ادبیات سخن وشیرینی دعا
چکیده:
عبارتها و جمله هایی می آید که با برخی از عبارات و جملات سور سخن مشابهت دارد. جمله هایی با همین قالبهای گفتاری و با مضامینی مشابه در دنباله آفرینگان، به مناسبتهای مختلف خوانده می شوند. این نیایشها نام دارند . در هندوستان خواندن آدابی متمایز و ویژه دارد که در ایران معمول نیست.
تعداد کلمات: 1218کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
عبارتها و جمله هایی می آید که با برخی از عبارات و جملات سور سخن مشابهت دارد. جمله هایی با همین قالبهای گفتاری و با مضامینی مشابه در دنباله آفرینگان، به مناسبتهای مختلف خوانده می شوند. این نیایشها نام دارند . در هندوستان خواندن آدابی متمایز و ویژه دارد که در ایران معمول نیست.
تعداد کلمات: 1218کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: کتایون مزداپور
«آفرین» (پهلوى: afrin) اصلا به معنای «دعا و دعای خیر» است. چند قطعه پهلوی و پازند را نیز با این نام می نامند. همچنین «آفرینگان» نام نیایشهایی به زبان اوستایی نیز هست که در مراسم دینی و آیینها، بسیار سروده می شوند (تفضلی، ۱۳۷۶: ۲۳). در چند آفرین و نیز نیایشهایی که به نام «همازور» موسوم اند، عبارتها و جمله هایی می آید که با برخی از عبارات و جملات سور سخن مشابهت دارد. جمله هایی با همین قالبهای گفتاری و با مضامینی مشابه در دنباله آفرینگان، به مناسبتهای مختلف خوانده می شوند. این نیایشها «همازور» نام دارند (خرده اوستا، ۱۲۷۰ یزدگردی: ۲۳۵-۲۴۱ و ص ۲۵۳-۲۵۱). در هندوستان خواندن «همازور» آدابی متمایز و ویژه دارد (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۲۲) که در ایران معمول نیست.
واژه «روزگار» (پهلوی: rizgar) در سور سخن سه بار به کار رفته است (ص ۱۵۵، س 3: بند 1؛ ص ۱۵۷، س ۱۴: بند ۱۵ء ص ۱۵۸: س ۱۱: بند ۱۸) و معنای آن در بندهای ۱ و ۱۸، بروشنی با کارکرد عادی «روزگار» و «روز» در فارسی میانه و نیز فارسی دری تفاوت دارد. بویژه در بند ۱۸، «روزگار» مفعول برای فعلهای «انداختن» (پهلوی: handaxtan، طرح ریزی و نقشه ریزی کردن، ترتیب دادن و «ساختن» و «کردن» وسامان دادن، رهبری و اداره کردن، برگزار کردن است و فاعل این افعال «میزبان». «روزگار» در این جمله معنایش عینا با «میزد» ( mezd / myazd ) در بند ۱۵ (ص ۱۵۷، س ۱۱) یکی است و هر دو به معنای «میهمانی و سور و یا ضیافت مقدس و آیینی» است.
در این تقدیس، از مشارکت و اتحاد و «همزوری» همه نیکان و ستایندگان و ستایش شوندگان نیرویی پرتأثیر و نیک پدید می آید و در خلق آن دو چیز اعتبار دارد. نخست قدرت و نیروی ایزدینۂ کلام و شیوه های برگزاری آیین و شگردها، و به اصطلاح «نیرنگ» آن است و دیگر وحدت و یگانگی یافتن ستایشگران و ستودگان در این آیین. چنین اتحادی میان همگان مشارکت کننده، چه آنان که حاضراند، چه آنان که حضورشان نمادین است، و چه آنانی که فقط نام و یادشان ذکر میگردد برقرار می شود. از افزونی و خیر چنین اتحادی قدرت معنوی آیین و تأثیر و کارآمدی کلام افزونی می یابد.
تاوادیا به درستی روشن کرده است که چنین معنایی برای «روزگار» به مناسبت مراسمی است که در روز خاصی از ماهی خاص، به بیان دیگر در تاریخی معین، برگزار شود، مثلا در روز هرمزد از ماه فروردین. در روایت پهلوی (فصل ۱، بند ۱؛ ۱۳۶۷، ص ۱) واژه «روزگار» به معنای روز و زمان برگزاری مراسم درگذشتگان آمده است (تاوادیا، ۱۲ : ۱۹۳۵-۱۱). در سور سخن، هم مناسبت و مراسمی خاص که در روزی با نامی معین برگزار می شود، بصورت مطلق «روزگار» خوانده شده و هم آن که خلاف کاررفت این واژه در روایت پهلوی، بر جشن و سور اطلاق گشته است. به دنبال این، این پرسش را می توان مطرح کرد که واژه سغدی «آنام» به معنای «جشن» که ابوریحان بیرونی آن را ضبط کرده است قریب، ۱۳۷۴، شماره ۶۸۷: ayam نیز گزارش گمان شکن، فصل ۱۳، بند ۱۴۸: ص ۱۴۱، س ۱۳: 6Vam، آیا اصلا برابر با awam پهلوی، به معنای «زمان و هنگام و ایام» نیست، با برابری ۷ و ۷ در دو گویش.
واژه «میزد»، که در بند ۱۵ سور سخن معادل با «روزگار» به کار رفته است، به معنای «فدیه خوردنی» (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۱۹-۱۵) است. هر وعده خوراک خوردن نیز میزد خوانده شده است و نیز مراسمی آیینی چون گاهنبار (مثلا، شایست ناشایست، فصل ۱۲، بندهای ۱۸ و ۱۹ و فصل ۱۸، بند ۴ و نیز همان، ۱۳۶۹: ۲۰۱). در سور سخن، واژه سور (پهلوى: sur )، که اصلا به معنای وعده خوراک بامدادی است (تاوادیا، ۱۹۳۵: ۱۳) و میزد معادل هم به کار رفته است و معنای جشن از این واژه ها و نیز واژه «روزگار» برمی آید، اما جشن شاد و خرم خود ضیافتی دینی نیز هست. در این ضیافت خوردنیها نخست تقدیس میشده و بر آنها نیایش می خوانده اند و سپس بنا بر مراسم آیینی کهن، به خوردن می پرداخته اند.
در سور سخن، که آفرین و درود در ضیافت مقدس است، اصطلاح دیگری نیز نقشی اصلی دارد که ناروشن است و بحث انگیز. این اصطلاح که در نیایشهایی دیگر نیز می آید . تاوادیا به درستی آن را مرکب از hamag، به معنای «همه، تمام و تام، کامل» و zohr (= زوهر)، از zao0ra اوستایی می داند. «زوهره فدیه است برای آتش و آب (تفضلی، در ترجمه مینوی خود، ۱۳۵۴: ۱۰۵-۱۰۴) و «همازور» شدن به معنای بردن و پیشکش کردن زوهر است بصورت کامل و تام در نیایش و ستایش آیینی.
بیشتر بخوانید : سبکهای سنّتی داستان ایرانی
مقدم بر همه، اصطلاح «همازور» در «اوستای کشتی افزودن» به کار می رود و تکرار می شود، زیرا که بخشی است از نماز روزانه و بایسته زرتشتیان (خرده اوستا، ۱۲۷۰ یزدگردی: ۵ و ۶). در این نیایش (همان، ص ۶)، این اصطلاح بشکل «همازور بیم» می آید و همراه با آرزوی «هم کرفه»، یعنی «دارای ثواب مشترک» بودن با «نیکان هفت کشور زمین». گرچه ترکیب «هم کرفه» در این نیایش دوبار (سطرهای ۶ و ۷) دیده می شود، اما پس از «همازور»، ترکیب «هما اشو» نیز هست: «همازور بیم همازورهما اشو بیم» چنان که ملاحظه می فرمایید، در «هما اشو» نیز معنای «کامل بودن پارسایی و اشویی» هست و با معنای «هم»، که پیشوند است، در «هم کرفه» تفاوت دارد. این تفاوت خود تأییدی بر درستی نظر تاوادیا است .
در نیایشهایی گروهی که در آنها واژه «همازور» با فعل امر دوم شخص جمع (مثلا خرده اوستا، ۱۲۷۰ یزدگردی: ۲۴۱ و ۲۴۲: همازور دهمان) یا اول شخص جمع (مثلا یسنا، ۱۲۶۲ یزدگردی: ۵۲۵: پشت رفتون؛ خرده اوستا، ۱۲۷۰ یزدگردی: ۲۵۳، س ۸) و یا با صیغه دعایی (مثلا خرده اوستا، ۱۲۷۰، ص ۲۵۱ و ۲۵۲: همازور فرودینگانه بصورت ترجیعی می آید و تکرار می شود، تقدیس عالم هستی مطرح است: «همازور بید»، «همازور بیم»، و «همازور باد». در این نیایشها و نیز یشتن درون ( dron) و خواندن یسنا، یعنی برگزاری مراسم یزشن، با زبان نمادین و باکلام و یاد کردن نام، یگانگی و اتحادی آیینی و آرمانی میان سراسر عالم هستی برقرار، و همه جهان تقدیس می شود. نمادهایی که در چنین آیینی به تقدیس آنها می پردازند، خلاصه ای از هستی است نظیر همین شیوه نیایش را مردم شناسان در فرهنگهای دیگری نیز یافته اند.
در این تقدیس، از مشارکت و اتحاد و «همزوری» همه نیکان و ستایندگان و ستایش شوندگان نیرویی پرتأثیر و نیک پدید می آید و در خلق آن دو چیز اعتبار دارد. نخست قدرت و نیروی ایزدینۂ کلام و شیوه های برگزاری آیین و شگردها، و به اصطلاح «نیرنگ» آن است و دیگر وحدت و یگانگی یافتن ستایشگران و ستودگان در این آیین. چنین اتحادی میان همگان مشارکت کننده، چه آنان که حاضراند، چه آنان که حضورشان نمادین است، و چه آنانی که فقط نام و یادشان ذکر میگردد برقرار می شود. از افزونی و خیر چنین اتحادی قدرت معنوی آیین و تأثیر و کارآمدی کلام افزونی می یابد. بدین شمار است که معنای اتحاد و یگانگی و همزوری، نه در واژه های و «همازور»، بلکه در خود آیین و کل کلام و رفتارها و عملهای باز گردنده به آن تعبیه و نهفته شده است. آنگاه همین معنای اصلی و نهفته در مراسم آیینی «همازور» است که با گذر زمان و در پی تغییراتی که هم در آداب آن روی داده و هم تشابهات آوایی که واژه های زبان دستخوش آن گشته است، معنای «همزور و متحد و یگانه» را به «همازور» بخشیده است.
ادامه دارد..
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
در نیایشهایی گروهی که در آنها واژه «همازور» با فعل امر دوم شخص جمع (مثلا خرده اوستا، ۱۲۷۰ یزدگردی: ۲۴۱ و ۲۴۲: همازور دهمان) یا اول شخص جمع (مثلا یسنا، ۱۲۶۲ یزدگردی: ۵۲۵: پشت رفتون؛ خرده اوستا، ۱۲۷۰ یزدگردی: ۲۵۳، س ۸) و یا با صیغه دعایی (مثلا خرده اوستا، ۱۲۷۰، ص ۲۵۱ و ۲۵۲: همازور فرودینگانه بصورت ترجیعی می آید و تکرار می شود، تقدیس عالم هستی مطرح است: «همازور بید»، «همازور بیم»، و «همازور باد». در این نیایشها و نیز یشتن درون ( dron) و خواندن یسنا، یعنی برگزاری مراسم یزشن، با زبان نمادین و باکلام و یاد کردن نام، یگانگی و اتحادی آیینی و آرمانی میان سراسر عالم هستی برقرار، و همه جهان تقدیس می شود. نمادهایی که در چنین آیینی به تقدیس آنها می پردازند، خلاصه ای از هستی است نظیر همین شیوه نیایش را مردم شناسان در فرهنگهای دیگری نیز یافته اند.
در این تقدیس، از مشارکت و اتحاد و «همزوری» همه نیکان و ستایندگان و ستایش شوندگان نیرویی پرتأثیر و نیک پدید می آید و در خلق آن دو چیز اعتبار دارد. نخست قدرت و نیروی ایزدینۂ کلام و شیوه های برگزاری آیین و شگردها، و به اصطلاح «نیرنگ» آن است و دیگر وحدت و یگانگی یافتن ستایشگران و ستودگان در این آیین. چنین اتحادی میان همگان مشارکت کننده، چه آنان که حاضراند، چه آنان که حضورشان نمادین است، و چه آنانی که فقط نام و یادشان ذکر میگردد برقرار می شود. از افزونی و خیر چنین اتحادی قدرت معنوی آیین و تأثیر و کارآمدی کلام افزونی می یابد. بدین شمار است که معنای اتحاد و یگانگی و همزوری، نه در واژه های و «همازور»، بلکه در خود آیین و کل کلام و رفتارها و عملهای باز گردنده به آن تعبیه و نهفته شده است. آنگاه همین معنای اصلی و نهفته در مراسم آیینی «همازور» است که با گذر زمان و در پی تغییراتی که هم در آداب آن روی داده و هم تشابهات آوایی که واژه های زبان دستخوش آن گشته است، معنای «همزور و متحد و یگانه» را به «همازور» بخشیده است.
ادامه دارد..
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)
بیشتر بخوانید :
چشم انداز ادبیات داستانی پس از انقلاب
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم
داستان های کوتاه و آموزنده
سهروردی و اشراقیان