شناخت ذهن طبیعت

طبیعت شامل چیزهایی است که در فضا پراکنده اند، و معقولیت صرفا در پراکندگی آنها یا در روابط منظم و معین میان آنهاست. تاریخ عبارت است از افکار و افعال اذهان که نه فقط ابژه، بلکه سوژه اند.
چهارشنبه، 19 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شناخت ذهن طبیعت
ارزیابی دیدگاه شلینگ درباره‌ی تاریخ
 
چکیده:
طبیعت شامل چیزهایی است که در فضا پراکنده اند، و معقولیت صرفا در پراکندگی آنها یا در روابط منظم و معین میان آنهاست. تاریخ عبارت است از افکار و افعال اذهان که نه فقط ابژه، بلکه سوژه اند.

تعداد کلمات: 1018 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
شناخت ذهن طبیعت
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان

شلینگ کم سن و سال تر از هگل بود و این که آیا نظریه هایی که هگل در آنها با لینگ سهیم است حاصل تفکر مستقل هگل است یا تحت تأثیر شلینگ قرار دارند، شاید قابل بحث باشد. ولی شلینگ قبل از آن که هگل نخستین طرح فلسفه ی تاریخ خود را در دایرة المعارف هایدلبرگ بنویسد، یک نظام فلسفی (شاید بیش از یکی) شامل آرایش را در باره ی تاریخ منتشر کرده .
 
شلینگ تطور نظام یافته تری به ایده های کانت و فیخته بخشید. فکر او بر محور دو اصل دور میزد: نخست، این ایده که هر چه موجود است دانستنی است؛ یعنی، تجسم عقلانیت، یا به زبان خودش، تجلی مطلق است. دوم، ایده ی برقراری رابطه ای بین دو حد که اگر چه با هم متقابل باشند، هر دو به این طریق تجسمات مطلق هستند و خود مطلق، هویتی است که در آن تفاوتهای آنها ناپدید میشود. این طرح دو حدی در سراسر فلسفه ی او ظاهر می شود.

بنا بر عقیدهی شلینگ، دو قلمرو بزرگ دانستنی وجود دارد: طبیعت و تاریخ. هر یک از آنها، در مقام معقول، تجلی مطلق است؛ ولی به طریقی عکس هم آن را مجسم میکنند. طبیعت شامل چیزهایی است که در فضا پراکنده اند، و معقولیت صرفا در پراکندگی آنها یا در روابط منظم و معین میان آنهاست.

   بیشتر بخوانید:  مشخصه‌های تاریخ‌نگاری مسیحی

تاریخ عبارت است از افکار و افعال اذهان که نه فقط ابژه، بلکه سوژه اند. ابژه برای خودشان، نه برای چیزی جز خودشان و به این جهت آنها تجسم شایسته تر مطلق هستند، زیرا در خود حاوی هر دو جانب معرفت  رابطه اند، آنها هم سوژه اند و هم ابژه. به عنوان ابژهای عینی، فعالیت ذهن در تاریخ لازم است و به عنوان سوژهای ذهنی آزاد است.
تفکر هیچگاه در خلا صورت نمی گیرد، بلکه همیشه به وسیله ی یک شخص معین در یک موقعیت معین انجام می شود و هر شخصیت تاریخی در هر موقعیت تاریخی، به اندازهای عقلانی فکر و عمل میکند که در آن موقعیت می تواند فکر کند و عمل کند و هیچ کس بیش از آن نمی تواند. این اصل بسیار بارور و ارزشمند را که نتایج مهم دیگری دارد، هگل تدوین کرد. او عقیده داشت که انسان کاملا عقلانی، به آن سان که در روشنگری فهمیده می شد، واقعی نیست؛ واقعی همیشه انسانی است که هم شوریده است و هم عقلانی، هیچ وقت به طور خالص این یک یا آن یکی نیست، شورهایش شورهای موجودی عقلانی اند و فکرهایش فکرهای موجودی شوریده و ضمنا، بدون شوریدگی هیچ عقلی و هیچ فعلی وجود ندارد.
 شلینگ تطور نظام یافته تری به ایده های کانت و فیخته بخشید. فکر او بر محور دو اصل دور میزد: نخست، این ایده که هر چه موجود است دانستنی است؛ یعنی، تجسم عقلانیت، یا به زبان خودش، تجلی مطلق است. دوم، ایده ی برقراری رابطه ای بین دو حد که اگر چه با هم متقابل باشند، هر دو به این طریق تجسمات مطلق هستند و خود مطلق، هویتی است که در آن تفاوتهای آنها ناپدید میشود. این طرح دو حدی در سراسر فلسفه ی او ظاهر می شود.
به این ترتیب، مسیر تطور تاریخی تکوین کامل خود آگاهی ذهن است به طوری که در آن واحد هم آزاد باشد و هم تحت قانون؛ یعنی از نظر اخلاقی و سیاسی خود مختار باشد ( این جا شلینگ از کانت پیروی می کند). مراحلی که این تطور از آنها میگذرد، از روی ساختار منطقی خود مفهوم تعیین می شوند ( اینجا از فیخته پیروی می کند؛ بنابراین در گسترده ترین وجوهش به دو مرحله قابل تقسیم است: نخست، مرحله ای که در آن انسان مطلق را به سان طبیعت درک می کند و در آن واقعیت از هم گسیخته و پخش شده به واقعیت های جدا از هم (چند یزدانی) فهمیده می شود و صور سیاسی مانند سازواره های طبیعی به وجود می آیند و منهدم می شوند، بدون آن که چیزی از آنها برجای بماند؛ و ثانیة مرحله ای که مطلق به سان تاریخ درک می شود؛ یعنی، تطور مداومی که در آن انسان آزادانه مقاصد مطلق را جامه ی عمل می پوشاند و در نقشه اش برای تطور عقلانیت آدمی، با پروردگار همکاری میکند. این عصر نوین است که در آن حیات آدمی با اندیشه ی علمی، تاریخی و فلسفی مهار می شود.
 
مهم ترین مفهومی که لینگ سعی میکنند در این جا بپروراند، این است که خود مطلق در تاریخ به صورت تمام و کمال به وجود می آید. حتی فیخته فکر می کرد که ساختار منطقی مفهوم قبل از آن که تاریخ شروع شود کامل بوده و به سان پیش فرض این فرایند به کار می رفته است. ساختار پویای مطلق نزد لینگ زمینه ی عنصر پویا در تاریخ نیست، خود آن عنصر است. عالم مادی همیشه تا جایی که جلوه ای از مطلق بوده، معقول بوده است، اما مطلق نمی تواند با معقول عریان یکی باشد، زیرا معقول بود محض، بالقوهی محض است، که باید با فهمیده شدن بالفعل فعلیت پیدا کند. طبیعت در مقام ابژهی شناسنده می خواهد که آن را بفهمد و جوهر کامل خود را فقط هنگامی به نمایش در می آورد که ذهنی وجود داشته باشد که آن را بداند. پس برای نخستین بار، شناسندهی بالفعلی هست و شناسای بالفعلی، و عقلانیت که مطلق است، به سوی تجلی عالی تر و کامل تری از خود پیش رفته است. ولی اکنون نوع تازه ای از معقولیت ظهور می کند؛ خود ذهن اکنون نه فقط شناسنده است، بلکه شناختنی است و لذا مطلق نمی تواند از وضعی راضی باشد که در آن ذهن طبیعت را میشناسد؛ باید مرحله ای فراتر وجود داشته باشد که در آن ذهن خود را بشناسد. همچنان که فرایند خودشناسی پیش می رود، مراحل جدید در خودشناسی ذهن شناسنده را غنی می سازد و به این سان چیزهای جدیدی برای آن خلق میکند تا بشناسد. تاریخ فرایندی زمانی است که در آن هم شناخت و هم شناختنی مرتبا بیش از پیش به وجود می آیند، و برای بیان این، تاریخ را خودتحقق یابی مطلق می خوانند، که در آن مطلق هم عقل به عنوان شناختنی معنی می دهد و هم عقل به معنی شناسنده.
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  هرودوت هیچ جانشینی نداشت
  محدودیت‌های تاریخ‌نگاری یونانی
  بررسی مکاتب تاریخ نگاری در تمدن اسلامی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط