طبیعت و فیض (قسمت سوم)

بر حواس ما کاملا آشکار است که پس از عمل تقدیس، تمام نان و شراب بدون تغییر باقی می ماند. مشیت الهی با حکمت، ترتیب امور را چنین مقرر داشته است. او، انسانها را عادت بر آن نیست که بدن انسانی را بخورند و خون انسانی را بنوشند و حتی تصور چنین چیزی نیز انسانها را منقلب می کند.
يکشنبه، 7 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طبیعت و فیض (قسمت سوم)
توماس آکویناس وتحول در اندیشه مسیحی
 
چکیده:
بر حواس ما کاملا آشکار است که پس از عمل تقدیس، تمام نان و شراب بدون تغییر باقی می ماند. مشیت الهی با حکمت، ترتیب امور را چنین مقرر داشته است. او، انسانها را عادت بر آن نیست که بدن انسانی را بخورند و خون انسانی را بنوشند و حتی تصور چنین چیزی نیز انسانها را منقلب می کند.
 
تعداد کلمات: 1060 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
طبیعت و فیض (قسمت سوم)
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
برخی بر این باورند که پس از عمل تقدیس، جوهر نان و شراب در این آیین باقی می ماند. اما چنین باوری نادرست است. نخست آنکه اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد، واقعیت این آیین که باید در آن بدن مسیح وجود داشته باشد از بین خواهد رفت. اما بدن مسیح پیش از عمل تقدیس نان وجود ندارد. یک چیز نمی تواند در جایی وجود داشته باشد که قبلا در آنجا نبوده است؛ مگر اینکه از جایی دیگر به آنجا آورده شود یا اینکه چیزی دیگر در آنجا به آن تبدیل شود. بدیهی است که بدن مسیح از مکانی دیگر به این مراسم آورده نمی شود؛ زیرا اگر به این مکان آورده می شد دیگر نمی توانست در آسمان باشد. یک چیز، تنها در صورتی می تواند در مکانی باشد که مکان قبلی خود را ترک کرده باشد... به این دلایل، راه دیگری باقی نمی ماند که به واسطه آن بدن مسیح بتواند در این مراسم حضور داشته باشد؛ مگر اینکه جوهر نان به جوهر بدن مسیح تبدیل شود. و حال هنگامی که یک چیز به چیزی دیگر تبدیل می شود، پس از تبدیل، دیگر در آنجا وجود ندارد. بنابراین واقعیت بدن مسیح در این آیین مستلزم این است که جوهر نان پس از دعای تقدیس دیگر در آنجا نباشد. (چکیدة الاهیات 1:27)

  بیشتر بخوانید :   مسیحیان و روزگار جدید

توماس بر این باور بود که پس از عمل تقدیس (به زبان آوردن کلمات عیسی در هنگام شام آخر در مقابل نان و شراب)، دیگر نان و شراب وجود ندارند؛ زیرا به بدن و خون مسیح تبدیل می شوند. اما این واقعیت انکارناپذیر نیز وجود دارد که عناصر تقدیس شده، مانند نان و شراب به نظر می رسند و طعم و بوی آنها را دارند. چگونه می توان این امر را توجیه کرد؟ شورای چهارم لاتران، اعلام نمود که بدن و خون مسیح در زیر هیأت ظاهری نان و شراب وجود دارد. توماس برای تبیین و توضیح این امر، اصلی فلسفی را به کار گرفت. ارسطو بین «جوهر» تمایز قائل شده بود. در زبان روزمره، مابین افشین به عنوان یک فرد و ابعادی از وجود او که می توانند تغییر کنند، تمایز قائل می شویم. البته این تغییرات باعث نمی شوند که او دیگر همان فرد سابق نباشد. از این ابعاد تغییر یابنده می توان به وزن، وضعیت زناشویی، صداقت، دانش، و رنگ چهره او اشاره کرد. از نظر ارسطو این ابعا تغییر یابنده، جوهر افشین محسوب می شوند. توماس بر این باور بود که در فرآیند تبدل جوهر، جوهر نان و شراب به شکل کامل به جوهر بدن و خون مسیح تبدیل می شود، در حالی نان و شراب همان باقی می مانند. این امر بدین معناست که در برابر حواس ما، آنها نان و شراب به نظر می رسند. حال اگر آنها را وزن کنیم، لمسشان نماییم، آنها را از نظر شیمیایی تجزیه کنیم، یا هر عمل دیگری در مورد آنها انجام دهیم، باز نان و شراب باقی می مانند. اما چرا بدن و خون مسیح باید بدین شکل مبدل و فریب دهنده دیده شود؟
 یک چیز نمی تواند در جایی وجود داشته باشد که قبلا در آنجا نبوده است؛ مگر اینکه از جایی دیگر به آنجا آورده شود یا اینکه چیزی دیگر در آنجا به آن تبدیل شود. بدیهی است که بدن مسیح از مکانی دیگر به این مراسم آورده نمی شود؛ زیرا اگر به این مکان آورده می شد دیگر نمی توانست در آسمان باشد. یک چیز، تنها در صورتی می تواند در مکانی باشد که مکان قبلی خود را ترک کرده باشد... به این دلایل، راه دیگری باقی نمی ماند که به واسطه آن بدن مسیح بتواند در این مراسم حضور داشته باشد؛ مگر اینکه جوهر نان به جوهر بدن مسیح تبدیل شود.
بر حواس ما کاملا آشکار است که پس از عمل تقدیس، تمام نان و شراب بدون تغییر باقی می ماند. مشیت الهی با حکمت، ترتیب امور را چنین مقرر داشته است. او، انسانها را عادت بر آن نیست که بدن انسانی را بخورند و خون انسانی را بنوشند و حتی تصور چنین چیزی نیز انسانها را منقلب می کند. بنابراین، بدن و خون مسیح در هیأت عناصری که انسانها عادت دارند از آنها استفاده کنند، به ما داده شده است؛ یعنی در هیأت نان و شراب. ثانیا اگر ما بدن خود را در شکل هیأت انسانی آن می خوردیم، این امر می توانست باعث گردد تا بی ایمانان اهانت نمایند و او را تحقیر کنند. ثالثا ما با برخوردار شدن از بدن و خون خداوندمان به شکلی نادیدنی، با ایمان داشتن به چیزی خلاف آنچه حواس ما نشان می دهد، بر ایمان خود بیشتر تکیه می کنیم. (چکیده الاهیات  2:75:3 )
 
توماس آموزه کاتولیکی تبدل جوهر را تکامل بخشید. وی از آموزه حضور واقعی مسیح در آیین عشای ربانی دفاع کرد؛ اما در عین حال، سعی کرد تا از این آموزه در برابر برداشتی خام و ماده محور دفاع کند. از نظر او، بدن مسیح در مراسم عشای ربانی حضوری در درون نان نداشت. بدن وی در آسمان باقی می ماند و نمی توانست در نان محدود شود. حتی گفتن این موضوع که جوهر بدن مسیح فضایی را که توسط جوهر نان پر شده، آکنده می ساخت نیز نادرست بود. بدن وی در نان عشای ربانی حضور داشت؛ اما این امر بدین معنی نبود که حضور بدن مسیح در این آیین به معنای حضور در جای نان تقدیس شده بود. گفتن این مطلب، بدین معنا بود که بدن او جابه جا شدنی نبود. اگر نان تقدیس شده تغییر مکان می داد، بدن مسیح که در آسمان ساکن بود، همراه آن تغییر مکان نمیداد:
حال بر اساس این شکل حضور مسیح در آیین عشای ربانی، مسیح به هیچ وجه در بعد مکانی تغییر جا نمی دهد. مسیح در این آیین، به معنای حضور در یک مکان خاص، حضور ندارد، و آنچه در یک مکان نیست، نمی تواند تغییر مکان دهد. تنها در حالتی می توان گفت آن چیز تغییر مکان داده که حامل آن تغییر مکان بدهد. (چکیدة الاهیات 6:76:3)
 
توماس شخص تنومندی بود که به آرامی حرکت می کرد و همواره ساکت بود. همکلاسی های وی، او را «گاو گنگ» لقب داده بودند. اما استاد وی، آلبرت کبیر یک بار در مورد وی چنین پیشگویی کرد: «نعره این گاو گنگ در جهان طنین خواهد افکند.» توماس در عصر خود، فرد مشهوری بود اما نظریه هایش مخالفانی نیز داشت. برخی از نظریات وی، پس از مرگ او محکوم شدند. تنها پس از اینکه در سال ۱۳۲۳ وی از سوی کلیسا به عنوان قدیس اعلام شد، این مخالفتها فروکش کرد. پس از آن نیز، در قرون چهاردهم و پانزدهم، نظریه های وی آنچنان مهم و تأثیرگذار نبودند. تنها در دوران معاصر بود که وی به شخصیتی بسیار برجسته تبدیل گشت. در سال ۱۸۷۹ پاپ لئوی سیزدهم به همه دانشجویان الاهیات اندرز داد که آثار توماس را مطالعه کنند. با وجود این، پس از شورای دوم واتیکان  و گرایش به تجدد و نوگرایی در کلیسای کاتولیک رومی، تأثیر و اهمیت توماس مجددا رو به نقصان
گذاشت.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  عیسی مسیح، الگوی حقیقی و مشترک میان اسلام و مسیحیت
  مسیح پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت
  مسئله سقط جنین در مسیحیت امروز

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما