باران تصمیم‌ها را تازه خواهد کرد، باران شو

تمام زندگی مسیری است که باید در آن حرکت کنیم، برای همین مهم­ترین تابلوی راهنمای مسیر این است: "آهای! توقف ممنوع" گاهی که پرنده‌ها تشنه‌اند و درخت‌ها بی‌حال شده‌اند و برگ‌ها حوصله‌ باد را ندارند، یک باران حسابی حال همه را جا می‌آورد... گاهی باران شو، به تلخی‌ها و کسالت‌ها ببار و ببار و ببار.
دوشنبه، 17 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
باران تصمیم‌ها را تازه خواهد کرد، باران شو
اول مهر که آمد، همه‌ دفترها خط کشی شده، برچسب خورده، تازه کادو و پلاستیک شده، کتاب‌ها با ماژیک شبرنگ نشانه گذاری شده.

 اول مهر که آمد، قندها توی دلمان آب شدند که امسال سال خوبی خواهد بود، به چشم معلم‌ها نگاه کردیم که یک وقت حرفی جا نماند و تند تند با خط خوش نوشتیم و حواسمان بود که شاگرد زرنگ کلاس باشیم.
مهر که گذشت، کمی شل شدیم و همان‌طور که به چشم‌های معلم نگاه می‌کردیم دستمان را زدیم زیر چانه‌مان و هر از گاهی به کتاب تازه‌ای که خوانده بودیم فکر کردیم و هر از گاهی یک خمیازه.

 مهرکه گذشت، گاهی یواشکی چند خط را جا می‌زدیم، که بعدا از بغل دستیمان دفترش را بگیریم و بنویسیم، و درست همین وقت‌ها بود که یک تابلوی توقف ممنوع فرو کردیم در مسیری که داشتیم در آن می‌رفتیم و ناگهان حسابی سرحال شدیم.

تمام زندگی مسیرهایی است که می‌تواند طولانی یا کوتاه باشد، آفتابی یا ابری باشد. گاهی در این مسیر باید تابلوهای راهنما نصب شده باشند. گاهی هم جاده‌ایست که تا به حال کشف نشده و باید خودمان همت کنیم و کشفش کنیم. گاهی ناگهان باران تندی می‌گیرد و باید زیر درخت یا پناهگاهی پناه بگیریم.

تمام زندگی مسیری است که باید در آن حرکت کنیم، برای همین مهم­ترین تابلوی راهنمای مسیر این است: "آهای! توقف ممنوع"

شروع وقت نمی‌شناسد، شنبه و اول مهر و اول ماه و فردا و پس فردا و عید نوروز سرش نمی‌شود. باید برای شروع تقویم را کنار گذاشت، فکر کرد و بی‌بهانه شروع به قدم زدن کرد. گاهی تند، گاهی کند، گاهی پیوسته با سرعت ملایم.

گاهی که حواسمان می‌رود پی فکر و خیال و دستمان ناخوداگاه روی میز یادگاری می‌نویسد تق تق خوردن باران روی شیشه بی اختیار سرمان را به سمت پنجره می‌برد و آنوقت حتی یادمان می‌رود داشتیم به چه فکر می‌کردیم.

گاهی که خسته و دودی و بی‌حال در شهر راه می‌رویم، ناگهان بارانی روی صورتمان می‌چکد و دستمان را بی‌اختیار دراز می‌کنیم که ببینیم آیا واقعا باران بود؟ بعد که باران شدت می‌گیرد یک گوشه کناری پناه می‌گیریم که خیس نشویم و بعد با دیدن کسی که با خوشحالی زیر باران راه می‌رود یک لبخند بزرگ می‌زنیم.

گاهی که پرنده‌ها تشنه‌اند و درخت‌ها بی‌حال شده‌اند و برگ‌ها حوصله‌ باد را ندارند، یک باران حسابی حال همه را جا می‌آورد.

تا حالا باران بوده‌ای؟ باریده‌ای؟

گاهی باران شو، به تلخی‌ها و کسالت‌ها ببار و ببار و ببار.
نویسنده: نعیمه جلالی نژاد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
play_arrow
حکمت | هم نشینی با دانشمندان / استاد توکلی
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
play_arrow
تصاویری از عملیات پدافندی مقابل بمب سنگرشکن در نطنز
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
play_arrow
مهدی طارمی دربی میلان را به آتش کشید
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
play_arrow
ماجرای استعفای نخست وزیر کانادا
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
play_arrow
تصاویر باورنکردنی از پرواز یک مرغ در یک مسافت طولانی
کاهش انرژی با عایق نانویی
play_arrow
کاهش انرژی با عایق نانویی
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
play_arrow
ویدیویی با بازدید میلیونی؛ سرسره بازی یک کلاغ روی برف!
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
play_arrow
خاطره‌ای عجیب از رزمنده جانباز دفاع مقدس
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
play_arrow
رفتار شهید کاظمی زمانی که متوجه سرماخوردگی یک سرباز شد!
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
play_arrow
حیرت مقام اسرائیلی از میزان حجم جاسوسی اسرائلی‌ها برای ایران!
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
play_arrow
مراحل جذاب ساخت تابه استیل
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
play_arrow
خاطره جالب دیپلمات ایرانی از جمله سفیر زن اسلواکی خطاب به او بعد از عدم دست دادن
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
play_arrow
توضیحات دادستان رشت درباره حادثه گروگانگیری یک خانواده پنج نفره به مدت دو سال در گرگان
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
آغاز رزمایش پدافند مرکز هسته‌ای نطنز
play_arrow
آغاز رزمایش پدافند مرکز هسته‌ای نطنز