خدای مصلوب

مولتمان نویسنده ای پرکار است. آثار عمده او در دو گروه جای می گیرند. یک گروه از آثار او، دارای مضمون و سبکی ساختارمند است و وی در هر یک از این آثار از دیدگاهی مشخص، به الهیات به عنوان یک کلیت می نگرد. در گروه دوم آثارش، وی به شکلی نظامدار نظریه های الهیات نوین را مطرح می سازد.
شنبه، 13 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدای مصلوب
یورگن مولتمان
 
چکیده:
مولتمان نویسنده ای پرکار است. آثار عمده او در دو گروه جای می گیرند. یک گروه از آثار او، دارای مضمون و سبکی ساختارمند است و وی در هر یک از این آثار از دیدگاهی مشخص، به الهیات به عنوان یک کلیت می نگرد. در گروه دوم آثارش، وی به شکلی نظامدار نظریه های الهیات نوین را مطرح می سازد.

تعداد کلمات: 1565 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7دقیقه
 
خدای مصلوب
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

یورگن مولتان عوام خدای مصلوب فر و یورگن مولتمان در سال ۱۹۲۶ در هامبورگ چشم به جهان گشود. بین سالهای ۱۹۴۵ تا
۱۹۴۸ وی به عنوان اسیر جنگی در بلژیک و انگلستان محبوس بود. در این دوران بود که وی به مسیح ایمان آورد. در سال ۱۹۵۲ وی پس از تحصیل الهیات، به عنوان کشیش دستگذاری شد. در سال ۱۹۵۸ در دانشکده الهیات ووپرتال مشغول تدریس شد و پس از آن در سال ۱۹۶۷ در دانشگاه توبینگن مشغول تدریس الهیات نظام مند شد که تا به امروز در این دانشگاه تدریس می کند.
 
مولتمان نویسنده ای پرکار است. آثار عمده او در دو گروه جای می گیرند. یک گروه از آثار او، دارای مضمون و سبکی ساختارمند است و وی در هر یک از این آثار از دیدگاهی مشخص، به الهیات به عنوان یک کلیت می نگرد. در گروه دوم آثارش، وی به شکلی نظامدار نظریه های الهیات نوین را مطرح می سازد. وی در این آثار در پی آن است تا زمینه و ارتباطات مفاهیم و آموزه های مهم الهیات مسیحی را در یک ترتیب و نظم مشخص و نظامدار» بررسی نماید.

  بیشتر بخوانید :   انجمن عیسی

نخستین اثر مهم مولتمان کتاب الهیات امید (۱۹۶۴) است که به واسطه نگارش این کتاب، وی یکی از متألهین برجسته در میان نسل عالمان الهی پس از بارت و بولتمان  شناخته شده است. مطالعات متأخرتر در مورد کتاب مقدس، نقش حیاتی آخرت شناسی را در عهد جدید تصدیق کرده اند و به آن نه همچون باور به وقوع برخی رخدادها در زمان آینده، بلکه چون عاملی که کل الهیات مسیحی را شکل می دهد، نگریسته اند. مولتمان یکی از نخستین عالمان الهی محسوب می شود که تلاشی جدی داشته تا در پرتو آخرت شناسی به تبیین و تشریح الهیات بپردازد. مولتمان از این امر شکایت دارد که قرار دادن آموزه وقایعی که در پایان جهان رخ می دهند تنها در محدوده «روز واپسین»، این وقایع را صرفا به ضمیمه ای برای الهیات و به آخرین بخش الهیات نظام مند تبدیل می سازد که ارتباطی با بخش های دیگر ندارد. مولتمان در پی آن است که آخرت شناسی را قلب و محور الهیات بگرداند:
مسیحیت، از ابتدا تا به انتها مبتنی بر آخرت شناسی، امید، نگریستن به آینده، و حرکت به سوی آن و در نتیجه منقلب کردن و دگرگون کردن زمان حاضر در پرتو آن است و آخرت شناسی برای آن، صرفا در حکم مؤخره نیست. آخرت شناسی یکی از عناصر مسیحیت نیست، بل یکی از ارکان بنیادین آن است، کلیدی است که گشاینده امور است و پرتوی است که با فرارسیدن روزی جدید بر همه چیز افکنده می شود. چشم انداز آخرت شناسی، ویژگی پیام مسیحی در آشکال گوناگون آن و نیز ویژگی هستی مسیحی و کل کلیساست.(الهیات امید، مقدمه )
مولتمان نویسنده ای پرکار است. آثار عمده او در دو گروه جای می گیرند. یک گروه از آثار او، دارای مضمون و سبکی ساختارمند است و وی در هر یک از این آثار از دیدگاهی مشخص، به الهیات به عنوان یک کلیت می نگرد. در گروه دوم آثارش، وی به شکلی نظامدار نظریه های الهیات نوین را مطرح می سازد. وی در این آثار در پی آن است تا زمینه و ارتباطات مفاهیم و آموزه های مهم الهیات مسیحی را در یک ترتیب و نظم مشخص و نظامدار» بررسی نماید.
از نظر مولتمان چشم انداز آخرت شناسی به معنای تفسیر مکاشفه الهی به عنوان وعده و به عنوان بنیانی برای آینده است. این چشم انداز، بنیانی برای مأموریت کلیساست و بر اساس این چشم انداز مأموریت کلیسا در بشارت و شاگردسازی، در حکم دگرگون ساختن جهان در انتظار فرارسیدن خلقت نوین به شمار می آید که خدا وعده آن را داده است. از نظر مولتمان، کلیسا «شبیه تیری است که به جهان پرتاب شده تا با حرکت به سوی آینده، آن را نشان دهد.» از نظر او، هدف مأموریت مسیحی صرفأ نجات فردی، شخصی، و روحانی نیست، بلکه همچنین تحقق امید عدالت، اجتماعی ساختن انسانها، و تحقق صلح و آرامش برای همه بشریت است. مولتمان بر این باور است که این جنبه از مصالحه با خدا در کلیسای مسیحی نادیده گرفته شده است. به عقیده او کلیسا بر اساس امید به آینده، باید برای تغییر شرایط کنونی اجتماع فعالیت کند. به اعتقاد او، از نظر عهد جدید انتظار نجات الهی در آینده نه به عنوان بهانه ای برای انفعال در زمان حاضر، بلکه در حکم تشویق و دلگرمی برای عمل است؛ زیرا «زحمت شما در خداوند باطل نیست» (اول قرنتیان ۵۸ : ۱۵ ). از نظر او عمل اجتماعی ریشه در امید مسیحی دارد. الهیات مولتمان که «الهیات امید» نیز نامیده می شود، چه بر شورای جهانی کلیساها و چه بر الهیات رهایی بخش، تأثیر و نفوذ بسیاری داشته است.
 
در کتاب خدای مصلوب (۱۹۷۲)، مولتمان آموزۂ خدا را از چشم انداز صلیب مورد بررسی قرار می دهد. از نظر او، صلیب مسیح نقطه پایانی بر همه نظرها و باورهایی است که خدا را وجودی تأثر ناپذیر و به دور از جهان نشان می دهد. خدای مسیح خدای رنج کشیده پر محبت است. مولتمان می پذیرد که خدا به این معنا غیر قابل تغییر و تأثرناپذیر است که بر خلاف مخلوقات خودش مجبور نیست که تغییر کند یا بر اثر وجود عاملی خارج از خودش رنج بکشد. اما این نظر دو امکان دیگر را از بین نمی برد. خدا آزاد است که خود را تغییر دهد یا بهتر است گفته شود وی آزاد است تا به خود اجازه دهد که توسط دیگران تغییر کند و آزاد است به دیگران اجازه دهد که باعث رنج او شوند. این باور، قادر مطلق بودن خدا را نفی نمی کند. رنج خدا رنجی نیست که از بیرون بر وی تحمیل شده و به علت ضعف پدید آمده باشد، بلکه رنجی به خاطر محبت بوده و رنجی فعالانه است. خدا داوطلبانه خود را در برابر این امکان قرار میدهد که مخلوقاتش بر او تأثیر بگذارند. این رنج در تقابل بارنجی اجباری، رنجی است که آزادانه و از روی محبت است. بدون وجود چنین رنجی ما نمی توانیم از خدای محبت سخن بگوییم. مولتمان با استفاده از خاطرات فردی که از اردوگاه مرگ آشویتسا جان سالم به در برده، مفهوم خدای رنج کشیده را با تجربه یهودیان پیوند می دهد:
اس. اس.ها دو مرد یهودی و یک پسر جوان را در برابر چشمان همه ساکنان اردوگاه به دار آویخته بودند. آن دو مرد به سرعت جان دادند، اما جان سپردن پسر جوان یک ساعت و نیم طول کشید. کسی در پشت سر من پرسید: «خدا کجاست؟ او کجاست؟» پس از اینکه پسر جوان جان داد، شخصی که پشت سر من بود مجددا پرسید: «الان خدا کجاست؟» و من در درون خود صدایی شنیدم که چنین پاسخ میداد: «او کجاست؟ او اینجاست. او در آنجا بر چوبه دار آویزان است..( خدای مصلوب، فصل ششم )
 
مولتمان سپس نتیجه می گیرد که در چنین شرایطی هر پاسخ دیگری کفرگویی محسوب می شود. «در برابر شکنجه دهشتناک، هیچ پاسخ مسیحی دیگری به جز پاسخ فوق نمی تواند وجود داشته باشد.» کتاب کلیسا با قدرت روح (۱۹۷۵) نتیجه گیری بررسی مولتمان درباره عملکرد مصالحه گرانه خدا در جهان از چشم انداز رستاخیز، صلیب، و پنطیکاست؟ است. در این کتاب، مولتمان آموزه کلیسا را از چشم پنطیکاست و روح القدس بررسی می کند. از نظر او کلیسا باید نسبت به خدا، نسبت به انسانها، و نسبت به آینده خدا و انسان گشوده باشد.» این گشودگی به معنای این است که کلیسا در برابر جهانی که به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است، تجدید حیات یابد. اما از نظر مولتمان «آنچه امروزه مورد نیاز است نه سازگاری ماهرانه با شرایط معتبر اجتماعی، بلکه تجدید حیات کلیسا توسط روح مسیح و قدرت ملکوت در حال ظهور وی است.» از دیدگاه مولتمان تجدید حیات درونی چهار بعد دارد:
۱- کلیسا باید کلیسایی باشد که در حال انجام دادن مأموریت الهی است. جنبش میسیونری به کمرنگ شدن موانع جغرافیایی، نژادی، ملی، و طبقاتی مساعدت کرده است. امروزه الهیات مأموریت کلیسا، مفهومی را که ما از کلیسا داریم به توان آزمایی می طلبد. مأموریت کلیسا شامل همه فعالیت هایی می شود که به رهایش انسان از بردگی می انجامد، چه بردگی ناشی از ضرورت های اقتصادی و چه بردگی ناشی از فراموش کردن خدا. این رهایش در حضور خدا صورت می گیرد.
۲- کلیساها باید در مسیر وحدت جهانی با یکدیگر گام بردارند. جنبش اتحاد جهانی کلیساها ، به شکستن موانعی که در بین کلیساها وجود دارد، مدد می رساند.
۳- کلیسا باید کلیسای عیسی مسیح باشد. همانگونه که در اعلامیه بارمن  بیان شده است، مسیح، تنها خداوند کلیساست.
۴- کلیسا باید جهت گیری سیاسی داشته باشد. کلیسا چه بخواهد، چه نخواهد، همواره باید بعد و جنبهای سیاسی داشته باشد. الهیات رهایی بخش به کلیسا تعلیم میدهد که به طرفداری از ستمدیدگان و درماندگان برخیزد.
در کتاب تثلیث و ملکوت خدا (۱۹۸۰) برخی از موضوعات سه کتاب قبلی مولتمان، به شکلی نظامدار در کنار همدیگر قرار می گیرند. مولتمان در این کتاب علیه خداباوری سنتی اعتراض می کند که در آن ادعا می شود خدا نمی تواند رنج بکشد و نیز در آن به تثلیث، توجه جدی نمی شود. وی با سنت تفکر غرب که بحث خود را از وحدت شخصیت خدا آغاز کرده و سپس به پرسش در مورد تثلیث او می پردازد، قطع رابطه می کند و سپس آموزه تاریخی تثلیث را شرح و بسط میدهد. وی گزارش انجیل در مورد رنج مسیحی را بررسی کرده و ترک شدن مسیح از سوی خدا بر روی صلیب را قلب ایمان مسیحی می داند. بر روی صلیب «خدا» از سوی «خدا» ترک می شود.
 
آنچه در درد و رنج مسیح بر صلیب رخ می دهد، ترک شدن و وانهاده شدن پسر توسط پدر است. خدا در ترک کردن پسر خود، خود را از خویشتن جدا ساخته و خودش را قربانی می کند. وانهادن پسر، مکشوف کننده رنجی در وجود خداست که تنها با استناد به مفهوم تثلیث و نه هیچ مفهوم دیگری می توان آن را درک کرد. (تثلیث و ملکوت خدا ۳ : ۳ )
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  بیداری انجیلی
  زائران خدا
  داور کرامول

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط