چیزی به نام پیشرفت تاریخی وجود دارد؟ (قسمت اول)

تکامل اصطلاحی است که در مورد فرایندهای طبیعی به کار می رود، در حدی که مفهوم این فرایندها آن باشد که انواع جدیدی در طبیعت به وجود می آورند. این مفهوم طبیعت به عنوان تکامل نباید با مفهوم طبیعت به عنوان روند اشتباه گرفته شود.
شنبه، 29 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چیزی به نام پیشرفت تاریخی وجود دارد؟ (قسمت اول)
پیشرفت به عنوان آفریده‌ی تفکر تاریخی
 
چکیده:
تکامل اصطلاحی است که در مورد فرایندهای طبیعی به کار می رود، در حدی که مفهوم این فرایندها آن باشد که انواع جدیدی در طبیعت به وجود می آورند. این مفهوم طبیعت به عنوان تکامل نباید با مفهوم طبیعت به عنوان روند اشتباه گرفته شود.

تعداد کلمات: 969 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
چیزی به نام پیشرفت تاریخی وجود دارد؟ (قسمت اول)
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
 
کاربرد اصطلاح «پیشرفت» به نحوی که در قرن نوزدهم بر سر زبانها بود، دو چیز را پوشش می دهد که خوب است مشخص شوند: پیشرفت در تاریخ و پیشرفت در طبیعت. برای پیشرفت در طبیعت کلمه «تکامل» آن قدر به کار رفته است که می توان آن را به معنای ثابت آن پذیرفت و برای آن که این دو با هم اشتباه نشوند، من استعمال کلمه ی «تکامل» را به آن معنی محدود خواهم کرد و دیگری را به نام «پیشرفت تاریخی» مشخص خواهم کرد.
 
تکامل اصطلاحی است که در مورد فرایندهای طبیعی به کار می رود، در حدی که مفهوم این فرایندها آن باشد که انواع جدیدی در طبیعت به وجود می آورند. این مفهوم طبیعت به عنوان تکامل نباید با مفهوم طبیعت به عنوان روند اشتباه گرفته شود. اگر مفهوم اخیر را بدیهی بگیریم، دو نظر دربارهی روند طبیعی هنوز امکان پذیر است: یکی آنکه حوادث در طبیعت یکدیگر را نوعة تکرار میکنند و صورتهای نوعی از طریق اختلاف نمونه های فردی خود ثابت می مانند، به طوری که «مسیر طبیعت یکسان است» و «آینده شبیه گذشته خواهد بود». دیگر آن که خود صورتهای نوعی تغییر می کنند و با تعدیل صورتهای قدیم صورت های جدیدی به وجود می آیند. منظور از تکامل در مفهوم دوم نهفته است.

   بیشتر بخوانید:  خطای ذاتی در اندیشه‌ی علم

به یک معنی، تکاملی خواندن یک فرایند طبیعی با پیشرفتی خواندن آن یکی است. برای این که اگر هر صورت نوعی فقط به عنوان تعدیل صورتی نوعی که هم اکنون تثبیت شده است امکان به وجود آمدن داشته باشد، تثبیت هر صورت معین صورتی را که این صورت تعدیل شده ی آن است پیش فرض خود قرار می دهد، و الی آخر. اگر صورت ب تعدیل الف، و ج تعدیل ب، و د تعدیل ج باشد، صورتهای الف، ب، ج، د فقط به این ترتیب می توانند به وجود آیند. ترتیب به این معنی پیشرفته است و یک رشته حالت هایی است که فقط به آن ترتیب می توانند به وجود آیند. بدیهی است این سخن به هیچ وجه حاوی این مضمون نیست که چرا تعدیل پیش آمده است یا این که عظیم است یا ناچیز. بر اساس این معنا برای کلمه ی «پیشرفت»، پیشرفته فقط به معنی مرتب شده است؛ یعنی ترتیب را به نمایش در می آورد.
 کانت اعتقاد داشت که یک صورت از ارزش، و فقط یک صورت، جدا از مقاصد آدمی وجود دارد و آن ارزش اخلاقی طلب خیر است. او استدلال میکرد که همه اقسام دیگر خیر صرفا خیر برای مقصود است، اما خیر اخلاقی به هیچ مقصود حساب شده ای بستگی ندارد، و به این ترتیب خیر اخلاقی، به قول او، فی نفسه یک هدف است. بر طبق این نظر فرایند تکاملی حقیقتا مترقی بوده است، برای این که از طریق یک سلسله صورتهای کاملا مشخص به وجود انسان انجامیده است یعنی مخلوقی که دارای قابلیت خیر اخلاقی است.
اما غالبا برای پیشرفت در طبیعت یا تکامل، معنایی بیش از این قائل شده اند. بر مبنای این نظریه هر صورت جدید نه فقط تعدیل صورت قبلی، بلکه بهبود آن است. سخن گفتن از بهبود حاکی از وجود یک معیار ارزشیابی است. این، در مورد پروراندن صورت های جدیدی از حیوانات یا گیاهان اهلی کاملا قابل درک است. ارزش ضمنی عبارت است از سودمندی صورت جدید برای مقاصد آدمی، اما هیچ کس گمان نمیکند که تکامل طبیعی برای ایجاد این گونه سودمندیها طرح ریزی شده باشد، از این رو، معیار تلویحی این نمی تواند باشد. پس چیست؟
 
کانت اعتقاد داشت که یک صورت از ارزش، و فقط یک صورت، جدا از مقاصد آدمی وجود دارد و آن ارزش اخلاقی طلب خیر است. او استدلال میکرد که همه اقسام دیگر خیر صرفا خیر برای مقصود است، اما خیر اخلاقی به هیچ مقصود حساب شده ای بستگی ندارد، و به این ترتیب خیر اخلاقی، به قول او، فی نفسه یک هدف است. بر طبق این نظر فرایند تکاملی حقیقتا مترقی بوده است، برای این که از طریق یک سلسله صورتهای کاملا مشخص به وجود انسان انجامیده است یعنی مخلوقی که دارای قابلیت خیر اخلاقی است.
 
چنانچه این نظر رد شود، تردید بسیار وجود دارد که معیار ارزشیابی دیگری بتوان یافت که به ما اجازه دهد تکامل را جز به معنای مرتب بودن صرف مترقی بخوانیم و این به سبب نسبی بودن ارزش هاست، نه به سبب آن که مفهوم ارزش در دیدگاه ما دربارهی طبیعت جایگاهی ندارد، زیرا دشوار است که موجود زنده ای را جز در وضعیتی که برای حفظ وجود خود تلاش میکند تصور کنیم. مضمون چنین کوششی این است که وجود آن، دست کم برای خودش، یک امر واقع صرف نیست، بلکه ارزشمند است. آرکئوپتریکس ممکن است واقعا نیای پرندگان بوده باشد، ولی چه چیزی به ما اجازه می دهد پرنده را بهبود یافته ی آرکئوپتریکس بخوانیم؟ پرنده آرکئوپتریکس بهتری نیست، بلکه چیزی است متفاوت که از آن پدید آمده. هر یک می کوشد خودش باشد.
 
اما بدون تردید، این دیدگاه که ماهیت آدمی شریف ترین محصول فرایند تکاملی است، شالوده‌ی مفهوم قرن نوزدهمی پیشرفت تاریخی را به نحوی که قانون طبیعت آن را تضمین می کرد تشکیل می داد. در واقع، آن مفهوم به دو فرض یا گروهی از مفروضات بستگی داشت. نخست آن که، انسان ارزش مطلق است یا چیزی حاوی ارزش مطلق در خود دارد، به نحوی که روند طبیعت در تکامل خود تا جایی مترقی بوده که فرایندی مرتب بوده که به وجود انسان منجر شده است. به این نتیجه می رسیم که چون انسان مهار فرایندی را که به وجود او منجر شده در دست نداشته، در طبیعت گرایشی به تحقق این ارزش مطلق وجود داشته است. به بیان دیگر، «پیشرفت قانون طبیعت است». ثانیا، این فرض که انسان، به عنوان فرزند طبیعت، تابع قوانین طبیعت است و قوانین فرایند تاریخی با قوانین تکامل یکی است، یعنی فرایند تاریخی از نوع فرایند طبیعی است، در نتیجه، تاریخ آدمی تابع قانون ضروری پیشرفت است؛ به بیان دیگر، صور جدید سازمان اجتماعی، هنر و علم و جز آنها که تاریخ آدمی به وجود می آورد، هر یک به ضرورت از قبلی بهترند.

ادامه دارد..
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  عرصه‌ی تفکر تاریخی
  تخیل تاریخی
  خودمختاری تاریخ

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط