گریت برکوور
چکیده:
الهیات، با کلام خدا ارتباط عمیق دارد. این ارتباط برای روش و معنای الهیات نقش محوری دارد. این ارتباط به معنای آن است که الهیات، پیوسته با اطلاعات و توجه، به کلام خدا گوش می سپارد.
تعداد کلمات: 1031 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
الهیات، با کلام خدا ارتباط عمیق دارد. این ارتباط برای روش و معنای الهیات نقش محوری دارد. این ارتباط به معنای آن است که الهیات، پیوسته با اطلاعات و توجه، به کلام خدا گوش می سپارد.
تعداد کلمات: 1031 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
گریت کورنلیوس برکوور در سال ۱۹۰۳ در هلند به دنیا آمد. پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه آمستردام، در کلیسای گرفور میرده، که از کلیساهای اصلاح شده بود، مشغول خدمت شبانی شد. در سال ۱۹۴۵ وی در دانشگاه آمستردام مشغول تدریس اصول ایمانی شد که تا زمان بازنشسته شدن خود در این دانشگاه تدریس می کرد.
برکوور نویسنده ای پرکار است. وی به جای نگارش یک اثر الهیاتی نظام مند، مجموعه ای بالغ بر چهارده بخش را در مورد موضوعات مربوط به اصول ایمانی به نگارش در آورد. وی در هر یک از مجلدات این اثر چهارده جلدی، موضوعی همچون «ایمان و عادل شمردگی» را انتخاب کرده، آن را مورد بررسی قرار می دهد و دیدگاه هایی را بیان می کند که در دوران معاصر درباره آن موضوع وجود دارد. وی همچنین آثاری در مورد کارل بارته به نگارش درآورده است که از مهم ترین آنها می توان به کتاب پیروزی فیض در الهیات کارل بارت (۱۹۵۴) اشاره کرد. برکوور سال ها تحت تأثیر الهیات کارل بارت بوده، اما همواره نسبت به برخی از آرای الهیاتی او دیدگاهی انتقادی داشته است. وی در سال ۱۹۴۸ اثر حجیمی تحت عنوان مباحثه باروم به نگارش در آورد که با توجه به این اثر مهم، او به عنوان ناظر رسمی به شورای دوم واتیکان دعوت شد. وی پس از شرکت در این شورا، اثر دیگری تحت عنوان شورای دوم واتیکان و کاتولیسیسم نوین به نگارش در آورد (۱۹۶۴).
بیشتر بخوانید : مذهب رومانتیک
برکوور بر این موضوع تأکید دارد که هدف یک عالم الهی این نیست که به نظریه پردازی توجه کند به صرف اینکه یک نظام منسجم منطقی پدید آورد. از نظر او، الهیات پیوسته باید با کتاب مقدس و نیازهایی که یک خادم خدا در ارتباط با مسیحیان با آنها روبه رو می شود، ارتباط داشته باشد:
الهیات، با کلام خدا ارتباط عمیق دارد. این ارتباط برای روش و معنای الهیات نقش محوری دارد. این ارتباط به معنای آن است که الهیات، پیوسته با اطلاعات و توجه، به کلام خدا گوش می سپارد. و از آنجایی که شنیدن بر خلاف به یاد آوردن، امری است که پیوسته به زمان حال مربوط می شود، سؤالات الهیاتی باید همواره صادق بوده، متناسب با مسائل هر زمان باشند. الهیات، نظامی پیچیده نیست که عالمان در خلوت انس برج عاج خود آن را به جهت سرگرمی خلق کرده باشند. الهیات در زمانهایی که وجود آن بیجا و نامتناسب به نظر می رسد، باید اهمیت و ضرورت خود را نشان دهد؛ اما صحت و ضرورت واقعی آن نه در توجه مطیعانه آن نسب به زمان، بلکه در توجه به کلام خدا آشکار می شود. (ایمان و عادل شمردگی، فصل اول )
برکوور نویسنده ای پرکار است. وی به جای نگارش یک اثر الهیاتی نظام مند، مجموعه ای بالغ بر چهارده بخش را در مورد موضوعات مربوط به اصول ایمانی به نگارش در آورد. وی در هر یک از مجلدات این اثر چهارده جلدی، موضوعی همچون «ایمان و عادل شمردگی» را انتخاب کرده، آن را مورد بررسی قرار می دهد و دیدگاه هایی را بیان می کند که در دوران معاصر درباره آن موضوع وجود دارد. وی همچنین آثاری در مورد کارل بارته به نگارش درآورده است که از مهم ترین آنها می توان به کتاب پیروزی فیض در الهیات کارل بارت (۱۹۵۴) اشاره کرد.
بحث انگیز ترین اثر برکوور کتابی است که کتاب مقدس نام دارد و برای نخستین بار در سال ۱۹۶۶ به زبان هلندی منتشر شد. برکوور در مورد آموزه کتاب مقدس ابتدا پیرو نظریات وارفیلد بود، اما پس از گذشت چند سال، پس از انتصاب وی به مقام استادی الهیات، به آرایی که کمتر محافظه کارانه به نظر می رسید، دست یافت که در کتاب فوق الذکر به تشریح این آراء می پردازد.
و از نظر او این امر «این راز را که چرا کتاب مقدس در کلیت آن حقیقت و قابل اعتماد است» توجیه می کند. برکوور نمی خواهد این نکته را که کتاب مقدس کلام خداست، انکار نماید، اما وی بر جنبه انسانی کتاب مقدس و نقش انسان در تألیف آن، بیشتر از وارفیلد تأکید می کند. از نظر او منشأ الهی کتاب مقدس باعث نمی شود که جنبه انسانی آن را کنار بگذاریم. کلام خدا برای اینکه حقیقتأ کلامی الهی باشد، نباید به شکل معجزه ای شگفت انگیز بر ما نازل شود که در هر سطر آن در کنار عنصر انسانی عصر الهی تلألویی شگرف دارد، بلکه هنگامی که خدا سخن می گوید صداهای انسانی در گوش های ما طنین می افکنند.
برکوور می گوید، این مهم است که ما جنبه انسانی کتاب مقدس را تصدیق کنیم. بسیاری از بنیادگرایان، تمام تأکید را بر بعد الهی کتاب مقدس می گذارند و جنبه انسانی آن را نادیده گرفته، حتی انکار می کنند. آنان تصور میکنند که با چنین برخوردی کلام خدا را مکرم میدارند. اما نادیده گرفتن جنبه انسانی کتاب مقدس باعث می شود تا آنان کتاب مقدس را به طور نادرست تفسیر کنند؛ و در واقع، به شکلی نادرست از کتاب مقدس استفاده نمایند. در واقع تنها هنگامی که ما بعد و ویژگی انسانی کتاب مقدس را تصدیق نمودیم و هر قسمت آن را در زمینه تاریخی آن تفسیر کردیم، می توانیم به شکلی درست آن را تفسیر کنیم. بدین سان، کسانی که به سبب تأکید خود بر منشأ الهی کتاب مقدس، بیش از دیگران در مورد مرجعیت آن سخن می گویند، به جهت نادیده گرفتن جنبه انسانی کتاب مقدس و ویژگی های تاریخی اش، اغلب آن را آن طور که باید به کار نمی گیرند و پیام واقعی آن را به شکلی نادرست بیان می کنند.
انسان و سخنان الهی سخن نگوید، اما از نظر او باید به استلزامات ویژگی های مربوط به جنبه انسانی کتاب مقدس به شکلی جدی توجه کرد. به نظر می رسد که اطلاعات علمی نویسندگان کتاب مقدس بیشتر از مردمان عصر خودشان نبود. آنان در دوران مشخص تاریخی می نوشتند و آنچه را می خواستند بیان کنند به گونه ای که در زمان خودشان رایج و مقبول بود؛ بیان می کردند. حتی در کتاب مقدس نیز چیزی به نام پیام «عاری از قید و بند زمان» وجود ندارد. اما آیا این امر بر موثق بودن کتاب مقدس تأثیر نمی گذارد؟ برکوور میگوید که اعتبار و قابل اعتماد بودن کتاب مقدس باید با توجه به هدف و منظور نوشته شدن آن که در دوم تیموتائوس ۱۶ : ۳ و ۱۷ بیان شده است، درک شود که می گوید: «... و به جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت، مفید است تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته بشود.»
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
الهیات، با کلام خدا ارتباط عمیق دارد. این ارتباط برای روش و معنای الهیات نقش محوری دارد. این ارتباط به معنای آن است که الهیات، پیوسته با اطلاعات و توجه، به کلام خدا گوش می سپارد. و از آنجایی که شنیدن بر خلاف به یاد آوردن، امری است که پیوسته به زمان حال مربوط می شود، سؤالات الهیاتی باید همواره صادق بوده، متناسب با مسائل هر زمان باشند. الهیات، نظامی پیچیده نیست که عالمان در خلوت انس برج عاج خود آن را به جهت سرگرمی خلق کرده باشند. الهیات در زمانهایی که وجود آن بیجا و نامتناسب به نظر می رسد، باید اهمیت و ضرورت خود را نشان دهد؛ اما صحت و ضرورت واقعی آن نه در توجه مطیعانه آن نسب به زمان، بلکه در توجه به کلام خدا آشکار می شود. (ایمان و عادل شمردگی، فصل اول )
برکوور نویسنده ای پرکار است. وی به جای نگارش یک اثر الهیاتی نظام مند، مجموعه ای بالغ بر چهارده بخش را در مورد موضوعات مربوط به اصول ایمانی به نگارش در آورد. وی در هر یک از مجلدات این اثر چهارده جلدی، موضوعی همچون «ایمان و عادل شمردگی» را انتخاب کرده، آن را مورد بررسی قرار می دهد و دیدگاه هایی را بیان می کند که در دوران معاصر درباره آن موضوع وجود دارد. وی همچنین آثاری در مورد کارل بارته به نگارش درآورده است که از مهم ترین آنها می توان به کتاب پیروزی فیض در الهیات کارل بارت (۱۹۵۴) اشاره کرد.
بحث انگیز ترین اثر برکوور کتابی است که کتاب مقدس نام دارد و برای نخستین بار در سال ۱۹۶۶ به زبان هلندی منتشر شد. برکوور در مورد آموزه کتاب مقدس ابتدا پیرو نظریات وارفیلد بود، اما پس از گذشت چند سال، پس از انتصاب وی به مقام استادی الهیات، به آرایی که کمتر محافظه کارانه به نظر می رسید، دست یافت که در کتاب فوق الذکر به تشریح این آراء می پردازد.
و از نظر او این امر «این راز را که چرا کتاب مقدس در کلیت آن حقیقت و قابل اعتماد است» توجیه می کند. برکوور نمی خواهد این نکته را که کتاب مقدس کلام خداست، انکار نماید، اما وی بر جنبه انسانی کتاب مقدس و نقش انسان در تألیف آن، بیشتر از وارفیلد تأکید می کند. از نظر او منشأ الهی کتاب مقدس باعث نمی شود که جنبه انسانی آن را کنار بگذاریم. کلام خدا برای اینکه حقیقتأ کلامی الهی باشد، نباید به شکل معجزه ای شگفت انگیز بر ما نازل شود که در هر سطر آن در کنار عنصر انسانی عصر الهی تلألویی شگرف دارد، بلکه هنگامی که خدا سخن می گوید صداهای انسانی در گوش های ما طنین می افکنند.
برکوور می گوید، این مهم است که ما جنبه انسانی کتاب مقدس را تصدیق کنیم. بسیاری از بنیادگرایان، تمام تأکید را بر بعد الهی کتاب مقدس می گذارند و جنبه انسانی آن را نادیده گرفته، حتی انکار می کنند. آنان تصور میکنند که با چنین برخوردی کلام خدا را مکرم میدارند. اما نادیده گرفتن جنبه انسانی کتاب مقدس باعث می شود تا آنان کتاب مقدس را به طور نادرست تفسیر کنند؛ و در واقع، به شکلی نادرست از کتاب مقدس استفاده نمایند. در واقع تنها هنگامی که ما بعد و ویژگی انسانی کتاب مقدس را تصدیق نمودیم و هر قسمت آن را در زمینه تاریخی آن تفسیر کردیم، می توانیم به شکلی درست آن را تفسیر کنیم. بدین سان، کسانی که به سبب تأکید خود بر منشأ الهی کتاب مقدس، بیش از دیگران در مورد مرجعیت آن سخن می گویند، به جهت نادیده گرفتن جنبه انسانی کتاب مقدس و ویژگی های تاریخی اش، اغلب آن را آن طور که باید به کار نمی گیرند و پیام واقعی آن را به شکلی نادرست بیان می کنند.
انسان و سخنان الهی سخن نگوید، اما از نظر او باید به استلزامات ویژگی های مربوط به جنبه انسانی کتاب مقدس به شکلی جدی توجه کرد. به نظر می رسد که اطلاعات علمی نویسندگان کتاب مقدس بیشتر از مردمان عصر خودشان نبود. آنان در دوران مشخص تاریخی می نوشتند و آنچه را می خواستند بیان کنند به گونه ای که در زمان خودشان رایج و مقبول بود؛ بیان می کردند. حتی در کتاب مقدس نیز چیزی به نام پیام «عاری از قید و بند زمان» وجود ندارد. اما آیا این امر بر موثق بودن کتاب مقدس تأثیر نمی گذارد؟ برکوور میگوید که اعتبار و قابل اعتماد بودن کتاب مقدس باید با توجه به هدف و منظور نوشته شدن آن که در دوم تیموتائوس ۱۶ : ۳ و ۱۷ بیان شده است، درک شود که می گوید: «... و به جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت، مفید است تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته بشود.»
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
بیداری روحانی
مسیحیت چیست؟
انسان کامل کیست؟