مسیحیت و مسائل اجتماعی

لیبرالیسم معاصر، چه در مکتب مسیحی آن و چه در مکتب غیردینی آن، این دیدگاه باطل را مطرح کرده که ارزیابی مسیحیت از گناهکار بودن فطری انسان، به واسطه روایت کتاب مقدس در مورد سقوط آدم بوده است.
جمعه، 12 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسیحیت و مسائل اجتماعی
رینهولد نیبور
 
چکیده:
لیبرالیسم معاصر، چه در مکتب مسیحی آن و چه در مکتب غیردینی آن، این دیدگاه باطل را مطرح کرده که ارزیابی مسیحیت از گناهکار بودن فطری انسان، به واسطه روایت کتاب مقدس در مورد سقوط آدم بوده است.
 
تعداد کلمات: 1355 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
مسیحیت و مسائل اجتماعی
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

رینهولد نیبور در سال ۱۸۹۲ در رایت سیتی ایالت میسوری به دنیا آمد. پدر وی کشیشی الوتری بود که از آلمان به ایالات متحده مهاجرت کرده بود. نیبور خود در سال ۱۹۱۵ در مقام کشیشی دستگذاری شد و به مدت سیزده سال در کلیسای انجیلی بتل در شهر دیترویت ۳ خدمت کرد. وی در سال ۱۹۲۸ در دانشگاه الهیاتی یونیون، در شهر نیویورک، به عنوان استاد رشته مسیحیت کاربردی مشغول تدریس شد که تا سال ۱۹۶۰، یعنی زمان بازنشسته شدن خود در آنجا مشغول تدریس بود. برادر کوچکتر وی ریچارد نیبور نیز عالم الهی برجسته ای بود که خصوصا به دلیل نگارش کتابی تحت عنوان مسیح و فرهنگ (۱۹۵۱) مشهور است.
 
نیبور در سالهایی که مشغول خدمت شبانی بود، عمیقا به مسئله اخلاقیات اجتماعی توجه داشت. وی خدمتی نبوتی را در دیترویت انجام می داد و بی عدالتیهای جامعه سرمایه داری را مشاهده کرده، بر روی آنها انگشت می گذاشت. وی در پی آن بود تا ماهیت واقعی ژست های ظاهرة اخلاق گرایانه هنری فورد را نشان دهد که در آن زمان به سبب پنج دلار دستمزدی که روزانه به کارگرانش می داد، در تمام جهان به سخاوت شهره بود. در سال ۱۹۲۷، فورد خودروی جدیدی تولید کرد که با شور و شوق فراوان از آن استقبال شد، اما نیبور نظرها را متوجه بهایی انسانی کرد که به دلیل تولید این خودرو پرداخت شده بود و سختی هایی که کارگران فورد تحمل کرده بودند، نشان داد. برای مثال، بسیاری از کارگران فورد از کار اخراج شده، مدتی مدید بدون هیچ منبع درآمدی زندگی کرده بودند. این تجربه و تجارب مشابه دیگر به او آموخت که «آرمانگرایی اخلاق گرایانه معتدل که من آن را با ایمان مسیحی یکی می دانستم، به هیچ عنوان، تحلیل و رویکردی مشخص در مورد واقعیت های زورمدارانۀ جامعۀ فنی معاصر ندارد و هیچ یک از دردهای آن را دوا نمیکند.» وی نگرش مثبت الهیات لیبرال را در مورد نیکویی ذاتی انسان و اجتناب ناپذیر بودن پیشرفت جوامع انسانی، که در جوانی بدان اعتقاد داشت به کنار نهاد و به یکی از برجسته ترین نمایندگان مدافع آموزه گناه نخستین در قرن ما تبدیل گشت و خصوصا تجلیات تاریخی و اجتماعی آن را بازنمایاند.

  بیشتر بخوانید :   خطا در کتاب مقدس؟

لیبرالیسم معاصر، چه در مکتب مسیحی آن و چه در مکتب غیردینی آن، این دیدگاه باطل را مطرح کرده که ارزیابی مسیحیت از گناهکار بودن فطری انسان، به واسطه روایت کتاب مقدس در مورد سقوط آدم بوده است. لیبرالیسم همچنین این نظر را مطرح می سازد که هر کسی این روایت بدوی را نامعتبر می داند، می تواند این آموزه را رد کند. اما مشاهده هوشیارانه رفتار انسانی و نیز تحلیل های درون نگرانه از روان انسان، انبوهی از شواهد را در تأیید این ارزیابی فراهم می سازند.
 
زندگی نامه خودنوشت فکری نیبور در سالهایی که مشغول خدمت شبانی در کلیسایش بود، هر روز در دفتر یادداشتهای روزانه مسائل مختلف را یادداشت می کرد. قسمتهایی از این دفتر یادداشت روزانه در مجموعه ای تحت عنوان برگهایی از دفترچه یادداشت یک کلبی مسلک رام شده در سال ۱۹۲۹ منتشر گشت. نیبور در یکی از یادداشتهایش به این موضوع اشاره میکند که چگونه در سال ۱۹۲۴، کلیسایی مدتی در پی استخدام یک شبان بود، اما کسی برای تصدی مقام شبانی به این کلیسا مراجعه نمی کرد تا اینکه میزان حقوقی که سالیانه به این شبان باید تعلق می گرفت به ۱۵۰۰۰ دلار افزایش پیدا کرد و بلافاصله پس از آن شبانی جدید برای این کلیسا پیدا شد. در آن زمان این میزان حقوق، حقوقی بالا محسوب می شد.
 رینهولد نیبور در سال ۱۸۹۲ در رایت سیتی ایالت میسوری به دنیا آمد. پدر وی کشیشی الوتری بود که از آلمان به ایالات متحده مهاجرت کرده بود. نیبور خود در سال ۱۹۱۵ در مقام کشیشی دستگذاری شد و به مدت سیزده سال در کلیسای انجیلی بتل در شهر دیترویت ۳ خدمت کرد. وی در سال ۱۹۲۸ در دانشگاه الهیاتی یونیون، در شهر نیویورک، به عنوان استاد رشته مسیحیت کاربردی مشغول تدریس شد که تا سال ۱۹۶۰، یعنی زمان بازنشسته شدن خود در آنجا مشغول تدریس بود. برادر کوچکتر وی ریچارد نیبور نیز عالم الهی برجسته ای بود که خصوصا به دلیل نگارش کتابی تحت عنوان مسیح و فرهنگ (۱۹۵۱) مشهور است.
من نمیدانم که آیا بالا بردن میزان حقوق سالیانه عاملی بود که مشکل آنان را حل کرد یا خیر؟ اما به هر حال، آنان توانستند کسی را که دنبال او بودند، بیابند. به نظر من دست یافتن به ترکیبی از ارسطو و دموستن امر ساده ای نیست و در شرایط بازار امروز، دست یافتن به چنین ترکیبی ۱۵۰۰۰ دلار می ارزد، در نهایت، باید در مورد مسئله حقوق های بالا محدودیتی به وجود آورد. گرایش فزاینده ای نیز که در کلیساها به سوی رشد و تقویت اعضایشان با تکیه بر فصاحت و بلاغت واعظان دیده می شود، مسئله ای سؤال برانگیز است. شخصی که چنین حقوق بالایی دارد چگونه می تواند در مورد مسائل اخلاقی بنیادین با فصاحت و بلاغت سخن بگوید؟ من چیزی در مورد نبی خداوند نمیدانم که این دعوت را می پذیرد تا در مورد مسائل اخلاقی حیاتی سخن بگوید، اما به خود، این جرئت را میدهم که بگویم هیچ گناهکاری در آن شهر بی دین در مورد آمدن او کوچکترین هراسی به خود راه نمی دهد. ادرک ایده یک انسان خوب که خوب بودن حرفه اوست، برای ما که کارمان تعلیم دادن آرمان اخلاقی است، تصوری مشکل است. البته یک انسان به هر حال، باید زندگی کند و در کتاب مقدس وعده داده شده که اگر ما ابتدا ملکوت خدا و عدالت او را بطلبیم، همه امور معیشتی ما نیز بر آورده می شود. اما من شک دارم که به هر حال در ذهن عیسی تصور درآمد سالیانه ۱۵۰۰۰ دلار نقش بسته باشد. اگر امور معیشتی به شکلی پرتجمل برآورده شوند و شما از چیزهای بسیاری برخوردار باشید، این امور توجه شما را عمیقا به خود جلب خواهند کرد. اگر بیش از حد تلاش کنید که چشمانتان را به هدف اصلی بدوزید؛ پیامد این کار پوچی خواهد بود. امیدوارم نبی جدیدی که خدا او را بر خواهد انگیخت، خدمت خود را با موعظه درباره موضوع «همه چیز را به خاطر مسیح زیان شمردم» آغاز نکند؟
 
برگهایی از دفترچه یادداشت یک کلبی مسک رام شده نیبور یکی از برجسته ترین فلاسفه سیاسی ایالات متحده بود. دیدگاه های وی در طول زندگی او دچار تحولاتی شد. در ابتدا، وی پیرو رویکرد خوش بینانه لیبرالیسم بود و بر این باور بود که علم و روش های بهتر تعلیم و تربیت، به شکلی اجتناب ناپذیر باعث از میان رفتن پدیده های زشت اجتماعی خواهند شد. اما تجارب وی در دیترویت باعث شد تا وی به نادرست بودن نگرش خود پی ببرد. وی سپس برخی از انتقادات مارکسیسم به لیبرالیسم را پذیرفت، اما نگرش انتقادی خود را در مورد مارکسیسم انتقادی تر نیز کرد. وی در یکی از آثارش درباره مارکسیسم چنین می نویسد: بزرگترین تراژدی عصر ما این است که... بدیل و جایگزین سرمایه داری، خود به چیزی بدتر از همان بیماری که داعیه شفای آن را داشت، تبدیل شده است.
 
نیبور در یکی از نخستین آثار خود با عنوان انسان اخلاقی و جامعه غیراخلاقی (۱۹۳۲) لیبرالیسم را مورد انتقاد قرار میدهد. وی در این کتاب نشان میدهد که شرارت های اجتماعی همانگونه که توسط خودخواهی های فردی به وجود می آیند، نتیجه عمل گروه های اجتماعی نیز هستند. علاوه بر این، «هنگامی که گروه های اجتماعی طبقه، نژاد، یا ملت خود را برتر از دیگران می دانند، این تفکر آنان بسیار ماندگارتر و خیره سرانه تر از خودپرستی فردی است.» به همین دلیل از نظر او صرفا با تغییر و تحول افراد، چه از نظر تربیتی و چه از نظر اخلاقی، جامعه را نمی توان تغییر داد. از نظر نیبور ما باید درک کنیم که سیاست در نهایت جنگ قدرت بین گروههای رقیب است.
 
بنابراین وجه غالب رابطه بین گروه های اجتماعی در وهله اول همواره باید سیاسی باشد تا اخلاقی؛ یعنی این روابط باید متناسب با میزان قدرتی که هر گروهی صاحب آن است و متناسب با ارزیابی عقلانی و اخلاقی ای که از نیازها و ادعاهای هر گروه به عمل می آید، شکل گیرد. (انسان اخلاقی و جامعه غیراخلاقی، مقدمه )
 
از نظر نیبور تقسیم عادلانه قدرت بین گروههای مختلف اجتماعی، به گونه ای که مانع از غالب شدن یک گروه بر گروههای دیگر گردد، باعث برقراری عدالت و حفظ آن می شود. «به نظر می رسد که یک عدم تعادل در قدرت می تواند به عالی ترین هدفی تبدیل شود که جامعه در صدد رسیدن به آن است.
 
بزرگ ترین اثر نیبور کتاب دو جلدی تقدیر و طبیعت انسان (۱۹۴۱-۱۹۴۳) است که بر اساس سخنرانی های او در ادینبورگ که در سال ۱۹۳۹ ایراد شده اند، تحریر شده است. در این اثر، دیدگاه های سیاسی و اجتماعی او در مورد طبیعت انسان بر بنیانی الهیاتی شرح و بسط یافته اند.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  نقش محوری صلیب
  شورای ترنت
  اعتراف نامه دوم لندن

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط