمینه خاص محدود کرد و این مفاهیم زمینه اقتصاد را نیز مانند زمینه های سیاسی و فرهنگی در بر می گیرد و محدود کردن این مفاهیم به یک یا دو زمینه خاص در حقیقت نفی کل آن می باشد. فراموش می شود به این حقیقت اجتماعی و تاریخی اشاره شود که فقر بزرگترین دشمن آزادیهای سیاسی و فرهنگی است و دستی که نان می دزدد نمی تواند آزادی ببخشد، چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی. .
 
همچنان که اقتصاد و سیاسته رابطه ای ساختاری با یکدیگر دارند، فرهنگ نیز با این دو زمینه، و این دو زمینه با فرهنگ، وحدت ساختاری دارند و نفی حق حیات و حرمت بشری در زمینه فرهنگ، به منزله نفی این حقوق در زمینه اقتصادی و سیاسی نیز هست. نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در بسیاری از موارد از فرهنگ معنوی به گونه ابزاری و برای تثبیت یا تداوم سلطه و نفوذ در اقتصاد و سیاست بهره برداری می شود. در استراتژی سلطه امپریالیزم سرمایه داری و تشکیل و ادامه حیات طبقات پیوسته به استعمار سرمایه داری در مستعمرات و کشورهای عقب نگهداشته شده، سلطه نفوذ فرهنگی و معنوی در این جوامع و در میان روشنفکران و توده های محرومان نقش اساسی دارد و به گونه مستقیم بر زندگی اقتصادی و سیاسی در این سرزمینها اثر می گذارد. تاکتیک ها و برنامه های نفوذ و سلطه اقتصادی و سیاسی و امپریالیزم سرمایه داری در هر منطقه و در هر کشور و جامعه ای مورد تهاجم امپریالیزم سرمایه داری قرار گرفته و می گیرد. با توجه به گذشته تاریخی، ساختار و بافت اقتصادی و سیاسی همان منطقه، کشور یا جامعه از طرف جامعه شناسانی که در خدمت سرمایه داران و دول سرمایه داری هستند تنظیم می شود. در زمینه فرهنگ نیز شیوه ها و برنامه های نفوذ و سلطه فرهنگی با شناخت بافت فرهنگی هر منطقه، کشور یا جامعه معین، در دورهای معین صورت می گیرد و هدف از آن تثبیت نفوذ و سلطه امپریالیزم سرمایه داری و طبقه پیوسته به استعمار از راه فریب فرهنگی توده های محروم است، چنان که مردمان محروم دشمنان و دوستان خود را نشناسند و حتی در مواردی در سایه تبلیغات و تلقینات فرهنگی، در برابر دوستان و منافع طبقاتی خود و در خدمت به امپریالیزم سرمایه داری و طبقه پیوسته به آن به پا خیزند.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  کار و ارزش
  عدالت چیست؟
  عدالت در جامعه بورژوازی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط