بنیامین وارفیلد
چکیده:
وارفیلد تواناترین مدافع این حقیقت در زمان خود بود که کتاب مقدس کلام الهام شده و مصون از خطای خداست. وی نشان داد که تعالیم عیسی و نویسندگان عهد جدید در این مورد چقدر روشن است. از نظر وارفیلد و همفکرانش، عبارت «کتاب مقدس می گوید» معادل بود با «خدا می گوید».
تعداد کلمات: 1060 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
وارفیلد تواناترین مدافع این حقیقت در زمان خود بود که کتاب مقدس کلام الهام شده و مصون از خطای خداست. وی نشان داد که تعالیم عیسی و نویسندگان عهد جدید در این مورد چقدر روشن است. از نظر وارفیلد و همفکرانش، عبارت «کتاب مقدس می گوید» معادل بود با «خدا می گوید».
تعداد کلمات: 1060 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
بنیامین برکنریج وارفیلدا در سال ۱۸۵۱ در کلسینگتون ایالت کنتاکی آمریکا چشم به جهان گشود. وی پس از اتمام تحصیلاتش در دانشگاه های پرینستون و لایپزیگ، بین سالهای ۱۸۷۸ تا ۱۸۸۷ در یک دانشکده الهیات در پیتسبورگ مشغول تدریس شد. وی سپس در دانشگاه پرینستون در کرسی استادی الهیات، تعلیمی و جدلی تا زمان مرگ خود، در سال ۱۹۲۱، تدریس کرد. وی در سن ۲۵ سالگی ازدواج نمود، اما مدت کوتاهی پس از ازدواج، او و همسرش در میان طوفانی دهشتناک گرفتار شدند که در اثر این واقعه، همسر وی دچار بیماری روانی علاج ناپذیری شد که تا آخر عمر از آن بهبود نیافت. وارفیلد، خود را وقف نگهداری از همسر خود کرد تا اینکه همسر وی در سال ۱۹۱۵ چشم از جهان فروبست. در نتیجه، وی مشکل می توانست برای مسافرت از پرینستون خارج شود.
بیشتر بخوانید : وحی در مسیحیت
وارفیلد یکی از نمایندگان برجسته «مکتب الهیاتی پرینستون» محسوب می شود. دانشکده الهیات پرینستون در سال ۱۸۱۱ تأسیس شد و در سال ۱۸۲۰، چارلز هاجه (۱۷۹۷- ۱۸۷۸) در آنجا شروع به تدریس کرد. هاج بر خلاف «مکتب نوین» کالونیسم که چارلز فینی و دیگران پیرو آن بودند، پیرو «مکتب قدیمی» کالونیسم بود. مشهورترین اثر او مجموعه سه جلدی الهیات نظام مند است که بین سالهای (۱۸۷۱-۱۸۷۳) به نگارش درآمد. پس از او، فرزند وی، آ. آ. هاجا به جای پدرش مشغول تدریس شد که وارفیلد نیز جانشین او گشت. عالمان الهی پرینستون پیروان سرسخت گرایشی خاص در الهیات اصلاح شده بودند و در مقابل منقدین کتاب مقدس، به مصون از خطا بودن کتاب مقدس اعتقاد داشتند. آنان اشخاصی تحصیلکرده و بسیار فاضل بودند و با قدرت از نگرش سنتی انجیلی اصلاح شده دفاع می کردند، اما نقطه ضعف نگرش آنان را می توان انعطاف ناپذیری شدید دیدگاه های آنان دانست. یکی از نویسندگان معاصر در مورد آنان چنین می نویسد: «توپخانه آراء الهیاتی آنان بر روی هر اندیشه ای که در برابر آنها مطرح می شد، آتش میگشود و آنان در تشخیص کوچکترین خطایی که در مورد حقیقت کتاب مقدس و الهیات اصلاح شده مطرح می شد، شمی بسیار نیرومند داشتند.» در سال ۱۹۲۹ بر دانشکده الهیات پرینستون، به تدریج دیدگاه های الهیات لیبرال حاکم شدند و جان گرشام ماخن۲ (۱۸۸۱-۱۹۳۷) که بزرگترین نماینده مکتب پرینستون در آن زمان محسوب می شد، اقدام به تأسیس دانشکده الهیاتی وست مینستر کرد تا سنت قدیمی تداوم یابد و تا امروز این سنت در این دانشگاه، دیدگاه غالب است. وارفیلد به سبب نگارش های بسیار خود در مورد آموزه کتاب مقدس شناخته شده است.
وی تواناترین مدافع این حقیقت در زمان خود بود که کتاب مقدس کلام الهام شده و مصون از خطای خداست. وی نشان داد که تعالیم عیسی و نویسندگان عهد جدید در این مورد چقدر روشن است. از نظر وارفیلد و همفکرانش، عبارت «کتاب مقدس می گوید» معادل بود با «خدا می گوید». آنان کتاب مقدس را الهام خدا می دانستند (دوم تیموتائوس ۱۶ : ۳۳) و از نظر آنان خدا مؤلف آن بود. این باور آنان نه بر مبنای یک یا چند آیه مجزا (آنگونه که گاهی عنوان می شد)، بلکه بر مبنای آیات و شواهد متعدد از کتاب مقدس بنا شده بود.
وارفیلد یکی از نمایندگان برجسته «مکتب الهیاتی پرینستون» محسوب می شود. دانشکده الهیات پرینستون هاج بر خلاف «مکتب نوین» کالونیسم که چارلز فینی و دیگران پیرو آن بودند، پیرو «مکتب قدیمی» کالونیسم بود. مشهورترین اثر او مجموعه سه جلدی الهیات نظام مند است که بین سالهای (۱۸۷۱-۱۸۷۳) به نگارش درآمد. پس از او، فرزند وی، آ. آ. هاجا به جای پدرش مشغول تدریس شد که وارفیلد نیز جانشین او گشت. عالمان الهی پرینستون پیروان سرسخت گرایشی خاص در الهیات اصلاح شده بودند و در مقابل منقدین کتاب مقدس، به مصون از خطا بودن کتاب مقدس اعتقاد داشتند. آنان اشخاصی تحصیلکرده و بسیار فاضل بودند و با قدرت از نگرش سنتی انجیلی اصلاح شده دفاع می کردند.
تلاش برای تشریح شهادت کتاب مقدس در موردالهام کامل، آن شخصی را به یاد ما می آورد که در امنیت کامل در آزمایشگاه خود ایستاده است و در حال تجزیه و تحلیل دقیق... این موضوع است که چگونه در هنگام سقوط یک بهمن، هر سنگی مسیری مشخص را طی می کند و چگونه می توان با عقل انسانی این مسیرها را تشخیص داد. ما می توانیم تصور کنیم که این شخص پس از تحلیل تک تک سنگ هایی که بهمن را تشکیل میدهند، نشان میدهد که سنگها مسیری خاص را طی میکنند و به آسانی می توان از سقوط آنها جلوگیری کرد. اما متأسفانه سقوط بهمن به گونه ای نیست که سنگ ها یک یک و یکی پس از دیگری سقوط کنند و مؤدبانه این فرصت را به ما بدهند که از مسیر سقوط تک تک سنگها خود را عقب بکشیم، بلکه بهمن به یکباره و با غرش مهیب، توده ای سنگ ویرانگر بر ما فرود می آورد. به همین شکل نیز، ما یک متن یا دو متن را که الهامی بودن کتاب مقدس را تعلیم میدهند؛ مورد بررسی قرار میدهیم و تمایل باطنی مان بیشتر آن است تا هر یک از متن ها را بدون در نظر گرفتن ارتباط با متن های دیگر مورد بررسی قرار دهیم. اما این متون نیز متأسفانه به شکلی تصنعی و مجزا از یکدیگر در برابر ما قرار نمی گیرند. تعداد این متون نیز اندک نیست. آنها بسیار زیادند و بالغ بر صدها متن می شوند که چون تودهای متراکم بر ما فرو می ریزند. پس چگونه باید به تشریح آنها پرداخت؟ ما برای تشریح آنها، باید کل عهد جدید را بررسی کنیم، و چقدر تأسف آور است که ما نمی توانیم بهمن متون کتاب مقدس را که در زیر آن با ناامیدی دفن شده ایم، به همان روشنی که توده سنگ های بهمن را میتوانیم ببینیم مشاهده کنیم. (در باب الهام کتاب مقدس )
اگر خدا مؤلف کتاب مقدس باشد، آیا این سخن بدین معناست که او کتاب مقدس را دیکته کرده است؛ یعنی اشخاصی که آن را نگاشته اند فقط حکم منشی یا حتی فقط حکم تایپ کننده آن را داشته اند؟ برخی از انجیلی های محافظه کار، گاهی سخنی مشابه را بر زبان آورده اند، اما مطمئنا در این زمینه هیچ تقصیری متوجه وارفیلد نیست. کتاب مقدس کلام خداست، اما کلام انسان نیز هست. انکار هر کدام از این حقایق عملی نادرست است. خدا به امور مربوط به انسانها به وسیله مشیت خود می پردازد و او ما را توسط فیض خود به سوی خویش جذب میکند. در هر حال، عملکرد خدا بدین معنا نیست که ما منفعل هستیم. به همین شکل، کتاب مقدس کام کلام خدا و نیز کاملا کلام انسانهای نویسنده آن است. این امر را می توان از سبک های مجزا و دیگر ویژگی های خاصی که هر یک از نویسندگان دارند، مشاهده کرد.
اما چگونه ممکن است که هم خدا و هم انسان نویسنده کتاب مقدس باشند؟ به نظر وارفیلد مشکل در اینجاست که بسیاری از اشخاص، این دو امر را مخالف یکدیگر می دانند؛ به گونه ای که تنها هنگامی یکی از این دو می تواند وجود داشته باشد که دیگری نباشد.
ادامه دارد ..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
وی تواناترین مدافع این حقیقت در زمان خود بود که کتاب مقدس کلام الهام شده و مصون از خطای خداست. وی نشان داد که تعالیم عیسی و نویسندگان عهد جدید در این مورد چقدر روشن است. از نظر وارفیلد و همفکرانش، عبارت «کتاب مقدس می گوید» معادل بود با «خدا می گوید». آنان کتاب مقدس را الهام خدا می دانستند (دوم تیموتائوس ۱۶ : ۳۳) و از نظر آنان خدا مؤلف آن بود. این باور آنان نه بر مبنای یک یا چند آیه مجزا (آنگونه که گاهی عنوان می شد)، بلکه بر مبنای آیات و شواهد متعدد از کتاب مقدس بنا شده بود.
وارفیلد یکی از نمایندگان برجسته «مکتب الهیاتی پرینستون» محسوب می شود. دانشکده الهیات پرینستون هاج بر خلاف «مکتب نوین» کالونیسم که چارلز فینی و دیگران پیرو آن بودند، پیرو «مکتب قدیمی» کالونیسم بود. مشهورترین اثر او مجموعه سه جلدی الهیات نظام مند است که بین سالهای (۱۸۷۱-۱۸۷۳) به نگارش درآمد. پس از او، فرزند وی، آ. آ. هاجا به جای پدرش مشغول تدریس شد که وارفیلد نیز جانشین او گشت. عالمان الهی پرینستون پیروان سرسخت گرایشی خاص در الهیات اصلاح شده بودند و در مقابل منقدین کتاب مقدس، به مصون از خطا بودن کتاب مقدس اعتقاد داشتند. آنان اشخاصی تحصیلکرده و بسیار فاضل بودند و با قدرت از نگرش سنتی انجیلی اصلاح شده دفاع می کردند.
تلاش برای تشریح شهادت کتاب مقدس در موردالهام کامل، آن شخصی را به یاد ما می آورد که در امنیت کامل در آزمایشگاه خود ایستاده است و در حال تجزیه و تحلیل دقیق... این موضوع است که چگونه در هنگام سقوط یک بهمن، هر سنگی مسیری مشخص را طی می کند و چگونه می توان با عقل انسانی این مسیرها را تشخیص داد. ما می توانیم تصور کنیم که این شخص پس از تحلیل تک تک سنگ هایی که بهمن را تشکیل میدهند، نشان میدهد که سنگها مسیری خاص را طی میکنند و به آسانی می توان از سقوط آنها جلوگیری کرد. اما متأسفانه سقوط بهمن به گونه ای نیست که سنگ ها یک یک و یکی پس از دیگری سقوط کنند و مؤدبانه این فرصت را به ما بدهند که از مسیر سقوط تک تک سنگها خود را عقب بکشیم، بلکه بهمن به یکباره و با غرش مهیب، توده ای سنگ ویرانگر بر ما فرود می آورد. به همین شکل نیز، ما یک متن یا دو متن را که الهامی بودن کتاب مقدس را تعلیم میدهند؛ مورد بررسی قرار میدهیم و تمایل باطنی مان بیشتر آن است تا هر یک از متن ها را بدون در نظر گرفتن ارتباط با متن های دیگر مورد بررسی قرار دهیم. اما این متون نیز متأسفانه به شکلی تصنعی و مجزا از یکدیگر در برابر ما قرار نمی گیرند. تعداد این متون نیز اندک نیست. آنها بسیار زیادند و بالغ بر صدها متن می شوند که چون تودهای متراکم بر ما فرو می ریزند. پس چگونه باید به تشریح آنها پرداخت؟ ما برای تشریح آنها، باید کل عهد جدید را بررسی کنیم، و چقدر تأسف آور است که ما نمی توانیم بهمن متون کتاب مقدس را که در زیر آن با ناامیدی دفن شده ایم، به همان روشنی که توده سنگ های بهمن را میتوانیم ببینیم مشاهده کنیم. (در باب الهام کتاب مقدس )
اگر خدا مؤلف کتاب مقدس باشد، آیا این سخن بدین معناست که او کتاب مقدس را دیکته کرده است؛ یعنی اشخاصی که آن را نگاشته اند فقط حکم منشی یا حتی فقط حکم تایپ کننده آن را داشته اند؟ برخی از انجیلی های محافظه کار، گاهی سخنی مشابه را بر زبان آورده اند، اما مطمئنا در این زمینه هیچ تقصیری متوجه وارفیلد نیست. کتاب مقدس کلام خداست، اما کلام انسان نیز هست. انکار هر کدام از این حقایق عملی نادرست است. خدا به امور مربوط به انسانها به وسیله مشیت خود می پردازد و او ما را توسط فیض خود به سوی خویش جذب میکند. در هر حال، عملکرد خدا بدین معنا نیست که ما منفعل هستیم. به همین شکل، کتاب مقدس کام کلام خدا و نیز کاملا کلام انسانهای نویسنده آن است. این امر را می توان از سبک های مجزا و دیگر ویژگی های خاصی که هر یک از نویسندگان دارند، مشاهده کرد.
اما چگونه ممکن است که هم خدا و هم انسان نویسنده کتاب مقدس باشند؟ به نظر وارفیلد مشکل در اینجاست که بسیاری از اشخاص، این دو امر را مخالف یکدیگر می دانند؛ به گونه ای که تنها هنگامی یکی از این دو می تواند وجود داشته باشد که دیگری نباشد.
ادامه دارد ..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
رابطه عقل و وحی در الاهیات مسیحی
مسئله کودک آزاری در کلیسا و واکنش واتیکان
رویکرد مسیحیان درباره مصلوب شدن عیسی مسیح